تاریخ نشر: دوشنبه ۳۱ ثور (اردیبهشت) ۱۴۰۳ خورشیدی – ۲۰ می ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا
بمناسبت سی و هفتمین سال شهادت استاد شهید عزیزالله مبشر.
خاک کشورم امشب رنگ دیگری دارد
هر طرف بخون خفته تازه پیکری دارد
ز آتش نفاق و کین آه و ناله می بارد
کودک و زن و مردش دیده ای تری دارد
میکشند به خاک و خون بس ستاره ها هردم
آسمان نیلگونش ماه و اختری دارد
از سکوت مرگبارش غصه و غم است پیدا
هر طرف دلی پر خون گریه مادری دارد
قیوم بشیر هروی
۳۱ ثور ۱۴۰۳ خورشیدی
ملبورن – آسترالیا
در شرایطی که سیل بنیان کن جهل و ظلمت با نظرات ،افکار و عقاید باطله اش موج فزاینده ای را برای تسلط بر ارزش های والای انسانی در تمامی اکناف عالم روی دست گرفته و هر آئینه می خواهد بشریت را به گودال نیستی و نابودی بکشاند و اصول و پایه های مکتب انسانیت و نهضت های آزادی بخش را فرو ریزد و با همکاری همه جانبه ی مثلث شوم استعمار ، استحمار و استثمار، این برده فروشان حرفه ای به طرق مختلف در تلاش اند تا ملت های محروم را به زیر یوغ خویش بکشانند ، انسان های آگاه با درک حقایق عینی جامعه در مقابل مکتب ، وطن ، ناموس و فرزندان خویش احساس مسئولیت نموده و دست به قیام و مبارزهء همه جانبه می زنند .
آری ! با کودتای منحوس هفتم ثور ۱۳۵۷ خورشیدی که آغازی بود برای اشغال کشور عزیز ما توسط ارتش سرخ شوروی و به وجود آمدن جو اختناق و خفقان آور بر سرزمین ما ، جنبش های خود جوش مردمی تشکیل یافته ، دست به قیام زده و به مبارزه علیه استبداد و بیدادگری پرداختند . مقاومت سرسختانهء نیروهای آزادیبخش در سرتاسر افغانستان شدت گرفت و بیش از یک ونیم میلیون انسان جان های عزیز شانرا دراین راه فدا نمودند . در میان این فداکاران و جانبازان قهرمان یکی نیز استاد شهید عزیزالله مبشر بود که با تلاش های پیگیر و سازمان یافته به مقاومت در مقابل نیرو های مستبد و مزدور اجنبی پرداخت تا بالاخره جان عزیزش را دراین راه فدا نمود.
آری ! استاد شهید مبشر در سال ۱۳۲۷ خورشیدی در یک خانوادهء فرهنگی ، مؤمن و متدین دیده بجهان گشود که اورا عزیزالله نام نهادند. پدر مرحومش همت علی نام داشت که در تربیهء سالم فرزند دلبندش سعی فراوان بخرچ داد و او را در سن ۶ سالگی شامل مکتب نمود.
عزیزالله مبشر در حالیکه هنوز پانزدهمین بهار زنده گی اش را سپری ننموده بود دست اجل سایهء پدر را از روی سرش گرفت و با مرگ پدر مسئولیت سرپرستی فامیل بدوش او افتاد و ناگزیر نصف روز را برای امرار معاش کار مینمود و نصف دیگر روز را به تحصیل می پرداخت.
شهید مبشر از لیسهء مرکزی امام صاحب کندز فارغ التحصیل شد و نسبت معاذیری نتوانست به تحصیلاتش در پوهنتون ادامه دهد تا اینکه در سال ۱۳۵۱ شامل دارالمعلمین عالی کندز شده و در پایان به حیث استاد در لیسهء مرکزی امام صاحب مقرر گردید و ایفای وظیفه می نمود.
او انسانی بود آگاه ، سخنرانی بود ورزیده که با فصاحت کلام حرف میزد و نویسنده ی بود توانا .
