۲۴ ساعت

آرشیو 'معرفی کتابهای جدید'

21 سپتامبر
۳دیدگاه

یادِ گل های وطن

تاریخ نشر : شنبه ۳۱  سنبله ( شهریور ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۲۱ سپتامبر   ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

قیوم بشیر هروی

۲۱ سپتامبر ۲۰۲۴ 

ملبورن – استرالیا

 

اخیرآ جناب داکتر صاحب اسدالله حیدری لطف نموده و آخرین اثر باارزش شان را تحت عنون ( یادِ گل های وطن) برایم فرستادند که لازم است از لطف ایشان اظهار سپاس و امتنان نمایم.

یادِ گل های وطن تقریبآ در ۳۰۰ صفحه و با تیراژ کمی در شهر سدنی به زینت چاپ آراسته شده که شامل چهار بخش مختلف میباشد که ذیلآ بدان اشاره میگردد:

بخش اول : مختصری ازتعلیم تجوید قرآن عظیم الشأن .

بخش دوم : مناجاتیه ها و اشعار مختلفی که در مجموعه های قبلی به چاپ رسیده بود.

بخش سوم: اشعار مختلف بشمول دوبیتی ها و تک بیت ها.

بخش چهارم : مطالب مختلف نثری یا غیر نظمی . 

یادِ گل های وطن ، مجموعه ایست با ارزش که آخرین اثر طباعتی محترم داکتر حیدری می باشد که اینک به زینت چاپ آراسته شده.

محترم داکتر حیدری در سال ۱۹۳۷ میلادی در قلعه هزاره های چنداول کابل دیده به جهان گشود ، تحصیلات ابتدائی ومتوسطه را الی صنف نهم درلیسه عالی نجات و سه سال دیگررادرمکتب تخنیک ثانوی بپایان رسانیده و در دانشکدهء انجنیری دانشگاه کابل راه یافت و با احراز مقام نخست در سال ۱۹۶۲ فارغ و شامل کادر علمی آن دانشکده گردید.

پس از دوسال تدریس در آن دانشکده برای ادامه تحصیلات عالیتر روانه اتحاد جماهیر شوروی وقت گردید و پس از شش سال تحصیل در یکی از انستیتوت های برتر انجنیری در شهر لینن گراد با اخذ مدرک دکتورا ( پ اچ دی) و زادگاهش برگشت ودر انستیتوت پولینخنیک کابل به تدریس پرداخت.

پس از حدود پانزده سال تدریس در رشته های ساختمانهای صنعتی و مدنی ، سرک سازی ، بند و انهار مانند هزاران هموطنش ناگزیر به ترک وطنش گردید وهمراه با همسر وفرزندنش به غربت سرای پاکستان هجرت نمود. پس از یک سال اقامه در آن دیار ، در ۱۹۶۸ میلادی وارد شهر سدنی کشور آسترالیا گردید و تا امروز در آنجا اقامت دارد.

و اما درک هجرت ودرد دوری وطن درسن ۶۲سالگی باعث شد تا ایشان را به دنیای شعر وشاعری بکشاند ، چنانچه  به سرودن اشعار مختلف،عموماً میهنی شروع نموده و خوشبختانه درین راه با ذوق وعلاقه فراوان به پیش رفت . تا حال از محترم داکتر حیدری  بیست وچهارجلد کتابهای مختلف اسلامی،اخلاقی وشعری نشر گردیده که مجموعه حاضر دوازدهمین اثر شعری ایشان میباشد.

در پایان مؤفقیت مزید جناب شانرا آرزو نموده ، امیدوارم لباس عافیت همیشه بر تن و قلم رنگین بر دستان شان باشد تا باشد از نگارش های پیهم شان استفاده ببریم.

اینهم نمونه ای از کلام شاعر که ازاین مجموعه برای شما برگزیدیم.

قلب آسیا

 

خاکت وطن ! به دشمن افغان نمی دهم

این ملک  با  صفا  به  پلیدان نمی دهم

سنگ  و   کلوخ    کشور    زیبای   آریا

بر ملحدان به  لؤلؤ و مرجان نمی دهم

هرچند سال هاست که  دورم  ز میهنم

عشق وطن به جیفهء دونان نمی دهم

تا داده است خدایم ، مرا جان در این جهان

” مهر ترا به مٌهرِ  سلیمان نمی دهم”

من   افتخار   بودن    افغانیم   وطن

هرگز به چین و هند و به جاپان نیم دهم

از بهر لقمه نان  به ” ناتوی ” لعنتی

من اختیار مٌلک به لعینان  نمی دهم

افغان ستانِ  ما  که  بود   قلبِ آسیا

این قلبِ پاره پاره به شیطان نمی دهم

هرکوه و برزن  وطنم  را ز صدق دل

چون جان عزیز دارم و ارزان نمی دهم

با آنکه میهنم شده مخروبه  کلبه ئی

این کلبه ام به ظالم دوران نمی دهم

صد بار ” حیدریاگرم سربرند  ترا

من واک * کشورم به غلامان نمی دهم

*اختیار، تسلط داشتن.

13 ژوئن
۱ دیدگاه

تراوش قلم ( اثری از شیخ مولوی خنجری )

تاریخ نشر: پنجشنبه ۲۴  جوزا ( خرداد ) ۱۴۰۳ خورشیدی – ۱۳ جون ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – آسترالیا

تراوش قلم ( اثری از شیخ مولوی خنجری )

قیوم بشیر هروی

۱۳ جون ۲۰۲۴ میلادی

ملبورن – آسترالیا

اخیرآ دو اثر نفیس از دوست گرامی ام محترم شیخ مولوی خنجری از شهر زیبای کابل بدستم رسید که جا دارد از محبت و لطف جناب ایشان تشکر و ابراز قدردانی نمایم.

این دو اثر عبارتند از : ترجمه و تفسیر تحقیقی (سوره الشفاء) و همچنین تراوش قلم که گزیده ی از اشعار محترم خنجری صاحب میباشد که اینک  به معرفی مجموعه ی اشعار شان می پردازیم.

این مجموعه حاوی مناجات ، نعت ها ، غزلیات ، ترانه ها ومثنویات  شاعر گرامی محترم شیخ مولوی فقیر محمد خنجری میباشد.

در آغازین آن تقریظی از جناب مولانا عبدالله حامدی تاتار سمنگانی توجه خواننده را بخود جلب میکند که در بخشی از آن چنین می خوانیم:

” چند سال قبل یک مجموعهء شعری این شاعر شیرین کلام شیخ مولوی خنجری صاحب به نام « طوفان سرشک » بدسترسم قرار گرفت و شعر های ناب و آبدار و پرمحتوایی را در آن کتاب دیدم و خواندم.

اما در این اواخر بنابر نابسامانی های و اوضاع رقت بار کشور شعر هایش رنگ دیگری را به خود گرفته و سوز و گداز  عجیبی را در سینهء خود جا داده است.”

در بخش دیگری چنین آمده :

“جناب شیخ بزرگوار ما یکی از طرفداران صلح واقعی در کشور می باشد که بار بار در اشعار زیبای شان از صلح و آشتی سخن به میان آمده و مردم را به وحدت و یک پارچگی فرا خوانده است.

در اشعارش بیدادگری های بیگانگان در کشور ، ستمگری و فساد های داخلی ، شدیدآ به باد انتقاد گرفته شده و موجی از بیگانه ستیزی و ظلم زدایی در لابلای آن مشاهد ه می شود. “

در ادامهء آن  زندگی نامه مختصر شیخ مولوی خنجری آمده که بقلم محترم عزیز احمد عبرت نوری تحریر یافته است و چنین می خوانیم:

” الحاج شیخ القرآن و الحدیث مولانا فقیر محمد خنجری فرزند صوفی ملا شیر محمد در ۱۵ ثور سال ۱۳۳۰ خورشیدی در قلعهء بابا صالح از مربوطات برکی راجان   ولسوالی برکی برک ِ لوگر دیده به جهان هستی گشود.

در ایام کودکی قرآن مجید و درسهای مروجهء دینی را از پدر بزرگوارش آموخت. تعلیمات ابتدائی و ثانوی خود را به طور خصوصی در مدارس ولایتهای لوگر ، پکتیا ، کابل، پروان ، میدان وردک، بغلان و کندز ازعلمای جید کشورفرا گرفت.”

محترم شیخ خنجری درسال ۱۳۵۳ خورشیدی جهت تحصیلات عالی روانه پاکستان شد و در ۱۳۵۶ بعد از اخذ سند فراغت دورهء حدیث به وطن بازگشت و مدرسهء را در ناحیه هفتم شهر کابل بنیان گذاشت.

پس از کودتای ۱۳۵۷ به جمع مبارزین راه آزادی پیوست و در سال ۱۳۶۱ خورشیدی در یک رویاروئی با دشمنان اسلام و وطن مجروح شد.

 در ۱۳۷۱  با تأسیس دولت اسلامی در بخش های مختلفی ایفای وظیفه نمود که قرار ذیل میباشد:

در ۱۳۷۲ به حیث رئیس نشرات وزارت معارف کشور تعیین گردید.

در ۱۳۷۵ بعنوان رئیس اطلاعات و فرهنگ ولایت هرات و در ۱۳۷۶ بحیث رئیس دعوت و ارشاد انجام وظیفه نمود.

در سال ۱۳۸۱ به ولایت آبائی خویش رفته و به خطابت و تدریس مشغول گردید.

در سال ۱۳۸۲ از طرف والی ولایت لوگر به عضویت شورای علمای ولایت لوگر و مدیر مسئول جریدهء ماهوار « لوگر» تعیین گردید.

از سال ۱۳۸۴ به بعد از تمام کارهای دولتی و تعلقات سیاسی کناره گیری نمود و به تدریس علوم دینی پرداخت.

در بخش دیگری از زندگینامه شیخ مولوی خنجری چنین آمده است:

” شیخ مولوی خنجری شخص متواضع ، خوش اخلاق ، با تمکین ، زاهد و با تقوا ، مهمان نواز و خطیب خوش بیان ، نویسنده و شاعر خوش کلام میباشد. در نظم و نثر تألیفاتی دارد که تقریبآ به هزده رساله و کتاب مطبوع و غیر مطبوع می رسد.

اشعارش همه مالامال از درد و سوز است و نا به سامانیهای جامعه و مردمش را به تصویر کشیده و ارزشهای عرفانی و تصوفی در اشعار و نویشتار هایش به صراحت دیده میشود.”

در پایان ضمن عرض تبریک ، مؤفقیت  مزید جناب شیخ خنجری عزیز ، این عالم گرانمایه و شاعر گرامی را تمنا داشته و اینک نمونه ای از کلام ایشان را که  ازاین مجموعه  انتخاب نموده خدمت شما پیشکش می نمایم.

