۲۴ ساعت

آرشیو 'یاد بود از دانشمندان و فرهنگیان کشور'

23 نوامبر
۳دیدگاه

استاد بشیر هم در علوم قدیمه تسلط و تبحر داشت و هم در روش جدید تحقیق

هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : شنبه ۳ قوس (آذر) ۱۴۰۳ خورشیدی – ۲۳ نوامبر ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – استرالیا

زنده یاد استاد محمد آصف فکرت هروی:

 

استاد بشیر دانشمندی بود که هم درعلوم قدیمه تسلط و تبحر داشت و هم در روش جدید تحقیق. او در روزگار جوانی مدتی در ایران اقامت گزیده بود و با برخی از نویسندگان و پژوهشگران آن روز ایران مناظراتی داشته است ؛ از نقد و پاسخ نقد کارهای سید احمد کسروی حکایت می کرد و از دیدار برخی از رجال نامور از جمله سید اشرف الدین نسیم شمال.
استاد بشیر انسانی والا ولی بسیار حساس بود. بسیار مناعت نفس داشت و آزاده مرد بود. کارهای ادبی او نمونه های گویایی از نیروی عظیم پژوهشی او می دهد. تصحیح کلیات سنایی از تبحر او در این کار حکایت دارد. شعر هم بسیار نغز می سرود. آهسته و با متانت سخن می گفت.
در طنز نویسی بسیارزبردست بود. چند سال در کابل مدیریت مسؤول روزنامهء فکاهی و طنز آمیز ترجمان را بر عهده داشت. این روزنامه که صاحب امتیاز آن دکتر نوین بود با مدیریت مسؤول استاد بشیر دورۀ موفقی را گذرانید. دکتر نوین کارتون نگار زبردستی بود و کارتون های سیاسی، اجتماعی و انتقادی او در ترجمان، بینندگان و هواداران بسیاری داشت. از سویی نوین پروفسوردر طب بود. نوین، در حکومتی که یادداشتهای نگارنده به آن دوره مربوط می گردد، وزیر اطلاعات و کلتور بود. او همکارش استاد بشیر را بسیار دوست می داشت و بشیر را همه دوست می داشتند.
بشیر در علوم غریبه نیز تسلط داشت. جفر را نیک می دانست و در علم نجوم نیز متبحر بود. پس از آن که مرحوم محمد ابراهیم کندهاری منجم رسمی افغانستان دست از کار تدوین و استخراج تقویم کشید، استاد بشیر به استخراج تقویم همت گماشت و چند سال این کار را با موفقیت انجام داد.
از دیگر کارهای خوب بشیر مجموعۀ شیرین و خواندنی هزار و یک حکایت است که نمیدانم به اتمام و طبع چند مجلد آن موفق گردید. استاد بشیر را بار اول در هرات دیدم زمانی که در یک موسسۀ بازرگانی در بازار ملک با استاد توفیق در امور اداری آن موسسه اشتغال داشت. همان روز بود که دفتر یادبودم را دادم و در آن غزلی نوشت با این مطلع: 

غم مخور  بلبل  بیدل که  بهار آمدنیست

لاله بشکفتنی و غنچه به بار آمدنیست..

استاد بشیر در نسخه شناسی نیز دستی قوی داشت و مدتی به فهرست نگاری در آرشیف ملی افغانستان مشغول کار نسخه شناسی و فهرست نگاری بود.
سال ۱۳۶۰ بود که استاد بشیر را، برای آخرین بار، در خیابانی در برابر ساختمان وزارت معارف دیدم. کمی گپ زدیم و خداحافظی کردیم، اما اندکی که از هم دور شدیم استاد صدایم کرد و به آرامی و نجواگونه گفت که او فردا از کابل و از کشور خواهد رفت و در میان نهادن این راز با نگارنده حکایت ازاعتماد و دوستی واقعی او داشت؛ چون در آن روزگار این سخنی نبود که می توانستی با هر کسی در میان بگذاری. من بسیار برآشفتم و به شوخی گفتم که این راز را افشا می کنم که شما نتوانید بروید، اما او گفت که تو هم یک روز خواهی آمد و چنان شد؛ من هم در سال ۱۳۶۱ خانه و کاشانه و شهر و دیار را ترک کردم. اما دریغا که استاد بشیر با آن روح حساس و طبع نازک رنج غربت را برنتابیده و درشهر قم، رخت از این جهان برکشیده بود. روانش شاد.
استاد بشیر به گمانم که چهار فرزند داشت: فرزند بزرگش خانم پروین تایپست (ماشین نویس) بسیار ورزیده و پرکار و تندنگاری بود که در انجمن تاریخ افغانستان مدتی بسیار موفقانه خدمت کرد. فرزند میانی اش آقای مهدی بشیر جوانی بسیار فعال و پرکار بود و در کار چاپ و طباعت مهارتی قابل ستایش داشت. زحمت چاپ روزنامهء ملی انیس، که من در آن موسسه خدمت می کردم و هم اتاق بودیم، سالها بر دوش او بود و این کار را با موفقیت انجام می داد. فرزند دیگر استاد، آقای رضا بشیر بود که به گمانم مؤدب تخلص داشت و تصور می کنم که خرد ترین فرزندش قیوم نام داشت

یادآوری:

مرحوم استاد بشیر در شهر تهران وفات نمودند و صاحب هفت فرزند بودند ( چهار دختر و سه پسر ) .

روان استاد فکرت عزیز را شاد وخشنود می طلبم ، بارها ایشان را در منزل ما دیده بودم که نزد مرحوم پدرم می آمدند . یادم است که هیچگاهی در مهمانخانه  نمی نشستند و همواره در کتابخانه منزل که در زیرزمینی خانه قرار داشت میرفتند ، احساس میکردم که حتی از دیدن کتابها هردو دوست گرامی لذت میبردند تا چه رسد به بحث و تبادل نظر روی موضوعات ادبی.

روان شاد شاد ، یادشان گرامی و خاطرات شان جاودانه باد

22 نوامبر
۲دیدگاه

مرگِ استادم بشیر هروی

هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر :  جمعه   ۲ قوس  ( آذر ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۲۲  نوامبر   ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

شاد روان استاد تمنا هروی این سروده را هنگام

مراسم تدفین زنده یاد استاد بشیر هروی در

بهشت رضای شهر مشهد به خوانش گرفتندکه

شب قبل آن در مسیر تهران به مشهد سروده

بودند . البته بعد ها با تغییراتی در اثر با ارزش

شان بنام پیوند عمر به نشر رسانیدند که در

اینجا هردو کاپی را خدمت شما پیشکش

می نماییم:

مرگِ استادم بشیر هروی

چون  فلک دوران فکری در نوشت

باز  دوران   بشیر   از   سر نوشت

گر قلم از کف مهء گردون گذاشت

باز   خورشید   فروزانفر    نوشت

آنچه  جاری  شد  ز کلک  اوستاد

می سزد یک سر به آب  زر نوشت

هم فزون از هر سخن ور یاد داشت

هم فزون از  هر سخن   گستر  نوشت

گاه در ملک   سنایی   ره   سپرد

گه ز انصاری مهین   دفتر نوشت

گه چو بیرونی  ز  هیئت   راز گفت

گه چو جامی شعر نغز   و   تر نوشت

گر سرود از هر که زیبا تر سرود

ور نوشت از هرکه نیکوتر نوشت

عاقبت   در  سنگر  دین  و  وطن

مرگ  طومار  حیاتش  در نوشت

سال   مرگ حضرت   اوستاد  را

این چنینم کلک صورت گر نوشت

داد از استاد  چون حرفِ نخست

سال تاریخش علی اصغر نوشت

تمنا هروی

اول قوس ۱۳۶۰ خورشیدی

مسیر تهران – مشهد

و این هم کاپی چاپ شده در کتاب ( پیوند عمر) که در تابستان سال ۱۳۹۵ خورشیدی توسط انتشارات قلم به چاپ رسیده و در نخستن برگ آن چنین می خوانیم:

با یاد آموزگار فرزانه ام زنده یاد استاد علی اصغر بشیر هروی.

 

مرگِ استادم بشیر هروی

چون زمان  ایام  جامی  در نوشت

باز دوران   بشیر  از  سر نوشت

خامه از کف گر مه گردون گذاشت

باز   خورشیدِ    فروزانفر  نوشت

آنچه جاری  شد ز کلکِ   اوستاد

می سزد یکسر به  آب  زر نوشت

هم فزون از هر سخنور یاد داشت

هم فزون ازهرسخن گستر نوشت

گاه   در  ملک   سنایی  ره سپرد

گه ز انصاری مهین  دفتر نوشت

گه چو بیرونی ز هیأت  راز جست

گاه جامی   وار  شعر  تر  نوشت

گر سرود از هر که  زیباتر سرود

گر نوشت از هر که زیباتر نوشت

سال  مرگ  حضرتِ    استاد   را

این چنینم  کلک  صورتگر نوشت

یک الف چون بر علی اصغر فزود

سال فوتش را(علی اصغر) نوشت

21 نوامبر
۲دیدگاه

شمع انجمن ها

هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : پنجشنبه    ۱ قوس  ( آذر ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۲۱  نوامبر   ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

اوستاد        اوستادان       ادب

شاعران : گل ، او گلستان ادب

مرد    فرهنگ   غنا مند     دری

شاعر    راد    و   برومند   دری

نام نامی اش (علی اصغر بشیر)

در میان  همکنانش   بی نظیر

در (شناسایی اختر) بی بدیل

درعلوم او عالی القدر و جلیل

عالم     دانندهء      راز   حیات

فاضل بالاتر از وصف و صفات

گرچه اکنون رفته زین دنیای دون

جاودانی یاد   او   بادا   فزون

بود شمع  انجمنها در   هرات

اوستاد خوش سخنها در هرات

با همه دانشوری ها و کمال

بود اندر دوستی ها ، بی مثال

در تواضع ، چو درخت پر ثمر

اهل دانش گشته از او بهره ور

ذهن او فرهنگیان را چون کتاب

بهرهرپرسش، بسی حاضرجواب

پرسش کس بی جواب از اونماند

هیچکس ، بی اکتساب از اونماند

یادم آید کان بزرگ استاد شعر

آن بزرگ استاد خوش بنیاد شعر

بود درشهر(هری) چون شبچراغ

دور او   پروانه   های پر ز داغ

من به سان ذره و خورشید او

در دل و جانم همی  تابید او

من ازو  راز   الست   آموختم

یک کتاب از هر نشست آموختم

من برآن گشتم که بهر(دیهقان)

