۲۴ ساعت

آرشیو 'اشعار'

21 آگوست
۱ دیدگاه

دوبیتی ها

تاریخ نشر : چهارشنبه ۳۱  اسد ( مرداد ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۲۱ اگست  ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا 

یلدا

شب  یلدا  کنم   شیرین   زبانت

 اناری   سازم    و   رنگ   لبانت

 بتابم  من  برایت   شام  مهتاب

 که تا روشن شود جان و جهانت

۲۰ دسامبر ۲۰۲۳

عطر بهار

هوا خوشبو چو لبخند نگار است

 خروش نغمه‌‌ های  آبشار است

 نفس  تازه   کند   باغ  نگاهش

 نسیم    زلف  او   عطر  بهار است

۱۸ جنوری ۲۰۲۴

 بیقرار

حنا در دست من نقش و نگار است

 برای  دیدنت   دل   بی ‌ قرار است

 به روز   عید آ‌ ! کز    شوق  دیدار

 خو‌شی  عید من یک  بر هزار است

۱۱ اپریل ۲۰۲۴

هما باوری

جرمنی

21 آگوست
۱ دیدگاه

لیبرالیسم در مهار امپریالیسم

تاریخ نشر : چهارشنبه ۳۱  اسد ( مرداد ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۲۱ اگست  ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا 

لیبرالیسم در مهار امپریالیسم

امروزه قدرت های جهانی چون: آمریکا٬ اتحادیه اورپا٬ چین و روسیه برخلاف پسا ۱۹۹۲ که قدرت جهانی تک قطبی آمریکا بود٬ است. اما تجویز بر تشخیص اینکه چطور کشورهای جهان سومی مانند افغانستان از گزند امپریالیست های غربی و شرقی در امان بماند٬ راه جز حاکمیت ملی از مسیر ملت سازی نیست. زیرا حقوق بین المللی عینیت یافته حقوق داخلی می باشد. یعنی سرکشی های قدرت جهانی مثلاً آمریکا در بازی های بین المللی٬ توسط مجلس نمایندگان مردم آمریکا مهار شده است.  

لیبرالیسم افغانی که ضرورت ملت سازی در کشور ماست٬ از فلسفی شدن متون دینی و سیر معرفتی پدیده ها٬ دست یافتنی و سازنده می شود. که نباید الگوهای رایج حکومتداری را٬ نیز فراموش کرد٬ که چون نظام های: ریاستی٬ پارلمانی٬ و نیمه ریاستی و نیمه پارلمانی مطلوب تجربه شده اند.  

لیبرالیسم را در مقابل امپرالیست های متجاوز چون قانون اساسی گرایی٬ نیز می توان تعریف کرد. و رسیدن افکار عمومی به فضیلتی که خصایص شان٬ قانون اساسی باشد٬ طلوع سعادت همانا حاکمیت قانون در واقع بیدون غروب برای چندین نسل ثبات سیاسی می گردد.

آنچه عدم یا فقدان لیبرالیسم می گردد٬ در نخست تهاجم امپریالیستی نیست. جهل موجود جامعه سیاسی یا فقدان عقلانیت سیاسی می باشد٬ که بستری برای تهاجم قدرت های جهانی می شود.

 

محمدآصف فقیری

21 آگوست
۳دیدگاه

موجِ غریب

تاریخ نشر : چهارشنبه ۳۱  اسد ( مرداد ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۲۱ اگست  ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا 

موج غریب

تو آن موج غریبی

که مرا به ژرفای دریای نیلگون می بری

تا عشق را

در چشمان ماهیان نقره یی پیدا کنم

و در دستانم

لغزنده و تابنده گردی

وتو آن موج غریبی

که مرا با اوج سرکشی ها ی بی دلیل

و خواسته های پر رنگ

و فریاد های بیصدا می بری

تا بودنت را

در دیواره های سروده هام حکاکی کنم

آری تو آن موج غریبی

که در التماس یک غروب بی تدبیر

سکوتم را فریاد می زنی

و مرا تا بی انتهای پیوند ها می بری

تا حماسه ی دوست داشتن را

در گوشت زمزمه کنم

پر از نیاز

و پر ازگرما…

هما طرزی

ویستچستر

 ۶ جولای ۲۰۲۴

21 آگوست
۱ دیدگاه

عقلِ هستی

تاریخ نشر : چهارشنبه ۳۱  اسد ( مرداد ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۲۱ اگست  ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا 

 

