۲۴ ساعت

آرشیو 'اشعار'

26 دسامبر
۳دیدگاه

عصر ممنوعه

تاریخ نشر: سه شنبه ۵ جدی ۱۴۰۲ خورشیدی – ۲۶ دسامبر ۲۰۲۳ میلادی – ملبورن – استرالیا

عصر ممنوعه

نگاهم را 

معصومیتی کودکی به تصویر 

کشید که

هراسیده از آژیر جنگ

لبخندم را

تلخی عصیانی فرو خوردهء

نوجوانی نقش زد که

شوریده از تحمیل تهدید

وتحریم.

و چهره ام را

سکوت جوانی فریاد کرد که 

وامانده در نقاب خاک

آری !

من متولد عصر ممنوعه ام

نگاه ممنوعه

کلام ممنوعه

شعر ممنوعه

زیبایی ممنوعه

زندگی ممنوعه

عشق ممنوعه

و نقطهء آخر خط

مرگ ممنوعه

من از جسن هیچم

واز سرزمین خاکستر

مرا به اینجا الحاق کردند

غافل از اینکه

در تهء خاکستر

شعله یست فروزان مرا

از نور عشق 

انسانیت

و آزادی

میترا وصال 

۲۵ دسامبر ۲۰۲۳ 

لندن

24 دسامبر
۱ دیدگاه

سلام

تاریخ نشر : یکشنبه ۳ جدی ۱۴۰۲ خورشیدی – ۲۴ دسامبر ۲۰۲۳ میلادی – ملبورن – استرالیا

سلام

سلام به عشق و محبت ، سلام به شیدایی

به  عطرِ   یاسمن   و    آن    همه     دلارایی

به رود های خروشان و  کوه و  دشت و دمن

به    آنچه     داده    خدا   در    کمالِ   دانایی

سلام به ماه ، به خورشید ، به  آسمانِ کبود

به    اختران    که    فریبنده اند    و    رویایی

به  قطره  های   سرشکِ  چکیده  از  شادی

دلی   که  مهر  در  آنست  ،   وفا   و   زیبایی

سلام   به   آنکه   نگردیده  لحظه  یی مغرور

به  حشمت   و  به  جلال  و  مقام  و  دارایی

به  آن  کسی  که  گرفت  دست  ناتوانی  را

در آن  زمانی  که  داشت  قدرت  و   توانایی

سلام به  آنکه  به  آیین  خویش  پابند  است

شناخت  خالق  خود  را  به    چشم   بینایی

که جمله بندهء یک مالک ایم به هر دو جهان

هم   از    یهود   و   نصارا   و   گبر  و  بودایی

بیا   که    سر    بگذاریم    بر    آستانهء    او

که هرچه داده  همه حکمت است و  دانایی

مریم نوروززاده هروی

نهم جوزا ۲۴۰۲ خورشیدی

سی ام ماه می ۲۰۲۳ میلادی

از مجموعهء ” میهنِ عشق “

هلند

23 دسامبر
۱ دیدگاه

سوار

تاریخ نشر: شنبه ۲ جدی ۱۴۰۲ خورشیدی – ۲۳ دسامبر ۲۰۲۳ میلادی – ملبورن – استرالیا

سوار

شّلاق مى کشید  کران تا  کران  سوار
تابوت جسم خسته به دوشش نهان  سوار
آزرده   بود  از   همه  دنیا   و    مکر   او
بگشوده بود هرچه لگام و  عنان سوار
یک بقچه خاطراتِ غمش را به پشت داشت
از بلخ تا  به  کابل  و تا  شادیان  سوار
در کوه و  دشت میهنِ  او لاله مرده بود
خشکیده دید خون هزاران  جوان، سوار
در کوچه هاى بلخ صداىِ سکوت  بود
مى دید مرگ غنچه به دست خزان سوار
دیگر نبود هیچ  نوایی  به گوشِ  کس
دیگر ندید، از  گلِ خنده   نشان  سوار
شگوفه_باختری
ملبورن – استرالیا
۹ نوامبر ۲۰۲۳
  صفحهٔ اینستاگرام
????
  کانال تلگرام
????
23 دسامبر
۲دیدگاه

