۲۴ ساعت

آرشیو 'اشعار'

21 مارس
۳دیدگاه

ارمغانِ بهار

تاریخ نشر: پنجشنبه ۲ حمل (فروردین) ۱۴۰۳ خورشیدی – ۲۱ مارس ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا 

ارمغانِ بهار

هر بهار   با  خود  هزاران  ارمغان  می آورد

در دمن صد لاله  در کوه  ارغوان   می آورد 

از برای مرحمت   بهر زمین از     بهر زرع

آب را   از   ابر.  های    آسمان   می   اورد

چون دم  عیسی  طبیعت  را  ببخشد عمر نو 

زنده گانی را   دو   باره بر  جهان می اورد 

می‌دهد امر شگوفایی   به گلهای های چمن

عندلیبان.  را  بوصفش  در  زبان می اورد

می کند  مشاطه   گی   با دست  اعجاز هنر

یعنی  تصویری ز باغ های جنان  می اورد 

آنقدر    تاثیر    دارد  بر  ظفر   فصل بهار

 کز تنور طبع  او شعر  و  بیان  می اورد 

نذیر احمد ظفر

دوم حمل (فروردین) ۱۴۰۳ خورشیدی

21 مارس
۳دیدگاه

آشکاره کنم !

تاریخ نشر: پنجشنبه ۲ حمل (فروردین) ۱۴۰۳ خورشیدی – ۲۱ مارس ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا 

آشکاره کنم !

بـرای دیدن رویت بگـو چه چـاره کنم

مگرچـوعطـرگل آیـم تـرا نظاره کنـــم

به باغ مهر نگـاهـت شــوم گلی خشبو

هوای عشق، مگـردرسـرت دوباره کنم

به آسمان خاطرت هـرشب ستارۀ بـاشم

که هرسو دیده گشایی ومن اشـاره کـنم

درانـتـظـارتــو بنشستـه ام کــه بــازآیی

بیـا که گریبان چوگل زشـوق، پاره کنم

زبس زدوری تــو سـوختــم درآتـش غم

زسوز سینه خود، جان ودل شـراره کنم

چه شد که رمـیدی زمـن زحرف رقیـب

بـیـا حــدیــث دلم بــا تــو آشکـاره کـنـم

(عزیزه)شکوه مکن ازسفربه وادی عشق

که کارعشق چنینست بگوچه چاره کنم؟

عزیزه عنایت

۲۸ آگست ۲۰۱۳

هالند

21 مارس
۳دیدگاه

خریدارم

تاریخ نشر: پنجشنبه ۲ حمل (فروردین) ۱۴۰۳ خورشیدی – ۲۱ مارس ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا 

خریدارم

( ۱۰ )

تصادف هم عجب  بازی گری  ها می کند  اینجا

کسی  در کوچه  می آید   قیامت  می کند  بر پا

کسی در کوچه می آید  که من نامش  نمی دانم

همی نامم  برد بر لب   شکایت   می کند  از ما

کسی در کوچه می آید عسل می ریزد  از لعلش

به مردم  رایگان  بخشد  و بفروشد به  من تنها

بهایش آنقدر  بالا  که  جان  بستاند  از  بهرش

خریدارم   خریدارم    بهایش    هر   قدر   بالا

شکیبا شمیم

21 مارس
۱ دیدگاه

تحریم دیدار

تاریخ نشر: پنجشنبه ۲ حمل (فروردین) ۱۴۰۳ خورشیدی – ۲۱ مارس ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا 

تحریم دیدار
به دستور استبداد

تحریم دیدارم
از زادگاه ام
با تمامی حس پینج گانه ام
دوستت دارم وطنم
اما زور ، زور است و ناپایدار
و یک روز پای زخمی ام می بوسد
خاکت را، باور کن خاکم:
به شرافت انسان و بی شرفی تاریخ
که هر چه می خوانم ،بوی خون می دهد
درب این تحریم باز خواهد شد
با کلید هوشیاری
اینک تورم اشتیاقم دو برابر شده
مثل تورم اجناس مورد زندگی
دوستان بیایید:

