۲۴ ساعت

22 فوریه
۱ دیدگاه

کوکبِ اقبال

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر :  شنبه  ۴ حوت  ( اسفند ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۲۲ فبروری   ۲۰۲۵   میلادی – ملبورن استرالیا

کوکبِ اقبال

 در شبِ    مهتاب   من   با  یادِ تو

 در  دلم  هنگامه   بر   پا  می کنم

 تا سحر از عشق   می گویم سخن

 مهرِ خود در سینه ات جا می کنم

 می سرایم شعری چون رنگین کمان

 واژه هایش سبز و نارنجی و زرد

 چون بهاری رفته  از باغ و چمن

 یا خزانی خسته  از  اندوه و درد

 می   شمارم   اخترانِ   خفته  را

 در   دلِ   بی  انتهای   کهکشان

 تا   بیابم   کوکبِ   اقبالِ  خویش

 از مهُ   تابنده   می گیرم   نشان

 نالهّ   مرغِ   سحر   آید   بگوش

می رّباید از دو چشمم خواب را

 لای  گیسویم   بنرمی   جا دهم

 سایه های   روشنِ  مهتاب را

 سردهم  بر شاخهُ   سبزِ خیال

چون  قناری  نغمه  و آوای تو

 خوابی خوش باشد اگر بینم شبی

 گشته ام عشق تو و رویای تو.

 مریم نوروززاده هروی

 ششم‌ جدی ۱۴۰۳ خورشیدی

۲۶ دسامبر ۲۰۲۴ میلادی

 از مجموعهُ”پاییز “

هلند

21 فوریه
۱ دیدگاه

گلگون کفنان

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر :  جمعه  ۳ حوت  ( اسفند ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۲۱ فبروری   ۲۰۲۵   میلادی – ملبورن استرالیا

گلگون کفنان

زین دیر مغان  ، سرور  و  یاران  همه رفتند

سر مست و غزل خوان و پریشان همه رفتند

ما    نیز   روانیم  ، پی     قافله ای   عشق

در چانتهء ما اشکِ  سحر ، دان همه رفتند

عبرت   نشد  از   بهر  خلایق  ، ز   گذشتن

کردند بهم   کینه   و ،  حرمان   همه رفتند

آنان که خدایی و گدایی نمودند ، در این بزم

کوبنده   و  توفنده   و ،   بیجان همه رفتند

نمرود   چو   فرعونِ   زمان ، ظلم   بکردند

کشتند و بِبستند و ، به زندان  همه رفتند

در میهن ما ، خون  بسی   ریخت شیادان

گلگون کفنان بود   شهیدان ،   همه رفتند

در غزه ، چنان   فِزه   در انداخت   یهودان

شارون چو قارون ، به خاکدان همه رفتند

خونین   نمودند ،  چو آن    قدسِ   خداوند

در   قعر  جهنم ،  ز   دوران    همه   رفتند

در دهر یکی ماندَ و ، آن خالق هستی ست

آن رفت و این رفت   و  ، آیند   همه رفتند

این آمد و رفت ، باز چو   آیند   معاد است

زرغون بِکُش نفس و ، تنِ و جان همه رفتند

الحاج محمد ابراهیم زرغون

۲۰ فبروری ۲۰۲۵

اسلو ناروی

—————————-

فِزه = زشتی و پلیدی

معاد = قیامت و روز رستاخیز

21 فوریه
۳دیدگاه

غـــم جــا نــا ن

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر :  جمعه  ۳ حوت  ( اسفند ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۲۱ فبروری   ۲۰۲۵   میلادی – ملبورن استرالیا

غـــم جــا نــا ن

آ خـرازکـوی تـو بـا نـا له  و افـغـا ن رفـتـم

سربه صحـرا زده با هـمسرو طفـلان رفـتـم

بُـدی ای میهـن من خـا نه و کـا شـا نهء من

با ل وپرسـوختـه چون مرغک نالان رفـتـم

کربلا گـشـته ای تو، با شـهـدای عـطشــا ن

من چوزینـب بسـوی کـوفهء ویـرا ن رفـتـم

گرتوازخون شهـیـدان هـمـه گلگـون گشـتی

لاله سـان دا غ به دل حـا ل پریـشـا ن رفتـم

سه شب وروز زراه های پرازخوف وخطر

کـوه به کـوه، دره به دره به بیــا با ن رفـتـم

تـا کـه ازدامـن پـا کـت قـد مـم شـد بـیــرون

دل شکسـته، زبَـرت هـمـچـویـتـیـمان رفـتـم

هـرگـزم قـصد نـبـود تـا که کـنـم تـرک تـرا

شـده مـجـبــــورزبـیـــدا د یــزیـــدا ن رفـتـم

خـلـق و پـرچم فـروخت حرمت دیرینـهء تو

کرده نفـریـن پلـیـدان، رهء هـجــرا ن رفـتـم

خا ک با دا به سـرم، گرتونگـیـری بـه بــرم

حیدری رفـتـه زهـوش،ازغـم جـا نـان رفتـم

پوهنوال داکتر اسدالله حیدری

 ۱۳ دیسمبر۲٠٠۶

سیدنی – آسترالیا

20 فوریه
۱ دیدگاه

نغمه‌ی دل

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : پنجشنبه   ۲ حوت  ( اسفند ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۲۰ فبروری   ۲۰۲۵   میلادی – ملبورن استرالیا

نغمه‌ی دل

دیدم آن‌دم که تو را از پس آن کلکینک

بسپردم دل خود را به تو ای شیرینک

بربودی زمن  آن  جوهر  آرامش جان

به نگاهی‌ که در آن  راز  بوَد مهرینک

چو نسیمی که به گل‌زار  ملایم بوزد

به هوایِ تو شده نغمه‌ی  دل آزینک

اثرِ عشق تو در پرده‌ی دل پنهان است

می‌کند هجر تو احساس مرا غمگینک

به تمنای  وصالِ  تو   دلم   پَر بکشد

که به وادی نگاه تو شده   شاهینک

دلم از یاد تو روشن بشود در همه حال

که تویی ماه و منم در بر  تو پروینک

به هوای سخن‌ات غنچه‌ی دل تازه شود

باغ ذوق منِ دل‌داده   شود  رنگینک

همه شب بوسه و آغوش تو را می‌خواهم

بگذاری سرخود کاش در این بالینک

گر بیایی و مرا بر دل خود  جا بدهی

بدهم جان و دلم را به تو  ای برینک

مرهم درد دل من بشوی همدم من!

