۲۴ ساعت

07 جولای
۱ دیدگاه

خوابِ دیشب

تاریخ نشر : یکشنبه ۱۷  سرطان ( تیر ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۷ جولای ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

خواب  دیشب

دیشب به خوابم  آمدی  تو ای فرشته خو

تمکین  عشق   در  نگه   و  پر  ز  آرزو

هر سو گل  امید  پر افشان  و خوش  لقا

نزدیک  من رسیدی  و  بنشستی  رو برو

یک شاخه ای  که بود  بد ستت  گل گلاب

آهسته  با   نزاکتی   بگذاشی   لای   مو

تو خیره گشته بودی به صد شوق بررخم

چشمت به بی زبانی به من داشت گفتگو

تو با   نگاه  گرم  به من  گفتی  قصه ها

من دست و پاچه بودم وچشمم به چهارسو

تو دست بردی گرم چو آتش به سوی من

از روی  من  کشیدی  به آرامی  تار  مو

گشتی  به  من قریب  و گرفتی مرا به بر

من بسکه  لرزه داشت تنم  گشتم آب جو

از  شدت  تپش   نفسم  تنگ  گشته  بود

بستم  دو دیده  تا که کنم  راهی  جستجو

یکباره پاره گشت دو گوشم به قیل و قال

همسایه داشت با زن  خود صد بگو مگو

بیدار گشتم و نه خیال  و  نه  خواب  بود

بود سرد بستری که  من افتاده ام  در او

بستم  دو چشم  بار  دگر  « واهبا » مگر

نی من بودم دوباره و نی خواب من نه تو

۳۰ جون ۲۰۱۹

صالحه واهب واصل

هالند

06 جولای
۱ دیدگاه

انقلاب صنعتی افغانستان

تاریخ نشر : شنبه ۱۶  سرطان ( تیر ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۶ جولای ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

انقلاب صنعتی افغانستان

منظور از انقلاب صنعتی برای افغانستان عبارت از: رویکرد علمی به پدیده های تصدی صنعتی می باشد. که فرهنگ این پدیده ها یا بهتر ژرف شویم کارکرد پدیده های مدرن٬ فارغ از هر فرهنگ درون جامعه ای٬ بخود وابسته اند. یعنی نظم و قوانین این پدیده ها٬ منوط به یک جامعه و باور خاص نمی شود.

 البته صنعت و تصدی تکلیف بالای دولتها نیز می باشد

. که بهر کدام بطور جداگانه در سازمان خاصی بنام ریاست یا وزارت میپردازند. این پدیده های شامل: برق و انرژی٬ ترانسپورت و هوانودری٬ ارتباطات و انترنت٬ صحت عامه و وابستگی آن با سازمان بین المللی صحت و غیره … پدیده های روزافزون می باشند٬ که نحوه رویکرد دولتها جهت تصدی این پدیدها٬ تخصص و عقلانیت فارغ از باور و فرهنگ درون کشوری هارا٬ دارد.

 از طرفی پدیده های مدرن خادم عقاید مردمی نیز شده است. بطور مثال: روشن کردن حرمین شریفین توسط برق که حاصل فکری کافر به قولی و یا انتقال حجاج به بیت الله توسط طیاره٬ که محصول فکری برادران رایت در ۱۹۰۴ که پیرو دین یهود بودند.

صنعت و مدرنیته در واقع محک نزدیک شدن مردم با فرهنگ های مختلف از نقاط گوناگون جهان نیز شده است. اما حس برتری جوی و مدعی برتر بودن متحجران دینی٬ جامعه دین زده افغانستان به حدی عقلانیت را٬ حواشی کرده اند٬ که فرهنگ صنعتی یعنی رویکرد علمی برای استفاده از پدیده های تصدی مدرن را٬ نیز نداریم.

در نتیجه:‌ مبارزه علمی تخصصی برای صنعتی شدن افغانستان٬ خود نیروی تغییر بسوی مطلوبیت دانسته می شود – که اکثر حرکت های نمادین یا احزاب فعال در خارج برای افغانستان٬ در اساسنامه شان٬ چون صنعتی شدن اعمال تصدی دولت٬ موردی را تز یا نهاده نکرده اند. تا جزییات آنرا در گفتگوی های رسانه ای و نشست های منطقه ای و فرامنطقه بحث کنند.

محمدآصف فقیری

 

06 جولای
بدون دیدگاه

دلِ پریشان

تاریخ نشر : شنبه ۱۶  سرطان ( تیر ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۶ جولای ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

دل پریشان

اگر تو خواب مرا  بشکنی  چو   زندان است

 اگر تو رخ   نمایی  به من  چو   رندان است

 اگر  تو   جلوه     نمایی    یا    رخ   بنمائی

 اگر  پریش  ن مودی   دلم    پریشان   است

 اگر  تو   میروی  و  دل   میرود   ز  پی ات

 اگر تو غمزه   کنان   میایی   نگهبان  است

 اگر تو  رخ   نمایی  به   درب   خانه ی من

اگر تو دست  گذاری   به دلم   لرزان است

اگر تونیستی عاشق به رخت سجده خطاست

 اگر چه  این  دل من  سال ها پریشان  است

 اگر تو یار  شب  و شمع  و  پروانه  نه یی

 اگرچه (شکیلا) دل به جای دیگری مهمان است

 شکیلا نوید

 سرطان ۱۳۹۳

 

 

 

06 جولای
۱ دیدگاه

دردِ بی درمان

تاریخ نشر : شنبه ۱۶  سرطان ( تیر ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۶ جولای ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

دردِ بی درمان

اگر روزی  کسی با خنده هایش  بی قرارت کرد

کسی با گردش چشمش اسیری   روزگارت کرد

اگر روزی  شدی  تنها  نمودی گریه در شب ها

درین دنیا شدی رسوا کسی دور  از  دیارت کرد

اگر دردت  فراوان شد دلت از  غصه ویران شد

کمی حالت پریشان شد کسی گرد و غبارت کرد

اگر روزی  برای  دیدنش  رفتی تو را  نشناخت 

و یا در را به  رویت  وا نکرد  و انتظارت کرد

اگر چشمی  فریبایش  به   یادت   آمد   و  دیدی

فراق  و درد بی  درمان  اگر بی اختیارت  کرد

اگر شب تا سحر خوابت  نیام د تا  نمازی صبح

ویا روزی کسی با جلوه ی حسنش شکارت کرد

مزن بیهوده دست وپا که این دردیست بی درمان

کسی چون طاهری با دردبی درمان دچارت کرد

سیدآصف طاهری 

نیدرزاکسن-آلمان

۲ فبروری ۲۰۲۴  

بحر: هزج مثمن سالم 

مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن

06 جولای
۱ دیدگاه

یادی از زنده یاد استاد عبدالغفور برشنا ،شاعر،ترانه سرا، نویسنده، نقاش، طراح، کارتونیست، نمایشنامه نویس،داستان نویس، مترجم و آموزگار شهیر کشور.

