۲۴ ساعت

14 فوریه
۱ دیدگاه

روزِ عُشاق

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : جمعه  ۲۶ دلو  ( بهمن ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۱۴  فبروری   ۲۰۲۵   میلادی – ملبورن استرالیا

روزِ عُشاق

هرچه گویم صحبت ازعشق است نه عشق سرسری

از دری  گویم    عزیزم    من  نه   از کبک دری

می سرایم  یک    غزل  از   بهر   روزِ  عاشقان

نه چنان  شعری  که  نادیده  از  آن  تو بگذری

صحبت ازعشاق وروزعشق و مهرو الفت است

صحبت   از  دلدادگی   ها   و    فنون   دلبری

دل  اگر عاشق  نباشد  ره   به    ترکستان  برد

وای از آن روزی که تنها  باشی  با  نا  باوری

پس مبارک گویمت ای دل  بشارت باد که  من

می نوازم ای « بشیر» یک نغمه با افسونگری

قیوم بشیر « هروی »

ملبورن – استرالیا

صبح  یکشنبه

چهاردهم فبروری ۲۰۱۶

14 فوریه
۱ دیدگاه

نیمه شعبان مبارکباد

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : جمعه  ۲۶ دلو  ( بهمن ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۱۴  فبروری   ۲۰۲۵   میلادی – ملبورن استرالیا

نیمه شعبان

ولادت با سعادت منجی عالم بشریت،

قائم آل محمد (ص)

حضرت مهدی موعود (عج)

بر همه مسلمانان مبارکباد

مسئولین سایت ۲۴ ساعت

 

 

 

 

 

 

13 فوریه
۳دیدگاه

عــا شـــق عـطـشــــان

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : پنجشنبه  ۲۵ دلو  ( بهمن ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۱۳  فبروری   ۲۰۲۵   میلادی – ملبورن استرالیا

عــا شـــق عـطـشــــان

 

مـاه من چهـره   مپـوشان امشب

این دل خسته    مرنجان  امشب

بنما       شاد       دلِ      غمگینم

ای پری  چهرهء    تابان    امشب

بکـن  ا ین  کلـبـهء   تاریک   مـرا

روشن ای شمع فروزان امشب

گـشـته بیـمـار عـنـبـرین   مویت

هـم ازآن ا بـروی  کمان امشـب

روی چون ماه  مگردا ن   از من

مـنـمـا زلـف پـَریـشـا ن امشـب

اگـــرم قـصـد کـشـتـنم دا ری ؟

کـُش به شمشیـر  ابروا ن امشب

قـد سـرو  و  کـمــر ِ بـا ریـکــــت

آ تشی زد مرا به جـان امـشــب

از زما نیـسـت به  امید   وصـا ل

تا که گیرم ترا، چوجان   امشب

نبـود هـیـچ کـسـی با مـن وتــو

جز می کهنهء سوزان  امشــب

آ نقـدر بـوسـه زنـم خـا ل  لـبـت

تا که جان با شدو توان امشــب

مـن بـقــربـا ن   لـب   گـلـنــا رت

هـم از آن نـرگـس فـتـان امشب

آخـر  از  بهــر خـدا   ای   گلــرخ!

کام دل را بسر رسـان  امـشــب

تـشــنـهء لعـــل لـب نـوشـیـنـت

حیدری عا شق عطشا ن امشب

پوهنوال داکتراسد الله حیدری

۲۱ اکتوبر۲٠٠۶

 سیدنی – آسترالیا

 

13 فوریه
۳دیدگاه

هنوز جوانم

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر پنجشنبه  ۲۵ دلو  ( بهمن ) ۱۴۰۳  خورشیدی –۱۳  فبروری   ۲۰۲۵   میلادی – ملبورن استرالیا

هنوز جوانم

               به خودم

پیکر پیری را

                      با داروی محبت جوان می‌ سازم

و دستان پر زور زمان را

با مشاطه ی پر غوغای غربت

به عقب بر میگردانم

 و گونه هایم را

                     با عشق شما عزیزان رنگین می‌ کنم

تا جوانی را درپیکرپیری

                        جاودان سازم

دل هنوز جوان است

عشق هنوز پایدار

و امید در هر کنار استوار …

هما طرزی

نیویورک 

۱۲ جنوری ۲۰۱۳

13 فوریه
۳دیدگاه

پیام تبریکی

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : پنجشنبه  ۲۵ دلو  ( بهمن ) ۱۴۰۳  خورشیدی –۱۳  فبروری   ۲۰۲۵   میلادی – ملبورن استرالیا

شاعر ، نویسنده و هنرمند گرامی جناب احمد محمود امپراطور عزیز ، همکار فرهیخته و محترم سایت ۲۴ ساعت با محبت های همیشگی و لطف بی پایان خویش پیام بسیار زیبایی همراه با تصویری از اینجانب  را بخاطر سالروز تولدم جهت نشر ارسال نمودند که ضمن سپاس و قدردانی از ایشان سعادتمندی و سرفرازی محمود جان عزیزرا تمنا دارم.

باعرض حرمت

قیوم بشیر هروی

سرپرست سایت ۲۴ ساعت

پیام تبریکی

شاعر و نویسنده گرانقدر، جناب محترم استاد قیوم بشیر هروی!

با عرض ادب و احترام زادروز فرخنده و باشکوه شما را از صمیم قلب تبریک و تهنیت عرض می‌کنم. 

بی‌تردید، حضور فرهیخته‌ای چون شما در عرصه‌ی ادب و فرهنگ، مایه‌ی افتخار و روشنی دل‌های دوستداران شعر و اندیشه است. 

شما با قلم فاخر و احساس عمیق خویش، همواره روشنی‌بخش محافل ادبی بوده و با آثار ارزشمند خود، گنجینه‌ای ماندگار از عشق، معرفت و انسانیت را به یادگار گذاشته‌اید.

در این روز خجسته، از درگاه حضرت باری‌تعالی، برای شما استاد گران‌قدر، عمر دراز، تندرستی، سرافرازی و توفیق روزافزون در عرصه‌ی شعر، نویسندگی و خدمت به فرهنگ و ادب این سرزمین آرزو می‌کنم. امید است که همواره در قله‌های رفیع دانش، هنر و خردورزی درخشان باشید و شاهد شکوفایی هرچه بیشتر آثار و اندیشه‌های گران‌بهای شما باشیم.

