جانِ لالا
تاریخ نشر چهار شنبه ششم فبروری ۲۰۱۳ هالند
جانِ لالا
حسن شاه ” فروغ ”
۳۰ / ۱ / ۲۰۱۳
لندن
***
در فروغ آتشِ جنگ،جانِ لالا سوختیم
همچو دَرمندر زِجورِ مادوبالا سوختیم
سالها شد عُمرِ ما درجنگ باخود بگذرد
در تنورِ چند پکول،همرای کالا سوختیم
گه بنامِ سُرخ وسبز،اکنون ازدستِ سیاه
ما زدستِ هرکس وناکس بَولاّ سوختیم
زیرِ تیغ و توپ وتانک، درانفجار وانتحار
سالها شد در وطن،ازنام مولا سوختیم
سوختیم دردل نباشد،دود و خاکستربجا
لاله سان داغِ بدِلها،لای در لا سوختیم
هر یکی خود عاشقِ دینِ خدا پنداشتند
بیخبر از مَکر هریک،همچو لیلا سوختیم
شیخ و زاهد دایما،ما را فریبی داده بود
سادگی ما بُبین،ازدستِ مُلا سوختیم
هرکدام ازخونِ ماخود را پروفیسور نمود
ما همه ازدستِ این افرادِ والا سوختیم
آنکه با ما دشمنی و جنگ دارد سالها
چاپلوسی کرده و،از رویِ ولاءسوختیم
کور گردیده نه دیدیم قامت و بالایِ یار
براُمید بوسه از رُخسارِشهلا سوختیم
آتشی در مجمرِجان و دلِ ما شعله ور
ازفروغ اش ای مُسلمانان هَلا،سوختیم
باتقدیم احترام فروغ از لندن
فروغ عزیز ، بی نهایت عالیست .حقایق را واقعاً زیبا بیان کرده اید.موفق و سعادتمند باشید. مهدی بشیر
فروغ صاحب گرانقدر ،بسیار عالیست چقدر دقیق فرمودید واقعاَ همنطور است زنده وسلامت باشید قلم تان رسا دست توانا زبان تان گویا باد
واه فروغ صاحب!خشم وانزجار دلهای مارا درمقابل این مردم نااهل
برملا ساختید٬شمابرای همیش زنده ومثل بلبل نغمه سرا باشید.
یعقوب منګل
فروغ صاحب زیبا سروده اید
ما که یک وقتی جلو در دست خودها داشتیم
سالها در دودِ تلخِ رکشه والا سوختیم
گاه پنجابی ، گهی ایرانی و گاهی عرب
آتش افگندند و ما هم چون پرِ کاه سوختیم
خوان مردم زینتش مرغ است و آشِ تند و داغ
بخت ما را بین که از گرمیی حلوا سوختیم
نان و حلوا هم نصیبِ نیک بختان میشود
ما زدستِ چایِ تلخ و اکتِ بیجا سوختیم
ازدوستان گرامی هریک آقای مهدی بشیرعزیز مشفق گرامی و انجینرصاحب منگل تشکر میکنم که بنده را زره نوازی کردند