عقل هستی

آرزوی دل  را  بـر لــوح  رویـا می کـشم

شکل فریاد سکوتـم را چه گویا می کشم

آنچه بر دل نقش می بندد تجسم می دهـم

آن چه در پنهانِ سـر آید هـویدا می کشم

نـرگس وبـرگ شقایق را از  دیـوار باغ

درمیان لاله های دشت وصحرا می کشم

در نگاه بـیکـران چـشمِ احـساس و خیال

اوج مستی از دل جـوشـان مینا می کشم

گـره هـا افـتــاده در تار نـواخـیـز طـرب

درطلوع صبحدم هـرعقده را وا می کشم

از تصـور صـورتی بـندم در قـاب زمان

بی ابـد وهـم ازل را پـیش بـیـنـا می کشم

قصۀ آغاز و پایان سربه سر افسانه است

جاودان اشکال بودن رابه هرجا می کشم

در دل کیهان دیـدم کهکشان ها بی شمار

بیکران عشق شدن در ذهن دنیا می کشم

سازهستی کهکشانهارابه رقص می آورد

جلـوه یـی از آن بـر یاد نکـیسـا می کشم

ارتعـاش تار هـستی نغمه هـا دارد به دل

پــرتــو آیــیـــنـه و امــواج آوا می کـشـم

ساز بزم کهکشان را گـوش دل ها بشنود

ایـن خـیـالات زمین را تـا ثـریـا می کشم

چهرۀ نـور و انـرژی از دل اســتاره هـا

برکتاب عقل هستی رُک وخوانا می کشم

تـا فـضـای ذرّگانِ نــور وحــدت آورنــد

نظم هستی در وجود فکرو معنا می کشم

حرکت ابحارهستی جوش وتوفان می کند

صد هزارن گوهراز اعماق دریا می کشم

هـرکه باشــد ذره یـی از منبع انـوار حـق

ازدل هرذرۀ صد موسی و عیسا می کشم

لحظه ها درسایه سار سرو دیرین سرکنم

حالت زرتشت را بر ذهـن بـودا می کشم

عـقــل کل فـلسـفی را در تکامـل بـنـگـرم

رسـم حجم ذهن انسان را سـراپا می کشم

عشق و رویا ومحبت رنج دل را می برد

سوزودرد هجر و غربت را تنها می کشم

با پر و بال فـروغ دل کـنــم سـیر و سفـر

بر رُخِ سـیمرغ کـوه قـاف عـنـقا می کشم

بـاز سـیـمـیـن خـیـالـم را بـه پـرواز آورم

تـیز تـر از نـورِ هُور تا ناکجاها می کشم

لاشـخواران را نمی آرم ز تاریکی برون

تا همـای نـور جـان بـر قله بـالا می کشم

وحـشـت افـراطـیـت دیـری نمی آرد دوام

از دل تاریک شب خورشید فردا می کشم

عـشق و احـساس و تمنا را بر لـوح خیال

بـانگاه خـامـۀ رویـا چــه زیـبــا می کشم

۱۴ آگست ۲۰۲۴

رسول پویان

20 آگوست
۱ دیدگاه

نظمِ دوزخ

تاریخ نشر : سه شنبه ۳۰ اسد ( مرداد ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۲۰ اگست  ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا 

غزه در زیر پاهای فاشیسم سفید در پشت نقاب های «دموکراسی»، صهیونیسم و… نابود می شود…. اما آیا جهان پایان یافته است ؟ نه، کودک فلسطینی و کودکان همه سرزمین های غارت شده هنوز زنده اند و عدالت ققنوسی است که می سوزد و اما با مرگ نمی سازد…

  نظم دوزخ

این شکستِ بیکران ، در یک کران خواهد شکست

 جاودانی‌یی گسستن ،  جاودان  خواهد شکست

 در  تنِ   امید  ها ،  خونِ   نوی   خواهد  دوید

 این تبِ تسلیم در رگهای جان  خواهد  شکست

 آنهمه    زنجیره  ‌های    درد  های   بی   سحر

 کهکشان هم گر شود، چون کهکشان خواهد شکست

عشق با پاهای عریان در  گذر از  صخره هاست

 زخمِ پاهایش زمین را با  زمان  خواهد شکست

 گم  شوید  ای  مردگانِ  مرده‌  خویِ  مرده‌ بو

 آن‌چه نشکستید اکنون، عشقِ مان خواهد شکست

مرگ در حلقوم هستی  سرمه‌ی تسلیم ریخت

این سکوتِ مردگان را  زندگان  خواهد شکست

 چشمه ها!  با  رود  ها  پیوند تان  پیچنده باد

 از دمِ عصیانِ تان،  کوهِ گران  خواهد شکست

نسلِ از نور و زلال و عشق و خشم و درد و سنگ

 نظمِ دوزخ در زمین  و آسمان خواهد شکست

 روی گورِ ما  شقایق  با  فلق در  رقصِ عشق

ظلم و ظلمت از کران تابیکران خواهد شکست

فاروق فارانی

 سپتامبر ۲۰۲۳

20 آگوست
۱ دیدگاه

شوخِ باده پیما

تاریخ نشر : سه شنبه ۳۰ اسد ( مرداد ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۲۰ اگست  ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا 

شوخِ باده پیما

تنها   و  بی   تکلف    یار   جوانم  آمد

 با شاخه ی  صنوبر    آن  مهربانم آمد

 شد بسترم  معطر از  نگهت  وجودش

 جانم رسیده  بر لب روح  و  روانم آمد

 « دیشب بخواب دیدم ان سرو سایه بانم

 سرو روان  دلکش  در بوستانم آمد »

 داده نوید  هستی در تار و   پود دیده

 برق جمال حسنش خورشید  نو رسیده

بر  دشت    پاک   سینه   آرام   آرمیده

« آن سرو قد کشیده و آن ماه نو‌دمیده

 چون آهوی رمیده ، آن دلستانم آمد »

