۲۴ ساعت

آرشیو 'اشعار'

15 می
۳دیدگاه

التهاب

تاریخ نشر: چهارشنبه ۲۶  ثور (اردیبهشت)  ۱۴۰۳ خورشیدی – ۱۵ می ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – آسترالیا

التهاب

غم زاده  و بى حساب در سینه ى توست

 دنیاىِ  پر  اضطراب  در سینه ى توست

اى میهن   من  میانِ  خون مى جوشى !

 صد درد وصد التهاب درسینه ى توست

محمد میرزایى

 آلبوم ( قمرى هاى سرمست )

 

13 می
۴دیدگاه

تبخالِ خنده

تاریخ نشر: دوشنبه ۲۴ ثور (اردیبهشت)  ۱۴۰۳ خورشیدی – ۱۳ می ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا

تبخالِ خنده

افتاده  با  فریب  به دنبالِ  خنده،  اشک

دارد زیاد، چشم به  اموالِ خنده ، اشک

هرقطره اش نمودِ غمی است، می شود

پنهان میانِ شادیی احوالِ   خنده، اشک

دیدی  نبوده  آیینه  دارِ نشاط   و شوق

هی می پرد بزورِ  پروبالِ  خنده، اشک

در بینِ خنده سرکشد از ذوق گاهی  , تا

گیرد به این بهانه دمی حالِ خنده، اشک

از چشم   ها  نهان  نشود  رازِموی  او

برسرنهد کلاه  و یا  شالِ  خنده ، اشک

خواهم که در دل اش بنشیند ؛ نشانِ تب

دارد به لب اگرچه که تب خالِ خنده، اشک

علی احمد زرگرپور

۷ می ۲۰۲۴

 

13 می
۳دیدگاه

فریادِ من

تاریخ نشر: دوشنبه ۲۴ ثور (اردیبهشت)  ۱۴۰۳ خورشیدی – ۱۳ می ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا

فریاد من

شد قفس چون  خانه از بنیاد من
کی شود   لطفی   کند  صیاد من

ملت  من   در  پریشانی   و درد
این غم گسترده   کرد  برباد من

ای وطن خورشید چشمانم تویی
مامن  من  خط ی    اجداد   من

تا به کی درمانده و من  در بدر
گوش تو چون نشنود فریاد من

روح من در جان تو ای هموطن
کی برم  هرگز  ترا  از  یاد من

عشق تو در سینه باشد جاویدان
با   تو شد  بربادی  و آباد  من
عالیه میوند

۴ دسامبر ۲۰۲۱

 فرانکفورت

13 می
۳دیدگاه

مادر کیست؟

تاریخ نشر: دوشنبه ۲۴ ثور (اردیبهشت)  ۱۴۰۳ خورشیدی – ۱۳ می ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا

مادر کیست

نام   مادر   زیب  قرآن  خداست

سجده بر پاهای هر مادر رواست

طبع مادر سازگار  است  و رحیم

مادران    دارند     اخلاق   کریم

زیر پای  مادران   باشد   بهشت

جنس مادر را خدا  بهتر سرشت

کیست مادرآن که از روز نخست

روشنایی بهرطفلش خواست وجست

زندگی  را  آبرو   و عزت  است

قفل  منزل را  کلید  وحدت است

طفل را  مادر  مسلمان   می کند

آشنا   با   نور   ایمان    می کند

می‌ زداید  هر بدی  از  خلق  او

عالمش را می کند  شاد و  نیکو

روزوشب باشد  برایش  پاسبان

تا بدارد   از  فسادش   در امان

مادر آن باشد که  میداند  حرام

هر هوا وهرهوس برخود  مدام

تا  جهان  طفل  گردد   شادمان

باب نیکو راست  مادر قدر دان

نظم  سالم   در  امور  روزگار

آوَرَد   آینده ی   روشن    ببار

گوهر مهر و عنایت مادر است

آفتاب عشق و الفت  مادر است

مادر آراسته است با خلق کریم

اوست معماری ز جنات النعیم

کی بُوَد شایسته ی  این منزلت

آن زنی که نیستش این خاصیت

نیست مادر هر زن مردانه پوش

خودپسندوخود پرست وپرخروش

مادران    مهد  یقین   و   باورند

آسمان    زندگی     را   اخترند

چشم   مسکینیار را  اندر جهان

سرمه  بادا  خاک  پای مادران

غلام حیدر مسکینیار

۱۲ می ۲۰۱۸

پرت – آسترالیای غربی

13 می
۱ دیدگاه

خشمِ سیلاب

تاریخ نشر: دوشنبه ۲۴ ثور (اردیبهشت)  ۱۴۰۳ خورشیدی – ۱۳ می ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا

