۲۴ ساعت

آرشیو 'تکملهء حواشی نفحات الانس شرح حال مولانا جامی قدس سره'

28 اکتبر
۱ دیدگاه

تعلیق و تحشی برتکملهء مولانا عبدالغفورلاری

هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : دوشنبه ۷ عقرب  ( آبان ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۲۸ اکتوبر   ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

الهی  غنچهء   امید  بکشای

گلی از روضهء جاوید بنمای

« جامی »

فصل دوم :

تعلیق و تحشی بر تکملهء مولانا عبدالغفور لاری

به تصحیح و مقابله و تحشیهء بشیر هروی

بخش دوازدهم:

 

مثنوی لیلی و مجنون را میوشزی در پاریس بزبان فرانسه در سال ۱۸۰۵ مسیحی ترجمه رده و نیز ترجمهء آلمانی آن بقلم هارتمان در لیپزیک بسال ۱۸۰۷ مسیحی منتشر گردیده است و متن آن همراه با مثنویهای هفت اورنگ در ایران و تاشکند چاپ شده است .

ص ۳۹ – خرد نامهء اسکندری : این مثنوی ببحر متقارب مثمن که وزن شاهنامه فردوسی و بوستان سعدی و گرشاسب نامهء اسدی و اسکندرنامهئ نظامی است در سال ( ۸۹۰ ) سروده شده و ممدوح ناظم در آن نیز خواجهء احرار و سلطان حسین بایقرا است و شمارهء ابیات آن در حدود (۲۵۰۰) بیت است .

این مثنوی که مشتمل بر مطالب اخلاقی است در ضمن مجموعهء هفت اورنگ چاپ شده است .

ص ۳۹ – دیوان اول : مولانا در سال ۸۸۴ بنا بتقاضای دست عالی مقامش امیر علیشیر در صدد برآمد که از اشعار خود دیوان کاملی فراهم آورد. ازین رو همت گماشت و از سال ۸۸۴ تا پایان عمر خودسه دیوان که یکی شامل گفته های دوران جوانی ودیگری سروده های اواسط عمر و آخری اشعار روزگار پیری وی بود ترتیب داد و بر هر یک مقدمهء شیائی نوشت و هرکدام را بنامی جداگانه نامید که از آنجمله دیوان اول « فاتحه الشباب» نامیده میشود و تاریخ اتمام آن (۸۸۴) است .

ص ۳۹ – دیوادن ثانی : این دیوان را مولانا « واسطه العقد »: نامیده است و سال جمع آوری آن چنانکه دراین قطعه یاد شده (۸۸۵) استا .

در آغاز تصویر  این تازه  نقش

چو تممته  گفتم   از  بهر فال

خردمند    دانا   بسر    حروف

ازان گفته دریافت تاریخ سال.

ص ۳۹ – دیوان ثالث : این دیوان را مولانا « خاتمه الحیوه » نام داده و در مقدمهء آن راجع به تاریخ جمع آوری آن چنین گفته است :

« آغاز تسوید این بیاض و بنیاد ترشیح ابن ریاض در شهور سنه ست و تسعین و ثمانماه اتفاق افتاد » شاید تکمیل و اتمام آن بعد از وفات مولانا صورت گرفته باشد.

ص ۳۹ – بهارستان : این کتابرا مولانا تا هنگامی که فرزندش ضیاء الدین یوسف ده ساله بوده و گلستان شیخ اجل سعدی را میخوانده است بمنشور توسعهء اطلاعات جان بینی فرزند ، بتقلید گلستان نوشته و حکایاتی از اولیاء الله و بزرگان عرفا و دانشمندان و شرح حال شاعران و نمونهء اشعار ایشان در آن گنجانیده و سخنانی از حکما و فلاسفه در ضمن آن آورده است و بنام سلطان حسین بایقرا مصدر گردانیده است.

تاریخ اتمام بهارستان چنانکه از قطعهء ذیل معلوم میشود سال (۸۹۲) بوده:

تکاپوی خامه   درین  طرفه  نامه

که جامی  بر آن کرد طبع آزمائی

بوقتی شد آخر که تاریخ  هجرت

شود نهصد ارهشت بروی فزائی

کتاب بهارستان مکرر در هند و ایران وترکیه بچاپ رسیده و نیز همراه با ترجمهءآلمانی آن بقلم شلشتاوسارد در سال ۱۸۴۶ مسیحی در ویانا چاپ شده و نیز ترجمهء انگلیسی آن در سال ۱۸۸۷ مسیحی انتشار یافته است ( الف ).

ص ۳۹ – رسالهء کبیر در معما : هرچند که برخی از محققان این رساله را عبارت از « حلیه حلل)  میدانند که تلخیصی بوده از کتاب حلل مطرز در معما و لغز تألیف شرف الدین علی یزدی ( متوی بسال ۸۵۸) و در بارهء آن گفته اند : که قدیمی ترین تألیف جامی است که به سال ۸۵۶ بنام میرزا ابوالقاسم یا بر نوشته شده است  (ب) ولی راقم این سطورگماهن میکند که « حلیهء حلل »غیر از رسالهء کبیر دتر معما است . چه در کتابخانهء محقر راقم این سطور یک نسخه از رسالهء کبیر مولانا موجود است که در آخ آن نام رساله را « کبیر » نه  ( کبری ) نامیده و کاتب آن چنین نوشته است که:

( تمت انسخه المسماه بالکبری فی علم المعما)  و از اول تا آخر نسخهء مذکور اسمی از حلیهء حلل نیست .

این نسخه که با این ابیات شروع میشود :

ای اسم تو گنج  هر طلسمی

قانع ز  تو  هر کسی  باسمی

هم اسم توئی و هم مسمی

عاجر شده عقل  زین معمی

تاریخ کتابت ندارد ولی از جملهء رسائل دیگر که با نسخهء مزبود در یک مجموعه  بخط یک کاتب و بروی یک قسم کاغذ فراهم آمده است. رساله که ظاهرآ از تصانیف میر عبدالواحد بلگرامی و در شرح و تفسیر اصطلاحات اهل تصوف است بتاریخ ۱۸ ربیع الثانی ۱۱۲۱ مورخ  است ور سالهء بعد از آن که آنهم تاریخ ندارد منظومهء اللاصغر در معما ازب مولانا است و بعد ازآن رسالهء کبری در معماست و بعد از آن رسالهء خواص سور قرآنیه است که تاریخ کتابت آن ۱۵ جمادی الاولی ۱۱۲۱ است و بنابر این تاریخ کتابت رسالهء معما محصور میشود بین ۱۸ ربیع الثانی تا ۱۵ جمادی الاولی سال ۱۱۲۱ هجری و ناگفته نماند که برخی از محققان تاریخ تألیف کتاب حلیهء حلل را سال (۸۵۵ میدانند شاید کمتر متوجه شده باشند که اگر کتاب مزبور در سال ۸۵۶ تألیف شده باشد این تاریخ دوسال پیش از وفات مصنف حلل مطرز یعنی شرف الدین علی یزدی است و تلخیص کتاب نویسنده ای در زمان حیات خودش اگر چه عادتأ محال و عجیب نیست ، ولی کمتر دیده  شنیده شده است . اما با وصف این مستبعد نیست و از آنچه مدرس گیلانی نقل از حلیهء حلل (۸۵۶) بوده چنانچه عین عبارت منقوله از کتاب مزبود بدینفرار است :

« تمام شد تسوید این بیاض و ترشیح این ریاض بر دست متجرع جام تلخکامی  عبدالرحمن بن احمد جامی وفلقع الله لحل معمیات اسماء الحسنی و الکشف عن الغاز صفاته العلیا سنته ست و خمسین و ثمان مائه (۱) .

و شاید همین خاتمهء حلیه حلل که در ختم رساله « الکبر » دیده نمیشود نیز بذات خود دلیلی بر عدم یگانگی دو کتاب مذبور و بعبارت دیگر حلیهء حلل و سالهء کبیر در معما باشد.

ادامه دارد …

—————————————————————————————————————————————————————————————————

پاورقی ها :

(الف) – از سعدی تا جامی ص ۵۷۵ .

(ب) – مقدمه دیوان ص ۲۹۸۷ /

(۱) – مقدمه هفت اورنگ ص ۲۱ ، ۶ ، – مقدمه دیوان ص ۲۹۸ ، مقدمهء هفت اورنگ صد ۲۱ – ۲۲ .

23 جولای
۱ دیدگاه

تعلیق و تحشی بر تکملهء مولانا عبدالغفور لاری

تاریخ نشر : سه شنبه ۲  اسد ( مرداد ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۲۳ جولای ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

الهی  غنچهء   امید  بکشای

گلی از روضهء جاوید بنمای

« جامی »

فصل دوم :

تعلیق و تحشی بر تکملهء مولانا عبدالغفور لاری

به تصحیح و مقابله و تحشیهء بشیر هروی

بخش  یازدهم:

 

از تحقیقات اهل فضل چنین بر می آید که دفتر اول بنام سلطان حسین بایقرا مصدر شده است درحدود (۸۷۳ – ۸۷۷) سروده شده باشد ودفتر دوم که ایضآ بنام شهریار مذکور در سال (۸۹۰۰) سروده شده و دفتر سوم که بنام سلطان بایزید دوم (۸۸۶ – ۹۱۸) پادشاه عثمانی سروده شده بعد از سنه مذکور ترتیب داده شده است .

مثنوی سلسله الذهب هم بصورت جداگانه در هند و هم در ضمن مجموعهء هفت اورنگ در ایران و تاشکند بطبع رسیده است ولی طبع ایران آن که ناشر آن شاغلی مدرس گیلانی است پر از اغلاط گوناگون و نمونه ایست از بی دقتی و بی ذوقی ناشر آن .

ص ۳۹ – سلامان و ابسال : این مثنوی که ببحر رمل سروده شده و شمارهء ابیات آن در حدود (۱۲۰۰) بیت است بنام سلطان یعقوب از سلسلهء ترکمانان آق قویونلو که از (۸۸۴ تا ۸۹۶) در آذربایجان فرمانروائی داشته است سروده شده و موضوع آن یک داستان فلسفی راجع به شاهزادهء یونانی موسوم به سلامان و دایهء وی که ابسال نام داشته است میباشد و اشخاص مؤثر داستان مذکور یکی شاه یونان است که پدر سلامان میباشد و دیگری مردی حکیم که بیاری شاه می شتابد و فرزند او را از قید عشقی که در نظر شاه بی تناسب می نموده است نجات می بخشد.

داستان سلامان و ابسال در آثار ابن سینا و خواجه نصیر الدین طوسی بصور دیگر روایت شده که البته دانشمندان مذکور نیز از ذکر آن تمثیلات فلسفی را منظور داشته اند و برای اطلاع بر اصل و ریشهء داستان مزبور مطالعهء نوشته های استاد صلاح الدین سلجوقی در افکار شاعر و مقالهء استاد عباس احمد مصری که ترجمهء آن در مجله مهر سال ۸ منتشر شده و مقدمهء مرحوم رشید یاسمی بر سلامان وابسال چاپ تهران و مقالهء شاغلی علی اصغر حکمت تحت عنوان فتیز جرالد و جامی ، بسیار مقید و سود بخش است.

داستان سلامان وابسال را گذشته از چاپهای ایران و تاشکند در سال (۱۸۵۰ مسیحی) فوریز فالکونر طبع و نشر نموده و در سال ۱۸۵۶ به انگلیسی ترجمه گشته است و این طبع مشتمل است بر ۱۱۳۱ بیت و یک ترجمهء دیگر به نثر انگلیسی و بطور خلاصه بقلم نویسندهء معروف او وارد فیتز جرالد در لندن بسال ۱۸۵۶ مسیحی انتشار یافته است . (۱)

ص ۳۹ – تحفه الاحرار : این مثنوی که در بحر سریع و بشیوهء مخزن الاسرار نظامی گنجوی سروده شده بنام خناجه ناصر الدین عبیدالله معروف به خواجهء احرار در سال (۸۸۶) بنظم آمده و ابیات آن در حدود ۱۷۰۰ بیت است .

بگفتهء او وارد براون ، این مثنوی را نیز فوریز فالکونر سابق الذکر در سال ۱۸۴۸ مسیحی بچاپ رسانیده است و البته این چاپ غیر از چاپهای است که در ضمن هفت اورنگ از کتاب مزبور بعمل آمده است .

ص ۳۹ – سبحه الابرار : مثنوی شیرین و شیوائی است در بحر رمل مسدس مقصود مخبون شامل چهل عقد در مطالب اخلاقی و سیر و سلوک که مولانا آنرا بنام سلطان حسین بایقرا در سال ۸۸۷ نظم کرده و ابیات آن در حدود (۳۲۰۰) بیت است .

مثنوی مذکور گذشته از اینکه در ضمن هفت اورنگ دبار چاپ شده است در هند و ایران بصورت جداگانه نیز رسیده است .

ص ۳۹ – یوسف  و زلیخا : یکی از لطیفترین و زیباترین آثار مولانا است که در بحر هزج مسدس محذوف سروده شده و مایهء اصلی آن را از قرآن کریم از سوره ای که بنام حضرت یوسف پسر حضرت یعقوب نبی علیهما السلام نامیده شده گرفته و از گفتار مفسران و مؤرخان نیز استفاده کرده و بیاری قریحهء تابناک و طبع توانای خودیکی از بهترین داستانهای مذهبی را که چاشنی عشق نیز دارد بوجود آورده است .

مولانا درین مثنوی از سلطان عصر ( سلطان حسین بایقرا) و پیر طریقت خود یعنی خواجه ناصر الدین عبیدالله احرار ووزیر نامی آن عهد ( امیر علیشیر) یاد کرده و تاریخ سرودن مثنوی مذکور چنانکه در حواشی ص ۱۲ یاد شد ۸۸۸ هجری است . مثنوی یوسف و زلیخا را روز نزویک در سال۱۸۲۴ مسیحی شعر آلمانی ترجمه و در ویانا طبع نموده است و ترجمهء انگلیسی آن بقلم آر ، تی ، اچ ، گریفیت در لندن بسال ۱۸۸۸ مسیحی و ترجمه خیلی  متوسط دیگری باز در لندن بقلم (۲) ، روجرز در سال ۱۸۹۲ مسیحی طبع و انتشار یافته است و در هند بصورت جداگانه چندین بار و همچنان در ایران و تاشکند همراه با دیگر مثنویهای هفت اورنگ چاپ شده است .

ص ۳۹ – لیلی و مجنون : مثنوی لیلی و مجنون  بسبک و روشن لیلی و مجنون نظامی و امیر خسرو دهلوی و مکتبی شیرازی در همان وزن و بحر بسال ۸۸۹ سروده شده و شمارهء ابیات آن ۳۸۶۰ – بیت است که در مدت چهار ماه با اندکی کمتر از آن سروده شده است . موضوع آن حکایت دلبتاختگی مجنون عامری بر لیلی دختر سعد است و مولانا درین کتاب نیز از پیر طریقت خود و سلطان زمان کرده است .

  ادامه دارد …

———————————————————————————————————————————————————————————————-

پاورقی ها :

۱ – از سعدی تا جامی ص ۵۷۶ .

۲ – از سعدی تا جامی ص ۵۷۶ .

22 ژوئن
۱ دیدگاه

تعلیق و تحشی بر تکملهء مولانا عبدالغفور لاری

تاریخ نشر:  شنبه ۲  سرطان ( تیر ) ۱۴۰۳ خورشیدی – ۲۲ جون ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – آسترالیا

الهی  غنچهء   امید  بکشای

گلی از روضهء جاوید بنمای

« جامی »

فصل دوم :

تعلیق و تحشی بر تکملهء مولانا عبدالغفور لاری

به تصحیح و مقابله و تحشیهء بشیر هروی

بخش  دهم:

ص ۳۹ – رساله جواب سؤال هندوستان : این رساله را بنام رساله سؤال و جواب هندوستان هم ضبط کرده اند. چون راقم سطور آنرا ندیده است طبعآ از موضوع آن نیز بی اطلاع است ولی بظن قوی : رسالهء مذکور از جملهء رسائل و مکاتیبی است که مولانا برای یکی از دوستانش که معروف بملک التجار و ساکن هند بوده فرستاده است.

ملک التجار مذکوربطوریکه از آثار مولانا بر می آید شخصی دانشمند و محترم و از اهل دل بوده و در دیوان مولانا غزل شیوائی بمطلع ذیل :

گردش جام که زد صنع ازل پر گارش

سرنه پیچد ز خط این دایره ز نگارش

هست که در مقطعه آن گفته شده :

جامی اشعار دلاویز تو جنسی است لطیف

بود آ ن  حسن  ادا ، لطف  معانی  تارش

همره   قافلهء   هند  روان  کن  که رسد

شرف  مهر   قبول ا ز   ملک   التجارش

و در رسالهء منشئأت نیز نامهء منظومی خطاب بملک التجار دیده میشود که از آن بر میأید که مولانا فصلی از یکی از رسائل و تصانیف خود را نیز مصحوب نامهء مذکور برای ملک التجار فرستاده است و نامهء منظوم مذکور این است :

بعد رفع سلام   و   سوق  کلام

در بیان  کمال   شوق  و غرام

می کند عرضه  با   هزار  نیاز

بنده جامی  درین  جریدهء راز

نکته ای  چند  از  حقایق دین

وز مواجید اهل  کشف و یقین

همه مستنبط از حدیث و کتاب

همه   سنجیدهء   اولو الالباب

معرفت بخش اهل علم و عمل

وحشت انگیز اهل زرق وحیل

گرچه دورست زان نصاب هنوز

که بختمش  شود  خرد  فیروز

کردم اندک   نمونه ای  ارسال

سوی گنجور و گنج فضل و کمال

گرفتد نزدش این نمونه پسند

بر گشایم   ز  گنج  خاطر بند

ور نیفتد   ،  نشینم   آسوده

فارق   ا ز گفتگوی  بیهوده

بلکه شویم  صحیفهء  تقریر

زانچه شد گفته از خوی تشویر

تا بود   در   صحیفهء  ایام

باقی از اهل دین و  دولت نام

باد بر فرقشان به بخشش وجود

سایهء خواجء  جهان ممدود ( الف )

بهرحال ، گمان میرود که رسالهء جواب سؤال هندوستان جواب پرسشی باشد که ملک التجار از مولانا گرده باشد . والله اعلم.

ص ۳۹ – رساله لااله الا الله : رسالهء که بنام تهلیلیه نیز نامیده شده است (ب) . بطوریکه از نام آن بر میآید در شرح کلمهء طیبه لااله الا الله است .

و راقم این سطور را در بارهء چاپ شدن و یا عدم طبع رسالهء مذکور اطلاعی نیست .

ص ۳۹ – رسالهء مناسک حج : در باب این رساله نویسندهء تکمله توضیحاتی داده است که در متن تکلمه ثبت است . این نکته راهم باید بیاد داشت که شاغلی  رضی در مقدمهء دیوان از مرحوم محمد علی تربیت مطالب ذیل را نقل کرده است :

” مولانا یک مثنوی هم در مناسک حج منظوم ساخته که آن نیز مانند تحفه الاحرار از مزاحفات بحر سریع مسدس است و دوبیت ذیل از آنجاست:

ای  ز گلت  تازه  سر  حب ِ دل

مانده  ز حب   وطنت    پایگل

خیز که شد پرده کش و پرده ساز

مطرب عشاق براه حجاز (ج) .”

