۲۴ ساعت

30 آگوست
۱ دیدگاه

صبح دلاویز

تاریخ نشر : جحمه ۹ سنبله ( شهریور ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۳۰ اگست  ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا 

صبح دلاویز

 

رها ازتار شب ها می کند شوق  سحرخیزم

شـفـق بـازی کـنـد در  محفـل صبح دلاویزم

شــبـانی گـر بـه زیـر سـایـۀ مهـتاب بنشینم

به تار چنگ  زهـره  خـوشـۀ  پـرویـن  آویزم

ز سـاز آسـمان ها پر بُـود گـوش همه عالم

که ازخواب گران با نغمه های  نور برخیزم

به هر شکلی که آید زندگانی می برم لـذت

مـیـان پیچ و تاب لحـظه هـا  با آن گلاویزم

جهـانی خفته در ژرفـای  قلب  ذرۀ کـوچک

اگـر آگه شــوم  صـد  منبع  نـیــرو برانگیزم

انرژی می دهد برجان ودل نورجهان افروز

چراغان می کند درقعرِشب بزم طرب خیزم

زمستان گرکند روز و شبم را سردوغم آلود

بهـاری  می کـنـد انـوار دل  پـژمـرده پائیزم

لب نوشی که ازلعل بدخشان قصه می گوید

کـنـد از بـادۀ جـوشــان  و آتـشـنـاک لبریزم

اگردروازه را برروی مهمان بست ؛ اما من

به پاس آشـنایی پیش هـر گام باغ گل ریزم

غـم دوران اگـر در  خانـۀ دل می زنـد آتش

انـرژی درونی می کند  سـرشـار و  تجهیزم

اگـر نیروی  مستور درون  را  زنـده گـردانم

بـه مثل تیغ جـوهـردار و الماسین کند تیزم

جهان برمحور شور و نوای عشق می گردد

جـنـون عـشق و مسـتی غـزل کـرده ممیّزم

نه ازخاک وگلم درنورِخالص میشوم جاوید

نه پنداری که در ایـن  خاکـدان تیره ناچیزم

مهار کاروان مُلک  را  بـر پشت خـر بستند

بیاریـد بهـر آزادی میهن رخـش و  شبدیـزم

نگیرد نخـل خشک طالبانی ریشه درکشور

کند ویرانه  باغ  و کشتزار و نهر و کاریزم

 رسول پویان

۱۷ آگست ۲۰۲۴

28 آگوست
۱ دیدگاه

غزل !

تاریخ نشر : چهارشنبه ۷ سنبله ( شهریور ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۲۸ اگست  ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا 

غزل!

بیا ای همدم  و یارم! تو  می‌دانی  پریشانم؟
دوای  قلب  بیمارم!  تو می‌دانی  پریشانم؟

تو باشی غم ندارم، ای همیشه مونسِ جانم!
رفیقِ  روز دشوارم ! تو می‌دانی   پریشانم؟

بیا شهرِ سمنگانم ، که  حیرانم _که   حیرانم
امیدِ این دلِ زارم ، تو  می‌دانی   پریشانم؟

تو را من دوست می‌دارم همیشه با منِ تنها
نباشی هم‌چو دلدارم، تو می‌دانی پریشانم؟

بیا یارم! بیا یارم، که  زار و  هم   به گریانم
فراقت کرده بیمارم، تو  می‌دانی  پریشانم؟


عتیق‌الله فیضی
۱۴٠۱/۸/۱۵

27 آگوست
۱ دیدگاه

در رستخیز دیگری . . .  

تاریخ نشر : سه سنبله ۶ ( شهریور ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۲۷ اگست  ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا 

در رستخیز دیگری . . .  

 تیزاب عشقی نوش کن، با خار، خود گلپوش کن

 معتادِ خاموشی شدی ، خاموشی‌ات خاموش کن

 این سو  دهانِ دیو‌ ها ، آن‌ سوی کوهی راه بند

 یا لقمه‌ی  مرداب  شو ، یا  کوه را  بر دوش کن

 از جام زهرِ صبر  چون ، بوی  نیاکان   می رسد

 آن را به گورِ شان فشان، عصیان‌ شرابی نوش کن

آتش‌فشانِ زنده نیست ، این را که سر آرد ز خاک

 این نقد خشمِ قرن‌هاست ، آن‌را به هوشت گوش کن

خوابِ زمستانی  کشید،  این قرن بیداری به کام

بر دیدگانت  آب  زن ،  بیداریت   را  هوش  کن

 بیگانه از خود گشته ای، جسم از تو جان از دیگران

 با جانِ  خود  در آشتی ، اندیشه  در آغوش کن

 در رستخیزِ  دیگری  پروانه‌  ها   را   کن  عقاب

 در غار تاریخ اش بران، این دیو ها را موش کن

فاروق فارانی

27 آگوست
۱ دیدگاه

کانسر پروستات (Prostate Cancer) 

تاریخ نشر : سه سنبله ۶ ( شهریور ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۲۷ اگست  ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا 

کانسر پروستات (Prostate Cancer)

 

 

کانسر پروستات شایع ترین نوع کانسر در نزد طبقه ذکور میباشد.موقعیت پروستات در زیر مثانه قرار دارد و مجرای ادرار از قسمت وسط آن میگذرد.پروستات وظیفه ساختن منی را دارد که یک نقش مهم در قسمت باروری طبقه ذکور دارد.وظیفه مهم دیگر آن عبارت از تغذیه و حمل اسپرم ها میباشد که بخاطر داشتن PH قلوی خود،اسپرم ها را در محیط اسیدی ساحه واژن حفاظت مینماید و در تولید مثل رول عمده دارد اما مایع اسپرم توسط خصیه ها ساخته می شود سالم بودن وجود یک پروستات برای طبقه ذکور بسیار مهم است.