خشم سیلاب

خانه و باغ و زمین و  روستا ویران گشت

خـشـم سیلاب طبیعـت  قا تل انـسـان گشت

ثروت و مال و زراعت را بیک دم آب برد

کودک و پیر وجوان در ناله و افغان گشت

فقر و بیداد و سـتم بـر حق مـردم کـم نبود

آب هم بر جان مردم  خنجر و پیکان گشت

خشکسالی هادل وجان زمین راسوخته بود

بعدِ سوز تشنگی هـای فـزون  توفان گشت

کودکان  درلای و گل غلتان  دیدم هرطرف

چشم مادرهابه سوگ کودکان گریان گشت

خلق مظلومیکه دردل تیغ ظالم خورده بود

در بهـار و لاله زارانی  جگـر بریان گشت

ظلم ظالم یکطرف جـور طبیعت این چنین

هـردو گـویی قاتـلان مـردم حـیـران گشت

خلق بغلان در عـذاب هر دو افتادنـد کنون

تیغ بیداد و ستم ازهر طرف  عریان گشت

نه فقط سیلاب و خشکسالی بلا گردیده اند

بر هـمـه مـردم تمام مملکـت زنـدان گشت

دانش و فهم و تخصص را بدور افکنده اند

دورۀ خـشـم و غـرور حـاکــم نـادان گشت

زن درزندان ومردان پشت نانی جان دهند

زخـمامریکا وطالب درد  بی درمان  گشت

همتِ آزادگی در صبـر و کـوشش  پـرورد

در پی هر شام تاریکی  سحر خندان گشت

رسول پویان

۱۳ می ۲۰۲۴

13 می
۳دیدگاه

سیلاب غم

تاریخ نشر: دوشنبه ۲۴ ثور (اردیبهشت)  ۱۴۰۳ خورشیدی – ۱۳ می ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا

سرازیر شدن  سیلاب های اخیر در نقاط  مختلف کشور باعث گردیده تا ضرر های

مالی و جانی فراوانی به هموطنان عزیز ما وارد شده و تعدادی از آنها جانهای

شیرین  شانرا از دست بدهند، ضمن عرض تسلیت و ابراز همدردی با

خانواده های قربانیان ، روح جان باختگان عزیز را شاد، برای

مجروحین شفای عاجل وبه خانواده های محترم شان صبر

و شکیبایی تمنا دارم و اینک سروده اییرا  بدین

مناسبت خدمت شما پیشکش می نمایم .

قیوم بشیر هروی

ملبورن – استرالیا

 

 سیلاب غم

سیل آمد  و گلانِ  وطن  را تکید و برد

در همدلی  به خشم طبیعت  دوید و برد

این گرگ  بی حیا به چراگاه ی ما رسید

در یک  نظر  ز گله چوپان درید و برد

سیلاب غم به کشور ما ره گشوده است

 با صد جفا  خزانه ی  ما را قپید و برد

هرخانه اییکه برسر راه دیده بی درنگ

آن خانه را شکسته به تاراج کشید وبرد

طوفان نوبهاری که آمد پر از غم است

چون زهرغم بکام غریبان چکید و برد

آری بشیر ! حکایت ما رنجِ دیگریست

سیلاب برسم داعش وطالب رسید وبرد

پنجم اپریل ۲۰۱۹

12 می
۳دیدگاه

دلِ تنگ و چشمِ تر

تاریخ نشر: یکشنبه ۲۳  ثور (اردیبهشت)  ۱۴۰۳ خورشیدی – ۱۲  می ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا

دلِ تنگ و چشمِ تر

ز ناجوری دلم تنگ وغمین است

ببین که ناله های من حزین است

به   سال  نو غمِ  نو آمد از راه…

نبودم   زین   همه  آفات   آگاه…

دلم   بگرفته   زین   دنیای فانی

به چشمم اشک ورنگم زعفرانی

تن بیمار من در اضطراب است

شبانگاه دیدگانم کی بخواب است

 مکمل  سال  پار  بودم  به  بستر

فقط  چند  روز حالم   بود  بهتر

تنم تب دارد و دل  ناقرار است

شگوفه در سر من بیشمار است

درخت درد  من  کرده  شگوفه

شگوفه هاسفید  و خوشه  خوشه

خدایا    شادمانی  ها  کجا   شد

جوانی   هم   ز   پهلویم  جداشد

خطا   بسیار  کردم   این جزایم

که   بشنود  صدای   وای  وایم

اجل دور سرم  می گردد اکنون

دوتا چشمان من پرآب وپرخون

یکی درد وطن  دیگر غم  جان

زمحنت ها دل  من زار وبریان

غم   دوستان  دور وهم  مسافر

ندارد  دوریِ    شان  هیچ آخر

زگریه اشک من  خشکیده باشد

غمم  پنهان  وهم  پوشیده  باشد

بگریه سال  نو رو شسته  باشم

چراغ  دل  به  سینه کشته باشم

چرا استاره ی بختم نگون است

دلم آواره ی  شهرِ جنون است

بده بخت خوشم  یا  که  بمیران

خدایا تا  به  کی  باشم  پریشان

ندارم   الفتی      با      زندگانی

نمی پرسد    ز دردم  یار جانی

دل( تنهای) مسکین نا امید است

شبان تیره اش هم بی نوید است

شبا امشب  جوان  مردی  بیاموز

مرا یا زود کش یا  زود شو روز

چه حال است  برسرم  کافرنبیند

زخارستان کسی  گل  ها نچیند

در آخر  التماس  من  دعا است

مریضان را شفا کار  خدا است

عبدالخالق تنها (کاشفی)

روز جمعه ۳ حمل ۱۴۰۳ 

12 می
۱ دیدگاه

جعبه های نیشتر

تاریخ نشر: یکشنبه ۲۳  ثور (اردیبهشت)  ۱۴۰۳ خورشیدی – ۱۲  می ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا

جعبه های نیشتر

درسرا پای  چمن بوی  سحر پیچیده است

ناگهانی این خبر دردشت ودر پیچیده است

نسخه  های   تازۀِ  بهر  تَلََطًُف   بی گمان

درفضای  سبز هر کوی وگذر پیچیده است

روح اندیشه  چرا  در چنگِ دیو و دد اسیر

ولوله در فکر  اصحابِ  هنر  پیچیده است

تا بکی  مهر خموشی  برلبِ  سرشارِ شور

پیش تان شیرینی هر حرف تر پیچیده است؟؟

عطر مشک صد ختن در پیچ وتابِ لحظه ها

از بدخشان تا به دورِ کاشغر پیچیده است

بانگ سر شار از رجا آید به  گوش هوش دل

خوف بی خود ازچه رو در بوم وبر پیچیده است

هین  مپنداری  پیش  کاروانسالار   جهل

راه برگشتت به دوران حجر پیچیده است

عزم  بربادی فرهنگِ  هزاران  ساله ات

در ضمیر دزدِ رندِ  خانه بر پیچیده است

تا روانِ دخت عصرت را  کند  آلوده سم

شرح بینِ جعبه های نیشتر پیچیده است

غزه سان باید به خودآیی  وگرنه همسفر

راه این وادی ازان هم پیشتر پیچیده است

نورالله وثوق

جمعه ۲۱ ثور (اردیبهشت) ۱۴۰۳

12 می
۱ دیدگاه

باور

تاریخ نشر: یکشنبه ۲۳  ثور (اردیبهشت)  ۱۴۰۳ خورشیدی – ۱۲  می ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا

باور

شک داشتم که دل ببرى، … دلبرم شدى

آخر بلاى این   دل  خوش  باورم  شدى

چون برق بى امان که در افتد به خرمنى

آتش فروز سینه ى  چون  مجمرم شدى

اى    خارِدر نگاه ِ پر از  اشتیاق   من !

ابریشم    نوازش    چشم    ترم    شدى

پنداشتم    فریب   سرابى  ،    ننوشمت

اما    زلال   آبى    و در   ساغرم شدى

مثل  گلى  که   در دل   مرداب   بشگفد

عمرت   دراز   باد   که   نیلوفرم شدى

سِحر ات چه بود بر من شکاکِ  بى یقین

کاین  گونه  پایدار  ترین  باورم   شدى

سید ضیأالحق سخا

12 می
۳دیدگاه

تمنا

تاریخ نشر: یکشنبه ۲۳  ثور (اردیبهشت)  ۱۴۰۳ خورشیدی – ۱۲  می ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا

تمنا !