ناگفته نمانده که یکی از شعراء ظاهرآ معاصر مولانا « محیی » منظومهء شیرین و شیوائی بهمین وزن بنام فتوح الحرمین در اسراسر حج و مناسک وآداب حج دارد که با این بیت :

ای دو جهان غرقهء  آلای تو

کون ومکان قطرهء دریای تو

آغاز می شود و با این بیت پایان می پذیرد:

صل   علی  روضه خیر انام

خاتمه  الختم برین  شد تمام

و در ضمن منظومهء مذکر که در حدود یکهزار و چهار صد بیت است ترکیب بندی از مولانا را درنعت حضرت نبوی (ص) بمطلع ذیل تضمین کرده است :

السلام ای  سید ا ولاد  آدم   السلام

السلام ای سرور افراد عالم السلام

وبهمین سبب بعضی از فضلا مثنوی مذکور را از مولانا میدانند درصورتیکه خود ناظم تخلص خود را در مواضع عدیده از مثنوی مذبور آورده است .

ص ۳۹ سلسله الذهب : اولین مثنوی از مثنویات هفتگانه هفت اورنگ است که در سه دفتر تدوین و مرتب شده و تعداد جمیع ابیات آن در حدود (۷۲۰۰) بیت ببحر خفیف است .

دفتر اول در موضوعات عرفانی و اخلاقی و بخصوص اعتقادیست که در پایان آن منظومه ای بنام اعتقاد نامه نیز گنجانیده شده و آن منظومه ( اعتقاد نامه ) را مولانا برای یکی از فرزندان پیر طریقت خود (خواجه احرار) سروده بوده است .

دفتر دوم شامل مباحثی در بارهء عشق مجازی و حقیقی است که ضمنأ دو داستان لطیف عشقی بنام قصهء « عیینه و ریا » و « تحفهء مغنیه » نیز در آن آمده است .

دفتر سوم ، حکایاتی از سلاطین و عدل و نصفت ایشان را متضمن است و نیز مطالبی در بارهء شعر و شاعری را در بر دارد.

          ادامه دارد …

——————————————————————————————————————-

پاورقی ها :

الف – منشئأت جامی ص ۱۰۵ ،

ب – از سعدی تا جامی ص ۵۷۴ ، مقدمه ص ۲۹۵ .

ج – مقدمهء دیوان ص ۲۹۵ .                                               

 

 

 

02 ژوئن
۱ دیدگاه

تعلیق و تحشی بر تکملهء مولانا عبدالغفور لاری

تاریخ نشر: یکشنبه ۱۳ جوزا ( خرداد ) ۱۴۰۳ خورشیدی – ۲ جون  ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا

الهی  غنچهء   امید  بکشای

گلی از روضهء جاوید بنمای

« جامی »

فصل دوم :

تعلیق و تحشی بر تکملهء مولانا عبدالغفور لاری

به تصحیح و مقابله و تحشیهء بشیر هروی

بخش  نهم :

ص ۳۹ س ۷ – نفحات الانس : این کتاب در شرح حال عرفا و مشایخ صوفیه است ، اصل آن بزبان عربی بوده و آن طبقات الصوفیه تألیف ابی عبدالرحمن سلمی نشابوری متوفی بسال ۴۱۲ است که پیر هرات خواجه عبدالله انصاری هروی قدس سره آنرا بزبان دری (لهجهء هروی) در آورده و در مجالس وعظ و تذکیر با فزودن توضیحات و تشریحاتی برای شاگردان املا میکرده و یکی از مریدان آن امالی را جمع نموده بنام طبقات الصوفیه مسمی گردانیده و در قرن نهم ، مولانا جامی آنرا به لهجهء متداول و انشاء ادبی درآورده و احوال یک عده از مشایخ را ( از پیرهرات تا زمان خود برآن فزوده و کتاب « نفحات الانس من حضرات القدس »  (۱) را بوجود آورده است که بعد از وفات جامی ، شاگرد دانشمندش « لاری» برآن کتاب حاشیه نوشته و کتاب حاضر ، تکمله حاشیهء نفحات است .

نفحات الانس چند بار در هند و اخیرآ د سال ۱۳۳۶ در تهران بطبع رسیده است .

ص ۳۹ س ۸ – نقدالنصوص : درشرح معانی « نقش الفصوص» است اصل نقش الفصوص از شیخ محیی الدین ابن العربی است که آنرا از کتاب فصوص الحکم خویش انتخاب و اختصار کرده بوده و عارف جامی در این کتاب که بفارسی و عتربی در شرح آن نوشته است قسمتی از اقوال و کلمات شیخ صدرالدین قوینوی مؤیدالدین الجندی و سعدالدین فرغانی را نیز اقتباس نموده و گنجانیده است .

تاریخ اتمام « نقدالنصوص» چنانکه از ابیات زیر که در خاتمهء آن درج است بر میاید سال هشتصدو شصت و سه بورده است.

« .  .  . الحمد  لملهم   السر آئر

کامد       بمبارکی          بآخیر

پیوست  بخوشترین   سر انجام

درهشتصد وشصت وسه باتمام … (۲).

این کتاب در بمبئی بکوشش میرزا محمد خان ملک الکتاب تقریبآ یکصد سال قبل بطبع رسیده.

صد ۳۹ س ۸ رسالهء طریقه خواجگان : این رساله را چنانکه در صفحه (۵۶) بیان شده است بخواهش یکی از خواجه زادگان گیلان نوشته است .

صاحب رشحات در این خصوص چنین گفته است :

« ایشان رسالهء مختصر مفید در طریق خواجگان قدس الله تعالی ارواحهم نوشتند و برای وی فرستادند و در آخر آن رساله چنین نوشته اند که گفتن و نوشتن امثال این سخنان نه طریقه فقیر بود ، اما چون از آنجانب رائحهء اخلاصی بمشام ذوق رسید باعث تقریبر و تحریر این معانی شد.

در مانده   بپارسائی  و بلهوسی

دادیم  نشان  ز گنج  مقصود ترا

گر ما  نرسیدیم  تو  شاید برسی

این کتاب در هند چاپ شده است .

ص ۳۹ س ۸ – اشعه اللمعات شرح و تفسیر « لمعات ».

اثر عارفانه شاعر و صوفی معروف فخرالدین عراقی همدانی ( متوفی ۶۸۸) است که بخواهش امیر علیشیر نوائی مورد مطالعه مولانا و در معرض تصحیح وی قرار گرفته و بعدآ حقایق و اشارات و لطایف کتاب مذکور سبب شده که برای شرح آن همت گمارد وکتابی نفیس چون اشعه اللمعات بوجود بیاورد.

تاریخ اتمام آن بنابر اختلاف نسخ سال ۸۸۵ تممته یا سال ۸۸۶ تممته ) است و ظاهرآ تاریخ دوم صحیح تر است.

کتاب اشعهاللمعات د رهند و ایران بطبع رسیده است .

ص ۳۹ س ۷ – شرح فصوص الحکم : کتاب چنانچه از نام آن پیداست شرح کتاب فصوص الحکم است که مهمترین و عمیقترین مؤلفات ابن عربی در تصوف بشمار میرود و غیر از نقدالنصوص سابق الذکر است که شرح نقش الفصوص میباشد شرح فصوص الحکم در مصر و هند بطبع رسیده است .

ص ۳۹ س ۹ – لوامع : در یکی از دو نسخهء تکمله که فهرست مصنفات مولانا جامی را متضمن است ( نسخهء ب ) تنها نام لوامع آمده و از شرح قصیدهء خمریه ذکری در میان نیست ولی در نسخهء اصل بعد از نام لوامع نام شرح بعضی ابیات تائیه فارضیه و پس از آن نام « شرح قصیدهء خمریه میمیهء فارضیه» آمده است .

شاغلی هاشم رضی در مقدمهء دیوان ، در بارهء « لوامع» گفته است :

(این رساله شرحی است بر شرح قصیدهء خمریهء ابن فارض شاعر بزرگ و نامی عرب (۵۷۶ – ۶۳۲) مولانا هریک از فصول کتاب را لامعه و مجموع آنرا « لوامع » نامیده است و تاریخ تألیف آن سال (۸۷۵) میباشد (۳) .

شاغلی مدرس گیلانی در مقدمه هفت اورنگ لوامع را شرح قصیدهء خمریهء این فارض ، دانسته و نمونه ای از آنرا نیز بدست داده است از این قرار :

« شر بنا علی  ذکر  الحبیب  مدامه

سکر نا بها من قبل ان یخلق الکرم»

ترجمه :

روزی که مدار چرخ  و افلاک نبود

وامیزش آب  و آتش  و  خاک نبود

بریاد   تو مست بودم و باده پرست

هرچند  نشان  باده و تاک نبود (۴)

چون نگارندهء این سطور ، کتاب لوامع را ندیده است . نمیتواند بقطع و یقین حکم کند که لوامع همانطور که شاغلی مدرس گیلانی گفته است عینأ شرح قصیدهء خمریه ابن فارض است یا چنانکه شاغلی رضشی فرموده : شرح آن شرح است که مولانا کتاب شرح قصیدهء خود را از نو شرح کرده باشد یا شرحی را که شخصی دیگر بر قصیدهء خمریه نوشته است شرح و بیان نموده است . والله اعلم.

ص شرح بعضی از ابیات تائیه فارضشیه ابن فارضی قصیدهء تائیه غائی بنام نظم السلوک دارد که در حدود ۷۵۰  بیت است کتاب مورد بحث شرح همان قصیده است که بطبع نیز رسیده است .

ص ۳۹ س  شرح قصیده میمیه فارضیه بآخر: صفحه گذشته و اوائل این صفحه رجوع شود.

ص ۳۹ س شرح رباعیات : رساله ایست در شرح چهل و چهار رباعی که خود مولانا آنها را در مسائل عارفانه سروده و بعدآ بشرح رباعیات مذکور پرداخته است ، آغاز آن با این رباعی است :

حمد     آلاله    هو    با لحمد   حقیق

در  بحر  نوالش  همه   ذرات غریق

ناکرده  ز محض  فضل  توفیق رفیق

نسپرده  طریق  شکر او  هیچ  فریق

و با این رباعی ختم میشود:

جامی که نه مرد خانقاهست و نه  دیر

نی  باخبر  از  وقفه   نه  آگاه  ز سیر

هم فاتحه  هم  خاتمه اش  جمله تویی

فافتح   بالخیر   رب  و اختم   بالخیر

صد ۳۹ – لوایح رسالهء مختصریست شامل س و چهار مقالهء کوتاه که هریک از آنها لایحه نامیده شده و از این رباعی که در آغاز آن آمد . چنین برمی آید که مولانا آنرا برای جهانشاه قره قویونلو (۸۴۱ – ۸۷۲ ) شاه همدان  نوشته است :

سفتم گهری چند  چو  روشن  خردان

در   ترجمهء  حدیث   عالی   سندان

باشد   ز من   هیچمدان  ،   معتمدان

این   تحفه   رسانند   بشاء   همدان.

کتاب لوایح در هند و ایران بطبع رسیده است.

ص ۳۹ – شرح بیتی مثنوی مولوی : شرح دو بیت اول مثنوی معنوی است که بنام رساله النائیه و نی نامه در هند برحاشیه مثنوی و در ایران بر حاشیه شرح مثنوی و اشعه اللمعات چاپ شده و اخیرآ به تصحیح استاد محترم خلیلی افغان بوضعی مرغوب در کابل بطبع رسید.

ص ۳۹ – شرح بیت خسرو دهلوی : رسالهء مختصریست در شرح این بیت امیر خسرو دهلوی :

ماه نوی  کاصل و ی از سال خاست

گشت  یکی  ماه  به  ده سال راست.

و رسالهء مذکور در ایران بطبع رسیده است.

ص ۳۹ – شرح حدیث ابی ذربن عقیل : گارندهء از موضوع اصلی این کتاب اطلاع ندارد ولی در کلیه مأخذ نام آن بهمین صورت ( شرح حدیث ابی در ابن عقیل ) و گاهی با اندک تحریفی ( ابی ذر بن عقلی یا عقیلی) ضبط شده و تنها شاغلی رضی در مقدمه دیوان جامی، باستناد تحفهء سامی از کتاب مذبور بنام شرح حدیث ابی ذر غفاری یاد کرده و باز در چند صفحه بعد باستناد تکلمه لاری ( کتاب حاضر) از کتابی بنام شرح ابی زرین عقیلی اسم برده است (۵) که واضح است مراد همان شرح حدیث ابی ذر بن عقیل است ( نه عقیلی و نه غفاری).

صد ۳۹ – شرح سخنان خواجه پارسا : این کتاب چنانکه ازآن پیداست شرح اقوال و کلمات خواجه حمد پارسا و رسالهء مختصریست که همراه با عمده المقامات ( در مناقب خواجه پارسا) در هند بچاپ رسیده است .

ص ۳۹ – ترجمهء اربعین حدیث : این رساله را شاغلی رضی در مقدمهء دیوان ترجمهء منظوم چهل حدیث نبوی ( ص ) در چهل قطعه ببحر رمل و مؤرخ بسال (۸۸۶) میداند (۶) و شاغلی مدرس گیلانی نوشته است که شرح چهل حدیث در ضمن رباعیات است (۷) ولی نگارنده بیاد دارد که منظومهء مذکور را چاپ شده و متشکل از دوبیتی هائی به بحر خفیف دیده بوده .

ص ۳۰ – رسالهء تحقیق مذهب صوفی و متکلم و حکیم : شاغلی هاشم رضی در مقدمهء دیوان نوشته است : این رساله بنامی دیگر نیز خوانده شده و آن « الدره الفاخره فی تفصیل مذاهب  الحکماء و المتکلمین و الصوفیه » است .

ص ۳۹ – رساله فی الوجومد : در بارهء این رساله راقم سطور اطلاع ندارد.

ادامه دارد …

پاورقی ها :

۱ – تاریخ تألیف نفحات بین ۸۸۱ – ۸۸۳ هجری است .

۲ – نقد النصوص ، نسخهء قلمی متعلق به نگارندهء این سطور (ورق ۱۱۵).

۳ – مقدمه دیوان جامی ص ۲۹۴ .

۴ – مقدمه هفت اورنگ ص ۲۱ .

۵ – ۶ – مقدمه دیوان ص ۲۹۴ – ۲۹۹.

۷ – مقدمه هفت اورنگ ص ۲۲.

 

 

 

 

 

28 آوریل
۱ دیدگاه

تعلیق و تحشی بر تکملهء مولانا عبدالغفور لاری

تاریخ نشر : یکشنبه ۹ ثور ( اردیبهشت ) ۱۴۰۳ خورشیدی – ۲۸ اپریل ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا.

الهی  غنچهء   امید   بکشای

گلی از روضهء جاوید بنمای

« جامی »

فصل دوم :

تعلیق و تحشی بر تکملهء مولانا عبدالغفور لاری

به تصحیح و مقابله و تحشیهء بشیر هروی

بخش هشتم  :

وفات خواجه ابو نصر پارسا در سال ۸۶۵ واقع شده و مزارش در بلخ است .

ص ۳۶ س ۶ شمست الدین محمد کوسوی : خواجه شمس الدین محمد کوسوی جامی از اولاد شیخ الاسلام احمد جام قدس سره و از جملهء وعاظ نامی هرات بوده که اکابر عصر امثال مولانا سعد الدین کاشغری و مولانا شمس الدین محمد اسد بمجلس وعظ وی میرفته اند وی تصانیف شیخ محی الدین ابن عربی را بسیار مطالعه میکرده و مطالبی از آنها اقتباس و بر سر منبر شرح و توجیه من نموده بطوریکه هیچکس از علماء ظاهر را مجال انکار باقی نمی مانده است . وفات خواجه شمس الدین کوسوی در روز شنبه ( ۲۶ جمادی الاولی سال ۸۶۳ ) در شهر هرات اتفاق افتاده و قبر وی در حوالی مسجد جامع هرات نزدیک مزار فقیه ابوزید مرغزی واقع شده و زیارتگاه مردم هرات است . (۱)

ص ۳۶ س ۹ – شرف الدین علی بن شمس الدین علی یزدی ، از افاضل علماء و مؤرخین عصر تیموریان بوده و در علوم غریبه مهارت تمام مداشته ، حلل مطرز در صنعت معما  ولغز و شرح قصیدهء برده و گنه المراد در علم وفق اعداد و ظفر نامه در تاریخ از آثار اوست و کتاب اخیر الذکر در سال ۸۲۸ تمام شده ، وفاتش در تفت یزد بسال ۸۳۴ اتفاق افتاد و در خانقاهی که مسکن خودش بود مدفون شد  ( رجوع شود به حبیب السیرج) ۴ ص ۱۵ – ۱۶ ، تاریخ ادبیات نفیسی در سالنامه پارس ، از سعدی تا جامی ) .

ص ۳۶ س ۱۳ – بایزید پورانی : مولانا جلال الدین ابویزید پورانی از جملهء زهاد متصوفه در قرن نهم هجری و در طریقت پیر و مسلک اویسی بود و اکثر اوقات وی بعد از ادای وظایف طاعات بکفایت مهمات مسلمانان گذشتی و هرکسی در مهمی که بوی رجوع کردی بقدر وسع در آن اهتمام نمودی و در کفایت آن بهر که از ابنای دنیا رجوع بایستی کرد بنفس خود رجوع کردی و هر سخن از وعظ و نصایح که بر زبان وی گذشتی آنرا در نفوس مستعمان تأثیر عظیم بودی . (۲)

وفات مولانا جلال الدین شب دوشنبه ۱۰ ذیعقده (۸۶۲) در هرات واقع شد و در پوران (۳) قبرش زیارتگاه مردم است .

ص ۳۶ س ۱۴ شمس الدین محمد اسد : از جملهء علما و عرفای هرات در قرن نهم  و در ابتدای حال مرید شیخ زین الدین ابوبکر خوافی بوده و بخدمت شیخ بهاء الدین عمر نیز رسیده و با فخرالدین لورستانی مصاحب و مأنوس بوده است و سعد الدین کاشغری ویرا تعظیم و احترام میکرده است . در شب جمعه عزه رمضان سال ۸۹۴ در هرات وفات یافته و قبرش در گازرگاه بپائین قبر شیخ الاسلام انصاری است ( برای اطلاع بیشتر رجوع کنید به نفحات چاپ تهران ص ۴۵۶ – ۴۵۷ ، حبیب السیرج ۴ ص ۶۱).