اعراض و علایم کانسر پروستات: علایم کانسر پروستات به دو نوع میباشد یکی علایم تحریکی و دیگری علایم انسدادی، در جمله علایم تحریکی مریض مصاب گاهی از سوزش ادرار،تکرر ادرار،بیدارشدن چندین مرتبه در طول شب برای تخلیه ادرار را میتوان یاد آورشویم و درجمله علایم انسدادی آن قطره قطره آمدن ادرار،قطع و وصل شدن ادرار،زورزدن برای تخلیه ادرار،تأ خیر در ادرار نمودن و عدم تخلیه کامل مثانه را میتوان یاد آورشویم که البته این علایم در صورت که پروستات کلان شده باشد هم نزد مریض موجود میباشد اما کانسر پروستات گاهی دارای علایم خاص هم نمی باشد و مریض برای اینکه مشکلاتش رفع گردد و مرض تشخیص درست گردد که آیا کانسر بوجود آمده یا خیر مجبور است که به نزد متخصیصین یورولوژی از چندین عملیه خاص که عبارت اند از توشی رکتا ل توسط انگشت از راه مقعد،بیوپسی پروستات،سنوگرافی و MRI کار میگیرند تا به تشخیص برسد. اولتر از همه یک معاینه خون PSAاز خون مریض اجرا میگردد بعد از آنکه مرض و کانسر از روی معاینات خصوضاً اگر کانسر پروستات درمراحل اولیه تشخیص و تداوی گردد اضافه از ۶۰٪ مریضان بزودی شفایاب می گردند و خطر مرگ و میر نادراً موجود میباشد.لیکن در صورتیکه مریض در قسمت تداوی خود غفلت نموده و دیرتر به تداوی اقدام نموده باشد در این صورت چون تومورپروستات از محل اصلی خود خارج شده و به نواحی همجوار مانند غده های لمفاوی،استخوان ها و یا مثانه و دیگر قسمت ها انتشار کرده باشد در همچو حالات تداوی مشکل تر شده و تقریباً انزار خوب ندارد و بعد از تکمیل معاینات لابراتواری خون PSA، بیوپسی پروستات،سنوگرافی و MRI  تداوی خود را به سه نوع نظر به وضع مریض و معاینات اقدام مینمایند که عبارت از تداوی جراحی به قسم تام پروستات و قسمی، دوم تداوی توسط اشعه یا رادیوایشن و سوم تداوی هورمونی تراپی را مد نظر میگیرند که باز هم نتیجه تمام این میتودها قناعت بخش میباشد به شرطیکه مریض تمام گفته ها و هدایات طبیب معالج خود را نقطه به نقطه مراعات نماید مریض امکان شفایاب شدن را دارد و بازهم خطر مرگ بسیار کمتر میگردد. حالا در قسمت اینکه مریضان از بزرگی پروستات شاکی میباشند اگر پروستات الی ۵۰٪ و ۵۵٪ بزرگ شده باشد یعنی ۵۰ گرام و ۶۰ گرام شده باشد در این صورت مریض توسط تداوی و ریژیم  خاص امکان شفای آن موجود است. اگر پروستات مریض اضافه از ۱۰۰ گرام و یا زیادتربزرگ شده باشد در این صورت تداوی جراحی پروستات لازم میباشد که گاهی به قسم کامل پروستات برداشته میشود و گاهی یک قسمت از آن عملیات میگردد و نتیجه خوب بدست می آید.

نوت:مریضانیکه یکی از اعضای فامیل شان مصاب پروستات شده باشد در این صورت برای دیگر اعضای فامیلی مانند پدر،برادر،کاکا و دیگر عقارب نزدیک خطر مصاب شدن به مرض کانسر پروستات زیادتر متصور است پس همه اعضای فامیلی خصوصاً طبقه ذکور در این صورت بعد از سن ۴۰ سالگی حتماً سالانه یک مراتبه یک معاینه خون PSA را اجرا نمایند تا مبادا کانسر نزد شان موجود باشد و عاجل تداوی نگردد.