پـرپـرواز  رویــا  دارم امـشب

که سیری تا ثریا  دارم امـشب

به خلــوت گـاه  آرام شب خود

فــروغ آسمــانهـا دارم امـشب

بسرافتــاده اسـت شــورجنونی

کـه بــالــی ازتمنـا دارم امشب

بیـاد لحظه هـای تـلخ و شیرین

هـوای بــاغ بــالا دارم امشــب

بـدامـن رشک ابـری نوبهـاری

سرشکی همچودریادارم امشب

زنیـرنگ وفســونهــای زمـانـه

حـدیـث وگفتنی ها دارم  امشب

زســوزسینـه ی پـر از شـرارم

شبی پــر نالـه وآه  دارم امشب

عزیزه” دربساط  اشک وانده

گـل امـیــد فـــردا  دارم امشــب

عزیزه عنایت

لیل ۹/۴/۲۰۱۷

هالند

12 می
۳دیدگاه

جاده

تاریخ نشر: یکشنبه ۲۳  ثور (اردیبهشت)  ۱۴۰۳ خورشیدی – ۱۲  می ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا

جاده

در امتداد جاده ی عشق

به باغی رسیدم که امیدوار بود

و لب بر خنده گشوده بود

و ترا خوش آمدید می گفت

با صدای عشق

تاک انگور

به عشق بازی ناژو برخاسته بود

و در خت سیب در زیر دیوار اطاق خواب

مرا به عشق می خواند

و درخت عکاسیبر مو هایم عطر می پاشید

آغوشم باز بود

و قلبم با تیک تاکش به من مژده ی عشق میداد

و بازوانم گشوده

و لبانم هنوز رنگش قرمز بود

و لبان ترا حس می کرد

و گرمای دستانت

بر شانه هایم نور می پاشید

و من در عریانی بدنم

پیچک تاکی بدورم پیچیده بودم

و از شرم

به آغوش برگها پناهنده بودم

و پستان هام

آشیانه قناری های عاشق

و کبو تران سرگردان به دنبالم می دویدند

درخت نسترن

همان عروس باغ

به من چشمک میزد

و من در سبزه ها غلطان

در انتظار تو

نفس هات را حس میکردم

و گرمای بدنترا

که سبزه ها را آتش باران می نمود

و من در چرخش خودم

صدایت میزدم

و به سبزه ها عطر می پاشیدم

و سبزه ها به عشق بازی ام برخاسته بودند

آه که چشمانت

یکباره در آبی بزرگ بمن خیره شد

و عشقت بر بدنم ریخت

و آن تو بودی

که در تمامی هستی ام

سرازیر شدی

سرازیر شدی

 سرازیر شدی…

هما طرزی

۲۱ فبروری ۲۰۲۴

نیویورک

12 می
۳دیدگاه

سیلاب

تاریخ نشر: یکشنبه ۲۳  ثور (اردیبهشت)  ۱۴۰۳ خورشیدی – ۱۲  می ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا

سیلاب

هر چند،که با دردِ  خود  آمیخته است

بر دارِ   غم   جهالت    آویخته  است

سیلاب ، ندیدى که به  پیمانه ى او؟

 این بختِ  بدِ  زمانه سَم ریخته است

 محمد میرزایى

آلبوم(قمرى هاىِ سرمست)

 

12 می
۳دیدگاه

به مادرم

تاریخ نشر: یکشنبه ۲۳  ثور (اردیبهشت)  ۱۴۰۳ خورشیدی – ۱۲  می ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا

به مادرم

مادرم   مهر تو  روشنگر  شبهای من است

یاد تو خاطره ای این   دل   تنهای من است

مادرم  مهر و  وفا   را  به   من آموخته ای

هر دعای تو  مرا  توشه ی فردای من است

مادرم تا  به   سحر  بر سر  گهواره ای من

خودنخفتی که چنان آن شب یلدای من است

 مادرم  حرف   نخست   دهنم   نام   تو بود

مادرم جای  تو اندر  دل   شیدای  من است

 مادرم  دست   گرفتی  و  به   راهم  بردی

هر قدم  گر  بنهم  یادی  دل آرای من است

مادرم لحظه  ای  از چشم  تو گر دور شدم

ناله کردی وپریشان که چه سودای  من است

مادرم  تا   به   تنم   دردی   نمایان   گردد

آن دعاهای  شبت داروی دردهای من است

مادرم   دیدنِ  رخسارِ  تو   بود عالم ِ   من

ایکه تصویر  تو آئینه ای   رؤیای من است

مادرم  صبر  ترا  دیدم  و   حیران    گشتم 

ایکه آن صبر وشکیبایی دل آسای  من است

مادرم کیست که  گوید بعد ازین  جان منی؟

مادرم  جای   تو  در  عالم  والای من است

مادرم   رفتی   و   یکباره   ملولم    کردی

مادرم خاک رهت سرمه ی چشمهای من است

مادرم از غم  و  سودای  تو   دلتنگ  شدم 

رفتنت تا به ابد هم غم  و سودای من است

مادرم   لطف  خدا   شامل   ارواح   تو باد

مادرم   شادی  روح  تو   تمنای من است

مادرم  راز  و  نیاز  تا   دم  مرگ بنمودی 

با خدای  که  بعا لم  رب  یکتای  من  است

مادرم  آه   و  فغان   دل   « قیوم »  بشنو

ایکه میگفتی بمن سینه ی تو جای من است

قیوم بشیرهروی

ملبورن – استرالیا

http://www.youtube.com/watch?v=LUOUG6z6guE

12 می
۱ دیدگاه

مادر

تاریخ نشر: یکشنبه ۲۳  ثور (اردیبهشت)  ۱۴۰۳ خورشیدی – ۱۲  می ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا

مادر

ای مادر  من   فرخ    و     آباد   بمانی

پر خنده  به  لب خرم   و  دلشاد  بمانی

باشی چو چمن خرم و دلشاد به هر فصل

با  قدر  رسا   هم  سر  شمشاد   بمانی

از تیر   حوادث   نرسد  بر تو  گزندی

از  بند  غم   و   فاجعه   آزاد   بمانی

اینست   دعا  بهر  تو   مادر  به زبانم

تابنده   و  مصئون   ز   بیداد   بمانی

امروز بنام   تو   مبارک    بود ای مام

دور از همه غم  ها  به دل   شاد بمانی

نام تو« ثنا »  خواهد   در صفحه ‌ی گیتی

با (مخفی)۱و هم (نادره)۲ هم زاد بمانی

 محمد اسحاق ثنا

۱۰ می ۲۰۲۴

ونکوور – کانادا

۱ مرحوم شاه بیگم مخفی بدخشی شاعر پرآوازه کشور

۲ نادره شاعره‌ی نیمه قرن نزدهم 

11 می
۳دیدگاه

خصمِ وطن

تاریخ نشر: شنبه ۲۲  ثور (اردیبهشت)  ۱۴۰۳ خورشیدی – ۱۱  می ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا

خصم وطن

ای خـدا ! آرامـش وصلـح  وطن گم کرده ام

سرزمینـم رفت زدسـت،آرام  تن گم کرده ام

آن فضــای باصفــایِ میـهنـــم افغــا نْسِــتان

را زدست جانیـان، خصـم وطن  گم کرده ام

بسکه افـزون شد به ملکم،آدم حیـوان صفت

فـــــرق بـیــن آدم وگـرگِ دمـن گم  کرده ام

دشـمنــان کـشــورم گــردیـده اند  بـــادار ما

دوســتــداران وطــن،ازانجـمـن  گم کرده ام

خلـق وپـرچـم نوکـران خِـرس  قطبی،میهنم

رایگان دادند به دشمن،آن چمن گم کرده ام

جنگ سالاران بیـرحم،بهـرکسب جاه ومال

میکنند ویران وطن،باغ وچمـن گم کرده ام

نـوکـران اجـنـبــی،بــرگــردهء  ملـت سـوار

قاتل صدهـا هــزارند،مـردوزن  گم کرده ام

طـالـبــان دیـوبـنــدی،دشـمـن اســلام نـا ب

با عملکردهایشان،دیـن ازوطن گم کرده ام

چـورکردند موزیـم وتخـریـب نمودند آبدات

زان سبب ازمیهنـم، یـاد کُهــن*گم کرده ام

از خیانت های کــرزی بـا همـه دورو برش

ثــروت ودارائیِ مُلـک ووطــن  گم کرده ام

رشــوه ورشـوه ستـانی،گـشته امری آشکار

حـاکـمـان صادق وخـادمْ وطـن  گم کرده ام

در محـاکـم غیـر جیـبـت را نبـیـنـند خائنـان

عادلانه حکـم حق،ازاهـل فَـن**گم کرده ام

عـالـم و فاضل همـه،ترک وطن کردند زظلم

درعــزای نخـبـگان،روح از بدن گم کرده ام

باحمـایـت هـای شـیـطــان،روبهـی مکـارِ پیــر

گـشـتـه سلطــانِ وطـن،شـیـر ژِیَن گم کرده ام

سفله پرورگشتـه است بس آسـمـان وهم زمین

جُـغـد شـده بلبـل ولی،سَـروِ سـمن گم کرده ام

یــا الهــی! مـیـهـنــم تـا کــی بـود زیــرســتـم

حیدری” زین بخت بد،مادروطن گم کرده ام

پوهنوال داکتر اسدالله حیدری

۱۴ نوامبر ۲۰۱۲ 

سدنی – آسترالیا

*– یاد کهن_ یادگارهای تاریخی،آثار عتیق

**– اهل فن_ قضات، علمای شریعت

11 می
۳دیدگاه

گلریز

تاریخ نشر: شنبه ۲۲  ثور (اردیبهشت)  ۱۴۰۳ خورشیدی – ۱۱  می ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا

گلریز
پر شور و  پر اشتیاق  گلریز بیا 

با   زمزمه ى  بهار و  پاییز  بیا

دنیا گذران است دراین آخر عمر 

چون  جام  شراب ناب لبریز بیا

سید محمد میرزایى 

آلبوم ( قمرى هاىِ سرمست )

11 می
۳دیدگاه

رباعیات گونهِ تازه

تاریخ نشر: شنبه ۲۲  ثور (اردیبهشت)  ۱۴۰۳ خورشیدی – ۱۱  می ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا

رباعیات گونهِ تازه

پیوسته  مرا به  خود  چنان  می خواند

از  میل  درون  و  ،  ناله ام   می داند

هرگاه  که شویم ز صد  هزار دَر نامید

در  کرسیِ  درب  عزت اش  ، بنشاند

تو زر بِفشان ، چنانکه هستی زرغون

از خاک شدی زاده و در خاک  مدفون

زر مایهء  عمرِ تو ،  سخن   می باشد

فرصت  مده از دست ، نویسان اکنون

زرغون نَفَست گهی  چنان  تنگ  شود

شرازهء عمرِ تو ، ب ه صد  رنگ شود

غافل  منشین  ، بسجده   می باید  بود

ورنه دل تو ، به  مثل  آن  سنگ شود

زرغون توشکربِکن که بشکسته دل ات

آزرده مباش ، چنان که وارسته  دل ات

بی کبر و ریا ، رسی به فضل و کرمش

طی کن تو به اوجِ ، آن  رضا منزل ات

عیش و طربِ ، دو روزه مغرور نکند

از عشق  و  ،  حقیقتِ  خدا  دور نکند

زیرا که   بقا  ندارد  ، این دهرِ غریب

شیطان نزند  زخم ، ترا و ناسور نکند

این  شامِ  سیاه  و جهل ،  گذشتن دارد

چون شیشهء  عمر تو ،  شکستن دارد

هر چیز که بینی آخرش در گذر است

آخر   همه     پیوند  ،  گسستن   دارد

با عشق بِمان ، زنده و  با عشق   نواز

در عشق بِمیر و ، با همه  عشق  بِساز

بنیاد و  سرشت  ما ،  همه  عشق  بوّد

با عشق بِسوز و ، با همان  جلوه گداز

غافل منشین به  لحظه  از عشق  خدا

بعدش  به  رسول  و ،  جمله ای انبیا

عشقِ  پدر و مادر  و ، همسر   میهن

این است ترا  ، وارثِ   نیکی  و جزا

الحاج محمد ابراهیم زرغون

روز جمعه دهم می ۲۰۲۴

اسلو – ناروی

11 می
۳دیدگاه

خُمر خیال

تاریخ نشر: شنبه ۲۲  ثور (اردیبهشت)  ۱۴۰۳ خورشیدی – ۱۱  می ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا

خُمر خیال

بستر    افسانوی     بر   دل    مهیا    می کنم

خاطرات عشق را  بر  نقشه اش  جا  می کنم

چهره ات  را  دسته ی  گل  ، قامتت  را آبشار

روز  و شب  تصویر  زیبایت  تماشا  می کنم

بوسه   بر  لب   میزنم   خُمرِ   خیالم   بشکند

رنگ  ‌زیبای   دلم   را  فرش   رویا  می‌کنم

ساعتی   با  بیخودی   در انزوا   با  ساز دل

 غرق عشقت گشته و  دل را  تسلی   می کنم

تا هوای عاشقی رنگش دگرگون کرد و رفت

همسفر با اشک ، آه ، عادت به نجوا می کنم

حد و مرز  عاشقی  را هیچکس  معنا  نکرد

در رهش جان می دهم خود را  زلیخا می کنم

کاروان   عشق   را  گر   مهلت    فردا  نبود

در شبستان    وصالش    ناله   بر  پا  می‌کنم

همااحد لیان

۱۸ اپریل ۲۰۲۴  

11 می
۱ دیدگاه

سرودِ هستی

تاریخ نشر: شنبه ۲۲  ثور (اردیبهشت)  ۱۴۰۳ خورشیدی – ۱۱  می ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا 

سرودِ هستی

تو اوجِ یک  غزلی ، شعرِ عارفانه تویی

شروعِ   قصهُ   شیرینِ   عاشقانه   تویی

سرودِ هستی وعشقی،نوای شادی وشور

به بزمِ  خلوتِ دل ، نغمه  و  ترانه تویی

گهی به  خوابِ من آیی  و گه به رویایم

دلیلِ    چشمِ تر  و  گریهِ  شبانه   تویی

ستارگان  همگی  شاهد و  گواهِ  من اند

در آسمانِ   دلم   آن  مهُ   یگانه   تویی

خیال  و مهرِ تو از خاطرم  برون نرود

که ماندگاری و هم عشقِ  جاودانه تویی

بیادِ روی تو ،سر می کنم به غربتِ تلخ

برای بودنِ  من ،  بهترین   بهانه تویی.

 مریم نوروززاده هروی

شانزدهم سنبله ۱۴۰۱ خورشیدی

هفتم سپتامبر ۲۰۲۲  میلادی

از مجموعهُ “پاییز”

هلند

11 می
۱ دیدگاه

منطقِ بی منطقی

تاریخ نشر: شنبه ۲۲  ثور (اردیبهشت)  ۱۴۰۳ خورشیدی – ۱۱  می ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا

منطق ِ بی منطقی

دانم  که   زدانایی   بسی    فاصله دارم

از   بهر ِ فراگیری  مگر  حوصله دارم

صد شکر که قانع ام  و برخویش نبالم

با نقش ِ  قدم   قصد ِ یکی  قافله  دارم

آن قافله  یی است  که غفلت  نشناسد

در مستی ِ مستانه ی شان ولوله دارم

گویم ز بزرگانی که خاکی  صفتان اند

گویند نکاتی  که  از آن   زلزله دارم

در دست  ندارم لب ِ نانی  به   خدایی

در پای  ازین راه  دوصد   آبله دارم

درمحفلی کانجا گذر ِ خود  صفتی بود

بیزارم و  بیزاری ازآن  مزبله  دارم

زآنکس که ز دانایی زند  لاف گریزم

از مردم  نادان نه  چندان   گله  دارم

مست ِ سخن ِ خویشتن و نیست دلیلی

با منطق ِ بی منطقی من مسئله دارم

تا نیست مرا سنجش هرگفته همایون

خاموشم و خاموش کجا  قلقله  دارم

همایون شاه «عالمی»

۹ می ۲۰۲۴ میلادی

 

 

10 می
۱ دیدگاه

تشنه

تاریخ نشر: جمعه ۲۱ ثور (اردیبهشت)  ۱۴۰۳ خورشیدی – ۱۰  می ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا

تشنه

۳۴ الف

تشنه هستم  آب  می خواهم خدا

موجی از دریاب  می خواهم خدا

قطره قطره  تشنه   تر سازد مرا

یک نفس سیلاب  می خواهم خدا

سیرم  از  دردانه   های   پر بها

گوهر  نایاب    می خواهم    خدا

گوهر    نایاب     بهرم    توستی

یک دل  بی تاب  می  خواهم خدا

تا تو بر احساس من شوری دهی

شعر های  ناب   می  خواهم  خدا

گر تو در خوابم  بیایی بعد از این

چشم بندم  خواب  می خواهم خدا

شکیبا شمیم

۷ جون ۲۰۱۸

10 می
۱ دیدگاه

رمز و راز دهر !