 

زادروزتان مبارک، همراه با بهترین آرزوها و نیکوترین لحظات.

با مهر و ارادت 

احمد محمود امپراطور 

۲۴ دلو ۱۴۰۳ خورشیدی

۱۲ فبروری ۲۰۲۵ میلادی

 

12 فوریه
۱ دیدگاه

قسم به عشق …

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : چهارشنبه  ۲۴ دلو  ( بهمن ) ۱۴۰۳  خورشیدی –۱۲  فبروری   ۲۰۲۵   میلادی – ملبورن استرالیا

قسم به عشق …

 

 قسم  به  مهر  که  عشاق  بی وفا  شده اند

 نقاب  عشق  بر و بسته   زآن   جدا  شده اند

قسم به مهر که ناقوس قلب هاست خموش

منار    و   معبد  و  محراب   بی خدا   شده اند

 قسم به عشق  که  بیگانه تر  ز عشق نماند

 به آن چه عشق  نبوده  است مبتلا شده اند

 شکسته  کشتی  و از ناخدا  نشانی نیست

 نهنگ  های  به  خون تشنه  نا خدا شده اند

 زمانی بود سر و دل  جهانی  را می ساخت

 جهان گسسته، دل و سر ز هم جدا شده اند

 نه روز ، روز شدست و نه شب به شب ماند

 به گاهنامه،  شب و  روز  جا به جا شده اند

 پی  نگونی   شاهان      شبانه    می رفتند

 ببین   به     روز  ، گدای   در   گدا   شده اند

 همان که قصه فردا به لب، سحر می ساخت

 نشانی نیست از آن ها، چه شد کجا شده اند ؟

قسم به مهر که   آن   عشق   باز می گردد

 به جنگ عشق ولو دشمنان به پا شده اند

 ز شرق سینه   و   معراج   سرخ   اندیشه

رسند آن که گمان می شده   فنا شده اند

دوباره    راه   چراغان     شود   ز  نقش پا

 سروده خوان بشوند انکه بی صدا شده‌اند

 جهان روشن و یک   شرق  نور می روید

 بدست آنکه ز اوهام شب   رها شده اند

 ترانه سر کن و بر چنگ کهکشان زن چنگ

 که سینه ها ز سکوت تو بی ندا شده‌اند

 

فاروق فارانی

 جون ۲۰۲۴

11 فوریه
۱ دیدگاه

به یاد زنده یاد علی اصغربشیرهروی دانشمند بزرگواری که با تواضع زیست*

نوشتهء استاد نصیر مهرین
زنده یاد علی اصغربشیرهروی (۱۲۹۸-۱۳۶۰ خورشیدی)، از چهره های بسیارعزیز حوزه ی پژوهش های ادبی وتاریخی، شاعر، کتاب شناس و از چیره دستان کتاب خوان و با مطالعۀ گسترده و ژرف بود. هنگامی که در دهه ی چهل خورشیدی، جریده ی طنز ترجمان انتشار یافت، بازتابی یافت که پیشینه نداشت. مدیر مسؤول آن جریده زنده یاد هروی بود و صاحب امتیازش، دکتورعبدالرحیم نوین. طبیبی در رشته ی نسایی و ولادی و کارتونیست موفق.از ویژه گی های جریده ی ترجمان موفقیت در انتشار طنزها، بسیجنده گی آن برای جلب وجذب تعدادی از طنزنگاران، کارتونیست ها و مضامین انتقادی بود. عفت قلم و سطح بالای ادبی آن جریده را در طول عمرچندین ساله اش همچنان فراز نگهداشت…
کودتای ۲۶ سرطان سال ۱۳۵۲ که گلیم آزادی نسبی بیان و رقابت های نشریاتی را جمع کرد، صاحب امتیاز جریده مرحوم نوین وزیر مطبوعات شد…
در این باره بیشتر نمی گویم. اما اندکی از آن یادداشت هایی را که زیر عنوان “کاشکی…” بیش از بیست سال پیش تهیه دیده بودم، می آورم: «کاش آن دموکراسی آزمونی و بحران آمیز، تداوم می یافت، بحران و برخورد بحران آمیز استبداد زا، از آن زدوده می شد… مدیر مسؤول جریده ی ترجمان وزیر فرهنگ کشور می بود و مرحوم نوین طبیب- کارتونیست، وزیر صحییه… کاش پای تعصب وتبعیض در افغانستان می شکست…»
از مطالعات و دانش زنده یاد هروی گفتم، به یادم می آید که در سفری کمتر از پنجاه سال پیش، دوکتاب را از کابل با خود داشتم. یکی از آنها بیست کتاب در یک کتاب نام داشت و دیگری “۱۰۰۱ حکایت ادبی و تاریخی”، تألیف زنده یاد علی اصغر بشیرهروی(چاپ سال ۱۳۴۶ خورشیدی) که ۳۳۳ حکایت ادبی و تاریخی دارد. این کتاب را که هنوز با من است, دوست میدارم.
آن بزرگوار زیرعنوان سخنی از مؤلف، پس ازیادآوری از ایام خردسالی ونقش تشویق آمیز والدین برای فراگیری درس و مطالعه ی کتابها، میگوید:«… بعد از چندی، با روش تحقیق انتقادی آشنایی یافتم و از آن پس کوشیدم تا آنچه می خوانم، از چاشنی تحقیق تهی نباشد و بعبارت دیگر، میان افسانه و تاریخ تفاوتی قائل شدم و سعی نمودم که در هر مسألۀ تاریخی نکتۀ جالبی را که روح همان مسأله بود، پیدا کنم. نمیدانم که تا چه اندازه در این کار موفق شدم، ولی از جملۀ نتایج خوبی که در پیروی این روش بدست آورده ام، یکی تألیف و تدوین کتابی است که اینک از نظر خوانندگان گرامی میگذرد.»
شایان یادآوری است که انتخاب حکایت ها، چنان موفقانه و دانشمندانه است که خواننده را به مطالعه و مراجعه به منابع آنها ترغیب وتشویق می کند.
نمونه یی از حکایت ها:
«عذرموجه
نی زسیریها بود دوری از آن خاک درم
صبر را می آزمایم، شوق را می پرورم(قاسمی)
بدیع الزمان میرزا پسر سلطان حسین میرزا بایقرا در بزم انس خود عده ای از مقربان را دعوت کرده بود واز جمله به قاضی زاده ی سیستان که عالمی با ذوق وصاحبدل بود نیز سفارش نموده بود که حضور بهم رساند.
قاضی زاده این قطعه را در معذرت از حضور خود در آن مجلس سرود و بعرض رسانید:
شهنشها ز کرم عذر بنده را بپذیر
ز خدمت دوسه روزی اگر کناره کنم
زمجلس تو مرا مانع است امر قضا
تو خود بگو که به امر قضا چه چاره کنم
زباده منع تو نتوانم ونکو هم نیست
که می خورند حریفان ومن نظاره کنم!»(ص ۲۹۲)
یاد ایشان همیشه عزیز.
• پ.ن: فشرده یی است از یادداشت های بیشتر.
11 فوریه
۳دیدگاه