به دلِ خسته و تنهای «هما» تسکینک

هما باوری

جرمنی

۵ جنوری ۲۰۲۵ 

 

20 فوریه
۳دیدگاه

پرستوها

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : پنجشنبه   ۲ حوت  ( اسفند ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۲۰ فبروری   ۲۰۲۵   میلادی – ملبورن استرالیا

پرستوها

                         به خودم

پرستو های عاشق 

پر صدا پرواز میکنند

و بیصدا میمیرند

پرستوها شب را

                در لانه های بی‌ در سحر میکنند

و روز را در دشت های سرسبز

امید،

امید،

بازهم امید ، 

به عطردیدار پرستو های همسایه …

شاید در لانه ی همسایه بستری

برای امید های خوب باشد

تا آهنگ عشق را از سر گیرند…

هما طرزی

نیویورک

 ۲۶ فبروری ۲۰۱۳

20 فوریه
۱ دیدگاه

قصه…

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : پنجشنبه   ۲ حوت  ( اسفند ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۲۰ فبروری   ۲۰۲۵   میلادی – ملبورن استرالیا

قصه…

 فردا   درون  قصه ی   ما  جا  نمی شود

 در خواب می برد  ولی  رویا  نمی شود

 فردا بشارتی است که در هر طلوع صبح

 تکرار می شود ولی   فردا   نمی  شود

 تا قصه گو ز قصه، جنون  را کشیده ا ست

 لیلا   چراغ    ظلمت   صحرا   نمی شود

 ققنوس خو   نموده  به   خاکستر دریغ

 سیمرغ خسته  مانده ، پرش  وا  نمی شود

 تا قصه گو به سینه  سحر را   نگسترد

 در شام قصه، صبحی تماشا   نمی شود

آن شور و عشق و نفرت و آن هجر و آن وصال

در قصه های غمزده،  پیدا   نمی شود

 تا جوهر بهار   در آن   قصه    نفشریم

 نوش طلوع   ندیده ، نیوشا نمی شود

 آوای چشمه ی که فقط شکوه کار اوست

 گم می شود به خامشی، دریا نمی شود

 گل ها غنوده اند به گلدان ، زبان عشق

 جز در ستیز  خار   هویدا   نمی شود

فاروق فارانی

 آگست ۲۰۲۴

20 فوریه
۳دیدگاه

وطن

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : پنجشنبه   ۲ حوت  ( اسفند ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۲۰ فبروری   ۲۰۲۵   میلادی – ملبورن استرالیا

وطن

دیریست  دلم   بهر وطن   بس  نگران است

آری به خدا الفتی  زان شهر  و  مکان است

چون فتنه و آشوب جهان بر  سر  من ریخت

یعنی که  تنم  زخمی  این  بار  گران  است

قانون  و عدالت  چو به  شلاق رسیده ست

جور  و  ستم  مردم  بیچاره   از    آن  است

از گوش گران اند هم  این  کرسی  نشینان

این ملت غمدیده  ازین غم  به  فغان  است

نادان چو نشسته ست بر این مسند واین ملک

بر سود تن خویش و   زیان    دگران  است

ملکی که نهالش زده  از خون  دل  ماست

افسوس و دریغا همه  بر  بادِ  خزان است

از فتنه ی   پاکستان    و     ظلمت    ایران

آفاقِ   خراسان  به  تباهی    عیان   است

نه  درس  و تلمذ   بود  از کشور    غمگین

چون معرفت و دانش  ما  در خفقان است

ای  دل  ننهی  بار تظلم  به   سر  خویش

این حرف من اش نیست که از شاه جهان است

 

سید جلال علی یار

ملبورن – استرالیا

فبروری ۲۰۲۵

20 فوریه
۱ دیدگاه

نفس تنگی ها و انواع آن

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : پنجشنبه   ۲ حوت  ( اسفند ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۲۰ فبروری   ۲۰۲۵   میلادی – ملبورن استرالیا

نفس تنگی ها و انواع آن

از جمله علایم مشخص این مرض تنفس صدادار،تنگی سینه،کوتاهی تنفس و سرفه میباشد. که نشان دهنده آن است که مجرای هوایی یک اندازه تنگ شده و هوا نمی تواند به شکل نرمال داخل شُش گردیده و دوباره از آن خارج گردد. یعنی اولین علامت نارسایی قلب را در قسمت عدم توانایی در قسمت پمپاژ مقدار کافی خون برای رفع نیازمندی های بافت ها و آکسیژن تازه و مواد غذایی لازمه تشکیل میدهد. زیرا در این مورد قلب و شُش هردو در قسمت انتقال آکسیژن به بدن و خارج کردن کاربن مونو اکساید از بدن ارتباط مستقیم دارد که از عدم کفایه وظیفه یی این دو سیستم نزد مریض نفس تنگی بوجود می آید.

علایم مهم نارسایی های قلبی عبارتند از: سرفه های خشک و مرطوب که بعضاً حاوی اخلاط کف آلود هم میباشد. ضمناً یک اندازه کبودی در لب ها و ناخن های مریض مصاب مشاهده می گردد.مریض یک اندازه رنگ پریده داشته، جلد آن قدری سرد و در پاها و دست های خود یک اندازه پندیده گی (تورم) دارد که  باعث تراکم مایعات میباشد. در جمله اسباب و عوامل این مرض نکات ذیل ذیدخل اند: مسائل آلرژی، مصمومیت در مقابل گاز کاربن مونو اکساید، آلوده گی هوا، گرد و خاک، پولن گل های موسمی، دود غلیظ، هوای سرد، سرماخورده گی، استرس و از همه مهمتر نارسایی های قلبی و ریه وی  شامل میباشند. فعلاً در این باره فقط از چند نوع مهم آن به اندازه محدود یادآوری می گردد:

یک نوع نفس تنگی که  در حالت استراحت ویا خوابیدن نزد مریض بوجود می آید بنام اورتوپنیا یاد می گردد. مریضان مصاب به این نوع مریض گاهی حملات نفس تنگی نزد شان در شب بوجود می آید و زیادتر نزد مریضانی ملاحظه می گردد که قبلاً یک اندازه نارسایی قلبی و ریوی  داشته  باشند. مریضان در نیمه های شب با یک حالت خفقان از خواب بیدار و یک احساس نفس تنگی شدید می نمایند که بعد از یک مدت کم برای اینکه دوباره به خواب بروند مجبور میباشند که زیر سر خود دو یا سه عدد بالش را بگذارند که با این عملیه یک اندازه مایعات که در اطراف شُش ها تجمع نموده بود دوباره برطرف میگردد.