یک رساله چاپ سازم آن زمان

خواستم یک آیت از قرآن پاک

آورم بر آن   که   گردد   تابناک

آیتی در باب کشت و زرع و کار

زان شدم نزد فقیهان   بار بار

آیتی بهرم نوشتند   آن کسان

تابه صدر آن کتاب   آرم نشان

روز دیگر نزد   استادم   شدم

نزد یار   جاودان   یادم   شدم

گفت: چون شد آن کتاب دیهقان

ساختم بهروی آن آیت ،  عیان

نام حق را بر زبان آورد  وخواند

بر سر چشمان خود آن آیه ماند

گفت: املایش  غلط  بنوشته اند

سخت ماهر گرچه دراین رشته اند

گفتم :   آنان    قاریان     عالمند

قاریان   و    حافظان      عالمند

گفت :  شاید اشتباهی  کرده اند

نیست عمدا، کی گناهی کرده اند

اینک  اکنون  آورم   قرآن بخوان

شکل  املای  درست  آن   بدان

گفتم: این آیت چسان  پیدا  شود

نک کدامین جزء وصفحه،واشود؟

ساخت بهرم  او  ستاد  با  وقار

نام جزء و  سوره اش را  آشکار

بعد از آن  قرآن حق را برگشود

آیت  موصوف   را   بهرم   نمود

دیدم آن آیت ، چنان کو گفته بود

اند آن جا ، چون در ناسفته بود

من به فهم ودرک آن دانای راز

بیشتر   پی  بردم  از  روی نیاز

کو، نه تنها،  شاعر   ممتاز بود

در ادب ، بی مثل و بی انباز بود

او نه تنها بود  در   تاریخ   ، فرد

در جهان علم و دانش ، راد مرد

او، نه تنها در نجوم   استاد بود

در ادب ، مرد  بزرگ و    راد بود

بل به صرف ونحو وتفسیر کلام

بود بی  همتای عصرش والسلام

من ، روانش شاد خواهم از  خدا

جاودانش  یاد خواهم  از خدا

کابل – بامداد یکشنبه

۱۰ / ۱۰ / ۱۳۶۸
ناصر طهوری

21 نوامبر
۳دیدگاه

در سوگ استاد بشیر هروی ( از: شیخ الشعراء زنده یاد استاد فدایی هروی )

هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : پنجشنبه    ۱ قوس  ( آذر ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۲۱  نوامبر   ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

از : شیخ الشعرا زنده یاد استاد براتعلی فدایی هروی

در سوگ استاد بشیر هروی

جهان دژیست کهن با فضای    همچو قیر

درین کهن دژ بی ساز و برگ ما چو اسیر

زمانه در نظر بخردان    شکارگهی  است

اجل شکارچی  و   آدمی   در او نخجیر

چنانکه نیست مر این گله را درین صحرا

بهیچ روی ز  چنگال   گرگ   مرگ   گریز

اگر چه   مرگ بتار   وجود  ما گرهیست

که هیچ  باز   نگردد   به   پنجهء   تدبیر

ولی دریغ   از این   روزگار  سفله نواز

که عهد فرصت روشندلان در اوست قصیر

چه کج نهاد و فسونگر بود گذشت زمان

که هیچ سانحه بر وی  نمی کند تأثیر

جهان ز بهر ستمگستران و خونخواران

هماره کاخ ستم  را   همی   کند   تعمیر

گهی ز کاخ کرملین ، گهی ز قصر سفید

صدای زنگ   خطر می برد   بچرخ اثیر

گهی بدست ستم سرنوشت قومی را
به بی نوائی و آواره گی   کند تکدیر

گهی به سلطه و بیداد سرزمینی را

کشد بکام جهان خواره گان شوم و شریر

بلای خانه برانداز   جور   و   استبداد

همیشه در پی آزاده گان   کشد آژیر

بویژه سلسله ی علم و فضل و دانش را

شود بغربت و رنج  و  عذاب دامنگیر

و یا به گوشه ی آواره گی و تنهائی

بکام افعی مرگش کشد بسان بشیر

جهان فضل و ادب استاد علی اصغر

چراغ محفل دانش بشیر پاک ضمیر

بحسن و خلق و صفا شهره ی خواص و عام

بلطف و مهر و وفا همدم صغیر و کبیر

همای فطرت او رانه جای کنج قفس

هزبر همت او را نه   پای    در زنجیر

نبود   نه    فلکش   نردبان   اندیشه

ز بهر بوسه زدن بر رکاب شاه و امیر

بگاه نظم کلامش روان چون آب بقا

بکار نثر بیانش عیان چو   ابر   مطیر

بنور معرفت و  علم  و اختر   نامش

چو افتاب جهانتاب  گشت عالمگیر

ز    هفت   اخترش  اواز  افرین  آمد

از آنکه بودش اختر شناس قلب خبیر

به بحر سینهء او صد سفینه از تاریخ

روانه بود بهنگام   خامه   و   تحریر

پی مبارزه  با دشمنان خاک وطن

کشید دست ز جا و مقام بی تأخیر

از آن زخاک وطن اختیار هجرت کرد

که تا زسنگر فرهنگ سر دهد تکبیر

که گر مبارزه  در   سنگر   قلم نبود

کسی نتیجه نگیرد ز سنگر شمشیر

دریغ و درد که فرصت نداد پیک اجل

که تا بمنزل مقصود ره برد ز مسیر

چو دید کشور جنگ آوران افغان را

بدست فتنه و بیداد کفر و شرک اسیر

چو دید  ملت   آزادهء   مسلمان را

بهر دیار بچشم زمانه خوار و حقیر

چو دید بی کس و بی یار خاک میهن را

که  اوفتاده   بدام   هزار   ها تزویر

چو دید خون شهیدان که در خفا و ملا

بود به شیشه ی سوداگران خون تقطیر

ز غصه تنگ شدش آنچنان مسیر نفس

که درگذشت ز جان و زحیات آمد سیر

برفت و ماند بگیتی ز فکر روشن او

بلوح دانش وفرهنگ جاودان تصویر

برفت و ضایعهء  درد  ناک   او   ناگه

چهان فضل و ادب را بسوگ داد نفیر

برفت و تا بجزا   بر روان  پاکش باد

درود و رحمت بیحد  ز کردگار قدیر

خرد ز سال وفاتش پیام داد که شد

ازین ستمکده آزاد روح پاک بشیر

زنده یاد استاد براتعلی فدای هروی

21 نوامبر
۲دیدگاه

در سوگ  شادروان  استاد بشیر هروی ( از زنده یاد استاد صابر هروی)

هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : پنجشنبه   ۱ قوس   ( آذر ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۲۱  نوامبر   ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

شاد روان استاد محمد محسن صابر هروی نویسنده ، شاعر ، پژوهشگر و هنرمند مشهور افغانستان کشور به یاد بود زنده یاد استاد بشیر هروی پارچه شعری را سروده بودند که اینک تقدیم عزیزان مینمایم.

استاد صابر هروی در سال ۱۳۰۶ در شهر هرات تولد شده و  در پنجم جدی ۱۳۷۹ در خارج از کشور در غربت جان به حق سپرده است. روانش شاد ، یادش گرامی و خاطراتش جاودانه باد.

 

در سوگ   شادروان  استاد بشیر هروی

بشیر مرد  و   نمردست    خاطرا ت بشیر

همیشه زنده  بوده دانش و صفات بشیر

بشیر مرد  و   بود   بعد   مرگ   او  جاوید

نجوم و شعر و مقال  و   تفکرات   بشیر

به(طنز) وفهم و پژوهشگری یکی استاد

زبانزد    همه   باشد     مطایبات   بشیر

مؤرخی  که  امین  و محققی  که  ذهین

به ژرف بود  و  مکمل  مطالعات   بشیر

به شعر ونثر ونجوم و به  طنز بی همتا

پر از  معانی  و مفهوم  نگارشات بشیر

به اهل ذوق  و قلم  یا به  عامی و عالم

به  جمله   بود  مؤجه  مناسبات   بشیر

گذشت روز و شب وماه   وسال عمر او

همش به گسترش علم و  فن حیات بشیر

صبور صاحب آزرم بود و خوش برخورد

کسی ندیده  خلآ  در   تصورات   بشیر

به عمر خویش شکایت ز  روزگار نکرد

صد افرین به حیا داری  و  ثبات بشیر

مرحوم استاد محمد محسن صابر هروی

21 نوامبر
۲دیدگاه

عالم فرزانه 

هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : پنجشنبه   ۱ قوس  ( آذر ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۲۱  نوامبر   ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

در سوگ عالم فرزانه  و دانشمند عالیقدر

مرحوم استاد علی اصغر بشیر هروی

 

عالم فرزانه 

ای‌   بشیر    استاد    دانا    عالم    فرزانه ای

هر   کلامت   در   معانی  بهتر   از  دردانه ای

مهربان  با از خود  و  بیگانه  بودی  هر  زمان

در  رفاقت   محکم  و با  دشمنی  بیگانه ای

در سخن لب میگشودی مستمع  میشگفت چو گل

همچنان اش یافتی  چون  نشه   پیمانه ای

هر کجا روشن بودی شمعی ز ارباب سخن

بال میگشودی به آن مجلس چنان پروانه ای

وصف اوصاف   نکویت   در   زبان    شاعران

می شود ورد زبان دوست  در  هر خانه ای

شاد  خواهد  روح  تو  با صد  تمنا   از   خدا 

چون ثنا هر صبح و شام ای عالم فرزانه ای

محمد اسحاق ‘’ ثنا ‘’

ونکوور کانادا

۲۱ نوامبر ۲۰۲۴ میلادی

اول قوس ۱۴۰۳ خورشیدی

21 نوامبر
۳دیدگاه

یادی از: زنده یاد استاد علی اصغر بشیر هروی در چهل و سومین سالروز درگذشت آن مرحوم.                              

هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : پنجشنبه   ۱ قوس  ( آذر ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۲۱  نوامبر   ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

یادی از : 

زنده یاد استاد علی اصغر بشیر هروی

در چهل و سومین سالروز 

درگذشت آن مرحوم.

قیوم بشیر هروی

ملبورن – استرالیا

اول قوس ۱۴۰۳ خورشیدی

 

امروز اول ماه قوس ۱۴۰۳ مصادف است با چهل و سومین سالروز درگذشت پدر عزیز ما شادروان استاد علی اصغر بشییر هروی ، روزنامه نگار ، مؤرخ ، محقق ، منجم ، نویسنده ، شاعر ، طنز نویس ،  نسخه پژوه ، ادیب و دانشمند وطن ما که عمر پربار شان را در راه خدمت به فرهنگ و ادب سرزمین شان سپری نموده و آثار گرانبها و منحصر به فردی از خود به یادگار گذاشتند.

آری !

چهل و سه سال قبل از امروز بخوبی بخاطر دارم که بتاریخ ۳۰ عقرب سال ۱۳۶۰ خورشیدی در حالیکه پدر عزیزم در شهر تهران  مسئوولیت هفته نامه فجر امید و مجله استقامت را بعهده داشتند و ما در شهر مشهد ساکن بودیم از طریق دفتر مخابرات مشهد بدفتر شان زنگ زدم تا تاریخ آمدن شان را به خانه بدانم . ضمن اینکه اطمینان دادند که فردا شب با کاکاجانت  اقای تمنا ( زنده یاد استاد عبدالکریم تمنا هروی ) تکت داریم و برای چند روزی می آییم  گفتند که کتاب فیثاغورث را هم برایت گرفتم و می آورم.

اما با دریغ و درد گویا قسمت نبود تا یکبار دیگر پدر عزیزم آن فرشته ی بی همتا را بآغوش بگیرم و دستان پرمهرشان را ببوسم ، زیرا فردا صبح آن یعنی بتاریخ اول قوس پس از ادای نماز صبح دست اجل آن عزیز بی همتا را از ما گرفت و همان شب برای استقبال پیکر بی جان شان به فرودگاه مشهد رفتیم و فردا صبح آن استاد بزرگوار مرحوم تمنا هروی نیز همراه با محترم قاری مجیب به مشهد رسیدند وهمانروز بتاریخ دوم قوس ۱۳۶۰ خورشیدی طی مراسم با شکوهی پیکر پاک پدر گرامی ما از مسجد جفایی شهر مشهد برداشته شد و پس از  تشییع و  ادای نماز جنازه در حرم مطهر حضرت امام رضا (ع)  در بهشت رضای آن شهر بخاک سپرده شد که تعداد کثیری اشتراک ورزیده بودند.