ص ۳۷ س ۲۴ – سلاطین و حکام روزگار : در احوال شهریاران و همچنان در تذکره های حالات مشایخ ، حکایات گوناگون از تعظیم و توقیر بعضی از پادشاهان نسبت به عده ای از مشایخ عرفا دیده میشود و از آنجمله حکایت رفتن سلطان محمود غزنوی نزد شیخ ابوالحسن خرقانی است که سمعانی روایت کرده و حکایت پیاده شدن سلطان طغرل سلجوقی برای تعظیم باباطاهر و بابا جعفر و شیخ حمشاد همدانی است که راوندی ناقل آنست و داستان رفتن امیر تیمور به عبادتخانهء شیخ زین الدین ابوبکر تائبادی است که این عرب شاه بنام شیخ زین الدین خوافی روایت نموده و بسیار دیگر ازین قبیل حکایات  ، ولی بحقیقت آن احترام و تعظیم که مولانا جامی را در عصر خود از طرف سلاطین و امراء زمان بوده است همانطور که مولانا عبدالغفور لاری گفته است : « از هیچکس از سلاطین و حکام روزگار نسبت به هیچیک از مشایخ کبار واقع نشده است » و این تجلیل و بزرگداشت هم در زمان حیات و هم بعد از مرگ آن مرد بزرگ ، هم در سفر و هم در حضر مرسوم و مرعی بوده است و اصلآ یکی از شیرین ترین مباحث حیات و اوقات عارف جامی را همین روابط نیکوی ادبی و اخلاقی وی و امیران و فرمانروایان عصر وی که غالبآ از نژاد ها و پیرو مسالک مختلف بوده اند ، تشکیل میدهد. ( برای اطلاع بر نمونه ای از اینگونه احترامات رجوع شود به تحفه سامی ص ۸۵ – ۹۰ ، تذکره دولتشاه ص ۵۴۶ – ۵۸۸ مقدمهء فاضلانه شاغلی هاشم رضی بر دیوان جامی طبع تهران ، از سعدی تا جامی تألیف ادوارد براون و ترجمه شاغلی حکمت ص ۵۶۲ – ۵۹۷ ، رشحات عین الحیوه ص ۱۳۳ – ۱۶۳ ).

ص ۳۷ س ۳۸ – رساله ای نوشته است : این رساله بدست نیامد و جامع آن نیز شناخته نشد و لی از منشئآت جامی که طبع شده تا اندازه ای بسیاق مکاتیب پادشاهان می توان پی برد.

ص ۳۸ س ۱۹ – شغل تمام می نمودند : برای اینکه خوانندگان گرامی از آن عصر را که ضمنآ یک نتیجهء اخلاقی را نیز متضمن است از تاریخ مشهور حبیب السیر نقل میکنیم:

« امیر کمال الدین حسین ابیوردی ، در سلک فضلای سادات خراسان منتظم بود ودر عنفوان آوان جوانی از باورد بهرات آمد … از غرایب واقعات که امیر حسین را اتفاق افتاد ، یکی آنکه در آن اوان که ملازمت امیر علیشیر می نمود آنجناب او رابرسالت سلطان یعقوب میرزا نامزد فرمود و مقرر کرد که کلیات مولانا عبدالرحمن جامی با دیگر کتب نفیسه از کتابخانهء خاصه ستانده جهت قاضی عیسی و نواب آن درگاه برد و در وقتیکه جناب سیادت مآبی آن کتب را از مولانا عبدالکریم کتابدار میستاند ، خدمت مولوی سهو کرده فتوحات مکی را که در حجم و جلد بکلیات مولانا عبدالرحمن جامی مشابهت داشت بوی داد و امیر حسین آن کتاب را احتیاط ننموده بادیگر تحف و تبرکات مضبوط ساخت و چون بملازمت سلطان یعقوب میرزا رسید و پیشکش گذرانید پادشاه عالیجاه از کمال مکارم اخلاق او را پرسیده بر زبان مبارک گذرانید که درین سفر بواسطهء بعد مسافت ملول شده باشی ، امیر حسین جواب داد که بنده را در راه مصاحبی بود که ملالت در پیراهن خاطر نمیگذشت ، سلطان یعقوب میرزا از حقیقت این سخن استفاده نموده جناب سیادتمآبی فرمود که کلیات حضرت مولوی که مقرب حضرت سلطانی جهت ملازمان قاضی فرستاده آمد ، همراه داشتم و هرگاه اندک ملالتی دست میداد نظر بر آن کتاب افادت مآب میانداختم ، پادشاه فرمود که کلیات را بیاورید ، تا مشاهد نمایم و امیر حسن کس فرستاد تا آن مجلد را به مجلس آوردند و چون باز کردند معلوم شد که فتوحات مکی است نه کلیات مولانا جامی. لاجرم جناب سیات مآبی از چند جیثیت منفعل گشت و ازین جهت دیگر منظور نظر التفات امیر علیشیر نشد . …» (۴ )

ص ۳۹ س ۷ – تفسیر تا آیت وایای فارهبون : (۵) از این تفلسیر که ظاهرآ مولانا در اواخر عمر خود بتآلیف و نگارش آن شروع نموده بوده (۶) قرار نوشتهء شاغلی علی اصغر حکمت فاضل معاصر ایرانی نسخه نزد فاضل موصوف موجود است .

ص ۳۹ س ۷ – شواهد النبوه : این کتاب را مولانا بخواهش امیر علیشیر نوشته و شامل یک مقدمه و هفت رکن و یک خاتمه و موضوع آن شواهد و دلایلی است بر نبوت حضرت مقدس نبوی (ص) که پیش از ولادت و بعد از آن  تا زمان رحلت و بعد از رحلت حضرتش (صلعم) بظهور پیوسته است و کرامات و فضائل اهلبیت و اصحاب نیز در کتاب مزبود مندرج است .

تاریخ تألیف شوهد النبوه  سال ۸۸۵ است که مطابق با عدد کلمهء « تممته» میباشد که در پیان کتاب چنین آورده است .

در آن وقت  اتمام آن  دست داد

که « تممته» بود و تاریخ سال

کتاب شواهد النبوه در هند بچاپ رسیده است و نسخ خطی عدیده از آن یافت میشود وبعضی از فضلا نفحات الانس جامی را بمنزله جلد دوم آن ( از لحاظ موضوع) شمرده اند.

ادامه دارد …

پاورقی ها :

۱ – نفحات ۴۹۶ – ۴۹۸ .

۲ – نفحات ص ۵۰۱ .

۳ – پوران دهیست در مشرق هرات .

۴ – حبیب السیر- ج ۴ – ص ۳۵۰ – ۳۵۱ .

۵ – قرآن کریم  جزء ۲ – آیت ۴۰ .

۶ – تذکره دولتشاه نسخهء خطی.

26 مارس
۳دیدگاه

تعلیق و تحشی بر تکملهء مولانا عبدالغفور لاری

تاریخ نشر: سه شنبه ۷ حمل (فروردین) ۱۴۰۳ خورشیدی – ۲۶ مارس ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا

الهی  غنچهء   امید  بکشای

گلی از روضهء جاوید بنمای

« جامی »

فصل دوم

تعلیق و تحشی بر تکملهء مولانا عبدالغفور لاری

به تصحیح و مقابله و تحشیهء بشیر هروی

بخش هفتم  :

ص ۲۵ س ۲۲ – جناب مخدومی : مراد از مخدومی درین عبارت : مولانا سعد الدین کاشغری عارف معروف آن عصر و پیر طریقت مولانا است (قدس سره).

ص ۲۷ س ۵ – لافاعل فی الوجودالالله : در بارهء مفهوم عرفانی این بعبارت : لائحه بیست ونهم و سی ام از کتاب لوایح مولانا دیده شود.

ص ۲۷ س ۳۰ – حدیث نبوی : شاید مراد این حدیث شریف باشد که در صحیح مسلم روایت شده : « یبعث کل عبدعلی مامات علیه (۱) » ویا این حدیث است که در جامعه صفیر آمده : « انمایبعث الناس علی نیاتهم (۲) ».

ص ۲۷ س ۹ – … لااله الاالله :این حدیث در تفسیر کشف الاسرار میبدی بدین صورت روایت شده است : « و مصطفی صلعم گفت : ان افضل ما اقول انا و ماقال النبیون  من قبلی لااله الالله » (س).

ص ۳۰ س ۱۴ – حضرت مخدوم منظور : مولانا سعدالدین کاشغریست .

ص ۳۰ س ۱۸ – باغ آهو : از جمله باغهای معروف هرات در عصر تیموریان بوده که در کتبی از قبیل خلاصه الاخبار ذکر آن آمده است ولی موضع واقعی آن معلوم نشد که درکدام قسمت خارج یا داخل شهر بوده است.

ص ۳۱ س ۲۰ – عاشق خودند. این بیت از غزلی است بمطلع زیر:

یا آنکه اهل دل  ز علایق مجردند

در دام زل مسلسله مویان مقیدند.

با آنکه اهل  در صفحه (۳۰۶) دیوان چاپ تهران درج است.

ص ۳۱ س ۲۶ – زیارتگاه : موضعی است بفاصله ۵/۲۱ کیلو متر در جنوب شهر هرات که بین (۶۲) درجه ۶ دقیقه ۳۳ ثانیه طولاالبلد شرقی و (۳۴) درجه (۱۱) دقیقه و۲۱۰ » ثانیه عرض البلد شمالی واقع است . (۴) زیارتگاه از مزار جاهای بزرگ هرات است، در بلوک گذره واقع شده ومصلی که درمان سلان حسین میرزا حسین ساخته اند با دو منارهء بلند آن تا هنوز باقی است (۵)

ص ۳۱ س ۲۷ – شیخ شاه ک هویت این شخص که از جمله مشایخ وزهاد آن عصر بوده ، متأسفانه معلوم نشد ، صاحب رشحات ویرا از مناشیخ متورعین وساکن زیارتگاه نوشته وحکایت متن تکلمه را با تفصیل بیشتر در رشحات آورده (۶ – ولی از نام واقعی وی اطلاعی بدست نداده است.

ص ۳۳ س ۱۱ – علاءالدین علی : در هر سه نسخه تکمله که بدسترس من این ضعیف است . اسم این شخص « علی » آمده است ولی از جستجو در احوال بزرگان و مشاهیر آن عصر چنین بر می آید که شخص که متصف بصفات مذکوره در متن باشد علاءالدین محمد بن مؤمن آپیزی از اعیان فقراء نقشنبدیه است که اصلا از قهستان و متوطن هرات بوده ونخست بخدمت مولانا سعد الدین کاشغری رسیده و سپس صحبت مولانا جامی پیوسته و در سال (۸۹۲) یعنی شش سال پیش از مولانا در گذشته  در تحث مزار مدفون شده است (۷).

صفاتی که در متن آمده با چند نفر که موسوم به علی و ملقب بعلاءالدین بوده در آن عصر میزیسته  اند: از قبیل خواجه علاءالدین علی چشتی ، خواجه علاءالدین علی صانعی ، شیخ علاءالدین علی بن عبدالعال ، امیر علاءالدین علی قاینی ، مولانا علاءالدین علی فوشنجی ، خواجه علاءالدین علی میکال ، قابل تطبیق نیست ؛ والله اعلم.

ص ۳۳ س ۱۲ – مخدوم : مراد از مخدوم در اینجا مولانا سعدالدین است.

ص ۳۳ س ۱۸ مولانا جلال الدین : مولانا جلال الدین رومی ، جلال الدین محمد بن بهاءالدین محمد بن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی از بزرگترین عرفای اسلام واز معروفترین رهبران بشریت و صاحب اثر جاودانی معروف به مثنوی معنوی و دیوان غزلیات شور انگیز مشهور به دیوان شمسی تبریزی . در سال ۶۰۴ در شهر بلخ ولادت یافته و در سال ۶۰۹ پدرش بهاءالدین ولد از افغانستان با خانوادهء خویش بعزم حج حرکت وبعدا بشهر قونیه اقامت اختیار نمودو بر اثر اقامت طولانی در آن شهر، مولانا جلال الدین برومی شهرت یافت. وی مؤسس طریقه ای معروف است که به مولویه شهرت دارد. وفات مولانا جلال الدین در قونیه بسال ۶۷۲ واقع شد. (۸) .

ص ۳۴ س ۲ – سلطان وقت : از جمله دعائیه ( خلدالله ملکه) می توان حدس زد که سلطان مذکور: کمال ادین ابوالغازی سلطان حسین بن منصور بن یایقرا ابن عمر شیخ بن تیمور معروف به سلطان حسین میرزا بایقرار پادشاه معروف سلسلهء تیموریان هرات است که در سال ۸۴۲ ولادت یافته واز سال (۸۶۳ – ۹۱۱) در خراسان پادشاهی کرده و گذشته از جهانداری و تدبیر و سیاست در دانشوری و دانش پروری و ادب دوستی نیز یکی از نوادر روزگار بوده و در شعر فارسی وترکی دست داشته و حسنی تخلص میکرده است .

ص ۳۴ س ۱۹ – فقیر را : بطوریکه از فحوای سخنان فخرالدین علی صفی در رشحات (الف) بر می آید : فقیری که در تکمله او وی یاد شده و « دغدغهء شغل بدین طریق » ویرا « دست داده » و بخدمت مولانا جامی رسیده خود نویسندهء تکمله است یعنی مولانا عبدالغفور لاری.

ص ۳۵ س ۲۷ – فخرالدین لورستانی در نفحات چاپ تهران نام ونسب ویرا مولانا فخرالدین نورستانی ضبط کرده ولی در نسخ خطی و معتبر لورستانی است . بطوریکه از نفحات بر می آید در اولایل حال به مصر بوده و تحصیل علوم ظاهری کرده و سپس داغیهء سلوک گریبانگیر وی شده است و بخدمت مشایخ عصر از قبیل شیخ محی الدین طوسی و شسخ حاف ابروهی پیوسته و سپس بولایت جام رفته و باز بهرات آمده است و بعد از سنه (۸۲۰) از خراسان بقصد زیارت حرمین شریفین حرکت کرده و سپس از انجام دادن اعمال حج به مصر رفته و در آنجا وفات یافته و در قرافه بجوار تربت امام شافعی رضی الله تعالی عنه مدفون شده ومزارش بسید فخرالدین شهرت یافته است. خاطره ای که در متن آمده در نفحات یا تفصیل بیشتری ذکر شده و مولانا یادآوری کرده که از آن شفقت و لف وی در دل من تخم محبت و ارادت این طایفه شده. (ب)

ص ۳۵ س ۳۰ – ابو نصر پارسا ، خواجه حافظ الدین یا برهان الدین ابو نصر ، فرند و خلیفهء خواجه محمد پارسا و از معروفترین مشایخ سلسله نقشبندی است . مولانا در نفحات آورده است : « در سترحال و تلبیس بمثابه ای بودند که هرگز از ایشان ظاهر نشدی که درین راه قدمی نهاده اند واز علوم این طایفه بلکه از سایر علوم چیزی دانسته ». (ج)

ادامه دارد …

 

پاورقی ها :

۱ – صحیح مسلم ج ۸ ص ۲۰۳.

۲ – جامع صغیر ج ۱ ص ۱۰۲.

۳ –  کشف الاسرار ج ۱ صح ۶۸۸.

۴ – قاموس جغرافیایی افغانستان ج ۲ ص ۳۸۲ ،

۵ – آثار هرات ج ۱ ص ۹۱.

۶ – رشحات ص ۱۵۹ – ۱۶۰ – ۱۷۰.

۷ – ایضاء  ص ۱۷۶ ، ۱۸۶ .

۸ – برای اطلاع بیشتر بر احوال مولانا جلال الدین بکتابی که شاغلی فروزانفر درین خصوص نوشته اند ، رجوع شود.

الف – رشحات ص ۱۶۴

ب –  نفحات .ص  ۵۳ – ۴۵۳ .

ج – نفحات ص ۳۹۶ ، رشحات ص ۶۳.

 

 

 

08 فوریه
۳دیدگاه

تعلیق و تحشی بر تکملهء مولانا عبدالغفور لاری

تاریخ نشر: پنجشنبه ۱۹ دلو ( بهمن ) ۱۴۰۲ خورشیدی – ۸ فبروری ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا 

الهی  غنچهء   امید  بکشای

گلی از روضهء  جاوید بنمای

« جامی »

فصل دوم

تعلیق و تحشی بر تکملهء مولانا عبدالغفور لاری

به تصحیح و مقابله و تحشیهء بشیر هروی

بخش ششم :

ص ۲۰ س ۱۴ – و آیهء نفس :  مدرسه ای ساخته اند : این مدرسه تا این زمان در شهر هرات باقی است و در محلهء برج خاکستر  ( ناحیه ۴ هرات ) در کوچه ای که اکنون بنام گذر مرغ فروشی شهرت دارد واقع است  و بنام مسجد مخدومی و مدرسه مخدومی معرف است . مساحت آن در حدود ۳۰۰ متر مربع است و تا چند سال پیش ویرانه بود ، زیرا در اطراف و نواحی آن منزل و خانه یهودیان بود و آنان از بیم اینکه مورد تعرض آیندگان و روندگان مسجد واقع نشوند ببهانه های مختلف موانعی در راه تعمیر وترمیم آن ایجاد میکردند تا اینکه در حوالی ۱۳۲۹ شمسی مردی خیر از اهل قندهار یکی از خانه های یهودیان را که در مجاورت مدرسهء مزبور واقع است خرید و سپس بآبادی مردسه همت گماشت و سرو صورتی بآن داد و چاه آبی را که از آغاز تعمیر مدرسه در آن واقع بود و خشک شده بود پاک و منقح کرد و در سمت شمال آن شبستان بنا نهاد و در طرف جنوبی رواقی بدون درب و پنجره ساخت.                              

عبادت خانه ( یا بقول مشهور چله خانه ) مولانا در سمت جنوب مدرسه واقع است و متأسفانه وضع ظاهری مدرسه ( مسجد) مذکور بسیار غریبانه و نشانه ای از تذلل و انکسار عارفانهء بانی بزرگوار آنست ، گرچه برای بیننده بهمین صورت موجد مالی می شود.     

ص ۲۰ س ۱۴ – مدرسه و خانقاهی : غیاث الدین خاوند میر در خاتمهء خلاصه الاخبار  ضمن شرح ابنیه بیرون شهر هرات نوشته : « مدرسه حضرت مخدومی حقایق پناهی نورالله مرقده بصفت صفا و لطافت هوا موصوف و معروف است و در سنگ عمرات مقرب الحضره السطانی انتظام دارد» (الف ).

شاید بعد از وفات مولانا ، امیر علیشیر با احترام آن مرد بزرگ مدرسهء اورا تجدید عمارت کرده باشد. ولی اکنون ظاهرا اثری از آن باقی نمانده است.      

ص ۲۰ س ۱۶ – در جوار حضرت ایشان : ازین عبارت بر می آید که خانه ومحل بود و باش مولانا در خیابان (ب ) بوده است ولی از رساله مزارات هرات معلوم می شود  که مولانا در محلی که اکنون دولتخانه نامیده میشود ساکن بوده است ، ( ک : حواشی ص ۷۳).

ص ۲۱ س ۱۵ – جامی غم دوست …: (رک : لوایح ص ۲۹ ).                              