یک نوع دیگر نفس تنگی ها در مریضان (Pulmonary disease) مشاهده می کنیم مریضان مصاب این نوع نفس تنگی ها در نیمه های شب با یک حالت خفقان شدید از خواب بیدار شده و فوراً خود را به نزدیک ترین کلکین یا پنجره اطاق خواب خود رسانیده و شروع به نفس کشیدن های عمیق و پی در پی می کنند تا یک اندازه یی نفس تنگی شان بهبودی حاصل نماید. چون این دسته مریضان نیز قبلاً مصاب به امراض قلبی و ریوی  بوده اند آب هایکه در اثر پندیده گی در پاهای آنها جمع شده بود آهسته آهسته ازطریق دوران در طول شب به طرف شُش های مریض نقل مکان مینماید که سبب خفقان مریض می گردد. مریض در خواب فکر می کند که در بین آب غرق شده است.

 یک نوع دیگر نفس تنگی ها در نزد مریضان بارانشیت های مزمن میباشد در این نوع مریضی همچنان مریضان در نیمه های شب از خواب با یک خفقان شدید بیدار شده و فوراً شروع به سرفه نمودن های پی در پی مینمایند تا نفس تنگی شان بهبودی حاصل نماید. در اثر این سرفه ها یک اندازه  اخلاطه و بلغم از ریه های شان و گاهی یک اندازه لکه های خونی نیز مشاهده میشود. مریضان مصاب این نوع نفس تنگی اکثراً: تنفس صدادار، تنگی سینه و کوتاهی تنفس داشته میباشند. یک نوع نفس تنگی دیگر هم وجود دارد که گاهی حملات آن در نزد مریضانی بمشاهده می رسد که با گرفتن اسپری های مخصوص که  باز کننده های طروق تنفسی میباشند، نفس تنگی شان بهبودی حاصل مینماید.

نوت:

یک سلسه تمرینات تنفسی وجود دارد که خیلی مفید میباشد و بنام (   Breathing Exercises) یاد می گردد، این طریقه برای تمامی مریضان که به مرض نفس تنگی مصاب اند خیلی مفید است.طوریکه مریضان به آرامی یک اندازه هوا را داخل شُش های خود نموده و آنرا کمی نگه می دارد و بعد خارج می کنند که با این طریقه میتوانند یک آکسیژن را در قفس سینه خود افزایش بدهند طریقه دیگر تمرینات  پیاده روی نسبتاً سریع تر اقلاً ۲۰ تا ۲۵ دقیقه درصورت امکان بسیار مفید است. طریقه دیگر هم وجود دارد که تنفس شکمی میباشد که با این طریقه شکم پرده حجاب عاجز خود را تقویت می بخشد که همه تمرینات را روزانه سه مراتبه اجرا نمایند.

یادداشت:

اشخاصیکه به سگرت عادت دارند، هرچه زودتر باید آنرا ترک نمایند. زیرا سگرت یک سلسله محدودیت ها را در سیستم تنفسی بوجود می آورد که باعث تنگ شدن مجرای تنفسی می گردد و تدریجاً باعث نارسایی های قلبی و ریه وی  می گردد و عواقب بد و نهایت مخرب حیاتی  را دارد.

به امید صحت و سلامتی هرچه بیشتر شما عزیزان!

با احترام:

داکتر علیشاه جوانشیر

متخصص امراض داخله

سیدنی _ آسترالیا

 

20 فوریه
۱ دیدگاه

کوه ارغوان

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : پنجشنبه   ۲ حوت  ( اسفند ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۲۰ فبروری   ۲۰۲۵   میلادی – ملبورن استرالیا

کوه ارغوان

شرم شان آید که از خود بهتران پیدا کنند

جای   مرداب  عبث   آب    روان  پیدا کنند

در میان   نا  امیدی   مردم   شان  ناگهان

خویشتن را  روزگاری  بی گمان پیداکنند

غفلت اندیشان که در بیغوله ها خشکیده اند

بادَم   عیساییِ   بلکه   روان   پیدا   کنند

لای  خوران  بهر  پندشاعرِ درخود غریق

دُردِ دَردی  در درونِ  استکان  پیدا   کنند

با فریب  حرفهای  مفت  خیل   ریشخند

بلکه روزی روبهی چون اُردغان پیدا کنند

از هوای نفس شان پیداست کاین نابخردان

جایگاهی   در دل   گاز   متان  پیدا کنند

پوپلستی های دوران کاشکی چون پوپلی

شاعرِ اندیشه  ورزی  در زمان پیدا کنند

بوی مهری  را به  یمن همت فصل بهار

عاقبت   در سیر کوهِ  ارغوان  پیدا کنند

نورالله وثوق

چهارشنبه ۱۴۰۳/۰۷‌/۰۴

19 فوریه
۱ دیدگاه

سوزش درد

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : چهار شنبه   ۱ حوت  ( اسفند ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۱۹ فبروری   ۲۰۲۵   میلادی – ملبورن استرالیا