ناخدا

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : سه شنبه  ۲۳ دلو  ( بهمن ) ۱۴۰۳  خورشیدی –۱۱  فبروری   ۲۰۲۵   میلادی – ملبورن استرالیا

ناخدا

     به محبوب

زورق تشنه لبم

در اقیانوس بی‌ انتهایت 

بادبان سپید رنگ ایمان ،

مرا به کرانه های آبستن از ماسه های سپید می برد

خزه های گندیده

و ماهیان مرده و متعفن را 

                                      رها کرده ام

رها

بسان موج ها

کف ها را بیرون ریخته ام

بدی ها مرا رها کرده ا‌ند

و من بتو پیوسته ام

ای ناخدای همیشگی ام

 

هما طرزی 

نیویورک

 ۲۳ جون ۲۰۱۳

11 فوریه
۳دیدگاه

 امشب تو را مهمان کنم 

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : سه شنبه  ۲۳ دلو  ( بهمن ) ۱۴۰۳  خورشیدی –۱۱  فبروری   ۲۰۲۵   میلادی – ملبورن استرالیا

 امشب تو را مهمان کنم 

ای آسمان خوارم مبین ،کز سوزِ خود ویران کنم

بر سفرهء تابان عشق ، امشب تو را مهمان کنم

خوانِ کرم دارم چنین  ، رنگین  کمان از خون دل

خورشید و ماه  و اختران  از  شمع  او تابان کنم

اشک است و آه و ماتمِ در خوان هستی سوز ما

رنگین نباشد گر به تو ، از خون خود جولان کنم

در بزمِ امشب ماهتاب ، مستانه آید  پیچ و تاب

آن ماهِ بی همتای خود ، در پرده ای پنهان کنم

سوزم کنون مجنون صفت در عشق روی لیلی یی

آتش زند در جانِ من ،  از نای عشق سوزان کنم

لیلی مرا میهن بوّد ، بر  جانِ من  چون  تن بوّد

رویای عشقِ نازنین ،  در جان خود  تابان کنم

” سوزد مرا سازد  مرا  ، در آتش  اندازد مرا

بنیادِ غم را   بر کَنمَ ، با  درد خود  درمان کنم

ثابت بوّد هفت  پرده ات  ، سیاره ها سجده کنان

قیوم بوّد قایم به ذات رُخ سوی  آن رحمان کنم

سبع المثانی هفت بوّد هم بخت و تاج و تخت بوّد

طوفانِ شمس الرخت بوّد بر عارفان احسان کنم

مشتِ غبارِ پیکرم ، درد است و قوغِ اخگرم

مستانه گیرد در بَرم ، میهن سرم قربان کنم

ای کائنات و کهکشان ، سیاره های آسمان

گیرید خبر از مُلکِ من ، افغان کنم افغان کنم

پیرِ خرد مولای روم ، فاتحِ  بلخ و مرز و بوم

پندی نمود در مثنوی ، تا خویشتن گریان کنم

در ناله های نی یقین جوشد سرودِ شمس الدین

هجر و وصالِ رمز دین بر درگه اش سلطان کنم

در من منی شیطان نواخت سازِ جهالت در تنی

در بیخودی رازِ خودی ، عمران کنم عمران کنم

در مکتبِ وحدت وجود زرغون نما سجده قعود

خاکِ درش میکن سجود ، فرمانبرم فرمان کنم

الحاج محمد ابراهیم زرغون

ناروی

اول فبروری ۲۰۲۵ 

11 فوریه
۱ دیدگاه

حریم بیکسی …

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : سه شنبه  ۲۳ دلو  ( بهمن ) ۱۴۰۳  خورشیدی –۱۱  فبروری   ۲۰۲۵   میلادی – ملبورن استرالیا

حریم بیکسی …

 تا خیالت  حلقه  بر در  می زند

 مرغ دل در سینه پرپر  می زند

 میبرد  دل  را  به  اوج   آسمان

خنجر  تیزی  که  دلبر   می زند

 شب ، میان  بستر  آسوده ام

 برحریم بی کسی سر  می زند

 فرصت   اندک  اگر یابد  ز مهر

 بوسه بر کنج  لب تر  می زند

 فاش می گویم ، بیا پیشم بمان

 گوش خود را یک رقم کر می زند

 گر چه دوری و  فراق  دیدنت

 تلخی  زهرش  به  بستر  میزند

. . .