مرحوم استاد تمنا که در آن مراسم شرکت داشتند مرثیه ای نیز بخوانش گرفتند که در بخشی دیگری بصورت جدا گاه به نشر میرسد.

ایشان  این خاطره ی تلخ را تا ماه های اخیر حیات شان که تیلفونی تماس می گرفتیم  یاد میکردند که قرار بود با استاد بشیر مرحوم همسفر شوم ، اما قسمت نشد. خداوند هردو عزیز ما را غریق رحمت بیکرانش بگرداند.

دوستان ، شاعران ، نویسنده گان و استادان گرامی  سرزمین ما مطالب و اشعاری در سوگ آن بزرگوار نوشتند که بصورت جداگاه خدمت شما عزیزان پیشکش میگردد.

 

من به همین چند سطر بسنده میکنم و شعری را که امروز بدین مناسبت سرودم خدمت شما تقدیم می نمایم.

دلِ شیدا

دردِ هجرانت  پدر در سینه ای  من جا   گرفت

از فراقت تار و  پودم بی درنگ    غوغا  گرفت

ناله ک ردم  ، صبر  خواستم  از  خدای مهربان

با صبوری  در  ضمیرم   زندگی   معنا    گرفت

چاره ای جز صبرنبودم زانکه  رسم زندگیست

گرچه دستِ سرنوشت از من گلِ رعنا گرفت

بسکه   پرپر   زد    دلم   اندر  فراقت   ای پدر

همچو مجنون این دلم ره جانبِ صحرا گرفت

در میان  سوز   دل    فریاد    کردم   بی صدا

خاطرات  مهر  و  الطافت    پدر  ماوا   گرفت

مادرم تنها امیدم بود  « بشیر » در غصه ها

از دعای   مادرم    آرام    دلِ  شیدا    گرفت

قیوم بشیر هروی

ملبورن – آسترالیا

۲۱ نوامبر ۲۰۲۴ 

02 ژوئن
۱ دیدگاه

یادی اززنده یاد استاد نجفعلی رهبر، آموزگارتوانا و سخنرانِ زیبا کلام !

تاریخ نشر: یکشنبه ۱۳ جوزا ( خرداد ) ۱۴۰۳ خورشیدی – ۲ جون  ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا

یادی اززنده یاد استاد نجفعلی رهبر،آموزگارتوانا وسخنرانِ زیبا کلام !

قیوم بشیر هروی

۲ جون ۲۰۲۴ میلادی

ملبورن – استرالیا

در میان فرهنگیان سرزمین ما، یکی هم زنده یاد استاد نجفعلی رهبر بود که از چهره های شاخص فرهنگی سرزمین پیرهرات بحساب می آمد.

مرحوم رهبر در ماه سنبله سال ۱۳۰۵ خورشیدی در شهر هرات چشم به جهان گشود.

 تحصیلات ابتدایی ومتوسطه در مدرسه رشیدیه که از نخستین مدارس هرات بود آغاز و در اواخر حکومت نادر خان به اتمام رسانید.

پس از فراغت از تحصیل بحیث آموزگار در مدارس مختلف آن شهر شروغ به کار تدریس نمود و درجهت تعلیم اولاد وطن صادقانه کوشید و شاگردان زیادی را تدریس و تربیه نمود.

حدود دو دهه به این وظیفه مقدس ادامه داد و همچنین در سایر فعالیت های فرهنگی شهر هرات سهم بارزی داشت و در اکثر محافل فرهنگی و ملی که در دوران حکومت های ظاهرشاهی و جمهوری محمد داود برگزار میشد نقش فعالی ایفا می نمود.

زنده یاد رهبر بیشتر از سی سال بعنوان سخنران اصلی در بسا محافل رسمی در مسجد جامع هرات و استدیوم ورزشی آنشهر که با حضور مقامات مختلف دولتی  و تعدادی کثیری از اهالی شهر برگزار میشد شرکت می جست .

ایشان با سخنرانی های پرشور خویش  حاضرین را به وجد می آورد و تعدادی زیادی برای شنیدن خطابه هایش  در محافل یاد شده شرکت میکردند.

او انسانی بود وارسته ، سخنرانی بود زیبا کلام و آموزگاری بود مهربان.

پس از کودتای ثور و تجاوز نیرو های ارتش سرخ شوروی در سال ۱۳۵۸ خورشیدی مانند هزاران هموطنش ناگزیر به ترک زادگاهش گردیده و روانه ی غربت سرای ایران شد و میتوان ترک وطن را برایش بعنوان ترک فعالیت های فرهنگی نیز تلقی کرد ، زیرا با مهاجرت به کشور ایران بنحوی گوشه نشینی اختیارنمود و دست از فعالیت های فرهنگی کشید.

مرحوم استاد نجفعلی رهبر علاوه به آموزگاری در تاریخ پژوهی نیز مهارت بسزایی داشتند و هرچند گفته شده که با مهاجرت به ایران از کارهای فرهنگی دست کشیدند ، اما مسئولیت یکی از دفاتر احزاب اسلامی را نیز تا زمان خروج نیرو های شوروی از افغانستان در شهر مشهد بدوش داشتند و خدمات زیادی به هموطنان مهاجر شان در ایران انجام دادند.

مرحوم رهبر را که ازدوستان پدرم زنده یاد استاد علی اصغر بشیر هروی بودند اولین بار در تشییع پیکر آنمرحوم در مشهد مقدس دیدم که مرحوم استاد عبدالکریم تمنا نیز از تهران تشریف آورده بودند و حضور داشتند.

زنده یاد رهبر انسانی بود آرام ، صمیمی ، خوش برخورد ونهایت مهربان.

این شخصیت بارز فرهنگی و آموزگار توانای میهن سر انجام بتاریخ ششم حمل ۱۳۹۳ خورشیدی در دیار غربت جان بجان آفرین تسلیم و پیکر پاک آنمرحوم پس از مراسم تشییع در بهشت رضای مشهد بخاک سپرده شد.

روانش شاد ، یادش گرامی و خاطراتش جاودانه باد.

 

 

 

15 دسامبر
۱ دیدگاه

زندگی نامه زنده یاد الحاج حبیب الله « بلبل »

تاریخ نشر: جمعه ۲۴ قوس ۱۴۰۲ خورشیدی – ۱۵ دسامبر ۲۰۲۳ میلادی – ملبورن – استرالیا

زندگینامه زنده یاد الحاج حبیب الله « بلبل »

 محترم احمد فهیم « هنرور »

الحاج حبیب الله متخلص به “بلبل” فرزند محمد عمر خان به تاریخ ۱۷ قوس ۱۳۰۶ هجری شمسی در یک خانواده متدین در گذرگاه ملا محمود شور بازار کابل پا به عرصه وجود گذاشت. در دوران کودکی پدر خود را از دست داد، با موجودیت یک برادر در آغوش پر مهر مادر به همت مامای پاک نیت خود بنام سلطان محمد که یکی از صوفیان شهر کابل بود تحت تربیه قرار گرفت. دوره ابتدائیه و متوسطه را در لیسه حبیبیه و علوم دینی و اخلاقیات را از مدرسهِ بنام و نشان ملا محمود که مهد و گهواره علم و آموزش علوم دینی بود در پهلوی سایر هم قطاران خود آموخت.

بعد از فراغت در وزارت مخابرات به حیث کارمند دولت مقرر و مدت چند سال را در آن وزارت ایفای وظیفه نمود، بعداً در نساجی پلخمری ولایت بغلان در سال ۱۳۳۷ تقرر حاصل نمود.

موصوف در بخش های مختلف اداری و حسابی ریاست عمومی نساجی پلخمری با کمال ایمانداری و صداقت انجام وظیفه نمود. متعاقباً از پلخمری به مرکز ریاست عمومی نساجی افغان تبدیل و در سال ۱۳۶۰ به تقاعد سوق و مدتی در فابریکه حجاری و بوتون واقع خواجه ملا، انجام وظیفه نمود.

بعد از وقوع حوادث ناگوار ناشی از جنگ های تحمیلی در شهر کابل با جمعی از اعضای خانواده دست به مهاجرت به کشور پاکستان زد و در شهر ایبت آباد با جمعی از افغانان مهاجر مسکن گزین و از تقدیرات الهی در صبحگاه ۱۳ ثور ۱۲۷۴ خورشیدی به هنگام نماز صبح داعی اجل را لبیک گفته و به رحمت حق پیوست .

از آنجاییکه درآن ایام افغانستان توسط بیگانگان اداره می‌شد و هیچ گاه راه و امکان انتقال پیکر شان به وطن ممکن نبود، به مشوره دوستان و فرهنگیان در همان شهر به خاک سپرده شد.

آخرین پارچه شعری را که برای خویش سروده و در گوشه بالین  شان گذاشته بود بر حسب وصیت آنمرحوم در سنگ مزارش حک گردیده است.

این خاک سیـاه کـه مـرقد یـار من است

مقـدور ز خداست آنچه در کار من است

در حیـن مهــاجرت اجــل  وا نـگذاشــت

دوری  ز  وطن  مگر  سزاوار  من  است

مشی   یا   دل    ازین     لحد    بگرفتند

کا   امروز   مزار   مرقد  آثار  من  است

مرحوم بلیل از آوان جوانی قریحه شعری داشت و لقب “بلبل افغان” را به تشویق برادرش الحاج میرزا جمال الدین انتخاب و به همین لقب شعری شهرت یافت.

موصوف در سن ۲۸ سالگی ازدواج نمود، ثمره ازدواج شان دو پسر و دو دختر میباشد که به اثر تلاش خستگی ناپذیر و عشق و علاقه ایکه به فراگیری علوم متداوله عصر داشتند، فرزندان خویش را از فیض علم و تحصیل بهره‌مند و به درجات عالی تقدیم جامعه نمود.

ایشان به کشور های پاکستان، ایران، هندوستان و عربستان سعودی سفر های رسمی و شخصی داشته و همچنان از اکثر ولایات باستانی کشور دیدار نموده، از زیبایی های طبیعت و کلتور فرهنگ مردمان سرزمین خویش اکثراً در ادبیات شعری اشاره ها داشته است.

برادر بزرگ شان موسوم به میرزا جمال الدین خان که از جمله صوفیان شهر کابل بود نه تنها مشوق اصلی در عرصه شعر و ادب، بلکه در تعلیم و تفسیر القرآن نیز بوده که در وصف شان چنین میسراید

یک  برادر  دارم  اما  همچو صوفی  پاکباز

آن   جمال   نازنین  را   شایق   جانیستم

هرکه او شد یار جانی جانمن بادا فدایش

لیک    اکثر     مبتلا    با    دلبر    فانیستم

موصوف چون از سن خورد علاقه به تلاوت قرآن مجید داشت و در ایام جوانی هر ماه اقدام به ختم القرآن می‌نمود. در پهلوی اینکه از فضیلت تلاوت قرآن مجید بهره‌مند بود برای فرزندان و نواسه هایش نیز تدریس و تفسیر مینمود.