سوزش درد

دیده   از   سوزشِ   درد   شام   و سَحَر میبارد

وز نفَس   هاى   مَنى   خسته   شرر   مى بارد

درغزل   وقتِ   که   مى آیى   بیاد   پیش   نظر

ابرِ   طغیان   گرِ چشم   خونِ   جگر   مى بارد

وطنم عشقِ تو   سرمنشه ى   هر درد  و  غمم

گوش  به   آواز   نشستم   چه   خبر   مى بارد

گهى از   زلزله   و   سیل   و   حوادث   گویند

گاهى    از  بَمبِ  که    همسایه   بسر مى بارد

هدفِ    صیدِ    شیادانِ    سِتم    پیشه    شدى

بسملِ دام ت  و   هر کس  شده   پَر   مى بارد

سُخن از تفرقه  و جنگ  هنوز   پا   برجاست

بَسر و   گردنِ   هر   سَرو ،   تبر    مى بارد

وقتِ در   منبرِ   تبلیغ  که   بینى   شیخ   را

از   سُخن  هاش  مدام  شیر و شکر  میبارد

لیک در صحن  عمل  حرف   دگرگونه    بوَد

آهِ     مظلو م ز هر  کوه  و  کمر     مى بارد

هیچ پندى   نگرفتیم   زِ   بگذشته ى   خود

در عملکردِ   که   بارانِ   ، ضرر   مى بارد

تانخوردیم شکست   باهمه ى  کبرو  غرور

در ( فروغ )  سُخنِ  جمله ، ظفر مى بارد

حسن شاه فروغ

۱۵ فبروری ۲۰۲۵

18 فوریه
۱ دیدگاه

شرق دل . . .

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : سه شنبه   ۳۰ دلو  ( بهمن ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۱۸ فبروری   ۲۰۲۵   میلادی – ملبورن استرالیا

        شرق دل . . .

 

 بخوان کتیبه لب  بسته ی جهان از نو

 بجوی قصه ی  گمنامه ی  نهان از نو

 تویی که ساغر خالی بی شراب استی

 چگونه نشه دهی بهر میکشان از نو

 به رستخیز بکش دل که تا شود برپا

میان سینه تو  رقص  کهکشان  از نو

 فراز نامه خ ورشید بر  کتاب سپهر !

ببخش معنی خود را به آسمان از نو

 به اختران که همه واژه های خاموش اند

 به آسمان که زبانی ست ، بی زبان از نو

بخوان کتیبه خود را که نیستی در آن

 قدم  گذار  به  میدان  داستان  از نو

 به رقص آمده خورشید زانکه می شنود

 سرود سرمدی ساز سرکشان از نو

 تویی و شهر نشسته به شرق بی خورشید

 بیار شرق   دلت   را   فراز آن از نو

 چراغ ها همه با چشم باز در خوابند

بکش به شعله ی دل، این شب گران از نو 

                                                                                                     

                 فاروق فارانی

                 جولای ۲۰۲۴

 

18 فوریه
۳دیدگاه

زندگی

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : سه شنبه   ۳۰ دلو  ( بهمن ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۱۸ فبروری   ۲۰۲۵   میلادی – ملبورن استرالیا

 

زندگی

 اسیرم   زیر   بار   و   پلچک  و آوار زندگی

 فتاده ام به دشت حسرت و افگار زندگی

 چه مظلومانه بی تو با دلم می ساختم، همش 

به دستِ خود مصیبت و غم و آزار زندگی 

 دگر آن مرغ آزاده و خوشخوان نیستم که باز

 نشینم روی شاخه ی گل و گلزار زندگی

 شود روزی که مستجاب گردد هر دعای من 

بیایم در حضور عشق تو  ای   یار زندگی 

 کشم هر لحظه بی شمار در  و  رنج  عشق دوش 

کُشد این انتظار  ها  مرا   در کار زندگی

 عاقله قریشی

۲۰۲۵ 

 وزن: مفاعیلن مفاعلن مفاعیلن مفاعلن

18 فوریه
۳دیدگاه

عشق

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : سه شنبه   ۳۰ دلو  ( بهمن ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۱۸ فبروری   ۲۰۲۵   میلادی – ملبورن استرالیا

عشق

             به احساسم

و عشق صداقتیست در

                              آیینه ها

که در آن نقاشی شده ام

رنگها در زیر پوستم میرقصند

و سینه هام 

             پر از شیره اصالت هاست

هنوز به قناری ها شیر میدهم 

 

خاک مرا دامن گیر نیست

چون در هوای تومی‌ پرم

و آیینه تصویر ماست

که در دیواره ی کتاب هایم 

                                     آویخته ام

باشکوه و جاودان 

 

هما طرزی

نیویورک

 ۱۵ جنوری ۲۰۱۳

18 فوریه
۳دیدگاه

جـــــور دورا ن

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : سه شنبه   ۳۰ دلو  ( بهمن ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۱۸ فبروری   ۲۰۲۵   میلادی – ملبورن استرالیا

جـــــور دورا ن

 