 احساس عالی اش را ،‌جا دردلم نمودم

 نور و طلوع حسنش  در  منزلم نمودم

 دل باز تا  سحر گاه  از  مشکلم نمودم

« غواص چشم آبی خود شاملم نمودم

بوی  بهار  و  بلبل  در  آشیانم  آمد »

 دنبال  لقمه  نانی  تا  گشته ام مهاجر

 بشکست گردنم را  آن نطفه های کافر

 رنجید  قلب  زارم   از  دسته ی  اجابر

« من همچو قیس عامر آواره و مسافر

 او لیلی  مهاجر ،  در  کاروانم   آمد »

 ان ماه چون بدیدم بر طرف او دویدم

آلوی لب گزیدم یک جرعه  لب چشیدم

 افشان نموده زلفش من شکر میکشیدم

« تا روی او بدیدم چو غنچه بشکفیدم

 ان شوخ  باده  پیما  آرام  جانم امد»  

 خندید و مست گردید ان  دلبر گریزی

 بستم به دام پایش با  تار  مهر دوزی

 بگذشت عمر شیرین با  بیت دلنوازی

 « گفتم به آتش عشق تاکی دلم بسوزی

 گفتا که از تو این کار کی در گمانم امد»

 نامت وطن چه زیباست ورد زبانم آمد

 مادر ترا چو …گویم خ ون در رگانم آمد

 بوی ز خاک  مشکی  افغانستانم آمد

 آزاده پر  غروریم  فخر «امانم » آمد

« بشکست استخوانم دشمن به تیغ جهلش

 شاید نمرده باشم نور «لیانم »آمد »

 هما احد لیان

۱۹ آگست ۲۰۲۴

جشن آزادی مبارک

20 آگوست
۳دیدگاه

دلِ بیسواد

تاریخ نشر : سه شنبه ۳۰ اسد ( مرداد ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۲۰ اگست  ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا 

دل بیسواد

۶۰ الف

خواب شو ای دل که تنها این هنر باشد ترا

 رو گنه  کن  عاقبت  کنج  سقر  باشد  ترا

بیش گفتم کم شنیدی  طفل بازیگوش من

 سنگ خواهد خورد بر  فرقت خبر باشد ترا

 هر چه را من می نویسم در خفا  می خوانی اش

 راست گو آخر چه اندیشه  به سر باشد ترا

خوب میدانم کجا هر نیمه ء شب می روی

 خوب می دانم  که حال ِ  در بدر باشد ترا

اصلا از  تو  انتظارم  نیست  تا بهتر شوی

 آب نندازم به  پشتت  گر سفر  باشد  ترا

 هست و بودم را گرفتی هست و بودت کرده یی

 کاش اما یک الف  هم  در جگر  باشد ترا

کی زنی سنگی  دگر  تو  خانه ء  زنبور را

هوش گر بر  معنی ِ حرف   پدر  باشد ترا

 لایق ِ من نیستی یا  لایقت    من  نیستم

 چشم کورت را چه گویم  گوش کر باشد ترا

شکیبا شمیم

 ۲۰۱۷

20 آگوست
۱ دیدگاه

لحظه ها

تاریخ نشر : سه شنبه ۳۰ اسد ( مرداد ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۲۰ اگست  ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا 

لحظه ها

چه لحظه ها که به یاد  او  من  گذر کردم

چه لحظه  ها  که   تمنای   بی  ثمر کردم

چه لحظه ها که گریستم به دامن شب ها

 چه لحظه ها که  همه  شب را سپر کردم

 چه لحظه ها که همه عمر خیال او گذشت

 چه لحظه ها که همه  عمر  را  هدر کردم

 چه لحظه ها  که به بام و درت نظر کردم

 چه لحظه ها که به میخانه من  گذر کردم

 چه  لحظه  ها  که  آواره  از  وطن گشتم

 چه لحظه ها که (شکیلا)تمنای بی اثر کردم

 شکیلا نوید

 سال ۱۳۸۴

20 آگوست
۱ دیدگاه

لیلی

تاریخ نشر : سه شنبه ۳۰ اسد ( مرداد ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۲۰ اگست  ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا 

لیلی

 مرا لیلی  صدا  کردی  ،  دلم غرقِ  تمنا  شد

 خیالم سرخوش و آرام، بسانِ  موجِ   دریا شد

 به صحرای  جنون ات  پا ن هادم  بهرِ امیدی

 بدشتِ  آرزو  ها   خیمهُ   عشقِ  تو برپا شد

گمان  بردم   که  آخر  گشته  ایامِ  جدایی ها

درین باور به چشمِ من،همه دنیا چه  زیبا شد

 به برگِ لاله دیدم داغِ هجران از جفای عشق

دلم آتش گرفت زین غم،درونِ سینه غوغا شد

 شدم لیلی،شدم مجنون،دلی از غصه ها پرخون

تمنای وصالِ تو،به مثلِ  خواب  و  رویا شد

 مریم نوروززاده هروی

 اول اسد ۱۴۰۳ خورشیدی

 ۲۲  جولای ۲۰۲۴

از مجموعهُ “پاییز”

هلند.