ایشان روابط علمی و ادبی با شعرا و دانشمندان عرصه خویش داشته، در ضمن اینکه مدت طولانی را بمنظور ایفای وظیفه رسمی دور از کابل سپری نمود اما با شعرا و دانشمندان معروف وقت همچو صوفی غلام نبی عشقری، صوفی عبدالحق بیتاب، مولانا خال محمد خسته، یوسف آئینه، میر جمال الدین شایق، عبدالرحمن پژواک، جناب واله صاحب و دیگر مردمان فرهنگی و ادبی ارتباط و ارادت خاص داشته، باهم شعر و مطالب علمی تبادله مینمودند.

در یک غزلی که در مدح صوفی صاحب غلام نبی عشقری نبشته اند چنین می‌نویسد:

در دلم خیلی عزیز افتاده چون جان عشقری

خـصلـت مردانــه دارد ای رفـیقان  عــشقری

بـا وجـود ناتـوانــی  چـون  جـوانمـردان  دهـر

با خود و بیگانه کرده لطف و احسان عشقری

جناب صوفی صاحب عشقری در جواب چنین مینویسد:

به صف شاعران عـصر بیتش با نـمک باشد

به بـرگ گل نویـسم دفتر  و  دیوان بلـبل را

ز همدردی نموده عشقری را یاد در گلشن

ازین یاد آوریها  صـدقه ام چشمان  بلبل را

در جای دیگر در وصف حال میر جمال الدین شایق چنین مینویسد:

نشــاید دیــده باشــی همـزبانش در شکر ریزی

کند تصدیق هرکی خوانده است دیوان شایق را

ارادت داشــت “بلبل” بر جنابش از  ره اخـــلاص

جهان فانیست یارب حفظ   کن  ایمان  شایق  را

ایشان به شعرای کلاسیک همچو حضرت ابوالمعانی بیدل، مولانا جلال الدین محمد بلخی، حکیم سنایی غزنوی، خواجه عبدالله انصاری، نورالدین عبدالرحمن جامی، امیر خسرو دهلوی بلخی، شیخ فخرالدین ابراهیم عراقی، حکیم عمر خیام نیشابوری، ابوسعید ابوالخیر، صائب تبریزی، حافظ و سعدی شیرازی ارادت خاص داشته و آثار گرانبهای ایشان را همیشه مطالعه نموده به همصفان و همفکران شان تعبیر و تفسیر و اشعار شانرا استقبال می‌نمود.

در کلیه مراسم رسمی، ملی، کنفرانس های علمی و جشن ها که برگزار می‌گردید با تقدیم اشعار اشتراک می‌نمود.

از موصوف چهار جلد گنجینه از اشعار که شامل غزلیات، رباعیات، مخمس و داستان های واقعی می‌باشد، بجا مانده است.

آثار و اشعار شان در جراید و روز نامه های هیواد، بیدار بلخ، انیس، ژوندون و سایر مجلات و اخبار رایج وقت به چاپ رسیده است.

از اینکه عدم بقای حیات زمینه بازنگری در دیوان شانرا نصیب ایشان نکرد تا در ایام حیات به ترتیب آثار خود اقدام نمایند، متاسفانه بدون اصلاح و بازنگری به حیث یک اثر ادبی به بازماندگانش به میراث رسیده که به احتمام و تلاش نوه علم پرورش احمد فهیم هنرور کارمند وزارت امور خارجه و دیپلومات اسبق افغانستان در ترکمنستان و محترم سید همایون شاه عالمی شاعر و پژوهشگر نامور افغان در حوزه ادبیات فارسی دری، آذین چاپ را گرفت و به مطالعه و استفاده علاقمندان و شعر دوستان قرار داده شد.

اینک نظر خواننده گان محترم را به نمونه های از کلام آنمرحوم جلب میکنیم:

 حمد شریف

سر نامه   کتابم   از   نام  توست   زیبا          

ای  من  فدای   نامت  ای    قادر  توانا

از قدرت قدیمت شد  لوح  کرسی آباد           

هفت آسمان به قدرت بنمودی تو برپا

هم ارض هم سما را هم آدم و هوا را          

از نیستی به هستی خود کرد  هیی تو پیدا

خورشید  ماه  انجم   در   یدِ   اختیارت        

فرش زمین و افلاک پیش تو یک سپر کاه

خود عالمی و عامل خود قادری و کامل             

واقف ز حال  موری  جنبد  اگر ته چاه

باران فیض بارت کز ابر رحمت توست             

عالم  برت  ثنا  خوان  از فرش  تا ثریا

ما بندگان   عاصی  در  پیشگاه  ذاتت      

جز عجز س۱ر نداریم ای پادشاه شاها

«بلبل» به بی زبانی وصفت چه می توان گفت        

موصوف شد به قرآن وصف تو قل هو الله

 مخمس بر غزل حافظ شیرازی

ای عکس  گلی  رویت  سر  دفتر  زیبایی

وی قامت دلجویت  عشق  دل  شیدایی

عشق است وجوانی‌ها بیتابی رسوایی

ای   پادشه  خوبان   داد  از  غم  تنهایی

دل بی تو به جان آمد وقت است که باز آیی

بی روی تو کی دیدم روز خوش  آرامی

شد درد  غم عشقت  سرمایه  بدنامی

بیمار  خرابم   کرد  با   نرگس   بادامی

ای درد تو ام  درمان  در بستر  ناکامی

وی یاد تو ام مونس در گوشه  تنهایی

سودای سر زلفت دیدی که  چسانم کرد

در جوش جوانی‌ها پژمرده  خزانم کرد

فریاد غم عشقت  بی‌ نام  نشانم کرد

مشتاقی مهجوری دور ازتو چنانم کرد

کز دست نخواهد شد پایان شکیبایی

پیوسته  دل    عشاق  بیتاب  نمی‌ماند

گر بسته کنی زخمی خوناب نمی‌ماند

اسباب تمنا شو که  اسباب  نمی‌ماند

دایم گل این بستان شهداب نمی‌ماند

دریاب  ضعیفان   را  در  وقت  توانایی

یاران به هوای دوست بی غلغله  می‌رقصند

چون سلسله برپا شد یک قافله  می‌رقصند

سیماب دلان دایم با آبله   می‌ رقصند

صدباد صبا اینجابا سلسله می‌رقصند

این است حریف ای دل تا باد نپیمایی

جزوصل تو در هستی به چیزی نه  طلبگاریم

جز مهر تو  در سینه  ما  هیچ  نمیکاریم

جان در قدمت جانا شرط  است  که   بسپاریم

در دایره  قسمت  ما   نقطه   تسلیمیم

لطف آن چه تو اندیشی حکم آن چه تو فرمایی

با هرکه پیوستم از  لطف  شما  گفتم

اوصاف گلی رویت با شاه و گدا  گفتم

وان طاق دو ابروی محراب دعا  گفتم

دیشب گلۀ زلفش با باد همی   گفتم

گفتا غلطی بگذر زین فکرت سودایی

چون شیشه قلب ما یک شیشه به سنگی  نیست

کس را به  قضا  بلبل  همچشمی  جنگی نیست

خوبان جهان خوبند مثل تو  قشنگی نیست

ساقی چمن گل را بی روی تو رنگی  نیست

شمشاد   خرامان   کن    تا   باغ   بیارایی

 

روح شان شاد ، یادشان گرامی و خاطرات شان را جاودانه میخواهم.

احمد فهیم « هنرور »

 

22 نوامبر
۲دیدگاه

یادی از زنده یاد استاد علی اصغر بشیر هروی در چهل و دومین سالروز درگذشت آنمرحوم

تاریخ نشر – چهارشنبه ۱ قوس ۱۴۰۲ خورشیدی – ۲۲ نوامبر ۲۰۲۳ میلادی – ملبورن – استرالیا

یادی از زنده یاد استاد علی اصغر بشیر هروی

در چهل و دومین سالروز درگذشت آنمرحوم

قیوم بشیر هروی

ملبورن – آسترالیا

۱ قوس ۱۴۰۲ خورشیدی

 امروز اول قوس ۱۴۰۲ خورشیدی برابر با ۲۲ نوامبر ۲۰۲۳ میلادی ،  مصادف است به چهل و دومین  سالروز درگذشت پدر عزیز ما زنده یاد استاد علی اصغر بشیر هروی، روزنامه نگار ، شاعر ، نویسنده ،  مؤرخ ،منجم ،ادیب ، محقق و طنز نویس شناخته شده ،نه تنها در کشور افغانستان بلکه در مجامع فرهنگی کشور های منطقه که عمر پربارش را برای شکوفایی فرهنگ غنامند سرزمینش سپری نمود و لحظه ای نیاسود.                                                                        

مرحوم استاد بشیر هروی در سال ۱۲۹۸ خورشیدی در شهر باستانی هرات دیده بجهان گشود ، در آوان کودکی برخی علوم متداوله، علوم وفنون ادبیات فارسی و زبان عربی را بصورت خصوصی فرا گرفت. بشیر در جوانی عضویت کلوپ ادبی هرات را حاصل نمود و در عین زمان به فعالیت‌ های سیاسی نیز اشتغال می‌ورزید.                                                                                            

چنانچه در سال ۱۳۲۲ خورشیدی در شهر هرات با جمعی از یاران چون علامه شهید سید اسماعیل بلخی ، مرحوم عبدالغفار بیدار ،مرحوم لطیف جان سرباز ، مرحوم حجه الاسلام سید حیدر شاه قطب ، مرحوم سرور جویا ،مرحوم  آخوند زاده ، مرحوم  حجه الاسلام سید فضل الله ( مشهور به میرآقا هراتی ) ،مرحوم ملا عبدالحسین منجم باشی و تعداد دیگر در تأسیس حزب ارشاد سهیم شدند.         

مرحوم استاد بشیر کارهای ادبی و نویسندگی را با مجله ادبی هرات آغاز  و با روزنامه اتفاق اسلام ادامه می‌ داد و کارهای اداری را ابتدا با اداره ارزاق وقت و دوایر دولتی و بعداً با شرکت‌های تجارتی خصوصی به پیش می‌برد.                                                                                               

ایشان پس از یک عمر زندگی و خدمت در ولایت هرات به کابل مهاجرت نموده و در سال ۱۳۴۴ خورشید ی در هفته نامه ژوندون  شامل کار شدند و در کنار سایر فعالیت های فرهنگی و تهیه مطالب ادبی و عرفانی  با همکاری پروفیسور دکتور عبدالرحیم نوین صفحات طنز و کارتون مجله را نیز بدوش گرفتند ، تا اینکه در بیست و نهم حمل ۱۳۴۷ خورشیدی برابر با ۱۸ اپریل ۱۹۶۸ میلادی به تأ سیس هفته نامه معروف ترجمان  پرداختند که مرحوم استاد بشیر بصفت سردبیر و مرحوم پوهاند نوین بحیث صاحب امتیاز کار میکردند.                                                                              

 ترجمان   که هر پنجشنبه در مطبعهء دولتی کابل به زینت چاپ آراسته میشد   بسرعت در دل علاقه مندان و خواننده گان جای گرفت و نشریه محبوب همگان شد.                                                   

 قابل تذکر است که هفته نامه فکاهی ، سیاسی ، انتقادی و اجتماعی  ترجمان نخستین نشریه اختصاصی افغانستان در حوزه طنز بود که دیری نپایید  به مرکز تجمع نویسندگان و طنز نویسان مبدل گشت و  از همانجا جوانان با ذوق نوشته های شانرا بدفتر ترجمان میبردند و مرحوم استاد بشیر با استقبال و تشویق آنها ، پس از رهنمایی های لازم  مطالب شانرا اصلاح و در ترجمان به چاپ میرساندند ، چنانچه بیشتر شان به طنز نویسان بزرگ سالهای بعد تبدیل شدند.                       