دیدهء بینا

دیده  چون بینا  شود  شیدا شود

مست  از  یادِ  می  و  مینا شود

سر سپردی چون بنام یارِ خوش

در  وجودت  نور حق  پیدا شود

در فنایت  زندگی  گردد نصیب

کم  کسی  آگاه  ازین  معنا  شود

نقطهء خالش  دلیل  حسن اوست

بحر  آب از  قطره ها  پیدا شود

کی توان بیرون شدن ازحلقه اش

تار  زلفش  بند اگر  در  پا  شود

گر مجرد  شد  کس از تقلید جان

نامش  اندر  بزم  ما ی ترسا  شود

زینهء  بهر  عروج   یدر  بام   او

گر نهد کس نیم  شب  رسوا شود

خنجری در کوی او مجنون خوش است

حبذا  کوبی   سرو   بی    پا   شود

شیخ مولوی خنجری

۱۷ حمل ۱۳۷۵ خورشیدی

لوگر – قلعه بابا صالح

25 آوریل
۳دیدگاه

کودتای نام نهاد میوندوال

تاریخ نشر : پنجشنبه ۶ ثور ( اردیبهشت ) ۱۴۰۳ خورشیدی – ۲۵ اپریل ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا.

قیوم بشیر هروی

۲۵ اپریل ۲۰۲۴ میلادی

ملبورن – استرالیا

دوست فرزانه و گرامی جناب استاد نصیر مهرین ، نویسندهء چیره دست و مؤرخ توانا اخیرآ نسخه ای از اثر با ارزش ( کودتای نام نهاد میوند وال ) را که به تازه گی  به زینت چاپ آراسته شده برایم فرستادند ، قبل از همه از محبت و لطف ایشان اظهار سپاس و امتنان نموده ، ضمن آرزوی مؤفقیت آن بزرگوار اینک به معرفی این اثر زیبا می پردازم:

کودتای نام نهاد میوند وال در ۱۹۴ صفحه و با پشتی رنگه با صفحه آرایی بانو منیژه نادری توسط انتشارات شاهمامه در کشور هالند به چاپ رسیده .

در آغازین این اثر چنین می خوانیم:

”  آرزویم از انتشار این کتاب:

این کتاب را نیز با امیدی انتشار میدهم که :

افکار و رفتار انسان آزارانه ، شناسایی و محکوم شوند

و روزی ، رفتار دور از جفاورزی ، جامعه و حکومتگران را همراهی کند. “

واقعآ چه آرزوی نیک و انسانی که تمنای هر آدمِ با درک و آزادمنش می باشد. آرزویی که جهانی بدور از آزار و اذیت را برای همه آدم های روی زمین بخواهیم.

در ادامه ، سپاسنامه ی از سوی نویسنده توجه خواننده را بخود جلب می کند که اینک با شما شریک می سازم:

” از اعضای خانواده های جفا دیده گان صمیمانه سپاسگزار هستم که اسنادی را برایم فرستاده اند ، احساس میکردم که با طرح هر نیاز و سخنی پیرامون جفا ورزی ها ، زخم اندوه آمیز پیشینه ی این عزیزان را تازه نموده باشم . در این راستا ، سپاس ویژه از بانو پروین امینی مرستیال و جناب داؤود ملکیار دارم.

از عزیزان انتشارات شاهمامه که این کتاب را به چاپ سپردند ، امتنان همیشه گی ام را ابراز میدارم.”

بعدآ  فهرستی از مندرجات این کتاب آمده که حاوی ۳۳ مطلب متفاوت می باشد.

پس از مرور آن به مقدمه ای می رسیم تحت عنوان ( برگهای اندوهبار) که توسط استاد مهرین عزیز نوشته شده.

در بخشی از این مقدمه چنین می خوانیم :

 ” اندک نبوده اند سلاطین و امیرانی که از نگارش جعل آمیز تاریخ ، ستایش نیاکان وجعل کردن شجره یی را منظور داشته اند تا آنها را برازنده تر و خاندان برتر جلوه دهد و بر آن بنیاد حق حکومت کردن بر مردم مظلوم و امتیاز داشتن را دریک فضای مختنق توجیه کند. در کنار آن ، تصویر رویداد ها ، جنگ های قدرت ، سلطه جویی ، مفاس ، خود فروشی ویا خاک فروشی گوناگون که اوصاف بارز خیانت آمیزی است ، وارونه و با دروغ آلوده ارایه شده اند. گذشت زمان ، تغییرات در حکومت ها چه خاندانی و چه غیر خاندانی فردی ویا حزبی ، دور شدن فضای اختناقی – مستبدانه و جای  یافتن نگارش تاریخ مبرا از دروغ که نقد تاریخ نگاری جعل آمیز متضمن آن بوده است ، آن برگهای نادرست را به زباله دان تاریخ می ریزد”

واضح و مبرهن است تاریخ نگاری با تکیه بر مستندات و بدور از اغراض مستوجب ستایش و درخور قدردانی می باشد ، و جناب مهرین را می توان از همین دسته تاریخ نگاران دانست که با صداقت تمام قلم بدست گرفته و در راستای حق بینی و حقیقت شناسی قلم فرسایی نموده است.

جناب مهرین در ادامه مقدمه چنین می نویسد:

 ” رویکرد توطیه آمیز علیه مخالفان نیز یکی از ملزومات دروغ گویی است . هنگامی که حکومت و یا چند تن از  ” چهار کلاه ” ها با پشتوانه ی امکانات حکومتی دسیسه یی را سازمان داده و در پی بدست آوردن نتایج شده اند ، دروغی پی افگنده ، به چاق سازی آن پرداخته و تا پایان کار حتی از توسل به غیر انسانی ترین رفتار های شکنجه آمیز استفاده کرده اند. “

متأسفانه حکومت داری در افغانستان ، افغانستانی که در فقر فرهنگی بسر برده و هنوز هم می برد کار دشواری نبوده ونیست ، زیرا با استفاده از نا آگاهی های اجتماعی ، عده ای را تطمیع و اجیر نموده و برای انجام نقشه های شوم شان از آنها کار می گرفتند .

در بخش دیگری از مقدمه چنین می خوانیم :

” هنگام مراجعه به تصویر های مختلفی که از رویداد های تاریخ در دست داریم ، بار ها نقش توطیه  و دروغ های مورد نیاز آن را با پیامد های زیانبار می یابیم. اگر کمتر از صد سال پسین را در نظر آوریم ، توطیه و دروغ در حق محمد ولی خان دروازی ، محمود سامی ، چرخی ها ، عبدالرحمن لودین ، محی الدین انیس ، عبدالخالق ، عبدالرحمن محمودی ، میر غلام محمد غبار ، غلام سرور جویا ، عبدالرحیم خان صافی ، عبدالملک عبدالرحیم زی و صدها و هزاران تن دیگر را در چند دهه پسین می یابیم که در برگهای تاریخ سرکاری ، هرگز چهره ی راستین آرزومندی آنها تصویر نشده است که حتا با توطیه و دروغ ها معرفی ، شکنجه یا اعدام شده اند.”

براستی چرا دولتمردان در طول تاریخ  با همه قدرت و توانایی که داشتند از اندک صدای مخالف خود احساس تزلزل در قدرت شان نموده و در صدد خاموش کردن هر صداییکه به ذوق شان برابر نباشد  بر می آمدند ، از نظر دولتمردان فرقی نمی کند که صدای مخالف را به چه منوال و ترتیبی ساکت و یا ببرند ، چنانچه هویداست هرگاه  صفحات تاریخ را با نگرش واقعبینانه ورق بزنیم در می یابیم که اکثر انسان هاییکه در مخالفت با نظام های حاکم حرفی زدند ، با هر توطیه و بهانه ای که ممکن بوده دستگیر ، شکنجه ، زندان و یا در نهایت به چوبه دار سپرده شدند.

نویسندهء محترم ( کودتای نام نهاد میوندوال) با بررسی به حقایق عینی جامعه ایی چون افغانستان چنین علاوه می کند:

” در چارچوب طرح و بررسی کودتاها در افغانستان ، متوجه شدم که چندین بار تعدادی متهم شده اند که قصد کودتا داشتند ، اما حکومت طرح آنها را خنثی کرده است . در راستای عطف به این موضوع ، ادعا را مانند سایر هموطنان عمیق شده به ادعا ، در چندین مورد دروغ و ناشی از یک دسیسه ی خود حکومت یافتم . بنا بر آن عنوان ارزیابی و بررسی موضوع را کودتای نام نهاد گذاشتم. “

آنچه را از جملات بالا می توان استنباط کرد ، بازهم توطیه چینی دیگری باید دانست که حاکمان وقت برای برچیده شدن مخالفان شان دسیسه ی طراحی نمودند  تا تعدادی از جمله مرحوم میوندوال را ازمقابل شان حذف کنند.

در قسمتی دیگری از این مقدمه آمده است:

” من در طول مدتی که به جمع آوری تاریخ شفاهی مشغول شده ام و یا آنچه را که از کوشش های دیگران یافته ام ، مثال کار جناب داؤود ملکیار را ندیده ام. گرچه در متن به این موضوع اشاره رفته است، اینجا نیز تبارزو برجسته گی زحمات ایشان را لازمی می بینم. “

نویسنده در ادامه چنین نوشته :

” جناب ملکیار با استفاده کمره ی ویدیویی ، ثبت آواز ( با موافقت طرف) دیدار های مستقیم از محمد ظاهر شاه تا قبر کن ها ، شکنجه دیده گان و شکنجه گران …. در خارج و داخل کشور تعدادی را دیده و مستندات گویا و رسایی را برای روشن نمودن موضع فراهم کرده است.  این همه را با تحمل زحمت و شکیبایی ، حتا هنگامی که عناصر با نفوظ در ایجاد توطیه ، دروغ و شکنجه ، دریافته اند که سخنانی را گفته اند که سرنخ برای برملایی توطیه و شکنجه به دست می دهد. پسانتربا بر افروخته گی خوف آمیز با وی سخن گفته اند ، اما جناب ملکیار با شهامت و استواری به موضوع و جمع آوری اطلاعات همه جانبه اندیشیده است . این است که سران زنده مانده ی توطیه ، شکنجه و جفاورزی و آن شخص پرستانی که از ابراز شکایت معاف استند، خوفی را در دل پرورانیده و از ابراز واکنش های تند علیه وی نیز دریغ نمی کنند.

داوری تاریخ پیرامون موضوع میوندوال که طی ارزیابی مستند ، عنوان جفای بزرگ و کودتای نام نهاد میوندوال را گرفت ، برخاسته از نیاز احترام به انسان و انسانیت ، بسیار شفاف و وارسته از غرض و مرض ، تعصبات و تبیعض های گوناگون و موجود ، ابراز شده است .

یکی از علل تأخیر نوشته ها از قلم من در شکل کتاب ، این بود که بیشترین منبع معلومات را فرآورده های مستند جناب ملکیار تشکیل میداد که انتشار کتاب جفای بزرگ حق مطلب را ادا نمود . “

نویسنده کتاب در بخش دیگری از کتاب تحت عنوان ( طرح موضوع) گزارشی را می آورد به این شرح:

” شام ۲۹ سنبله ۱۳۵۲ خورشیدی ، برنامه ی خبر های رادیو افغانستان ، خبر آتی را انتشار داد:

” یک عده خاین و مرتجع که به کمک یک کشور خارجی می خواستند نظام جمهوری را از بین ببرند ، با استناد و شواهد بالفعل گرفتار شدند. این افراد عبارت اند از : میوندوال ، دگر جنرال عبدالرزاق قوماندان سابق هوایی ، تورن جنرال خان محمد معروف به مرستیال و یک عده ی دیگر “

ده روز پس از انتشار این اعلامیه ، دولت خبر پایانی را نشر کرد:

” میوندوال و همکارانش به جنایات خود اعتراف کرده اند و چون میوندوال عرصه را به خود تنگ دید ، و راه نجات را مسدود، لذا شب گذشته حوالی صبح دست به خودکشی زده و با نکتایی اش خود را غرغره کرده است و فردا اسناد خیانت او چاپ می شود. “

طی یک برنامه ی رادیویی صحبت هایی از خان محمد خان ” مرستیال ” را انتشار دادند که از مخالفت با رژیم و قصد اقدامی علیه آن گفت.