لیک امیدی به دل دارم که حق

 پیش پای صابرین زر می زند

همااحد لیان

۱۰ فبروری ۲۰۲۵ 

11 فوریه
۳دیدگاه

وطن از دست ما رفت

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : سه شنبه  ۲۳ دلو  ( بهمن ) ۱۴۰۳  خورشیدی –۱۱  فبروری   ۲۰۲۵   میلادی – ملبورن استرالیا

وطن از دست ما رفت

 

وطن داران،وطن،ازدست ما رفت

همـه بــاغ وچـمــن،ازدست مارفت

همه جانی

همه خائن

همه نوکر

شده اند،

ارگ نشینان،

که باشند بندهء

زر

نباشند هیچ یک،

 درفکر

کشور

همه اشخاص صادق

همه عالمان میهن

همه خادمان ملت

فراری

گشته اند،از

کشور

شـویم باهـم برادر،اهـل میهـن

بغیرآن،وطن ازدست ما رفت

همه روزه

کُشت وخون،

همه روزه انتحاری،

همه طالب است و

داعش

همه دشمنِ

ترقی،

همه غاصبان،

کشور

سرنگون سازیم،این ارگ نشینان

شویم پولاد،وطن ازدست مارفت

بیائید چاره سازیم

همه این پول

پرستان،

که باشند

نوکران

سعودی های جانی و

پنجابی های

بد اختر

شده اند

از الف تایا

خصم این،

کشور

نفاق اندازی باشد،کار این دونان

با نفاق ما،وطن ازدست ما رفت

توای ملتِ با درک

توای عسکرفدائی

توای پلیس بیدار،

شوید جمله

با هم ،

نگذارید

خائنان را

عدوی میهن مان را

که هستند،درفکر

ویرانی،

 کشور

چه تواند

حیدری،فرد مهاجر

دور ازمیهن،

که نباشد ش

دگر راه

به جزاز دعا به،

یزدان

قادرِ توانا،

آن داور

که به یدّ

قدرت خود،

بکند حفظ

کشور

پوهنوال داکتراسدالله حیدری

  ۷ جنوری ۲۰۱۸ 

09 فوریه
۱ دیدگاه

سپند و مجمر !

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : یکشنبه ۲۱ دلو  ( بهمن ) ۱۴۰۳  خورشیدی –۹  فبروری   ۲۰۲۵   میلادی – ملبورن استرالیا

از سرشک غُصه و اندوه  چشم تر بسوخت
طالعی  دارم  که بر حالم دل کافر بسوخت
از ترحم    بر    طواف     آرزو  ،    پروانه   را
درشرار اشک چشم شمع،بال وپربسوخت
چشم بیمار تو ، بیمارم نمود ای  نورچشم
از تو چشم انتظاری داشتم ، یکسر بسوخت
دررهت دل راسپند و سینه مجمر ساختم
هم سپند ازآتش عشق تو، هم مجمر بسوخت
دیشب  آمد بر  سراغم ،  یاد   گرمای تنت
آنقدر داغ آمدم کاز گرمیم  بستر بسوخت
در   تمنای   وصالت ، یعی   بیجا  کرده ام
درتب و تاب غم هجران ، مرا پیکر بسوخت
عشق این باشد « توکل » بیش ازین دیگر منال
شرح احوال تو گفتم بر قلم ، دفتر بسوخت
عبدالجبار توکل هروی
هامبورگ
اول دسمبر ۱۹۸۴

09 فوریه
۴دیدگاه

از سایه های نیستی تا فروغ جاودانگی

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : یکشنبه ۲۱ دلو  ( بهمن ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۹  فبروری   ۲۰۲۵   میلادی – ملبورن استرالیا

آنگاه که از سرزمینِ بی‌حدّ و مرزِ اندیشه سخن می‌گویی،

از اندیشه‌ای که در ژرفای لاهوت، در انعکاسِ نورِ بی‌آغاز مشتعل گشته، در تلاطمِ اشراقِ سرمدی صیقل یافته و در زهدانِ معنا، در تلاقیِ راز و حکمت، زاده شده است…
آه، چه اندک‌اند آنان که زمزمه‌ های نامکشوفِ واژگانت را در حصارِ ناسوت به بند نکشند!
چه قلیل‌اند آنان که ارتعاشِ پنهانِ کلماتت را در محاقِ ادراکِ سایه‌ نشینان، به پژواکی گمشده بدل نسازند!
ای رهگذرِ آستانه‌های ناپیدا!
ای آواره‌ی افق‌های دور دستِ راز!
ای بیننده‌ی انعکاسِ ازلی بر صفحاتِ ناپدیدِ سرنوشت!
بدان که حقیقت، در آیینه‌ی چشم‌ های فروبسته، جز سرابی نیست.
نغمه‌ی معنا، در ازدحامِ صدا های تهی، به محاقِ خاموشی می‌لغزد.
چگونه آنان که در پیچا پیچِ تاریکی، در تکرارِ خواب های بی‌سرانجام، در زنجیرِ جزم‌ های متروک، فراموش گشته‌اند، خواهند توانست لرزشِ نادیدنی‌ ترین حقیقت را دریابند؟
آن هم در تار و پودِ ناپیدای واژگانی که از ورای طورِ ادراک، 
از ژرفای صُقعِ قُدس، برخاسته‌اند؟
و این است رمزِ هستی!
هرچه ژرف‌ تر در مُغاکِ معرفت فرو روی، حلقه‌ های محوِ انزوا تو را تنگ‌ تر در بر خواهند گرفت!
هرچه گستره‌ی شهودت بسط یابد، سایه‌ی سکوت، حضورت را ناشناخته‌ تر خواهد کرد!
آه، دانایی!
آن شعله‌ی سر به مُهر در ظلمتِ کثرت!
آن تیغِ دو دمی که حاملش را نه‌ تنها به زخمِ جاودان محکوم می‌سازد، بلکه در درز های گسسته‌ی میانِ هستی و نیستی، در برزخِ تردید، سرگردان می‌گذارد!
حقیقت، نه در نگاهِ بینایان است، نه در خاموشیِ نابینایان؛
نه در پرتگاهِ ظاهر، نه در ژرفنای باطن!
و تو…
که در شکاف‌ های ناپیدای زمان، در کوچه‌ پس کوچه های بی‌نامِ هستی، در لحظاتِ تعلیقِ محض، میانِ بودن و نبودن، معلقی!
تو که در میانِ خیلِ بی‌شمار ایستاده‌ای که صدای تو را می‌شنوند اما سخنت را نمی‌فهمند!
حضورت را لمس می‌کنند اما حقیقتت را درنمی‌یابند!
در کنارتند، اما از تو دور تر از غبارِ نیستی!
تو که سایه‌ات را در هزار تویِ آیینه‌ های سراب گم کرده‌ای،  
در گردابِ صیرورت، در مدارِ ناپایداریِ معنا، بی‌پایان می‌چرخی!
و اینک…
در ارتفاعِ بیداری!
در شکوهِ تجلی!
در صعودِ بی‌ وقفه‌ی معنا!
نه در وادیِ حیرت، که در طوافِ شهود!
نه در ورطه‌ی تعلیق، که در پیوستگیِ نابِ یقین!
دیگر نه در سرگردانیِ بی‌نشان، بلکه در گستره‌ی نور ایستاده‌ام!
من، نه پژواکی محو در چاهِ خاموشی، که انعکاسی از حقیقتِ بی‌زوال!
نه نغمه‌ای مدفون در صمت، که طنینِ ازلی‌ای در ابعادِ ناپیدای کائنات!
و این روز… آه، این روز!
دیگر نه در تکرارِ وهم، بلکه در مسیرِ وضوح و آرامش گام برمی‌دارم!
دیگر نه در چرخه‌ی بی‌آغاز و بی‌انجام، بلکه در امتدادِ صعودِ ادراک!
و مگر نه این است که هر پایان، خود آغازِ ناپیدای دیگری‌ست؟
مگر نه این است که هر زایش، تجلیِ حقیقتی نو در باغِ ازلیت است؟
آری!
من در انحلالِ مطلق، نه به نیستی، که به بی‌کرانگیِ وصال بدل شده‌ام!
نه در زوال، که در شکوهِ حضور مأوا گرفته‌ام!
من دیگر نه آواره‌ی تردید، که همسفرِ یقینم!
و در این مسیر، هر گام، نقشی از حقیقت را در سینه‌ام حک می‌کند!
و من، در آغوشِ نور، در طوافِ سرمدی، در مدارِ حقیقتِ مطلق،
در آن “او”ی بی‌آغاز، بی‌پایان، به خود بازمی‌گردم!
إِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ…
نه در فقدان، که در حضور!
نه در زوال، که در شکوهِ بی‌کران!
نه در سایه، که در عینِ نور!
نه در بی‌نشانی، که در ساحتِ مطلق!
نه در سرگردانی، که در منزلِ وصالِ ازلی!
و اینک…
در حضوری که زمان را در می‌نوردد،
در نوری که خاموشی را به تسخیر درمی‌آورد،
در حقیقتی که ازلی‌ست و به ابدیت می‌پیوندد،
در آن هستی که نه ابتدا دارد و نه نهایت، آرام گرفته‌ام…
نویسنده: 
احمد محمود امپراطور
شهر بیم و امید 
زمستان ۱۴۰۳خورشیدی