نوت:مریضانیکه مصاب کانسر پروستات میباشند با وجود تداوی های کامل که از آن یادآوری گردید و یا اینکه پروستات شان کلان شده باید از ریژیم مخصوص غذایی را حتماً مراعات نمایند تا مبادا دوباره نزد شان فعالیت را از سر نگیرد بناً این موادهای را که از آنها یاد آور میشویم استفده نمایند: اولاً بادنجان رومی که حاوی لیکوپن میباشد و دیگر میوه های رنگه مانند تربوز،انار،انگور،گریب فروت،پرتگال ،نارنج،لیمو،رازبیری،استرابوری،بلوبیری،شاه توت، گیلاس،آلوبالو،اناناس،آواکادو،سیر ، پیاز و چاکلیت های تلخ ۷۰٪ و همچنان گرفتن مقدار زیادی از ویتامین C و ویتامین D  ضمناً از بادام،چهارمغز،پسته و نت ها ، خسته کدو و ضمناً از ترکاری های مانند: گلپی،کرم،کاهو،بادنجان رومی، ماهی سالمون و دیگر انواع ماهی های چرب،روغن زیتون، چای سبز زیاد استفاده نمایند.نقطه مهم اینکه از خوردن این غذاها جداً خود داری نمایند:اولاً غذاهای شیرین،خوردن گوشت سرخ،مواد نشاسته یی،ماکارونی،نان سفید،شیر،ماست،دوغ،پنیر،غذاهای پرچرب و شیرین ،قطع الکول،بیر،سگرت و کافئین حد الامکان خود داری نمایند به عوض شیرهای حیوانی میتوانند از شیر سویا و شیر بادام استفاده کنند و برنامه منظم ورزشی داشته و کوشش شود وزن اضافی خود را هر چه زودتر کم نمایند ضمناً تشویش را از خود دور نموده و خواب راحت داشته باشند حتماً صحت شان بهبودی کامل میابد.

با احترام: داکتر علیشاه ـ جوانشیر متخصص امراض داخله سدنی آسترالیا

 

 

27 آگوست
۳دیدگاه

ساقی گل پیرهن

تاریخ نشر : سه سنبله ۶ ( شهریور ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۲۷ اگست  ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا 

ساقی گل پیرهن

 

 سا قــی گل پیـــرهن ،جــام  شـرابــم بده

صبــرو قــرارم برفـت ،بـــادهء  نــابــم بده

عمــرمن آخــر شده،از رهء لـطـف و کـرم

یک نظـری ســوی من ،آب  حیــاتــم بده

گشته ام از کشــورم، دور مگــر نـازنیـــن

تشنهء آن آب وخــاک ،آب  زخــاکــم بده

تا به کی از هجریار، روزوشبم درفغان؟

نالــــه  کــنــم زار زار ،زود  جــوابــم  بده

ای مه سیمیــن بدن،رو بســوی من نمــا

یـا کـه بگـیــردربرت، یــا که  هلاکــم بده

حیدری” نـاتــوان، روزو شبش اینچنــان

میگذرد درفغــــان، طـا قـت وتــابـــم بده

پوهنوال داکتر اسدالله حیدری

۱۴ جنوری ۲۰۱۱ 

سدنی – آسترالیا

27 آگوست
۱ دیدگاه

قصهء وفا

تاریخ نشر : سه سنبله ۶ ( شهریور ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۲۷ اگست  ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا 

قصهُ وفا

 امشب بیادِ روی تو در خلوت و سکوت

بزمی  بپا  نموده  و  شعری  سروده ام

 در زیرِ  نورِ  ماه  و  با  واژه  های ناب

 زیبا  و  عاشقانه تو را  من  ستوده ام

 در  باغِ  خاطراتِ  غزل های   دلنشین

آن سروِ قد کشیده و  رعنای  من تویی

 در   بسترِ  خیالِ  افق  های ر نگ رنگ

 شیرین به مثلِ خوابی و رویای من تویی

 امشب خدای عالمیان دربِ رحمت اش

 بر روی  عاشقانِ  خوداش  باز می کند

 مرغِ   دلم  به  شوق   و  تمنا  و آرزو

وقتِ  سحر  بسوی  تو   پرواز می کند

ای آنکه بختِ خفتهُ من چشمِ نازِ توست

 در  باور ام  که  طالعِ  بیدارِ من تویی

 تا   قصهُ   وفای   تو   آغاز   کرده ام

پایانِ   انتظاری   و   پندارِ   من  تویی

 مریم نوروززاده هروی

  ۳۱حمل ۱۴۰۳ خورشیدی

 آپریل ۲۰۲۴ میلادی ۱۹

از مجموعهُ”پاییز”

هلند

25 آگوست
۱ دیدگاه

طلوع از سنگ آیین است . . .

تاریخ نشر : یکشنبه ۴ سنبله ( شهریور ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۲۵ اگست  ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا 

طلوع از سنگ آیین است . . .

این شعر در زمانی سروده شد که مصادف با روز صدا یا سالگرد احمد ظاهر بود.

 در این بیت، احمد ظاهر تابیده است:

« ز باد و موج و رود و جاده و  دیوار  آوازیست

 زمین آماده‌ی مرگِ صدا در قلب سالنگ است »

 طلوع از سنگ آیین است . . .