گل نو رسته

تاریخ نشر : شنبه ۲ جدی ۱۴۰۲ خورشیدی – ۲۳ دسامبر ۲۰۲۳ میلادی – ملبورن – استرالیا

گل نو رسته

ای  گل باغ  لطافت  گل  بدن  جویم  تو را
آهوی صحرای من مشک ختن جویم تو را

هم چو لیلی بی کس و سرگشتهِ تنهایی ام
ای جنون ناب من  سرو  چمن جویم تو را

جستجو کی می کنم گِرد جهان از  غیر تو
جز تو یار لب شکر؛ اهل سخن جویم  تو را

ای گل نو رسته ای باغ دلم  سرو  روان
در میان انجمن ای  یاسمن  جویم  تو را

سر نوشت و طالع خوابیده ی من انتظار
کوکب   اقبال   بیدار   ثمن‌  جویم  تو  را

عالیه میوند

فرانکفورت 
۱۰ آگست ۲۰۲۳
23 دسامبر
۲دیدگاه

چراغان

تاریخ نشر: ۲ حدی ۱۴۰۲ خورشیدی – ۲۳ دسامبر ۲۰۲۳ میلادی – ملبورن – آسترالیا

چراغان

در باغچه تنهایی ام

غنچه های عشق

چشمک زنان

ترا به کوی امید ها میبرند

گلبرگ ها عاشق ا‌ند

و باغچه

نمناک از عطر پیوستگی ها

و ترا به ساحل های ابدی

پیوند  میدهند

آب عشق همه جا جاریست

و عطر تو

در آسمان هایم همیشگی

و خانه دل چراغانیست …

هما طرزی

نیویورک

۲ جنوری ۲۰۱۴

23 دسامبر
۴دیدگاه

فسانه

تاریخ نشر: شنبه ۲ جدی ۱۴۰۲ خورشیدی – ۲۳ دسامبر ۲۰۲۳ میلادی – ملبورن – آسترالیا

فسانه

من شعر  عاشقانه  نوشتم بیا بخوان

بی چون و بی بهانه نوشتم بیا بخوان

روزی که  از  کناره ی   دیوارِ  خانه ام

چیدم  گلی نشانه  نوشتم بیا بخوان

رفتی و نیم نگاهی نمودی بسوی من

از  هجرِ  ظالمانه  نوشتم  بیا  بخوان

خواستم ز مادرم که طلبگاری ات کند

طومارِ   عاجزانه   نوشتم  بیا بخوان

گل واژه  های  مهر  و  وفا  و محبتم

بنگر چه ماهرانه  نوشتم  بیا بخوان

از بهر تو ترانه ی احساس و همدلی

با چنگ و با چغانه نوشتم بیا بخوان

گفتم « بشیر» حکایت دل را بدلبرم

بیدار شدم فسانه نوشتم بیا بخوان

قیوم بشیر هروی

ملبورن – آسترالیا

۲۳ دسامبر ۲۰۲۳

22 دسامبر
۱ دیدگاه

ماجرا

تاریخ نشر: جمعه ۱ جدی ۱۴۰۲ خورشیدی – ۲۲ دسامبر ۲۰۲۳ میلادی – ملبورن – استرالیا

ماجرا

ای  از دلم  برون  شده  رفتی  کجا شدی

 دل را به غم گذاشتی و از دل جدا شدی

 من بی تو همنشین غم و دردو محنت ام

چه دیده یی  زما  که چنین  در جفا شدی

بودم ترا شفیق  و  انیس و  ز جان  حبیب

 راستش بگو چگونه  ، چرا بی‌ وفا شدی

بارِ غم  فراق  تو  را  می کشم  به دوش

 باری  بگو  تو  آفتِ   جانم    چرا    شدی

 تا کی کمر به کشتن من بسته  می کنی

 جانا چرا  تو  دست به  این  ماجرا شدی

 بیگانگی  نمودی  و  با    طرزی    دیگری

 دیدم که  با  رقیب   خودم   آشنا  شدی

 سودای  این  جهان   بگذار  و  گذر از ان

 سوداگرم   چرا  و  چگونه  سودا  شدی

 نقشی خیالِ  روی  تو در  سر مرا  هنوز

 کی میروی ز دل که تو  در دل  بقا  شدی

سیدجلال علی یار

  ملبورن – آسترالیا

۱۸ دسامبر ۲۰۲۳

 