 

09 فوریه
۳دیدگاه

گوهرِ نایاب

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : یکشنبه ۲۱ دلو  ( بهمن ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۹  فبروری   ۲۰۲۵   میلادی – ملبورن استرالیا

گوهرِ نایاب

 دوست میدارم هنوزم  جلوهُ    مهتاب را

 آسمانی   از  ستاره ،  اخترِ   شبتاب را

خواب از چشمم  رباید  دردِ  تلخِ  انتظار

 تا سحر دوزم  بدر من ، دیدهُ  پُر آب را

 بسکه دلتنگم، کنم نمناک از بارانِ  اشک

 دفترِ شعر و  غزل با واژه های  ناب را

 نیست امیدی  که برگردد بساحل  یکزمان

 زورقی سرگشته  و افتاده  در گِرداب را

سوی دریا میروم از بهرِ  مرواریدِ عشق

 تا بیابم عاقبت  ، این  گوهرِ  نایاب را

 گرتو باشی در  کنارم،  با هزاران آرزو

 می‌سپارم من بدستت  این دلِ بیتاب را .

مریم نوروززاده هروی

 ۲۳ قوس ۱۴۰۲ خورشیدی

۱۳ جنوری ۲۰۲۴ میلادی

از مجموعهُ”پاییز “

 هلند.

09 فوریه
۳دیدگاه

دانه های سپند

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : یکشنبه ۲۱ دلو  ( بهمن ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۹  فبروری   ۲۰۲۵   میلادی – ملبورن استرالیا

دانه های سپند

برنتابی  ،   زمانه    می گیرد

خود نگیری ، بهانه می گیرد

عاقبت   بغض   ناتوانی  ها

بی صدا ، ناگهانه  می گیرد

گرد باد تقاص ، هر یک  تان

مثل کاه از  میانه  می گیرد

تلخی   درد  و  نامرادی  ها

هُرم سوز  شبانه  می گیرد

آشک چشمان خیره مغموم

بام هفت آسمانه می گیرد

خون ناحق ، هزار مثل شما

از زمین  و  زمانه   می گیرد

آتش گریه نیمه شب هرگاه

چو سپند دانه دانه می گیرد

سوز دل گر شبی برون آید

چرخ را بی گمانه می گیرد.

محمد زرگرپور ( پرند )

08 فوریه
۳دیدگاه

قطره ی اشک . . .

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : شنبه ۲۰ دلو  ( بهمن ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۸  فبروری   ۲۰۲۵   میلادی – ملبورن استرالیا

قطره ی اشک . . .

 

و این قطره ى اشکم براى کودکى 

که درد

امانش بریده است

و در بسترى که سرد

چه تلخ آرمیده است

براى کودکى که به خود پیچ میخورد 

و کسى نى که غمش هیچ میخورد

و در خطه اى که پر از مردم نامرد

تب خویش چیده است 

و ز کلکش مکیده است 

به زبانى که بود بسته 

با روح بسا خسته

چه فریاد میزند

آهاى سرزمین درد

آهاى خطه ى نبرد

منم کودکى که زار و زرد

جهان را بدیده است

و تب خویش چیده است

و ز کلکش مکیده است

منم کودکى که

نا آمده خواهم شدن 

از این جهان سرد

از این سرزمین درد

و زین خطه ى نبرد…

 

08 فوریه
۳دیدگاه

ترا می‌ ستایم آرام

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : شنبه ۲۰ دلو  ( بهمن ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۸  فبروری   ۲۰۲۵   میلادی – ملبورن استرالیا

 

