بپا خیزید وطنداران!
تاریخ نشر شنبه دوم فبروری ۲۰۱۳ هالند
بپا خیزید وطنداران!
قیوم بشیر
ملبورن – آسترالیا
اول فبروری ۲۰۱۳
***
دلم یک پارچه ای درد است
بحال کشورم نالم
بحال مردم بیچاره ای دور و برم نالم
دلم افسرده از خویش است
ازین رو سخت دلریش است
من اینجا در جهانی پر ز درد و رنج و ناکامی
اسیرم دور ز شهر خود
ز دست جهل و خود کامی
بغربت خانهء دوران
مرا این درد می سوزد
بحال مردم نالان
مرا این درد می سوزد
من اینجا بی کسم ، بی آشنایم ، بی نوایم من
ز جور ظلم دلگیرم
پریشان و زمینگیرم
پریشانم کند اینجا بلی از بس حزینم من
بحال خود می گریم زبس تنها ترینم من
مرا دردیست اندر دل که بیتابم بحال خود
بحال تو
بحال او
بحال مردم آوارهء غزه
بحال سرزمین های ستمدیده و لامزرع
بحال کشته گان جور و بیداد زمان ما
بحال خستگان بی نوای آستان ما
من اینجا ناله ها دارم
ز آه دل ، ز اندوه و فغان افسانه ها دارم
من اینجا ناله ام ، دردم ، فغانم ، بی نوایم من
پریشانم ، عزیزان ، همنوعان ،
ای دوستان ، آزاده گان ، یالله بپا خیزید!
جهان در گیر بیداد است
وطن در دام صیاد است
در آنجا ظلمِ شیاد است
و انسان ، این ستمدیده زشهر آشنای ما
به چنگ جهل بنیاد است
چرا باید چنین باشد و
اینسان آدمیت در فضای پر غبار بی کسی
بی همنشین باشد
چرا پیوسته نالان است
اسیر مکر شیطان است
بپا خیزید ببینید جرم این ملت چه می باشد
مگر چیزی بجز صلح و صفا خواهند؟
نه ؛ نمیخواهند ، نمیخواهند، نخیر هرگزنمیخواهند!
چنین چیزی نمی باشد ، بجزء آزادی و
آزاده گی چیزی نمی خواهندو آنهم
حق انسان است .
بیایید دست به دست هم گذارید تا جهان سازیم
بیایید ای وطنداران ، عزیزان ، همنوعان ،
آزاده گان کرهء خاکی ، بپا خیزید،
بیایید ای مسلمانان که دست ظالمان دون صفت را از دیار خویش
ز شهر و مسکن و هم آبدات خویش جدا سازیم
بپا خیزید مسلمانان ، فلسطین سخت نالان است ، به آتش خانه ای ماند
و قدس در ظلمت دست یهودان است
بپا خیزید مسلمانان !
که بیداد مردم ما را بخاک و خون کشید امروز
کنون در حال جولان است
بپا خیزید وطنداران ، بپا خیزید وطنداران
نظام حیله بازان در جهان جور و جفا دارد
نگاه کن در فلسطین و عراق و شام چه غوغاییست
به هر سو کشته ای بینی
ز هر سو غصه ای بینی
مگر شیرازهء احساس فنا گشته
ویا وجدان درین دوران به زیر دست و پا گشته؟
نمیدانم ، نمیدانم !
خدای من چه احساسیست که قلب آدمی سوزد
درین دنیا مگر بذر نفاق و جور پاشیدند؟
خدای من چه باید کرد؟ نمیدانم! نمیدانم!
به شهر ما جنایت پیشه گان مصئونیت دارند
به هر سو آتش افروزند و بازهم ضدیت دارند
میان مجلس ما اهلیت چیزی دگر باشد
سواد و فهم ناچیز است و حرفِ ملیت باشد
خدای من ، خدای من
چه می بینم، چه می بینیم، چه می بینند؟
جهان آبستن ِ مکر و فساد و حیله است هر روز
و دامی تازه ای بر مردمِ آزاده است هرروز
بپا خیزید وطنداران ، بپا خیزید
بپا خیزید وطندارن!
قیوم بشیر
قیوم جان تشکر از احساست نسبت به وطن و وطنداران. خیلی زیبا و عالیست . موفق وسلامت باشید. مهدی بشیر
بشیرعزیز وگرامی زیبا سرودید از دردرها ازهمنوعان ازوطن از انساینت چیزیکه فقط نام از آن باقیست از جنایت کاران
ناگفته ها را با فصاحت کلام و قلب پاک ودست توانا به تحریر گرفته اید الهی همیشه زنده وسلامت باشی
شعر با احساسیست ( به حال خویش میگریم زبس تنهاترینم من ) اما شماتنها نیستید که از درد وطن و مردم درد رسیده مینالید بل در هر گوشه و کنار هستند کسانی که با شما همنوایند ولی با تأسف مردم سالاران ما گوش شنوایی ندارند و فریاد ها در گلوها خفه میماند موفق و سرفراز باشید.
سروده اى از هر نگاه قابل ستایش . صد آفرین بر ذهن حساس و خلاق تان .
جناب آقای بشیر هروی گرانقدر ، این پیام خِرد مندانهء جنابعالی اینقدر بااحساس سروده شده است که انسان را به وژد می آورد واین حقیقت زندگی امروز جهان ماست این احساس نیک شما قابل قدر است به امید اینکه روزی در سراسر جهان خاکی هیچ بی عدالتی وجود نداشته باشد واین پیام مبارک تان گهره گشأ باشد قلم تان رسأ وعمر پُر ثمر تان طولانی باد
دوست گرانقدر قیوم جان بشیر بسیار زیبا سروده اید خداوند قلم تان را همیشه رسا و نویسا داشته باشد .
جناب بشیر به پا بر خواستم و به پیشگاه ندای رستا خیز تان زانو زده خمیدم و دست و پای این لؤلؤ شاهوار را بوسیدم و مویه کنان به چشم دل مالیدم . روند ناهنجار زمانۀ مان را چه استادانه به تصویر برده اید . نفرین خدا بر بیدادگران . درود بر قریحه مصفا و حدت طبع رسای تان
واه چه دلپذیر و راستین! مرحبا بزرگوارم!