تاریخ نشر : شنبه ۱۶  سرطان ( تیر ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۶ جولای ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

یادی از زنده یاد استاد عبدالغفور برشنا ،شاعر، ترانه سرا ، نویسنده ، نقاش ، طراح،

کارتونیست ، نمایشنامه نویس ،داستان نویس، مترجم و آموزگار شهیرِ کشور.

قیوم بشیر هروی

۶ جولای ۲۰۲۴ میلادی

ملبورن – استرالیا

 

به سلسله معرفی فرزانگان سرزمین ما اینک یادی می کنیم از شخصیت چند بعدی هنری ، فرهنگی و ادبی کشور زنده یاد استاد عبدالغفور برشنا.

عبدالغفور برشنا فرزند سردار امیر محمد خان در سال ۱۲۸۵ خورشیدی در شهر کهنهء کابل دیده به جهان گشود. دوران ابتدایی را درمکتب  ” ترقی ” آغاز و در ادامه شامل لیسهء حبیبیه شد و بعدآ در زمان شاه امان الله خان با جمعی دیگر از محصلین به کشور آلمان فرستاده شد تا تحصیلات عالی اش را در در رشته طب در آنجا ادامه دهد. اما فطرتآ او علاقه فراوانی به هنر های زیبا داشت و همین امر باعث تا در آلمان شاگرد ” مکس لیبرمن ” شده و همچنین در بخش آموزش رسامی ، حکاکی روی سنگ و فن جدید چاپ و طباعت در اکادمی های هنر واقع در شهرهای مختلف آلمان چون برلین ، لیپزیک ، موشن و بریمن تحصیل کرد.

او این استعداد هنری را از مادرکلان بی بی فاطمه معروف به ” بی بی فاطو جان ” خواهر وزیر محمد اکبر خان و دختر امیر دوست محمد خان که با پدرکلانش محمد علی خان ازدواج نموده بود به ارث برده بود.

” بی بی فاطو جان ” که در خوش نویسی بخصوص خط نستعلیق و شکست مهارت قابل وصفی داشت تأثیر زیادی روی نواسه اش داشت.

او پس از اتمام تحصیلات به کشور بازگشت و بعنوان معلم در مکتب صنایع ، مدیر در همان مکتب و مدیر در مکتب نجات کارکردو همچنان در تقویت هنرنقاشی از نزد نقاش شهیر کشور مرحوم پروفیسر غلام محمد میمنه گی که همسایهء دوران کودکی او بود بهره جست.

 همزمان  نسبت استعداد عالی اش در رشته موسیقی و آواز خوانی جهت فرا گیری اساسات موسیقی نزد استاد نوروز ، استاد غلام حسین و استاد قاسم افغان زانو زد و دیری نپایید که با نام مستعار « رنگریز » آهنگ های زیبایی ساخت که برخی از آنها قرار ذیل می باشد:

 – او خانم کجا میری ، چقدر به ناز میری .

– من لالهء آزادم ، خودرویم و خود بویم .

– نه من وصل ونه هجران می پرستم.

– در این حدیقه من آن نخل خشک ِ بی ثمرم.

– به نازی که لیلا به محمل نشیند.

– شوخِ طناز بیا.

– باغوانه ورو ورو ټولوه د باغ گلونه.

او علاوه بر سرودن شعر به ساختن کمپوز ها و تصانیف فراوانی برای هنرمندان بنام کشور آماده نموده که میتوان به برخی از آنها چنین اشاره نمود:

ای نگار من ، گل عذار من  برای ( استاد جلیل زلاند ) ، پورته که چشمان برای ( میرمن آزاده) ، من لالهء آزادم برای ( استاد عبدلوهاب مددی) ، دوش از مسجد سوی میخانه آمد پیر ما برای ( احمد ولی) ، گر رفتی مزار باغبان باشی برای ( ذبیح الله روح انگیز)  وهمچین ( استاد حفیظ الله خیال) که همه با زیبایی خاصی آنها را اجراء نمودند.

همچنین کمپوز های از مرحوم استاد برشنا توسط ، محمد رفیع و منادی از هنرمندان شهیر هندوستان اجراء شد که درفلم های « دزدِ شهر » و « وقت » روی پرده سینما رفت.

از نوشته های چاپی استاد برشنا میتوان از:

کاکه اورنگ و کاکه بدرو ، باد آورده را باد میبرد ، نیکی وبدی ، قفلِ دل ، لیان دختر پادشاهِ باختر و یک فامیل کوچی  نام برد وهمچنین مقالات علمی وادبی زیادی را توانست از زبان های آلمان و انگلیسی به دری ترجمه نماید که ترجمه زندگی امیر شیر علی خان از زبان آلمانی به دری یکی ازآنهاست.

 نمایشنامه های مشهور مرحوم استاد برشنا عبارتند از:

لالا ملنگ ، تونل و مریض عشق  که آنزمان مورد توجه و استقبال فراوان مردم قرار گرفت.

این هنرمند چند بعدی در بخش های مختلف دولتی ایفای وظیفه نمود که از آنجمله میتوان از:

آمر نشرات رادیو افغانستان و سپس رئیس رادیو کابل که توانست در آن زمان پای تعداد زیادی از  هنرمندان را به رادیو باز کند که از آنجمله میتوان از:

استاد دٌری لوگری ، بی بی خدیجه ضیایی با نام هنری میرمن پروین و نطاقان زن چون میرمن لطیفه کبیر سراج و برخی دیگرنام برد.

اتشهء کلتوری افغانستان در تهران ، مشاور وزارت معارف و مدیر مطبعه دولتی نام برد که توانست زمینه چاپ رنگه با قطع و صحافت زیباتر را نیز فراهم سازد.

از کار های هنری استاد برشنا میتوان از تابلوی  از تابلوی مراسم تاج گذاری احمدشاه درانی، سلطان محمود غزنوی، شیرشاه سوری، چارچتهٔ کابل و مناظر بالاحصار کابل نام برد .

او علاوه بر کار های رسمی با مطبوعات کشور نیز همکاری داشت و در نشرات مختلف چون :

ژوندون ، آریانا ، اصلاح ، انیس و برخی دیگر داستانها ، مقالات علمی و آموزنده ودر قالب طنز مطالب انتقادی اش را همراه  کارتون هایش بچاپ میرساند.

از مرحوم استاد برشنا آثار زیاد هنری در شهر های نیویورک ، مسکو ، پیکنگ ، قاهره ، دهلی ، تهران ، سوفیا ، دوشنبه و کنیس فرانسه به نمایش گذاشته شده است همچنین بیشتر از ۲۰۰ اثر نقاشی رنگ آبی ، نوک آهنی و سوخته کار وی در شهر های مختلف آلمان به نمایش گذشته شده است که مورد استقبال گرم هنردوستان وهنرشناسان قرار گرفته است.