بر اساس منابع مؤثق بعدی ، خان محمد خان مرستیال هنگام استنطاق و دیدن شکنجه ، از مخالفتش با اطرافیان داؤود خان انکار ننموده بود ، در حالی که هیچ سند و مدرکی ارایه نشد که به ادعای دولت مبنی بر تلاش های کودتایی صحه بگذارد . آنچه از طرف دولت عملی شد ، شیوه ی سنتی و شناخته شده ی اعمال شکنجه به منظور دریافت ” اعتراف ” بود. ابراز نظر تحکیم آمیز ما را در این زمینه ، صحبت های شاهدانی تشکیل میدهد که به اتهام کودتا زندانی و شکنجه شدند.

در جریان همان شکنجه ها با قصد دریافت مدارک جعلی است که خبر مرگ محمد هاشم میوندوال انتشار یافت. “

ماجراییکه با اعلام خبر فوق آغاز گشت نشانه ای از توطیه ی بس عظیمی بود که یکتن از طرفداران مشروطه خواهی را در نخستین نظام جمهوری در تاریخ افغانستان از سر راه برداشت که تا به امروز کسی به فکر چگونگی آن دسیسه نشده بود.

محترم استاد نصیر مهرین ، مؤرخ توانای کشور با حوصله مندی تمام جهت افشای این توطیه به جمع آوری مدارک و اسناد دست اول دست یافت که در نتیجه چاپ کتاب ” کودتای نام نهاد میوندوال ” را عرضه نمود.

متآسفانه درونمایه اکثردولت های حاکم درافغانستان چیزیست صد در صد برعکس شکل ظاهری شان که با تآسف قشر عظیمی از جامعه بدان توجه چندانی نداشتند و همین امر باعث میشود که دولتمردان و یا بعباره ای کرسی نشینان حکومتی جلو هرگونه صدای رسا را در گلو خفه نمایند و تا جایی پیش بروند که برای برداشتن آنها از هیچگونه دسیسه سازی ، توطیه ، شکنجه ، زندانی و در نهایت سربه نیست کردن دریغ ننمایند.

در فصل پایانی این کتاب تحت عنوان ( چرا جفا کردند؟ ) چنین میخوانیم:

چرا تعدادی از بیگناهان را انتخاب ، توقیف ، شکنجه و یا اعدام کردند؟

” با آنکه توطیه و مردم آزاری در محدوده ی بستن اتهام کودتا به اشخاصی که با نام محمد هاشم میوند وال پیوند زده شدند ، پایان نیافت و در چند سال نخست جموری در اشکال مختلف علیه دیگران نیز نماید شد ، با آنکه پس از کودتای ثور با نقش انحصاری همان شبکه توطیه ، بی امنیتی ، زندان ، شکنجه و اعدام ابعاد تکاندهنده تری یافت ، اما این توطیه به دنبال عدم حضور چندین ساله ی چنان کارکردها در  ” دهه ی دیموکراسی ” سرآغاز دوره ی دیگری از جعل و دروغ و جفا ورزی شد. زیرا آن امکان و آزادی های نسبی و کمک کننده ی سیر طبیعی جامعه که حدود ده سال چهره نمود و راه یافتن صدای اعتراض و بحث در مطبوعات آزاد را میسر می کرد ، در جمهوری استبدادی از میان رفت ، چنان فضایی از تحمیل لزومدید ، تصمیم و رأی موقع مناسب برای از میان برداشتن تعدادی از اشخاص جامعته شد.

دیدن سیر واقعی رویداد ها ، چنین برداشتی را در دسترس میگذارد.

اما متأسفانه با وجود گذشت زمان ، سران توطیه و شکنجه گران ، هرگز آماده ی دادن پاسخ به این پرسش نمیشوند که چرا چنین کردند؟.”

و این ماجرا همچنان ادامه دارد ….

مطالعه ” کودتای نام نهاد میوندوال ”  به بررسی تمام دسایس و توطیه های رژیم جمهوریت  برای  از میان برداشتن مخالفینش پرداخته که بدون شک خواننده را به نتیجه مطلوب میرساند .

در پایان  چاپ این اثر با ارزش را خدمت جناب مهرین عزیز تبریک گفته و مؤفقیت های مزید شانرا تمنا دارم.

 

 

 

 

20 آوریل
۳دیدگاه

نظری بر مجموعه ی « کتاب را باز نکن ! دلم را ورق ورق می خوانم »

تاریخ نشر: شنبه ۱ ثور(اردیبهشت) ۱۴۰۳ خورشیدی – ۲۰ اپریل ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا

نظری بر مجموعه ی

« کتاب را باز نکن ! دلم را ورق ورق می خوانم »

قیوم بشیر هروی

۲۰ اپریل ۲۰۲۴ میلادی

ملبورن – استرالیا

شعرزبان گویش کلام است به شکل زیبا و صیقل یافتهء آن که نمایانگر احساسات پاک و بی آلایشانه ای شاعر است که از اعماق قلب او نشئت گرفته و پس از عبور از آسیاب عقل با  زبان و قلم  به خورد جامعه داده می شود.

ولی آنچه را که می بایست بدان توجه نمود ، داشتن فرهنگ غنامند ماست که سرایشگران ما با استنباط به آن اشعار ناب و پرمحتوایی را قلم می زنند.

با آنکه تعدادی عقیده دارند که شعر گاهی بصورت الهامی به مغز خطور میکند و شاعر آنراانعکاس داده و تقدیم جامعه میکند ، ولی برخی دیگر را باور بر اینست که شعر پدیده ایست که شاعر خواسته اشرا بنحوی ابراز میدارد و این شیوه ایست که اکثرآ با استفاده از این روش آرزو ها و علایق درونی شانرا تبارز داده و بیان می نمایند و گاهی احساسات قلبی شانرا با تفکرات سنجیده خویش مدغم نموده و با زبان شعر بیان میدارند، هرچند در دسته بندی شعری ، این نوع اشعار را سرایش عاشقانه می گویند.

این اشعارمی تواند گاه بصورت کلاسیک و زمانی هم بصورت شعر نو یا سپید باشد که همه بیانگر احساس درونی سراینده ی آن است.

در کتاب « کتاب را باز نکن ! دلم را ورق ورق می خوانم » که مجموعه ی اشعار سپید شاعر مستعد محترمه شگوفه باختری می باشد بخوبی میتوان نقش احساسات سراینده را در لابلای دلنوشته های مندرج در این اثر بخوبی درک کرد.

چنانچه در آغازین ای مجموعه چنین می خوانیم :

 ” در شعر هایم ،

خود را سرودی

ناگهان !

کلمات ، آهنگ دیگر

به خود گرفتند. “

این تبلور احساس اوست که با چنین ظرافت به نمایش گذاشته شده است.

سوژه هاییرا که در خلال این اثر میخوانیم ، نمادی است از طرز تفکر شاعر در بیان ناگتفه های ذهنش که این مجموعه را تشکیل داده است. و بسا حقایق عینی جامعه را بر اساس برداشت خود به بیان گرفته است که چنین می گوید:

 ” آب دریای چشم کابل سر آمده و بیرون می ریخت.

دریا به خون آلوده بود !

وقتی پدران برای در آغوش گرفتن روح فرزندان خود ،

داخل آب می شندند ،

لباس شان

رنگ غروب می گرفت .

برآمدن مهتاب

از لای ابرها

شبیه پاره شدن

دل مادری بود

که از قفس سینه

بیرون زده باشد.

بعد از دیدن

آبله های پای پسرش

که در گوشه ای

دور از تنش

افتاده

و

آفتابی

که دیگر

طلوع نخواهد کرد.

واما درادامه می بینیم که  شاعر این مجموعه نگاه امیدوارانه اش را از دست نداده و چنین می سراید:

من از بسته ترین

پنجره ی امید ،

با خورشید نگاه تو

گل می کنم

و بهار را،

به چشم های زندگی، هدیه می دهم. “

وقتی این مجموعه را با ژرف نگری مرور کنیم  بخوبی حس می کنیم که پهنای احساس شاعر تا چه حد وسیع بوده و این وسعت دید را تواسنته با مهارت در خلال چند جمله بیان نموده و از آرزو و امید چنین سخن گوید:

”  ای کاش !

این موج های سنگینی

که بر هستی من میگذرند

و جهانم را با خود

می برند

به دل تو برسند.

تا بدانی

این لحظات

بی تو چگونه می گذرند. “

آنچه را من با مطالعه این مجموعه دنبال نمودم نه شکل ظاهری و چگونگی شعر بوده ، بلکه معنا و محتوایی است که ذهن شاعر را واداشته است تا آنچه را پس از نگرش بر ماحولش درک نموده با مخلوطی از احساس و تجربه زیر نام شعر روی کاغذ پیاده کند و این کاریست در خور ستایش و تحسین.

قابل یادآوری میدانم که این اثر نفیس را شب گذشته در پایان محفلی که بمناسبت تجلیل از بهار ، عید سعید فطر و یادبود از جاودان یاد مرحوم استاد الفت آهنگ از سوی انجمن فرهنگی شگوفه در ملبورن برگزار شده بود دریافت نمودم. ضمن سپاس و قدردانی برای بانو داکتر شگوفه باختری ، آرزوی مؤفقیت و سرفراز ی نموده و چاپ کتاب حاضر را  تبریک عرض نموده ، یادآور می شوم که احساس زیبایش را می ستایم و تمنا دارم مسیری را که برگزیده با متانت همراه با قدم های استوار دنبال نماید تا در آینده شاهد تراوش های ذهنی او در خلال مجموعه های دیگری باشیم.

 

26 مارس
۱ دیدگاه

پرنده ای از آسیا

تاریخ نشر: سه شنبه ۷ حمل (فروردین) ۱۴۰۳ خورشیدی – ۲۶ مارس ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا

پرنده ای از آسیا

سرایشگر « پرنده ای از آسیا » بانو حنیفه ترابی فرزند زنده یاد استاد محمد‌ امین ترابی میباشد که  در ماه عقرب ۱۳۲۵ هجری خورشیدی درشهر کابل بدنیا آمد.

او پس آنکه تحصیلاتش را در لیسه مهری  هرات به اتمام رسانید به مدت پانزده سال به وظیفه مقدس معلمی در مکاتب جبلی، سلطان و تاکی ایفای وظیفه نمود.

پدرش زنده یاد استاد محمد امین ترابی که یکی از شاعران آزادی‌ خواه و مبارز وطن بود که پس از سپری نمودن ۱۲ سال زندان در دهمزنگ کابل  و بازگشت به زادگاهش  در میزان سال ۱۳۴۹ در هرات به شهادت رسید.