 

 

22 دسامبر
۲دیدگاه

حرفِ دل

تاریخ نشر – جمعه ۱ جدی ۱۴۰۲ خورشیدی – ۲۲ دسامبر ۲۰۲۳ میلادی – ملبورن – استرالیا

حرف دل

شبی که تا به سحر پرسه در خیال زدم
برای  دیدن  رویت  چه  پّر   و   بال   زدم

در    انزوای   دلم    مستی   دگر   کردم
به لطف دفتر  حافظ  تو  را  به  فال زدم

حدیث روی تو  را  خواندم  سحر  پاشید
همان شبی که  برایش تو را  مثال زدم

غزال من چه غزل  گوی خط و خال تو شد
چه شاعرانه کشیدم لبت  به خال زدم

در آن شبی که تو  را  عاشقانه  سنجیدم
تمام  حرف  دلم  را   در آن  مجال  زدم

عالیه میوند 

فرانکفورت 

۷ جولای ۲۰۲۳

21 دسامبر
۱ دیدگاه

شب یلدا مبارکباد

تاریخ نشر : پنجشنبه ۳۰ قوس ۱۴۰۲ خورشیدی – ۲۱ دسامبر ۲۰۲۳ میلادی – ملبورن – آسترالیا

شب یلدا

شب  یلدا  رسید ،  یلدای  من  باش

انیسِ   این   دلِ   شیدای  من  باش

درین چله که فصل سوزوسرماست

طلوعِ  صبح  و  روح  افزای من باش

قیوم بشیر هروی

۳۰ قوس ۱۴۰۲ خورشیدی

21 دسامبر
۱ دیدگاه

عشق وطن

تاریخ نشر: پنجشنبه ۳۰ قوس ۱۴۰۲ خورشیدی – ۲۱ دسامبر ۲۰۲۳ میلادی – ملبورن – آسترالیا

عشقِ وطن

 ایکه  در  باورِ  من  نوگلِ  باغ   و  چمنی

 در گلستانِ  ادب  بلبلِ   شیرین سخنی

 خود بسوزی و  فروزنده  کنی  بزمِ هنر

شمعِ  گریانی  و   روشنگرِ  هر انجمنی

 عطرِ  اشعار  دلارای  تو  پیچد  همه جا

 بهتر از بوی گل و سوسن و هم یاسمنی

 مشعلِ بیت وغزل داری بدستت شب و روز

 جادهُ شعر  و  ادب را  همه  پرتو  فگنی

دایم از عشق وطن گویی و از دردِ فراق

همچو من  عاشقِ هر  ذرهُ خاکِ  وطنی

پانزدهم سرطان ۱۴۰۲ خورشیدی

ششم جولای ۲۰۲۳ میلادی

 از مجموعهُ   “میهنِ عشق”

مریم نوروزاده هروی

هلند

20 دسامبر
۳دیدگاه

قدم ها

تاریخ نشر : چهارشنبه ۲۹ قوس ۱۴۰۲ خورشیدی – ۲۰ دسامبر ۲۰۲۳ میلادی – ملبورن – استرالیا

قدم ها

راهرو باریکی مرا بتو وصل میکند 

و آن دریچه قلب منست

دم به دم در عشقت می‌ تپد

چه زیباست !