زنجیر این تحریم را می شود باز کرد
با دستان خرد جمعی
باور کنید ما
ناگزیر یک تاریخ تسلیم و تقدیر نیستیم
هیچ چیزی از قبل نوشته نشده
ما می نویسیم کتاب زندگی را
با همین دستان جمعی خود
ما انسانیم نه گوسفند
من جزم و عزم دارم تا بشگافم دل این کوه باور را
با من بیا
تا با هم بگسلیم زنجیر های زنگار زده باور را
و به تجربه گیریم هوای آزادی را
نه بی بندو باری و پرنو را
بیا بنوشیم شراب هوشیاری
گناه اش به گردن من
و بیاد آوریم خفت این همه زندگی را
در زیر چتر تاریک استبداد
نفسم یاری کن

صامدی

ملبورن – استرالیا

 

21 مارس
۱ دیدگاه

بهــــــا ریــــــه

تاریخ نشر: پنجشنبه ۲ حمل (فروردین) ۱۴۰۳ خورشیدی – ۲۱ مارس ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا 

بهــــــا ریــــــه 

آ مــد بـهـــا رو کـشــورمــا، زا ن خـبـــر نـشــد

گــل هــا بـخـا ک رفـتـه و بـیـــرون د گــرنـشــد

بلـبـل که د یـد، وضع چـمـن را چـنـیـن خــرا ب

بــا کـــرگــس وکـــلاغ، د گــرهـمـســفـــرنـشــد

ا زجـنـگ خـا نـه ســوزو زجـورســتـمـگـــرا ن

ا فـغـا نْسِتـا ن خـرا ب وبـرآ ن یـک نـظــرنـشـد

ا زبـس رسـیـده ظـلـم وجـِنـا یـت، به ا وج خــود

یک فــرد با زگــشتـه به وطــن، مُـسـتـَقـَـرنـشــد

هــرکـس به پُــرنـمــودن، جـِیـبـش کـنــد تـلا ش

یـک وا لی و وزیـــرو رئـیــس، دا د گـــرنـشــد

آ ن جــا نـی بـزرگ و شـــریکـــا ن، جـــرم ا و

د رمـلــک مــا زقـَـتــل و قِـتــا ل، بـرحـذرنـشــد

گــرگــا ن بــی حَـمِـیـّـت وسَــفـّـا ک، جــا مـعــه

کـشـتـنـد صـد هـــزا روکـسی، نـوحـه گــرنـشــد

هـــررهـبـــری بـخــا طــرخـود، سعی مـیـکـنــد

یــک قــا ئــدی ز راه خــــدا، جـلـــوه گــرنـشــد

بـرقـلــب هـمـچـو ســنگ تـفـنگ دا ر، بی خــدا

ا شـــکِ یـتــیــــم وآهِ  زنــی، کـــا رگــــر نـشــد

ا ی د ل زهـجــرویـا د وطــن، نــا لــه مـیـکــنی

عـمــریـست حـا صلـت، بجــزا زدرد ســرنـشــد

خــوا هم بـه عَـجـــزا زد رخــلا ق، بـی نـیـــا ز

تـا نـخـــل د شــمـنــــا ن وطـــن، بـــا رورنـشــد

چــون حـیــدری شَــنـیـد، زخــونــریـزی وطــن

بـرگـود را یـن بهـا ر، چـسا ن خـون جگـرنـشـد

پوهنوال داکتر اسدالله حیدری

۲۲ مارس ۲۰۰۴ میلادی

دوم حمل ۱۳۸۳ خورشیدی

سدنی – آسترالیا

 

20 مارس
۴دیدگاه

لاله گونِ عشق

تاریخ نشر: چهار شنبه اول حمل ( فروردین) ۱۴۰۳ خورشیدی  – ۲۰ مارس ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – استرالیا

لاله گونِ عشق

تبـــریک بـاد ســـال نو و، نوبهار تان 

پاینـده باد در همـــه وقت روزگار تان

دیگر فــراق قصه ای دیروز تان شود 

از دور هــــــــای دور بیــاید نگار تان 

یک دستان به جام میءلاله گون عشق

دست دیگر همیشـه به گیسوی یار تان

صلح و، وفاق و دوستی یابید مستدام

تا کهکشـــان عشق رســــد افتخار تان

در شاخسار گلشن اندیشـــه های نیک

چهچه زند بلبــــل و قمری و سار تان

درد و بلا وغصه ای تان دور باد دور

لطف عمیــم حق بشود ســایه دار تان

هر دم برایتان برسد خوش ترین پیـام

این است آرزوی منــی همــــدیار تان

با دست خالی ســـوی عزیزان نیامدم

محمود کرد تحفه ای خود را نثار تان

احمد محمود امپراطور

اول حمل (فروردین) ۱۴۰۳ خورشیدی

کابل – افغانستان 

20 مارس
۱ دیدگاه

زیارتگاه …

تاریخ نشر: چهار شنبه اول حمل ( فروردین) ۱۴۰۳ خورشیدی  – ۲۰ مارس ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – استرالیا 

