۲۴ ساعت

آرشیو 'نوروز در گذر زمان همراه با سروده های نوروزی'

19 مارس
۱ دیدگاه

پیشاپیش سال نو‌تان مبارک

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : چهارشنبه  ۲۹ حوت  ( اسفند ) ۱۴۰۳  خورشیدی ۱۹ مارچ  ۲۰۲۵   میلادی   ملبورن  استرالیا

پیشاپیش سال نو‌تان مبارک

 

سال نو را  پیش   ازان تبریک  گویم   بر جهان

بالخصوص  بر  مردم  غمدیدهٔ   افغان   ستان

سال ها بگذشت و امسال هم به  پایان آمده

سال نو  چون  ماه نو  خندیده  رخشان آمده

سال نو با شور و شادی  جشن بر پا میکنیم

با  سرور  و  شادمانی   رقص   زیبا   میکنیم

در   کنار   یکدیگر    همکار    همدیگر  شویم

تا که در علم و ادب فانوس روشن تر شویم

همدم   و   همراز   باشیم   در  امور  کار ها

تا فتد   یک   رونق  بهتر   به   این   بازار  ها

پند را ایثار هر یک شور و  شوق  و   هلهله

با وقار و با شعار و عشق و ذوق  و  ولوله

کینه و بغض و حسد را دور سازیم  از بدن

تا که باشیم هر یکی چون بلبل شیرین سخن

همچو   گل   عطر   محبت   را   نثار یکدیگر

تا که باشیم مونس و دلباخته چون شیر و شکر

آرزو دارم که باشد سال  خوب   در زندگی

تا  که   باشد   زندگی   در  عزت   بالندگی

ما به لبخندی جهان را   رنگ دیگر میدهیم

با محبت عزت صد  گنج و‌   گوهر  میدهیم

باز گوید   طیبه  ای   هموطن ای هموطن

دست وحدت را دهید با هم شوید یک انجمن

طیبه احسان حیدری

سیدنی – استرالیا

۲۱ فبروری ۲۰۲۵ 

19 مارس
۱ دیدگاه

 نوروزکهن

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : چهارشنبه  ۲۹ حوت  ( اسفند ) ۱۴۰۳  خورشیدی ۱۹ مارچ  ۲۰۲۵   میلادی   ملبورن  استرالیا

 

عزیزه عنایت

 نوروزکهن

 

نوروزیا روزنوفصل اول سال فلسفۀ  بسیار بزرگ وکهنی دارد، ازقــدیم الایام توسط آریائی ها به نوعی ازاشکال برگزاروتجلیل میگردیده است.  که تاکنون با وجود گذشت قرنها بخاطر این روز با شکوه درکشورهای آسیائی جشن گرفته میشود .     

  درباره نوروزدرادب فولکلورمردم افغانستان,ایران وکشورهای آسیای میانه که نو روزرا بنام اول سال جشن میگیرند نظریات  مختلف وجود دارد. عدۀ ازدانشمندان میگویند، نوروزیادگارجمشید شهریارآریانای کبیراست که هزاران سال پیش درسپیده دم تاریخ دربلخ بامی براریکــۀ فــرمانروائی نشست وآنروزرا نوروزویاروزنو نامیدند.

برخی ازایرانیان بنابرافسانه ها وادب فولکلورشان که بیان کنندۀ اعتقادات عوام الناس است نوشته اند. وقتی جمشید زمام کشوررا بدست گرفت ازمنطقۀ دماوندتا شهربابل رادریک روزپای پیاده طی کرد ازاین سبب اشراف ودرباریان او این روز را روز نو ،یا نوروز خواندندکه مصادف بود به اول فروردین و تا ختم دورۀ زمامداری وی دراول سال خورشیدی این روزرابخاطر سفرطولانی جمشیدازدماوند تا بابل با جشن و سرورتجلیل میکردند که با گذشت زمان تجلیل ازاین روزبشکل عنعنه و رسوم مردم درآمده است .

اگرچه  دربعضی اوقات این جشن هاکم رنگ جلوه کــرده است ولی بآنهـم طبق عادات ازجانب مردمان بیشماری ازکشورهای مختلف که درفوق تذکرداده شد در روستاها ومحلات  تجلیل و برگزارمیگردد.

