گلبانگ دردمندی
تاریخ نشر یکشنبه سوم فبروری ۲۰۱۳ هالند
گلبانگ دردمندی
ولی پوپل
ویرجنیای شمالی امریکا
***
نی اشک سحرگا هی و نی آه شبانگاه
ما نامه سیاهیم توکلتو علی الله
مجنون خطا گشته و مفتون جفا دل
هیهات ز دیوانه و فریاد ز گمراه
سو زد گلوی دلم از آتش عصیان
گر دل بکند ناله و گر سینه کشد آه
رفتیم ز محنتکد ۀ دیر المناک
با این دل سرگشتۀ گمگشتۀ بیراه
بی نور هدایت نـــــــــــــــــبری راه بجائی
ما راه ندیدیم فـــــــــــــــــــــــتادیم به تۀ چاه
از برزن دوران چو گذشتی نگران باش
دزدان بگیرند در این کوچه سر راه
نی عمر بماند بتو اندر دل هستی
نی ملک ترا ماند ونی حشمت و نی جاه
بر طول ستم بنگر و ظلم دل ا نسان
وین عمر ستمد یده فرسوده کوتاه
ایکاش ، مرا بود ولی همزبانی
گفتم بزبانش سخن دل گه و بیگاه
ولی پوپل
جناب پوپل عزیز به سلامت باشد . زیبا و عالیست . موفق باشید. مهدی بشیر
غزل شان دارى سروده اید جناب پوپل ، احساس و مضمون عالى.
واووو چه عالی آقایی پوپل
بسیار خوشم آمد آقایی پوپل ، براستی از همایون جان عالمی تعریف هایتانرا شنیده بودم
زیباست
ولی جان باز هم یک سروده زیبای دیگری از شما را خوانده و کیف کردم
شعر تان روان و قریحه تان شگوفان و اختر تان تابان باد
دوست همیشگی شما همایون
فی البدیهه:- ماهم شنیده ایم و میشنویم همیش —
اشـعار نغـز و شـیرین ز ولی درویـش