ص ۲۲ س ۱۳ – ابو یزید البسطامی : طیغور بن عیسی بن سروشان بسطامی ملقب بسلطان العارفین از بزرگترین مشایخ عرفاو شاید مشهور ترین ایشانست .

ولادتش (۱۸۸) ووفاتش(۲۶۱) وشرح حالش تقریبآ در تمامکتب تذکرهء عرفا مسطوراست .

ص ۲۲ س ۲۰ – قال سهل : مقصود : سهل بن عبدالله بن یونس شوشتری است از بزرگان مشایخ صوفیه در قرن سوم و مؤسس مکتب طریقتی سهلیه که اساس آن بر مجاهده و ریاضت نهاده شده است . وفاتش در سال (۲۸۳) یا (۲۷۲) اتفاق افتاده و روایت اول مشهور تر است ( برای اطلاع بیشتر رجوع شود به نفحات الانس ص ۶۶ – ۶۸) کشف المحجوب ص ۱۷۵ – ۱۷۷ ) .                                                                     

ص ۲۳ س ۶ – جرمی که رخت ما … (رک : دیوان جامی ص ۳۵۰ ).

ص ۲۳ س ۱۳ – خواجه ناصر الدین عبیدالله : معروف بخواجه عبیدالله احرار از بزرگترین مشایخ نقشبندیه است و مولانا جامی را نسبت بوی ارادت و اخلاص بسیار بوده ودر آثار خود از آن مرد عارف باحترام نام برده است . 

فخرالدین علی بن حسین کاشفی کتاب رشحات عین الحیوه را و  مولانا محمد قاضی  کتاب سلسله العارفین و تذکرهه الصدیقین را در مناقب و شرح احوال خواجه احرار نوشته اند.   

خواجهء احرار در مباحث عرفان  تصانیف بسیار  داشته  از آنجمله  تحفه الاحرار و والدیه و حورائیه بسیار معروف است . 

وفات خواجهء احرار در شب شنبه سلخ ربیع الاول ۸۹۵ اتفاق افتاده است (۱).

ص ۲۵ س ۲ – این بیت را می خواند: در نفحات الانس در ضمن شرح حال شیخ بهاءالدین عمر جغارگی ، عبارت ذیل دیده می شود:                                                         

این فقیر را این بیت از وی به خاطر است ، در وقتی که بعضی فقیر آنرا بدوام توجه اقبال بر مطلوب حقیقی ترغیب میکرد ، میخواند ، بیت : 

دلارامی   که   د اری   دل  در او بند

دگر چشم از همه عالم فرو بند (۲).

ص ۲۵ س ۴ – مولانا سعد الدین فرح : از اعیان زمان شاهرخ و از اصحاب شیخ بهاءالدین عمر جغارگی بوده که در سال ۸۴۴ در ملازمت شیخ بسفر حج رفته است (۳).  

ص ۲۵ س ۹ – حلاج : ابو مغیث حسین بن منصور بیضاوی از شاگردان سهل بن عبدالله تستری بوده و در زمان مقتدر بالله عباسی بفتوی بعضی از فقها در روز سه شنبه ۲۴ ذیعقده سال ۳۰۹ محبوس و مضروب و مصلوب گردید.                        ص ۲۵ س ۱۶ – خواجه عبدالله انصاری : شیخ الاسلام شیخ الشیوخ زین العلماء ابو اسمعیل عبدالله بن ابی منصور محمد بن ابی معاذ علی ابن محمد بن احمد بن علی ابن جعفر بن منصور بن مت الخزرجی الانصاری معروف به خواجه انصار خواجهء انصاریان و پیر هرات و پیر هری و پیر هروی و پیر انصاری و پورانصار و پور انصاری ، از بزرگترین علما و عرفای خراسان در قرن پنجم هجری و شاید معروفترین علام دینی در قرن مذکور است که در سال ۳۹۶ در مصرخ هرات متولد شده و بسال (۴۸۱) در همین شهر وفات یافته و در موضع معروف به کازرگاه مدفون گردیده و مزارش هم اکنون زیارتگاه علاقه مندان تصوف عرفان است.

از مهمترین آثار پیر هرات ، یکی کتاب طبقات الصوفیه است که شامل شرح حال و بحث در پیرامون اخلاق و عادات و سخنان  عرفاء سلف می باشد و دیگر منازل السائرین که از طرف بسیاری از علما مورد شرح و تفسیر واقع شده و نیز صد میدان و کنزالسالکین و مناجات نامه است . تفسیری نیز برقرآن کریم نوشته بوده که آنرا یکی از شاگردانش ( رشید الدین میبدی در سال ۵۲۰ هجری) بسطه داده و تفسیرمعروف کشف الاسرار را ترتیب داده استم. ( برای اطلاع بر شرح حال مفصل پیر هرات رجوع شود برسالهءـ سرزدوبور گوی و مقدمهء طبقات الصوفیه بقلم شاغلی عبدالحی حبیبی و سلسلهء معقالات راقم این سطور در مجلهء ژوندون سال ۱۳۳۲ – ۱۳۳۳ تحت عنوان زندگانی و مکتب پیر هرات ).            

ادامه دارد …

پاورقی ها :

(الف) خلاصه الاخبار خطی نسخهء متعلق باستاد فکر سلجوقی .

(ب) برای اطلاع بر تاریخ و جغرافیای خیابان رجوع شود برسالهء نفیس خیابان اثر استاد فکری سلجوقی .

۱ – رشحات ص ۳۶۰ .

۲ – نفحات ص ۴۵۶ .

۳ – حبیب السیرج ۴ ص ۵۸ .

 

22 دسامبر
۱ دیدگاه

تعلیق و تحشی بر تکملهء مولانا عبدالغفور لاری

تاریخ نشر: جمعه ۱ جدی ۱۴۰۲ خورشیدی – ۲۲ دسامبر ۲۰۲۳ میلادی – ملبورن – آسترالیا

الهی  غنچهء   امید  بکشای

گلی از روضهء  جاوید بنمای

« جامی »

فصل دوم

تعلیق و تحشی بر تکملهء مولانا عبدالغفور لاری

به تصحیح و مقابله و تحشیهء

به تصحیح و مقابله و تحشیهء بشیر هروی

بخش پنجم  :

ص ۱۴ س ۲۴ – کوسو : موضعی است در هرات که اکنون کهسان نامیده میشود ص ۱۵ س ۱۴ – ار حضرت ایشان پرسیده میشد : از ملاحظه و مطالعهء کتاب رشحات بر میآید که سائل در عبارت مذکوردر متن کسی جز خود مولانا عبدالغفور لاری نبوده عین عبارت صاحب رشحات چنین است : « خدمت استادی مولانا رضی الدین عبدالغفور علیه الرحمه و الغفران میگفتند که از ایشان پرسیدم که بعضی ازین طایفه راعوالم ……» (۱)              

ص ۱۵ س ۲۱ ابو سعید خراز : ابو سعید احمد بن عیسی خراز بغدادی از بزرگان مشایخ صوفیه و از معاصرین جنید و ذوالنون و سری سقطی و پیشوای سلسلهء خرازیه از سلاسل تصوف بوده و میگویند چهارصد جلد کتاب نوشته است .                                       

عطار در تذکره الاولیا گفته است : اورالسان التصوف گفتند و این لقب از بهر آن دادند که درین امت کسی را زبان حقیقت چنان نبود که او را . وفاتش در سال (۲۷۷ یا ۲۸۵) واقع شده است « برای اطلاع بیشتر بر احوال او رجوع شود به تذکره الاولیا ج ۲ ص ۲۷ – ۳۳ ، حبیب السیر ج ۱ ص ۲۸۸ ، ابن اثیر در حوادث سال ۲۷۷ ، نفحات ص ۷۳ – ۷۶ ».

ص ۱۷ س ۸ – خواجه محمد پارسا : خواجه محمد ابن محمد ابن محمود حافظ بخاری معروف به خواجه پارسا از جمله اصحاب خواجه بزرگ بهاءالدین نقشبند و از اولاد عبدالله بن جعفر طیار (رض) و از عرفای مورد احترام همه طوایف و اقوام زمان خود بوده و کتب و رسائل بسیار در تصوف بزبان فارسی و عربی از وی مانده است از انجمله رسالهء قدسیه در مناقب و کلمات خواجه بهاءالدین نقشبند که آنرا بامر خواجه علاءالدین محمد بن محمد بخاری معروف بعطار سابق الذکر نوشته ودیگر تفسیر فارسی والفصول السنه در حدیث و مسلک العارفین در سیر و سلوک و فصل الخطاب در اخلاق و عرفان است . خواجه محمد پارسا در ( محرم ۸۲۲) از بخارا عازم حج شده و پس از عبور از جیحون در هر شهر و قصبه مورد استقبال عموم واقع شده سرانجام بروز پنجشنبه ۲۴ ذیحجه همانسال در مدینهء شریفه وفات یافته در جوارحضرت عباس بن عبدالمطلب (رض) مدفون گردید.                                                                   

ص ۱۷ س ۲۰ – امام غزالی : حجهالاسلام ابوحامد محمد بن محمد بن محمد غزالی طوسی از علماء بزرگ اسلام و مصنف کتاب عظیم القدر احیاء علوم الدین و کیمیای سعادت و غایره که در ابتدا از جملهء فلاسفه و بعدآ از مخالفین سر سخت فلاسفه شد و حتی مخالفت با فلسفه را وظیفهء دینی خود اعلام نمود ولادتش در طوس بسال (۴۵۰) و وفاتش در ۱۴ جمادی الاخری (۵۰۵) ایضآ در طوس بوده و نیز محتمل است که منظور از امام غزالی در متن : شیخ احمد بن محمد غزالی برادر حجه الاسلام مذکور و نویسندهء کتاب بسیار معروف سوانح باشد که یکی از پیشوایان نامی متصوفه بوده است                                          ص ۱۷ س ۲۱ – شیخ محی الدین شیخ اکبر محی الدین ابوبکر محمد بن علی بن عربی حاتمی طائی از اهل اندلسن که معروف به ابن عربی است از بزرگترین پیشوایان اهل تصوف و نخستین کسی است که نظریهء وحدت وجود را در بین عرفا و صوفیه بصورت علمی و مبتنی بر قواعدی که بعدآ بسیار شهرت یافت ، رواج داده است ، ولادت شیخ اکبر در (۱۸ رمضان ۵۶۰) و وفاتش « شب جمعه ۲۲ ربیع الثانی ۶۳۶ » اتفاق افتاده است .  

۱۸ س ۱۳ – بزیارت حرمین شریفین : سال مسافرت مولانا را از هرات بحجاز مؤلف تذکره میخانه سنه (۸۸۱) دانسته و در آن خصوص چنین نوشته :                             

« چون سن شریف آن مطلع الفضلا به شصت و چهار میرسد عزم زیارت بیت الله و مدینه رسول الله (ص) جزم مینماید» (۲)                                                                

و پیداست که چون سال ولادت جامی (۸۱۷) بودهن در صورتیکه بسن شصت و چهار سالگی آهنگ سفر حجاز کرده باشد (۸۸۰ – ۸۸۱) میشود ولی صاحب رشحات گفته است :

« ایشان در اواسط ماه ربیع الاول سنه سبع و سبعین و ثمانآنه متوجه سفر مبارک حجاز شده اند و تاریخ رفتن وآمدن ایشان بطریق تفصیل در آخر این فصل ازخط شریف ایشان نقل خواهدافتاد»(۳)                                                                               

آنگاه در چند ورق بعد چنین نوشته است : « بخط شریف حضرت مخدوم دیده شده است که بر ظهر کتاب نوشته بودند که اتفاق سفر مبارک از دارالسطنه هرات حمیت عن الافات در شانزدهم ربیع الاول سنه سبع و سبعین و ثما نمأ ئه واقع شد ، اواسط جمادی الاخری به بغداد رسیده شد منتصف شوال بکنار دجله اتفاق افتاد و هم از آنجا قافله روان شدند : غرهء ذی القعده از نجف حضرت امیر کرم الله وجهه و رضی الله عنه به بیابان در آمدند و بیست دوم یا سوم توفیق نزول بمدینه رسول صلی الله علیه وسلم دست داد ، ششم ذی الحجه بمکه شریفه زادهاالله تعالی شرفا رسیده شد.                       

پانزدهم بجانب شام نیت ازتحال واقع شد ، بیست و پنجم بمدینهء شریفه رسیده شد ، بیست و هفتم رحلت افتاد ، در اواسط عشر اخیر محرم بدمشق نزول واقع شد بعد از نماز جمعه چهارم ربیع الاول از محروسهء دمشق ، مراجعت بخراسان اتفاق افتاد و دوازده روز را بحلب رسیده شده . روز دوشنبه بیستم ربیع الثانی از بلدهء حلب بجانب قلعهء بیره روانه شدیم ، بیست و چهارم جمادی الاولی به تبریز رسیده شد و ششم جمادی الاخری بجانب خراسان توجه افتاد هلال رجب بیک منزل پیش در زمین ری نموده شد. روزجمعه هژدهم شعبان بشهر هرات نزول واقع شد و کان ذلک فی سنه ثمان و سبعین وثمانماهء».(۴)     

والبته گفتار صاحب رشحات که خود از منسوبان عارف جامی بوده و یادداشت فوق را از خط وی نقل کرده است اصح و ارجح میباشد.                                                    

ص ۱۸ س ۱۶ – کرامت گشاده اند: سطوری که بین این دوعلامت : «   » واقع شده است در هر سه نسخه بهمین موضع کتاب مثبت است ولی بگمان این ضعیف درین موضع بی مناسبت می نماید و با مطالب سطور در صفحه (۲۵) بیشتر مربوط بنظر می آید. والله اعلم.

ص ۲۰ س ۸ – وایهء نفس : لفظ وایه ، تعبیریست محلی که از آن حظ و نصیب و بهره اراده کنند و گاهی بمعنی شرم و حیا نیز استعمال شود.                                         

ادامه دارد …

 

پاورقی ها :

۱ – رشحات ص ۱۳۸ .

۲ – تذکره میخانه بنقل شاغلی هاشم رضی در مقدمه دیوان جامی از آن ص ۱۲۱.

۳ – رشحات ص ۱۴۵ .

۴ – رشحات ص ۱۵۰ – ۱۵۱ .

 

 

05 دسامبر
بدون دیدگاه

تعلیق و تحشی بر تکملهءمولانا عبدالغفور لاری

تاریخ نشر: سه شنبه ۱۴ قوس ۱۴۰۲ خورشیدی – ۵ دسامبر ۲۰۲۳ میلادی – ملبورن – آسترالیا

 

الهی  غنچهء   امید  بکشای

گلی از روضهء جاوید بنمای

« جامی »

فصل دوم

تعلیق و تحشی بر تکملهء مولانا عبدالغفور لاری

به تصحیح و مقابله و تحشیهء

شادروان استاد علی اصغر بشیر هروی

بخش چهارم  :

ص ۱۱ س ۲۹ – مولانا محمد جارجرمی مولانا شهاب الدین محمد جاجرمی « از افاضل مباحثان زمان خود بوده و از سلسلهء تلمذ بحضرت مولانا سعدالدین تفتازانی میرسیده اند. ظاهرآ این شخص غیر از مولانا شمس الدین محمد جاجرمی است که از جملهء رؤساء مدرسه و خانقاه شاهرخیه ( واقع در داخل شهر هرات در محاظ قعلهء اختیارالدین ) بوده که در روز اجلاس خود بحضوی علمائی که در مدرسه حاضر آمده بودند بر حاشیه ای که تفتازانی بر تفسیر آیه شهدالله انه لااله الاهو از تفسیر کشاف نوشته دره اعتراض ، نخست بعربی و سپس بفارسی آورده و مولانا جلال الدین یوسف اوبهی از شاگردان تفتازانی شش اعتراض را بفارسی رد کرده و گفته چهاردیگر را براین شش قیاس کنید (۱)                

ص ۱۱ س ۳۱ – از وی دو سخن شنیدیم: این دو سخن را مؤلف رشحات از زبان مولانا جامی بدین صورت توضیح نموده است : « میفرمودند که چند گاه بدرس وی میرفتیم از وی دو سخن شنیدیم که بکار می آمد یکی در کتاب تلویح که بعضی اعتراضات مولانا زاده خطائی را دفع میکرد ، روز اول برای آن اعتراض دوسه مقدمه القا کرد آنرا باطل ساختیم و مجلس دیگر بعد از تآمل وافی صورت جوابی بیان کرد که فی الجمله وجهی داشت . وسخن دیگر در فن بیان از مطول تلخیص بوده که مناقشه می نموده و اگر چه آن سخن را در اصل زیاده وقعی نبوده وتعلق بلفظ و عبارت کتاب میداشت اما در توجیه وی استقامتی بوده .(۲)                                                                                             

ص ۱۱ س ۳۲ – در سمرقند: بطوریکه ازرشحات عین الحیات بر میآید، مولانا جامی سه نوبت بسمرقند سفر نموده است:           

۱ – در زمان میرزالغ بین (۸۱۰ – ۸۵۳) که بصحبت قاضی زادهء رومی و مباحثه باوی رسیده است                              

۲ – سفری که برای دریافت صحبت خواجه عبیدالله احرار بآنجا نموده وتاریخ رفتن چنانچه از خط خود جامی نقل شده است شب شنبه هشتم محرم سال هشتصد وهفتاد بوده است .     

۳ – سفری که باز بمنظور صحبت با خواجه عبیدالله احرار بآنجا نموده و هنگامی بآن شهر رسیده است که خواجه احرار برای مصالحه عمر شیخ میرزا و سلطان احمد میرزا پسران سلطان ابوسعید عزیمت ترکستان کرده بوده و چون سه روز از ملاقات و صحبت گذشته ، خود بجانب ترکستان متوجه شده و جامی را بفاراب فرستاده و بعد از مصالحه شهزادگان مذکور ، بتاشکند آمده وجامی را نیز از فاراب بآنجا خواسته و چندشبانه روز ا یکدیگر مجلس میداشته اند(۳)                                                                           

ص ۱۱ س ۳۳ – قاضی زادهء روم صلاح الدین موسی ابن محمد از جملهء علمای هیآت و نجوم و اصلآ از مردم آسیای صغیر و نواسه قاضی محمودی بوده است که در زمان سلطان مراد عثمانی (۷۶۱ – ۷۹۲) قاضی بروسه بوده و بهمین سبب صلاح الدین مذکور را قاضی زاده رومی لقب داده اند ، وی تحصیلات خود را در سمرقند پسر رسانیده و الغ بیک او را به معلمی خود برگزیده بود و در مدرسه ای که الغ بیک در سمرقند ساخت ، قاضی زاده را بر همه استادان و معلمان برتری داد و او یکی از دستیاران مهم الغ بیک در کار رصد بوده و قبل از سال ۸۴۱ که سال اتمام رصد است وفات یافته است . شرح چغمینی و شرح اشکال تأسیس در ریاضیات از آثار برجسته اوست . (۴)                                

ص ۱۲ س ۲ قاضی بصحبت ایشان آمده : فخرالدین علی در رشحات راجع به روابط علمی قاضی زاده رومی و مولانا جامی گفته است :                                                    

مولانا فتح الله تبریزی که از دانشمندان متجر و پیش میرزا الغ بیک مرتبه صدارت داشته ، حکایت میکرده است که در آن مجلس که میرزا  قاضی روم را در مدرسه خود در سمرقند اجلاس کرد ، همه اکابر و افاضل جهان در آن مجلس حاضر بودند.                