18 آگوست
۱ دیدگاه

با اسبِ سرخِ سرکشی . . .  

تاریخ نشر : یکشنبه ۲۸ اسد ( مرداد ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۱۸ اگست  ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا 

با اسبِ سرخِ سرکشی . . .  

شالِ  کبودِ  آسمان ،  پیچیده   در  گردن  بیا

 رنگین افق ها را بپوش، خورشید را کن «من»، بیا

 در ها  همه  دیوار  شد ، دیوارها بر دار شد

 تا آسمان‌ها سرکشان، یک کهکشان روزن بیا

 از هر نفس، از هر زلال، از اشک و عشق و از ملال

 روحی برانگیزان ز نو در  سینه  و  در تن بیا

 قلبِ زمین ماند از تپش، روحِ زمان ماند از جهش

 بیدار شو، بیدار کن، با  مشت بر در زن، بیا

 دریا به دریا می روی ای موج دریا زاد عشق

در تشنگی ساحل بکن،  دریای  نوشیدن بیا

این صخره ها را آب کن، هر شمع را مهتاب کن

 از پای رویا بند را  با  چنگِ  دل  برکن ، بیا

 با اسبِ سرخِ  سرکشی،  با نعره‌های آتشی

 با سر نور دیدن برو ،  با  دل  نوردیدن بیا

 در پیچ‌ها بن‌بست‌ها، از اوج‌ ها تا پست‌ها

 با سوز   نابودن  برو ، با ساز نو بودن بیا

ای عشق سرد منجمد، یا آب شو یا ابر شو

 یا ریشه ی  را  آب  ده ، یا  ابر باریدن بیا

فاروق فارانی

18 آگوست
۱ دیدگاه

دوستی

تاریخ نشر : یکشنبه ۲۸ اسد ( مرداد ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۱۸ اگست  ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا 

دوستی

دل در برم  به  دیدن تو شاد  می شود

بی تو شبم  به  ناله  و فریاد می شود

با قامتی  چو  سرو اگر  از  باغ   بگذری

خم پیش سرو قد  تو شمشاد می شود

با عشق، با محبت و با مهر  و مردمی

هرجا   بود   خرابی    آباد    می شود

هر تیر غمزه را که به  سویم رها کنی

بر جان من چو خنجر و پولاد می شود

زین خوی و خلق تند که درسرنوشت توست

هر عاشقی  ز جور تو بر باد می شود

بگذر ز دشمنی و رهی دوستی گزین

چون دل به دوستی زغم آزادمی شود

محمد اسحاق ثنا

ونکوور کانادا

۱۷ آگشت ۲۰۲۴

 

 

 

 

18 آگوست
۳دیدگاه

هق هق

تاریخ نشر : یکشنبه ۲۸ اسد ( مرداد ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۱۸ اگست  ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا 

هق هق

به زمر عزیزم

هق هق گریه ام

در دیواره های تنهایی ام می دوند

شتابان

وترا صدا می زنند

و من در سوگ رفتنت

قامت خاطره هایت را استوار میدارم

در دیواره های پر شکوه (هندوکش)

و هوای پاک آسمانش

و با نوای نی لبک چوپان همراه می شوم

تا بسرایمت

در آغوش پر صدای (بامیان)

و دیواره های پر افتخار

وقصه های پررنگ و داستانش

باور دار که تا ابدیت

در تاریخ آن دیار جاودانی!

هما طرزی

نیویورک

 ۲۷ جولای ۲۰۲۴

18 آگوست
۳دیدگاه

چند کوتاهه

تاریخ نشر : یکشنبه ۲۸ اسد ( مرداد ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۱۸ اگست  ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا 

چند کوتاهه

(۱)

 در دنیای تاریک من
آمدی
شعله کشیدی
نرم نرم با حرارت
کلک های تو
آب شدم

(۲)

 هیزم سبز بهارم
در آتش عشق تو
یخ بدان شد

(۳)

از باده چشمان خود
مرا سبز کن
هیزم چمن زار دلم
پاییز شد
قسمت بادم

(۴)
چشمان زمین خیره
سرانه مستی دارد
فصل بهارم از درختان
امید هیزم عشق
می چیند

(۵)

ای دل بسوز امشب
اشک می سوزد
به چشمان نا امید
سر می زنم
از تو نشانی نیست که نیست
هیزم باغ خشکیده
روشنایی بخش
با کلک های  آفتابی توست
تا کشت زار دلم
سبز شود

(۶)

قلبم می گیرید
سخت سرد و طاقت
فرسا
لبخند آفتاب در من
جاریست
به سمت شانه های
آفتابی گرم تو
راه کشید

(۷)
چراغ دلم فریاد می کشد
با فانوس چشمان تو
ریشه های آفتاب
کلک های تو
در من غروب کرد
میان خاطره ها

۲۹ جولای ۲۰۲۴
عالیه میوند

فرانکفورت

17 آگوست
۱ دیدگاه

زورقِ شکسته

تاریخ نشر : شنبه ۲۷  اسد ( مرداد ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۱۷ اگست  ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا   