قابل یادآوریست که در سال ۱۹۶۸ میلادی به پاس خدمات فرهنگی و تلاش های استاد برشنا در راه رشد و توسعه روابط کلتوری بین کشور آلمان و افغانستان ، مدال عالی دولتی آلمان توسط رئیس جمهور آن کشور به وی اهدأ شد.

در ضمن  سرود ملی اولین جمهوری افغانستان که شعرش از استاد عبدالرؤوف بینوا بود از کمپوز های مرحوم استاد برشنا بود.

مرحوم برشنا سالها بعد درمورد اینکه چگونه بجای داکتر شدن هنرمند شد در یک مصاحبه چنین گفته بود:

  ” من قبل از سفر به آلمان به سرمفتش صدراعظم هاشم خان گفتم: ممکن است یک داکتر شوم اما یک داکتر بد، اما ممکن است که یک نقاش شوم اما یک   نقاش خوب. او در جوابم   گفت که امروز در افغانستان ما به داکتر ضرورت داریم، فعلاً نقاشی به کدام درد ما میخورد؟ ”                         

 و اما اتفاق نادری که در زمان حیاتش رخ داد ،  تدویر محفلی بود که بخاطر  تقدیر از کارکرد ها و شخصیت علمی آنمرحوم  درست یک هفته قبل از وفاتش توسط وزارت اطلاعات وکلتور وقت دایر شده بود که وزیر اطلاعات وکلتور پوهاند دکتور عبدالرحیم نوین شخصآ از خدمات بزرگ او تقدیر بعمل آمد.

زنده یاد استاد عبدالغفور برشنا ، شخص متواضع ، حلیم ، خوش برخورد ، مهربان ، پرکار و درحین حال بذله گو بود که سرانجام بتاریخ ۲۵ جدی ۱۳۵۲ خورشیدی در کابل جان به جان آفرین سپرد و در حالیکه تعدادی کثیری از دوستان ، آشنایان ، مأموران دولتی ، وزیر داخله و وزیر اطلاعات و فرهنگ پوهاند دکتور عبدالرحیم نوین حضور داشتند ، در شهدای صالحین بخاک سپرده شد . روحش شاد ویادش گرامی باد.

منابع :

تارنمای لمر.

دانشمنامه آزاد.

قاموس کبیر افغانستان.

05 جولای
۱ دیدگاه

گریه ی تلخ

تاریخ نشر : جمعه ۱۵  سرطان ( تیر ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۵ جولای ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

گریه ‌ی تلخ

آبی که  آتش   می ‌زند  اشکِ   تو  باشد  دخترم

ای اشک آتش ‌ زای  تو  فرهنگ  گوهر  پرورم

آه  تو شد  آوای   من  ،   فریاد    ناپیدای   من

دریای  بی پهنای تو ،  شد   جاری   چشمِ  ترم

ن  والقلم   ایمان   ما  ، تا  إقرأ  باشد  جان ما

ای جان   جانان   جاودان  ،  پیغمبرِ   پیغمبرم

دانش ‌ستیز  تیره‌ خو،  دین  را  مکن  بی‌ آبرو

با جهل  عریان   تو  من  ، دانش  ‌پژوهِ  کافرم

بوجهل  بانو ناپذیر ،  گردید   تکفیر  تو دیر!

ازعرش عشق آید صفیر، مؤمن‌تر ازمؤمن ترم

ای فهم تان تاریک و تنگ، مخروبه‌ی بی‌آب و رنگ

رنگین‌ترین فصلِ خدا، اورنگ و رنگِ باورم

ازچشم من صد چشمه خون، با آب و آتش شد برون

آبی که  آتش‌ می‌ زند ا شکی  تو باشد دخترم

دکتور عبدالغفور آرزوی

۴ جولای ۲۰۲۴

05 جولای
۱ دیدگاه

دریچه ها

تاریخ نشر : جمعه ۱۵  سرطان ( تیر ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۵ جولای ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

دریچه ها

دریچه ها می خندند

و قفلی بر در نیست

مگر گله های صمیمانه

و شکوه های عاشقانه

هنوز بیدارم

و هنوز نفس می کشم

شاید در فردا هات نباشم

فقط امروز را ببین

و امید را به امروز واگذار

نمی دانم مترسک فردا

با خود چه به ارمغان دارد

شیوه ی خندیدنش عاشقانه خواهد بود؟

و شاید در سفره ی محبتش-

نان پر برکت

و سخاوت را بتو هدیه خواهد کرد؟

و تو در طراوت خنده های پر نور

شاداب تر از پیش

به افق های دور

ایمان بیاوری

و با خودت آشتی وار بخندی…

هما طرزی

۶ می ۲۰۲۳

نیویورک

05 جولای
۱ دیدگاه

مشرقِ عشق …

تاریخ نشر : جمعه ۱۵  سرطان ( تیر ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۵ جولای ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

مشرق عشق …

 از جنونِ خود به گوش خسته ی صحرا  بگو

موج   را  یادش  بده ، از شورشِ  دریا  بگو

 ماهی ی بی جوره ی گرداب های عشق باش

بوسه  هایت  را به  چهر ماه  بی  همتا  بگو

 تا سوارانی  رسد  از   مشرقِ   عشق   دگر

 امتداد  راه  را  در   گوش   نقش    پا  بگو

 مانده درتابوت «من»، درگورهستی خفته ای

 مرده ی درمانده ی‌ در«من»، بیا از«ما» بگو

 گوش امروزان زدیروزان همه پر گشته است

داستان ات  را بگوش  تشنه ی   فردا  بگو

 وقتی می خواهی زمین ات، آسمان گردد زمهر

بال و پر وا کرده با  پرواز ، بی  پروا  بگو

 گرتو آن گنگی*  که خواب عشق درچشمان اوست

 از جهان  کر گذر  ،  در  گوش   خود  تنها  بگو

فاروق فارانی

 جون ۲۰۲۴

 

 *مولانا: من گنگ خواب دیده و عالم تمام کر من عاجزم ز گفتن و خلق از شنیدنش.