طنز نویسانی چون زنده یاد جلال نورانی ، زنده یاد نصیر احمد نشاط پنجشیری ، زنده یاد استاد عبدالکریم تمنا هروی ، زنده یاد میر محمد امین مشعوف ، زنده یاد پاییز حنیفی ، زنده یاد کاظمی هروی ، زنده یاد علی امید ، زنده یاد میر زمان الدین مصلح ، زنده یاد طالب کندهاری ،زنده یاد سید مسعود طلوع ، زنده یاد فتح محمد ولی پور ،زنده یاد محمد ابراهیم زاده «ایما» ، زنده یاد متین اندخویی ،  محترم سید آقا هنری ، محترم استاد محمد علی فرحتیار و تعداد دیگر طنز نویسانی بودند که باترجمان همکاری دایمی داشتند.                                               از مرحوم استاد بشیر بعنوان بنیان گذار طنز نوین در افغانستان یاد می شود که با زبان پرنیش و نوش طنز کاستی ها ونارسایی های جامعه را نقادانه بیان می کرد.                                             

برخی از طنز ها و نوشته های استاد  بشیر با نام های مستعار بچاپ می رسید که عبادتند از :     

۱ – آشپز باشی . 

۲ – ب – عامی .

۳ – پوستین روز .

۴ – ناظر خودرو هروی .

۵ – علیل الشعراء .

۶ – مفلوک الشعراء .

۷ – ع – ب .

۸ – میرزا قیوم.

ترجمان بعد از پنج سال و اندی بالاخره  پس از ۲۶ سرطان ۱۳۵۲ که همزمان بود با کودتای سردار محمد داؤد ، در حالیکه  چندین شماره از سال ششم نشراتی اش بچاپ رسانده بود با تعدادی زیادی از نشرات آزاد دیگر از چاپ ایستاد.                   

قابل یادآوری می باشد که مرحوم استاد بشیر از سال ۱۳۵۲ تا ۱۳۵۷  بعنوان منجم رسمی کشور با استخراج های نجومی دقیق وظیفه ِ خویش را به نحو احسن انجام می داد.                                     

از استاد بشیر کتب و رسالات زیادی به یادگار مانده که بخش عمده  ء آنها بصورت   قلمی در آرشیف ملی افغانستان نگهداری می شود که استاد مرحوم هنگام ترک وطن آنها را به دفتر آرشیف ملی افغانستان هدیه دادند تا در آینده بعنوان مآخذ برای سایر پژوهشگران بکار آید.  تعدادی ازین آثار به شرح ذیل می باشد:   

 ۱ – حالات پیر هرات  چاپ ۱۳۳۰ خورشیدی در هرات .

۲ –  شاهراه تورغندی هرات ، قندهار – چاپ ۱۳۴۴ خورشیدی در کابل.

۳ –  هزار و یک حکایت ادبی و تاریخی در سه جلد که جلد آول آن قبلآ در سال ۱۳۵۶ در کابل  اقبال چاپ یافته و دو جلد دیگر بصورت خطی در آرشیف ملی موجود می باشد.

 ۴ –  خمیرخان – مجموعه مطالب و اشعار طنزی شماره های مختلف جریده ترجمان در مورد سمبول وکالت پارلمان آن وقت – چاپ ۱۳۵۳ کابل .

۵ – اسلام یا عالی ترین مکتب اخلاق .

۶ – حماقت های خودم ( سوانح استاد بشیر).

۷ – برخی از اندیشه های عرفانی پیرهرات – چاپ ۱۳۵۵ – کابل .

تحشیه و تعلیق  ” مقامات شیخ الاسلام جامی ” چاپ ۱۳۵۵ – کابل .

۸ – تکمله حواشی نفحات الانس چاپ ۱۳۴۳ – کابل . کاپی پی دی اف این کتاب از طریق اینترنت قابل دسترسی است .

۹ – فرهنگ اصطلاحات نجوم .

۱۰ – سیری در ملک سنایی – چاپ ۱۳۵۶ کابل .

۱۱ – شیوهء داستانسرایی امیر خسرو .

۱۲ – اندیشه های عرفانی پیرهرات – چاپ ۱۳۷۴ انتشارات اساطیر تهران .

۱۳ – منظق بزبان ساده – اثر پر ارزشی که بصورت پاورقی در روزنامه بیدار مزارشریف چاپ می شد.

۱۴ – نجوم و احکام نجوم – قسمت هایی ازین کتاب در شماره ۱۱۹/۲۵ در آرشیف ملی موجود است.

۱۵ – ده ها اثر پژوهشی ادبی و عرفانی منجمله تحقیقی در بارهء کلمه امی، برگردان قصیده معروف برده از عربی و صدها مقاله ادبی و پژوهشی دیگر .

 زنده یاد استاد بشیر هروی علاوه بر زبان مادری اش به زبان های پشتو ، عربی ، انگلیسی و اسپرانتو نیز کاملا مسلط بود.                                                        

سرمحقق حسین فرمند در نوشته تحقیقی خویش تحت عنوان ” علی اصغر بشیر هروی در حافظه آرشیف ملی افغانستن” که در نخستین شماره فصلنامه هری منشتره قوس ۱۳۶۹ خورشیدی چاپ شده درین رابطه می نگارد:                                                                                            

 “وی با دانش و تجربه و ذوق ویژه فرهنگی در پی تهیه و ترتیب فهرست علمی این آثار ( نسخ خطی) شد و به همکاری سایر کارمندان آرشیف مایل هروی ، استاد توفیق ، محمد عمر صدیقی ، داکتر اثیر ، محمد انور نیر و عبدالقدیر مشتری کار تسجیل و تشریح علمی نسخ را آغاز و در گسترده آثار موجود آرشیف در همان زمان به فرجام آورد و برای هر انثر فیش مشخص حاوی خصوصیت ها و ویژه گی های آن تهیه نمود”                                                                                           

استاد بشیر دارای هفت فرزند بودند ، چهار دختر (دختر بزرگ شان چند سال قبل وفات نمود ) و سه پسر که همه با خانواده های شان در خارج از افغانستان زندگی میکنند . پسران استاد همه در مسایل فرهنگی دست دارند.                                                                                                     

 پسر بزرگ شان انجنیر رضا مؤدب بشیری مؤلف کتاب امثال موزون در ادب فارسی است که از طرف سازمان میراث فرهنگی ایران در سال ۱۳۷۵ خورشیدی در تهران بچاپ رسیده است.           

  محمد مهدی بشیر ( قبلآ عضو هیئت تحریر روزنامه انیس و مدیر مسئول مجله دکمکیانو انیس ) ، مؤسس سایت اینترنیتی ادبی اجتماعی ۲۴ ساعت.                                                               

و قیوم بشیر هروی ( شاعر، نویسنده ، ژورنالیست ، سابق مدیر مسئول نشریه های پیام شهدأ در پیشاور ، افغانستان وجهان امروز در ادیلاید مرکز آسترالیای جنوبی و مجله گلبرگ چاپ ملبورن – آسترالیا) و در حال حاضر سرپرست سایت ۲۴ ساعت میباشد.                                                  

از قیوم بشیر هروی تا حال چند مجموعه شعری بنام های ترانه ی لالایی ، زمزمه های دل و     ترامپنامه بچاپ رسیده.                                                                                                   

مرحوم استاد بشیر  با همت والایی که داشت هرگز نزد اربابان زر و زور وتزویر سر تعظیم فرود نیاورد، آزادانه زیست و مردانه با قلم گهربارش تا آخرین رمق حیات در مقابل بی عدالتی ها ایستاد و مبارزه کرد.    و تا ساعاتی قبل از مرگش می نوشت . آخرین مضمونی که  درست چند ساعت قبل از وفات شان به رشته تحریر درآمد  تحت عنوان « ریش ببرک در اختیار برژنف » بود

همچنان تعداد زیادی از مقالات پژوهشی استاد بشیر هروی که در سیمینار ها و سمپوزیم های علمی و مطبوعا ت کشورطی دوران حیات شان ایراد نموده بودند نشر وتعدادی هم نزد دوستان و فرهنگیان کشور  موجود می باشد که امیدوارم در صورت امکان  لطف نموده و کاپی آنرا در اختیار سایت ۲۴ ساعت قرار دهند  تا با نشر آنها خدمتی به جامعه فرهنگی کشور صورت بگیرد و  علاقمندان و خواننده گان محترم  نیز از آن استفاده کنند.                                                                         

استاد بشیر هروی با ذوق ادبی بی مانند خویش و استعداد عالی در سرایش شعر ، علاوه بر اشعار طنزی ،سروده های نیز در قالب غزل ، مثنوی ، قصیده ، مخمس ، رباعی و دوبیتی  دارند که متأسفانه بصورت مجموعه ای جداگانه هنوز بچاپ نرسیده .                                                   

اینک توجه خواننده گان محترم را به چند نمونه از اشعار ایشان جلب می کنیم:

ای عشق

چه چیزی وز کدامین جایی ای عشق

که  هر جا  مایه ء  غوغایی ای عشق

کتاب       افتخارات           بشر       را

بهین  سر لوحهء  زیبایی  ای  عشق

اگر   جان   فی المثل  گلخانه   باشد

تو از خوشبو ترین گلهایی ای عشق

وگر  دل  ساغری  باشد  پر  از   می

تو در آن نشئهِ  صهبایی  ای  عشق

گهی   در   کسوت    زیبای    مهتاب

زمین را  روشنی افزایی  ای عشق

گهی  چشمک زنان  در  شکل  اختر

دل از پیر و جوان بربایی ای  عشق

گهی   اندر   لباس   سبزه    و   گل

طراز   دامنِ   صحرایی   ای  عشق

گهی در گوش اهل ذوق و  مستی

نوای  بلبلِ   شیدایی   ای   عشق

گهی    در   دیدهِ     آتش    نگاهان

نگاهِ دلکش  و  گیرایی  ای  عشق

یکی   دریاست   ،   روح     آدمیزاد

تو چون  گوهر  در آن دریایی ای عشق

ره    آورد    نفیسِ    اهل     بینش

ز سیر  عالم    بالایی  ای    عشق

جهان بی توست  وحشتزای و تاریک

مگر مهر جهان   آرایی ای   عشق

«بشیرت» را به سوزی آشنا ساز

ولیکن سوز  پر معنایی ای  عشق

بسوزان  مرغ جانش  را  پر  و   بال

که تاب  شعلهء  سینایی  ای   عشق

تظاهر

نگاهِ   دلنوازت     را     بنازم

تظاهر   بر  نمازت  را  بنازم

تو سرگرم نماز و کرده نازت

مرا  دیوانه ، نازت  را  بنازم

لبخند دل انگیز

ترا    گر       باور     آید      یا    نیاید

بیادت  مرغ  جان    پر    می گشاید

به  لبخند   دل   انگیز   تو    سوگند

که دل هر لحظه سویت می گراید

  در پایان بدین مناسبت مراتب تسلیت و همدردی خود را بخانواده های بشیر و همه  فرهنگیان و قلم بدستان عزیز کشور تقدیم میکنم

روان شان شاد ، یادشان گرامی و خاطرات شان جاودانه باد

باعرض حرمت

قیوم بشیر هروی

۱ قوس ۱۴۰۲ خورشیدی

ملبورن – آسترالیا

10 اکتبر
۲دیدگاه

یادی از زنده یاد استاد عبدالکریم تمنا هروی ، شاعر آزاد اندیش ، نویسندهء توانا و طنزپرداز وارسته.

