فروغ بامدادی
تاریخ نشر شنبه نهم فبروری ۲۰۱۳ هالند
فروغ بامدادی
ولی پوپل
ویرجنیای شمالی امریکا
***
صبحدم دیدۀ من قامت جانانه بدید
مرغ دل از قفس سینه پی دانه دوید
چه فروزنده سحر بود چه پاکیزه هوا
که نسیم قد م یار درین خانه وزید
ز سخاوت بسر مردمک دیده نشست
چو کرم داشت سخا کر د و کریمانه رسید
تا دلم ساغر می از کف جانانه گرفت
مطرب و شاهد و ساقی خم و خمخانه خمید
نوحه و نالۀ دل را ز نیستان حرم
گوش این از خود و آن آدم بیگانه شنید
زیور عقل فروشد سر بازار جهان
آنکه فرزانگی از عالم دیوانه خرید
دانۀ اشک دل صبر که از مژه فتاد
گوهری بود که اندر دل ویرانه چکید
هان ولی، زود بکام دل مستانه رسی
گر دلت در طلب کسوۀ رندانه تپید
ولی پوپل
زیبا و دلنشین . به امید بهترین هاى دیگر تان.
پوپل گرامی بازهم عالیست . موفق باشید. مهدی بشیر
از الطاف عزیزانم جناب حکیم و جناب بشیر ممنون هستم . سلامتی و شادمانی تان آرزو من است .
جناب محترم پوپل صاحب زیبا و دلنشین سروده اید دست تان درد نکند
گرانقدرم اقای پوپل عزیز،از سبک و روش نوشتار تان حظ میبرم. درود!
شاعر عزیز و گرانقرر جناب فروغ ارجمند شما صاحبدلید و زیبا نگر از محبت تان مشکورم ،پیوسته شادان باشید
شاعر گرانمایۀ عزیز بانوی ارجمند و گرانقدر ازینکه سیاق کار من پذیرای خاطر عزیز شما بوده است خورسندم شادی ها از آن تان باد و سلامتی ها مهمان تان .