05 جولای
۳دیدگاه

چکیده های قلم

تاریخ نشر : جمعه ۱۵  سرطان ( تیر ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۵ جولای ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

چکیده های قلم

زدوری وطــن  زارم  هـمیـشه

جگرخون و دل افگارم همیشه

بــرای دیــدن  مــام عـــزیــزم

دعـا دارم به غـفـارم هـمیـشـه

۱۷ می ۲۰۲۴

زهجرانت  وطن حالم   تبـاه  شد

همه عـمـرم  بیـادت ، پـرزآه شد

اگر وصلـت ن گردد ،حاصل من

 همـه عمرم بدون شک تباه شد

۱۸ می ۲۰۲۴

مسـلمـانـان کسـانی شـاد بـاشنـد

که درمـلک خـودی آزاد بـاشـند

به شـادی ها وغـم با مردم خود

زغم غمگین،زشادی شاد باشند

۱۹ می ۲۰۲۴

برفتی زپـیـشم ای جـان مادر

نـمـودی پـریـشم جـانـان مادر

نـدانـم چـه سـازم ازدوری تـو

خدایت دهد صبر،ریحان مادر

۲۰ می ۲۰۲۴

خــداونـدا! قـیـوم جـان  بـشـیــررا

دهی پـاداشش دردنـیــا وعـقـبــی

چوخدمت میکـندفـرهنگ مُلـکش

همیشه درتلاش،روزها وشب ها

۲۳ می ۲۰۲۴

دوری وطـنم کـرده چـوبـیـمـار مرا

جوروستم روزگار،عجب خوارمرا

عمرم سـپری شـد،بـه دوری وطـن

یـارب! زکـرم رسان، به دلدار مرا

۱ جون ۲۰۲۴

الا ای طـالـبــان ،بـنــده زشـیـطـان

نمـودیـد مـلک مـا ،ویـران ویـران

شوید رسوا به این دهروبه آن دهر

بـگـردد جـای تـان،درقـهــرنـیـران

۲ جون ۲۰۲۴

نه سنی باشـم، نی شـیعـه وطندار

مـسلـمـان باشـم وامـت زمـخـتـار

هرآنکس دشمن افغان ستان است

کنـد بـزرنـفـاق هرجا بـه صد بار

۳ جون ۲۰۲۴

وطـن  از درد و آلامـت   چـه سـازم

زدوری دشت  و دامانت   چه سازم

نـگــردد گــر نـصیـبــم  دیــدن  تــو

بـه دورازشـهـــرپـغـمــانـت چــه ســازم

۴ جون ۲۰۲۴

از دست ظالمـان وزجـمع پای لجان

درنیم قرن شده وطنم خاک وخاکدان

 کرزی غـنی باهـمـه نـوکـران خصم

کردند قتـل عام که نکـردست،نازیان

۴ جون ۲۰۲۴

ای خدا!عیدی رسان  بر  کشورم

تا که آرامی شـود،  سرتـا  سـرم

 شـرّظالم هـا شود،نابـود همیـش

صلح راستیـن آیـد، دایـم مـادرم

۴ جون ۲۰۲۴

“من از بیگانگان هـرگـز ننالـم

هر آنچه کرده با ما، آشنا کرد”

هـمه خلـقی وپـرچـم،نوکـرغـیر

مجاهـدها بنام ،دور ازخـدا کـرد

پوهنوال  داکتر اسدالله  حیدری

۵ جون ۲۰۲۴

سدنی – آسترالیا

05 جولای
۱ دیدگاه

اسهال و استفراغ در نزد اطفال

تاریخ نشر : جمعه ۱۵  سرطان ( تیر ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۵ جولای ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

اسهال و استفراغ در نزد اطفال

این موضوع یکی از شایع ترین واقعات دوران کودکی در نزد اطفال میباشد. اسهال به حالت گفته میشود که مدفوع طفل بیش از حد آبکی باشد که از باعث آن طفل آب بدن خود را از دست میدهد. استفراغ حالت تخلیه معده میباشد که با فشار از طریق دهن خارج میگردد و به صورت غیر ارادی میباشد که  در این موضوع یک ریفلاس غیرقابل کنترول ذیدخل میباشد که محتوای معده را از طریق دهن خارج می کند.نوزادان در ماه های اول زندگی یک مقدار شیر را بعد از مکیدن دوباره به قسم استفراغ اشتباع مینمایند زیرا چندان مهم نبوده و آهسته آهسته تا سن یک سالگی خودبخود بهبودی حاصل میکند. اما اگر طفل بعد از مکیدن شیر فوراً و به صورت متکرر یک مقدار آن را دوباره استفراغ میکند و این موضوع به قسم دائمی میباشد در این صورت امکان آن میرود که طفل مواد غذایی را که از مسیر مِری به معده انتقال میدهد، در یک قسمت یک اندازه مشکلات دارد. بدین معنی که عضلات مِری و معده هردو بصورت نرمال وظایف خود را انجام داده نمی توانند. پس در همچو واقعات احتمال آن میرود که در قسمت اتصال معده یا روده یکنوع انسداد بوجود آمده باشد که باعث استفراغ متکرر طفل بعد از مکیدن شیر مادرش میگردد. پس درهمچو حالات طفل حتماً تحت معالجه دقیق متخصصین مربوطه قرار گرفته و تداوی مناسب اجرا گردد.یک سلسه عوامل دیگر مانند: ویروس ها و عفونت های گوش، گاستروانترایت و مسمومیت ها هم میتوانند همچو واقعات را برای طفل بوجود بیاورند لیکن واقعات آن کمتر به ملاحظه می رسد.

نوت:

اگر طفل تان به فاصله های کم بعد از مکیدن شیر آن را به قسم استفراغ دوباره بیرون می راند، سعی کنید که تعداد شیردادن را بیشتر ساخته ولی از مقدار آن در هر مرتبه یک اندازه کمتر نمایید، که در همچو حالات نتیجه خوبی بدست می آید. ضمناً هنگامیکه طفل تان شیر می مکد یک مقدار هوا را نیز بلع می نماید که هوای بلع شده سبب افزایش فشار معده طفل گردیده و باعث استفراغ نزدش می گردد. در همچو حالات مادر طفل را بعد از شیر دادن در بغل گرفته سرش را روی شانه خود قرار دهد در این صورت طفل هوای بلع شده را به قسم آروغ از دهن خارج می کند. نقطه مهم دیگر اینکه زمانیکه طفل را میخوابانید کوشش شود یک مرتبه در پهلوی راست و در مرتبه دیگر به پهلوی چپ بخوابانید.

نوت:

اگر طفل تان قدرت غلتیدن به طرف راست یا چپ را ندارد و خورد است در این صورت حتماً طفل را پشت بخوابانید که این موضوع خیلی مهم بوده و گاهی باعث مرگ های ناگهانی طفل میگردد.