ترا می‌ ستایم آرام

                           به خالقم

چون ماهیان لغزنده ی تن 

در دریای فکر شناور

ساز موج ها به رقص

رقص با د ها در پرواز

آهسته می‌ نوازم

عاشقانه می‌ سرایم

و در زیر آفتاب سرد غربت

هر روز حمام صداقت می‌ گیرم

خوشه های نرگس

و شاخه های شب بو –

                            هدیه ی دوستانه تست …

و هنوز ترا می‌ سرایم

آرام

وعاشقانه 

هما طرزی

 بوستون

۱۷ جون ۲۰۱۳

08 فوریه
۱ دیدگاه

نشان یار سفر کرده ازکه پرسم باز

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : شنبه ۲۰ دلو  ( بهمن ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۸  فبروری   ۲۰۲۵   میلادی – ملبورن استرالیا

نشان یار سفر کرده ازکه پرسم باز

 

 در آستانه ی بیست و دومین سالروز رحلت خطاط کتیبه های قدسی وتجلیل از بیست و هشتمین سالگرد تاسیس کانون هنر های زیبا – اندیشه و دانش توسط آن مرحوم – نگاهی داریم به کارنامه ، زندگی نامه و جایگاه هنری ، اجتماعی و فرهنگی استاد امین الله پیرزاد.

 

استاد سعادت ملوک تابش :

فسو سا برما که در طول فاجعه ی دراز دامن- که بر سرنوشت ،فرهنگ، وهنرما تحمیل شده، هر روز بر فراش سوگ عزیزی از دیار هنر وحوزه ابتکار وابداع نشسته وداغی تازه را با سرشکی تلخ آبیاری می کنیم. ص ۲۶۷

استاد هادی ذوالریاستین ؛ هنرمند خوشنویس ایرانی :

من همکار پروفسور پیرزاد هروی و افتخار میکنم چندین سال در کنار ایشان در بنیاد پژوهشهای اسلامی استانقدس رضوی و همچنان در مرکز آموزش های هنری بودم ، مفتخرم که از معلومات و دوره های ایشان استفاده وفیض زیادی بردم.

من حس میکنم او وجود دارد، یعنی پیرزاد زنده است !

مردم افغانستان باید بدانند که این فرهنگ و این هنر با چنگ و دندان نگه داشته بشود. ص ۳۱۸ 

استاد نجیب مایل هروی :

 استاد پیرزاد یکی از یادگارهای مرحوم استاد محمد علی عطار بودند، در انواع خط که مرحوم استاد عطار توانمندی داشتند/ استاد پیرزاد هم از این توانمندی برخوردار بودند،،،، نشر آثار مرحوم پیرزاد ، برای جاری بودن روش وشیوه خوشنویسی مرحوم می تواند مفید باشد، که امید دوستان ایشان به این امر اهتمام کنند. ص۲۶۶

رفیع اصیل یوسفی :

پیرزاد با همه وجودش به مردم و وطنش عشق می ورزید واین عشق اورا میتوان در سرتاسر زندگی اش به وضوح دید ..

اگر خانه ، مسجد و حسینیه ای از کلک هنر آفرینش – بهره ی برده باید به حساب دین دوستی و مردم دوستی اش گذاشت .ص۲۸۳

محمود عطار هروی :

. استاد پیرزاد بخوبی از عهده ترکیب و تسلط بر خط ،،ثلث،، و کوفی برآمده بود. همچنین ترکیب بندی خطوط ایشان بسیار زیبا و منحصر به فرد بود.

این را من تنها از ایشان و قدرت هنری ایشان در هشت قلم خط دیده ام. ص ۲۶۶

 محمود صفر زاده ،، م انوش :

حاج امین الله پیرزاد هروی ، چون ستاره ی درخشان در آسمان جهان خوشنویسی می درخشد. انگشتان و قلم هنر آفرینش افتخارات سترگی رابر جامعه فرهنگی هنری ما قلم زده است. ص ۲۵۸

 بصیر احمد حسین زاده : 

استاد پیرزاد دستی قوی و توانمندی در هنر ،،کتیبه نگاری ،، داشت که از مهمترین آنها می توان از کتیبه سی وچهار متری تالار کنفرانس های حوزه علمیه صادقیه در هرات – کتیبه ها وتابلو های حسینیه هراتیها در مشهد مقدس و یاد بود شهدایی حرم رضوی و دههااثر نفیس دیگر اشاره کرد……

ص۲۷۴

میرویس رضا زاده ، از جمله شاگردان برجسته استاد می گوید  :

استاد پیرزاد هروی کسی بود که هنرش را بر پایه ی عدل واحسان بنا نهاده ، بدی را با نیکی دور کرد.

نشانه ی عاشق آنست که صبر و استقامت در مسیر کارش با تلاش ونو آوری و زایش درهنر داشته باشد. ص ۲۷۷

استاد محمد حسین جاجویی مقدم :

 من فقط در یک کلام می خواهم بگویم که ایشان نیروی عشق بود ، ایشان برای موسسه آفرینش های هنری استانقدس رضوی افتخار بود.

 این بزرگوار هم در رفتار ، هم درکردار ، وهم درعمل آنچنان خلوص از خود بروز میدادند که همه ی جمع هنرمندان را زیر سلطه محبت خود و زیر سلطه ی نگاه هنری خود در آورد. ص۳۲۲

استاد مجید فداییان:

مطمئن باشید فرهنگ و تمدن اسلامی ما در دونقطه قابل توجه و بررسی است ،

 یکی میراث فرهنگی مکتوب و دیگری ابنیه و معماری های خاص …..

قطعات خطی که مربوط هرات است، در تمامی موزه های دنیا و معروف ترین موزه های دنیا به عنوان گل سرسبد مجموعه هایشان است.

بزرگترین مجموعه های خوشنویسی در ایران ما بعنوان میراث پایانش با نام ،، هروی،، است. ص۳۱۲

استاد نجیب الله انوری :

بودند محدود شیفتگانی که لحظه ی غافل ننشستند وبا هزاران مشکل ، ومانعی که سر راهشان قرار داشت کوشیدند که چراغ هنر به خاموشی نگراید ، از جمله میتوان از شادروان استاد فرزانه عطار هروی و روانشاد استاد پیرزاد هروی نام برد – حقا که هنرمندان واقعی هرگز نمی میرند. ص ۳۱۵

سر چشمه پا نوشت ها :

تمامی نقل وقول های این یاد بود با استناد به مجموعه ،، رنگ و رنج ،، تألیف محمد رفیع اصیل یوسفی ـ و هنر آوران هری با ویرایش استاد محمد کاظم کاظمی – زیر نظر کانون هنر های زیبا/اندیشه و دانش در موسسه خیریه امام جواد ، ع، و نشر سنبله بهار ۱۳۸۴ شمسی – با اجرای گرافیک توسط وحید الله عباسی و خانم طاهره امیری تایپ و تنظیم شده.