 بعد از قیام ۲۴ حوت هرات در سال ۱۳۵۷ برادرش محمد هری ترابی که برای ادامه تحصیل در فاکولتهِ ادبیات به کابل رفته بود  نیز توسط نیروهای حفیظ‌الله امین همراه با چند جوان انقلابی دیگر دستگیر ،  زندانی و پس از مدتی ناپدید و احتمالا زنده ‌به گور شد.

بعد از شهادت برادرش بانو حنیفه نیز همراه با همسر و چهار فرزندش ناگزیر به ترک وطن گردید و  همانند  هزاران تن دیگر از هموطنانش  به  غربت سرای ایران مهاجرت نمود.

مدتی در ایران ماند و سپس به آمریکا رفت و از ۱۹۸۷ بدینسو همراه با خانواده در ویرجینیا زندگی می کند.

بانو حنیفه طبع شعری خویش را از پدر گرامی اش به ارث برده‌ است. 

۲۴ ساعت  ضمن عرض تبریک به خانم ترابی بهنام مؤفقیت های مزید شانرا تمنا داشته  و اینک یکی از سروده های شان را تقدیم شما خوبان می نماید.

 مناجات

بر  درگه   خدای    بود   التجای   من

زین قوم پر مصیبت و غرق بلای من

آن  سرزمین  مثل  بهشت  برین   بود

اکنون خراب وسوخته ویرانسرای من

افغان دلا ز ملت  افغان که  در به  در

گردیده  خاک  کشور تو  توتیای  من

آزاده‌گی  شعار من  آمد  به  زنده گی

تا کی بود به حلقه‌ی  زنجیر پای  من

ای دوست از  فشار فلک عاجز آمدم

جز درگه  تو نیست به جایی پناه من

باشد حنیفه تشنه‌ی دیدارت ای وطن

بایادتو به ملک دگر نیست جای من

حنیفه ترابی بهنام

24 مارس
۱ دیدگاه

باران و باور

تاریخ نشر: یکشنبه ۵ حمل (فروردین) ۱۴۰۳ خورشیدی – ۲۴ مارس ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا

باران و باور از چاپ برآمد

قیوم بشیر هروی

۲۴ مارس ۲۰۲۴ میلادی

ملبورن – استرالیا

باران و باور اسم مجموعه ی زیبایی است از محترم استاد محمد اسحاق ثنا که اخیرآ بدستم رسیده. قبل از هرچیز لازم است از محبت جناب استاد ثنا صمیمانه تشکر و قدردانی  نمایم از اینکه این تحفهِ  گرانسنگ را برایم فرستادند.

سراینده ی این مجموعه وزین ،استاد محمد اسحاق ثنا فرزند حاج محمد نبی در سال ۱۳۲۸ خورشیدی در شهرستان اندخوی ولایت زیبای فاریاب دیده به جهان گشود.

دورهء دانش آموزی را در مکتب ابو مسلم اندخوی و ادامه آنرا در نادریهء کابل به پایان برد.

با فراغت از لیسه نادریه در سال ۱۳۴۷ خورشیدی به صفت آموزگار شروع به کار نمود و همزمان به ادامه تحصیلات عالی در دارالمعلمین  کابل  پرداخت و آنرا بپایان رسانید.

مدتی نیز در ریاست تفتیش و ریاست تألیف و ترجمهء وزارت معارف ایفای وظیفه کر و تا سال ۱۳۷۱ که مجبور به ترک وطن و مهاجرت به پاکستان گردید کماکان به وظیفه معلمی ادامه داد.

استاد ثنا بمدت ۱۳ سال در اسلام آباد ماند و در این ایام نیز به حیث آموزگار در یکی از مکاتب خصوصی تدریس نمود تا اینکه د رماه می سال ۲۰۰۵ میلادی عازم کانادا شد و در شهر ونکوور اقامت گزید که تا امروز در آن جا زندگی میکند.

استاد ثنا از سال ۱۳۴۳ خورشیدی به زبان های فارسی ، ترکی و اوزبیکی شعر می سراید ، اشعارش در روزنامه های مختلف کشور منجمله  اصلاح ، انیس ، جوزجانان ، فاریاب ، بیدار ، هفته نامه معروف ترجمان و مجلات ژوندون و پشتون ژغ به چاپ می رسید.

و اما کتاب حاضر ( باران و باور) مجموعه ای است از اشعار فارسی دری و ترکی اوزبیکی که در سال ۱۴۰۲ خورشیدی به اهتمام محترم صالح محمد خلیق  در شهر مزار شریف توسط چاپخانهء امید  اقبال چاپ یافته است.

در آغازین این مجموعهِ نفیس مقدمه ای به نشر رسیده تحت عنوان ( به جای دیباچه ) که توسط محترم جلال الدین قیامی مرقوم یافته است.

در بخشی از آن به ارتباط معرفی کتاب چنین می خوانیم:

” مجموعهء شعری « باران و باور» در برگیرندهء ۴۵ پارچه شعر (۳۵ غزل ، ۴ رباعی و ۲ دوبیتی به زبان فارسی دری ، ۳ غزل و یک مثنوی به زبان ترکی اوزبیکی) می باشد، اما اگر به این مجموعه از ره گذر درون مایه نگریسته شود، دل بستگی و مهرورزی شاعر نسبت به وطن و مردمش ، خیلی بیشتر از مسایل دیگر متبلور است و برجسته می نماید. چنانکه، اگر دقت شود، محتوای حدود شصت تا هفتاد درصد از سروده های این دفتر را حبِ وطن ، دلبستگی به مردم و زبانِ مادری ، درد غربت ، آرزوی صلح و آرامش در کشور و امید عودت به وطن تشکیل می دهد. “

از آنجاییکه من از سال های دور با نام محترم استاد ثنا آشنایی دارم ، این شخصیت فهیم سالهای زیادی از عمرش را صرف تربیه سالم اولاد وطن نموده.

استاد ثنا را می توان یک شاعر متهد دانست که با بینش و نگرش عمیق با سروده های زیبایش احساس پاکش را به نمایش میگذارد و آرزویش تنویر اذهان عامه بوده و هر سروده اش را می توان رهگشای امید برای همه نسل ها دانست.از استاد ثنا تا حال مجموعه های شعری زیادی بچاپ رسیده که اسامی شان قرار ذیل است:

۱ – ناله های شب .

۲ – دردها و سوزها .

۳ – یادِ وطن .

۴ – زیبا وطن .

۵ – شگوفه های احساس.

۶ – زمزمه های دل.

۷ – یاد آشیان .

۸ – سخنی با گلِ سوسن.

در اخیر ضمن عرض تبریک مجدد بابت چاپ این مجموعه نفیس ، موفقیت های مزید جناب ایشان را آرزومندم و اینک دو سروده یکی به زبان فارسی و یکی هم به اوزبیکی را تقدیم خوانندگان محترم می نمایم که دراین مجموعه به چاپ رسیده.

جورِ روزگار

صیاد ، تا به  چند  کشی  در قفس مرا 

ذوقی به نغمه نیست ، نمانده نفس مرا

گیرم  بتان  به  جلوه  ز بازار  بگذرند

کو دیدهء  نظاره و  میل  و هوس مرا

ز ابنای   روزگار    ندارم    گلایه یی 

نشناخته ست تا به کنون هیچ کس مرا

از جورِ  روزگار  شدم  خسته و ملول

ای کاش، وارهاند ازاین  دادرس مرا

گربر قرار صلح و صفا در وطن شود

عشق وطن کشد به سویش ، پس مرا

۲۳ می ۲۰۲۳ میلادی

ونکوور – کانادا

اوزبیک تیلی

یشنه سین تا بار جهان  اوزبیک  تیلی 

چا و قازانسین هر زمان اوزبیک تیل !

هر کیشیگه اوز تیلی ببرگه ی قووانچ

اوز تیلیده اوزیگه  تا پگه ی  ایشانچ

اوز تیلین   سیوگن   مرا   دیگه  یبتر

آتینی   تاریخگه   زر    بیرله     بیتر

برچه   گه   آنه   تیلی    زیبنده   دیر

بیلمه  گن   آنه  تیلین    شرمنده  دیر

آنه  تیلیمده   او قیب  تا   پدید  کمال

پارله دی  خورشید محو  اولد  ظلال

دنی   باریچه  بو تیل   تاپسین  دوام

بولسین  هر  آسیبدن   ایمن  مدام !

بیل ۱۷ اکتوبر ۲۰۲۳ میلادی

ونکوور – کانادا

 

 

12 فوریه
۱ دیدگاه

خورشیدِ ماندگار

تاریخ نشر : دوشنبه ۲۳ دلو (بهمن) ۱۴۰۲ خورشیدی – ۱۲ فبروری ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا

قیوم بشیر هروی

۱۲ فبروری ۲۰۲۴

ملبورن – استرالیا

اخیرآ نسخه د یجیتال مجموعهء سروده های بانو مریم سپهرتحت عنوان « خورشید ماندگار»  بدستم رسید که قبل از هر چیز از لطف این شاعربانوی گرامی اظهار سپاس و امتنان می نمایم.

این مجموعه  توسط انتشارات زرین مهر و همکاری بنیاد جهانی سخن گستران سبزمنش به تعداد ۵۰۰ نسخه  در تهران به چاپ رسیده که شامل ۱۴۰ غزل و ۱۵۴ صفحه میباشد که در آغاز با سخن ناشر ( واحد انتشاراتی بنیاد جهانی سبزمنش) آغاز می شود که در بخشی از آن چنین می خوانیم:

” واحد انتشاراتی بنیاد جهانی سبزمنش افتخار دارد که گزینه غزل های بانوی فرهیخته و پر تلاش ( ماری امیر سادات مشهور به مریم سپهر، عضو فعال بنیاد جهانی سبزمنش) را پیش کش شما عزیزان می نماید.

بانو سپهر، متولد کابل بوده و سند کارشناسی از دانشکدهء حقوق و علوم سیاسی دارد، دو سال به صفت آموزگار تجوید در دارالحفاظ هرات ایفای وظیفه نموده است و اکنون در جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک فعال فرهنگی مشغول طراحی لباس و سرایش شعر می باشد.”

با مطالعه این مجموعه به استعداد بانو سپهر پی برده و دریافتم که با احساس درونی و علاقه مفرطی که به شعر و ادبیات دارد قلم بدست گرفته و چکیده های ذهنش را روی کاغذ ریخته و در نهایت کتاب زیبایی را  مرقوم نموده که امروز بدست علاقمندان شعر و ادبیات قرار گرفته است.

هرچند این اثر نخستین مجموعه ی شعری خانم سپهر میباشد ، اما با پشت کار و توانمندی توانسته از هر چمن سمنی را در کنار هم قرار دهد تا مجموعه ی ماندگاری را بوجود بیاورد ، شاعر با احساس پاک شاعرانه اش از مادر ، وطن ، عشق ، محبت  ، شادی ، امید  و درد هاییکه سرزمینش تحمل نموده بسراید ، او در هر شعر توانسته در عمق آن قدم بگذارد و طوری بسراید که خواننده خودش را در آن حس کند ، گویا از زبان او سروده شده باشد.