حالا در موضوع اسهال که میتواند به علت های عفونی ، ویروسی و یا باکتریایی نزد اطفال بوجود آید این نوع اسهالات دائماً با استفراغ یکجا به ملاحظه می رسد و تا اندازه ئی نزد اطفال سنین  ۵ ساله و کمتر از آن میباشد. این موضوع ابتدا به قسم خفیف بملاحظه می رسد اما اگر کودک از باعث اسهال و استفراغ دچار کم آبی گردد در این صورت خطر جدی را برای سلامتی طفل بوجود می آورد که در همچو حالات چون فوراً آب وجود را زیاد میبازد بناً تداوی عاجل ضرورت دارد باید به طفل مایعات جوشانده، زیاد داده شود و هیچگاه خودسرانه به طفلبدون مشوره طبیب معالج ادویه داده نشود. مایعات که به طفل داده میشود حاوی مقدار زیاد الکتولیت ها میباشد که بنام  ORS یاد میگردد و در تمام ادویه فروشی های شهر وجود دارد. اگر در همچو حالات طفل تداوی مناسب نگردد و آب کافی به طفل داده نشود طفل فوراً کم آب شده یک حالت خواب آلودگی داشته و زبان، دهن، و لب های آن خشک، چهره آن خاسف و چشم هایش فرورفته بنظر می رسد.دست ها و پاهایش سرد و توقف ادرار هم دارد. اگر جلد طفل ملاحظه شود بالای جلد خطوط موازی به ملاحظه می رسد، طفل میل به بازی نداشته و درجه حرارت بدن آن بلند(بین ۳۸  تا ۳۹ درجه سانتی گراد) بوده و گاهی نسبت درجه حرارت بلند، طفل از حالت نرمال خارج و حتی هزیان می گوید بناً در همچو حالات برای بهبودی طفل را هرچه زودتر به شفاخانه برده و تداوی عاجل صورت بگیرد. هیچگاه در منزل تداوی خود سرانه نگردد و از دادن انتی بیوتیک ها و ادویه ضد استفراغ به طفلجلوگیری شود فقد به هدایات طبیب معالج اجراعات گردد و برای مریض زرقیات سیروم هم توصیه میگردد.

 

با احترام:

داکتر علیشاه (جوانشیر) ، متخصص امراض داخله

سدنی _ آسترالیا

 

05 جولای
۳دیدگاه

شعرِ نبودن ها

تاریخ نشر : جمعه ۱۵  سرطان ( تیر ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۵ جولای ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

شعرِ نبودن ها

نه موجی   است   دریا  را  نه  اوجی  است   بالا را

 نه شیدایی ست شیدا را نه  رسوایی ست  رسوا را

 نمک شیرین، شکر شور است ، شوری نیست در شیرین

نه تنها   است   فرهاد   و نه   فرهادیست   تنها را

نه خون از دل چکد دیگر که خود دل خون مکد در بر  

 نه داغی است در لاله ، نه سرخی است صحرا ر ا 

نه پیدا  میشود     پنها ن    نه پنهان  میشود  پیدا

نه خوفی  است  پنهان   را  نه بیمی  است پیدا را

نه آتش   شعله   خیزاند   نه  باران    آب  ریزاند

نه اشکی است در چشم  و نه  نوری  است بینا را

شکیبا شمیم

 

05 جولای
۵دیدگاه

مخمسی بر غزل زیبای محترم نذیر ظفر

تاریخ نشر : جمعه ۱۵  سرطان ( تیر ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۵ جولای ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

مخمسی بر غزل زیبای محترم نذیر ظفر

کاش از هـــــر که  تـرا  من بیشتر میدیدمت

در میــــان فالیـــــز و کـوه  و کمر میدیدمت

یـــا کمـاکان از جـغ دیــــوار و در میدیدمت

کـــاش یکروزی بجــــــایی  بیخبر میدیدمت

غافــل از چشـــــم  رقیبان  خوبتر میدیدمت

**********

گــــرد دامن تو دارد جلوه ی صــــــد انجمن

عطـر گیسویت نـــدارد شاخــــه های یاسمن

تابکی ســازی تو این بیچاره را سر در کفن 

دیـــر شد اما نشد وصــــــلت میسر بهر من

آرزویــــــــم بود تــــا بار دگــــــر میدیدمت

**********

ای فدایت  همچو من  در هر سخن خندیدنت

در بهارستــــــان دل نازم گهـــــر روییندنت

نالـــه ها کــردم  ولــی شادم من از نشنیدنت

می شدم چون  غنــچه  خنـدان ازنسیم دیدنت

چون هـلال عید گر من  یک  نظر  میدیدمت

**********

نرگس چشمت کـــرامات  و لبــت آب حیات 

قد چو سرو ناز و رفتارت تو باشد اکروبات 

از منِ دلــــداده هر دم میبــری عزم  و ثبات

روز من میبــود عید و شام من  مثـــل برات

بخت  اگر میــداشتم  شام  و  سحر میدیدمت

**********

با رقیبــــــان میکشد مـــا را گرم جوشیدنت

میکنـد محمود  را  ویــران  سخن سنجیدنت

کرتـــه ی زرد تو دامِ شد  به  دل  دزدیدنت

وقت  بیداری  نگشــــــتم  مستفیـد از دیدنت

کاش در خوابــم شــبی ای مهرور میدیدمت

احمد _ محمود _ امپراطور  #

بامداد جمعه ۱۴ سرطان ۱۳۹۸ خورشیدی

برابر با ۵  جولای ۲۰۱۹ ترسایی

05 جولای
۳دیدگاه

لبِ میگون

تاریخ نشر : جمعه ۱۵  سرطان ( تیر ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۵ جولای ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

لبِ میگون

کمترین چیزِ که از او مانده  بمن دیده ی تر

هم چنان  اشکِ شب  و آهِ  سحر خونِ جگر

هر کجا هست  خد ا پشت  و  پناهش بشود

این  دعای منِ شیداست به هر شام و سحر

دیده بر راه  بَود  تا  که  رسد  نامه  رسان

من و چشمانِ  تر و خونِ  جگر دیده به در

شود   آیا    که    بیاید    و دلم   شاد کند ؟

تا دری میکده  رقصم  نه به  پا  بلکه  بسر 

شود   آیا   که   او  بیاید  نفسم  تازه  شود

دست  خود  حلقه  کنم   دَورِ کمر   بارِ دگر

نذر کردم  به   دری  میکده  رقصان  بروم

گر خدا  خواست  بیآید  لبِ  میگون  ز سفر 

این غزل  را به سری راه  تو خوانم  صنما

و کنم فرش به راهت  سرو تن جان و جگر

طاهری  تا  بسحر دست  به  دعا پیش خدا

که  خدا  حفظ   کنی  دلبرِ   ما   را  ز خطر

سیدآصف طاهری

 نیدرزاکسن-آلمان 

۱۶ جنوری ۲۰۲۴

بحر: رمل مثمن مخبون محذوف 

فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن

04 جولای
۱ دیدگاه

دامِ انزوا

تاریخ نشر : پنجشنبه ۱۴  سرطان ( تیر ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۴ جولای ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