نـــی حـــــد یـــث د رد  هـــجــــرا ن  مـیــکــنـــد

قـــصــــه هــــا ی جــــــور د ورا ن مـیــکــنـــد

ا ز جــــــدا ئـــی هـــــا، شـــکـــــا یـــت دا رد ا

حـــــــزن فـُــــــر قـــت را، حــکــا یـــت دا ردا

نــــی هـــمـــی گــــویـــد، کــه ای یــا را ن مــن

دوســـــتـــــا ن وهــــــم، هـــــــــوا دا را ن مــن

تــــا جـــــدا گـــــرد یـــد م، ا ز جـــمـع شـــمـــا

خــــوا ر گــــرد یـــده، شــــد م د ر زیــــر پــــا

نـــی ز جُــــرم ســـر کــشــی شـــــد بــــوریــــا

مــــن زد ســـــت خــــا ئــــنــــا ن بـــی خـــــد ا

تــــرک مــلــک و مــیـــهــنــم بــنــــمــــــوده ام

روزوشــــب خــــون جــگـــر، بـس خـــورده ام

درد نـــی، هــــم د رد ا یــن مِـســکــیــن بـبـیــن

حــا ل مــا بــیــچــا رگا ن، غـــمــگــیـن بـبـیــن

درد نـــی از نـیْــسِـــــتــــا ن، ا ز مــــن وطــــن

حـــا ل مــــا هــــرد و، پــر ا ز رنــج ومِــحَـــن

نـــی  بـــرای  نــیـْـــسِــــتــا ن، دا رد فــــغـــا ن

مــــن بــــرا ی مــیــهــنـــم، تـــر د یـــد گــــا ن

نــــی زیـــــا را ن قـــــریــــــن خــــــود جـــــدا

مــــن ز مــلـــک و ســـر زمــیـــن خــود جــــدا

نـــــی بــــــــرا ی نـــــــــی، دا رد شــــور و آ ه

مــــن بـــــــرای طـــفـــلـــکــــا ن بـــی گــنــــاه

طـــفـــلــکـــا ن بـی کـــس و بــی خـــا نــمـــا ن

شــــکـــوه هـــــا دا رند ا ز جـــــور ِزمــــــا ن

ا شـــک ریــــزم مـــــن، بــــــرای بــــیــــوه ای

کــــــو نـــــدا رد نــــا ن خــــوردن، مـــیــوه ای

بـــی غـــــذاء  بــا شــنـــد، هــمــه طـفــلا ن ا و

شـــــد ت ســــرمـــــا بــگـــیــــــرد، جــــا ن او

مــــن بـــگـــــر یــــم، ا ز بـــــرا ی آ ن پــــد ر

دا ده وی ا ز د ســــت خــــود چــنــد یــن پـســر

مـــن هــمــی گــــریــم، بــرا ی پــیــــره مــــرد

رفــتـــه کـزا و،  قــــــوهء کـــــا رو نــــبـــــرد

بــی کــــس و تـــنــهـــا، فـــتـــا ده گــوشــــه ای

در جــــوا نـــی بـــوده، شـــیـــر بــیـــشـــــه ای

مـــن بـــگـــــریـــم، از بــــرا ی شـــهـــــر هـــا

ا ز بـــم و مـــو شـــک، شــــده ویـــرا نـــه هـــا

ا ز مــظـــا لــــم هـــا ی خــلـــقـــی پــرچــمـــی

وز مــجــــــا هــــــد نـــــا م ِ نـــنــــگ آ د مـــی

مـــن هــمــی گــــریـــم، زد ســت طــا لــبــــا ن

مُــفـــتــَضَــح کـــرد ند، ا فــغــا ن درجـهـــــا ن

مـــن نـــدا نــــم از کــــدا مــیـــن، د رد وغــــم

قــصـــه هـــا خــــوا نـــم بــــرا یــت، بــا زهــم

حــیــدری و نــی یــکــــــدل، یــــک صــــــــد ا

عــرض حــا ل خـــود نـمـــود نـــد،  بــا خــــد ا

کـا ی خـــدا ونــد گــا ر هـجـــــرا ن و وصــا ل

کـــن زلــطــفــت وصــل ِمــا، ای ذوالــجـــلا ل

پوهنوال داکتر اسدالله حیدری

۲۳فبروری ۲٠٠۶

سیدنی – استرالیا

16 فوریه
۱ دیدگاه

بهارِ زندگی

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : یکشنبه  ۲۸ دلو  ( بهمن ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۱۶ فبروری   ۲۰۲۵   میلادی – ملبورن استرالیا

بهارِ زندگی

 زکدام ره   رسیدی  ، ز کدام  گذر گذشتی

 که در انتظار ماندم و تو بی  خبر گذشتی

 من و آرزوی وصل ات، زهی این خیالِ باطل

 سفری کنم به کویت و تو زین سفر گذشتی

بشنیدم از حریفان ،که زکوی مَی فروشان

 بکنارِ یاری  دیگر ، تو  دَمِ  سحر  گذشتی

 بنگر برنگِ  زردام  ، به  طلای  ناب   ماند

 تو مگر به دُر رسیدی ،که زسیم و زر گذشتی

 چو ندیده ام  وفایت،  بگریزم  از  جفایت

 دلِ من عجب خیالی، که زخیر و شر گذشتی

 ز  بهارِ   زندگانی ،بجز  از  خزان   ندیدم

 زبَرَم برفتی ای عمر، تو چه بی‌ خبر گذشتی

مریم نوروززاده هروی

 ۱۳ آگست ۲۰۲۴ میلادی

۴    میزان ۱۴۰۳ خورشیدی

 از مجموعهُ”پاییز ” هلند.

16 فوریه
۱ دیدگاه

سنگ بیداری

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : یکشنبه  ۲۸ دلو  ( بهمن ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۱۶ فبروری   ۲۰۲۵   میلادی – ملبورن استرالیا

سنگ بیداری

 در آستانه ی  مغرب  ز  شرق  نور  بخوان

 و  فتح  گمشده ی  دور  را  ز  دور   بخوان

نه در به راه و نه هم دره منتهی به گشود

 ز راه سینه ی خود نقشه ی  عبور بخوان

 چراغ های دل و سر شکسته  اند به راه

به نوک پنجه، سحر در شبان  کور  بخوان

کجاستی  تو  در  این  بیکران  گم  گشتن

 صدا بکش، بنما خویش و از حضور بخوان

حکایتی که جهان گوش انتظارش  است

 ز نقب عشق و بلندای از شعور  بخوان

 بزن به پنجره ی خواب،  سنگ  بیداری

به گوش صبر کفن پوش، ناصبور بخوان

مثال برق به لوح  شبان  سحر  بنویس

 مثال    رعد  ز  فردای  پر  غرور  بخوان 

 

فاروق فارانی

جون ۲۰۲۴

16 فوریه
۵دیدگاه

طواف عشق در حرم واژگان!

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : یکشنبه  ۲۸ دلو  ( بهمن ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۱۶ فبروری   ۲۰۲۵   میلادی – ملبورن استرالیا

طواف عشق در حرم واژگان!

 

اگر شاعری در زلالِ سحرنوازِ نرگسِ فتنت‌زایِ تو اسیر گشت

 و دل را در محرابِ ملکوتیِ مهرت نهاد، 

بدان که نامت را، نه بر صحیفه‌ی نسیان‌ خیز و نه بر رقعه‌ی زوال‌پذیر، که بر دیبایِ مرصعِ سخن، به لثه‌ی روح و حبرِ فؤادِ مجذوب، مذهب خواهد نگاشت.

 

او در هر بیت، تنسیجِ شفق‌ گونه‌ی عشقِ تو را، بر نسیمِ السنه‌ی مستوحی خواهد تنید 

و در هر مصراع، نغمه‌ی تجلیِ تو را، در صمیمِ هستی متشحر خواهد ساخت، 

چندان‌که هر آوا، بازتابِ انکسارِ نورِ طلعتِ مستسنرِ تو گردد.