دل خانه یار باشد

و فکر سرزمین هستی

پر از خاک نمناک ایمان

و جای قدم های او در آن پیدا

و همیشه پایدار 

هما طرزی

نیویورک 

۲جنوری ۲۰۱۴

20 دسامبر
۱ دیدگاه

زن ، زندگی ، آزادی

تاریخ نشر : چهارشنبه ۲۹ قوس ۱۴۰۲ خورشیدی – ۲۰ دسامبر ۲۰۲۳ میلادی – ملبورن – استرالیا

زن ، زندگی ،آزادی
از مو هایم
پرچمی میسازم
تا باد از اعجازش
عشق را درو کند
و دخترانم
از گور های دسته جمعی خانه ها
بیرون
به خیابان ها
به مکتب ها
زن
زندگی
آزادی را
فریاد زنند
میترا وصال
20 دسامبر
۱ دیدگاه

شب یلدا

تاریخ نشر : چهارشنبه ۲۹ قوس ۱۴۰۲ خورشیدی – ۲۰ دسامبر ۲۰۲۳ میلادی – ملبورن – آسترالیا

شب یلدا

شب یلدا   که   نام   جاودانیست

ز  آیین  کهن رسم  و  نشانیست

شب   یلداست  آ غاز    زمستان

شب شعر و  سرود و  بزم  یاران

شب یلدا شب طولانی یی سال

که با آن می شود دگرگون احوال

شب یلدا   شب  میلادِ  خورشید

که تابندد  در آن  پروین  و  ناهید

شب یلدا  به  فکر همدلی  باش

بیا با  ما  به  دور   صندلی  باش

شب    یلدا    انار    و   هندوانه

تناول  کن  به  شادی  و   ترانه

برای  لحظه‌یی  یاد  وطن   کن

سخن ازمردم و درد و مهن کن

تمام روز  و شب یلداست آنجا

فروغ  عیش   ناپیداست   آنجا

به خانه  خلق  را  کو هندوانه

نه از سبزی چلو باشد نشانه

محمد اسحاق ثنا

ونکوور کانادا

۱۹ دسمبر ۲۰۲۳

19 دسامبر
۲دیدگاه

مخمس بر غزل وحشی بافقی

تاریخ نشر : سه شنبه ۲۸ قوس ۱۴۰۲ خورشیدی – ۱۹ دسامبر ۲۰۲۳ میلادی – ملبورن – آسترالیا

 مخمس بر غزل وحشی بافقی 
تداوی می نکرد تأثیر ، دوا هم بی  اثر امشب
نه دردم را حکیم دانست و نی هم داکتر امشب
مگر عمرم  به  آخر  آمد  و  دارم سفر امشب
ز شب های دگر دارم تبِ غم  بیشتر  امشب
وصیت می کنم باشید از  من  با خبر  امشب 
مگر شبهای آخر است و  عمرم میشود باطل
شما ای دوستان از من نگیرید یک قدم  فاصل
که دارم ترک این دنیا و هستم رهروی  قافل
مباشید ای رفیقان امشبِ ، دیگر ز من غافل
که ازبزمِ شما خواهیم بردن درد سر امشب 
نفس از بهر رفتن نیک ساهر شد که می بینم
همانا حس نمودم مرگ قاهر شدکه می بینم
امیدم قطع گردید ، یأس باهر شدکه می بینم
مگر در من نشان مرگ ظاهر شد که می بینم
رفیقان  را  نهانی آستین  در چشم  تر امشب 
نه تخت و جاه وفا کرد برسلیمان و نه مُلک بر جم
ضمیرِ باطنِ  تانرا فرا می  خواند ، امشب غم
چراغ عمرمن ای دوست خاموش می‌شود کم کم
مکن دوری  خدا  را  از  سر  بالینم  ای  همدم
که من خودرا نمی بینم چو شبهای دگر امشب 
مرا کاری نخواهد  بود  با  رخسار  سیمین تن
که خود اختیار خود دارد آن  دلدار  سیمین تن
خدا حافظ نگفت جلال رود  از شار سیمین تن
شرر در جان وحشی زد غم آن یار سیمین تن
زوی غافل مباشید ای رفیقان تا سحر امشب 
سیدجلال علی یار
 ملبورن –  آسترالیا 
لغات:  ( ساهر ) بیدار . 
 ( قاهر ) چیره و غالب 
( باهر ) آشکار ، هویدا و روشن
19 دسامبر
۲دیدگاه