 زمان مات است و شطرنجِ زمین با خویش در جنگ است

 جهان   فرسوده   و   پوسیدگی  سلطان  اورنگ   است

 نفس  درگیر  با  درد  است و   در  می گیرد  از   فریاد

 ز خون  جوشیده  خاکستر ،  دل  پر عشق بی رنگ است

گره بسته ، هوس  با  سنگ  و  عشق  و   کوه   پیچانند

 سخن سنگ است و معنا هم،  هوا سنگ و صدا سنگ است

 افق  بلعیده    فردا    را ،   زمین   لیسیده    دریا   را

عطش  سیراب   بی آبی ،  سرابِ   شور  نیرنگ  است

 ز باد  و  موج  و  رود  و  جاده   و   دیوار   آوازیست

 زمین   آماده‌ی   مرگِ  صدا  در  قلب  سالنگ   است

 مگو   افتاده ای  در  پیچ  اول ا ز  نفس ،   هشدار  !

که پیچان است وگم راه است، ره فرسنگ و فرسنگ است

 ندا‌ها  می‌ رسد   از   سینه‌ی     سنگینِ   سنگستان

طلوع از سنگ آیین است، شروع  تازه   فرهنگ  است

مگر  از   تخمِ   عشقِ    مرده  ،   سیمرغان  برون  آیند

 بخوان این دل که بس تنگ است، بزن تا چنگ د ر چنگ است

 که می‌آیی   گلستان  می شود  گلدان   هر  لحظه

خیالستان   چراغانی  ،  کتاب   سینه    ارژنگ  است

فاروق فارا نی

جون ۲۰۲۳

25 آگوست
۳دیدگاه

اشکِ احمر

تاریخ نشر : یکشنبه ۴ سنبله ( شهریور ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۲۵ اگست  ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا 

**  اشـــک احمـــر**

 

د لـم ازفــراق رویــت همـه د م عــذاب دارد

نه به بــرقــراروطاقت نه به سینه تــاب دارد

                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                 بـداز د ل بــریـزم ز دو دیــد ه اشــک احمــر

زشــراردل مپنــدارکه دوچـشمم  خـواب دارد

 

وگــر از فــراق گـلــشن  بنــواســـت  بـلبل زار

د ل مــا هـم از جــــدائــی   جگـر کبــاب دارد

 

زنگــاه  خود  ببردی دل ودیــن وصبروطاقت

کـــه  محبــت  تــو  جــانــا  اثـــــر  شــراب دارد

 

چه اثرگذاشت،رویت که زفیض عشق ومستی

 دل شیـخ و شــاب اینجـــآ هـــوس شباب  دارد

 

الــمی بــه سـیـنه دارد زشــرار دل( عـزیـزه)

زســرشک هــر دو د یــده قـدح پــر آب دارد   

 

عزیزه عنایت

هالند

25 آگوست
۱ دیدگاه

تا  کــــه  نــامِ   مـــرا  صدا کردی

تاریخ نشر : یکشنبه ۴ سنبله ( شهریور ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۲۵ اگست  ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا 

 

تا  کــــه  نــامِ   مـــرا 

صدا کردی

تا  کــــه  نــامِ   مـــرا  صدا کردی

بدلـــــم  محشــری  به  پــا  کردی 

شـــدی نزدیک و بُردی از هوشم

زیـــــور   حســن   رونـما   کردی

من به چندین هزار  امید و هوس 

همــــه  با  غصــه   آشنا  کردی 

نگرفتــــی   مـــــرا  در   آغوشت 

آه  بــــی  همتـــی  چـــــرا  کردی

لب ندادی ز  بیـــــــم  رســـــوایی

آب را  خضـــــر  بی  بقــــا کردی

کمـــــرم را شکستــــی و  رفتــی  

پیـــر خود را تو بی عصا  کردی

ســـــر سپــــــرده بُدم ندانستــــی

دل سپــــــردم دلــــم کجــا کردی

دیدی اشک مـــــــرا و خنـــدیدی

تو به خـــون دلــــم شنــــا کردی

دین و  کیـــش  تــرا  ندانستـــــم 

بی  مـــــروت  مـــــرا  جزا کردی

تو نگفتـی چه  دیـدم از دستت

درد را  بهــــــــــر  من  دوا کردی

خود تعجب کنی به گفته ای من 

یا که گویــــی  تو هـــم بلا کردی 

امپراطور  تشنــــــه  کــامت را 

پیــش محمود بی نــــوا کردی

۴ سنبله ۱۴۰۳ خورشیدی

۲۵ آگست ۲۰۲۵ ترسایی

احمد محمود امپراطور

24 آگوست
۳دیدگاه

مظلومیت زن

تاریخ نشر : شنبه ۳ سنبله ( شهریور ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۲۴ اگست  ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا 

 

مظلومیت زن

۶۱ الف

 ما زن هستیم و جهان هم ناز دارد بهر ما

 آخرین  آهسته  رفتن   ساز  دارد  بهر ما

     زیر پای ما بهشت است و سر ما در تنور   

 دود آتش  چار سو   پرواز   دارد  بهر ما

   روز ما با محنت وخواری و غم شب می شود 

 بی سر انجام و سر آغاز است رنج زندگی

 در هر  آن  انجام  یک  آغاز  دارد بهر ما

 سوژه ء حسرت به شعر شاعران هستیم و بس

زندگی آهنگ  غم  را  ساز  دارد   بهر ما

شکیبا شمیم

24 آگوست
۳دیدگاه

منتظرش هستم

تاریخ نشر : شنبه ۳ سنبله ( شهریور ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۲۴ اگست  ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا 

