از هزار و یک حکایت ادبی و تاریخی
تاریخ نشر یکشنبه ۱۹ جدی ۱۳۹۵ – هشتم جنوری ۲۰۱۷ – هالند
هموطنان و خواننده گان گرامی ، دوستان محترم ، فرهنگیان عزیز، کتابدوستان وعلاقمندان دوستداشتنی فیسبوک های ۲۴ ساعت !
بازهم قسمت ۲۴۳ از حکایات جالب و ارزنده کتاب هزار و یک حکایت ادبی وتاریخی تالیف زنده یاد استاد علی اصغر بشیر هروی را در سایت تان نشر کردم .
شما میتوانید با کلیک کردن بالای آدرس کتاب هزار و یک حکایت ادبی و تاریخی تمام حکایات نشر شده این کتاب را مطالعه کنید . همچنان اګر میخواهید میتوانید به دوستان تان هم ایمیل نمایید تا آنها هم مطالعه نمایند .
با عرض حرمت
محمد مهدی بشیر
************
حکایت ۲۴۳
نظارهء ترا ، دو جهان جز دوچشم نیست
یک چشم بازمانده ویک چشم برهم است
« طالب آملی»
غربال
در شرح حال ابن سینا ابوعلی حسین بن عبدالله بن سینای بلخی بزرگترین فیلسوف اسلام (۳۷۳ – ۴۲۷) حکایات افسانه مانند بسیاری نقل کرده اند که چون خارج از دائرهء عرف و عادت می باشد نمی توان حقیقت آنها را یقین حاصل نمود ولی مطالعهء این حکایات یک حقیقت دیگر را آشکار می سازد و آن اینکه هراندازهء که شخصیت یکی از بزرگان بیشتر مورد احترام مردم باشد افسانه ها هم در اطراف حالات او بیشتر شایع و رائج می باشد وبنابر این ابن سینا یکی از چند نفر معدود از بزرگان جهان است که مردم به شخصیت آنان احترام بسیار قائل می باشند، بهر حال این حکایت یکی از آن حکایتها (یاافسانه ها) است :
می گویند: ابن سینا گفته بود:
من بیاد دارم که بسیار خوردسال بودم ( وبروایتی تازه قدم بجهان گذاشته بودم ) یک روز مادرم مرا بروی زمین خوابانیده بود من در آن روز آسمان را سوراخ سوراخ دیدم.
این حرف را برای مادر وی نقل کردند واو گفتهء پسر را بدینگونه تصحیح وتصدیق کرد:
وقتی که حسین ( ابن سینا ) بدنیا آمد بنا بر رسمی که در شهر ما رایح است اورا بروی زمین در زیر آسمان میخوابانیدم وغربالی را بروی او میگذاشتم تا حیواناتی از قبیل گربه ومرغ وغیره با و آسیب نرسانند و خود بکار های خانه سرگرم میشدم . اینکه او آسمان را سوراخ سوراخ دیده است بنابر آنست که چشمه های غربال را میدیده است !
سلسله این حکایات جالب و خواندنی ادامه دارد ….
تکرار : هموطنان و خواننده گان گرامی ، دوستان محترم ، فرهنگیان عزیز، کتابدوستان وعلاقمندان دوستداشتنی فیسبوک های ۲۴ ساعت !
بازهم قسمت ۲۴۳ از حکایات جالب و ارزنده کتاب هزار و یک حکایت ادبی وتاریخی تالیف زنده یاد استاد علی اصغر بشیر هروی را در سایت تان نشر کردم .
شما میتوانید با کلیک کردن بالای آدرس کتاب هزار و یک حکایت ادبی و تاریخی تمام حکایات نشر شده این کتاب را مطالعه کنید . همچنان اګر میخواهید میتوانید به دوستان تان هم ایمیل نمایید تا آنها هم مطالعه نمایند .
با عرض حرمت
محمد مهدی بشیر
دوست وبرادر دانشمند و فرهنگی عزیز ما محترم محمد مهدی بشیر ، سلام و عرض ادب . ازاینکه مدتی از سایت زیبا خود دور بودم علتش مسافرت بود و اکنو ن خدا را شکر که سایت دوستداشتنی ما همچنان پر بار تر است و حکایت شاد روان استاد بشیر هروی را خواندم خیلی جالب و آموزنده بود . خداوند ایشان را مغفرت کند و بشما که یاد گار آن شخصیت فرهنگی هستید عمر طولانی و سلامتی آرزو میکنم.
جهانی سپاس از برادر محترم آقای عبدالله هروی ، امیدوارم که سفر تان خوش گذشته باشد و صحت تان خوب ، ممنون حسن نظر تان. موفق باشید .
مهدی بشیر
روح استاد بشیر هروی شاد ، حکایت عالی و جالب بود . تشکر از ادمین محترم سایت ۲۴ ساعت آقای مهدی بشیر.
سپاس ازحسن نظر خواهر محترم خانم فریده کریمی . همیشه زنده وسلامت باشید. مهدی بشیر