 

آنجا که لهیبِ دهر، طروسِ خاطرات را در جحیمِ نسیان مندثر می‌کند و اشعارِ فانیان، در زمهریرِ نیستی مستهلک می‌شود، 

نامِ تو در دوانِ سرمدِ او، همچون دُرّه‌ی تاجِ ادب، بر مسامعِ جاودانگی مشرف خواهد شد. 

هیچ یدِ اعتساف بر آن دست نخواهد یافت، هیچ غبارِ فنا به آن راه نخواهد گشود و هیچ صوارفِ زمان، آن را معترض نخواهد شد.

 

او تو را، در سفینه‌ی تخیلِ خویش، چون منقوشِ ازلیِ تسنیم‌فشان، در قابِ فصاحت خواهد نشاند، 

چنانکه در اغوارِ الفاظِ منتشر حلول کنی و هر واژه، صورتی از انعکاسِ لمحه‌ی بصرِ تو گردد. 

در هر صفحه‌ی مشروقه، رایحه‌ی هبوبِ تجلی‌ات خواهد پیچید و در هر سطرِ مشعشع، اریجِ رؤیتت متضوع خواهد شد.

 

پس، اگر شاعری دل در زلالِ طلعتِ تو باخت، بدان که نه در عالمِ فنا، بلکه در سطورِ متناغمِ ازل مأوا گرفته‌ای. 

قنادیلِ دهور، در تراب خواهند افتاد، اجیال، در بادیه‌ی نسیان مضمحل خواهند شد، اما تو، در توازنِ ابیاتِ او، همچنان متفرد و متعذرِ زوال خواهی ماند، 

بی‌آنکه قوارصِ ازمنه، سنایِ وجودت را مکدر کند یا زمهریرِ نیستی، زهوه‌ی لقایت را پژمرده سازد.

نویسنده: 

احمد محمود امپراطور

 

16 فوریه
۱ دیدگاه

انارستان دل

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : یکشنبه ۲۸  دلو  ( بهمن ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۱۶ فبروری   ۲۰۲۵   میلادی – ملبورن استرالیا

انارستان دل

دل  ز  در د  و  داغ هجران بی‏نوا افتاده است

برگ پاییزی که از شـاخی جدا افتاده است

فرش زرّین  بر زمین  گسترده  فرّاش خزان

جـامه بر انـدام رعـنا خـوش‏نما افتاده است

ســرو آزاد کـهـن حـماسـه هـا دارد بـه دل

گرچه دور از ریشه و آب و هوا افتاده است

از نبات هـوم و کاج سبز و  طوبی گفته اند

در دل بـاغ طبـیـعـت بـس جـلا افتاده است

در انارستان دل یک لحظه  بنشین جان من

خنده برلب خون بدل بس ماجرا افتاده است

نغمۀ  شـور و  طرب  در بزم  دل‏ها  زنده باد

تارهـــای ســـاز دل بـر دلـربـا افتاده است

شوق شادی دردل هجران‏کش ما خون شده

نقش هـا بـر نـامه از رنگ حنا افتاده است

شور عشق ازنور فرگشت شدن تا بیکران

در وجـود هـسـتی و ســرّ بـقــا افتاده است

دل که از  اسرار  دل د ارد خبر از آن سبب

آشــنـا در فکــر و ذکــر آشــنـا افتاده است

چشم هستی با مه و خورشید بازی می کند

ســـرمـۀ شــب در نگاه تـوتــیـا افتاده است

قـصۀ زال زر  و  سیمرغ  و  رستم  باز خوان

بـر تـمـــدن ســـایــۀ بـال هـمــا  افتاده است

جلـوۀ سـیـمـرغ را در هـوم دل  پـیـدا کـنید

پشت کـوه قاف رویا صد عصا افتاده است

بـادۀ مهـــرِ اهـورایـی ز جـام جـم بـنــوش

در دل پـیـــر مغـان نـور خــدا افتاده است

ما به نیکی دانش و خیروخرد پرورده ایم

گفت و پندار و عـمل را رهنما افتاده است

نیست دربنیان دل خونریزی وجنگ وجدل

تا دراین گنج کهن صلح وصفا افتاده است

دل که پیمـان‏نامـۀ دل را کـنـد تحـویــل دل

نـور بی پایان وحـدت در سـرا افتاده است

رسول پویان

۲۵/۱۱/۲۰۲۴

15 فوریه
۳دیدگاه

تقویم برف

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : شنبه  ۲۷ دلو  ( بهمن ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۱۵ فبروری   ۲۰۲۵   میلادی – ملبورن استرالیا

تقویم برف

راوی  شنیده  بود   که   میگفت   رهرَوِی
روی  زمین  ز برفِ  سیه کار  شد   سپید
درفصلِ سردِ  سختِ  زمستان  زبختِ بد
برفِ   سپید    روزِ  سیه   بر   من   آفرید
نشنیدم ازکسی که شود طبعِ مس، طلا
یا نقره  نقشِ   سُربِ   سیه   آورد   پدید
ازدیدِ من و مردمِ بشکسته دست و پای
امسال برفِ  یخ  زده  شد  دشمنِ عنید
دندان سپید کرده  که  بختم  کند  سیاه
روزم   سیاه  ساخته  این  برفِ روسپید
من را کمر ز لغزشِ پا  روی یخ شکست
تا پشتِ برف و یخ  شکند ، باشدم امید
ای برف آب شو که دلم آب  گشته  است
بشکسته استخوانم وخون بسته در ورید
………………..
راوی به رهرَو ازسرِشفقت خطاب کرد
ای آنکه اشکِ غصه ز چشمانِ توچکید
با  دردِ  جانگدازِ  تو   انباز   شد چو من
هرکس  تورا دُچار چنین سوزوسازدید
چشمانِ من  به  نُدبۀِ  توآ   شنا شدند
آوازِ آه و  نالِ  تو  را   گوشِ   من شنید
افشُربه حلقِ خشم و گلوی گلایه ها
ابزارِ شکوه قفلِ تور ا  کی  شود کلید
………………..
از فیضِ برف شد رخِ  زردِ جهان سپید
فرشِ زمین  و  آیینۀِ   آسمان   سپید
گویا دورنگی محو شد ازصفحۀِ زمین
یکرنگ شد زبرف، کران تا کران سپید
دامادِ دی به حجلۀِ پُربرفِ  بخت رفت
چادر، عروسِ فصل به سرکرد ازآن سپید
پروازِ فوجِ غو به  امید   است   کاورد
از  پرنیانِ  برفِ  هدف  آشیان  سپید
مژگان بهم گره نزدم گاهِ  رقصِ برف
ترسم شود دودیده یِ من ناگهان سپید
از کیمیای برف ، زرافشانده گنجِ خاک
تا دیگِ من سیه شود و ظرفِ نان سپید
………………..
برف آ ورد زخا کِ سیه   دانه را ببار
گردد فزون زآبِ خدا داد کشت وکار
بخشد و فورِبرف طراوت  به نو بهار
سالِ نکو بیارد و محصولِ بی شمار
علی احمد زرگرپور
15 فوریه
۴دیدگاه