او که خود مادر است ، در مورد مقام مادر چنین میگوید:

مادرم عشق  و  پیام  زندگی ست

مادرم  یعنی   تمام   زندگی ست

قوت وقلب و دل وجانِ من است

مادرم   والا   مقامِ   زندگی ست

شاعر که با همان روح لطیف زنانه گی شاعرانه اش درد های فراوانی را یا تجربه کرده و یا شاهد آن بوده آزادی را ستایش نموده  ودر غزلی چنین فریاد می زند:

فضای نو بـهـار  و  سبز و رنگین  است آزاد ی

چــه طعمی دارد و  بسیار شیـر ین است آزادی

غـلامی تا بـه کی ، برخیز در سنگر  عبادت کن

کـه بـر آزاد گان ایمان و  هم د ین است  آزادی

آری! او عاشقانه می سراید و عشق را آمیخته با احساس درونی اش دانسته و می گوید:

روح مـن تـا  هـمکـلام   عشق شد

 سینـه ام تسخـیــر نـام  عشق شد

 شعـرهـایـم بـا تمـام شور و شوق

 بــا حــلاوت از  مــرام  عشق شد

شاعر که بدون شک درد ها و مصیبت هاییرا که بر هموطنان دربندش وارد شده با جان و دل لمس نموده و نظاره گر بوده از ناهنجاری های حاکم بر کشورش بستوه چنین داد می زند:

سفیدی روز مـا را شام کـردند

 نسنجیدند و کـار خـام کـردند

 بــه هـرسو انفجــار و انتحاری

خیابان هـای مـا را دام کــردند

قابل تذکر است که در این اثر خواننده با دو تقریظ بر میخورد که یکی از محترم استاد فرامرز عرب عامری از استادان عرصه ادبیات در ایران  می باشد و در قسمتی ازین تقریظ چنین می خوانیم:

” ادبیات و شعر به تنهایی می تواند خواستگاه پیروزی ها و شکست ها باشد. شاعر شاید تنها ترین لشکر یک نفره ای ست که با شعر خود ذهن ها را در یک مسیر جاری و قلب ها را به حرکت می آورد و بی درنگ گران بهاترین میراثی که می توان برای آیندگان گذاشت شعر است .”

استاد عرب عامری در بخش دیگری چنین می افزاید:

 ” مجموعه ی شعری « خورشید ماندگار» که حاصل تلاش سرکار خانم مریم سپهر از شاعران هم زبان و پر تلاش افغان است ، یکی از نمونه های ارزشمندی می باشد که دریچه وسیعی برای آینده ی درخشان پیش روی شاعر این مجموعه می گشاید. “

در ادامه  تقریظی هم از  محترم پروفیسور احمد شاه رفیقی استاد دانشگاه تعلیم و تربیت کابل و نخستین رئیس دانشگاه غزنی آمده که چنین می خوانیم:

” کتاب « خورشید ماندگار« که در دست شماست ، محصول اندیشه ها ، تخیلات هنرمندانه ، صور خیال و بازتاب دهنده ه ی احوال سخنور نادر کلام « مریم سپهر» و جامعه ی زن ستیز او است.

در این اثر هنری اشعار دل نشین زنانه بازتاب یافته است که افکار و احوال و تهور سیمین بهبهانی را تداعی می کند.

مریم سپهر شاعر خداداد است که بسیاری از زنان سخن سرای از آفرینش های بدیعی و هنری دل انگیز او ، رشک می برند . مگر نمی دانند که به قول حافظ ( قبول خاطر و لطف سخن خدا داد است).

گاهی در شعر با محبوب ، بی باکانه و با شجاعت منحصر به فردش ، راز دل می کند و رعایت جامعه ی زن ستیز را نمی کند و پروای افترا سازی حسودان تنگ نظر و مردان شاعر ستیز را ندارد.

من بر علاوه که این اثر شعری مریم سپهر را قابل چاپ می دانم ، نشر و اشاعه ی آنرا برای غنامندی ادب و فرهنگ و زبان فارسی فیض من می دانم. “

و اما سخن شاعردر ادامه زینت بخش این مجموعه است که بانو سپهر با صداقت و اعتماد به نفس سخنش را چنین آغاز می کند:

” بنام آنکه انسان را آفرید و در وجود او تخم عشق را کاشت که از آن شعر جوانه می زند ! حس درونی انسان با شاه کارهای زیبا و بی نظیر به وجد می آید و یکی از آن شاه کار ها شعر است و من با قلم به دستانی که شعر را روح طبیعت نامیده اند کاملا موافق ام. چون شعر در حقیقت همان ذوق و عشق است که رنگ آمیزی شده و در مقابل چشم ما گذاشته می شود ، طوری که با مروز زمان با وجود این که این سلسه بی روح نمی شود برعکس بر جلایش آن افزوده می شود. “

در قسمت دیگری چنین می خوانیم:

شعر وقتی در وجود آدمی جاری می شود توانایی های بی شماری می آفریند که آدمی را قادر می سازد اثری خلق کند که تسکین دل هر دل شکسته ای باشد، هر شعر خواندنی و هر شاعر دوست داشتنی است ، اما هر نوشته ی شعر و هر نویسنده ی شاعر نمی شود ، شاعر وقتی می تواند اثرش را به شاهکار زنده تبدیل کند که عشق را مقدس و قابل اعتماد بپندارد، وقتی به عشق و صاحب عشق پناه می برد نیروی جسمی و فکریش چند برابر می شود و اصل شعر را هم همین سادگی ها تشکیل می دهد . “

احساس این شاعر خوش کلام قابل قدر است ، سروده هایش نمایانگر عواطف انسانی اوست که  در روح  و روان   سراینده  متبلور می باشد ، به امید مؤفقیت های مزید ایشان در اخیر غزلی را از میان این مجموعه تقدیم شما عزیزان می نمایم.

قلب یتیم

 خـاکسترم، درون دلـم مشت ا خـگر است

 زان شعـله ی حـزیـن دل من مکـدر است

 آتـش گرفتـه  قـلب  مــرا دوست مهـربان

 دستش مزن که آتش آن چیز دیـگر است

 مـا خفته ی خمـ وش مگر سیـل پر غـرور

 انــگار بیـن قعـر زمیـن  شـور  اکبـر است

 یـک آسمـان غرور و شـهـامت نشـان مـا

 سمبول افتخـارو شجاعت دراین بر است

 هرکـس کـه مشت خاک مرا گیـرد و  بَرَد

 دانـد درون خـاک دلـم سوز مجـمر است

 بـگـذر تـو از کــرانـه ی  عـشاق  در بــدر

 در اختیـار نیست، تـرا هـرچه وافـر است

 چاقـوی مـا بـرنـده، ولـی قـلب مـا یتیـم

چـون تیـغ در نیام بـرای همین سر است

13 ژانویه
۱ دیدگاه

معرفی چهار اثر از: دکتور فیض الله ایماق

تاریخ نشر : شنبه ۲۳ جدی ۱۴۰۲ خورشیدی – ۱۳ جنوری ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا


 شرح مجموعۀ گل، مرغ سحر داند و بس

نه  هرانکو  ورقی  خواند  معانی  دانست

با کمال مسرت و بخت مساعد ، چهار عنوان کتب ، اثر دانشمند پر کار و فرهنگی دو زبانه ٔ «فارسی و اوزبیکی » داکتر فیض الله ایماق؛ ژورنالست، ادیب، شاعر ونویسندهٔ شناخته شدهٔ کشور، می باشد که ذیلا به معرفی گرفته میشود: 

این کتب چهار گانه، توسط (بنیاد غضنفر)  قبلا در کابل با قطع و صحافت زیبا، نوع کاغذ مرغوب و دیزاین روی جلد جالب، هر کدام به تیراژ ۵۰۰ نسخه چاپ و بدسترس خواننده گان عزیز قرار گرفت.   کوشش و تلاش «بنیاد غضنفر » تحت سرپرستی داکتر حسن بانو غضنفر وزیر پیشین وزارت امور زنان و الحاج محمد یوسف غضنفر نماینده ٔ مردم در پارلمان کشور، صرف به خاطر خدمت به فرهنگ کشور صورت گرفته که لازم آمد تا از حمایت و زحمات اوشان در مورد اعلاء فرهنگ کشور قدر دانی بعمل آید.                                    مؤلف مبتکر و دانشمند آقای فیض الله ایماق پس از یک عمر رنج و زحمت، مطالعه و تحقیق در فرهنگ مردم خود، خدمت به سزا و مؤثری به وطن نموده و این جزوات نفیس را به دوستداران زبانهای عمدهٔ این خطه، تقدیم داشته اند.

  ۱ – کتاب «شگوفه های ادب» که مشتمل بر تک بیتی ها، دوبیتی ها، و رباعیات گلچین (دری، پشتو و ترکی) است در ۷۱۴ صفحه با دیزاین خیلی زیبا به چاپ رسیده است. جناب داکتر ایماق این کتاب وزین را به روان پاک قبله گاه امجدش مرحوم کلانتر شاهمیردانقل خان«ایماق» که در سن ۴۷ سالکی جهان فانی را وداع گفته اهدأ نموده اند. روحشان شاد و فردوس برین مکان شان باد!

۲ – کتاب «سوز دل» (دل سؤز لری) شامل گزیدۀ اشعار، مقالات علمی و تحقیقی، سخنرانیها، و مصاحبه های دری و ترکی داکتر فیض الله ایماق است.کتاب موصوف که طی ۳۱۹ صفحه با دیزاین جالب به چاپ رسیده در حقیقت آیینۀ تمام نمای زنده گی پر بار نویسنده میباشد. او درین کتاب برعلاوه مقالات علمی و تحقیقی از دانشمندان، هنرمندان و اشخاص نخبه که درین گیر و دار اخیر کشور، نام اوشان به غبار فراموشی مکدر شده بود، یادی نموده و کارنامه های افتخار آفرین شانرا درج دفتر نموده است. در اخیر کتاب عکس های از جوایز، تشویق نامه ها، تقدیر نامه های افتخاری بیشماری که از کشور های مختلف جهان نصیب شده درج نموده اند. عکس از دیپلوم دکتورا و شکلیات مربوط آن، عکس تیزس (رسالۀ علمی) که محترم ایماق ازان دفاع نموده است نیز موجود است. این تمثال ها هر کدام به مثابهٔ دلیل محکم و مستند از ایثار و عشق او به مردم و وطنش و همچنان ارج گذاشتن به مقام والای علم و دانش است. اینبار اوشان با کمال قدر دانی این اثر خویش را به شریک زندگانی اش بی بی حاجی انابت جان ایماق که در مسیر راه پر خم و پیچ حیات همیشه یار و یاور هم بوده اند تقدیم نموده است.

۳ – کتاب سومی «سوزوان» عنوان دارد. این کتاب در حقیقت داستان اوزبیکی منظوم و تراژیدی دو دلدادۀ جوان به نامهای (یازی و زیبا) میباشد که دو صد سال قبل از امروز می زیسته اند. داستان زیبایی است همانند ( مغول دختر و عرب بچه)، (آدم خان و درخانی )، (سیاه موی و جلالی) ، (رومئو و ژولیت) و امثال آن. اشعار فولکلور مربوط به این تراژیدی از قرات ولایت فاریاب و قریه جات اطراف و نواحی اوزبیک نشین وطن با تلاش فراوان در زمان طولانی مدت سی سال توسط فولکلور شناس محبوب ما داکتر ایماق جمع آوری گردیده است؛ اگرچه یکبار در سال ۲۰۰۳ م. از طرف نشرات «زرقلم» شهر تاشکند چاپ شده بود، اینک بار دوم در کابل از طرف« بنیاد غضنفر» نیز به طبع رسید.