یلدا شب هجران

تاریخ نشر : سه شنبه ۲۸ قوس ۱۴۰۲ خورشیدی – ۱۹ دسامبر ۲۰۲۳ میلادی – ملبورن – آسترالیا

یلدا شب هجران

نـشـد پیدا  دل  از  پیـچ و خـم زلف زرافـشانی

هزاران دل فـدای چشم مست و لعـل خندانی

شب یلدای هجران کی  به  پایان میرسد یارب

زلب های سکوت دل  به  گردون  رفته افغانی

انار  گـونه  و  تربـوز  لب  ها  را  دریـن    غربت

نـدیـدم دور کُـرسی در شـب سـرد زمستانی

کجا شد اختلاط و قصه  و شهنامه خوانی ها

بـیاد حـافـظ از  دیــوان  دل خـوانـیـد عـنوانی

تمـوز  داغ  ســوزانـیـد مغــز اسـتـخـوانــم را

دلم خـون  شـد برای برف و یخبندان وبارانی

وطن چون  مرغ  بسمل  می زند پرپر درآتش

کی  می  سـازد  آخـر  از جهـنم تازه رضوانی

دل افراطیون  از سنگ  و  آهـن تیره تر باشد

که جشن شـوروشادی را کند بیغوله ویرانی

فغانستان شده زندان وغزه غرق درخونست

تجـاوزگـر  چه  آرد  غیر  تخـریب  و  پریشانی

فلسطینپیش چشمِ کور عالمزار می سـوزد

نـشـد پـیــدا در کاخ ســتـم هـرگـز  وجـدانـی

ز آه  کـودکان  اهـریمـن  خونخـوار   می لرزد

اهـورای خـرد رسـواکـنـد اهـداف  شـیطانی

جهان درآتش و خون می زند جولان  فریادی

که درجنگ سـوم سـالـم نمـانـد هیچ انسانی

اگـر در عـالـم عـشق و  محبت  آمـدی از دل

مپندار و  مگو  با کس بغیر از مهر و احسانی

شکـوه و همت و قـدر و مقام عـشق را نازم

که پشت پا زنـد بر  دیهیم و  اورنگ سلطانی

ز خط و خال حسن پاکزادان  درس می گیرم

نخواندم درس عشق و عاشقی را در دبستانی

شـنـیدم از  نـسـیم صبحـدم نجـوای دل؛ لیکن

رسا شدنغمه های بلبل مسـت و  غـزلخوانی

بسـازم فـرش راه دوسـتـی از تار  و  پـود دل

که با احساس پاک آراسته  گردد بزم مهمانی

در اقیانـوس بی پـایان عـشق واقـعی غـرقـم

نه ابعادی در آن بینم نـه آغاز و  سـرانجامی

اگـر آیینۀ عـشـق و  محـبت کـرده ایـد دل را

نیفـتـد در نگاه شش جهـت جز نقـش جانانی

هماره رشـتـۀ پیونـد دل هـا را  کـنـم  محکـم

من ودل نشکنیم تا  روز  آخر عهد و  پیمانی

تمام لحظه هـای زنـدگی را  گـر  کنید یکـجا

برابر کی شـود با  یک  نگاه   وصـلِ  آرمانی

۱۷ دسامبر ۲۰۲۳

18 دسامبر
۲دیدگاه

خیالت

تاریخ نشر : دوشنبه ۲۷ قوس ۱۴۰۲ خورشیدی – ۱۸ دسامبر ۲۰۲۳ میلادی – ملبورن – آسترالیا