منتظرش هستم

کسی که من منتظرش هستم

هنوز در باغچه خدا

بدنیا نیامده

کسی که من منتظرش هستم

هنوز مرا ندیده

و در دستانم نمو نکرده

و آب رااز برکه آغوشم ننوشیده

آری کسی که من منتظرش هستم

هنوززبان مادری اش رانیاموخته

و در واژه عشق سرگردان است

کسی که من منتظرش هستم

در واژه مهر زندگی نکرده

و در دنیای سرد و پر از خشونت بزرگ شده

آری کسی که من منتظرش هستم

نامش را در دفتر عشق نمی داند

و در بیسوادی عشقدست و پا می زند

هما طرزی

نیویورک

 ۲۹ جون ۲۰۲۴

24 آگوست
۱ دیدگاه

خیالِ تو

تاریخ نشر : شنبه ۳ سنبله ( شهریور ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۲۴ اگست  ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا 

خیال تو

 تویی جان و جهانم،   دلبرِ من

 عزیز  و  مهربانم  ،   یاورِ  من

 اگر   باشی   کنارم   غم  ندارم

 تو استی مونس من‌، سرور من

ز مهرت سبزم و  فصل  بهارم

 به راه عشق تو جان می سپارم

 ندارم طاقت هجرِ  تو یک دم

 دو چشمانم به راهت، انتظارم

 دلم تنگ و خیالت  بر سرِ من

 هوایت میخزد   در  بستر من

خمارِ عطر   آغوش  تو  استم

شرابت را فشان  در ساغرِ من

۱۰ جولای ۲۰۲۴

#فرحت_رحمان

24 آگوست
۱ دیدگاه

آتش ز خاکستر جهد . . .

تاریخ نشر : شنبه ۳ سنبله ( شهریور ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۲۴ اگست  ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا 

آتش ز خاکستر جهد . . .

 روزن بزن، روزن بزن ، دیوار ها قد می‌ کشند

 در کوچه‌ی گم‌گشتگی، انکار ها قد می‌ کشند

 برزن  بزن  ، برزن  بزن،   دیوار‌ بندِ  شهر  را

بن‌بست‌ها می‌ گسترد، آوار ها  قد می‌ کشند

 دیروزگی آلوده است، صافِ هوای صبح نیست

 تسلیم افسر می‌شود، افسار‌ها قد می‌ کشند

 با سرمه‌ی بیداری ات، چشمِ حقیقت  باز کن

اندیشه دودآور شده ، پندار ها قد می‌ کشند

 درمرگ ‌شامِ این سکوت، رعدی و برقی می‌جهد

 فریادها سر می‌ زند، نی ‌زارها قد می‌ کشند

هر قامتِ بیدارِ عشق، تا  آسمان سر می‌ زند

 لبریزِ هستی می‌شود، بر دار ها قد می‌کشند

 گر این بهاران زرد شد، خورشیدِ عصیان سرد شد

 اندیشه می‌آرد  بهار ، رگبار ها قد می‌ کشند

کلکینِ سر را  باز کن ، با  بالِ  دل   پرواز کن

 از سنگ سنگِ خاکِ عشق، هشدار ها قد می‌کشند

 گوگردِ خود را هوش کن، هر چند شمع از پا فتاد

 آتش ز خاکستر جهد، تکرار‌  ها قد می‌ کشند

فاروق فارانی

 سپتامبر ۲۰۲۳

24 آگوست
۱ دیدگاه

عدالت و دولت

تاریخ نشر : شنبه ۳ سنبله ( شهریور ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۲۴ اگست  ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا 

عدالت و دولت

عدالت مفهوم وسیعی می باشد٬ که فلسفه حق و انسان را٬ به منظور عدالت اجتماعی چون برابری و آزادی بیان و عدالت اداری را٬ که اداره امور در خدمات عامه متمرکز باشد٬ است و نه برای فرد و گروهی٬ اما سوال اصلی و مهم این استکهقانون بیدون قدرت دولتی ضمانت اجرا ندارد٬ پس چیستی دولت و عدالت را٬ در چگونگی پدیداری عدالت اجتماعی و عدالت اداری چگونه تکاپو کرد؟

که در واقع حکومت قانون یعنی حکمرانی قانون اساسی و مجریان دولت٬ در پاسخگوی اعمال شان به اهداف چون توسعه کشوری استکه٬ قانون  ماهیت آن:‌ سطح آگاهی بلند مردم باشد٬ تا قدرت دولتی نتواند استبداد کند و ثبات سیاسی و حقوقی٬ از مبانی عدالت اجتماعی و اداری در متعالی لامنتهی کشوری در سیر باشد.

محمدآصف فقیری

22 آگوست
۱ دیدگاه

روحِ هیاهو . . .

تاریخ نشر : پنجشنبه ۱ سنبله ( شهریور ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۲۲ اگست  ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا 

 روح هیاهو . . .