تاریخ نشر : سه شنبه ۱۸ میزان ۱۴۰۲ خورشیدی – دهم اکتوبر ۲۰۲۳ میلادی – ملبورن – آسترالیا

بخش دوم :

بیاد جاودانه یاد استاد عبدالکریم تمنا هروی شاعر آزاد اندیش ،  وارسته 

و فروتن  که با طبع ظریفانه اش همیشه می درخشید.

 در آن وقت استاد ارجمند داکتر لطیف ناظمی دروزارت رییس بودند و بر اثر پیشنهاد ایشان بنده بحیث عضو دایره المعارف و  بعدآ به حیث مدیر ارتباط در آن  وزارت خانه تعیین شدم  و البته که یگانه  منزل و ماوایم خانه حضرت استاد بشیر بود. 

 جناب استاد چند روزی به هرات رفتند و همسر و دو  فرزندم را با خود ه کابل آوردند ودر آن سالهای بگیر و ببند و نگرانی های سرسام آور، چهار نفر مهمان داشتند.

 جناب استاد روزها در آرشیو ملی کار میکردند و شبها مصروف تصحیح نفحات الانس تألیف حضرت مولانا جامی بودند وروی همرفته شب نامه هم علیه دولت می نوشتند و باکمک قیوم بشیر پسر خوردخویش دراطراف خیرخانه و غیره اماکن توزیع میکردند.       

از خاطره های دیگری که از آن ایام دارم عضویت اجباری جناب استاد بشیر مرحوم در زمرهء هیئت کتاب شناسانی بود که برخلاف میل باطنی شان ازسوی دولت کمونیستی مؤظف شده بودندتا بخانهء مرحوم استادخلیل الله خلیلی رفته وکتب و رسالات موجود درکتابخانهء شخصی استاد راجمع آوری وضبط نمایند،اما استاد بشیرکه نمیخواست برای این کار اشایست بخانهء استاد خلیلی و یا کس دیگری برود ، خود را به مریضی زده و هرگز درآن شرکت نجست .  

 بنده در زمستان سال ۱۳۵۸ عازم ایران شدم ودیری نگذشت که حضرت استاد نیز به ایران هجرت فرمودند . نخست حضرت استاد بشیر در دفترجناب آقای آیت الله محسنی رهبرحرکت اسلامی افغانستان در قم بودند و سپس در تهران در کوچه حیات شاهی خیابان  ناصر خسرو  مقیم گردیدند و  در آن  ایام  بود که بنده  بیشتر استاد  را  دیده می توانستم و چند کتابی نیز مرا درس دادند که از آنجمله  از تاریخ بی بدیل بیهقی میتوان نام برد. جناب استاد هرماه مجله استقامت را چاپ میکردند و هرهفته جریده فجرامیدرا درروزهای یکشنبه منتشرمی ساختند و آبرومندانه کارشان را انجام میدادند. قرار بود روز اول آذر ماه یا قوس افتخار همراهی جناب استادرا داشته باشم و همراه ایشان به مشهد عازم شویم چون ایشان درمشهد زندگی می کردند،اما اول صبح آقای قاری مجیب مرا خبر کردندکه جناب استاد بعدازنماز صبح درگذشتند. بنده گریان و سرگردان خود را به دفتر رساندم و فهمیدم که استاد رفت که رفت .                    درست بخاطر دارم که در آخرین ملاقاتی که با شادروان استاد بشیر « هروی»  چند ساعت قبل ازوفات ایشان داشتم  دورباعی را نوشته بودند که میتواند پیامی باشد برای مردم  افغانستان که بنده در اینجا می نویسم:                                       ای     ملت      آزاده ی        افغانستان

ای شسته برای حفظ دین دست از جان

پروا مکن  از  دشمن  گمراه  چو  هست

یار    تو     خدا     و     رهنمایت     قرآن

=====

گردوست به دشمنم فروشد غم نیست

ور خصم به  کشتنم  بکوشد غم نیست

من بچه ی   انقلابم  ار چشمه ی  خون

از  هر  رگِ  گردنم  بجوشد   غم  نیست

بلی ! با دریغ و درد استاد دیگر در میان ما نیست ولی جایش تا ابد خالی خواهد بود

روحش شاد و فردوس برین جایش باد

عبدالکریم تمنا

۱۸ می ۲۰۱۳

تهران

 

در ادامه می خواهم اضافه نمایم که دوستی مرحوم استاد تمنا و مرحوم استاد بشیر هروی که ازسال ۱۳۴۵در کتابخانه عامه هرات آغاز یافته بودتا زمان مرگ استاد بشیر یعنی اول قوس ۱۳۶۰خورشیدی با همان گرمی همیشگی ادامه داشت، اما ارتباطات  فامیلی همچنان پس از درگذشت استاد بشیر پا برجا ماند و حتی بنسبت مهاجرت  ها کماکان تماس ها ادامه یافت. 

قابل ذکر است که دوستی این دو استاد فقید بحدی صمیمی بود که مرحوم استاد تمنا در اولین صفحه نخستین مجموعه شعری شان (پیوند عمر) چنین نوشته اند:

با یاد آموزگار فرزانه ام زنده یاد استاد علی اصغر بشیرهروی

روح هردو بزرگوار شاد باد.

     از آنجاییکه من از دوران کودکی بیاد دارم رفت و آمد های فامیلی میان فامیلهای تمنا و بشیر جریان داشته و از آن وقت هرگاه ایشان بکابل می آمدند و یا ما به هرات میرفتیم دیدار ها تازه میشد . اما خاطرات شیرینی که من دارم از دوران مهاجرت ما در غربت سرای ایران است و آن  خوش سعادتی بود که من مدتی را نیز با شادروان استاد تمنا و فرزند ارشد شان عبدالحکیم جان تمنا که حالا از داکتران مجرب کشور میباشند در تهران هم اتاقی بودیم و از رهنمایی ها و نصایح استاد مرحوم مستفید شده و استفاده میبردم. درآن زمان همسر و سایر فرزندان استادتمنا هنوز درهرات بودند .  

در مورد سروده های استاد طی سالهای ۱۳۴۷ تا ۱۳۵۲ باید بگویم که بخشی از اشعار انتقادی ، اجتماعی و طنزی مرحوم استاد تمنا که در خلال دوران نشراتی جریده ملی ترجمان بچاپ رسیده بود در حال حاضر در نزد من موجود میباشد که  از لابلای کلکسیون های سال های  اول تا چهارم نشراتی ترجمان بیرون نویسی شده است و امیدوارم روزی بتوانم به کمک فرزندان استاد آنها را به صورت یک مجموعه  چاپ نماییم.

درین بخش چند قطعه از آن سروده ها را تقدیم شما خوبان می نمایم:

آهسته آهسته

مقرر گر شوم بر  راس کار آهسته  آهسته

کنم  بد جنسیم را  آشکار  آهسته  آهسته

دوسه  ماه  از برای مصلحت راه  صفا پویم

کنم  آنگه  خیانت  را شعار آهسته آهسته

پی کسب رضای ساده لوحان هرگه و بیگه

نمایم   چاپلوسی  اختیار آهسته   آهسته

ستانم  پول مردم را به نام  تحفه  و  هدیه

شوم میلیونر و سرمایه دار آهسته آهسته

شکاری وار گیرم پشت میز خویشتن سنگر

که تا مخلوق را سازم شکارآهسته آهسته

برای اینکه  ترفیعم  نسوزد  می کنم  کاری

که ترفیعم شود سالی سه بارآهسته آهسته

اگر چه عمر ها  پای  پیاده   راه  می رفتم

شوم بر موتر  دولت  سوار آهسته آهسته

رفیق و آشنا و قوم وخویشانرا همه یکسر

برأس کار سازم   بر  قرار   آهسته آهسته

کسی بامن اگرگوید که پشت چشم تو ابروست

دهم حلق وگلویش را فشار آهسته آهسته

اگر شد  موترم   اندر  کنار    قریه ی  پنجر

نمایم  اهل آن  ده  را فرار آهسته آهسته

اگر از زیر دستانم کسی سر تابد از حرفم

به خشم آمرش سازم دچار آهسته آهسته

مرا بد  آید  از چال  و تقلب های   تقلیدی

کنم  چال و تقلب  ابتکار  آهسته  آهسته

اگرجانم برآید  جز کجی راهی  نمی پویم

به«بزدل» گوکه دست ازمن بدار آهسته آهسته

(ت ، بزدل )

از شماره ۳۳ سال اول هفته نامه ترجمان

۷ قوس ۱۳۴۷ خورشیدی

همه گپ است

درکشورما جنبش وحرکت همه گپ است

با قوم وطن رحم و مروت   همه گپ است

ما هیچ   ز  شورای    وطن   خیر   ندیدیم

زین پس به خدا شغل  وکالت همه گپ است

هرکس  به  پی منفعت خویش روان است

غمخواری  افراد  جماعت  همه  گپ است

داکتر  نشاسد   کسی   از   مردم  اطراف

تبلیغ   تداوی  و طبابت  همه   گپ  است

در  عصر  اتم    سوزن   و   گوگرد   نداریم

پیشرفت و ترقی  صناعت همه گپ است

آلات زراعت همه چون دورهء  سنگ است

گویند که  پیش رفته  زراعت  همه  گپ است

مرد است  کسی  کو  به  وطن  کار نماید

باز دید و خطابه و هدایت همه  گپ است

ظلم  و ستم و جور و جفا  هست  هویدا

آرامی و انصاف و  عدالت همه گپ است

چندانکه  بود  دزدی   و   قاچاق   فراوان

پیکار و مبارزه  برشوت  همه   گپ است

چسپیده بچوکی بودهرکس پی سودش

برهموطنان نیکی و خدمت همه  گپ است

فرهنگ  وطن  ناقص  و  فرسوده  و  ابتر

بر اهل وطن درس سعادت  همه گپ است

پیوسته    بنالایق    دون     کار   سپارند

توصیف درستی و لیاقت همه گپ است

عادت  شده  بر مردم   دیگر عمل  و  کار

مارا عمل  و کار و فتوت همه  گپ است

تنها  نبود  ورد    ( تمنا)   سخن   مفت

کارنامه ی شورا و حکومت همه  گپ است

(عبدالکریم تمنا)