زیارتگاه …

شگوفا می‌شود میهن  بهار از  راه می آید

درختان با دل  آرایی  به  نزهتگاه  می آید

به شوق گل شدن ترخنده دارد بر دهن غنچه

زلیخا شادمان که یوسفش از چاه می آید

شمیم و بوی سنجد زندگی بخشد بباغ دل

سفیر گند مستان با  صبا  همراه  می آید

نفیر زاغ می آید ز شاخ ارغوان در گوش

به جای نغمه از حلقوم بلبل  آه می آید

ز بس آلاله می روید فراز گور مظلومان

یتیمانِ شهیدان  بر  زیارتگاه  می اید

هما احد لیان

۱۸ مارس ۲۰۲۴  

20 مارس
۳دیدگاه

نوروز

تاریخ نشر: چهار شنبه اول حمل ( فروردین) ۱۴۰۳ خورشیدی  – ۲۰ مارس ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – استرالیا 

نوروز

شاداب ترین برگ  صنوبر  شده  نوروز

در باغچه ء عشق  معطر  شده  نوروز

دلبر که چنین خوب زده رنگ به رویش

پس عاشق دیوانه ء  دلبر شده  نوروز

در حلقه ء  الماس   نگین  ِ   زمردین

بگداخته در کوره ء زرگر شده نوروز

چون هدیه ء عاشق که به معشوقه فرستد

انباشته در  کاغذ  عنبر  شده  نوروز

ما مومن و نوروز به ما آیه ء کرسی

بیهوده نباشد اگر از  بر شده   نوروز

کی چشم تواند که زند بوسه  به ابرو

ابرو سر چشمان پیمبر شده  نوروز

با این همه زیبایی و خوبی و لطافت

در باغ وطن یک گل پرپر شده نوروز

شکیبا شمیم

اول حمل (فروردین) ۱۴۰۳

20 مارس
۱ دیدگاه

نوروز

تاریخ نشر: چهار شنبه اول حمل ( فروردین) ۱۴۰۳ خورشیدی  – ۲۰ مارس ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – استرالیا 

نوروز

نوروز و سالِ نو ،  بهارت بخیر باد

چُرت و هواى  دیدنِ  یارت بخیر باد

هرگاه خیال روضه مولا على تراست

وآنگه سفر بسوى مزارت  بخیر باد

سازو سرودو نغمه و آهنگ بند بوَد

شورو نواى  بلبلِ  زارت  بخیر  باد

نوروز عالم است جهان سبز میشود

زیارت قبول ، سیرِ مزارت بخیر باد

در آرزوى وصل  اگر  میبرى  بسر

بختت بلند وصلِ  نگارت  بخیر باد

اى بلبلان عاشق گلزار باغ خویش

تذویرو مکرو حیله ى خارت بخیر باد

مجنون وار عاشق لیلاى میهن ام

لیلاى من شام و نهارت  بخیر باد

سوزى چو شمع در دلِ این دهر تابمرگ

سوختن ( فروغ ) بیاد دیارت بخیر باد

حسن شاه فروغ

۱۹ مارس ۲۰۲۴

20 مارس
۱ دیدگاه

بهار

تاریخ نشر: چهار شنبه اول حمل ( فروردین) ۱۴۰۳ خورشیدی  – ۲۰ مارس ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – استرالیا 

بهار

زنیست که جوانه میزند

شگوفا میشود

جهان را با لبخندش

هستی میبخشد

آری ، این هستی

با زن

با بهار

آغاز میشود

و در نهایت

با زن بهشت خواهد شد .