شهید مبشر که با جمعی از جوانان روشنفکر و همدوره اش برای مبارزه با افکار و ایدیالوژی مارکسیستی حلقهء مبارزاتی را تشکیل داده بود در سال ۱۳۵۵ توسط رژیم استبدادی داود خان دستگیر و روانهء زندان دهمزنگ گردید. بعد ها او را به اتهام قیام سال ۱۳۵۳ افسران اردو به زندان پلچرخی کابل انتقال دادند. پس از رهایی از زندان در سال ۱۳۵۷ و در جریان مبارزات افتخار آفرین مردمی به شمولیت در حزب حرکت اسلامی افغانستان در آمد. مدتی را بحیث مسئول فرهنگی در شهر کابل ایفای وظیفه نمود و سپس عازم ایران شده و نخست بحیث مسئول فرهنگی حرکت اسلامی در دفتر زابل تقرر یافت و بعدآ بحیث مسئول کل دفتر زاهدان کار می نمود . پس از آن مدتی بحیث معاون شورای عالی در داخل کشور مقرر شد و همزمان عضویت شورای مرکزی و عضویت شورای سرپرستی شرطه الخمیس را در ایران بدست آورد تا اینکه در سال ۱۳۶۵ در جمع هیئتی با همراهی مرحوم آیت الله ساجدی از طرف شورای مرکزی حرکت اسلامی افغانستان به داخل کشور اعزام گردید تا اینکه بتاریخ ۱۴ ثور ۱۳۶۶ در جریان مأموریتش در یک کمینی که توسط عده ای خود فروخته برنامه ریزی شده بود ، جام شهادت را سرکشید و به دیدار معبود شتافت .
بلی ! امروز در فقدان از دست دادن انسانی قرار داریم که ۳۷ سال قبل جان شیرینش را فدای مکتب ، کشور ومردمش نمود تا انقلاب اسلامی مسیر درستش را بپیماید و به سرمنزل مقصود برسد ، اما آنچه درنهایت بدان مواجه شدیم شوربختانه با سقوط رژیم منحوس وخودفروختهء کابل و تشکیل نخستین دولت مجاهدین درکشور نه تنها درد های مردم ما پایان و زخم های شان التیام نپذیرفت ، بلکه سرآغازی شد برای درد ها و زخم های چرکین و ناسور دیگرکه متآسفانه هنوز هم به شدت و حدت خودش ادامه دارد و با تأسف هزاران پدر و مادر دیگر داغدار از دست دادن جگرگوشه های شان شدند.
آنچه واضح و مبرهن می باشد، اینست که شهدای ما برای این جان نباختند که عده ای جا طلب به مقام و رتبه های حکومتی برسند و همه چیز را به فراموشی سپرده و بجای دفاع از خون های پاک شهدائ عزیز ما ، درعمل پا روی خون هایشان بگذارند. نمیدانم چه کسی پاسخگوی این همه خون های به ناحق ریخته شده در سرزمین افغانستان خواهد بود؟ آیا جنگ های ویرانگر و تباه کن پس از سقوط رژیم کمونیستی در افغانستان و ریختن خون های بسیاری در نقاط مختلف کشور توسط آنعهده از کسانی که بنام اسلام به جنگ و خونریزی ادامه دادند را چگونه میتوان توجیه نمود؟ ملتی که بزرگترین دشمن دین روس نابکار را توا نست به زانو در بیاورد چرا اینچنین هدف نامردانی قرار بگیرد که با نام اسلام و مسلمان کاری را انجام دادند که با تآسف مردم ما در چنین شرایط سخت و دشواری قراربگیرند که مجبورشوند بگویند خداکفن کش سابق رابیامرزد !
راکت باران کابل توسط نیروهای وابسته به حکمتیار را کسی از یاد برده نمیتواند ، جنگ های تنظیمی و ده ها مورد دیگر که هرکدام برگی از تاریخ سرزمین ما را سیاه نموده را هیچ کسی نمیتواند فراموش کند .
درین شکی نیست که تمام این بدبختی ها با کودتای منحوس ۷ ثور ۱۳۵۷ خورشیدی آغاز شد ، اما کار هاییکه توسط نیروهای به اصطلاح اسلامی از هشتم ثور ۱۳۷۱ خورشیدی بدینسو صورت پذیرفت ، آنهم بنام مسلمان ، سیاه ترین اوراق تاریخ سرزمین ما را رقم زد.