 عشق را در کام ها در گام ها تعبیر کن

 روی برقِ تیغ،  بیداریِ  خود تصویر کن

عشق را زه  در کمانِ  آرشِ  دوران ببند

 با پرِ  بیداری و  با  جوهرِ  جان  تیر کن

 داستانِ عشق در صندوق دل جان می‌دهد

با حروفِ  اختران  بر  آسمان  تحریر کن

 عشق را چون زلزله انداز در بیخِ سکوت

آب و نان‌اش کن، به کامِ کودکان‌اش شیر کن

 عشق را روحِ هیاهو، جامه از طوفان بده

 آتش رویا ببخشش ، شورشِ تسخیر کن

 از قدم‌های  هزیمت ، راه‌ها  آزرده اند

 عشق را جوشن بساز و از فلق شمشیر کن

 سرنوشتِ بی ستاره، صبح را گم کرده است

 از طلوعِ خود سحر کن، عشق را تقدیر کن

فاروق فارانی

 آگست ۲۰۲۳

22 آگوست
۴دیدگاه

حسرتِ فراق

تاریخ نشر : پنجشنبه ۱ سنبله ( شهریور ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۲۲ اگست  ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا 

حسرتِ فراق

تو  فرشته‌ی  زمانی 

تو  شبیه‌ی  آسمانی

تو به عشق سایبانی

تو   چقدر   مهربانی 

به من بلا کشیده، رنج زندگانی دیده

*******

مه ای آتشین مزاجم

 شده ای تو ابتهاجم 

ز قضا  گرفتی باجم

همه  درد  را  علاجم

تو بهانه‌ی حیاتی، به منِ ز غم خمیده

*******

تپش و   ترانه استی

عمرِ  جاودانه  استی

بیت  عاشقانه استی 

وطن استی خانه استی

ثمر جلال عشقت، به وجود من تنیده

*******

تو  طراوت   گلابی

تو  شکوه    آفتابی 

تو   ترنمی  تو آبی 

شکری شبی شرابی

عطر گیسویی تو را من، بدماغ خود شمیده

*******

لب تو چو  غنچه گل 

دهن تو  خمره‌ی مل

سخن تو صوت بلبل

ز   برم   ربوده‌ی دل 

کرم تو کم مبادا،  به کویر نم ندیده 

*******

تو   کرامت   بهاری

تو  نوای   جویباری

تو  تجمل ،   وقاری  

تو به بی وطن دیاری

قطرات اشک هستی، به قدوم تو چکیده

*******

جبروت      آشکارم 

گل  تازه ای   بهارم

بخدا که  زرد و زارم

بنمای      رستگارم

که شکسته و پریشم، چو گل یخن دریده

*******

سر و حال من چو مجنون

تن من  فتاده   در  خون 

من و صد هزار مضمون

تو و صد  هزار   افسون

هاجوواج مانده ام من، به تو سرو نو رسیده

*******

دل خود  زدم  به دریا 

سر خود زدم به صحرا 

تو سفر نمودی بی ما 

تو  نکردی  هیچ  پروا 

لب حسرت فراقت، به لبان غم مکیده 

*******

تو  بیا  بیا   به  پیشم 

تو بمان بمان همیشم

تو بدان ز قلب ریشم 

تو  مکن  دگر  پریشم

به نثار مقدم تو، سرِ محمود آرمیده 

*******

دوشنبه ۳۱ اسد ۱۴۰۱ خورشیدی 

  ۲۲ آگست ۲۰۲۲ ترسایی 

  احمد_محمود_امپراطور# 

22 آگوست
۳دیدگاه

کابلِ ویران

تاریخ نشر : پنجشنبه ۱ سنبله ( شهریور ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۲۲ اگست  ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا 