قاضی روم در آن مجلس بتقریب ذکر مستعدان و خوش طبعان میگرد ، در صفت مولانا عبدالرحمن جامی چنین فرمود که تاا بنای سمرقند است هرگز بجودت  طبع وقوع تصرف این جوان جامی کس از آب آمویه بدین جانب عبور نکرده .           

مولانا ابو یوسف سمرقندی از شاگردان مقرب قاضی روم نقل کرده است که چون حضرت مولانا عبدالرحمن جامی بسمرقند آمدند ، اتفاقآ بشرح تذکره در فن هیآت اشتغال نموده و تصرفات بر چیده معدوده که قاضی بر حواشی آن کتاب ثبت کرده بود وسالها قرار یافته هر روز در هر مجلس از آن سخنان مقرر یک دوسخن بمقام حک واصلاح میرسید و قاضی از آن بغایت ممنون میشد» (۵)                                                                        

ص ۱۲ س ۱۲ – سعدالمله والدین الکاشغری : از بزرگان عرفانی مقیم هرات و از رهبران کامل طریقهء نقشبندیه بوده است ، اصلا بازرگانزاده بود و در اوایل حال بتحصیل علوم رسمی اشتغال داشت و سرانجام در سلک مریدان نظام الدین خاموش در آمده و صحبت مشایخ نامی هرات مثل سید قاسم تبریزی و جلال الدین ابوزید بورانی و شیخ زین الدین خوافی و شیخ بهاء الدین عمر را در یافته و سرانجام بر مسند ارشاد نشسته است . وفاتش در هنگام نماز شهر روز چهارشنبه هفتم جمادی الاخر سال ۸۶۰ بنا بروایت نفحات  (۶) یا روز ششم ماه مذکور بنا بروایت حبیب السیر (۷)  اتفاق افتاده و مزارش در مجاورت مزار شاگر و مرید و خلیفه اش (مولانا جامی ) واقع است ( برای اطلاع بیشتر رجوع شود به رشحات ص ۱۱۷ – ۱۳۳ ).                                                                       

ص ۱۲ س ۲۱ – از او نیست گزیر : این سه بیت از غزلی است که در ص ۴۲۸ – ۴۲۹ دیوان چاپ تهران درج است.                        

ص ۱۳ س ۱۸ – افتدش ماهی مقصود بشست : این ابیات از مثنوی سبحه الابرار جامی است (رک : هفت اورنگ چاپ تهران ص ۵۱۷ – ۵۱۸ ).                                     

ص ۱۳ س ۹ – المعروف بنقشنبد : خواجهء بزرگ بهاء الدین محمد بن محمد ابن سید جلال الدین بن سید برهان الدین بن سید عبدالله بن سید زین العابدین بخاری معروف بنقشبند ، از مریدان خواجه عبدالخالق غجدوانی و امیر سید گلال بوده است کهدر بخارا بسال (۷۲۸) ولادت یافته و در روستای قصر عارفان در یک فرسنگی بخارا در سوم ربیع الاول ۷۹۱ در گذشته و در همانجا مدفون گردیده است ، خواجه بهاءالدین در حقیقت مصلح مکتب تصوفی است که بنام طریقهء خواجگان مشهور است و بهمین سبب آنرا طریقه نقشبندی  میگویند و جماعت بسیاری از افاضل علما و ادبا پیر و طریقه مذکور بوده اند که یکی از آنان مولانا جامی است (قدس سره ).                                                              

ص ۱۴ س ۱۲ – نظام الدین خاموش : مولانا نظام الدین خاموش هروی از اجلهء اصحاب خواجه علاءالدین محمد عطار(آتی الذکر) و از مقتدایان طریقه نقشبندیه است که نخست در بخارا با خواجه بزرگ بهاءالدین نقشبندی ویرا اتفاق صحبت افتاده و سپس بصحبت خواجه علاءالدین عطار پیوسته است . مولانا سعدالدین کاشغری از تربیت یافتگان وی بوده ودر کتب تذکرهء مشایخ صوفیه نکات واشاراتی عارفانه باو نسبت داده شده است ( برای اطلاع بیشتر رجوع شود به رشحات ص ۱۰۸ – ۱۱۷ – نفحات ص ۴۰۰ – ۴۰۱) حبیب اسیرج ۴ ص ۶ ، ۵۹ – ۱۰۹                                            

ص ۱۴ س ۱۴ – المشتهر بعطار : خواجه علاأالدین محمد بن بخاری معروف بعطار از بزرگان اصحاب خواجه بهاءالدین نقشبند و خلیفه و جانشین خواجه موصوف بود میرسید شریف جرجانی سابق الذکر صحبت ویرا دریافته و گفته است !  تا بصحبت خواجه عطار قدس سره نه پیوستم خدای را نشناختم (۸) وفات خواجه علاءالدین در شب چهارشنبه (۲۰ رجب ۸۰۲) اتفاق افتاده است . (۹).                                                              

ادامه دارد …

 

پاورقی ها :

۱ – رشحات ص ۱۳۴ حبیب السیرح ۴ ص ۶ – ۷ .

۲ – رشحات ص ۱۳۴.

۳ – رشحات ۱۴۲ . ب حبیب السیرج ۴ ص ۳۴ ، هدیه الاحباب . ص ۲۱۵ مقاله رصد خانه سمرقند از طاهری شهاب .

۴ – برای اطلاع بر احوال این شخص حبیب السیرج ۴ ص ۵۱ ، ۵۳ ، ۱۰۲.

۵ – رشحات ص ۱۳۴ – ۱۳۵ .

۶ – نفحات ص ۴

۷ –  حیب السیرج ۴ ص ۵۹ .

۸ – نفحات ص ۳۸۹ .

۹ – رشحات ص ۸۹ .

 

 

 

13 نوامبر
بدون دیدگاه

تعلیق و تحشی بر تکملهءمولانا عبدالغفور لاری

تاریخ نشر : دوشنبه ۲۲ عقرب ۱۴۰۲ خورشیدی – ۱۳ نوامبر ۲۰۲۳ میلادی – ملبورن – آسترالیا.

الهی  غنچهء   امید  بکشای

گلی از روضهء  جاوید  بنمای

« جامی »

فصل دوم: 

تعلیق و تحشی بر تکملهء مولانا عبدالغفور لاری

به تصحیح و مقابله و تحشیهء

شادروان استاد علی اصغر بشیر هروی

بخش سوم :

۱ – اینکه نویسندهء تکمله ننوشته است که آن مسئله چه بوده ، وقوع سوال و جواب مذکور را منتفی نمیسازده ، زیرا گذشته از اینکه « نمیدانم» غیر از (نیست است وعدم وجدان برعدم وجود دلالت نمیکند لازم نیست که برای اثبات یک مسئله را که جزئیات آن بیان نشده باشد ، مورد تردید قرار دهیم ، اکنون می بایست نیمی از کتب رجال و تاریخ را بدور می انداختیم زیرا اغلب این قبیل کتب فاقد توضیح جزئیات است مثلآ در شرح حال یکی از دانشمندان میخوانیم که پنجاه مجلد کتاب نوشته است.

آیا بدلیل اینکه چون نویسندهء شرح حال او نام کتابها را بتفصیل ننوشته است می توانیم بکلی منکر تصانیف او بشویم ویا اگر نام کتابها را نوشته باشد بدلیل اینکه موضوع آنها را ذکر نکرده است در وجود خارجی کتاب مذکور تردید نمائیم؟ واضح است که خود خوانندهء محترم میداند که استدلال شاغلی مدرس جز بر همین اساس نبوده است !

۲ – در بارهء اینکه شاغلی مدرس صحت ادعای نویسنده تکمله را بتواتر موکول نموده باید یادآوری شود که قضیه مذکور اگر بحد تواتر نرسیده باشد باری از جملهء اخبار آحاد خارج شده و در صف قضیه های مسلمه وارد گردیده است زیرا غیر از لاری نویسندهء تکمله دیگری فخرالدین علی صفی نیز این حکایت را بصورت واضحتر نقل کرده است و اگر گفته شود که فخرالدین علی از شاگردان ویا از جملهء دوستان لاری بوده واین حکایت را از او روایت کرده است ازاینکه فخر الدین علی از یکطرف نام فاضل قوشجی را یاد کرده واز طرفی دیگر طرز ورود او را نزد جامی بهیئت و رسم ترکان و مطایبه جامی را با او که ( مولانا در جمتای شما ازین چیزی بهتر نبود در کتاب خود آورده و این مطالب در تکمله نیست ، واضح میشود که مأخذ صاحب رشحات غیر از تکمله بوده!

۳ – اتفاقآ در خصوص احاطه و تبحر مولانا جامی در علوم ریاضی غیر از شخص عبدالغفور لاری و فخرالدین علی عده ای از معاصرین وی مطالبی گفته اند که مندرجات تکمله را تأیید مینماید و ما مطالب مذکور را در سطور آینده بمناسبت موضوعات متن نقل خواهیم نمود و بنابر آن در صحت قضیهء پرسش قوشجی (۱) (هرچه بوده است) شکی باقی نمیماند.

ص ۱۰ س ۱۴ – نفس قدسی : اصطلاحی است فلسفی که از آن قوهء دریافت مطالب مشکله را در کمترین مدت بدون کمک و دستیاری فکر اراده کنند و بهترین توصیف و تشبیهی که برای آن در آثار قدما توان یافت شاید نوشتهء ابن سینا در کتاب  « الاشارات و التنبیهات » باشد بدینقرار :

« و من قواها مالها بحسب حاجتها الی تکمیل جوهر ها عقلا بالفعل فاولها قوه استعدادیه لها نحوالمعقولات و فدیسمیها قوم عقلا هیولانیا و هی المشکاه» و تتلو ها قوه اخری تحصل لها عند حصول المعقولات الاول لها فنتیهیا بها الاکنساب الثوانی اما بالفره وهی (اشجره الزیتونه) ان کانت ضعفی او بالحدس فهی (زیت) ایضأ ان کانت اقوی من ذلک فتسمی عقلا بالملکهه وهی ( الزجاجه). والشریفه البالغه منها قوه قدسیه (یکاد زیتها یضیئی) ثم یحصل لها بعد ذکلک وقوه و کمال ، اما الکمال فان تحصل لها المعقولات بالفعل مشاهئه  متمثله  فی الذهن و هو (نورعلی نور) و اما القوه فان یکون لها ان تحصل المعقول المکتسب المفروغ منه کالمشاهد متی شائت من غیر افتقار الی اکتساب و هو ( المصباح ) و هذا الکمال یسمی عقلا متفادا و هذا القوه تسمی عقلا بالفعل و الذی یخرج من الملکه الی الفعل التهام و من الهیولانی ایضآ الی الملکه  فهوالعقل الفعال  و هو (النار) (۲) .

ص ۱۰ س ۱۶ – طریق خواجگان : اصطلاحی است از روش عرفانی صوفیان نقشبندی (پیروان مکتب تصوف خواجه بهاءالدین نقشبند قدس سره ) که اساس تعلیمات ایشان بر روی این هشت اصل قرار دارد :

۱ – هوش دردم ، یعنی انتقال از نفس بنفس دیگر باید از روی آگاهی باشد .

۲ – نظر بر قدم ، یعنی تمرکز همت و جلوگیری از تشتت و پراکندگی نظر .

۳ – سفر در وطن ، یعنی خود را از منزل صفات زمیمه بمقام صفات حمیده رسانیدن .

۴ – خلوت در انجمن ،ۀ یعنی بظاهر با خلق و بباطن باحق بودن.

۵ – یاد کرد ، یعنی ذدکر لسانی یا قلبی .

۶ – بازگشت ، یعنی اخلاص در ذکر و عبادت .

۷ – نگاهداشت ، یعنی مراقبت خاطر از توجه بغیر حق .

۸ – یادداشت یعنی دوام آگاهی بحق .

تعبیر اصول هشتگانهء مذکور از خواجه عبدالخالق غجدوانی است واین طریقه را بدانسبب طریق خواجگان نامیده اند که بنیان گذار نخستین مکتب عرفانی آن خواجه یوسف همدانی بوده و خلافای او نیز تا خواجه عبیدالله احرار غالبآ بنام وعنوان خواجه یاد میشده اند. ( برای اطلاع بر جزئیات تعالیم خصائص طریق خواجگان نفحات الانس جامی و شرح رباعیات ایضآ از عارف مذکور و رشحات از فخرالدین علی و متن تکمله یعنی کتاب حاضر دیده شود.)

ص ۱۱ س ۸ – اتقوا فراسه المؤمن … : حدیث نبوی (ص) است که در جامع صغیر (ج ۱ ص ۸) تمام آن بدینقرار روایت شده است :

اتقوافراسه المؤمن فانه ینظر بنورالله عزوجل ( و نیز رجوع شود به نفحات ص ۸۱ و ۳۷۸ ) ص ۱۱ س ۱۱ – العلم نقطه کثرها الجاهلون : برای اطلاع بر شرح و تفسیر دقیق عبارت فوق بهترین وسیله نوشته ها و منظومات مولانا جامی قدس سره بخصوص مثنوی نفیس سلسله الذهب وبالاخص دفتر اول آن مثنوی است .

ص ۱۱ س ۱۷ – پیش پدر خود گذرانیده بودند : مدرس گیلانی در مقدمه هفت اورنگ نوشته است : « لاری در شرح حال جامی راجع بتحصیلات وی گفته :

روزی سخن از استادان و معلمان ایشان در میان آمده بوده است ایشان فرموده اند که ما پیش هیچکدام از استادان چنان سبقی نگذرانیده ایم که ایشانرا بر ما غلبه و استیلائی بوده باشد ، بلکه همیشه بر هریکی در بحث غالب بودیم ، احیانآ بما سر بسری میکردند ، هیچیک را در ذمهء ما حق استادی ثابت نیست و ما بحقیقت شاگرد پدر خودیم که زبان از وی آموختیم چنین معلوم شده است که  ۳ » برخلاف تصور و ادعای ناشر هفت اورنگ ، عبارات مذکور در فوق از لاری نیست واز فخرالدین علی در رشحات می باشد (رک: رشحات ص ۱۳۵ – ۱۳۶).

ص ۱۱ س ۲۰ – مولانا جید : از شرح حال مولانا جنید با وصف اینکه از استادان مدرسه معروف نظامیهء هرات بوده است ، متأسفانه اطلاع زیادی بدست نیست جز انیکه فخرالدین علی صفی در رشحات ویرا بلقب اصولی خوانده واز مهارت و شهرت او در علوم عربیت یاد نموده واز اینکه مولانا جامی درس خود را نزد مولانا جنید در نظامیه میخوانده است سخن گفته (۴) و همه تذکره نویسان احوال جامی این مطالب را از رشحات گرفته و در ضمن احوال وی نقل نموده اند.

ص ۱۱ س ۲۲ – مختصر تلخیص : شرحی است که علامهء تفتازانی (سعدالدین مسعود بن عمر بن عبدالله التفتازانی متوفی بسال  ۷۹۷ هجری ) در سال (۷۵۶) در شهر عجدوان بر تلخیص المفتاح خطیب قزوینی نوشته و آنرامختصرالمعانی نام نهاده است .

ص ۱۱ س ۲۳ – شرح مفتاح : شاید شرح قسم ثالث از مفتاح العلوم سکاکی باشد که علامهء تفتازانی در سمرقند بسال ۷۸۷ نوشته است .

ص ۱۱ س ۲۳ – مطول : شرحی است که علامهء تفتازانی بر تلخیص المفتاح سابق الذکر در سال (۷۴۸) هنگامی که در شهر هرات بوده نوشته است وآنرا بنام سلطان معزالدین کرت (۷۳۲ – ۷۷۱) مصدر ساخته است .

ص ۱۱ س ۲۴ – حاشیه : گویا مقصود از حاشیه تعلیقات دقیقی است که میرسید شریف الدین علی بن محمد حسینی جرجانی معروف به میر سید شریف بر مطول نوشته و بحاشیهء میر معروف است (ایضآ رجوع شود بسطور آینده).

ص ۱۱ س ۲۴ – خواجه علی سمرقندی : از شاگردان میر جرجانی و مورد احترام علما و فضلای هرات بوده و بروایت رشحات از مولانا جامی «اکثر مستعدان و افاضل هرات پیاده در رکاب … و مولانا خواجه علی سمرقندی میرفتند » (۵) سال وفاتش معلوم نیست .

ص ۱۱ س ۲۵ – سید شریف جرجانی سید شریف الدین علی بن محمد جرجانی از معروفترین علماء قرن هشتم و معاصر علامهء نفتازانی و مصنف کتابهای مفید و مهم مانند شرح مواقف و تعریفات و صرف میر و نحو میر و کبری در منطق و رساله مراتب وجود و حاشیه بر مطول و غیره . در جرجان متولد شده و پس از تحصیل علوم متداوله درسال (۷۵۹ – ۷۸۶ش) بود . به شاه شجاع معرفی شد ، وبعدآ بمسرقند رفته با علامه نفتازانی مباحثات علمی بسیار نموده سپاس بشیر از برگشته و همانجا تا زمان مرگ اقامت اختیار کرده است و الادتش در سال (۷۴۰) و وفاتش بسال ۸۱۶ اتفاق افتاده و سی و یک مجلد کتاب باو نسبت داده اند.(۶)

ادامه دارد …

 

پاورقی ها :

 ۱ – مولانا علاءالدین علی بن محمد بقول مؤلف حبیب السیر اعلم علماء زمان بود و در صغر سن منظور نظر میرزا الغ بیک (۸۱۰ – ۸۵۳ شده بیمن تربیت آن پادشاه در علم بدرجات عالیه تصاعد نمود ومیرزا الغ بیک او را فرزند میخواند (حبیب السیر ج ۴ ص ۳۸) و از فرط محبت گاهی در شکار گاه قوش خاصه بدست وی میداد و باین سبب ظرفا او را بملاعلی قوشجی مشتهر ساختند بهمته کمل ذیح الغ  بیک و کتب رساله  فتحیه فی الهیئه توفی سنه ۸۷۹

(هدیه الاحباب ص ۲۲۱ – ۲۲۲).

۲ – الاشارات و التنبیهات ص ۱۲۶ – ۱۲۷ .

۳ – مقدمهء هفت اورانگ ص ۸.

۴ – رشحات ص ۱۳۴ .

۵ – رشحات ص ۱۳۶ .