با سپاس ویژه از سایت فرهنگی هنری و دیجیتالی بیست و چهار ساعت که در راستای حفظ و اشاعه هنر های اصیل ملی و فرهنگ بومی وتقدیر از پیشگامان وپیشکسوتان ، پیشتازند.

محمد رفیع اصیل یوسفی

۲۰ دلو (بهمن) ۱۴۰۳ خورشیدی

۸ فبرری ۲۰۲۵ میلادی

 

07 فوریه
۱ دیدگاه

گوهر دل

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : جمعه ۱۹ دلو  ( بهمن ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۷  فبروری   ۲۰۲۵   میلادی – ملبورن استرالیا

گوهر دل

۸۸ الف

 بیشه ی گرگان وحشی نیست دل وحشی میا

 ای که با هر ساز غمگین شاد می  رقصی میا

ای که  خندیدی  به  اشک  دیشبم  بی عاطفه

 حتما امشب  باز بر  اشکم  تو  می  خندی میا

من  نه آنی ام   که   دل   لیلام  سازم  هر کجا

 ای که بر هر کس دلت را مفت می  بخشی میا

                 گوهر  دل  را  صدف  کار  است  تا  پنهان  کند                

 گر نداری   گوهری ، هیچی   نمی  ارزی  میا

 آسمانم من پر از کوکب  پر از  خورشید و ماه

                                                                                       نور     گر   در  دل   نداری    آدم   خاکی   میا .                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                   شکیبا شمیم

07 فوریه
۱ دیدگاه

عالم دگر

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : جمعه ۱۹ دلو  ( بهمن ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۷  فبروری   ۲۰۲۵   میلادی – ملبورن استرالیا

عالم دگر

دیــــــده از امیــــــال دنیا بسته ام

در دلـــــــم  درب  تـــــمنا بسته ام

عالمی دارم که باــــــشد بی بدیل

تا زبان  از  زشت  و  زیبا   بسته ام

بســــکه  پروازم  شـــده  بی انتها

در ثــــریا  بال   عنقــــــا  بسته ام

دیده ام  تبعــــیض   و  آزار  و   ریا

شــــیخ را در  صف  اعدا بسته ام

حضرت  می  را  چو   دارم  احترام

جام  را  در  ظـــرف  مینا بسته ام

خاک بوس کوی  او  باشم  (ظفر)

عـــهد با  دا دار   یکــــتا  بسته ام

نذیر ظفر

۲۵ جنوری ۲۰۲۵

07 فوریه
۱ دیدگاه

بده پایان سکوت شبها را

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : جمعه ۱۹ دلو  ( بهمن ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۷  فبروری   ۲۰۲۵   میلادی – ملبورن استرالیا

بده پایان سکوت شبها را

نفسم  دادی  و  به  جان  دیدم  دم  احیایی  مسیحا را

گرچه گاهی به من چشاند غمت تلخی بوسه‌ی یهودا را

لرزه‌ها  مینشیند  از  ایمان  بر تنم لحظه‌ های  دیدارت

مثل موسی که ناگهانی دید جلوه‌ی نور طور سینا را

مانده مبهوت معبدی که تویی، مست تسبیح و رفته  از خویشم

غرقه در حیرتی  که  میگوید جذبه‌ی  خلقت  اهورا را

در تب و تاب خلق وسوسه است، زیر و بم‌های لحن پر شورت

از فریب شبانه‌اش  جویم  بودنی‌  های  بی محابا را

چشم در چشم من بدوز و بهل شعله‌ها و زبانه‌های هوس-

تل آتش شود ، بسوزاند   قید  پرهیز  و  بند پروا  را

بوسه‌ها را به پشتوانه‌ی هم رشته کن تا ذخیره‌ای بشود

بود آیا مگر که چاره کند  قحطی و  سختی مبادا را

پا مکش از من و بیا  بکشیم با تب  آتشین  تنهامان

حسرتی را که با چه بیرحمی دیر یا زود میکشد ما را

حصر تقوای یوسفی بشکن، و بدان همچنانکه میدانم

قدر شبهای زوج بودن را، نه شب فرد و سرد یلدا را

یوسفی باش و با دو دست  دعا از  خدایت بخواه معجزه‌ای

که جوان سازد  و  بپیراید  پیری   ناخوش  زلیخا را

چشم دل باز کن به هیمه‌ی من! آنچه اینک تلی ز خاکستر

تا ببینی شکوه و جولانِ عشق، این آتش هویدا را

آهوان را کنار بگذار و تو فقط شیر بیشه‌ی من باش

خلوتم را پر از صدایت کن، بده پایان سکوت شبها را

صید خواهان تیر صیادم، نافه پر مشک و خون دل دارم

در پی‌ات آهوانه گردیدم بس که من دشت و کوه و صحرا را

ماندن و رفتنم به حکم تو، جبر محض تو گشت ایمانم

سرخوشم زان که اختیاری نیست بسته ی حلقه‌ی چلیپا را

سونیا صادقیان اصفهانی

06 فوریه
۱ دیدگاه

پرستوها

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : پنجشنبه ۱۸ دلو  ( بهمن ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۶  فبروری   ۲۰۲۵   میلادی – ملبورن استرالیا