عدۀ از نویسندگان افغانستان نوشته اند ، جشن نوروزدرپامیردرقلمرووطن ما ( افغانستان)بنام (خدیرایام) یاد میگردد که بمعنی عید بزرگ است .

       درکتاب اوستا آمده است که روزیازدهم ماه خورشیدی(خیرروز)نامیده میشود زیرا آفتاب بزبان آریائی(خور)و بزبان اوستائی(خیر) آمده است .

بعضی از دانشمندان،  محل پادشاهی جمشید را درشمال افغانستان در(بخــدی) یابلخ امروز دانسته اند .

       درافغانستان نوروزدرسایر ولایات کشورتجلیل میگردد که هموطنان عزیزمان با تفاوت های کم و بیش ازاین روز استقبال نموده و مینمایند اما متاسفانه دراین سالهای اخیر به شکل رسمی  دروطن ما تجلیل نمیشود.

یکی از ویژه گیهای آن, این روز را با مراسم برافراشتن علم مبارک ( جهنده ) یاجنده بالا درشهر مزارشریف درکنارآرمگاه حضرت شاه اولیا مردم شریف وطن با شورو هلهله برپا می کردند  که افراد زیادی ازکشورهای دیگردراین مراسم اشتراک می کردند د و زایرین که برای زیارت بدرگاه شاه ولایتمآب می آیند روح اخوت وهمدلی به آنها دمیده میشودو ازبارگاه خداوند بزرگ  صلح ,صفا ومقاصد نیک مطالبه میکنند.

  ازجانب دیگرهوای خوشگواربهاربا نسیم ملایم وعطرآگین مشام دلهارا تــازه میسازدکه با آمدن بهارگلهای لاله هرطرف جلوه نمائی میکنند کــه این روزرا بنا م میله گل سرخ نیز یاد میکنند.

درکشورهای ایران, افغانستان, تاجکستان مردم زمستان های سختی راسپری میکنند وبعدازگذشت روزهای زمستان با آمدن بهارفضای هرشهروقریه حال وهوای دیگری بخود میگیردکه همه جا سبز وپرگل میشود درختان شگوفه بارمیشوند پرنده های سفرکرده دوباره به آشیان برمیگردند ابرها همچون پرقودرآسمان نیلگون جلوه نمائی میکنند ودرمی افشانند. شاعران زیادی درمورد بهارشعرهای سروده اند که اینک سروده بهاری حضرت ابوالمعانی بیدل که بیان گرفصل بهاراست خدمت خوانند گان عزیزتقدیم می گردد.

 

چشم وا کن  رنگ  اسـرار  دگـر دارد بهار

 آنچه دروهمت نگنجد جلوه گـردارد بهـار

ساعتی چون بوی  گل ازقید پیراهـن برا

 ازصلای رنگ عیش انجمن غافل مبـاش

پاره های چند بر خون  جگــر  دارد بهـار

ابر می نالــد کـزاسباب نشــاط این چمـن

هرچه دارد درفشار چشم تــر دارد بهـار

ازگل و سنبل به نظم ونثر سعــدی قانعــم

این معانی در گلستــان بیشتــر دارد بهــار

موبه مویـم حســرت زخمــت تبسم میکنــد

هرکه گــردد بسملت برمن نظردارد بـهار

 زین چمن بیدل نه سروی جست ونه شمشادرست

ازخـیـال قـــامتش دودی به ســر دارد بهـار 

 با درود

 

 

 

 

 

 

19 مارس
۱ دیدگاه

 نوروز “فرخنده” 

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : چهارشنبه  ۲۹ حوت  ( اسفند ) ۱۴۰۳  خورشیدی ۱۹ مارچ  ۲۰۲۵   میلادی   ملبورن  استرالیا


«نوروز های ما “فرخنده” آشنا و داغدار هستند  

نوروز “فرخنده” 

استاد نصیر مهرین

                           

 یاد از نوروز درغربت هجرت که رنج انگیزی های شناخته شده یی را برای ملیون ها انسان با خود دارد، در دهسال پسین، نام فرخنده و جفای بزرگی را که بر او رفت نیز به یاد نویسنده ی این برگها می آورد.

