۲۴ ساعت

09 جولای
۲دیدگاه

قصه ی مفت

تاریخ نشر یکشنبه ۱۸ سرطان  ۱۳۹۶ –  نهم  جولای ۲۰۱۷–  هالند

قصه ی مفت

محترم نورالله وثوق

گفته بودی که منت خویشتنم قصه ی مفت

برتنت تا به ابد پیرهنم قصه ی مفت

گفته بودی که تورا دیدم وبادیدنِ تو

لرزه افتاده به اندامِ تنم قصه ی مفت

تو به شیرینی خود خسروخوبان شده ای

مثلِ شیرین اگرت کوهکنم قصه ی مفت

صورتِ سرخ پر از حیرتِ من جای خودش

خیسِ بارانِ تمسخر شدنم قصه ی مفت

لقمه ی خنده ی هرسفره ی بی پا وسرم

نُقلِ مجلس شدنِ مردوزنم قصه ی مفت

دود سیگارِ م وپیچیده به هرکوی وگذر

اینکه خاکسترِ هرچه سخنم قصه ی مفت

مثلِ یک آدمکِ کاغذیی بی سر وته

طرحِ هرلحظه به آتش زدنم قصه ی مفت

سروپای نَگَهت گشته وَراندازِ هوس

وا به پیش لب نوشت دهنم قصه ی مفت

غزل مستِ اروتیک زمان دیده ی تو

ساده پنداری هرانجمنم قصه ی مفت

..
نورالله وثوق
..
۱۶:۳۰ – یکشنبه ۱۸ تیر/ سرطان ۱۳۹۶

 

۲ پاسخ به “قصه ی مفت”

  1. admin گفت:

    جناب محترم وثوق عزیز ، بازهم مانند همیشه سروده عالیست. موفق وسلامت باشید. مهدی بشیر

  2. نورالله وثوق گفت:

    جهانی سپااااس از همراهی های پیوسته ی دوست دیرینم محمد مهدی جان بشیر؛ مسووول سایت زیبای بیست وچهار ساعت

دیدگاه بگذارید

لطفاً اطلاعات خود را در قسمت پایین پر کنید.
نام
پست الکترونیک
تارنما
دیدگاه شما