میترا وصال

اول حمل (فروردین ) ۱۴۰۳ خورشیدی

لندن

20 مارس
۱ دیدگاه

بهار

تاریخ نشر: چهار شنبه اول حمل ( فروردین) ۱۴۰۳ خورشیدی  – ۲۰ مارس ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – استرالیا 

بهار

بهار آمد تبسم   بر  لبِ  هر لاله   و  سنبل

در این موسم چرا آهنگِ خاموشی کند بلبل

نوایم در گلو پیچید ولی آهم به  گردون شد

شنیدم کز ستم های که دارند  بر  سرِ کابل

به هرجای که گل‌های وطن را کرده اند پرپر

دریغا عاشقانش می کشند این باری تحمل

چنان من حسرت اندیشم که در فصل بهارانش

مرا عشق وطن افگنده است با شور و در غلغل

نشاط حسن گلها را بجز بلبل کی خواهد گفت

که مستش می کند هر دم فضای   بوی قرنفل

نگر احیاگر طبیعت چنان جلوه   کند  در باغ

که نقاشِ ازل  دادست نکو این  حسنِ تٓفٓضُل

من از نقاشی  فصل   بهار  اینگونه  اندیشم

که در بزم چمن  آرای  گل مستم  ز بوی گل

دهد هر برگِ  گل   یادِ  رخِ  جانانه ام  جلال

گمانم  جلوۀ  یار است  میان  صفحۀ  هر گل

سید جلال علی یار

ملبورن – استرالیا

اول حمل (فروردین) ۱۴۰۳ خورشیدی

20 مارس
۳دیدگاه

وطنم

تاریخ نشر: چهار شنبه اول حمل ( فروردین) ۱۴۰۳ خورشیدی  – ۲۰ مارس ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – استرالیا 

وطنم

همه  در  شادمانی   عید   نوروز

من  و آوارگی  غم   های  دیروز

وطن  باشد  مرا  باغ  و  بهشتم

چرا آواره  و   بی   سر  نوشتم

وطن ای  مامنم!   ای  زادگاهم

بدور از خانه ام بی   سر پناهم

به عشقت لاله‌ی خونین کفن من

به مهرت می سپارم جان و تن من

گل باغت بود تاجیک و پشتون

میان سنگرت هریک دهد خون

بلوچ و ازبک و ترک و هزاره

به جز وحدت نباشد هیچ چاره

هری و غزنه‌ی بلخ تو زیباست

فراه و کندهارت شهر دلهاست

شبرغانت هنر زای  جهان باد

بدخشانت  شکوه  آسمان  باد

و   هلمندت   بود  دارالسلامم

جلال  آباد   بود   دار  المقامم

بسوزان   دشمن  خونخوار  خود را

محبت  کن دگر  اظهار  خود  را

خداوند     درِ   رحمت    گشایم

به عزت  میهنم  را  کن  برایم

عالیه میوند

۲۱ مارس ۲۰۲۱

فرانکفورت

20 مارس
۱ دیدگاه

میله ی نوروز

تاریخ نشر: چهار شنبه اول حمل ( فروردین) ۱۴۰۳ خورشیدی  – ۲۰ مارس ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – استرالیا 

میله‌ی نوروز

یاران  خجسته  باد  رسیده‌  است نو بهار

از سبزه کوه سبز  شد و  دشت   لاله‌ زار

بلبل بخواند به نغمه‌ی خود صوت  دلپذیر

مطرب  تو هم  نواز گهی چنگ و گاه تار

عالم  شده ست زنده ز عیسی نفس نسیم

در باغ  رسته  نرگس و گلهای بی ‌شمار

یادم نمی  رود  شب  نوروز  و  میله ها

بودیم  کان  در او همه گی شاد و کام‌ گار

کی   آورد   بهار   دگر  در وطن  نشاط

از فقر گشته پیر و جوان بس که خوار و زار

بسته است  رخت شور و شعف از دیار بلخ

یادش   بخیر   میله ‌ی   نوروز  در مزار

آید   ثنا  بهار به  میهن  ز   لطف  حق

گردیده ختم  جنگ  شود  صلح  برقرار

 محمد اسحاق ثنا

ونکوور کانادا

۱۹ مارچ ۲۰۲۴

20 مارس
۱ دیدگاه

یادم میکنی ؟

تاریخ نشر: چهارشنبه ۱ول حمل (فروردین) ۱۴۰۳ خورشیدی – ۲۰ مارس ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا

 یادم میکنی ؟

 شب چو کردی گیسوان بر دوش ، یادم میکنی؟
چون  نمودی  باده ها  را نوش ،  یادم میکنی ؟

چون  روی  د ر بسترت  با عطر ِ  گرم ِ  یاد ها
چون نمودی شمع ها خاموش  ، یادم  میکنی ؟

 در سحرگه  با  گلاب  و نرگس  و  بوی  بهار
چون کنی اندام ِ  خود  گلپوش ، یادم  میکنی؟

شبنم ّ ِ   نرم    و   لطیف ِ   کابل   زیبای  من
چون بگیری تنگ  در آغوش ، یادم  میکنی؟

 ازشراب ِعشق و مستی ونفس های خوشت
چون کنی میخانه ها پرجوش ، یادم  میکنی؟

 از  شمیم  سینه  و از  بوی ِ  موی  دلکشت
چون شود شاه و گدا مدهوش ، یادم میکنی ؟

گر شوی بیرون ز خانه با هزاران کبر و ناز
چون ضرورت باشَدَت پاپوش ، یادم میکنی؟

مسعود خلیلی

19 مارس
۳دیدگاه

پنجره را باز کن

تاریخ نشر: سه شنبه ۲۹ حوت (اسفند) ۱۴۰۲ خورشیدی – ۱۹ مارس ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – استرالیا 

پنجره را باز کن

 من بهارم

که با زمزمه ی تازه ی

 بر پشت پنجره ی رویا‌هایت ایستاده ام

پنجره را باز کن و به آغوشم بگیر

 می خواهم در نخستین روز بهار

نخستین بوسه سال را –

به تو هدیه کنم.

هما طرزی

۲۱ مارس  ۱۹۷۲

کابل – افغانستان

19 مارس
۱ دیدگاه

ظلم آباد

تاریخ نشر: سه شنبه ۲۹ حوت (اسفند) ۱۴۰۲ خورشیدی – ۱۹ مارس ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – استرالیا 

ظلم آباد

در چنین  مملکتی  مرگ  سعادت  باشد

که نه قانون بخرند و نه  شریعت  باشد

نه حیای ز خدا و نه  خجالت  ز رسول

مذهب و مسلک واین طائفه  رشوت باشد

نه مسلمان نه یهودی و نه هندو و مجوس

نه صداقت  نه  حمیت  نه  ملیت  باشد

خون  دل آبلهِ  دست   و  خار  کفِ  پا

تو به راحت نخوری شرطُ مروت باشد

آهی از بیوه زن و قطرهء از چشم ِ یتیم

این دو با خرمن عمر  تو کفایت  باشد

ز چه ای کافر مطلق تو مسلمان  باشی

سالک  آنست  که  پابند  طریقت  باشد

آن  قوی  که  ترحم  به  ضعیفان  نکند

کافرم  من  اگر  او  قاتل  قدرت  باشد

دامِ تزویر تو  این  بار  گرفت عنقائی

بت پرست همچو منی درخورِتهمت باشد

فصلِ گل مرغ چمن جوروجفا بند وقفس

بخد ا کوهکن  ار  قابل   حسرت  باشد

وای بر مشت ضعیفی که در این ظلم آباد

سرِ   تسلیم  نهد  ،  تودهء  ملت  باشد

بسوهء کشت نمودن و دو جفت گاو حاصل

اینچنین  مزرعه ء   قابل   دقت   باشد

خامهِ  خام ( ترابی)  نبرد   زیرِ  زبان

سخن  پخته  اگر  ذرهء   غیرت  باشد

19 مارس
۱ دیدگاه

مقصود

تاریخ نشر: سه شنبه ۲۹ حوت (اسفند) ۱۴۰۲ خورشیدی – ۱۹ مارس ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – استرالیا  

مقصود

مقصودِ  انتظار و امل  ‌‌های   من  گلی ‌ست

در شرح عشق، اوج مثل‌های من گلی ‌ست!