۶ – هدیه الاحباب ص ۱۶۱ ، از سعدی تا جامی ص ۳۷۶ – ۳۷۸ .                                                                                                                                                                                                     

 

31 اکتبر
بدون دیدگاه

تعلیق و تحشی برتکملهء مولانا عبدالغفور لاری

تاریخ نشر : سه شنبه ۹ عقرب ۱۴۰۲ خورشیدی – ۳۱ اکتوبر ۲۰۲۳ میلادی – ملبورن – آسترالیا

الهی  غنچهء   امید  بکشای

گلی از روضهء  جاوید  بنمای

« جامی »

فصل دوم: 

تعلیق و تحشی بر تکملهء مولانا عبدالغفور لاری

به تصحیح و مقابله و تحشیهء

شادروان استاد علی اصغر بشیر هروی

بخش دوم  :

دیوان شعری از وی باقی مانده است که راوی آن ابوبکر والبی بوده و بنام دیوان قیس بنی عامر یا دیوان مجنون شهرت داردو شنیده ام که یکی از فضلأ معاصر آنرا بنام ترانه های مجنون ترجمه کرده است .                                             

سرگذشت مجنون موضوع چندین منظومهء شیوای دری واقع شده که ازآنجمله لیلی مجنون نظامی ، لیلی مجنون امیرخسرو دهلوی ، لیلی مجنون مکتبی ولیلی مجنون مولانا جامی است .                                                                         

ص ۸ س ۸ – هذا یدالله : برای تفسیر و شرح این حدیث بفص حکمه مهیمیته فی کلمه ابراهیمیه از کتاب نقدالنصوص مولانا مراجعه شود.                                            

ص ۵ س ۱۷ – دل فارغ ز درد عشق …. از منظومه های سبعه « هفت اورنگ است بیت » مذکور و ابیات بعد از آن در هفت اورنگ چاپ مدرس گیلانی بصفحه ۵۹۳ درج است .

ص ۶ س ۲ – بحمدالله که تا بودم …. این بیت و ابیات بعد از آن نیز از منظومهء یوسف و زلیخا است ( رک : هفت اورنگ چاپ مذکور ص ۵۹۴) .                                      

ص ۶ س ۸ – لذت عشق …. مطلع غزلی عارفانه از مولانا جامی است که در صفحه (۷۱۰) دیوان وی ثبت آمده است.     ص – ۶ س ۱۵ – رفت آنکه …. ( رک : دیوان ص ۸۲۵ و لوایح ص ۶ ).

ص – ۶ س ۱۷ – رفت سحر …. ( رک : لوایح جامی ص ۵) .

ص – ۶ س ۲۳ – جنید : سیدالطائفه ابوالقاسم جنید بن محمد زجاج معروف به جنید و قواریری و خراز از بزرگان صوفیه ومؤسس فرقه جنیدیه بوده که یکی از مهمترین فرق صوفیه است . وی مورد احترام تمام مشایخ ، عرفاء و اصلا از مردم بهاوند بوده ولی مولد و مشاوی بغداد بود . بسیاری از سلاسل تصوف ، نسبت خود را باو میرسانند. او شاگرد سری سقطی بوده و در تذکره های احوال عرف ، سخنان و کراماتی از او نقل شده است .

مرحوم محمد قزوینی در حواشی شدالازار ( ص ۴۳ ) این نکته را در بارهء جنید یاد آوری نموده که « در جمیع مأخذ مذکوره ( حلیه الاولیا ج ۱۰ ص ۲۵۵ – ۲۸۷ ، و تاریخ بغداد ۷ ص ۲۴۱ – ۲۴۹ و فشیری ص ۱۸ – ۱۹ و ابن خکان در حرف جیم و نفحات ص ۸۹ – ۹۲ )وغیر مذکوره از سایر کتب رجال و تواریخ نام و نسبت جنید را بهمان نحو که ما در فوق مرقوم داشتیم ( جنید بن محمد بن جنید) ضبط کرده اند فقط صاحب قاموس برخلاف عموم مأخذ دیگر گفته که نام او سعید بن عبید است و جنید لقب او بوده و ماهیچ ندانستیم که وی این مطلب عجیب را از کجا نقل کرده است».                        وفات جنید بروایت جامی از طبقات و قشیریه درسال (۲۹۷) و از تاریخ یافتی در سنه (۲۹۸ – ۲۹۹) اتفاق افتاده است ( نفحات چاپ تهران ص ۸۰).                              

ص – ۶ س ۲۳ شبلی : ابوبکر جعفر بن یونس یا جعفر بن جحدر یا دلف بن جحدر معروف بشبلی از بزرگان مشایخ صوفیه و در طریقت شاگرد جنید و در فقه بمذهب مالکی بوده و کتاب موطارا از برداشته است و از او نیز کرامات و حکایات و سخنان بسیاری در باره مباحث عرفانی نقل شده است . وفاتش در بغداد بسن (۸۷) سالگی در سال (۳۳۴ یا ۳۳۵) واقع شده ( برای اطلاع بیشتر در بارهء شرح حال واقوال او رجوع شود به نفحات الانس ص ۱۸۰ – ۱۸۳ و دهخدا ص ۳۷۹ و معجم البلدان ج ۳ ص ۲۵۶ و تذکره الاولیا ج ۲ ص ۳۸ ).                                                                           

ص ۷ س ۶ – رفتم بتماشای گل… . ( رک: لوایح ص ۶).

ص ۷ س ۸ – از لطف قد …. (رک : لوایح ص ۶ ، دیوان ص ۸۳۶ ) .

ص ۷ س ۱۱ – المجاز قنطره الحقیقته : بهترین شرح وتفسیر این عبارت بوسیلهء مولانا درمثنوی زیبای یوسف و زلیخا ضمن داستان بازغهء عادیانی آمده است.                    

ما خوانندهءمحترم را بمطالعهء منظومهء مذکور توصیه میکنیم و ضمنآ این ابیات را بطور نمونه از آنجا نقل مینمائیم:                                                                        

جمالش  پاک بو د از  تهمت  عیب

نهفته    در   حجاب    پردهء   غیب

ز  ذرات  جهان  آئینه   ها  ساخت

زروی خود بهریک عکسی انداخت

بچشم تیز بینت  هر چه  نیکوست

چو نیکو بنگری  عکس  رخ  اوست

چودیدی عکس سوی اصل بشتاب

که  پیش  اصل  نبود عکس  را تاب

معاذ الله   ز  اصل   ار   دور   مانی

چون عکس آخر شود بی نور مانی

نباشد   عکس   را   چند   ا نبقائی

ندارد   رنگ   گل    چندان   رفائی

بقا   خواهی    بروی   اصل   بنگر

وفا  جویی   بسوی    اصل   بگذر

نشیمن  بر تر از کوی  و مکان گیر

فراز  کاخ  معنی  آشیان گیر.  (۱)

ص ۷ س ۱۵ – بنظم یوسف و زلیخا بطوریکه ناظم قدس سره در اواخر مثنوی مذکور یاد کرده است سال (۸۸۸) بوده و عین گفتهء مولانا چنین است :                                                                                                                

قلم  نساجی  این جنس   فاخر

رسانید      آخر    سالی    بآخر

که  باشد  بعد از آن سال مجدد

نهم سال ازنهم عشرازنهم صد.

وواضح است : سالی که بعد از آن سال نهم از عشر نهم از قرن نهم باشد سال (۸۸۸) است یعنی ده سال قبل از وفات مولانا.                                                                  

ص ۸ س ۱۲ – از خدنگ خود …. بیتی است کاز غزل شیوائی که مطلع آن در صفحه (۷۹) نقل شد و اصل غزل در صفحه (۴۰۹ – ۴۶۰ ) دیوان جامی طبع تهران ثبت شده است .                                                                                    ص ۸ س ۲۱ – خواهم از حسنش … : از غزلی است بمطلع ذیل :

هر شبی کز ماه مهر افروز خود یاد آورم

از فغان  و  ناله  شهری  را   بفریاد  آورم

 و تمام آن در صفحه (۵۳۸) دیوان موجود است .

ص ۸ س ۲۵ – باز گوید غایرت … : مقطع غزل فوق است .

ص ۹ س ۲۱ – بکتابت نفحات الانس مشغول بودند: مصنف رحمهالله در حواشی نفحات الانس _( که کتاب حاضر تکلمه آنست ) مطالب متن را با اندکی تغییر آورده از انجمله گفته است : روزی فقیر بخدمت ایشان قدس سره در آمدم وایشان بتألیف این کتاب مشغول بودند و از صحبت خلق شکایت کردم فرمودند که خلق خدای تعالی را از عالم بیرون نمیتوان کرد …(حواشی نفحات الانس نسخه خطی موزیم هرات).                                          

ص ۱۰ س ۹ – یکی از دانشمندان ماوراءالنهر : شاغلی مدرس گیلانی ناشر هفت اورنگ در مقدمه ای که بر کتاب مذکر (چاپ تهران) افزوده است نوشته که « گویا سائل در این مسأله هیوی همان علاء الدین علی قوشجی مؤلف شرح تجریدجد است که از راصدان مرصد سمرقند بسال ۸۴۱ است ۲».                                                             

شاغلی مدرس گیلانی بر مطلب فوق ، این مطلب را نیز افزوده که : « هرچند صحت این سوال و جواب بآن کیفیت که لاری یاد کرده معلوم نیست زیرا که اولا ننوشته که آن مسئله چه بوده دیگر آنکه هرگاه این امر صحت میداشت تحقیقآ شهرت پیدا میکرد و ناگزیر دیگران نیز می نوشتند و اگر نیز نوشتند باید ملاحظه کرد ناقلین خود دیده و شنیده بودند یا از همین لاری شاگرد جامی نقل کرده اند (۳).                                                    

شاغلی مدرس در ضمن این چند سطر که اتفاقا یگانه قسمت تحقیقی و انتقادی مقدمهء هفت اورنگ بشمار میرود ، دو مطلب را گنجانیده است : نخست وقوع سولا و جواب بین مولانا جامی و دانشمند ماوراءالنهری آنهم بدلیل اینکه لاری ننوشته ست که آن سوال وجواب چه بوده و یا بدلیل اینکه دیگران غیر از لاری از آن یاد نکرده اند.                             

برای اینکه اشتباه و تردید شاغلی مدرس بکلی برطرف شود و جویندگان شرح حال عارف جامی بصحت واقعهء مذکور ( مذاکرهء قوشجی و جامی) اطمینان حاصل نمایند، میگوئیم : اگر چه شاغلی مدرس مدرک استنباط خود را در بارهء اینکه پرسنده آن مسئله فاضشل قوشجی بوده است ، بدست نداده اند ولی حقیقتآ شخص مذکور فاضشل قوشجی بوده بدلیل اینکه در رشحات عین الحیات کیفیت این پرسش و پاسخ بشرح ذیل آمده است :              

« روزی در هرات مولانا قوشجی بهیات و رسم ترکان جمتای عجیب بر میان بسته بمجلس شریف ایشان در آمده است و بتقریب شبههء چند بغایت مشکل از دقائق فن هیأت القا نموده ، ایشان بدیهتآ هریکی را جوابی شافی گفته اند چنانچه مولانا علی ساکت شده متحیر بمانده وایشان برسبیل مطائبه فرموده که مولانا در جمتای شما بهتر ازین چیزی نبود؟ مولانا علی بعد ازان بشاگردان خود میگفته است از آن روز باز مرا معلوم شد که نفس قدسی درین عالم موجود بوده است !(۴).       

و از گفتهء مولانا علی قوشجی راجع به وجود نفس قدسی که در تکمله نیز از زبان دانشمند ماوراء النهری نقل شده است ، واضح میشود فاضل قوشجی باشد در صحت نوشته صاحب تکلمه اظهار تردید کرده است . نکات آینده قابل توجه خواهد بود:         

ادامه دارد …

پاورقی ها :

۱ – یوسف زلیخای جامی ( هفت اورنگ) ص ۶۵۲ – ۶۵۴ .

۲ – مقدمه هفت اورنگ : ص ۶.

۳ – ایضأ ص ۶ .

۴ – رشحات : ص ۱۳۵ .

 

 

19 اکتبر
بدون دیدگاه

تعلیق و تحشی برتکملهء مولانا عبدالغفور لاری

تاریخ نشر : پنجشنبه ۲۷ میزان ۱۴۰۲ خورشیدی – ۱۹ اکتوبر ۲۰۲۳ میلادی – ملبورن – آسترالیا

 

الهی  غنچهء   امید  بکشای

گلی از روضهء  جاوید  بنمای

« جامی »

فصل دوم: 

تعلیق و تحشی بر تکملهء مولانا عبدالغفور لاری

به تصحیح و مقابله و تحشیهء

شادروان استاد علی اصغر بشیر هروی

بخش نخست  :

ص ۱ س ۲ – تسوید این اوراق :

اشاره به حواشی نفحات الانس است که مولینا عبدالغفور لاری ، آنرا بخواهش ضیاءالدین یوسف فرزند عارف جامی قدس سره شروعت نمود و کتاب حاضر را بعنوان تکملهء حواشی مذکور نگاشت بتفصیلی که در مقدمه گفته آمد.                                           

ص ۱ س ۵ – حضرت مخدوم :

در این کتاب از دوتن از بزرگان عرفا بعبارت حضرت مخدوم یا « مخدومی» و تظائر آن تعبیر شده است : نخست مولانا سعدالدین کاشغری و دیگر مولانا جامی است ولی غالبأ از جامی بعبارت « حضرت ایشان تعبیر شد» چنانچه کمتر صفحه ایست که ازین تعبیر اخیر خالی باشد. اما بطوریکه از دقت در آثار معاصرین جامی بر میآید در آن عصر کلمهء « مخدوم» یا « مخدومی»  برای عارف موصوف علم بوده چنانچه فخرالدین علی ( صفی) در رشحات عین الحیات (ص ۱۳۳ – ۱۶۳ همه جا عنوان حضرت مخدوم یا حضرت مخدومی آورده و اسفزاری در روضات الجنات (چمن دوم از روضهء بیست و چهارم ) آنجا که حکایت توجه عارف جام را به مجلس سلطان حسین میرزا و اطلاع از عشرت اندیشی حضار آن مجلس و انصراف از آنجا و تقدیم معذرت از طرف مولانا را ذکر نموده است گفته.                                                                                            

لحضره المخدوم مولانا عبدالرحمن الجامی نورلله مرقده

که زهد آمد مرا مانع زبزم عشرت اندیشان غم خود دور میدارم زبزم عشرت ایشان بجایی که اطلس شاهان نشاید فرش ره حاشا که راه قرب یا بد دلق گرد آلود درویشان و امیر علیشیر نوائی نیز مکرر همین تعبیر را در مورد دانای جامی بکار برد و از آنجمله در عنوان مرثیهء گیرا و شیئائی که تمام آن در همین تعلیقات خواهد آمد و امیر موصوف سروده است عبارت « مرثیه مخدوم نورالله مرقده » دیده میشود ونیز ( چنانچه ( در جای خود بیاید مسجدی که جامی در شهر هرات بنا نهاده بوده و هم اکنون باقی و برجاس هنوز بنام مسجد مخدومی یاد میشود.                                                                     

واما منظور از کلمهء مخدوم بخصوص در صفحهء اول کتاب حاضر که باعث بر نگارش این تعلیقه شده است ، نیز خود عارف جامی قدس سره بوده و در جایهائی که این کلمه بمولانا سعدالدین کاشغری اطلاق شده است ، توضیح ویاد آوری خواهد شد.                  

ص ۱ س ۲۴ – التصوف انما هو تلبیس و کتمان :

این عبارت که در بعضی از نسخ بدین صورت التصوف انماهو تلبیس و کتمان ، ضبط شده از ابو محمد عبدالله بن محمد حیری نشاپوری معروف به مرتعش از بزرگان مشایخ متصوفهء عراق و صاحب نکت معروف است که در سال ۳۲۸ و بقولی ۳۲۳ در بغداد وفات یافته است  و بعارت مذکور در نفحات بدین شکل آمده است که « از وی پرسیدند که تصوف چیست گفت اشکال و تلبیس و کتمان ( نفحات چاپ تهران ص ۲۰۷ ).                        

ص ۲ س ۲ – هزار قافله …..:

این بیت از غزلی بمطلع ذیل است :

ببزم زنده  دلان ذکر وی فراوانیست

صفای وقت جز از باده مصفا نیست

( رک : دیوان جامی چاپ تهران ص ۲۵۴ ) .

ص ۲ س ۷ – اولیائی …. حدیث نبویست (رگ : احیأ علوم الدین ج ۴ ص ۲۵۶ ) .

ص ۲ س ۸ – وطائفهء علیه بهائیه : مراد از بهائیه پیروان طریقهء نقشبندیه از جمله، سلاسل تصوف است که چون مؤسس یا مصلح طریقهء مذکور خواجه بزرگ بهاء الدین  نقشبند قدس سره بوده این طریقه را بهائیه نیز خوانده اند.                                        

و بطریقهء خواحگان هم شهرت دارد. ( برای اطلاع بر احوال خواجهء نقشبند بحواشی صفحه و بروی آگاهی از اصول اساسی مکتب تصوف نقشبندی بکتاب رشحالت عین الحیات و نیز بسطور آیندهء همین تعلیقات رجوع شود) .                                       

ص ۲ س ۱۳ – ز دیده در دلش …. از غزلی بمطلع ذیل است :

من بیدل چو خواهم داد جان نادیه دیدارش

مدد کن ای اجل تا زار میرم  زیر دیوارش

( رک : جامی ص ۴۵۳ ) و ظاهرآ « زدیده دردلش جا دادم » فصیح تر است .

ص ۲ س ۲۱ – الدین اذارآو ذکرالله . این حدیث در تفسیر کشف الاسرار وعده الابرار تألیف رشیدالدین ابوالفضل میبذی بدین صورت روایت شده است :                            

عن سعد بن جبیر قال سئل رسول الله (ص) : من اولیاءالله ؟ قال . « هم اللذین اذارآ و ذکر الله» . (کشف الاسرار ج ۴ ص ۳۰۹).                                                          

و در حاشیهء صفحه ای از کتاب نفحات الانس که در ملک شاغلی علی اصغر حکمت از فضلای معاصر ( در ایران) است بخط مولانا جامی اشاره بخطبهء نفحات ، این کلمات دیده می شود:                                                                                              

« اشاره الی ماروی انه قیل یا رسول الله من اولیاءالله عزوجل قال رسول الله صلی الله علیه و سلم : الذین اذارأ واذکرالله (۱) .                                                                  

ص ۲ س ۲۴ – هر لحظه جمال خود …. این دوبیت از غزل شیوا و شور انگیزیست که در دیوان جامی (ص ۷۳۸ – ۷۳۹) ضبط شده و تمام آن بدینقرار است :              

هر  لحظه   جمال  خود   نوع  دگر آرائی

شور دگر  انگیزی ، شوقی دگر  افزائی

عقل از تو چه در یابد تا وصف تو اندیشد

در عقل  نمی گنجی  در  وصف  نمیآئی

پنهانی   تو   پیدا  ،  پیدایی    تو    پنهان

هم در همه پنهانی همه برهمه پیدائی

زان  سایه که افگندی بر خاک گه جلوه

دارند   همه    خوبان    سرمایه  زیبایی

بی  پردهء  آب  و گل  ما را  نمائی روی

خورشید درخشان را تاکی بگل  اندایی

ای گشته عیان هرجا، هرجا که  شوی پیدا

گردد ز غمت شیدا ، صد عاشق  هر جایی

جامی ز دویی بگسل  یکروی شو و یکدل

باشد  که   کنی منزل  در عالم یکتائی

ص ۳ س ۵- خوشتر ز کتاب … شاید ایرج میرزا جلال الممالک شاعر معروف معاصر، از همین رباعی الهام گرتفه باشد آنجا که گفته است :                                            

کتاب ارهست  کمتر خور غم دوست

که از هر دوستی  غمخوار تر اوست

نه غمازی نه نمامی شناسد

نه او از کس نه کس از او هراسد … (۲)

ص – ۶ س ۸ – لذت عشق …. مطلع غزلی عارفانه از مولانا جامی است که مطلغ غزلی عارفانه از مولانا جامی است که مطلعه آن اینست :                                              

هردم آیم بر درت با دیدهء  خونبار خویش

تا  طفیل  دیگران   نمائیم   دیدار خویش

(رک » دیوان جامی ص ۴۵۹ – ۴۶۰ ) .