خیالت

گل  از  باغ  وصالت  چیده  بودم
به  گلبرگ  ر خت  خندیده  بودم

شدم  مست  لبان  می پرستت
شراب از کنج لب نوشیده بودم

گذر   کردی   به   گلزار   محبت
به هر گوشه خیالت دیده بودم

تو هستی زیب این گلخانه  دل
گلاب  و  نسترن  پاشیده   بودم

کنارت   تا   سحر    بیدار   بودم
گل  عطر    تنت     بویده   بودم

سحرگاهان به کام  دل رسیدم
چه خوش نازو ادا دزدیده بودم

عالیه میوند

فرانکفورت   
  ۶ سپتامبر  ۲۰۲۳
17 دسامبر
۳دیدگاه

نابغهِ ناز

 تاریخ نشر: یکشنبه ۲۶ قوس ۱۴۰۲ خورشیدی – ۱۷ دسامبر ۲۰۲۳ میلادی – ملبورن – آسترالیا.

نابغهء ناز

نالهء  زار  بر  آور   ز  دل  ای    ساز  امشب

شاید از  ناله  شود  عقدهء  دل  باز امشب

شب هجراست ودرین گوشهء تنهایی نیست

جز تو ای ساز مرا مونس  و همراز امشب

آشکاراست که داری چومن، ای سازتونیز

گله    از   دوری   آن    دلبر   طناز   امشب

ای صبا  ای  که   توئی  قاصد   دلباختگان

آگه ازحال من، آن شوخ مرا، ساز  امشب

وز من غمزده  بر گوی که ای شمع  طرب

پرتو  لطف  بر این  غمکده    انداز  امشب

تا   بدام   سر  زلف    تو     گرفتار    شود

مرغ  دلراست  بکویت  سر پرواز  امشب

هیچ عاشق نکشد نازتو بهتر ز« بشیر »

ناز  کن  ناز کن   ای   نابغهء  ناز  امشب

زنده یاد استاد علی اصغر بشیر « هروی »

هرات – ۱۳۴۰ خورشیدی

17 دسامبر
۱ دیدگاه

نقاش

تاریخ نشر : یکشنبه ۲۶ قوس ۱۴۰۲ خورشیدی – ۱۷ دسامبر ۲۰۲۳ میلادی – ملبورن – آسترالیا

نقاش

من اگر نقاش  باشم  ،  رنگِ  چشمانِ  تو  را

آبیِ   روشن   بسانِ   موجِ   دریا   می کشم

روز های  تیره ام  را  می شمارم  یک به یک

گیسوانت   را   مثالِ   شامِ   یلدا   می کشم

در  گلستان  می‌ گذارم  پا   ز روی   اشتیاق

قدِ دلجوی تو را چون  سروِ  رعنا  می کشم

نورِ رخسارِ تو را تشبیه به  یوسف می کنم

چشمِ تاریکِ خودم را، چون زلیخا می کشم

تا  شود  از  پرتوی   رویت  چراِغان   کلبه ام

چهرهّ تابنده ه ات ،همچون مسیحا  می کشم

خیمه برپا می کنم در دشت و لیلا می شوم

هم تو را آواره و مجنون به صحرا می کشم

گر نشینی رو به  رویم  امشب  از  روی وفا

نقشِ پر مهرِ تو را ، تا صبحِ  فردا  می کشم

کاش رنگها میگرفت رنگِ حقیقت، ای  دریغ

اینهمه نقش و نگار درخواب و رویا می کشم

اول دلو ۱۴۰۱ خورشیدی

۲۱ جنوری ۲۰۲۳

هلند

از مجموعهُ ” شهرِ باران “

17 دسامبر
۴دیدگاه

حدود عشق

تاریخ نشر : یکشنبه ۲۶ قوس ۱۴۰۲ خورشیدی – ۱۷ دسامبر ۲۰۲۳ میلادی – ملبورن – آسترالیا