آری ! این دردی است که امروزه دل های میلیون ها انسان را می آزارد ، بسا جای تآسف و تأثر است که پس از آنهمه فداکاری ها امروزه در وضعیتی قرار بگیریم که به مراتب بد تر از زمان کمونیستان باشد. واقعآ جای تأسف است !!!
آیا این اعمال خیانت به خون های ریخته شدهء شهدای عزیز انقلاب تلقی نمی شود؟ چه کسی پاسخگوی این حوادث ناهنجار خواهد بود؟
ناگفته نباید گذاشت که مدیریت غلط و ناسنجیده توسط حکومت های سه دهه اخیر در کشوربود که زمینه سازتشکیل نیروهای ارتجاعی بنام طالبان را رقم زد و در فرجام دیدیم کرسی هاییرا که چند روزی بدان تکیه زده بودند را نیز با زد و بند های خاینین ملی در اگست ۲۰۲۱ به طالبان سپردند و یکبار دیگر دردی بر درد های هموطنان ما بخصوص بانوان سرزمین ما که نیمی از قشر جامعه را تشکیل می دهند، افزودند.
این حقیقت را نمیتوان کتمان کرد و از آن چشم پوشی نمود ، زیرا همه آنهاییکه پس از سقوط حکومت کمونیستی درافغانستان تا تسلیم دهی کشور به نیرو های ضد فرهنگ طالبانی مسبب همه رنج ها و نابسامانی های کشور و مردم مظلوم و دردیده ما تا ایندم هستند و در فردای قیامت از الف تا یای شان که بنحوی درین بدبختی ها سهیم بودند می بایست پاسخگوی آنچه بر هموطنان ما تحمیل شده خواهند بود. بدون شک خون های بناحق ریخته شده ای شهدای عزیز ما چون حلقه های دار بر گردن هر یک از قدرت طلبان خواهد شد.
در پایان با درود بر روان پاک شهدای وطن ما ، سالروز شهادت استاد شهید عزیز الله مبشر را را خدمت فامیل محترم ایشان ، همسنگران و سایر هموطنان عزیز تبریک و تسلیت عرض نموده ، روان آن بزرگمرد را شاد و خشنود می طلبم . روحش شاد ، یادش گرامی و خاطراتش جاودانه باد.
و اینهم فرازی از وصیت نامهَء استاد شهید عزیزالله مبشر خطاب به هموطنانش :
و تو هم ای خواهر و ای برادر!
ای اسارت ناپذیری که در قرن بیست حماسه آفریدی و با دست خالی بزرگترین دشمن خدا ، روس را در افغانستان انقلابی بپای میز محاکمه کشانده ای ، بدان که مسئولیت تمام نشده است ، زیرا هنوز خون های بناحق ریخته شدهء ما نخشکیده ، هنوز مرهمی بر قلب مجروح دردمندی نهاده نشده است ، هنوز نفاق های تباه کن نه تنها از جامعهء ما محو نگردیده که رو به افزایش است و هنوز … و هنوز هم پنجه های خون آشام ظالمین و بیدادگران گلو های ضعیف مظلومین را خفه نموده و همه صدای عدالت و آزادی خواهی را می خواهند خاموش نمایند وهنوز با وجود گذشت مدت زیادی از انقلاب اسلامی ما نمیشود حق را حق گفت و باطل را باطل زیرا معیاری برای شناخت حقایق ضد زور در جامعهء ما دیده نمی شود ، ملت آنقدر شکنجه شده و تازیانه خورده اند که عاد ت نموده اند حق را باطل گفته و باطل را حق اعلان نمایند ، زیرا قدرت در دست ارباب باطل است و هنوز …
شهید استاد مبشر
اینک مرثیه اییرا که چند سال قبل سروده بودم
خدمت شما پیشکش می نمایم:
آزادهِ دوران
ای دریغ آن مردِ با ایمان کجاست
آشنای مکتب و قرآن کجاست
راد مردی بود در فصل جهاد
با وفا ، با عهد و با پیمان کجاست
داشت با علم و صفا اندیشه ای
با تواضع یاورِ خوبان کجاست
بود در شام سیه چون کوکبی
آن درخشان چون مهِ تابان کجاست
استادی بود با فضل و کمال
آن « مبشر» عاشقِ انسان کجاست
شد شهید در سنگر کار و عمل
ای «بشیر» آزادهِ دوران کجاست