ص ۳ س ۲۸ غرض از عشق …. مطلع یکی از غزلهای جامی است که مصراع اول آن در ( دیوان چاپ تهران ص ۲۰۰ ) چنین  طبع شده است :                                      

« غرض از چاشنی عشق توآم درد و غم است » و صورت متن صحیح تر بنظر می رسد.

ص ۴ س ۲۳ – جان عاشق …. مطلع غزلی است از جامی که در صفحه (۴۸۸) دیوان چاپ تهران ثبت آمده است .                                                                        

ص ۵ س ۳ – مجنون عامر :

قیس بن ملوح بن مزاحم یا معاذ بن مزاحم عامری عاشق لیل دختر سعد عامری است که از خرد سالی به لیلی دل باخته بود و چون بزرگ شد شیفتگی وی از حد گذشت و بیشتر اوقات در بیابانها بسر میبرد و بادوام انس گرفته بود و باید لیلی شعر می سرود.                 

ادامه دارد …

پاورقی ها :

۱ – از سعدی تا جامی : ص ۵۶۴ .

۲ – دیوان ایراج : ص

30 سپتامبر
۲دیدگاه

تکملهء حواشی نفحات الانس

تاریخ نشر: شنبه ۸ میزان ۱۴۰۲ خورشیدی – ۳۰ سپتامبر ۲۰۲۳ میلادی

الهی  غنچهء   امید  بکشای

گلی از روضهء جاوید بنمای

« جامی »

بخش دوازدهم  :

سلاطین زمان ۷۸۶ که طریق ملازمت و اسلوب خدمت بجای می آوردند و بشرف صحبت ۷۸۷ ایشان مشرف میگشتند ، حضرت ایشان متصدی جذب خاطر ایشان نمی شدند و خود را به ایشان نمی نمودند و ازین معنی بالکلیه خالی بودند.

اما این طایفه را بی اختیار کشش دل و جذب خاطر بحضرت ایشان بسیار بوده و زبان نصیحت برین ۷۸۸ طایفه نمیگشادند و میفرمودند که کردنی و ناکردنی میدانند کسی که از صحبت فقیری متأثر نمی شود ۷۸۹ .

روزی در مجلس شریف حضرت ایشان میگذشت که یکی از سلاطین بملازمت یکی از درویشان زمان خود رفت و باوی گفت که هر آرزوئی که در دل داری بگوی ، آن درویش گفته است که آرزوی مرا بر نمیآری ، باز گفته است :

که ۷۹۰ بگوی ، درویش ۷۹۱ گفته است که آرزو دارم که دیگر بر می نیایی .

حضرت ایشان علیه الرحمه والرضوان فرمودند که اگر آن درویش « بر » خود را از خود دور میکرد ، هرگز این نمیگفت .

حضرت ایشان ( علیه الرحمه و الرضوان) بتصنیف هر کتاب و ترکیب هر رساله که شغل میفرمودند ، باندک فرصتی با تمام می رساندیند.

تفصیل مصنفات حضرت ایشان علیه الرحمه والرضوان ۷۹۲ :

تفسیر ، تا آیت و ایای فارهبون ، * شواهدالنبوه *، نفحات الانس * ، نقد النصوص * ، رساله طریقه خواجگان * ، اشعه اللمعات * شرح فصوص الحک ۷۹۳ * لوامع * ، شرح بعضی ابیات تائیه فارضیه * ، « شرح قصیدهء حمزیهء میمیه فارضیه » ۷۹۴ * ، شرح رباعیات * ، لوایح * ، شرح بیتین مثنوی * ، شرح بیت خسرو دهلوی * ، شرح حدیث ابی ذر بن عقیل  * ، شرح سخنان خواجهء پارسا (۷۹۵) * ، ترجمهء اربعین حدیث * ، رساله تحقیق مذهب صوفی و متکلم وحکیم * ، رساله فی الوجود * ، رساله جواب سوال ۷۹۶ هندوستان *، رساله لااله الاالله *، رساله مناسک حج *،هفت اورنگ مشتمل بر هفت کتاب :

کتاب اول : سلسله الذهب * .

کتاب ثانی : سلامان وابسال * .

کتاب ثالث : تحفه الاحرار ۷۹۷ * .

کتاب رابع : سبحه الابرار ۷۹۸ * .

کتاب خامس : یوسف و زلیخا * .

کتاب سادس : لیلی و مجنون * .

کتاب سابع : خردنامه « اسکندری » ۷۹۹ * .

دیوان اول ، * دیوان ثانی ، * دیوان ثالث ، * بهارستان ، * رساله کبیر در معما ، * رسالهء متوسط ، * رسالهء صغیر ، * رسالهء منظومهء اصغر ، * رسالهء عروض ،* رسالهء قافیه ۸۰۰ ، * رسالهء موسیقی ، *  رسالهء منشئآت ، * فواید ضیائیه فی شرح الکافیه ، * شرح بعضی از مفتاح الغیب * که با بیاض نرفته ، صرف فارسی منظوم و منشور، * ( وحضرت ایشان در مناسک حج دو رسالهء نوشته اند : یکی صغیر که مشهور است و یکی کیبیر که بر چهار مذهب نوشته اند در راه مکه و آن در عرفات گم شده ازین جهت مشهور نیست، از برای آنکه مسوده اصل نبوده ) 

ولادت حضرت ایشان در خرجردجام * بوده است وقت العشاء الثالث و العشرین من شعبان المعظم سنه سبع عشر و ثمانمائه .

لقب اصلی ایشان عمادالدین است و لقب مشهور نورالدین واسم مبارک ایشان ۸۰۱ عبدالرحمن .

در بیان تخلص (خود) فرموده اند:

نظم

مولدم  جام    و    رشحهء    قلمم

جرعهء جام شیخ الاسلامی است

« لاجرم     در     جریدهء      اشعار

بدو معنی تخلصم جامی است ۸۰۲. * »

والد حضرت ایشان احمد بن محمد الدشتی * است ۸۰۳ که از دشت اصفهان است که محله ایست از وی ، و خدمت مولانا محمد : جد ایشان ۸۰۴ ، یکی از فرزندان امام محمد شیبانی را ( رحمه الله علیه ) در عقد نکاح در آورده بوده اند و مولانا احمد که والد حشرت ایشانست ، ازوی است . ومدت حضرت ایشان بهشتاد ۸۰۵ و یک که عدد حروف کاس است رسیده بود که ساقی دور در در هژدهم محرم الحرام ۸۰۶ سنه ثمان و تسعین وثمانمائه ارخمخانهء اناالله والناالیه راجعون ۸۰۷ (۱) جام زلال لقای ۸۰۸ حضرت ذولجلال ( والافضال) برکف گرفت و معاشر عشرت سرای (عشق ومحبت ۸۰۹) را مژدهء رستگاری از تنگنای غربت کرامت کرده شاهباز اوج احدی را شتهء تعلق جسدی مانع پرواز ۸۱۰ بود (چون صفیر).

یاایتهاالنفس المطمئنه ارجعی (۱) شنید ، رشهء تعلق گسسته (گشت) وبوکر ۸۱۱ ج اصلی باز گشت .

از حضرت ایشان (علیه الرحمه والرضوان ۸۱۲)(در) سال آخر آثار اطلاع برظهور واقعهء انقطاع ظاهر میشد و سخنان منبئی از (زمان هجر و مفارقت ۸۱۳ سربر میزد و توطین نفوس بمفارقت میفرمودند واین دو بیت بکرار بر زبان مبارک (حضرت) ایشان (علیه الرحمه والرضوان ) می گذشت :

دریغا  که   بی   ما  بسی   روزگار

بروید    گل    و     بشکفد    نونهار

بسی  تیر   و  دیماه  و  اردیبهشت

بیاید ۸۱۴ که ماخاک باشیم و خشت .*

وچند روز پیش از ظهور مرض از مسکن مألوف به بعضی نواحی ( دیگر از حوالی (۸۱۵) شهر عزیمت سیر کردند و در قریه ای که تعلق بحضرت ایشان * میداشت فرصتی بر خلاف عادت توقف فرمودند ۸۱۶ ، و چون توقیف حضرت ایشان در قریهء مذکوره ۸۱۷ از طریقهء معهوده ۸۱۸ در گذشت . اصحاب و احباب مضطرب حال شدند واز حضرت ایشان التماس مراجعت کردند ۸۱۹ .

حضرت ایشان فرمودند که دل از یکدیگر می باید کند – و چون مراجعتن نمودند بایکی از فقیران خطارب فرمودند ۸۲۰ پیش از عروض مرض (۸۲۱) بسه روز که گواه باش (۸۲۲) که ما را با هیچکس بهیچ وجه ۸۲۳ وابستگی نمانده است ، (بعد از آنکه بمنزل شریف معاودت نمودند ( ۸۲۴) مرض (۸۲۵) پیدا شد و در ضباح جمعه که ششم عتروض مض بود وهژدهم شهر محرم الحرام (حرکت نبض حضرت ایشان ساقط شد و چاشتگاه آثار ارتحال بدارالقرار ظاهر گشت .

در اثنای این حال چشم مبارک حضرت ۸۲۶ ایشان بطاق خانه افتاد و فرمودند که منزل ما روشن ۸۲۷ شد.

میفرمودند: پیش ۸۲۸ از فوت بدوسال که خود را در حالت نزع دیدیم ودر آن ۸۲۹ حال ۸۳۰ مجلسی بود بس ۸۳۱ عظیم و شایبهءکدورتی در حوالی ۸۳۲ خود مشاهده کردیم بتلاوت آیه الکرسی مشغول گشتیم از نوانیت ۸۳۳ آیت آن کدورت ۸۳۵ محو ۸۳۶ شد.

فقیر را درین زمان آن ۸۳۷ سخن (بیادآمد و۸۳۸) در خاطر گذشت ۸۳۹ که همانا نورانیت آیه الکرسی ظاهر گشته است زیرا که تلاوت این آیت ورد حضرت ایشان بود که بعد ۸۴۰ از صلوه فرضه چنانچه مشهور ۸۴۱ است میخواندند ۸۴۲ فی الحال بتلاوت آیه الکرسی مشغول شدم وبعضی از مخادیم بقرائت مسوره (۳) پس ۸۴۳ مشغول گشتند.

چون لحظه ای بر آمد ، ناگاه حضرت ایشان فرمودند که همچنین – بر وجهی که گویا کسی ایشانرا ۸۴۴ از چیزی خبر داد – این لفظ فرمودند وفی الحال احرام نماز بر بستند ۸۴۵ و دستها بر سینه نهادند.

ابتدا بدکعا انی ۸۴۶ و جهت وجهی للذی فطرالسموات والارض حنیفآ وما انامن ۸۴۷ العشرکین (۴) ان صلواتی و نسکی و محیای و مماتی لله رب العالمین لاشریک له و بذلک امرت وانا ۸۴۸ اول المسلمین (۵) ، بر سبیل جهر چنانچه طریقهء حضرت ایشان می بود ، بی ۸۴۹ تفاوت میان این حال وحال صحت ، دو رکعت نماز گزاردند ، در رکعت اول (فاتحه ۸۵۰) و قل یاایهاالکافرون (۶) (خواندند و در رکعت ۸۵۱ دوم فاتحه وقل هو الله احد (۷) خواندند، ۸۵۲ چون سلام دادند باز مشغول گشتند ۸۵۳ و دو رکعت (نماز) دیگر گزاردند. اما تلاوت درین (دو) رکعت شکسته میشد و بعد سه نوبت فرمودند : الهم اغفرلی ذنوبی ودعای دیگر نیز خواندند وبعد از آن باین ذکر مشغول گشتند ( که یاالله یا واحد یا احد یا صمد و تشخیص این بتأمل دست میداد و این ذکر را مرتبه مرتبه تخفیف میکردند تا الله ماند ۸۵۴ ) و درین اثنا دست این فقیر را گرفتند و انگشت مسبحه (فقیر) را مسواک ساختند (۸) چنانچه مسواک مستحب است در حال نزع و بحکم کماتعیشون تموتون ، * نسبت ، ایشانرا بطریق زمان صحت باز می یافت بی تفاوت ۸۵۵ ) و هیچ نوع اضطرابی با ایشان راه نیافت و مضمون المؤمنون ینتقلون ۸۵۶ من دار الی دار * در حق ایشان مشاهده می افتاد.

روزی میفرمودند که اگر کسی را در حالت نزع مرض متوجه دماغ باشد ، غاللب آنست که چون نسبت حال این طایفه ملکهء وی شده باشد و درذات ۸۵۷ وی متجوهر گشته بعروض این عوارض ۸۵۸ زایل نشود و متغیر نگردد و بعد از مفارقت روح ۸۵۹ از بدن حکم وی ظاهر شود چه تغییر و تشویش عارض مزاج دماغ است، نه عاض حقیقت شخصی ، تحصیل این ملکه در چنین روزی نفع رساند.

(حال برین منوال بود تا وقتی که ۸۶۰ ) بانک (سنت) نماز جمعه دادند « مردم جهت گزاردن مشغول شدند » حضرت ایشان علیه الرحمه والرضوان از مقام فنابدار بقا رحلت فرمودند و هر ذره از ذرات کون از سمک تا سماک ، زبان مقال و السان حال به مضمون این ابیات گشادند:

دردا که پاکباز  جهان  از  جهان برفت

پاک آنچنان که آمده بود آنچنان برفت

جانش که  شاهباز معارف شکار بود

آواز طبل  شاه شنید  و  دوان  برفت

غم شد محیط  مرکز عالم زهر طرف

کان مرکز محیط  کرم از  میان  برفت

دلها ببر غمین  که  امین  زمین نماند

جانها  ز تن  رمان که امان زمان برفت

از وی نشان چگونه دهد کس که ساخت محو

در بی نشان  نشان  خود  و  بی  نشان برفت

چون مردمان دیده شدم غرق ۸۶۱ سیل اشک

از بسکه آبم  از مزه  خونفشان برفت

گفتم  برم  بشرح  غمش زندگی بسر

غم زور کرد و قوت نطق از زبان برفت

صباح شنبه ، خلق از هرطرف ، از شهر و ولایات ۸۶۲ متوجه آن منزل شدند سلطان وقت ، افتخار ارباب تاج و تخت ، شاه روشن دل صافی ضمیر که از مقام فقر قدم همت بر سریر سلطنت نهاد و بر مسند شاهی دادعدل و دادگستری داد ۸۶۳ « قدم از مقام همت فروتر ننهاد ۸۶۴» و بمقتضای علوالهَه من الایمان چشم اعتبار بر منصب تاج و تخت نگشاد – مدحت وی از مافقیران نیاید و بشاید ، حضرت ایشان علیه الرحمه والرضوان در جمیع اشعار خود چه قصیده ( چه) غزل و چه معما و ( چه ) رباعی و قطعه و مثنوی از محض مبحت و خلوص اعتقاد طریق مدح و نثای وی سپرده اند ۸۶۵ و دعای بقای دولت و دولت بقای وی کرده « مدحت وی ۸۶۶» ایشانرا شاید ، از فقیران جز دعاگوئی نیاید – اعنی قطب فلک مرحمت واحسان ومرکز دایرهء امن و امان ، ابوالغازی سلطان حسین بهادرخان ، اطال الله عمره وادام دولته وابد سلطانه و خلد ملکه ، در آن روز جهانسوز و ساعت جانگداز ، قدم اهتمام از مقام صدق و ارادت ، نه از طریق رسم وعادت ، باوجود مریضی و ضعف بغایت برداشته بحوالی منزل و مقام (حضرت) ایشان (علیه الرحمه والرضوان) شتافت و بتهیهء تکفین و تجهیز آن حضرت پرداخت ۸۶۷ با دل بریان و چشم گریان .

شاهزادگان عالیمقدار و امراء و وزرای نامدار و بزرگان روزگار و صفار و کبار ، در آن تیره روز محنت اندوز ، جنازهء حضرت ایشان را ۸۶۸ بدوش ادب برگرفتند و چون به دشت عیدگاه رسید ، خلق از هر طرف هجوم کردند که خود را بجنازهء (حضرت) ایشان برسانند ، اما از غایت کنت و شدت ازدحام گنجایش این معنی نبود غوغای عظیم و شورش قوی برخاست ، یعنی از امرای عظیم سوار شدن و چوبها کشیده به صعوبت تمام جنازهء حضرت ایشانرا بجوار حضرت (۸۶۹) مخد.م قدس الله تعالی سره آوردند ، زمین صدف وار لب بخنده بگشاد ۸۷۰ و آن در گرانمایه را در سینه جای داد.

حضرت پادشاه را بسبب دردپای ، آرزوی شرف پایه ۸۷۱ جنازهء (حضرت) ایشان (علیه الرحمه والرضوان) دردل بماند ۸۷۲ و این را بزبان میآوردند وتحسروتآسف ۸۷۴ میبردند. ۸۷۵

شعرای عصر، از امراء و فقراء مرثیه وتاریخ گفتن آغاز کردند و حضرت امیرکبیر ، آن روشن ضمیر معارف پذیر که بر خاطر خطیر و ضمیر ( منیر) حضرت ایشان علی الرحمه الرضوان بدین عنوان شرف عبور یافته که محب و معتقد درویشان بلکه محبوب و معتقد ایشان .

بیت

آن تافته دی بر دل او زردنه دیر

راز فردا چه جای دی بلکه پریر

علیه الرحمه والرضوان بدین عنوان شرف عبور یافته که محب و معتقد ۸۷۶ درویشان نظام المله والدین علیشیر ، الزی هو مستفن باسمه العالی عن المبالغه فی الالقاب فنتعرض ۸۷۷ بالشتغال بالدعا عن مزاوله الاطناب و فقه الله لمایحب و برضاء وجعل آخر ته خیر امن اولاء (آن) مرائی وتواریخ را اصفا فرمودند وهریک را از شعرا بشرف التفات و انعام و اکرام مشرف ساختند و خود نیز مرثیه فرمودند و در بیستم وفات حضرت ایشان صلای عام در دادند و خلق را بعیدگاه دعوت کردند.