زورق شکسته

بهـار و فصـل جوانی شتـاب می گذرد

بیـا که زندگی ام بی حساب می گذرد

بزن شـرار و  بسوزان  جهان  رنگ مرا

اگر بـه  ذهـن  تو  فکرِ خراب  میگذرد

ز تـار هـر نفسـم سـاز درد  و غم بارد

بیـا که ناله ی چنگ  و رباب  میگذرد

خزان جَـور تـو پژمُرد و  پیر کرده مرا

ز شرق سینـه ی من  آفتـاب میگذرد

فتـاده عکس تـو در قـاب نامرادی ها

کنون تمـام امیدم بـه خواب میگذرد

دلـم گرفتـه و جـان بـر لبم رسید آخر

بیا که با قَدَمت ایـن  عذاب  میگذرد

خیـال خـام و لب  خشـک   آرزو هایم

ز تشنـه کامِیِ دل،در سراب  میگذرد

کجارسد لَب ساحل شکسته  زورق جان

ملاح خسته که در منجلاب  میگذرد

بزن  جـلا دَم  تیـغ  نگـاه   پر خونت

که تیرهـای قضـا بی  نقاب میگذرد

محمد ادریس بقایی (قطره)

کابل – افغانستان

 

16 آگوست
۳دیدگاه

هوس آغوش

تاریخ نشر : جمعه ۲۶  اسد ( مرداد ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۱۶ اگست  ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا 

هوس آغوش

وقتی به آغوشم می گیری

عطر کوچه های (کابل)را

باخود بیاور

تا وجودم با عطر تو آشنا شوند

ووقتی بر لبانم بوسه میکاری

از گرمایت بریز

تا لبانم اناری شوند

و پر آب

چون انار (قندهار)

و در دستانت

شگوفه های نارنج (جلال آباد) را بیاور

و مشت مشت

بر موهایم بریز

تا عطر سرزمینم عاشقترم سازند

وظرفی پر از آب سرد چشمه ای (دلاکان) را

باخود بیاور

و بر تمامی وجودم بپاش

تا عطش عشق

درمن فروکش گردد

و وقتی بیدار می شوم

دوست دارم هنوز

سرت روی بالشم باشد

و سر من بر شانه ی تو…

هما طرزی

نیویورک

 ۷ جون ۲۰۲۴

16 آگوست
۳دیدگاه

خواب رفته آفتاب

تاریخ نشر : جمعه ۲۶  اسد ( مرداد ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۱۶ اگست  ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا 

خواب رفته آفتاب

۵۹ الف

 روزگارا  خسته  یی ،  خسته یی  از   جان ما

    خون  آدم  می چکد  ، از  سر انگشتان ما

 بد تر از بوزینه ها ،  بد تر  از گاو   و  خریم  

  جای اشکی سنگ  ها  ، بر  سر  مژگان  ما

های  مردم   نیستیم   ،   نیستیم  آدم  دگر!  

   لشکر  ابلیس  شد  ،  سخت  بر فرمان  ما

 طفل  دنیا  نامده  ،  سر بریده  شد  ،  خدا  

  سنگ   بار  از   آسمان،   زود کن  پایان ما

 گندم  بریان  شده   ،  در  میان  تابه   ایم

دود می خیزد  ز دل  ، دود  از  چشمان ما

 من که هم جنسم به این ، وحشیان سنگدل

شرمم آید از  خودم  ،  شرمم   از  ایمان ما

 خشک شد  آب دهن  ، شعله خیزد  از گلو

   خواب  رفته  آفتاب ، تیره  شد   اذهان ما

شکیبا شمیم

 ۲۰۱۷

16 آگوست
۳دیدگاه

چشمه ی حیات

تاریخ نشر : جمعه ۲۶  اسد ( مرداد ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۱۶ اگست  ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا 

چشمه ی حیات

ای آسمان   ببار  ،  تو ای   آسمان ببار
در خاطرم بیاوَر  فصل ِ     خوش ِ  بهار
بر  پاره  پاره  های  دلم   بیشتر  بخند
تکرار می شود … یکی؟ نه  ! هزار بار!
سرد است لحظه  های  پریشان ِ روبرو
بَرگَرد روح ِ  گمشده ی   چرخ ِ   روزگار
ای چشمه ی حیات بیا در  شب ِ حزین
دیگر نمانْد چیزی ازین جان ِ  بی  قرار
ای  آسمان ببار ،  تو ای  آسمان  ببار
بر سرزمین ِ خشک ُغم آلود ، بار بار…!