حدود عاشقی
نفس  گفتن  اگر  در چرخ  اعلا  میبرد ما را
همین آغوش گرمت تا کجا  ها  میبرد ما را
نگاه چشم مستت را به دل مستور میدارم
که  تا   روزی  به  زندان  زلیخا   میبرد ما را
بصحرای که موج آرزو فردوس  می بخشد
تمنایی  حضورت  بی  سر  و  پا میبرد ما را
به آغوش نوازش چشم از چشمم مبرداری
که چشم آتشینت تا به هرجا می برد ما را
نفس گفتن به هر نازی عجایب الفتی دارد
به هر عشوه  زمین  را  تا  ثریا  میبرد  ما را
اگربی اختیارو مست وحیرانم چه میپرسی
به دنیایی  سعادت  این  پریسا  میبرد ما را
نخواهد شد کسی در ربع مسکون  مانع کارم
اگر این عاشقی در کوه و صحرا میبرد ما را
به هر ساحل صدای مرحبا از جمله برخیزد
که این زیباصفت چون موج دریا میبرد ما را
حدود عاشقی آهسته در گوشم چه میخوانی
چو طوفانی به هر پنهان و پیدا میبرد ما را
بنزد محتسب اسرار ما مکشوف خواهد شد
ندارم هیچ  پروایی  که  هر جا  میبرد ما را
میان ماهرویان  همچو شهنازی نمی بینم
شدم « واعظ »که این مقبول و زیبا میبرد مارا
ملا عبدالواحد واعظی
۲۴ قوس ۱۴۰۲ خورشیدی
17 دسامبر
۳دیدگاه

بوسه بر لب

تاریخ نشر: یکشنبه ۲۶ قوس ۱۴۰۲ خورشیدی – ۱۷ دسامبر ۲۰۲۳ میلادی – ملبورن – آسترالیا.

     بوسه بر لب     

سالی‌ گذشت

و یادی بجای گذاشت

گلبرگ تازه دم

بر لبان عشق بوسه زد

و من بر نام خدا 

که همیشه بر لبانم نشسته است …

هما طرزی

نیویورک

 ۲ جنوری ۲۰۱۴

 

15 دسامبر
بدون دیدگاه

دلِ بیتاب (از مجموعه ی زمزمه های دل)

تاریخ نشر : جمعه ۲۴ قوس ۱۴۰۲ خورشیدی – ۱۵ دسامبر ۲۰۱۵ میلادی – ملبورن – استرالیا

دلِ بیتاب 

دوست  دارم  ماهِ  عالم  تاب را

نرگس   مستانه ی    بیتاب   را

دوست دارم درشبِ یلدای سال

تعبیری باشم   برایت  خواب را

دوست دارم  عکس  زیبای  ترا

در درون  سینه  سازم   قاب را

دوست   دارم   زلف  پر پیچ  ترا

پیچ  افتد  جمله   پیچ  و  تاب را

دوست دارم محو دیدارت شوم

تا  ببینم  آن  گل  شب   تاب  را

دوست  دارم  با  تبسم   بینمت

غرق   لبخند   آن  لبان   ناب  را

دوست دارم دل سپارم بر دلت

این دلِ   پر حسرتِ  بی  تاب را

دوست دارم ای« بشیر» غوغا کنم

تا   ببینم    آن    رخِ    مهتاب  را

قیوم بشیر هروی

ملبورن – استرالیا

جون ۲۰۱۹

14 دسامبر
۲دیدگاه

ای شرقی ترین یار من !

تاریخ نشر: پنجشنبه ۲۳ قوس ۱۴۰۲ خورشیدی – ۱۴ دسامبر ۲۰۲۳ میلادی – ملبورن – استرالیا

ای شرقی ترین یارِ من !

11 دسامبر
بدون دیدگاه

تجلیل

تاریخ نشر : دوشنبه ۲۰ قوس ۱۴۰۲ خورشیدی – ۱۱ دسامبر ۲۰۲۳ میلادی – ملبورن – آسترالیا