۴ – کتاب چهارمی که سرود های شفاهی اوزبیکان افغانستان ( افغانستان اوُزبیکلری خلق قوُشیقلری) عنوان دارد به زبان ترکی اوزبیکی تحریر یافته است. داکتر ایماق بعد از غور و تحقیق در سرود های عامیانۀ ترکی اوزبیکی افغانستان، تفاوت و همرنگی های اوزبیک زبانان افغانستان و اوزبیکستان را به شکل علمی بیان نموده است. او، درین کتاب نمونه های از سرود های موسمی، مراسم دهقانی، عشقی، تاریخی، عزاداری، اطفال و غیره را گنجانیده، این کتاب در سال ۲۰۱۰ م. در تورنتوی کانادا به چاپ رسیده، اینک بار دوم توسط بنیاد فرهنگی غضنفر مجدداً طبع شده است. ناگفته نباید گذاشت که این کتاب دارای ۱۰۷ صفحه و در حقیقت تیزس دوکتورای داکتر ایماق بوده، اگر چه در ابتدا به زبان اوزبیکی نگاشته شده ودر سال ۱۹۸۷م. در انستیتوت «پوشکین» اکادمی علوم اوزبیکستان دفاع گردیده ، بعداً به زبان روسی ترجمه و جهت ارزیابی به شورای علمی اکادمی علوم «مسکو» اتحاد شوروی سابق- فرستاده شده است.

باید گفت تاکنون ۱۵ اثر و ده‌ ها مقالات علمی و پژوهشی داکتر ایماق درروز نامه ها و جراید داخلی و خارجی اقبال چاپ یافته ،همچنان در ترجمه و دبلاژ ۲۰ فلم هنری و مستند در « اوزبیک فلم » شهر تاشکند همکاری کرده است. حتا بعض از این فلم ها در تلویزیون ملی افغانستان در سالهای گذشته بنمایش گذاشته شد . باید گفت هفت اثر دیگر اوشان ، آماده ی چاپند. ما تلاش و زحمت کشی جناب داکتر فیض الله ایماق را تمجید نموده و از خداوند بزرگ ، توانایی و صحت برایشان تمنا مینماییم تا فرهنگ پر بار ما را هرچه بیشتر بارور تر نمایند.

همایون باختریانی

 

13 ژانویه
۱ دیدگاه

جان پدر کجاستی ؟

تاریخ نشر : شنبه ۲۳ جدی ۱۴۰۲ خورشیدی – ۱۳ جنوری ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا

جان پدر کجاستی ؟

اخیرا چند نسخه دیجیتال از آثار ارزنده  محترم دکتور محمد شعیب مجددی بدستم رسید که قبل از هرچیز جا دارد از لطف ایشان اظهار سپاس و قدردانی نمایم.

در میان این آثار یکی هم مجموعه ی اشعاریست که توسط ۵۵ شاعر گرامی از کشور های افغانستان ، ایران و تاجیکستان سروده شده و توسط محترم داکتر محمد شعیب مجددی جمع آوری و از سوی انتشارات قدس در هرات به زیور چاپ آراسته شد.

عنوان این کتاب « جان پدر کجاستی؟ نام دارد که در ۱۳۶ صفحه به طبع رسیده.

این کتاب در مورد حمله تروریستی است که چند سال قبل بتاریخ ۱۲ عقرب سال ۱۳۹۹ خورشیدی  در دانشگاه کابل بوقوع پیوست و تعدادی از دانشجویان به شهادت رسیدند و عده ای زیادی نیز مجروح شدند 

محترم داکتر مجددی ، در پیشگفتار این مجموعهء زیبا در حالیکه خبر از یک تراژیدی بزرگ میداد چنین نوشتند:

 ” « جان پدر کجاستی؟» پیام پدری که با جهانی از دلهره، ترس ، امید ، یآس و انتهای محبت پدرانه بر روی صفحه خونین تیلفون فرزند بخاک و خون غلطیده اش نقش گردیده است.

« جان پدر کجاستی؟» سه کلمه که دنیایی از غم ، پریشانی ، درد و فریاد های جستجو گر و آرزومند را جاویدانی گردانید.

پیام « جان پدر کجاستی؟ » نشان دهنده محبت ، چشم انتظاری و اضطراب دل پدری است که نورچشمش ، جانش ، جگر گوشه اش و غنچه دلش در جمله مهاجمان مسلح به پوهنتون / داشنگاه کابل پربر شد. “

آنچه درخور توجه می باشد گزارشی است که از قول مسئول جمع آوری وسایل قربانیان پس از حمله تروریستی بیان شده است و شخصی بنام امید مهریار که مسئولیت این کار را بدوش داشته چنین می گوید:

 ” « متوجه تلفنی شدم که کسی با مالک آن ۱۴۲ بار تماس گرفته بود و نهایتآ یک مسیج دریافت کرده بود؛ جان پدر کجاستی؟ چقدر سخت بود دیدن این لحظه.» این پیام با سرعت از دلی به دل دیگر نشست و اشک هزاراغن اسنان در سراسر جهان جاری گردید. هرکدام با درد و اندوه ، خشم و غضب ، اشک وآه زمزمه میکردند.

« جان پدر کجاستی؟ » فقط سه کلمه با کهکشانی از ستاره های معانی و مفاهیم … « جان » تمام نیرو و انرژی که بنده خاکی را متحرک و زنده در جهان انسانیت و اشرف المخلوقاتی میگرداند. « پدر» انسانی که شب و روز سعی و کوشش مینماید تا برای فرزندان پشتیبان و محافظی از همه نیازمندی های شان باشد . چه زیبا نوشتند:

« یک پدر

تنها یک پدر نیست … .!

وگاهی سقف بالای سر

و گاهی جانی برای زندگی هست

پدر سپری است بر ناملایمت های روزگار

پدئر فقط تاج سر نیست ، پدر دنیاست … . !»

و « کجاستی ؟» انگیزه و نیت تمام انرژی ، قدر و احساس انسان که در تلاش و جستنچو می باشد تا آن گمشده و آرزویش را دریابد و باسعی و کوشش به آن مدینه فاضله رسیده و تشنگی هجران و دوری را به رضائیت و شادکامی وصل برساند.                           

جوانان دانشجو مثل مرغ بسمل در خاک و خون غلطیدند و پدران ، مادران در غم ار دست دادن عزیزان سوختند و ناله و فریاد کشیدند. ”                                          

در ادامه ،  این پیشگفتار از وقایعی بیان میکند که مادران ، پدران و درکل خانواده ها بدنبال جگرگوشه های شان چه دردها و رنج هایی را متحمل شدند.                                  

و همچنین حکایت های در مورد قربانیان این حادثه که اکثر دانشجویان ممتار بودند از سوی والدین ، دوستان واقارب و در مواردی از زبان خود قربانی نیز بیان شده که قبل از این حادثه  در ویدیویی ثبت شده بود غافل از اینکه دیگر فرصتی برای تکرار چنین سخنانی نخواهدداشت ، میخوانیم.                                      عمق این فاجعه بحدی بود که دیری نپایید خبر آن سراسر جهان رافرا گرفت و بلافاصله شاعرانی از کشور های افغانستان ، ایران و تاجیکستان دست بقلم برده و سروده هایی را تحت عنوان « جان پدر کجاستی؟»  سرودند که نه تنها احساس پاک شاعرانه ی شانرا به تصویر میکشد ، بلکه  بیانگراندوهء بی پایانی شد که به خانواده های زیادی تحمیل گردید . 

محترم مجددی با جمع َآوری این همه سروده در مورد این حمله ناجوانمردانه کار بس بزرگی انجام دادند که قابل قدر است. هرچند با نوشتن ده ها کتاب شبیه این نمی شود زخمی را که بر سینه های  داغدار خانواده های قربانیان نقش بسته است را از بین برد ، اما بدون شک می توان اندک تسلی برای خاطر آنها فراهم آورد  که جناب مجددی اینکار را انجام دادند.

با آرزوی شادی روح همه آن قربانیان و تسلی خاطر بازماندگان شان ، از میان همه سروده ها ، تنها یک سروده از هرکشور را انتخاب و تقدیم شما خوانندگان محترم مینماییم که در پایان همین مطلب به نشر میرسد.

در پایان با سپاس مجدد از جناب دکتور محمد شعیب مجددی ، چاپ این اثر ارزنده را تبریک گفته ، مؤفقیت های مزید شانرا آرزومندم.

با عرض حرمت

قیوم بشیر هروی

۱۳ جنوری ۲۰۲۴ میلادی

ملبورن – استرالیا

 

از شاعر درد آشنای کشور تاجیکستان مرثیه ای جانسوزی را چنین می خوانیم:

جان پدر کجاستی ؟

گنج حیات ماستی ، گوهر بی بهاستی ، 

آینهِ صفاستی ، الههِ حیاستی ،

جان پدر ، کجاستی؟

حرف بزن چه ها شده ، از چه دلم سیا شده ،

زندگی بی ضیا شده ، نور و فر و ضیاستی ،

جان پدر ، کجاستی؟

ریشِ دلم برای تو ، جان و دلم فدای تو ،

کی شنوم صدای تو ، زخمی ماجراستی؟

جان پدر ، کجاستی؟

مادر خسته دل خزان ، جان ودلش به صد فغان ،

سوخته مغز و استخوان ، در چه دم و دغاستی؟

جان پدر ، کجاستی؟

یک خانه از غمت حزین ، داغغ سما و هم زمین ، 

هست سزای ما همین؟ راست بگو ، ز راستی ،

جانِ پدر ، کجاستی؟

جان و دلم الو گرفت ، دهشت نو به نو گرفت ،

دیو تو را گرو گرفت ؟ بند یگان بلاستی؟

جانِ پدر ، کجاستی؟

بر تو نمی کند اثر ، زلزله ِ غم پدر ،

چپه شد آسمان به سر ، غمبر و غمزداستی ،

جانِ پدر، کجاستی؟

زود نویس ، دخترم ، خانه روم خبر برم ،

شد پاره پاره پیکرم ، پیش درِ خداستی؟

جانِ پدر، کجاستی؟

علی اصغر شیری ، شاعر زنجانی از کشور ایران  غصه هایش را چنین بیان نموده:

جانِ پدر کجاستی؟

گفتی که اشک یار شریف  است گریه کن

چشمان اشک بار  شریف  است  گریه کن

میراث ما غم است ، فراق است، غربت است

اندوهِ  ریشه  دار   شریف  است   گریه کن

” جانِ  پدر  کجاستی؟ ”   امشب   نیامدی

این  گونه  انتظار  شریف  است   گریه کن

نعش برادری  است  به  دامان ِ   خواهری

این قلب  داغدار  شریف   است   گریه کن

آتش     گرفته      پیکره ِ       دودمان      ما

فغان  این  تبار  شریف   است  ،   گریه کن

غم ریشه کرده  در وطنم  ، داغ  به  پشت داغ

کابل همان مزارِ   شریف   است   گریه  کن

شاعر شیرین کلام هم دیار ما محترم دکتر پرویز آرزو نیز چنین سرودند:

