ارسال شده توسط admin در
اشعار
تاریخ نشر: شنبه ۲۶ حوت (اسفند) ۱۴۰۲ خورشیدی – ۱۶ مارس ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – استرالیا
دو سروده ی هم وزن و قافیه با یک عنوان
گم کرده ام
عمرها شد دوستان راه وطن گم کرده ام
طرف باغ وبوستان راه چمن گم کرده ام
نیست همرازی به آوازدرددل گویم سخن
ساختم با بیکسی ها هم سخن گم کرده ام
در بهار زندگی چون لاله با داغ جگر
گشته ام بی دست وپا راه چمن گم کرده ام
می فزاید رنج دوری درد و غم های مرا
مانده ام تنها که حتی خویشتن گم کرده ام
دوستان یک همدم درد آشنا و مهربان
در میان مردمان این زمن گم کرده ام
در میان مخزن اوهام می بینم «ثنا»
درس قرآن وحدیث رسم سُنن گم کرده ام
محمد اسحاق ثنا
ونکوور – کاناد
گم کرده ام
سال ها شد ازغریبی خویشتن گم کرده ام
دور ز دامان وطن من هم وطن گم کرده ام
نیست کس همرازدل تا من بگویم چند سخن
با کی گویم دوستان من هم سخن گم کرده ام
غصه می بارد سراسر از سراپای تنم
با دل نالانِ خویش من انجمن گم کرده ام
درد غربت می فشارد سینه ام را بیدرنگ
مانده ام تنها و من باغ و دمن گم کرده ام
لانه ام گشته خراب ای باغبان حالم مپرس
همچو مرغِ بی پروبال من چمن گم کرده ام
هرچه گویم ای «بشیر» درگیر و دارِ زندگی
از پریشانی دل ملکِ کهن گم کرده ام
قیوم بشیر هروی
ملبورن – آسترالیا
جولای ۲۰۲۳ میلادی