دام انزوا

 بزم دردِ  خانه‌ی  ما   در بِرون

 گرم شد در این زمان و آزمون

 تلخیِ    تبعیدِ      آزادیِ     ما

بست‌  راهِ رونقِ   شادیِ    ما

روزگار   میهنِ  ما    تیره  شد

 ملّتم آ  واره   و   بیچاره   شد

 این همه  درد  و  پریشانی ما

حاصل جنگ است و ویرانی ما

ماجرای فقر و بیکاری به اوج

 قلبها زخمی و بیماری به اوج

 اوجِ  یاس  و  نا امیدیِ  زنان

حقِ شان  بازیچه‌ی  اهریمنان

 خانه‌ی   ما  از  نبرد   دیگران

مجمر داغ است و جای نوکران

 راه دشواری  که  پایانش نبود

 دارد این ملت که شایانش نبود

 هر گلو  سر داده ‌   فریاد  بلند

 زانکه آزادی شده در قید و بند

 ملتی  افتاد ه   در  یک   انزوا

در میانِ   کوچه  های  غم رها

 این همه فریاد ها بر  پا  چرا؟

این همه جور و ستم بر ما چرا؟

 امتدادِ   شامِ  تیره   تا  به کی؟

 از سحر دوریم و خیره تا به کی؟

 از شعار “ حق ” و تکریم  بشر

خسته ام  از  این  ریا  کاری دهر

۴ جولای ۲۰۲۴

فرحت_رحمان

04 جولای
۱ دیدگاه

مخمسی بر غزلِ زیبای حاجی صاحب « محمد یونس صحاح »

تاریخ نشر : پنجشنبه ۱۴  سرطان ( تیر ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۴ جولای ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

مخمسی بر غزلِ زیبای حاجی صاحب « محمد یونس صحاح »

 

قند لب .  .  .  

 قندِ  لبت   بنوشم   هرگز   زیان   ندارد

احساس عشق و مستی  قید  زمان ندارد

این وصلت خدا داد  حرف  و  بیان ندارد

«احساس چون کند گل پیرو جوان ندارد

اظهار درد مندی هر این  و آن  ندارد »

در باغ   سبز  چشمم   تخم   امید  پاشی

آب از دهن بریزی یک ساقه ی رواشی

در حفظ    آبرویم  دانم  که   در  تلاشی

«عاشق شدن چه عیب آست درهرکجا که باشی

بت خانه یاکه مسجد، جای ومکان ندارد»

در کار و بار هستی  مشفق می ‌توان بود

با همنوع  و رفیقت  ملحق  می ‌توان بود

در خدمت  عزیزان  صادق می ‌توان بود

« درکار وبارهستی باعشق می ‌توان بود

نقشی  در این  زمانه  تیر و کمان ندارد»

در وادی محبت چون سبزه می ‌توان بود

بوس و بغل که باشد با مزه می‌ توان بود

گل لاله ها  بخندد هر لمحه می ‌توان بود

« با یاد روی دلبرهر لحظه می توان بود

سیر و سفربه کویش وقت و زمان ندارد»

 لبخندعشق ومستی درخصلت جوان است

موج عظیم سرکش در بحر بیکران است

عیش و نشاط  هر دم دردامن زمان است

« بار گران غم ها بر دوش عاشقان است

بر دیگری   نماند  تاب   و  توان  ندارد»

فرسوده  شد  وجودم  در کار و  زار دنیا

راحت  کجاست  ما  را   در هر  کنار دنیا

مهتاب  هم    نخندید   در  شام   تار  دنیا

« قامت  خمیده  ما  را  در زیر  بار  دنیا

بار گران  ما   را  هفت   آسمان   ندارد»

حاصل  نشد ما را  یک  لحظه  شادمانی

دیریست  کوچ کرده  از  کوچه ها جوانی

پژمرده  نو  نهالان    در  فصل  زندگانی

« باغ  امید  مردم   زردینه   شد  خزانی

پرونده ی غمین است هیچ امتحان ندارد»

 بیچاره وغریب است یک لقمه نان ندارد

هر جا  رَوّد  مسافر ، جاه  و مکان ندارد

از درد و رنج مردم ، سود  و زیان ندارد

حال و احوال خود را شرح  و بیان ندارد

« از درد  بی شمارش  شاعر زبان ندارد

بیت اول به تکرار شربش  زیان ندارد »

هما احد لیان

ساعت شش صبح ۴ جولای ۲۰۲۴ 

شهر کراچی

04 جولای
۱ دیدگاه

طورِ عشق

تاریخ نشر : پنجشنبه ۱۴  سرطان ( تیر ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۴ جولای ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

طور عشق

امشب نشسته بودم در کوه  طور عشقم

او ذرّه جلوه ی کرد اکنون   تنور عشقم

آتش دمید دمادم آن   ساقی   شرر خوی

باده ز دیده جوشید مخمور  شور عشقم

از برق تیغ نازش خورشید  می هراسید

بایک گلو تغافل  حیرت  به  نور عشقم

از مسکَنِ حضورش در سینه مشت خون را

بی تاب می تپاند  چندانکه  زور عشقم

از جام سرمه سایش یک جرعه سرکشیدم

فریاد و ناله کر شد،غرق  بحور عشقم

با لشکرِ نَفس ها کُ او قاصدِ نگار است

در سینه می خرامد ساز و سرور عشقم

سودای نرگسش  را به  نقد  جان خریدم

محشور صد قیامت ، توفان صور عشقم

درهستی و عدم چون مستانه جلوه کردم

در عالم   تناسخ   زنده   به  گور عشقم

شبنم ز فرصتِ  کم ، سر  بر ندارد  آخر

سربا ز و  پاسدارِ  مهرِ   حضور عشقم

از  عالمی  جمادی  ما  را  کشید برقش

مدیون    جلوه   زار  سبز مرور  عشقم

محمد ادریس بقایی (قطره)

04 جولای
۱ دیدگاه

صعب العلاج

تاریخ نشر : پنجشنبه ۱۴  سرطان ( تیر ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۴ جولای ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

صعب العلاج

ترا صعبُ العلاج  دردیست مرا  در نسخه دارویش

کُحل  بَر  چشم  میدار  گردى  خیزد  از سرِ کویش

اگر   خواهى    نسازى   تیره     کانونِ   محبت را

میاور بر زبان  الفاظِ   زشت    چینى   به  ابرویش

وگر خواهى  گذارد  پینه  بر هر   زخمى  ناسورت

بکش  دستى  ز  الطاف  و محبت  بر سَرو  رویش

حضورِ  جمله  فرزندان  و  فامیل  حُرمتش  میدار

بگو  قربانِ  آن  چشمانِ  پُر  افسون   و  جادویش

نوازش  بهترین   رَسم  و  رواجِ  مهربانى  هاست

بگیرش   سخت   در آغوش   استشمام   گیسویش

همیشه    شاکر  و  منت    گذار و   عزتش   میدار

دلش  بر دست  گیر  و  با محبت   مَیل   بر سویش

گذار  یکسو  برادر ،  زن  ستیزى  هاى   میهن را

تلاش  میدار خواهر  ، تا  نسازى زشت و بدخویش

هر آنکس  نسخه  را   با  چرب  زبان  ها  بیازماید

( فروغِ ) دیده مى بخشد  بَچشمان  یارى مهرویش

حسن شاه فروغ

۲۹ جون ۲۰۲۴

04 جولای
۳دیدگاه

درمانِ دل

تاریخ نشر : پنجشنبه ۱۴  سرطان ( تیر ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۴ جولای ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