پروانه شیرین سخن

۷ آگست ۲۰۲۴

16 آگوست
۱ دیدگاه

چرخشِ کابوس

تاریخ نشر : جمعه ۲۶  اسد ( مرداد ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۱۶ اگست  ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا 

چرخش کابوس

 چرخش     کابوس      یکبار   دگر

 صورتی  را  می   نماید   از  سقر

 درد سه  ساله  به  حُجم  دهه ها

 بر  دل    تاریخ    دارد    صد نوا

دشت ودامان وطن شد  شوره زار

 جای گل ها هرطرف  روییده  خار

 سینه ها پر از غم‌ و ازغصه هاست

غصه از طوفان و درد و ماجراست

 درد و  رنج   ملتِ  ما   بی  شمار

مردم  ما   خسته   و  بی  ر وزگار

ملت  تبعیدی  و   خانه   به  دوش

 از درونش د رد  ها   دارد  خروش

 موج سیل  اشک  در  چشمانِ ما

 سرخ   کرده   کاغذ   و  دیوانِ ما

 انتظاری    بر   دل   وارسته ماند

درب  مکتب  بر  رخ ما بسته ماند

 این همه  جور  و  جفا  ها بر زنان

 در  بساط‌‌ِ     سایه ‌ی   اهریمنان

 هر طرف فریادِ  درد و ماجراست

 ماجرا  از فقر  و   بیکاریِ  ماست

گردن    بشکسته ‌ی   ما   هر کجا

 می نماید      روزگارِ     تلخ   ما

 ای بسا گردن   ز  بی کاشانه ها

 می پذیرد  پای   صاحب خانه را

 ملتم  ر ا بار غم   ها  خسته کرد

 در به در،  محتاج   هر بیگانه کرد

 جنگ ما را نیست پایان  ای دریغ

 قلب ها شد زیرِ حِرمان  ای دریغ

 روزگارِ ما  گهی   سامان  نداشت

 چرخشِ این تیرگی  پایان  نداشت

 گردش و تکرار شب  ها تا به کی

 شهر ما تاریک و   تنها  تا به کی

جانُ   ها  بهرِ    ثباتت  می دهیم

ای وطن آخر  نجاتت  می دهیم

 فرحت رحمان

۱۵ اگست ۲۰۲۴

16 آگوست
۱ دیدگاه

در غزه ی سوزانِ عشق . . .

تاریخ نشر : جمعه ۲۶  اسد ( مرداد ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۱۶ اگست  ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا 

جنگ خونینی بین مردم غزه و تمام دنیای که تحت پوشش فکری و سیستمی فاشیسم سفید(ظاهرا اسرائیل) قرار دارد ، در جریان است. حماس فقط یک بهانه است. در زمانی که فلسطین حتی یک نظامی نداشت ، مگر کشتار های دیر یاسین، صبرا و شتیلا و …. برای چه صورت گرفتند ؟ در این میان یک عده از هم میهنان ما قضیه فلسطین و غزه را به «روابط بین مسئله عرب و یهود» تقلیل می دهند و به این صورت، ناآگاه در جای غلطی می ایستند و در برابر ستم بزرگی که در منطقه جریان دارد، موضع نادرستی اتخاذ می کنند. البته عده ی مشکوکی هم هستند که افکار موسادی دارند و نقشه مند، می کوشند ، قضیه جنگ نابرابر کنونی در غزه را از حمله هفت اکتوبر حماس به بعد دیده و بدین ترتیب ۷۵ سال ستم بلاوقفه امپریالیسم غرب و سگ زنجیری آن دولت اسرائیل در منطقه را از دیده پنهان و آرایش کنند. در غزه، جهانی که تاریخچه به بردگی کشاندن، جنوساید بومیان استرالیا ، آمریکا و آفریقا، غارت و کشتار و تجاوز بیشمار و دو جنگ وحشیانه جهانی در پیشینیه اش است، با جهانی که تحت ستم مداوم در جنگ نابرابری کوبیده می شود، قرار دارند. فراموش نشود که مسئولیت مرگ کشتگان طرف اسراییل نیز بدوش همین فاشیسم سفید است که آنها را گوشت دم توپ خودکرده است. بدین صورت هر انسانی باشرفی بدون اگر و مگر ، فقط و فقط در کنار معنوی و مادی مردم غزه قرار می‌گیرد.

* این شعر را چون قطره اشکی برای مردم قهرمان غزه تقدیم می کنم:

در غزه ی سوزان عشق . . .

در  عشق  سرخ  غزه  ها ،  تاریخ  ، معنا می دمد

 از  خشکسال  خامشی ،  یک نسل  دریا  می دمد

 در  غزه  های سرکش   ، دنیا  به  پایان  می رسد

 از  عشق  خون فریاد  نو  ، فریاد  فردا  می دمد

 در غزه سوزان  من ، کودک  به  خون افتاده است

 از نقش پای کوچک اش، یک خوشه دنیا می دمد

 در سرخ عشق  جلجتا * ، عیسی به فردا می رود

 هر سو صلیبستان شده، دنیا یهودا ** می دمد

نقب  زمین  می گسترد ، بر خاک  می افتد نقاب

 دندان  دیناسور مرگ  ،  از  کام  رسوا  می دمد

 در غزه های  بی کسی ، ننگ زمین  سر می کشد

 از کوچه های سرکشی ، صبرا، شتیلا*** می دمد

 خاکسترت  را باد برد ، ار چند  ، ای ققنوس عشق

 هر  ذره ی  خاکسترت  ققنوس  ها  را   می دمد

 در عشق  زاران  عروج ، از  خون  وفا  می گسترد

 صد شهر مجنون می دهد، صد دشت لیلا می دمد

 آن شهسوار سرخ  رو ،  کی ا ز افق سر می زند؟

آیا «چه» می جوید دگر؟ گرم و «گوارا» می دمد؟

فاروق فارانی

 

  * مطابق روایات دینی «جلجتا» تپه ی است در فلسطین که عیسی مسیح در آن به صلیب کشیده شد.