هرگز    ز   نیش  خار   شکایت   نمی کنم

انگیزه ی  تلاش و عمل‌ های من گلی‌ ست

ناصح !  به دفعِ  غیر کنم  جان   فدای یار

با خارو خس دلیل جدل‌ های من، گلی ‌ست

زنبور‌وار  هم  که   زند    نیش   بر   دلم

آن چشمه ‌سارِشهد وعسل های من گلی‌ ست

با  یاد  او   هوایِ    خیالم    معطّر  است

هم نیز در کنار و بغل  های  من گلی ‌ست

تنها نه دشت می زند از جوشِ لاله موج

حتی که درفرازِ جبل ‌های من  گلی ‌ست!

گل ‌ها بوَد به  باغِ غزل ‌ های  آن و این

درخارزارِ خشکِ غزل‌‌های من گلی ‌ست!

(حکمت) یقین که خوار شوم درامید وصل

مقصود انتظار و امل‌های من گلی ‌ست!

حکمت هروی

ملبورن – آسترالیا

18 مارس
۱ دیدگاه

قاصدِ باران

تاریخ نشر : دوشنبه ۲۸ حوت (اسفند) ۱۴۰۲ خورشیدی – ۱۸ مارس ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – استرالیا

قاصد باران !

قطــرۀ بـاران شدی سوی  گلستان شدی

سبـزه دمید پیش پات عطر بهاران شدی

ســرو تـرا سایه شد، یاسمن همسایه شد

اهــل چمن در رسیــد مژدۀ بستان  شدی

نــرگس مست وخمــار نــاز کنــد  بهریار

غنچه زند سربه باغ نخل شگوفان شدی

همــرهی بــاد صبـا رقص  کنان  میرسی

مژدهی ازطرب بلبل  خوش  خوان شدی

ابــر بــریــزد گهــر گشته  زمین  پـرثمـر

بـرهمه این خفته گان  قاصد باران شـدی

دور مــرو ازبــرم ، بلبـل  شعـــری تــرم

گاه بیـایی بــه  بـر گـاه  گــریــزان شــدی

باتــو “عزیزه” بــؤد شـاعـربــزم غــزل

تا که شنیدی زمن،این سخن حیران شدی

عزیزه عنایت

۱ مارس ۲۰۲۴

هالند

18 مارس
۱ دیدگاه

بهارِ دلها

تاریخ نشر : دوشنبه ۲۸ حوت (اسفند) ۱۴۰۲ خورشیدی – ۱۸ مارس ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – استرالیا

بهار دلها 

رسیده    باز     بهارِ   دلها

آسمان رنگ   تازه ای دارد

می وزد باد ز  روی صحرا

بوی گل های    رُز  می آرد

دستِ  پُر مهرِ   هر   دلداده

گِره ای  بر چمن   می کارد

وندران جامِ گُل صبحگاهان

شبنم اش حُکمِ   صهبا  دارد

شاپرک رقص کنان روی گل

هرطرف شورِعشق می بارد

پروانه شیرین سخن

۲۸ حوت (اسفند)۱۴۰۲ خورشیدی

18 مارس
۳دیدگاه

همای زندگی

تاریخ نشر : دوشنبه ۲۸ حوت (اسفند) ۱۴۰۲ خورشیدی – ۱۸ مارس ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – استرالیا

همای زندگی

باری دیگر خواهمت  تا   انتهای زندگی

از تو دارم   کامرانی ، ای همای زندگی 

مهرِ آغوشِ  وفایت باز کن بر روی من

تا  کنم  من  شادمانی  از  بهای  زندگی

شاد باش و شادی میکن  ای تو امید دلم

تازه می سازد  مشامِ  دل  هوای زندگی

نورِ شمع روی زیبایت تجلی پرور است

جلوه ها داری به دل چون با حیای زندگی

من بهشت هرگز نخواهم تو بهشتی دیگری

بی نشاط است هر دو عالم بی شمای زندگی

گر بود عشق تو در هجران مرا تأثیر گذار

میکشم بر دوش جان باری سزای زندگی

در بهار زندگی از غنچه سر آری چو گل

می کنم قربان سرت ، سر تا پای زندگی

بسکه دل درسینه میسوخت داغ حسرت دلبرا

هر نفس در سینه گیرد از  جفای زندگی 

زندگی سهل است گاهی میشود دشوار ولی

می رسد آخر به پایان این صدای زندگی

سید جلال علی یار

 ملبورن –  آسترالیا

هفدهم مارچ ۲۰۲۴

 

 