حضرت پادشماه و جمیع اکابر و اهالی و مشایخ و موالی و (جمیع) خواص و عوام حاضر گشتند و ۸۷۸ در آن روز مرثیه ای که حضرت امیر فرموده بوند ، واعظ بر (سر) منبر خواند و چون چهل روز بگذشت ، حضرت پادشاه برهمین منوال صالی عام دردادند وخلق را بعیدگاه خواندند و کثرت و ازدحام تمام شد و بعد از آن حضرت امیر عمارت عالی بر قبلهء مقبرهء حضرت ایشان علیه الرحمه والرضوان بنیاد نهادند و جمعی از حفاظ تعیین فرموندند.

پایان فصل اول

پاورقی ها :

۱ – قرآن کریم ۲ / ۱۵۶ .

۲ – قرآن کریم ۸۹/۲۷ – ۲۸ .

۳ – وکر : آشیانهء مرغ ، وکرالطائر : اتی وکره . وکروانتکرالطائر . اتخذوکرآ (المنجد) .

۴ – قرآن کریم ۶ ر ۷۹، .

۵ – قرآن کریم ۶ر۱۶۲ – ۱۶۳ .

۶ – قرآن کریم : ۱۰۹ ر و در اینجا تمام سوره مقصود است .

۷ – قرآن کریم ۱۱۲ /۱ – در اینجا مردا تمام سوره است .

۸ – در اینجا نسخه « ب» تمام شده است یعنی بقیهء اوراق آن تا آخر کتاب ساقط شده.

نسخه بدلها و اختلاف قرائت

۷۸۶ – ب : ندارد .

۷۸۷ – ب : ملازمت .

۷۸۸ – ب : بدین .

۷۸۹ – ب ، ف : نمیگردد.

۷۹۰ – ب : ندارد .

۷۹۱ – ب : آن درویش .

۷۹۲ – ب ، ف : قدس سره .

۷۹۳ – ب : شرح فصوص .

۷۹۴ – ب : بین «   » را ندارد .

۷۹۵ – ب : ندارد.

۷۹۶ – ب : سوال و جواب .

۷۹۷ – اصل : تحفه الابرار .

۷۹۸ – اصل : سبحه الابرار .

۷۹۹ – ب : بین «    » را ندارد.

۸۰۰ – ب : بین  «    » را ندارد.

۸۰۱ – ب : ندارد.

۸۰۲ – ب : این بیت را ندارد.

۸۰۳ – ب : ندارد.

۸۰۴ – ب : ندارد.

۸۰۵ – اصل : که بهشتاد.

۸۰۶ – اصل : محرم الحرام است .

۸۰۷ – در نسخهء ب بجای این کلمات تنها مفظ (وحدت) آمده .

۸۰۸ – اصل ، ب : بقای  و از اینجا تا آخر کتاب با قسمتی از مقدمهء دیوان جامی که از یک نسخه خطی تکلمه که بشماره (۹۱۴) کتابخانه مجلس شورای ملی ایران محفوظ است و در ص ۱۵۰ – ۱۵۶ مقدمهء دیوان نقل شده است ، مقابله میشود.

۸۰۹ – اصل : وحدت .

۸۱۰ – ض : ندارد.

۸۱۱ – ض بمبدأ .

۸۱۲ – ض ندارد.

۸۱۳ – ب ، ض ندارد.

۸۱۴ – اصل ، ض : برآید.

۸۱۵ – ب : ندارد.

۸۱۶ – در نسخهء اصل : عبارت است بعد از کلمهء (فرموندند) ذیل که تکرار عبارات متن آمده است : و در آن ایام اطلاع بر ظهور واقعه از حضرت ایشان اهر میشده و سخنان مبنی از ساعت هجرت و وداع از آنحضرت سر بر میزده .

۸۱۷ – ض : مذکور .

۸۱۸ – ض معهود .

۸۱۹ – ب : نمودند.

۸۲۰ اصل : گتفند ، ض : کردند.

۸۲۱ – اصل : مروض .

۸۲۲ – ض : باشد.

۸۲۳ – ب : بهیچ وجه و هیچکس .

۸۲۴ – ب : بین  «    » را ندارد.

۸۲۵ – ب : چون مرض .

۸۲۶ – ب : ض : ندارد.

۸۲۷ – در اصل (روشن) محو شده.

۸۲۸ – ب : که پیش .

۸۲۹ – ب : ندارد.

۸۳۰ – ض : حالت .

۸۳۱ – ض : ندارد.

۸۳۲ – ب : منزل ، ض : احوال .

۸۳۳ – ب : نزد.

۸۳۴ – ض : آن .

۸۳۵ – ض : ندارد.

۸۳۶ – ض : رفع .

۸۳۷ – اصل : این .

۸۳۸ – ض : ندارد.

۸۳۹ – ض : آمد.

۸۴۰ – ض : وبعد .

۸۴۱ – ب : مستحب .

۸۴۲ – ض : میخوند چنانچه مشهور است .

۸۴۳ – اصل : بس .

۸۴۴ – ض : ایشانرا کسی .

۸۴۵ – ب ، ض : بستند.

۸۴۶ – ض : ندارد.

۸۴۷ – ض : ندارد.

۸۴۷ – ض : ان المشرکین .

۸۴۸ – ض : آن اول .

۸۴۹ – ض : دو رکعت نماز گزاردند بی تفاوت میان حال مرض و حال صحت .

۸۵۰ – ض : بین   «    » را ندارد.

۸۵۱ – ض : ندارد.

۸۵۲ – ب : ندارد.

۸۵۳ – اصل : شدند .

۸۵۴ – ب : بین (   ) را ندارد.

۸۵۵ – سطور بین دوعلامت «    » در نسخه ض و بعبارت دیگر در مقدمهء دیوان جامی که از نسخه مذکور نقل شده ، نیست .

۸۵۶ – ض : نیقلبون .

۸۵۷ – ب ، ض : ذرات .

۸۵۸ – اصل : مرض .

۸۵۹ – ض : نفس .

۸۶۰ – کلمات بین دو قلاب (   ) در نسخه اصل نیست و بجای آن تنها لفظ (چون) آمده است .

۸۶۱ اصل : غیر . ( از روی دیوان تصحیح شد ).

۸۶۲ – ض : ولایت .

۸۶۳ – ض : عدالت و مرحمت بداد.

۸۶۴ – ض : بین  «    » را ندارد.

۸۶۵ – ض : سروده اند.

۸۶۶ – ض : ندارد.

۸۶۷ – ض بین   «    » را ندارد.

۸۶۸ – ض : ندارد.

۸۶۹ – ض : ندارد.

۸۷۰ – اصل : گشاد.

۸۷۱ – ض : ندارد.

۸۷۲ – ض : ماند.

۸۷۳ – اصل : می آورد.

۸۷۴ – ض : تإسف و تحسر .

۸۷۵ – اصل : میبرد.

۸۷۶ – ض : محبت معتقد.

۸۷۷ – اصل : فتعرض .

۸۷۸ – ض : ندارد.

۸۷۹ – ض : ندارد.

(انسجام)

 

02 مارس
۳دیدگاه

تکملهء حواشی نفحات الانس

تاریخ نشر پنجشنبه ۱۱حوت ۱۴۰۱– دوم مارچ ۲۰۲۳ هالند

تکملهء حواشی نفحات الانس

شرح حال مولانا جامی قدس سره

تألیف

رضی الدین عبدالغفور لاری

به تصحیح و مقابله و تحشیهء بشیر هروی

————–

الهی  غنچهء   امید  بکشای

گلی از روضهء جاوید بنمای

« جامی »

بخش یازدهم  :

رباعیه ۷۲۴

قومی  که  حق  است  قبلهء همتشان

تا سرداری سر مکش (از) خدمتشان

آنرا  که  چشیده  زهر  آفات  ز  دهر

خاصیت    تریاق    دهد   صحبتشان

و فرموده اند که اشتغال بامر « ی بحسب » ۷۲۵ ظاهر ضروریست تا این کس از سایر خلق ممتاز نشود ونشانه مند نگردد . نشنیده ای که شخصی پیش ۷۲۶ بزرگی رفت و التماس تعلیم ۷۲۷ طریقی کرد ۷۲۸ ، فرمود که هیچ پیشه ای داری ؟ گفت : نی .

ادامه نوشته…

24 ژانویه
۴دیدگاه

تکملهء حواشی نفحات الانس

تاریخ نشر سه شنبه  چهارم دلو ۱۴۰۱– ۲۴ جنوری ۲۰۲۳ هالند 

تکملهء حواشی نفحات الانس

شرح حال مولانا جامی قدس سره

تألیف

رضی الدین عبدالغفور لاری

به تصحیح و مقابله و تحشیهء بشیر هروی

————–

الهی  غنچهء   امید  بکشای

گلی از روضهء جاوید بنمای

« جامی »

بخش دهم :

رباعیه ۶۶۴

در  عرصهء   کون   همدمی  نتوان  یافت

در  قصهء   عشق   محرمی   نتوان   یافت

زان  می  که حریفان همه خوردند وگذشت

در   خمکدهء    فلک    نمی نتوان   یافت

اما بسیاری از فقیران از صحبت حضرت ایشان علیه الرحمه و الرضوان ۶۶۵ می شدند و ایشانرا حالات و کیفیات دست میداد.

ادامه نوشته…

20 دسامبر
۹دیدگاه

تکملهء حواشی نفحات الانس

تاریخ نشر سه شنبه ۲۹ قوس ۱۴۰۱–  ۲۰ دسامبر  ۲۰۲۲ هالند

تکملهء حواشی نفحات الانس

شرح حال مولانا جامی قدس سره

تألیف

رضی الدین عبدالغفور لاری

به تصحیح و مقابله و تحشیهء بشیر هروی

————–

الهی  غنچهء   امید  بکشای

گلی از روضهء جاوید بنمای

« جامی »

بخش نهم :

و (چون) در تکرار این ملاحظه کوشد، انجذاب وی « روی در تزاید نهد و ۵۷۰ لحظه فلحظه قوی تر گردد ، و در تعلق وی بممکنات فتوری واقع شود و انقطاعی حاصل گردد و چون ملاحظه کند (نیز) که وی بحسب انسانیت و (خاصیبت) آدمیت بی لذت نمیتواند بود و لذت تابع میل است ومتعلق میل امری می باید کامل و باقی ، زیرا که تعلق خاطر بناقص یا فانی مثمر حزنست ۵۷۱ بظهور عیب یا عروض فنا.

ادامه نوشته…

15 نوامبر
۵دیدگاه

تکملهء حواشی نفحات الانس

تاریخ نشر سه شنبه  ۲۴ عقرب ۱۴۰۱–  ۱۵ نوامبر  ۲۰۲۲ هالند

تکملهء حواشی نفحات الانس

شرح حال مولانا جامی قدس سره

تألیف

رضی الدین عبدالغفور لاری

به تصحیح و مقابله و تحشیهء بشیر هروی

————–

الهی  غنچهء   امید  بکشای

گلی از روضهء جاوید بنمای

« جامی »

بخش هشتم :

بیت ۴۷۶

جرمی  که  رخت  ما بحریم  فنا کشد

بهتر ز طاعتی که بعجب و ریا کشد *

می فرمودند که دورتر از طریق این ط ایفه آن کسی است که نظر وی  بر خود افتاده است « زیرا که این نقیض ۴۷۷ » صریح است مر آن چیزیرا که اصل مقصود است .

ادامه نوشته…

17 اکتبر
۹دیدگاه

تکملهء حواشی نفحات الانس

تاریخ نشر دوشنبه ۲۵ میزان  ۱۴۰۱–  ۱۷ اکتوبر  ۲۰۲۲ هالند

تکملهء حواشی نفحات الانس

شرح حال مولانا جامی قدس سره

تألیف

رضی الدین عبدالغفور لاری

به تصحیح و مقابله و تحشیهء بشیر هروی

————–

الهی  غنچهء   امید  بکشای

گلی از روضهء جاوید بنمای

« جامی »

بخش هفتم :

نظم ۴۰۱

سه  نشه  بود  ولی   راز   نخست   آن   بمعنی

که ۴۰۲  چو روی  او ببینی  دل  تو  بدو گراید

ادامه نوشته…

06 سپتامبر
۴دیدگاه

تکملهء حواشی نفحات الانس

تاریخ نشر سه شنبه ۱۵ سنبله ۱۴۰۱– ششم  سپتامبر  ۲۰۲۲ هالند

تکملهء حواشی نفحات الانس

شرح حال مولانا جامی قدس سره

تألیف

رضی الدین عبدالغفور لاری

به تصحیح و مقابله و تحشیهء بشیر هروی

————–

الهی  غنچهء   امید  بکشای

گلی از روضهء جاوید بنمای

« جامی »

بخش ششم:

و در روز اول که بصحبت حضرت مخدوم قدس الله تعالی سره ۲۷۲ رسیده بوده اند میفرموده اند که شاهبازی بچنگ ما افتاده .

ادامه نوشته…

18 آگوست
۶دیدگاه

تکملهء حواشی نفحات الانس

تاریخ نشر پنجشنبه ۲۷ اسد ۱۴۰۱– ۱۸ آگست  ۲۰۲۲ هالند

تکملهء حواشی نفحات الانس

شرح حال مولانا جامی قدس سره

تألیف

رضی الدین عبدالغفور لاری

به تصحیح و مقابله و تحشیهء بشیر هروی

————————

الهی  غنچهء   امید  بکشای

گلی از روضهء جاوید بنمای

« جامی »

بخش پنجم :

یکی از دانشمندان ماوراءالنهر را مسأله ای مشکل بروده است « در علم هیأت که وی بآن مشهور بوده ۱۹۱ و دران مهارت تمام ۱۹۲ داشته مدتی برین ۱۹۳ منوال بوده است ۱۹۴» و از هیچ محل ۱۹۵ مشکل وی حل نمیشگته تا آنکه اتفاقآ ۱۹۷ بشرف صحبت حضرت ایشان رسیده است و ازشان استفسار نموده و ایشان ۱۹۸ حل مشکل ۱۹۹ وی کرده اند.

ادامه نوشته…

29 جولای
۸دیدگاه

تکملهء حواشی نفحات الانس

تاریخ نشر جمعه هفتم اسد ۱۴۰۱–  ۲۹ جولای ۲۰۲۲ هالند

تکملهء حواشی نفحات الانس

شرح حال مولانا جامی قدس سره

تألیف

رضی الدین عبدالغفور لاری

به تصحیح و مقابله و تحشیهء بشیر هروی

——————-

الهی  غنچهء   امید  بکشای

گلی از روضهء جاوید بنمای

« جامی »

بخش چهارم :

وحضرت ایشان در نهایت حال نیز باین معنی ۹۹ می پرداختند و میفرمودند که روش ما بطریق محبت افتاده است .

نظم : ۱۰۰

بحمد الله  که  تا  بودم   درین  دیر *

براه   عاشقی     بودم    سبک   سیر

چو دایه   مشک   من  بی نافه   دیده

بتیغ      عاشق        نافم        بریده

ادامه نوشته…

13 جولای
۱۰دیدگاه

تکملهء حواشی نفحات الانس

تاریخ نشر چهار شنبه ۲۲ سرطان ۱۴۰۱–  ۱۳ جولای ۲۰۲۲ هالند

تکملهء حواشی نفحات الانس

شرح حال مولانا جامی قدس سره

تألیف

رضی الدین عبدالغفور لاری

به تصحیح و مقابله و تحشیهء بشیر هروی

——————-

الهی  غنچهء   امید  بکشای

گلی از روضهء جاوید بنمای

« جامی »

بخش سوم:

بسم الله الرحمن الرحیم

تیمنا بذکرالملک الاعلی و حمدالله تبارک و تعالی وصلی الله علی محمد المصطفی وعلی ۱ آله و صحبه اصحاب الوفا ۲ وارباب الصفا (امابعد) ۳ چون تسوید این اوراق * بتوفیق علیم خلاق بسرحد اتمام رسید و ذکر طوایف اولیاء قدس الله تعالی اسرارهم ۴ بامداد حضرت ذی الفضل والعلی بانجام کشید.

ادامه نوشته…

23 ژوئن
۱۴دیدگاه

تکملهء حواشی نفحات الانس

تاریخ نشر پنجشنبه  دوم  سرطان ۱۴۰۱– ۲۳ جون  ۲۰۲۲ هالند

تکملهء حواشی نفحات الانس

شرح حال مولانا جامی قدس سره

تألیف

رضی الدین عبدالغفور لاری

به تصحیح و مقابله و تحشیهء بشیر هروی

—————-

الهی  غنچهء   امید  بکشای

گلی از روضهء جاوید بنمای

« جامی »

بخش دوم:

مقدمه مصحح

کتاب حاضر چنانکه گفته شد در حقیقت قسمت دوم یا با صطلاح نویسندهء آن تکلمهء حاشیهء  نفحات الانس است .

خود مصنف در مقدمهء حاشیهء نفحات الانس درین خصوص می نویسد:

« نموده می آید که فقیر حقیر قلیل البضاعه عبدالغفور لاری هرچند خود را شایسته تصدی جمع و تألیف نمیداند و سزاوار قاعده تحریر و تصنیف نمی یابد، خصوصآ در سخنان این طایفه علیه قدس الله تعالی اسرار هم چه او را نه ادراکیست وافی ونه کلامی شافی ونه خاطری صافی .

ادامه نوشته…

02 ژوئن
۶دیدگاه

تکملهء حواشی نفحات الانس

تاریخ نشر پنجشنبه ۱۲ جوزا ۱۴۰۱– دوم  جون  ۲۰۲۲ هالند

دوستان گرامی !

کتاب تکمله حواشی نفحات الانس شرح حال مولانا جامی را که تألیف رضی الدین عبدالغفور لاری بوده و به تصحیح ومقابله و تحشیه زنده یاد استاد بشیر هروی میباشد در عقرب سال ۱۳۴۳ توسط نشرات انجمن جامی چاپ شده بود واکنون برادرعزیزم قیوم جان بشیر هروی از شهر ملبورن کشور آسترالیا زحمت کشیده و قسمت اول آنرا تایپ و برای سایت ۲۴ ساعت فرستاده که با تشکر از وی آنرا تقدیم شما خوانندگان عزیز مینمایم .

مهدی بشیر

****************

تکملهء حواشی نفحات الانس

شرح حال مولانا جامی قدس سره

تألیف

رضی الدین عبدالغفور لاری

به تصحیح و مقابله و تحشیهء بشیر هروی

—————-

الهی  غنچهء   امید  بکشای

گلی از روضهء جاوید بنمای

« جامی »

————

بخش نخست:

مقدمه مصحح

تاریخ زندگانی و شرح حال ارباب معرفت ، تنها تاریخ و سرگذشت حیات و اوقات یک یا چند تن نیست بلکه یک دوره درس اخلاق و عرفان است و بعبارت دیگر: تاریخ عرفان یعنی درس عرفان.

کتابهائی که در بارهء سیرت مشایخ اهل تصوف و عرفان نوشته اند بطور کلی بر دو قسم است :

ادامه نوشته…