یارِ بی پروا

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : شنبه  ۲۷ دلو  ( بهمن ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۱۵ فبروری   ۲۰۲۵   میلادی – ملبورن استرالیا

یارِ بی پروا
————
من ز دستِ  یار بی پــــــروا   شـدم   بی بال و پر
زنـــدگی  دارم  به  روی   خنجــــرِ   تیــــز  و تبـــر
غیــــــرِ حق از حال من  دیگر   نمی باشد  خبــر
بستـــــرِ خوابـــــم شده در  دوزخِ یـــــوم البـدتر
سوختـــــم وا سوختــــم از  دستِ   عشـقِ بی پدر
————————————————-
نالـــــه ی خود را به ســــوی کهکشان  باید کنم
رفتـــــه رفتـــــه تا به دشتِ بیــــکران  باید کنم
این سیـــــــه بختـــــم دگــر بار امتحان باید کنم
یــــــا به جانِ درد منـــــــدم قصـدِ جان باید کنم
زنــــدگی دارم سراســـر در مجــــازات  و خطر
————————————————
بلبـــــــلِ داستـــــان سرایی ســــروی آزادم نشد
حسِ خرسنـــــدی به حـــــالِ زار و ناشـادم نشد
مــــانعی ایــن درد و آه و داد و فـــریـــــادم نشد
بسمل افتــــــــادم به پایش لیــــــک صیـادم نشد
گپ نشـــد گریــــه نشــد در قلبِ سنگش کارگر
———————————————-
یا الهــــــــا توبه کـــــــردم در نمــــــاز افتاده ام
در نهـــــان خود به ســـــوز و در گذار افتاده ام
عذر خواهــــــی کرده و با صـــد نیـاز افتاده ام
همچــو مــــــرده پیش پــــــای او دراز افتاده ام
صبـــــــر میخواهـم به خود با اینچین نوع بشر
——————————————–
خون ز چشمــــم از سحر تا نیمـه شبها میـــرود
شیـــــــون من گاه گــــــاهی تـــا ثـــریا میـــرود
بیخـــودی هایـــــم به گـــــردون تماشا میـــرود
عمــــر من با درد و غم اینـــگونه شیدا میـــرود
کس مبــــــادا همچـون افتـــــــاده با این درد سر
——————————————–
گــاه به طعنه گــاه به تهمت گاه به سنگم میزند
گــاه در بیـــــن خـــــــلایق نـــــام و ننگم میزند
گــاه به عشــــــوه میبــــرد گـــاه با تفنگم میزند
آتشِ آشــــــــوبِ خــــود در خُلــقِ تنـــگم میزند
کــــــاش از اول ز خوی او همـــــی بــودم خبر
——————————————–
صد پشیمـــــــانم مـــــرا از زنده بـــودن میکند
صد مـــــراتب هر چـه را بدتر ز دشمن میکند
زندگـــانی برســـــرم چون جان سپردن میکند
طالب و داعش نکرد او آنچــــــه بــا من میکند
مشکل مــــا حل نمی گــــردد به دوحـه و قطر
——————————————–
می کشی محمود یا که زنده می مانی بس است
اینقــــدر ظلم و جفـــا و نامسلمـــــانی بس است
یک کمی آبــــــاد میکن خانه ویرانی بس است
هی رهایم کن.! ستــم بر جان زندانی بس است
در زمین گــر جا نـــدادی میــــــروم سوی قمر
——————————————–
احمد محمود امپراطور
جمعه ۰۵ میزان ۱۳۹۸ خورشیدی
برابر  به ۲۷ سپتمبر ۲۰۱۹ ترسایی
15 فوریه
۳دیدگاه

خواب خوش

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : شنبه  ۲۷ دلو  ( بهمن ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۱۵ فبروری   ۲۰۲۵   میلادی – ملبورن استرالیا

خوابِ خوش

دل به   دریای  محبت   زده   طوفان  آمد

موجی  از  عشق  بسوی  دلِ نالان  آمد

هرچه بود دردل  دیوانه  به یکدم  بربود

ساقی عشق چه عجب با عهد و پیمان آمد

ناگهان در دل طوفان زده  غوغایی شد

این  دلِ  غمزده   یکباره   به گریان  آمد

شب و روزم همه در  حسرت دیدار گذشت

با کی گویم که چسان  این غم دوران آمد

در دلم شعله‌ی عشقش شرر انداخته بود

 وای از این غصه که در سینه ی بریان آمد

 روشنا در دل شب زمزمه‌ای کرد و گذشت

همه اش خواب خوشی بود که به پایان آمد

داود کبیر روشنا

۱۵ فبروری ۲۰۲۵ 

14 فوریه
۳دیدگاه

رنــج ا نتـــــظار

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : جمعه  ۲۶ دلو  ( بهمن ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۱۴  فبروری   ۲۰۲۵   میلادی – ملبورن استرالیا

مولود مسعود منجی عالم بشریت حضرت 

مهدی موعود، حجت ابن الحسن (عج) را

خدمت کافّه مسلمانان جهان عموماً وخدمت هم

میهنان عزیز خود اخصاً تبریک وتهنیت عرض نموده

وازخداوند قادروتوانا به برکت این روز مبارک یک صلح 

وآرامش سرتا سری را در  تمام جهان اسلام

عموماً واخصاًدروطن مظلوم ما افغانستان

استدعا دارم.