درمان دل

بر سر بالین  من ای  نازنین   دلبر بیا

جان من بادا فدایت  یار جان  پرور بیا

گرنداری  میل   دیدارِ   مرا  در زندگی

بر مزار ما غریبان  ای  پری پیکر بیا

نور چشم دیده ای  بیمار من شو یک شبی

یک نفس در کلبه ام ای شوخ افسونگر بیا

بوسه بخشا تا بنوشم از لبت  آب حیات

تشنه‌ی  لعل  لبانم  چشمه ‌ی  کوثر بیا

ساقیا  افسرده حالم  تشنه‌ ی جام وصال

با می و پیمانه و با باده   و   ساغر بیا

دردمند و بی علاجم  تشنه‌ ی  دیدار تو

از پی درمان دل  ای  دلبرم  از  در بیا

عالیه میوند

۹ دسامبر ۲۰۲۳

فرانکفورت

04 جولای
۳دیدگاه

گردِ ملال

تاریخ نشر : پنجشنبه ۱۴  سرطان ( تیر ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۴ جولای ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

                             گرد ملال                                                            

غبار تیره اندوه گرفته قلبم را

تاشود دانه های بارانی

درآسمان چشمانم

تا بخواند غم درونی من

تابشوید رخم زگرد ملال

تاکند قصه های مخفی من

آشکارا به عیب جوی زمان

وانگه سنگ زمانه بر سرمن

چو فرو  ریزد همچو بارانی

که تویی پر گناه ترین زمان

زانکه عشق است جرم و عصیا نت

لب به لب می دود فسانۀ تو

همه جا قصه های عاشقانۀ تو

گفتم ای خورده گیر باب حسد

تو مگر نیستی درین پهنا ؟

جای قلبت نهاده سنگی را

در ازل آفریده گار مگر؟

نشگفتست در برابرعشق انسان

رهی تو نیست راهی  پاک دلان

عشق است عشق: بخششی یزدان      

عزیزه عنایت

۱۲ جنوری ۲۰۰۷

هالند

04 جولای
۱ دیدگاه

به یادِ بهشت

تاریخ نشر : پنجشنبه ۱۴  سرطان ( تیر ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۴ جولای ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

به یاد ِ بهشت

 در  کارگاه ِ  چرخ   متینی  ندیده ایم

تلخی  هزار  داده  شیرینی  ندیده ایم

گفتند روزهای  شیرین  هم  فرا رسد

 جز ناله  های ِ تلخ ِ حزینی ندیده ایم

اندر کجی مهارت ِ مردم  به اوج  شد

 در راستی  و عجز  قرینی  ندیده ایم

 هر یک به آسمان بکشد تیغ خودسری

 در بین ِ این جهال  زمینی   ندیده ایم

گفتند  راستکاری  نگفتند  مکر ِ زهد

 هریک  شد آنچنان ، چنینی ندیده ایم

 هریک دهان کشود به تعریف خویشتن

جز فخر و  افتخار  به  بینی  ندیده ایم

گوشم ز قیل و قال بسی خسته خسته شد

 خاموشی را به  کاسۀ  چینی ندیده ایم

 زاهد ازآن سرا بزند ساز ِ وهم و جبر

 در این  سرا  کشاده  جبینی ندیده ایم

 دوزخ نموده اند  بیاد ِ  بهشت ِ خویش

 خوش گشته در گمان، یقینی ندیده ایم

 این گوهر ِ سخن تو همایون مده به باد

 خوشتر ز کنج ِ گوشه نشینی ندیده ایم

 همایون شاه « عالمی »

 سوم جولای ِ ۲۰۲۴ میلادی

04 جولای
۱ دیدگاه

آزادی بیان و شبکه های اجتماعی انترنتی افغانها

تاریخ نشر : پنجشنبه ۱۴  سرطان ( تیر ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۴ جولای ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

آزادی بیان و شبکه های اجتماعی انترنتی افغانها

ماقبل بیان و آزادی آن٬ عمق بینش بر پدیده ها یا شناخت و استنتاج پدیده ها٬ از فعالیت روزانه در مطالعه توانایی گفتار و حل معضلات اجتماعی را٬ محصول می شود.

در این حالت وسیله های بیان که شامل:‌ مطبوعات٬رادیو و تلویزیون و در عصر کنونی انترنت و شبکه های اجتماعی میباشند٬ غنیمت برای سرعت اطلاعات را٬سریع کردن است. ولی دقت آگاهی از دانایی مسبب متعالی اجتماع میگردد.

که متاسفانه از آنجاییکه در جامعه عقب مانده افغانستان٬ چون فعالیت روزانه مطالعه نیست .و جایگزین بیان در شبکه های اجتماعی ٬ دروغ و لاف زدن به اوج رسیده است – از تنازل عمق جهل در جامعه ما٬ کسی از دروغ گفتن ذره ای شرم و حیا نمی کند. در حالیکه هیچ پدیده ای به اندازه دروغ در مقابل حق منفور نیست.

بطور مثال : نوع ماشین موتر و رویکرد تحقیقی رسانه ای٬ در مورد جزییات این صنعت٬ به گونه مسلسل می تواند برای چندین سال تولید برنامه های جذاب بادربرگیری مخاطبین بیشتر کند.که در نبود چنین رویکرد علمی رسانه ای٬ برنامه های شبکه های اجتماعی حتی تلویزیونی٬ اوج لاف زدن و سفله شدن انسان ها گردیده است.

در نتیجه: قطعاً آزار دهنده و بی نهایت شرم آورست٬که کار بران  اجتماعی وقت شانرا در چه نوع برنامه ها٬ مصرف میکنند – در حالیکه سطح آگاهی بلند روح و جان برای نجات و توسعه أفغانستان شناخته شده  است.