جان پدر کجاستی؟

حوصله گشته تنگ تر ، جان پدر کجاستی؟

درد رسیده پشت  در،  جان پدر کجاستی؟

روز   سیاه   آمده   ،   ماه   به     آه    آمده

گشته سپیده در بدر ، جان پدر  کجاستی؟

بس که زبانه زد شرر ، از دل  این  زمینِ شر

ریخت ز آسمان جگر ، جانِ  پدر کجاستی؟

عقل پر از جنون شده  ، قلب پرنده خون شده

گم شده باز بال  و پر ، جان پدر  کجاستی؟

برگ به برگ مرگ گل ، نور امدی گشته گل

خاک به سر شده سحر، جان پدر کجاستی؟

بر سر دست باغبان ، هر چه درخت داده جان

باز   جفا   کند  تبر   ،  جان   پدر  کجاستی؟

دیر ترک که آمدی  ، از  سر  راه  خود  کمی

نانِ برشته  هم  بخر ،  جان  پدر  کجاستی؟

امشبّ درد می رسد ، بی تو چه سرد می رسد

خواب نمی شوی مگر؟ جان پدر کجاستی؟

عقرب ساعتم چنان ، زخم زند بر استخوان …

بی تو نمی شود به سر ، جان پدر کجاستی؟ …

25 دسامبر
۲دیدگاه

رقص شگوفه ها (دهمین اثر بانو هما طرزی)

تاریخ نشر: دوشنبه ۴ جدی ۱۴۰۲ خورشیدی – ۲۵ دسامبر ۲۰۲۳ میلادی – ملبورن – آسترالیا

رقص شگوفه ها

رقص شگوفه ها عنوان دهمین مجموعه ی شعری بانو هما طرزی شاعر زیبا سرای وطن ماست که اخیرا اقبال چاپ یافته است.                                                                                  

این اثر زیبا در ۳۳۰ صفحه  مشتمل بر سروده ها ، دلنوشته ها و نگاره هاییست که توسط این بانوی گرامی رسامی و در آن گنجانیده شده.                                                                        

در آغازین این اثر چنین می خوانیم:

بنام یکتا

” به همسرم دکتور اسکندر رستگار که عاشقانه زیست مغرورانه جنگید و شرافت و ادب و انسانیت را نمونه بود.روحش شاد وعشقش در قلبم جاودان…                                      

به استاد لطیف ناظمی نا خذای کشتی دریای پر موج شعر معاصر افغانستان و ذهن شادابش درفضای ادبیات کنونی ما. ”                                                                              

با خوانش این مجموعه شعری خانم طرزی که  نگاره های از هنرنمایی این شاعر گرامی و هنرمند  نیز در لابلای اوراق این اثر جا گرفته است ، او را شاعری یافتم صادق ، با بینش واقعی از عشق آنطوریکه در دل می پروراند و با بیان زیبا آنرا بی آلایشانه به نمایش میگذارد.                                                                        

آری ! او شاعریست عاشق ، زیبا کلام و با وقار که عمری را در کنار شوهر مرحومش  با فرزانگی زندگی کرد ودلبرانه بدو عشق می ورزید و حتی پس از مرگ شریک زندگی اش همچنان عاشق اوست و برایش می سراید و با یاد و خاطراتش زندگی می کند.                

آنچه درخور توجه میباشد سروده های عریان و تراوشات ذهنی اوست که بی پرده حرف دلش را بیان می کند و بعباره ای با تابو شکنی و آزاد اندیشی آنهم درسرزمینی بنام افغانستان که متأسفانه اکثرآ زنان آن در حصار رسومات و عرف های موجود در آن گیر مانده اند ، صدا بلند نموده و هیچ خوفی بدل راه نداده است.

سوژه هایی که درین اثر برگزیده شده ، هریک نمادی از طرز تفکر شاعر در بیان ناگفته های ذهنی و حقایق عینی زندگی او می باشد .

این شاعربانوی گرامی در بخشی از دیدگاه خودش که همان پیشگفتار است ، در مورد این اثر با ارزش چنین می گوید:

” در این کتاب زنی سخن می گوید که گاهی با شادی های کودکانه می خنند و گاهی از بی مهر های زمانه می نالد. اما در این فراز و پس روزگار دیرینه یارش همیشه بااوست.

در عاشقانه هایش از عشقی سخن می گوید که چون بهاری آمد و در پاییزی نا پیدا شد و رهایی و آزادی از چنین عشقی راشادباش می گوید و در رهایی اش بال می گشاید و چون همای افسانوی به پروازش در آسمان ها ادامه می دهد.                                             

دوری و رخت سفر بستن جفتش بزرگترین مایه آزار اوست . هر جا می رود و با هرکی باشد ، از جفتش جدا نیست و وجود پرمهرش را همیشه احساس می کند. هیچ مردی را همتای او نمی بیند و خود را با یادهایش سرگرم میدارد و به ریشه ی عتشقش قدرت بیشتر می دمد.                                                        او همیشه زنی است که با تمام صداقت و صمیمیت می سراید و حرف دلش را بر برگه کاغذ می ریزد و از کسی باکی ندارد. بااینکه او نخستین بانویی است که شعر سپید و نیمایی را در افغانستان سروده و سروده های زنانه اش را تا امروز هم دوره هایش بیاد دارند ، اما خودش دنبال شهرت و محبوبیت نیست و بیشتر در دنیای خود زندگی میکند ، دنیایی رنگینی که با شعر و نقاشی و طراحی وموسیقی وعشق وانسانیت ساخته است و وجود تأثیر گذار ذات یکتا را بر زندگی اش محیط می داند و لحظات پرشکوهی را در ملکوت آن ذات سیر میکند و به او می اندیشد.”                                                                     

در بخش دیگر چنین اضافه می کند:

” وقتی پیری سراغت میاد دلت به ( مغز بادامت ) خوش است و این کتاب دهم همان فرزند پس کرکی و یا ته تغاری یا مغز بادام هماست که عزیزترش میدارد و آن افزودن سه بخش ، از خصوصی ترین گوشه های زندگی این زن تابو شکن و پرده برادری از راز های نهان اوست :                                                               

۱ – عاشقانه های من و همسرم.

۲ – من عشق چشم کهربایی ام.

۳ – گفتگوی خودمانی (بازگویی عشق هایش به پسرش صدیق).

درین سه بخش از رابطه خودش و همسر ، از کودکی و پرواز همایی اش ، و راز های عاشقانه اش بی پرده سخن می گوید.”

این اثر ارزنده با نظرات دو شخصیت بارز فرهنگی  وهنری جناب استاد لطیف ناظمی و جناب استاد برهنه معصوم مزین یافته که با ژرف نگری بر برگ برگ این اثر توجه نموده وماهرانه اظهار نظر کردند .

دراینجا توجه شما را به  قسمتی از نظریهِ محترم استاد لطیف ناظمی در مورد این اثر جلب میکنیم :

 ” شاعری از تبار عشق

به هما طرزی که می اندیشم سه زن از پیش نظرم می گذرند ،زنی که شاعر است ، زنی که نقاش است و زنی که طراح لباس است.

انگشتان این سه زن ، ده جادوگر سحر آفرین اند که با رنگ ها ، شعر می نویسند وبا واژه ها نقاشی میکنند. پس بیهود نیست که در دفتر رقص شگوفه ها، شعر و تصویر ، باهم در می آمیزند تا کسی نداند که کدام یک شعر است و کدامین نگاره.

رقص شگوفه ها کتاب عشق است وهما طرزی راوی صادق مقوله یی است به نام عشق .”

هنرمند چیره دست استاد برهنه معصوم نیز در مورد نگاره های مندرج دراین اثر چنین میگوید:

 ” گزینش و آمیزه چند رنگ و ساختار رنگها همراستا با نگارش و نگاره های بانوی رنگین سرا (طرزی) نماینده گی از چبود و نام و نشانش دارد و رنگها ما را آگاه می سازد که او « هما» کیست ؟ وجایگاهء او در کجاست.

نمایش رنگ هایش نیز بما میرساند که : هما با رنگ ها بویژه آبی و کهربایی و سبز و سیاه چه گفتنی های ناگفته و پوشیده دارد؟ “

در بخش دیگری چنین می فرماید:

 ” در فراسوی بیشترینه نگاره های بانو هما طرزی جوشش ، جهش ، فوران پیچیده گی و بهم بافتگی و چرخش ، نگاه ها را بسوی خود و مارا به اندیشه وامیدارد که نشانه ای از « حدیث حال» و گوشه ای پندار و خردمندی اوست. “

و اینهم دو سروده از درون این مجموعه که جهت مطالعه خوانندگان انتخاب شده است:

 و عشق

نمی دانم چرا همیشه عاشقم ؟

نمی دانم ؟؟؟

عاشق به تو

عاشق به او

عاشق به این

عاشق به آن

و به زمین و آسمان

و به آن خدای جاودان …

شاید وقتی نطفه من بسته می شد

پدر و مادر صمیمانه عاشق هم بودند؟

مادر میگفت :

( اگر فیلم عاشقانه نباشد به درد نمی خورد)

و پدر میگفت :

( عشقت را بر برگه کاغذ بریز تا همه بدانند که زنها هم عاشقند)

شاید در آن لحظه خدا تخم عشق بر زمین می پاشید؟

شاید چون ماه اردیبهشت بود؟

شاید زمین در چرخش عشق بود؟

شاید در سرنوشت من قلم روی عشق دویده بود؟

شاید شاید شاید…

وبعد از ۷۲ سال …

هنوز به عشق ایمان دارم و صمیمیت هاش

به درد هاش و پابندی هاش

وعشق هیزم تریست که در من جاودانه شعله ور است …

با شکوه و جاودان !!!!!!!!

نیویورک

۲۷ فبروری ۲۰۲۳

*****************

دیدمت «  به همسرم  »

                                                

در آیینه دیدمت

نگاه هات مهربان

و لبخندت چون نسیم

بغل گشودم تا در آغوشت گیرم

نگاه کردی

و از آیینه جدا شدی

و من ماندم

با یاد هات …

نیویورک

۲۹ اپریل ۲۰۲۳  

در پایان ضمن عرض سپاس بابت ارسال نسخه ای از این مجموعه ی وزین ،  برای محترمه بانو هما طرزی آرزوی مؤفقیت و کامگاری نموده و چاپ این مجموعه را که دهمین اثر ماندگار شاعر می باشد خدمت ایشان تبریک و تهنیت عرض می نمایم.

باعرض حرمت

قیوم بشیر هروی

ملبورن – آسترالیا

۲۵ دسامبر ۲۰۲۳

 

 

 

24 سپتامبر
۲دیدگاه

آواى زنان ماندگار است 

تاریخ نشر شنبه دوم  میزان ۱۴۰۱– ۲۴ سپتامبر  ۲۰۲۲ هالند

آواى زنان ماندگار است 

نوشته : نذیر ظفر 

نظر گذرا بر کتاب آواى ماندگار زنان

تالیف – ماریا دارو

زن ستیزانیکه میخواهند با شلاق ستم آواى بانوان را خفه کنند ، ایشان فقط بر طویلهِ مغز منجمد شان سُم میکوبند و این خواب نفخ انگیز شانرا در لجن تعبیر کنند.