رنــج ا نتـــــظار

 

مـیـخــوا ســتـم فـــدا ی تـومـــولا شـــوم، نـشـــد

مجنـون صفـت به عـشـق تورسـوا شـوم، نـشـــد

دربحــر     الـفــت  تـو،  ا یـا  صــاحـب  ا لــزمـــا ن!

مـی خـوا ستـم چـومـا هی ود ریـا شــوم، نـشـــد

درگـلـشــن    وصـا ل  تـو،  مــولا ی ا نـس وجـا نّ

یــک ذرهء چــو  شــبـنــم گــلــهــا شــوم، نـشـــد

بـیـمـا رو   در د مـنـد   تـومــن،   یــا ولــی عـصــر!

ا زد یــــد ن رخ تــــو  مـــــدا وا   شـــوم ، نـشـــد

ا زسا غــروشـــرا ب    و ز  صَــهـبــا ی کــوثـــری

ا زخــود بـرفـتـه وا لــه وشــیــدا شــوم ، نـشـــد

د رجـمـع نــوکـــرا ن تـو،  ا ی   مـنــجـی بـشـــر!

حــا ضـربخــد مـتـت شــب یـلـــدا شــوم، نـشـــد

ا زحـُســن بـی مـثــا ل   تـو، ای یـوسـف زمـا ن!

مـیـخــواســتـم کـه مـحــوتـمــا شــا   شــوم، نـشــد

بـی  نــورروی  مــا ه   تــوا ی  پـُــورمُــرتـَـضــی!

صــبـرا زکـــفــم بـرفـتـه شَـکِـیـبــا شــوم، نـشــد

ا زفــــرط ا شــتــیـــا ق    بــــروز   ظـهــــور تـــو

چــون ذ ره مـَحـضَــرتـوهُـــَویـــدا شــوم، نـشــد

د ررشــــتـهء کــمـنـــد تــو پـــا بــنـــد ا ُلـفــتـــم

د ر ســـــا یــهء وَلا ی تـــو وا لا شـــوم، نـشـــد

ا زرنـج ا نـتـظـــا رتــو، مــن  پـیـــرگـشــتــه ا م

ا زجـِـلـــوَهء جــمـــا ل تـو، بُــرنـا شــوم، نـشــد

آ قــا! فــدا ی جــا ن  تــو، صــد  جـا ن حـیــدری

مـیخــوا سـتـم بـه مـدح تـو،   شِـیـوا شــوم، نـشــد

                                                                                                        

پوهنوال داکتر اسدالله حیدری

۲۷ ما رچ٢٠٠۴،

سیدنی – استرالیا

14 فوریه
۳دیدگاه

عشق

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : جمعه  ۲۶ دلو  ( بهمن ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۱۴  فبروری   ۲۰۲۵   میلادی – ملبورن استرالیا

عشق

 

 ای روح شفا بخش

 بگذار در تو

 چون ناله‌ی مرغان شب آهنگ

در وحشت اندوه چون پیکر

 شمع در بستر اشک

 ناتمام و ناچار بمیرم

 در غم تو ای عشق

 چند بار بمیرم

 تا هستم وفا دار

 بگذار وفا دار بمیرم

 بمان در قصر دلم

 چه کسی نقش تو ر

ا خواهد شست

 بگذار بدآنگونه چند بار

 بمیرم

ای عشق از نیزه‌ی انگشتانت بریز برمن

تنم را بپوشان

 قبله‌‌ات طاق ابروانم باد

 بیا تا عبادت گاهی عشق

 را سجده کنم

 

عالیه میوند

فرانکفورت

۱۴ فبروری ۲۰۲۵

14 فوریه
۱ دیدگاه

شاخه ى امید

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : جمعه  ۲۶ دلو  ( بهمن ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۱۴  فبروری   ۲۰۲۵   میلادی – ملبورن استرالیا

شاخه ى امید

یاد آن روز بخیر در سَرى   بام ات  دیدم

جانب ام  دیده  و  لبخند  زدى   فهمیدم

گفتم اى آنکه چو مهتاب بتابى  لبِ بام

گفتى بَرگو زِ کجا سَر زده ى خورشیدم

گفتمت دل ز برم بُردى  نگارا  چه شود

گفتى ایندل که مرا هست بتو بخشیدم

بعدِ آن  وعده  تحیر  زده  با  خود  گفتم

بارور گشت چه زود شاخه ى از امیدم

دل ز شادى به تپش آمده از لطفِ خدا

شُکرِ  الله  که   ننموده   مدام   نومیدم

در فروغِ کرمش دستِ طلب کرده دراز

بى نیاز کرده هر آن چیز کز او پُرسیدم

نا امیدى بخودت  راه  مَده  هموطن ام

بگو  اى  واى  خدا  ،  بر تو  بوَد  امیدم

حسن شاه فروغ

۱۳ فبروری ۲۰۲۵

14 فوریه
۱ دیدگاه

زکاه بوسه

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : جمعه  ۲۶ دلو  ( بهمن ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۱۴  فبروری   ۲۰۲۵   میلادی – ملبورن استرالیا

زکاه بوسه

 

شب ِ   برات   بیا    ساقیا !    براتم   ده

 نفس  نفس  ز  شمیم ِ  لبت حیاتم ده

تمام هستی من حلقه  حلقه در بند است

به حلقه های ِسر ِ  زلف ِ خود ، نجاتم ده

 نصاب ّ حسن ِ ود جمالت ، مبر ز یاد ای مه

 از آن  لبان ِ  دمی آلوده ات  ، زکاتم ده

 مرا  شکر  نَبُوَد  حاجت ای  شکر گفتار

 وزان  دهانِ  شکر  فام ِ خود ، نباتم ده

 قفس شکن ، که  پر و بال ِ من شود آزاد

 ز باغ ِ عشق  و  محبت ، گل ِ  نشاطم ده

 سرم سپید و  دلم  نازکست ، ای ساقی

 قدح قدح ، می  تلخی ، به  احتیاتم ده

مسعود خلیلی