از شماره ۴۴ سال اول هفته نامه ترجمان

۲۴ دلو ۱۳۴۷ خورشیدی

از قول مفتخور

ز  پول   بینوایان    کامرانی    میکنم   کاکا

به هرطرزی که خواهم زندگانی میکنم کاکا

برای  بابه جانم  مرکب  لنگی  نبود  ،  اما

کنون در هرطرف موتر  دوانی  میکنم  کاکا

جدا کردن نمی دانم جو و کاه دو  مرکب را

ولیکن   ادعای   کار   دانی   میکنم   کاکا

بدم می آید ازاشخاص میهن خواه  با وجدان

پی  آزردن   ایشانرا  نشانی  میکنم  کاکا

اگر سهوا به نفع  قوم  اول کرده ام  کاری

به میل خویش اصلاحش به ثانی میکنم کاکا

ز پول اختلاص  و هدیه باشد   ثروتم  وافر

مذ مت گرچه از  رشوت ستانی میکنم کاکا

به کار خویشتن  هرگز مرا دلبستگی نبود

حقیقت را بخواهی، دم چلانی میکنم کاکا

تمام  امتیازاتی  که  با  کارم  بود  مربوط

همه را وقف آنهایی که دانی میکنم کاکا

حیا وشرم و انصاف و مروت را مجو  از من

که بی شرمانه با تو کج  عنانی میکنم کاکا

مگو طنز وکنایه بعد ازین  در ترجمان خود

وگر نه شکوه  زینسان  ترجمانی میکنم کاکا

تمنا گگ که با اهل خیانت می کندپیکار

بوالله   گر  بمیرد  شادمانی  میکنم کاکا

«عبدالکریم تمنا»

شماره ۱۳ سال دوم هفته نامه ترجمان

۱۹ سرطان ۱۳۴۸ خورشیدی

و اما در زمانی  که با دوست و همکار عزیزم زنده یاد جلال نورانی طنز نویس چیره دست کشور در شهر ملبورن کشور آسترالیا مسئولیت چاپ مجله هنری گلبرگ را داشتیم ،نامه منظومی از زنده یاد استاد تمنای عزیز عنوانی  زنده یاد جلال نورانی و اینجانب قیوم بشیر هروی  برای ما رسید به شرح ذیل :

نامه منظوم

سلامی به پاکی  چو  آب   زلال

زما   بر بشیر  و  به  آقا جلال

به  یاران   فرزانه ی   ارجمند

قلم باره گان   حقیقت   پسند

بیاد  مهین   اوستادم    بشیر

سر سروران فاضلِ  بی نظیر

چو آید  از  آن   نامور  یادِ  من

رسد بر فلک  آه  و  فریادِ  من

عزیزان    خدا   باد   یار  شما

ز رونق    مماناد    کار   شما

شمارا به یزدان  قسم  میدهم

قسم هابه لوح و قلم میدهم

که درگوشه ی غربتِ جان گزا

گهی  یاد آرید   این  بنده  را

اجازت دهیدم   ایا  دوستان

که سازم بگلبرگ مطلب روان

مرا زین نمد هم کلاهی بود

قلم بر  کفم  گاه گاهی  بود

نویسم برای شما مو به مو

ز  نرخ  پیاز  و  خیار   و  کدو

ز تکذیب و محکوم قتل وجدل

ز گفتار بی حاصل  و بی عمل

ز خیل  وزیران مسند  گزین

که آ سوده حالند و  بالا نشین

بجز پنج شش تن ازآن بیست و پنج

چو مارند خوابیده بالای گنج

ز  حمق  نمایندهء بی  سواد

که   داد  آبروی  وکالت ببا د

نباشد  ورا   از  وکالت  مرام

بجزکسب نان و هیاهوی نام

ز والی خودخواه و خبث رئیس

ز بیداد   قاضی و جورِ پلیس

ز رشوت ستانان گردن کلفت

که هریک گرانند بر هیچ و به مفت

ز   فاضل  نمایان  نا راستکار

ز مردم فریبان بی ننگ و عار

ز آدم     فروشان   نا پاک زاد

ز   عابد   مثالان    ام الفساد

ز دالر نصیبان  پر حرص و آز

که دارند  بر  خود  درِ   آز  باز

ز هدیه پذیران سالوس و دزد

که دزدند پیوسته ازبار و مزد

ازین ها که گفتم اگر کم  بود

بگویم که حرفم دیگر هم  ود

بگویم     ز   احوال    آموزگار

که چون تیره باشد ورا روزگار

ز   مامور کم   رتبه ی   بینوا

که هردم  فغانش رسد بر هوا

زاطفال مکتب روی   بی کتاب

که سوزند  از تابش   آفتاب

ز مستخدم نا توان  و  فقیر

که باشد به چنگال محنت اسیر

ز طفلی که اورا پدر شد شهید

ز حجاج طبعان  گسسته  امید

ز بانوی مسلولِ  بی  سر  پناه

که چیزی ندارد بجز اشک و آه

شمارا ازین پس نمایم خبر

به گلبرگ سازید اگرمنتشر

وگرنه  خدا  یاور  و  یار  تان

بما ناد  پر جوش   بازارِ  تان

 و اینهم پاسخ اینجانب  به نامه ی منظوم شاعر چیره دست و توانا شادروان استاد عبدالکریم تمنا

سلامی     بر     استاد      دانای   ما

بر   آزاده       مردی      توانای       ما

بر آنکس که شعرش نشاط آور است

کلامش لطیف  است   و نام آور است

بر آنکس  که  اوصاف   خوبش   مدام

بدل ها  قرین  است  و هم  مستدام

کلامش    بدشمن  زیان     آور  است

نکرد مدح   شانرا  چو رنج  آور  است

سلامی    ز     قیوم     و    آقا   جلال

بر آن  مرد  دانا  به  فضل   و   کما ل

سلامی    به    شعر    نواز  شگرش

به روح  بزرگ   و   سخن   گسترش

رسیده   به   ما   نامه ای    از  قضا

به  لطف و  محبت ، به  مهر  و  وفا

به هر سطر آن بود  هزاران  سخن

سخن  از  غریبی   و    رنج  و  محن

سخن    از   مسلمان   مسلم   نما

که   چور    و   چپاول   نموده    روا

سخن  از  شرارت   دزد     و   دغل

ز   قضات    رشوتخور    بی   عمل

ز جور  وکیلی  که هست  بی   سواد

چو   داد   آبروی    وکالت   به   باد

زشهردارخودخواه و بی چشم و روی

ز   میهن    فروشان    بی   آبروی

ز آنان  که  بر  دوش  ملت   سوار

به تزویر  و  نیرنگ    بقصد  شکار

ز آنان  که امروز به مجلس شدند

به   قصد خیانت   مخلص  شدند

ز  آنان  که  رشوت ستانی  کنند

برِ  چند  صبا   خر  دوانی    کنند

ز   جمع    وزیران    قدرت  طلب

که  هستند   اسیر  ریا  و  جلب

ز    طفل    یتیم    و   زن   بینوا

که   داد و  فغانش  رود بر هوا

ز بیداد طالب که ویرانگر است

شهر و مسکن  ما بخاک  یکسر است 

ز  آنان که دانش  ستیزی کنند

بسوزند و مکتب، گریزی  کنند

*    *   *

درود  بر   شما   ای   تمنای ما

دلیرِ    سخنور     ز    ماوای  ما

نویس ای سخندانِ  پر شور نویس

ز عصیان  دزدان  و جور  پلیس

نویس زانکه یاران  چرا  غافلند

ز  بیداد  ظالم به  خاک  و  گلند

نویس زانکه خوبان میهن  چه شد

ادیبان  و یاران گلشن  چه شد

نویس زانکه کابل چرا  شد خراب

و مردم به رنج و غم و  اضطراب

نویس زانکه کرزی  به فکر چی شد

نویس زانکه  مجلس  بدست  کی شد

نویس زانکه طوفان ظلم و بلا

چرا   بر  کند  خانه   ها  از  بنا

نویس قوم طالب مگر از کجاست

که بر جانِ مردم  بمثل بلاست

نویس رنج و  بیداد  چرا  شد فزون

مگرتخت ظلمت  نشد  واژگون

مگر  درد  مردم     نگردید  دوا

مگر مکر و  بیداد  نشد بر ملاء

نویس زانکه  سازمان ملل، چرا

ندارد   به    درد   غریبی دوا

نویس دردِ و آهی دلیران ما

ز  نام   آوران   و   عزیزان  ما

ز هر سوی میهن  سخن ها بگو

ز باغ  و  چمنزار  و گلها  بگو

نویس از جفاها  ما مو به مو

ز  نرخ   و  نوای   پیاز و  کدو

ز نان و ز گوشت  و  ز آب و هوا

ز جور و  جفای  جمعی نا روا

خداوند    دانا     بود  یار تان

بحق     محمد   نگهدار  تان

« قیوم بشیرهروی»

 و اما دیداری که حسرتش برای ابد بر دلم ماند ، آخرین دیداری بود که متأسفانه برایم میسر نشد و آن حدود ده روز قبل از وفات ایشان بود که من چند روزی را در مشهد اقامت داشتم ، از طریق دخترکاکای عزیزم بانو سیندخت تمنا اطلاع یافته بودم که استاد از تهران به مشهد نقل مکان کردند و زندگی می کنند ، نسبت اختلال در سیستم تیلفون و انترنت در ایران  متأسفانه نتوانستم پاسخ پیامی را که تقاضای آدرس استاد را نموده بودم بگیرم  و از تعدادی دوستانی که در آنجا مقیم بودند نیز جویا شدم ، اما کسی نمیدانست که استاد به مشهد آمدند، وقتی از ایران خارج شده و به اروپا رسیدم پیامی برایم رسید  بدین مضمون که :  پسر کاکا جان شما کجایید که کاکا تمنای تان به دیار حق شتافت ، با خواندن این پیام سخت متآثر شدم ، هر قدر تلاش کردم تا تماس بگیرم ، بدبختانه که ارتباط برقرار نشد. حال که بخانه برگشتم وظیفه خود میدانم تا چند سطری را که  تحریر یافته خدمت شما دوستان و فامیل بزرگ تمنا تقدیم  نمایم و یکبار دیگر مراتب تسلیت  و همدردی خود ، خانواده و همه فامیل بشیر را خدمت فرزندان آنمرحوم و باقی وابستگان شان تقدیم نمایم .  در اخیر یکبار دیگر ضمن آرزوی شادی روح آن استاد فرزانه و جاودان یاد برای همه صبر و شکیبایی  آرزو دارم.  

روح شان شاد ، یادشان گرامی و خاطرات شان جاودانه باد

باعرض حرمت

قیوم بشیر هروی

ملبورن – آسترالیا

نهم  اکتوبر ۲۰۲۳

پایان 

26 فوریه
۲دیدگاه

 سی و هشتمین سالگرد وفات مولانا داکتر …

تاریخ نشر یکشنبه هفتم حوت ۱۴۰۱– ۲۶ فبروری ۲۰۲۳ هالند

امروز یکشنبه  مورخ « هفت حوت سال ۱۴۰۱ خورشیدی » مطابق « ۲۶ فبروری سال ۲۰۲۳ م » مصادف به « سی وهشتمین » سالگرد وفات مولانا داکتر محمد سعید « سعیدافغانی » مدرس،  استاد، محقق، نویسنده، حقوق دان و مبارز راه  صلح و آرامش، عدم تشدد و خیروسعادت بشریت؛ است.