 

محمد آصف فقیری

کارشناسی ژورنالیزم و ارتباطات و کارشناسی ارشد حقوق عمومی

04 جولای
۱ دیدگاه

فیس بوک

تاریخ نشر : پنجشنبه ۱۴  سرطان ( تیر ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۴ جولای ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

فیس بوک

جوانی برایش صفحه فیس بوک باز کرده بود و همه روزه انرا چک و تجدید می نمود و هر لحظه هم به صفحه اش سر می زد تا ببیند چه تغیراتی در صفحه اش رو نما شده  و دوستان فیس بوکی چه پیامهای را برایش نوشته اند.کم کم او صاحب مبایل مجهز با انترنت نیز شد و در همه جا مصروف تماس های فیس بوکی بود. برایش جای ، محل یا زمان هیچ فرقی نداشت اگر نان می خورد هم زمان به صفحه فیسبوک نیز نظر می انداخت تا به پیام های دوستان جواب بنویسد. اگر در بستر بود نیز مبایل کنار بسترش گذاشته بود و صفحه فیس بوک را نیز روی تقسیمات اوقات نظر می انداخت و مطالب راتجدید می کرد، حتی اگر به دستشویی بود نیز چشمش از صفحه فیس بوک دور نبود.

وقتی اعضای خانواده  با او صحبت می کردندهیچ فکرش نبود و فقط خوب خوب می گفت ولی همه ذهنش مصروف فیس بوک بودو دوستان فیس بوکی. به گفته های پدر ، به نصیحت های مادر ، به داستانهای خواهر وبرادر هیچ توجه نمی کرد. خودش نیز برای فامیل حرفی برای گفتن نداشت، فقط فیس بوک بود و نشستن کنج خانه و تجدید صفحه فیس بوک. گاهی هم که همه در سکون و سکوت بسر می بردند قهقه می خندید و باز مصروف نوشتن می شد.

کم کم اعضای فامیل متوجه شدند او در دنیای دیگری زندگی می کند و با دوستان و نزدیکان قطع رابطه کرده است. به فکر چاره شدند و او را به داکتر اعصاب بردند و همه گوشه گرایی و با خود خندیدن هایش را ناشی از اعصاب دانستند، ولی داکتر پس از معاینات دقیق نتیجه گیر ی کرد که شخص مریض نیست ولی فیس بوک او را بسیار مشغول ساخته است.

داکتر نظر داد که به این جوان باید مصروفیت نوی ایجاد کرد تا اندکی ازین دنیای مجازی پا بیرون نهد و با دنیای واقعی سرشته پیدا کند و زندگی را شکل بدهد. توصیه داکتر این بود که این جوان باید نامزد شود وعروسی کند تا مصروفیت جدیدی برایش ایجاد کردد و اندکی مشغولیت فیس بوکی اش کاهش پیدا کند.

جوان دختر مورد نظر را مشخص ساخت و زمینه ازدواج مهیا شد و عاقبت شب زفاف فرا رسید و عروس و داماد راهی حجله شدند.

فردای عروسی داکتر معالج برای ارزیابی دستورات و نتیجه تدبیراتش به جوان مراجعه کرد وازاو انچه را در شب زفاف گذشته بود سوال کرد.

جوان حاضر نبود جواب بدهد ولی داکتر او را مجبور ساخت و جوان نیز ازسماجت داکتر به ستوه امد و همه رابا جزئیات تعریف کرد. او گفت شب عروسی پس ازین که مراسم ختم شد و همه دوستان رفتند من و خانمم به حجله رفتیم و داکتر پرسید باز چه شد؟ جوان گفت طبعی است من و عروس خانم باید لباس عروسی و تشریفاتی را از تن ما ن در می اوردیم و همین کار را هم کردیم. من دریشی سیاه عروسی را از جانم کشیدم و عروس خانم نیز لباس سفید عروسی را از جانش در اورد. داکتر باز هم سماجت کرد و گفت بعد چه شد؟ جوان در حالیکه گونه اش از شرم سرخ شده بود گفت بعد هر دو روی بستر رفتیم داکتر باز هم پرسید باز چه شد و جوان در حالیکه  از جواب گفتن ابا می ورزید خود را مجبوراحساس کرد و گفت تکمه های پیراهنم را باز نمودم و داکتر گفت بعد چی؟

جوان نمی خواست جواب بگوید ولی داکتر او را مجبور ساخت سخن بگوید. جوان در حالیکه از خجالت داغ  شده بود گفت بعد از جیب زیرپیرهنی ام مبایلم را در اوردم و تا صبح با دوستان فیس بوکی تماس داشتم. داکتر که عصبانی شده بود گفت پس خانمت چه؟

جوان با خون سردی گفت به او هم در فیس بوک زندگی جدید را تبریک گفتم و امید سعادت و خوشبختی نمودم.

04 جولای
۱ دیدگاه

سر به هوا

تاریخ نشر : پنجشنبه  ۱۴  سرطان ( تیر ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۴ جولای ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

سر به هوا

گره از دست   گشودی    و رهایم  کردی

اینچنین مثلِ  زمین  سر به  هوایم کردی 

نو نهالِ   دلِ   ما تازه   شکوفا  شده  بود

که زدی  تیشه و از  ریشه  جدایم  کردی

بار  ها  من  غمِ  دل  گفتم  و  تو نشنیدی

بی سبب خنده به هرچون و چرایم کردی

به گمانم که تو از عشق و جنون بی خبری

چون  در این  قافله  زنجیر  به  پایم کردی

دیگراز دوریِ  تو سخت به تنگ آمده ام

بهتر آنست نگویم  ! که  چه  هایم کردی

# یحیی _ماندگار

03 جولای
۱ دیدگاه

من زنده به عشقم

تاریخ نشر : چهارشنبه ۱۳  سرطان ( تیر ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۳ جولای ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

من زنده به عشقم

باخون ِجگر ساخته ام ،   قسمتم  این است

این فاصله ها سرد ترین  جای زمین است

خواندم  غزلم   را   به    تمنای    وصالت 

هرجا که نباشی تلی از غم  به  کمین است 

می بارم و می لرزم و  حیران  و  پریشان

از دوریِ تو حالِ من  امروز  چنین  است

اکنون که  نمانده ست  مرا  تاب  و  توانی

باید  بپذیرم  که ره ی  عشق  همین است 

از شعرِ  پراز  درد  من  امروز    بخوانید

من زنده به عشقم که مرا خوب ترین است

# یحیی _ماندگار✍️

03 جولای
۲دیدگاه

تلخیِ حادثه

تاریخ نشر : چهارشنبه ۱۳  سرطان ( تیر ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۳ جولای ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

تلخیِ حادثه

عشق تو یک جنون است

و یک حاثه

و کتابیست پر ازبرگه های نور

بر موهای سپیدت

از افسانه های درد

و برف و بارانی از اندوه

در قلب زنی

که ترا می ستاید

می ستاید

ومی ستاید

تا آخرین نفس های زندگی…

هما طرزی

نیویورک

 ۲۱ جنوری ۲۰۲۴