روز۲۸حوت سال۱۳۹۳خورشیدی(۱۹ مارچ ۲۰۱۵ع)، دختری مسلمان که سر تا پایش پوشیده با لباس بود، نزد چهارزانو نشسته گانی رفت که در بیرون مسجد “شاه دوشمشیره”(۱) شغل تعویذ نویسی(۲) داشتند. پس از گفت وشنیدی با یک تن از آنها، اعتراض کرد که تعویذی را که می نویسی به مراجعه کننده، کمک نمیکند و مؤثر نیست. زین الدین تعویذ نویس(۳) برافروخته شد و فریاد بر آورد که:

مردم بیایید که این دختر ضد دین گپ می زند و قرآن شریف را هم سوختانده است.

در زودترین فرصت، چنین شکایتی درگوش مردم مردم بیکار و رهروان نشست و بنای شور و شری را نهاد. جمعیتی به شورآمده با دست و لگد به سیلی کاری و لگد زدن آن دختر پرداختند که با سنگ وچوب ادامه یافت.

پسانتر آشکار شد که آن دختر فرخنده ی ملکزاده نام دارد، بیست وهفت ساله است و تا هنگامی که توان فریاد برآوردن داشت، می گفت:

 این آدم دروغ می گوید. من قرآن را نسوختانده ام.

 از جمعیتی که جمع شدند و یا آنانی که تازه وارد معرکه می شدند، صدایی در دفاع از او یا اینکه بگویند رحم کنید، نزنیدش، شنیده نشد. چنین خاموشی معنی دار هم سزاوار توجیه است. زیرا در چنین و قت، معترضان احتمالی نیز می ترسند که با چنان عذابی مواجه نشوند. پولیس حضور یافته در صحنه نیزکار ساز نشد. در نتیجه، فرخنده را بسیار با مشت ولگد زدند وبعد با سنگ ها بر فرق و تنش کوبیدند. بعد صدا ها بلند شد که او را بسوزانید تا عذاب دوزخ را ببیند. موتر داری پیشنهاد کرد که در پایش ریسمان ببندید که با موتر کشش کنم. بعد همان موتر را از روی پیکر بی جان او عبور دادند. بنزین آمده شد. بنزین را بر پیکرش ریختند، خون وبنزین و لحظات بعد بوی پیکر آتش گرفته کناره های “شاه دوشمشیره” را فرا گرفت. فرخنده ی مثله شده در دریای بی آب کابل می سوخت. تعدادی می خندیدند، تنی چند خاموش بودند و تعدادی هم پرسش هایی را مطرح می کردند. پاسخ این بود که این دختر کافر، قرآن شریف را سوختانده بود. از آن میان اندک کسانی از جمعیت انبوه تازه وارد، می پرسیدند که چگونه و در کجا قرآن را آتش زد. پاسخ همان بود که کافر لعین بی دین  قرآن شریف را سوختانده بود. تعدادی میگفتند، جایش در دوزخ.

اما کسی نبود که بگوید: این داوران و تعیین کننده گان جای افراد در جنت و یا دوزخ در چه سطح ومقامی هستند؟ و چرا چنین کنند؟

 … آری، صدای پای نوروز سال ۱۳۹۴خورشیدی را می شنیدیم، اما دو روز پیش از ورودش، آن قتل و ایجاد فضای رنج آمیز برای خانواده ی فرخنده و همه ی آنانی که خود را در چنان سوگی شریک دانستند، داغ دیگری بر داغ های نوروز نشاند. نوروزهای ما “فرخنده” آشنا و داغدار هستند. این داغ ها را لاله های خونین جگر و با تاریخ دل آزرده گی هایش بهتر می شناسد. از آن پیشینه های رنجدیده، صدایی است از آن چنگ نواز سیستانی و خونین دل که گوش های ما را به شنیدن فرا میخواند:

«با این‌همه غم

در خانه ی دل

اندکی شادی باید

که گاهِ نوروز است

اندکی شادی باید، که گاهِ نوروز است.»( متن مفصل در مجموعه ی نوروز “فرخنده” انتشار یافته است)