ادامه نوشته…

06 فوریه
۱ دیدگاه

پروفیسور غلام محمد میمنه گی

تاریخ نشر دوشنبه ۱۷ دلو ۱۴۰۱– ششم فبروری ۲۰۲۳ هالند

پروفیسورغلام محمد میمنه گی فرزند عبدالباقی خان میمنگ باشی از ملیت ازبک در سال ۱۲۵۲ هجری در شهر میمنه چشم به جهان گشود  .

پدرش یک شخص مبارز ملی بود و از استعمار انگلیس و نیرنگهایشان کاملا آگاهی داشته و از آنها عمیقا متنفر بود .

ادامه نوشته…

24 نوامبر
۵دیدگاه

بیاد استاد

تاریخ نشرپنجشنبه سوم قوس ۱۴۰۱–  ۲۴ نوامبر  ۲۰۲۲ هالند

من فغان از دل کشم آن عالم فرزانه رفت

از میان اهل دانش گوهر دردانه رفت

ادامه نوشته…

23 نوامبر
۱۵دیدگاه

پدر

تاریخ نشرچهارشنبه دوم قوس ۱۴۰۱–  ۲۳ نوامبر  ۲۰۲۲ هالند

قیوم بشیر هروی

ملبورن – استرالیا

اول قوس ۱۴۰۱

پدر

ای پدر از دوری ات این دل غرق خون شده

لحظه لحظه روزگارم چون دل  مجنون شده

یاد   می آید   مرا   از   روزگار   با  همی

با کی  گویم  کاینچنین رنج  دلم افزون  شده

ادامه نوشته…

22 نوامبر
۳۲دیدگاه

یاد بود از چهل و یکمین سالروز وفات …

تاریخ نشر سه شنبه اول قوس ۱۴۰۱–  ۲۲ نوامبر  ۲۰۲۲ هالند

گرامیداشت از چهل و یکمین سالروز درگذشت

پدر گرامی ما استاد بشیر هروی

محمد مهدی بشیر

اول قوس ۱۴۰۱ خورشیدی مصادف است به چهل و یکمین سالروز درگذشت پدر عزیز ما زنده یاد استاد علی اصغر بشیر هروی شخص ادیب، شاعر، نویسنده، مؤرخ، محقق، منجم و طنز نویس مشهورکشور که از وی تآلیفات و تتبعات زیادی تحت عناوین:

ادامه نوشته…

07 می
۱ دیدگاه

علامه محمود طرزی، پدر ژورنالیزم افغانستان

تاریخ نشر شنبه ۱۷ ثور ۱۴۰۱ –  هفتم  می ۲۰۲۲ هالند


محمود طرزی پسر سردار غلام محمد خان طرزی نواسه رحمدل خان و کواسه سردار پاینده محمد خان بارکزایی میباشد.
که در سال ۱۲۴۴ در جوار مرقد سلطان محمود غزنوی در شهر غزنه تولد شده و بدین مناسبت او را محمود نام گذاشته اند،پدرش رئیس قبیله محمد زایی ها بود و مادرش از خاندان سدوزایی ها.

ادامه نوشته…

23 نوامبر
۲دیدگاه

چهل سال

تاریخ نشر سه شنبه دوم قوس ۱۴۰۰ – ۲۳ نوامبر ۲۰۲۱ مشهد 

از شادروان استاد علی اصغر بشیر«هروی»

   شاد روان استاد علی اصغر بشیرهروی

بمناسبت چهلمین سال درگذشت پدر بزرگوار ما زنده یاد استاد علی اصغر بشیر هروی

قیوم بشیر هروی

ملبورن آسترالیا

بیست و دوم نوامبر ۲۰۲۱

محترم قیوم بشیر

    محترم قیوم بشیر هروی

چهل سال

پدر! بشنو صدایم کز دلِ غمگین می گویم

ز بیدادِ زمان و مردم مسکین می گویم

ادامه نوشته…

22 نوامبر
۳۴دیدگاه

چهلمین سالروز درگذشت پدر گرامی ما

تاریخ  نشر دوشنبه  اول قوس  ۱۴۰۰–  ۲۲ نوامبر  ۲۰۲۱ مشهد

چهلمین سالروز درگذشت پدر گرامی ما

استاد بشیر هروی گرامی باد

امروز دوشنبه اول قوس ۱۴۰۰ خورشیدی مصادف است به چهلمین سالروز درگذشت پدر عزیز ما زنده یاد استاد علی اصغر بشیر هروی شخص ادیب، شاعر، نویسنده، مؤرخ، محقق، منجم و طنز نویس مشهور کشور.

چون بنده فعلا درکشور هالند نیستم و همچنان به اینترنت هم چندان دسترسی ندارم  از نشر مطالب زیاد به این مناسبت معذرت میخواهم .

ادامه نوشته…

24 فوریه
۲دیدگاه

 سی و ششمین سالگرد وفات مولانا داکتر ….

تاریخ  نشر چهارشنبه ششم  حوت  ۱۳۹۹ – ۲۴  فبروری ۲۰۲۱ هالند 

 سی و ششمین سالگرد وفات

مولانا داکتر محمد سعید « سعیدافغانی »

 پنجشنبه  مورخ  « هفت حوت سال  ۱۳۹۹ هـ  ش »  مطابق «  ۲۵  فبروری سال  ۲۰۲۱ م » مصادف به « سی وششمین » سالگرد وفات مولانا داکتر محمد سعید « سعیدافغانی » مدرس،  استاد، محقق، نویسنده، حقوق دان و مبارز راه  صلح و آرامش، عدم تشدد و خیروسعادت بشریت؛ است.

ادامه نوشته…

21 نوامبر
۱۶دیدگاه

یاد بود از سی و نهمین سال وفات پدر گرامی ما

تاریخ نشر  شنبه  اول قوس   ۱۳۹۹ –  ۲۱ نوامبر ۲۰۲۰ هالند

امروز شنبه اول قوس ۱۳۹۹ خورشیدی مصادف است به سی و نهمین سال درگذشت پدر عزیز ما زنده یاد استاد علی اصغر بشیر هروی . به این مناسبت مراتب تسلیت و همدردی خود را بخانواده های بشیر ، فرهنگیان و قلم بدستان عزیز کشور تقدیم میکنم ،روحشان  شاد یاد و خاطره هایشان گرامی باد.

ادامه نوشته…

26 می
۴دیدگاه

ستاره یی از آسمان تاریخ و ادبیات افغانستان

تاریخ نشر سه شنبه  ششم  جوزا  ۱۳۹۹ –  ۲۶ می ۲۰۲۰ هالند

ستاره یی از آسمان تاریخ و ادبیات افغانستان غروب کرد

دریغا حسرتا!

یکبار دیگر یتیم شدم

پدر معنویم استاد گرانقدرم کاندید اکادیمسین پوهاند میرحسین شاه به ابدیت پیوست .

ادامه نوشته…

26 فوریه
۲دیدگاه

سی وپنجمین « ۳۵ » سالگرد وفات مولانا

تاریخ نشر چهار شنبه  هفتم  حوت   ۱۳۹۸ –  ۲۶  فبروری ۲۰۲۰ هالند

سی وپنجمین « ۳۵ » سالگرد وفات

مولانا « سعید افغانی » گرامی باد !

امروز چهار شنبه  مورخ « هفت حوت ۱۳۹۸ خورشیدی » مطابق به  « ۲۶  فبروری ۲۰۲۰ » مصادف است به سی و پنجمین « ۳۵ مین » سالگرد وفات مولانا داکتر محمد سعید « سعید افغانی » استاد ، عالم مشهور و مبارز راه « صلح و تفاهم ، عدم تشدد و خیروسعادت بشریت » میباشد .

ادامه نوشته…

22 نوامبر
۱۹دیدگاه

۳۸ مین سالروز وفات استاد بشیر هروی

تاریخ نشر جمعه  اول قوس   ۱۳۹۸ –  ۲۲  نوامبر  ۲۰۱۹ هالند

بیاد بود از سی و هشتمین  سالروز وفات پدر ما

استاد بشیر هروی

**********************

تقدیم کننده : محمد مهدی بشیر

**********************

آسمان امروز ببار، اینجا گلی پژمرده گشت

از غم داغ رخش، یک محفلی افسرده گشت

آسمان امروز ببار، ما صد جگر سوزانده ایم

چون پدر از بین ما رفت، قلب ما هم مرده گشت

دوستان و همکاران عزیز و فرهنگیان محترم سلام وعرض ادب !

امروز جمعه اول قوس سال ۱۳۹۸ خورشیدی مصادف است به سی و هشتمین سالروز وفات پدر عزیز ما شاد روان استاد علی اصغر بشیر هروی که در سحرگاه  سال ۱۳۶۰ خورشیدی هنگام نماز صبح در کنار کاغذ و قلم خود در غربت سرای ایران در شهر تهران به سن ۶۲ سالگی و فات نمود و  جان به حق تسلیم کرد.

ادامه نوشته…

19 نوامبر
۲دیدگاه

اولین سالروز وفات استاد نجم الرحمن (مواج) 

تاریخ نشر سه شنبه  ۲۸ عقرب  ۱۳۹۸ –  ۱۹  نوامبر  ۲۰۱۹ هالند 

دوستان محترم  ، همکاران گرامی ، شاعران ، نویسنده گان و فرهنگی های محترم سلام وعرض ادب !

طوریکه اکثر شما اطلاع دارید از مدتی است که صحتم خوب نیست و هفته یک تا دو تا  مرتبه سر و کارم به داکتر وشفاخانه است و از چند ماه به این طرف باوجودیکه روزانه اضافه از ده مطلب برایم میرسد و چون تمام روز کار رسمی دارم و شبها بعد از ساعت هشت  تقریبآ دو تا دو ونیم ساعت وقت برایم گذاشتم  که ایمیل هایم را ببینم و یکی دو مطلب کوتاه را انتخاب و نشر کنم و مطالب بزرگ و دنباله دار را عزیزان و همکاران ما حدود یک هفته قبل برایم میفرستند که هر شب ده تا پانزده دقیقه سرش کار میکنم و تا کارش تمام شود و نشر مینمایم.

با عرض معذرت این مطلب عالی را دانشمند محترم آقای برهان الدین سعیدی برایم فرستادند و چون طویل بود وعکس های زیادی هم  داشت آنرا مختصر نمودم و از خواننده گان عزیز یکه میخواهند تمام این مطلب را مطالعه نمایند میتوانند به سایت های دیگر مراجعه نمایند.

 چون فردا ۲۰ نوامبر مصادف است به اولین سالگرد وفات استاد نجم الرحمن « مواج » شاعر، نویسنده ، محقق و شخصیت علمی وطن ما ، روحش شاد و یاد و خاطره هایش گرامی باد. 

بنده چند سطری ازنوشته محترم سعیدی را  امشب نشر نمودم چون فردا هم به وظیفه میروم و هم سالروز وفات مرحوم مواج است. از دوستان عزیز تقاضا میکنم که لطفآ مشکل مرا درک کنند تا نشرات سایت ۲۴ متوقف نشود .

با عرض حرمت

مهدی بشیر

***************************

استاد نجم الرحمن « مواج » 

اهل علم و قلم و انسان خیرخواه بود!

نوشته : محترم  برهان الدین « سعیدی »

ادامه نوشته…