پرستوها

چو می‌بینم   تمام  زندگی  یک ‌ ریز تکراری ‌ست

 پرستو‌های شوقم مرده‌ اند هر چیز تکراری‌ ست

 و تصویری که سی‌سال است بر دیوار من، حتی

 و گلدانی که سی‌سال است، روی میز تکراری ‌ست

 و آهنگی که دایم چون غذای روح  و دل‌، شاید

– زمانی بوده بر من خاطره‌ انگیز تکراری ‌ست

 هوای  گر م  تابستان ،  صدای   شرشر  باران

 زمستان و بهار  و  موسم پاییز   تکراری ‌ست

 به تاریخ  و کتاب  و دفتر و  دیوان    پناه بردم

 و دیدم قصه های هتلر و چنگیز  تکراری ‌ست

 کمی گفتم که  از  حال  وطن  آگه  شوم،  دیدم

 که محرومی ز آزادی، چه شرم‌آمیز تکراری ‌ست

 به ذهنم شد مجسم   حلقه‌ی دار و  خیال  مرگ

 و لیکن خود‌کشی با طرز حلق‌آویز تکراری‌ ست

 دقت کردم به خود  در رو به‌ روی   آینه   دیدم

 به این زیبایی و چشمان شور‌انگیز تکراری ‌ست

 به دل گفتم شوم عاشق به دل‌ داری که سنجیدم

 که عاشق بودن و معشوقه گشتن نیز تکراری ‌ست

 در این  دنیای  تکراری  فقط   با مهر عادت کن

دلت را می‌کنی از قهر‌ و غم لب‌ریز تکراری ‌ست

 نداری شور عشقی در دلت سوما در این شعرت

 از این بی‌هوده‌گویی یک‌سره بگریز، تکراری ‌ست!

سوما رووفی

06 فوریه
۱ دیدگاه

حس دیوانگی

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : پنجشنبه ۱۸ دلو  ( بهمن ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۶  فبروری   ۲۰۲۵   میلادی – ملبورن استرالیا

حس دیوانگی

مرا کردی  گرفتار  خودت  از من  رها کردی

به جان سرد من از آتش عشقت دما کردی

تو از  دور  آمدی   و از  صدای  پات   لرزیدم

به من تا دیدیاین دل راز  دلخانه جدا کردی

نشستی در کنارم، بودی مشغول سخن لیکن

به این  نمی دانی که با این دل چه ها کردی

تو غرق قصه بودی  با تو من در عالم بالا

نگاهت تا به من افتاد خندیدی حیا کردی

دلم میخواست در وقت سخن بوسم لبانت را

ببین کز فرط لذت تا کجایم بی  حیا کردی

بغل کردن دلم میخواست تا  بفشارمت در بر

ز بس با ژست زیبا عالمم را  خوش نما کردی

من از دیوانگی های درونم  می ندانستم

مرا با این حس دیوانگی  تو آشنا کردی

من عمری دور بودم «واهبا»  از عاشقی اما

تو در من باز یک محشر ز عشق  خود به پا کردی

۲ فبروری ۲۰۲۲

صالحه واهب واصل

هالند

06 فوریه
۳دیدگاه

سخن شاعر 

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : پنجشنبه ۱۸ دلو  ( بهمن ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۶  فبروری   ۲۰۲۵   میلادی – ملبورن استرالیا

سخن شاعر 

به‌خاطر بسپار که اگر طلا هم باشی، 

برای بقا و استحکام ناگزیر از آنی که با دیگر فلزات درآمیزی. 

در خلوصِ محض، شکنندگی نهفته است،

 و استواری در هم‌نشینی و تعامل پدیدار می‌گردد.

 پس نیک بیندیش که چه می‌گویم، 

زیرا حکمتِ این سخن در ژرفای زندگی نهفته است.

احمد محمود امپراطور

۶ فبروری ۲۰۲۵

 

06 فوریه
۱ دیدگاه

گنج شایگان

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : پنجشنبه ۱۸ دلو  ( بهمن ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۶  فبروری   ۲۰۲۵   میلادی – ملبورن استرالیا

گنج شایگان

همیـشـه ثـروت  و کاخ  طلا نمی  ماند

شــکـوه و دبـدبـه تـا انـتــها نمی ماند

به پول وچوکی  وقدرت  افتخار  مکن

اســیـر ذهــن تهـی را غـنـا  نمی ماند

ز باد کبر و  غرور  غیرتی   نمی‏خیزد

چـو خـاکـسـار شـدی کبرایا  نمی ماند

دمی که کشتی بشکسته غرق میگردد

اثـر ز فــوت و فــن نـاخــدا  نمی ماند

قـد خمیده و پیـری می رسـد، هشدار!

ازین همه کش وفش جزعصا نمی‏ماند

ز داسـتان سـکـنـدر عـبــرت آمـوزیـد

که روز مــرگ قــوا و لــوا نمی ماند

به طبل و شیپور و کرنا می‏کنید تبلیغ

به غیر وهـم خموشی صـدا نمی ماند

ده ها هزار زن ومرد وکودکانکشتید

ولی شرارت و جـور و جفا نمی ماند

زسر بـرون کنید غصب مال مردم را

که ظلم ظالم وحرص و هوا نمی ماند

صمیم حبّ وطن  برگۀ  تجارت نیست

ز خـاک اگـر رود  ارث  نـیا نمی ماند

مباش در پـی تسـخـیـر خــانـۀ اجــداد

که روح از تـن انسـان جـدا نمی ماند

مریخ وماه وزمین را اگرشوی مالک

به غیر گورک تنگی تـو را نمی ماند

به جنگ ودشمنیوقلدری چراکوشید

کزان به جز غُر و قهر خدا نمی ماند

به تکروی نرسـی تا به منزل مقصود

منی اگـرچه زنی، غـیـر ما نمی  ماند

برای زن که افغانستان زنـدان  گشت

ز خطبه گاه قطر جز  خطا  نمی ماند

به نزد تاریخ وانسانیت شدی محکوم

به چشم پاره که شرم وحیا نمی ماند

به زور و معرکۀ اقتصاد خـود  نازید

نتیجـه جـز ضـرر  و مافـیا  نمی ماند

فقیر عشقم  و صد گنج شایگان دارم

غـنـای هـسـتی دل در خـفا نمی ماند

از ایـن لحظۀ کـوتاه  عـمر در عـالـم

به جزمحبت وعشق و وفا نمی ماند

خوشا که دل شده پیوند بادل محبوب

در انتها کـسـی جـز آشــنـا نمی ماند

رسول پویان

۶ فبروری ۲۰۲۵