کـــا بــــل ویـــــــــرا ن

یـا د ا یـا می کـه د رکا بـل، مکا نی داشـتـم               

               درمـیـا ن ســنـبـل وگـل،آ شـیـا نی دا شــتـم

مـیـهــن بـهـتـــر زجـا نـم،ا فـتـخـا رآ ســیـا                

             خوش چه ملک باصفا،ا فغا نْسِـتانی داشـتـم

کارم ا سـتا دی پوهـنتـون ودرتد ریس خـود                 

              نزد شاگردان عجب، شرح وبـیـا نی دا شـتم

د رمـیـا ن مــرد مـا ن بــا وفــا ی آن د یـار                 

              دو ســتـا نـی بـا خـدا ومهــر بـا نـی دا شـتـم

هم بکا بل لـوگـروغـزنی، هـم شهـرهـرا ت              

             دربـد خشان وبه هـلمـنـد، دوسـتا نی دا شـتم

مـیــلـهء نـوروز د ربـلـخ وبــلا د د یگـــرم            

                 در مــزا رشــاه مردا ن،آ سـتـا نی دا شـتـم

دربـرهـنـد وکـش وسـا لـنگ زیبـای وطـن            

                    گـلـبهـا  روچا ریکـا رو بـا مـیـا نی دا شـتم

درجـنـوبی مشـرقی وقـنـد هـاروفـار یـا ب           

                   مردم زحمـتـکـش وهـم جا نفشا نی دا شـتم

ازصـفای صالحین خوابـیده درخواجه صفا             

                    مـیــلـه جا ی بـا صـفـا وارغـوا نی دا شـتم

چلسـتون وباغ بـابـر، قـرغه وا طـراف آن

                     هـرکنـاری شهرکـا بـل، بوسـتـا نی دا شـتم

درخیا لم می نیا مد، اینچنین روز فرا ق               

                     ای بــســا درمیهن خود، گلرخا نی دا شـتم

ا ز میـا ن د لـبــرا ن رشک آهــوی خُـتــن       

                       د لـبــر ِگـلگـون رخ وشکــرلـبـا نی دا شتم

ای خـدا! روزی رسـا ن، تا بازبـیـنم کا بلم       

                      کـا بـل ویـرا ن که آ نجا، گـُلسِتا نی دا شـتم

ا زفـرا ق کشـورم،جا نم بـلب خواهد رسـید      

                      حیـدری آخَر بس است،ا زاین وآنی دا شـتم

پوهنوال داکتر اسدالله حیدری

۲۲ می ۲۰۰۵ 

سدنی – آسترالیا

22 آگوست
۱ دیدگاه

خیالِ دل

تاریخ نشر : پنجشنبه ۱ سنبله ( شهریور ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۲۲ اگست  ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا 

خیال دل

 من و این دل همه شب را به خیالش گذریم

وای  بر این  دل  بیچاره  که  سالش  گذریم

 من  و این  دل  آشنا  مخمور  نازش  بودیم

وای  بر این  دل  بیچاره  که  نازش  گذریم

 من  و این دل همه وقت  خوریم خون جگر

وای  بر  این  دل   بیچاره   کنارش   گذریم

من  و این  دل  همه  در بند    خیالش  بودیم

 وای  بر این  دل  بیچاره  که  حالش  گذریم

من  و این  دل همه  در نشه ی خامش بودیم

وای  بر این  دل  بیچاره  که  چالش  گذریم

من  و این   دل  همه   در جلوه  آتش  بودیم

وای  بر این  دل  بیچاره  که   آبش   گذریم

من  و این  دل همه  بیهوده  به  گلشن بودیم

 وای بر( شکیلا )بیچاره که در بندش گذریم

شکیلا نوید

جدی ۱۳۹۱

21 آگوست
۱ دیدگاه

دوبیتی ها

تاریخ نشر : چهارشنبه ۳۱  اسد ( مرداد ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۲۱ اگست  ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا 

یلدا

شب  یلدا  کنم   شیرین   زبانت

 اناری   سازم    و   رنگ   لبانت

 بتابم  من  برایت   شام  مهتاب

 که تا روشن شود جان و جهانت

۲۰ دسامبر ۲۰۲۳

عطر بهار

هوا خوشبو چو لبخند نگار است

 خروش نغمه‌‌ های  آبشار است

 نفس  تازه   کند   باغ  نگاهش

 نسیم    زلف  او   عطر  بهار است

۱۸ جنوری ۲۰۲۴

 بیقرار

حنا در دست من نقش و نگار است

 برای  دیدنت   دل   بی ‌ قرار است

 به روز   عید آ‌ ! کز    شوق  دیدار

 خو‌شی  عید من یک  بر هزار است

۱۱ اپریل ۲۰۲۴

هما باوری

جرمنی

21 آگوست
۱ دیدگاه

لیبرالیسم در مهار امپریالیسم

تاریخ نشر : چهارشنبه ۳۱  اسد ( مرداد ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۲۱ اگست  ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا 

لیبرالیسم در مهار امپریالیسم

امروزه قدرت های جهانی چون: آمریکا٬ اتحادیه اورپا٬ چین و روسیه برخلاف پسا ۱۹۹۲ که قدرت جهانی تک قطبی آمریکا بود٬ است. اما تجویز بر تشخیص اینکه چطور کشورهای جهان سومی مانند افغانستان از گزند امپریالیست های غربی و شرقی در امان بماند٬ راه جز حاکمیت ملی از مسیر ملت سازی نیست. زیرا حقوق بین المللی عینیت یافته حقوق داخلی می باشد. یعنی سرکشی های قدرت جهانی مثلاً آمریکا در بازی های بین المللی٬ توسط مجلس نمایندگان مردم آمریکا مهار شده است.  

لیبرالیسم افغانی که ضرورت ملت سازی در کشور ماست٬ از فلسفی شدن متون دینی و سیر معرفتی پدیده ها٬ دست یافتنی و سازنده می شود. که نباید الگوهای رایج حکومتداری را٬ نیز فراموش کرد٬ که چون نظام های: ریاستی٬ پارلمانی٬ و نیمه ریاستی و نیمه پارلمانی مطلوب تجربه شده اند.  

لیبرالیسم را در مقابل امپرالیست های متجاوز چون قانون اساسی گرایی٬ نیز می توان تعریف کرد. و رسیدن افکار عمومی به فضیلتی که خصایص شان٬ قانون اساسی باشد٬ طلوع سعادت همانا حاکمیت قانون در واقع بیدون غروب برای چندین نسل ثبات سیاسی می گردد.