18 مارس
۳دیدگاه

مبارک سال نو

تاریخ نشر : دوشنبه ۲۸ حوت (اسفند) ۱۴۰۲ خورشیدی – ۱۸ مارس ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – استرالیا

مبارک سال نو

بهـار آمد ولی بـاغ وطـن رنگ خـزان دارد

دم افـراطیت تـوفـان وحشـت در چمان دارد

نـیـــامـد آرشـی تـا نـاوکـی در چـلـه انـدازد

هـزاران تیر زهـرآلـوده ظالـم درکمان دارد

حضورِگلرخان ممنوع بُوَددرجشن نوروزی

شکایتنامه هـا نـرگس به پیش ارغـوان دارد

به روز سیزده یارب سبزه ها در کجا پرتیم

که شلاق جهالت ضربه بر فـرق زنان دارد

نـوای نـالۀ نی در نـیـسـتان وطـن خـامـوش

زقعر محبس تاریک شب مطرب فغان دارد

نـدارد بلـبـل و گل در گلـسـتان وطـن جـایی

دل صد پاره و خـونین از خار خـسـان دارد

به روی دختران دانشگه ومکتب شده مسدود

درین دنیا کسی این‏سان ظلمی برجوان دارد

کتاب وخامه وعلم و هنر از رونق افتادست

که افراط و ستم شمشیر خونین ارمغان دارد

ز جـور و وحـشـت حکّام ظالـم مادر تـاریخ

هزاران کاردخون آلوده درهراستخوان دارد

چه میلافـد بـه ظاهـر از جـهاد ضـد امریکا

به پـیـش دالـر چـرکین سـر بـر آسـتان دارد

بـنازم مـیـلـۀ نـوروز و جـشـن بـاسـتـانی را

که در افکار مـردم خـاطر گـوهرنشان دارد

نگردد پاک از ذهـن تـمـدن جشن نـوروزی

مبارک سال نو را مردوزن گرد جهان دارد

گل سرخی زنـد بر زلف مشکینش اگر دلبر

چـو داغ لاله هجـران در دلـم آتشفشان دارد

به لـوح خاطـرات ما کنون تصویـر دیداری

هوای شوقوصل وزندگی را جاودان دارد

به سال نو اگر با وعـده یی از دل کند یادی

نـشـاط محـفـل ما مهــر و مـاه آسـمان دارد

رسول پویان 

۱۷ مارس ۲۰۲۴ 

18 مارس
۳دیدگاه

آشفتگی ها

تاریخ نشر : دوشنبه ۲۸ حوت (اسفند) ۱۴۰۲ خورشیدی – ۱۸ مارس ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – استرالیا

آشفتگی ها

                                                                                          به استاد لطیف ناظمی                        

آشفتگی هام را در سبدی ریخته ام

دانه دانه برنخش بکش

و بر دیوار خاطراتت بیاویز

سبد من پر از قصه های هزاران هزاره است

من از شهری میام که

هزاران باغ داشت

ودر هرباغش

هزاران درخت پر نوربود

و در هر درختش

هزاران شاخه ای پر از غروربود

و در هر شاخه اش

هزاران شگوفه ای دلباخته همچوحور بود

و در زیر هر شگوفه

جویباری به  شفافی بلور بود

و آسمانش پر از بلبلان خوش صدا

و زمین هاش سبز

و کوهاش با شکوه همچوطور بود

آری باغ من خانه خدایان عشق بود

و دلبستگان عاشق

وپرازقصه های

من و تو و دوستان دور بود

و در این شهر پر آرزو

در ها باز و نغمه ها ساز

و شادی ها انباشته از سرور بود

و دلهای مان با آتش مهر همچو تنور بود

و صفای دوستی ها

چه عاشقانه و درحضور بود

و امروز باغ از هم پاشیده

درختان را طوفان غم از جاکنده

بلبلان از شاخه ها پریده

جوب ها خشکیده

و قصه های من و تو

از یاد ها رفته و بدست فراموشی سپرده

و صدای عشق

در قبرستان مرگ تا ابدیت در خاک تیره خفته

اما من و تو

در این غربت سرا

هنوز پاسداران باوفا

و متولیان دلباخته ای آن باغ

و ایمان ما به باغ عاشقانه است

و قصه های مانصمیمانه است

و امروز

در حجم یک عمر استوار

و دلهای در انتظار

با صفا های دیرینه

و قصه های پارینه

به باغ عمر نوح بخشیده ایم

و تا آخرین نفس ها

زنده اش میداریم

تا در فردا ها

ازیاد ها نرود

و در اطاق سرد تنهایی نمیرد…

هما طرزی

۱۴ جنوری ۲۰۲۴

نیویورک

18 مارس
۱ دیدگاه

آمد بهار

تاریخ نشر : دوشنبه ۲۸ حوت (اسفند) ۱۴۰۲ خورشیدی – ۱۸ مارس ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – استرالیا