 **یهودا یکی از حواریون مسیح بود که به او خیانت کرد .نام یهودا مترادف خیانت شده است.

 * * * صبرا و شتیلا دو منطقه در لبنان است که در دهه هشتاد قرن بیست فالانژ های مسیحی همراه با اسرائیل در آن، به قتل عام فلسطینی ها پرداختند.

16 آگوست
۶دیدگاه

عارفِ شیراز

تاریخ نشر : جمعه ۲۶  اسد ( مرداد ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۱۶ اگست  ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا 

سعدیا دیده گشا حا لـت  دنیا بنگـر

ماجرای    دلِ   آوارهء   شیدا  بنگر

(استاد خلیل الله خلیلی)

*************************

 عــا رف شـیـــراز

سـعـد یا خیـز تـو شـور و  شر دنیا بـنگـر

هـمـه قـربا نی افـغـا ن و   عــربهـا بنگـر

چه شـدازدست پلـیدان جهـان  حال بشـر

وضع  امروز  ببین  حا لت  فــردا بـنگــر

توبگـفـتی که هـمـه آدمی اعضای همنـد

اینک ای شیخ هما م حالـت  اعضا بنگـر

خرس قطبی چه جفاها که نکرددرمُلـکـم

جای  وی  را  بگـرفـته  سـگ  رسوا بنگـر

گشته  شیطان بزرگ  د یو جهـان امـروز

ظلم این دیو  جهانخوار  به هـر جا بنگـر

بـزنـــد   لافِ   حـقـــوق ِ بـشــــرو  آزا دی

این چرند های وی ا فتـاده  ز معنا بنگـر

ملک افـغـان وعراق را بنمـوده  اشغا ل

تاخت وتازش توبه  لبنان  وبکوریا بنگـر

کرد ویران  وطن  ما  به نیرنگ و فریـب

تشنهء خون مسلمـا ن شده، یغـمـا بنگـر

مـیهـنـت  را   نگـذارد  به تـرقـی در عـلـم

سـد راه  گـشته به هـر جا تو غـوغـا بنگـر

سخت گیردز  عداوت به محبان علی(ع)

گـشته  رسوای جهـا ن  قدرت مولا بنگر

پروراند  بسـرش خواب  نو شرق وســط

فـتح   مـردان  خــدا  را تـو درآ نجـا بنگــر

بهـر آزار و اذ یـت به هـــزاران  مظـلــوم

ساخت  زندان مخوف  تو به کـوبا بنگـر

شکوه دارد ز تروریست وتروریزم جهان

خود ش حامی تروریزم  در  اِخـفـا بنگـر

زآ تـش را کـت وطیـاره و بـم هـای ثقـیل

سـرخ ازخـون شهـیدان همه صحرا بنگـر

ا ستفاده زا تــومــی بــَم وی د ر جـا پان

قـتـل عام زن ومـرد، کود ک و بُرنا بنگـر

ازفلسطین چه بگــویم بـرا یت ای شــیخ

نیم قـرنیست به خون غـرقه وتـنـهــا بنگـر

گشته آواره زکـا شـانهء خـود ملـیون هـا

نا لــش ســوخـتـگــان  تــا بـه  ثــریـا بنگــر

حیدری گشته زهجران وطن همچون قیس

حـا ل ا ین پـیـر شکسـتـه دل  ِشـیـدا بنگـر

خواهـم آ بـاد وطنـت عارف شیـراز عـزیز

دشـمــن د یـن تـونـا  بـود  زد نـیــا بـنـگــر

پوهنوال داکتر اسدالله حیدری

۱۹  سپتمبر ۲٠٠۶

سدنی – آسترالیا

15 آگوست
۱ دیدگاه

سالگردِ ماتم

تاریخ نشر : پنجشنبه ۲۵ اسد ( مرداد ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۱۵ اگست  ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا     

 سا لگرد ماتم ، روز سیاه تاریخ وطن با ورود نوکران پنجابی های پاکستان

یعنی طالبان و حشی و بی فرهنگ با معامله گری اشرف غنی وطنفروش

و باند شرمسارش بار دیگر وطن رامستعمره گردانید که عمر حکومت های

قلابی کوتاه است .

 این روز سیاه و  ماتم بر ملت ساحشور و غیور ما تسلیت باد.