تجلیل

من مهر تو  به  سینه ام  تحلیل  می کنم

ابراز عشق همیشه به  تفصیل  می کنم

هر  لحظه  ایکه   یادِ   تو     آید    بخاطرم

جای  ترا   به   خانه ام   تمثیل   می کنم

روزی   اگر  عروسِ    گُلِ   مادرم   شوی

عمرم   کنار   تو   همه    تجلیل  می کنم

هرگاه نظر کنم  به دو چشمانِ  دلکشت

بی  دغدغه  محبتی   تحصیل   می کنم

درشعرمن حکایت احساس وهمدلیست

احساس  دل  برای  تو  تحویل  می کنم

تو  آن  ستاره ای    که   ربودی  دلِ  مرا

هرچه بخواهی  بهر تو تسهیل می کنم

بازا ببین به قامت بشکسته ای« بشیر »

ورنه  بساط    زندگی  تعطیل   می کنم

قیوم بشیر هروی

ملبورن – آسترالیا

۹ دسامبر ۲۰۲۳

11 دسامبر
۱ دیدگاه

از تبارِ عشق

تاریخ نشر: دوشنبه ۲۰ قوس ۱۴۰۲ خورشیدی – ۱۱ دسامبر ۲۰۲۳ میلادی – ملبورن – استرالیا

از تبار عشق

من از تبار عشقم

من از تبار مهرم

من از تباردوست داشتنم

و واژه های پر مهر و صمیمانه

تبنگ های عشق بر دوش دوره گردان

و ترازوی قلب ها گواه آشتی های ابدی

و چشم ها پر از نور دانایی…

******

من از تبار عشقم

و پستان هایم پر از شیره محبتها

و بدنم جفت شده در عشق های راستین

و دستانم گره خورده در مهر عزیزان

و آغوشم بازشده بسوی کوچه های روشن

وپیرهنم از جنس ابریشم های باکره

و کفش هام از چرم گوسفندان آزاد دشت های سبز

******

من از تبار لاله های عاشقم

و شهر پر راز (لاله سیاه)

و ایمانم به لاله هاست و صمیمیت های عاشقانه

وبقای عشق در وفاداری و قدر دانی

در معبد پاکی های عارفانه

******

من از تبار سروده های سخنگو ام

و پیمان های صمیمانه

و باور های شفاف

و نواهای عاشقانه

و نغمه های دوستانه

******

من از تبار ایمانم

وسجده های صادقانه

و عظمت عشق

در نور یگانه

******

من از تبار انسان بودنم

وحرمت و ادب به انسانیت

و تواضع در سخاوت

و شکوه زیستن درآغوش پر مهرو…

و تدبیر های عاقلانه

آری من از تبار عشقم

من از تبار عشقم

من از تبار عشقم

و بیزار از حرف های ریاکارانه…

هما طرزی

 نیویورک

 ۱۰ جولای ۲۰۲۳

10 دسامبر
بدون دیدگاه

شررِِ عشق

تاریخ نشر : یکشنبه ۱۹ قوس ۱۴۰۲ خورشیدی – ۱۰ دسامبر ۲۰۲۳ میلادی – ملبورن – آسترالیا

 

باستقبال غزل زیبایی از محترم استاد محمد اسحاق ثنا

از مجموعه ی شکوفه های احساس

شررِ عشق

دوست دارم خنده های  بس دلاویز ترا

چشم  جادوی  تو  و  لعل  شکرریز  ترا

تازه میگردم دوباره گرچه پیرگشته دلم

گر   ببینم   دلبرا  عشق   شرر خیز  ترا

گرچه دلگیرم  ز رنجِ غُربت و  آواره گی

شاد می گردم   بنوشم  جامِ  لبریز ترا

زندگی کوتاه و عمر با آه  و دم میگذرد

خوش  بحال  آنکه   بیند  قدِ   گلریز ترا

عمراگرآمدبپایان ازچه نالم ای«بشیر»

منکه عمری دل سپردم ناوکِ(۱) تیز ترا

ملبورن – استرالیا

۸ دسامبر ۲۰۲۳

 ۱ – در مفهوم استعاری به معنای مژگان زیبا و کشیده ی معشوق است. یعنی این مژگان همچون تیری ( ناوک ) است که با پلک زدن و ناز و غمزه ی چشمان معشوق، بر قلب بی قرار عاشق اصابت میکند