 آمد بهار

 آمد بهار  و سبز  نشد  لاله زار من

شاید بهار  دیگر   نباشد   بهار من

آمد بهار نیست  صدای  که  برکشم

غم های بیشمار دمید د ر  کنار  من

آمد بهار وهر طرف گردید  واژگون

نیست آن پسر که باز بیاید مزار من

آمد بهار نیست بهاران در این وطن

شاید   که    نباشم  بیاید  نگار  من

آمد بهار  و صلح  نشد  در دیار من

شاید که (شکیلا)  بگیرید  کنار  من

شکیلا( نوید)

18 مارس
۱ دیدگاه

تبلور ها

تاریخ نشر : دوشنبه ۲۸ حوت (اسفند) ۱۴۰۲ خورشیدی – ۱۸ مارس ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – استرالیا

 تبلور ها

( ۹ )

احساس خدایی  کن تا دفع  کنی شر ها

زاغان  بتو  می آرند  احوال  کبوتر ها   

سنگی  ز  دلت گیر  و ابلیس درونت را

سر کوب که باز آید در ذهن تو باور ها

یک محوطه بر دورت از عشق بنا گردد

خورشید   بتاباند   با   عشق   منور ها

احساس خدایی کن تا صاف شوی از خود

چو  ن ابر  ببارانی   خالی  ز  مکدر ها

یک دایره از ایمان هر چار طرف گردت

هر سو که شعاع باشد رسمی ز برابر ها     

احساس خدایی کن یک شیشه شود جسمت

هر جا نظر اندازی هر جاست   تبلور ها

هر روز  بهار  آید  هر   روز   هوا تازه

هر سوست شقایق ها هر سوست صنوبر ها

شکیبا شمیم

18 مارس
۱ دیدگاه

ترازوی تفکر

تاریخ نشر : دوشنبه ۲۸ حوت (اسفند) ۱۴۰۲ خورشیدی – ۱۸ مارس ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – استرالیا

ترازوی تفکر:
هر کلّه  ز خود خیال  دارد
با  موج ِ  خیال  حال  دارد
اندیشه و فکر و چرت آدم
در پرّش خویش بال  دارد
این بینش ِذهن شستشویی
کی چرخشی  احتمال دارد
پندار ِ    تراوش ِ    خیالی
اکثر   رخ ِ  ابتذال    دارد
اندیشه محک بعقل گر زد
یک آتش ِ بی زوال  دارد
هر روزنی را به قفل بندد
با هر  سخنی  جدال  دارد
اینجاست که مرگ ِ عقل آید
در بیخودی قیل و قال دارد
اینجاست که چشم کور گردد
بنمودن ِ حق  محال   گردد
دیوانه که شاخ ودم  ندارد
چون مغز نه  اعتدال  دارد
برجسته  تفکر ِ  خطرناک
این  گونه  خر ِ دجال  دارد
گرمغز کنی شگوفه  باران
اندیشه ی   پر جلال  دارد
با  چشم ِ  دلت  اگر  ببینی
هر نقطه ی صد کمال دارد
در گردش ِ  چشم  ِ آسمانی
هر نکته ی خط وخال دارد
آواز ِ  طنین ِ  گوش ِ  بیدار
در فهم   چه  اشتغال  دارد
اینجاست که منطق ازدرآید
آسودگی   در   قبال   دارد
زیرا   که   ترازوی   تفکر
در سنجش خود جمال دارد
زاندیشه رسی به هر کمالی
این  آب  رخ ِ   زلال   دارد
راضی ست همایون از خدایش
تا   میوه  ازین  نهال   دارد
همایون شاه عالمی
۱۵ مارچ ۲۰۲۴ میلادی