فقرِ احساس
تاریخ نشر یکشنبه دهم فبروری ۲۰۱۳ هالند
« فقرِ احساس »
شریف حکیم
فبروری۲۰۱۳سدنی
****
در دیارانی غریبی ، بیکس و تنها منم
چون حُبابی در مسیرِ ، سرکشِ دریا منم
شاخ و برگ و ریشه ام ، جای دیگر سبزند لیک
در تلاشِ قطره آبی ، راهیی صحرا منم
فقرِ احساس است یکجا ، با تغافل خلق را
ورنه فریادِ هزاران ، نامرادی ها منم
صورتم تصویرِ صد رنگیست ، بر دیوار شهر
مفلسانِ درد را ، مضمونِ بی معنا منم
یک عُمر افسانه دارد ، بزمِ خاموش لبم
در سکوتِ خویشتن ، پبغامِ صد غوغا منم
درد پنهانِ نوایم را ، فلک نشنیده رفت
در شِگِفت از پنبه گوشیهای ، آن بالا منم
سالها شد اشک و خون نوشم ، ز جامِ روزگار
فارغ از سودای می ، از ساغر و مینا منم
است غائب ، لفظِ یکرنگی ز فرهنگِ زمان
در تعجب از دو رنگی های ، این دنیا منم
صبحِ زودم نعرۀ محراب ، میخواند به خویش
راست گویم بی اثر ، زآن گونه استدعا منم
خانۀ معبود ما را ، فارغ از خشت و گِل است
هر کجا عشق است ، معبود است ، در آنجا منم
شریف حکیم
درود به حکیم عزیز ، بازهم عالی و زیباست . موفق باشید. مهدی بشیر
جناب حکیم عزیز زیبا سرودید ، همیشه سبز و بهاری بمانید و بسرائید!
فقر احساس است یکجا ، با تغافل خلق را
ورنه فریاد هزاران نامرادی ها منم
صورتم تصویر صد رنگیست بر دیوار شهر
مفلسان درد را مضمون بی معنا منم
واژه و تصویر و مضمون گل های شعرند و معانی و مفاهیم رایحۀ آن
و شعر پیامبر شاعر است و پی بردن به پنهانترین لایۀ های انتزائی ضمیر او . در چکامۀ زیبای دردآگین جناب حکیم درد و عشق و احساس نماد شعر است و این شریف عزیز بر جمادان بیدرد و عشق فریاد برداشته است . و خود معبود عشق را به نیایش بر خواسته است.
از سوز محبت چه خبر اهل هوس را
این آتش عشق است نسوزد همه کس را
زهی سعادت بر جناب حکیم و همۀ آنانیکه آراسته و پیراسته به
خلعت عشق و دردند .
دل میرود و نیست کسی دادرس ما
از قافله دور است خروش جرس ما
بر هیچکس افسانۀ امید نخواندیم
عمریست همان بیکسی ماست کسی ما
جناب حکیم ، مزرعۀ قریحۀ شاداب تان پیوسته سر سبز بادا
جناب دوست عالیقدرم،الهی که پیوسته با احساسات گرم پیوند داشته و از نا امیدیها به فرسنگها بدور…..
حکیم عزیز بازهم ناگفته ها را با زبان شیرین وسرایش زیبا سروده تصویر جالب را به نمایش گذاشته اید قلم تان سبز باد
حکیم جان ګرامی!عالی سروده ئ٬زنده وسرفرازباشید.
یعقوب منګل
انتزائی بایست انتزاعی تایپ میگردید اشتباه را ببخشید.
دوستان عزیزم به همه سلام .
محترم مهدى بشیر
قیوم جان بشیر
محترم پوپل
شهلا جان ولیزاده
محترم فروغ
جناب منگل صاحب
از دل و جان از هم امتنان مینمایم . تحسین و تشویقهاى شما است که گام هایم را در سرودن متین تر و أستورا تر مینمایند. قربان محبت تان همیشه بهار تان میخواهم.