تاریخ نشر: جمعه ۲۱ ثور (اردیبهشت)  ۱۴۰۳ خورشیدی – ۱۰  می ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا

  رمز و راز دهر !

  این رمـزو رازدهر ببین تــا کجـا رسد

 یک گل نچیده ایم که عمری به پا رسد

 گیتی زاول است درایــن سیـر زنـدگی

 درپیچ وتـاب غـم که بــا فتـنـه هـا رسد

عمریکــه میبــریــم بــدل عــالمی امیـد

 زان جمـلـه آرزو  یـکـی گـربمـا رسد

 مـایـیـم و تنـگنـدلی بـه طـوفـان موجها

 کشتـی نشسته گـان کـه تــا نـاخدا رسد

 چند روزه بیش نیست دراین وادی گذر

 یک لحظه گررسـد خوش و آشنـا رسد

 این چـرخ زندگی پر از فتنه است وغم

 آنجــا کــه مــا نــه ایم بگو یـاد ما رسد

 تـا بنگـرد به خویش”عزیزه“چوذره ی

درپیـش آفتــاب بــه  گــرد هــوا رســد

عزیزه عنایت

۴ فبروری ۲۰۱۷

هالند

10 می
۳دیدگاه

آب و ابر

تاریخ نشر: جمعه ۲۱ ثور (اردیبهشت)  ۱۴۰۳ خورشیدی – ۱۰  می ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا

آب و ابر

جنسیت من از آب دریاست

و جنسیت تو از ابری که از تفت تنم ساخته شدی

اگر دریایی نباشد

ابری نیست

و اگرابری نباشد

دریایی نیست

و خورشید

همان عشقیست

که ما را بهم پیوند می زند

هما طرزی

۲۲ دسامبر ۲۰۲۳

نیویورک

10 می
۱ دیدگاه

گلِ احساس

تاریخ نشر: جمعه ۲۱ ثور (اردیبهشت)  ۱۴۰۳ خورشیدی – ۱۰  می ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا

گلِ احساس

در باغ دلم رسیدی
هزاران برگه امید و عشق
کاشتی
شعله های چلچراغ آیینه
شعرم قافیه می‌بافد
طعنه زنان به خاور زمین
وجودم پنهان
همچو دریای خروشنده
به طغیان آمد
در باغچه چشمانم سبزه دمید
گل احساس شکفت
چنار های سرخ در بیابان
های وحشی با آغوش
سپیدای شفق پیوست
همه جا پویا و جویا شد
لاله دستانم با واژه های
مست نغمه سرا
با بانک فراق می رقصیدند
ظلمت شب بهم ریخت
آفتاب رخ تو
کوچه و پسکوچه دلم
را نور باران کرد

 عالیه میوند
۱۸ مارچ ۲۰۲۴

فرانکفورت

10 می
۱ دیدگاه

 شیشۀ دل

تاریخ نشر: جمعه ۲۱ ثور (اردیبهشت)  ۱۴۰۳ خورشیدی – ۱۰  می ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا 

 شیشۀ دل

ای که می گویی  سزاوارِ  تو  نیستم  چیستم

تو تویی اما  مگر  دانم   که   من  من نیستم

بیقرار و مجنونم ،   آواره   می خوانی  مرا

عاشقم  دانی  و یا    دیوانه   ،  بگو  کیستم

دررۀ عشقت سر از پا ، پا  ز سر  نشناختم 

گوش به فرمانِ دلم ای  جان  مگو باغیستم

روز ها من در خیالت شب ها شب زنده دار

ای فدایت  از فراقت  خونِ   دل   بگریستم

سالها  شد  نقد  جان  در عشق  پاکت باختم

هر قدم   از  پا فتادم  گر چه  بار ها  ایستم

گر شوم در پیش چشمت در حضور آینه وار

می شکنی شیشۀ دل سخت تر از سنگ نیستم 

گر کنی ترک محبت   از  من ات وا حسرتا 

اما   با  تو  هر  کجایم   غیر  تو    یاغیستم

شکر یزدان  می نمایم  با  تو  دارم   زیستن

هر نفس  از تو  بگویم  در سرورم  زیستم 

دست  طالع  تو کجایی تا  نشینم بهر دوست

خاکسارم عاشقم  از عشق  خود   راضیستم

سید جلال علی یار

اپریل ۲۰۲۴ میلادی

ملبورن –  استرالیا