سالگردِ ماتم

طالب رســـــید و دزدان  هر سو  فرار کردند

چون موش های تر سو رو سوی  غار کردند

این طـــــــالبان نا دان  این  چاکــــران  دوران

از بهر غضب  قــــــــدرت  صد  انتحار کردند

با رهبــــر خــــیا لی  با کــله  های  خـــــــــالی

افــــــراد  بیــــگناه را مخــــــفی  به دار کردند

مســــــــــدود شـــــد مکاتب تنها برای نسوان

دوشـــــیزه گان میهن چــــــشم اشکبار کردند

این سالگــــرد ماتم بر هـــــــــر دلی دهد غم

این فاســــــدان وطـــــــن را بی اعتبار کردند

 نذیر ظفر

 

 

15 آگوست
۳دیدگاه

عرضِ زندگی

تاریخ نشر : پنجشنبه ۲۵ اسد ( مرداد ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۱۵ اگست  ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا   

 

عرضِ زندگی

نفـــس  غم  زندگــــی  غم  آشنـــا  غم

ز تو کی  می شـــود؟ گـردم  جدا غم

ز  بــــدو   هستـــــی  تا  روزی قیامت 

گهی پیش است و گاهـــی بر قفا غم 

شکستـــــم خون شـــــدم ناشاد گشتم

ولی بـــــاز  هم  نه  گــــردد منتها غم

ز یارانــــی  که   تنهـــا  می  گــــذارند 

تو نیــــکو  تر که  هستی بــا وفا غم 

گلــــه از دشمن و بیــگانه ام  نیست 

که از خود  میـــــزند  سر تا به پا غم 

در این شهر که داد از  ازدحام است 

فقـــــط  پهــــــــلوی  من دارد ادا غم

یکی دو  خنــده ای  آهستــــــه کردم 

نگاه  کــــردم نشستــــه بی صدا غم

به درمانــــــم  چه میکوشی  که  آخـر 

مـــرض غم دارو غم درد و شِفا غم

زمیــــن پـــر آفت  و  دریا پر آشوب 

بــــود این  کشتـــی بــی  ناخـــدا غم

کسی از کس نگردد خوش در اینجا 

صـــداقت غم محبـــت غم حیـا غم 

به عرض  زندگی  محمــــود  بنــگر

که عمـــر  خضر  را  باشـــد بقا غم

احمذد محمود امپراطور

شنبه ۲۵ اسد ۱۳۹۹ خورشیدی 

۱۵ اگست ۲۰۲۰ ترسایی 

14 آگوست
۱ دیدگاه

نص پرواز . . .

تاریخ نشر : چهارشنبه ۲۴  اسد ( مرداد ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۱۴ اگست  ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا   

نص پرواز . . .

روز ها  کورند  از  فردا  نگاهی  وام کن

 از زلال چشمه ها چشمان نو  انعام کن

 درعروقِ قصه ها، خونِ نوی جولان بده

 راه بر  پریان گشا  و  دیو را در دام کن

 مومیایی نیستی خوابیده‌ ای با مردگان

از گل و از سنگِ عشق و زندگی اهرام کن

 رامِ خاموشی و طاعونِ فراموشی شدی

رام این گندابه را، طوفان  بزن نارام کن

 توشه ‌یی ازعشق و مقصودی به پهنای سپهر

 رهکشان در کهکشان ، خورشید نقش گام کن

 باغ  بی‌ پهنای  رویأ  را دری  بازی  بده

 میوه‌های سرخِ فردا را در آن الهام کن

 بر لبانِ  شهر  آیاتِ  شهادت  می‌دمد

 شهر را بی دار کن، بیدار، آن را نام کن

آتشِ آغاز  را  از  عشقِ  ققنوسی  بدزد

 در نصِ پرواز  خود، آغاز  را  فرجام کن

عشق سرمی‌خواهدو پایش به خون آغشته است

جامِ دل تقدیمِ عشقِ مستِ خون‌آشام کن

فاروق فارانى

14 آگوست
۱ دیدگاه

چند دوبیتی

تاریخ نشر : چهارشنبه ۲۴  اسد ( مرداد ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۱۴ اگست  ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا   

رسمِ دلبری

به  بزم‌    عاشقان    آمد  نگارم

 بگفت شعری به چشمان خمارم

شنیدم صد غزل عشق از زبانش

 به رسم  دلبری  هر   یک نثارم

۶ آگست ۲۰۲۳

خمار

پلنگ   چشم    آهویت   بنازم

خمار  مست   جادویت   بنازم

دو جامت را بنوشم جرعه جرعه

 لبت بوسم و گیسویت  بنازم

۳ سپتامبر ۲۰۲۳

شراره

زبانم   گر ببندند   تیره  بختان

 دو چشمانم  سلاح  باور شان

 به ذهن تار تان آتش زنم من

 شراره  پر کنم  فرق  سر تان

 هما باوری

 جرمنی

۱۲ سپتامبر ۲۰۲۳

13 آگوست
۳دیدگاه

شبِ طوفانی

تاریخ نشر : سه شنبه ۲۳  اسد ( مرداد ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۱۳ اگست  ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا     

 

شب طوفانی

در این طوفانی شب

و در امتداد یک سکوت بزرگ

و در امتداد اشک های باران

و چشمک های پر برق آسمان

و در امتداد یک راه

و فرار

بسوی یک تکرار باشکوه

شاید هنوز دوست دارم

در انتهای طوفان

منتظرم باشی

منتظرم باشی

منتظرم باشی

و با آغوش باز

به وسعت یک اقیانوس پر خروش

مرا از من بربایی

و در دامان آغوش فکرت

سبز داری

ودر ساحل بدور از طوفان ها

با عینک ذره بینی ات

مرا آنگونه که هستم خواهی دید

و آنگونه که عاشقم به تو

خواهی شناخت…

هما طرزی

نیویورک

 ۷ جون ۲۰۲۴