ادامه نوشته…

16 سپتامبر
۱ دیدگاه

(جستاری در «خطاب» افغان)

تاریخ نشر جمعه  ۲۵ سنبله ۱۴۰۱– ۱۶ سپتامبر  ۲۰۲۲ هالند

رسالهٔ (جستاری در «خطاب» افغان)

دوستان عزیز ،خواننده گان گرامی !
رسالهٔ (جستاری در «خطاب» افغان) کار تحقیقی نویسنده و ژورنالیست شناخته شده کشور
محترم دکتورسید حمیدالله روغ بوده که همین اکنون در خدمت شما عزیزان قرار دارد.
 از شما هموطنان عزیز ، خواننده گان محترم سایت ۲۴ ساعت و گروه های فیسبوکی آن صمیمانه تقاضا میکنم که با کلیک کردن لینک زیر این رساله را دانلود و بعد از مطالعه نظریات ، پیشنهادات و انتقادات سالم خود را
در قسمت دیدگاه های سایت ۲۴ ساعت بگذارند.
با عرض حرمت
محمد مهدی بشیر
************************
دکتورسید حمیدالله روغ
مژده به همه روشنفکران افغان!
رسالهٔ (جستاری در «خطاب» افغان) اینک در اختیار همه خوانندگان قرار داده می شود!
طوری که عزیزان اطلاع دارند کتاب اول /ما «کی» هستیم؟/«ما» کی هستیم؟/ با عنوان
«مباحثه با تاریخ» به خوانندگان گرامی تقدیم شد.
04 سپتامبر
۵دیدگاه

خنیاگران قلم …

تاریخ نشر یکشنبه ۱۳  سنبله ۱۴۰۱– چهارم  سپتامبر  ۲۰۲۲ هالند

نوشته: نذیر ظفر
بنام خداوند لوح و قلم –
خنیاگران قلم (معرف ۱۵۳ شاعر معاصر افغانستان)

درین مقطع زمان هجوم خفاشان سیه دل بر میهن مستضعف ما باعث مسدود شدن مکاتب و دانشگاه‌ها گردیده است. قرار معلوم دوشیزه گانِ کشور محروم از کسب علم و دانش گردیده‌, قفل‌های تعصب بر درهایی مکاتب و دانشگاه‌ها آویخته شده که مبین اندیشه‌ی عقب گرایان تاریخ است و بدبختانه امروز بر سینه مادر وطن تیغ عناد می‌زنند.

ادامه نوشته…

26 جولای
۲دیدگاه

جانیان مسند نشین

تاریخ نشر سه شنبه چهارم اسد ۱۴۰۱–  ۲۶ جولای ۲۰۲۲ هالند

اخیرآ اثر دیگری از جناب پوهنوال داکتر اسدالله حیدری بدستم رسید که در شهر سیدنی به چاپ رسیده است.

این اثر با ارزش مجموعه ایست مشتمل بر اشعار مناجاتیه ، مذهبی ، میهنی ، سیاسی ، اشعار آزاد ، مخمسات وقصاید ، غزلیات ، دوبیتی ها ، رباعیات وتک بیت هاییکه طی چندین سال توسط شاعر سروده شده است.

ادامه نوشته…

25 جولای
۵دیدگاه

ترنم احساس

تاریخ نشر دوشنبه سوم اسد ۱۴۰۱–  ۲۵ جولای ۲۰۲۲ هالند

 خواهر گرامی بانو عالیه میوند شاعر گرانمایه و همکار جدید سایت ۲۴ ساعت چند روز فبل ازطریق پست از شهر فرانکفورت کشور آلمان هدیه ای گرانبها و با ارزشی  را ارسال نموده که در شروع آن چنین نوشته اند :

ادامه نوشته…

29 ژوئن
۲دیدگاه

از افغانستان تا آیرلند:

تاریخ نشر چهارشنبه هشتم  سرطان ۱۴۰۱– ۲۹ جون  ۲۰۲۲ هالند

از افغانستان تا آیرلند:

دیروزبیست و هشتم جون ۲۰۲۲ از برادردانشمند وگرامی جناب استاد نصرالدین سلجوقی از طریق پست یک جلد کتاب خیلی زیبا و جالب را دریافت نمودم که به کتابخانه کوچک ۲۴ ساعت اهدا نموده بودند و اخیرآ در کشور آیرلند بزبان انگلیسی تحت عنوان :

From Afghanistan to Ireland

اقبال نشر یافته است.

ادامه نوشته…

21 می
۹دیدگاه

یاد آشیان مجموعه شعری از استاد ” ثنا “

تاریخ نشر شنبه ۳۱ ثور ۱۴۰۱– ۲۱  می ۲۰۲۲ هالند

یاد آشیان مجموعۀ با ارزشی ازسروده های زیبا جناب محترم استاد محمد اسحاق ثنا شاعر توانمند و دردآشنای کشور ما و همکارعزیز سایت ۲۴ ساعت است که با قطع و صحافت زیبا با پشتی رنگه و کاغذ عالی در ۵۶ صفحه شامل ۳۳ پارچه شعر، ۱۱ دوبیتی و۴ رباعی در شهرونکورو کشور کانادا زیور چاپ یافته و اخیرآ توسط پست بدستم رسید و در شروع آن چشمم به این نوشته افتاد :

« بسمه تعالی

به دوست دانشمند و مهربانم جناب مهدی بشیر تقدیم است . 

باحرمت فراوان م – اسحاق ثنا وانکورو کانادا  ماه می ۲۰۲۲ م »

ادامه نوشته…

20 ژانویه
۱ دیدگاه

هرات در گذر گاه تاریخ

تاریخ نشر پنجشنبه ۳۰ جدی ۱۴۰۰ – ۲۰ جنوری  ۲۰۲۲ هالند

هرات در گذر گاه تاریخ

گزیده مقالات هرات شناسی و هرات پژوهی

هرات در گذرگاه تاریخ  گزیده مقالات علمی هرات شناسی و هرات پژوهی است که ده سال قبل در کنفرانس «هرات در گذرگاه تاریخ» ارائه شده بود ودر تابستان۱۴۰۰ خوشیدی به کوشش دوست دانشمند و شخصیت فرهیخته جناب آقای نصرالدین سلجوقی و با همکاری انتشارات احراری در۲۸۵ صفحه و۲۶مقاله ازاستادان دانشگاه و محققان افغانستان درشهر هرات اقبال نشر یافته است و شامل موضوعات تاریخ، هنر، معماری، عرفان و ادبیات حوزهٔ هرات بوده است.

ادامه نوشته…

18 آگوست
۱ دیدگاه

پیشینۀ روز نامه ها و مجله های افغانستان

تاریخ  نشر چهار شنبه ۲۷ اسد  ۱۴۰۰– ۱۸ آگست ۲۰۲۱ هالند

دو روز قبل ازدوست دانشمند و گرامی جناب  سعدالدین سلجوقی تحفه ای گرانبهایی تحت عنوان : «پیشینۀ روز نامه ها و مجله های افغانستان (۱۳۵۲-۱۲۴۶)» دریافت نمودم واز لطف شان جهانی سپاس مینمایم .

ادامه نوشته…

28 جولای
۳دیدگاه

معرفی کتاب ترامپنامه

تاریخ  نشرچهار شنبه  ششم اسد  ۱۴۰۰ –  ۲۸ جولای ۲۰۲۱ هالند

شاعر: قیوم بشیر هروی

 انتشارات گلبرگ. ملبورن. آسترالیا

  جنوری سال  ۲۰۲۱

درحوزۀ فرهنگ، هنروبه ویژه شعرفارسی، گام دیگر ابتکاری برداشته شده است. شاعر آزاده، جناب قیوم بشیرهروی، چهرۀ “دونالد ترامپ” رئیس جمهور پیشین امریکا را که در قطار شخصیت های آسیب زا و دلهره آور، برای بشریت ومردم امریکا، نام آور شد، با نظم و مضامین اعتراضی تصویر کرده است.

ادامه نوشته…

28 می
۳دیدگاه

دست آورد های نوازندگان زن در هرات

تاریخ  نشر جمعه هفتم  جوزا ۱۴۰۰ –  ۲۸ می ۲۰۲۱ هالند

دست آورد های نوازندگان زن در هرات

از ۱۳۱۰ تا ۱۳۵۸

( آموزش و پژوهش ها ، گزارش های هنری ، ترویج موسیقی محلی )

چند روز قبل دوست دانشمند و فرهیخته ام جناب  نصرالدین سلجوقی لطف نموده توسط پست ازکشور ایرلند کتابی را که ترجمه و تعلیق نموده اند تحت عنوان ” دست آورد های نوازندگان زن در هرات ”   برایم فرستادند که زینت بخش کتابخانه کوچک ۲۴ ساعت گردید.

ادامه نوشته…

22 مارس
۳دیدگاه

رسالهء « تَجْوید قرآن کریم » به زیور چاپ …

تاریخ  نشر دوشنبه   دوم حمل  ۱۴۰۰  – ۲۲ مارچ ۲۰۲۱ هالند 

رسالهء  « تَجْوید قرآن کریم »  که از جانب  برهان الدین « سعیدی»  تحقیق،  تتبع  و نگارش  یافته است  در برج «  حوت ۱۳۹۹ هجرى شمسى »  مطابق  «  فبروری ۲۰۲۱ میلادی »  در شهر کابل  به صحافت زیبا به زیور چاپ رسید.

ادامه نوشته…

07 فوریه
۱۸دیدگاه

ترامپنامه

تاریخ  نشر یکشنبه  ۱۹ دلو   ۱۳۹۹ – هفتم   فبروری ۲۰۲۱ هالند

ترامپنامه مجموعه شعریست از شاعر گرانمایه و  درد آشنا کشورما ، نویسنده و همکار عزیز سایت ۲۴ ساعت محترم قیوم بشیر هروی که در ۱۴۴ صفحه  شامل مقدمۀ زیبا  تحت عنوان:

ادامه نوشته…

31 ژانویه
۳دیدگاه

شیپور خون

تاریخ  نشر  یکشنبه  ۱۲ دلو   ۱۳۹۹ –  ۳۱ جنوری ۲۰۲۱ هالند

شیپور خون هدیه ای گرانبها و با ارزشی است که اخیرآ از دوست گرانمایه وبرادر دانشمند جناب استاد محمد علی فرحتیار شاعر توانمند و دردآشنای کشور دریافت نمودم که مایهء خرسندی بنده گردیده است .

ادامه نوشته…

20 ژانویه
۶دیدگاه

ترامپنامه مجموعه شعری از قیوم بشیر هروی

تاریخ نشر چهارشنبه  اول دلو   ۱۳۹۹ –  ۲۰ جنوری ۲۰۲۱ هالند
جند ساعت قبل برادر عزیزم قیوم جان  بشیر هروی برایم اطلاع داد که سومین مجموعه شعری اش تحت عنوان ترامپنامه زیور چاپ یافت و تا چند روز دیگر آماده توزیع میشود.

ادامه نوشته…