آنچه عدم یا فقدان لیبرالیسم می گردد٬ در نخست تهاجم امپریالیستی نیست. جهل موجود جامعه سیاسی یا فقدان عقلانیت سیاسی می باشد٬ که بستری برای تهاجم قدرت های جهانی می شود.

 

محمدآصف فقیری

21 آگوست
۳دیدگاه

موجِ غریب

تاریخ نشر : چهارشنبه ۳۱  اسد ( مرداد ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۲۱ اگست  ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا 

موج غریب

تو آن موج غریبی

که مرا به ژرفای دریای نیلگون می بری

تا عشق را

در چشمان ماهیان نقره یی پیدا کنم

و در دستانم

لغزنده و تابنده گردی

وتو آن موج غریبی

که مرا با اوج سرکشی ها ی بی دلیل

و خواسته های پر رنگ

و فریاد های بیصدا می بری

تا بودنت را

در دیواره های سروده هام حکاکی کنم

آری تو آن موج غریبی

که در التماس یک غروب بی تدبیر

سکوتم را فریاد می زنی

و مرا تا بی انتهای پیوند ها می بری

تا حماسه ی دوست داشتن را

در گوشت زمزمه کنم

پر از نیاز

و پر ازگرما…

هما طرزی

ویستچستر

 ۶ جولای ۲۰۲۴

21 آگوست
۱ دیدگاه

عقلِ هستی

تاریخ نشر : چهارشنبه ۳۱  اسد ( مرداد ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۲۱ اگست  ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا 

 

عقل هستی

آرزوی دل  را  بـر لــوح  رویـا می کـشم

شکل فریاد سکوتـم را چه گویا می کشم

آنچه بر دل نقش می بندد تجسم می دهـم

آن چه در پنهانِ سـر آید هـویدا می کشم

نـرگس وبـرگ شقایق را از  دیـوار باغ

درمیان لاله های دشت وصحرا می کشم

در نگاه بـیکـران چـشمِ احـساس و خیال

اوج مستی از دل جـوشـان مینا می کشم

گـره هـا افـتــاده در تار نـواخـیـز طـرب

درطلوع صبحدم هـرعقده را وا می کشم

از تصـور صـورتی بـندم در قـاب زمان

بی ابـد وهـم ازل را پـیش بـیـنـا می کشم

قصۀ آغاز و پایان سربه سر افسانه است

جاودان اشکال بودن رابه هرجا می کشم

در دل کیهان دیـدم کهکشان ها بی شمار

بیکران عشق شدن در ذهن دنیا می کشم

سازهستی کهکشانهارابه رقص می آورد

جلـوه یـی از آن بـر یاد نکـیسـا می کشم

ارتعـاش تار هـستی نغمه هـا دارد به دل

پــرتــو آیــیـــنـه و امــواج آوا می کـشـم

ساز بزم کهکشان را گـوش دل ها بشنود

ایـن خـیـالات زمین را تـا ثـریـا می کشم

چهرۀ نـور و انـرژی از دل اســتاره هـا

برکتاب عقل هستی رُک وخوانا می کشم

تـا فـضـای ذرّگانِ نــور وحــدت آورنــد

نظم هستی در وجود فکرو معنا می کشم

حرکت ابحارهستی جوش وتوفان می کند

صد هزارن گوهراز اعماق دریا می کشم

هـرکه باشــد ذره یـی از منبع انـوار حـق

ازدل هرذرۀ صد موسی و عیسا می کشم

لحظه ها درسایه سار سرو دیرین سرکنم

حالت زرتشت را بر ذهـن بـودا می کشم

عـقــل کل فـلسـفی را در تکامـل بـنـگـرم

رسـم حجم ذهن انسان را سـراپا می کشم

عشق و رویا ومحبت رنج دل را می برد

سوزودرد هجر و غربت را تنها می کشم

با پر و بال فـروغ دل کـنــم سـیر و سفـر

بر رُخِ سـیمرغ کـوه قـاف عـنـقا می کشم

بـاز سـیـمـیـن خـیـالـم را بـه پـرواز آورم

تـیز تـر از نـورِ هُور تا ناکجاها می کشم

لاشـخواران را نمی آرم ز تاریکی برون

تا همـای نـور جـان بـر قله بـالا می کشم

وحـشـت افـراطـیـت دیـری نمی آرد دوام

از دل تاریک شب خورشید فردا می کشم

عـشق و احـساس و تمنا را بر لـوح خیال

بـانگاه خـامـۀ رویـا چــه زیـبــا می کشم

۱۴ آگست ۲۰۲۴

رسول پویان

20 آگوست
۱ دیدگاه

نظمِ دوزخ

تاریخ نشر : سه شنبه ۳۰ اسد ( مرداد ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۲۰ اگست  ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا 

غزه در زیر پاهای فاشیسم سفید در پشت نقاب های «دموکراسی»، صهیونیسم و… نابود می شود…. اما آیا جهان پایان یافته است ؟ نه، کودک فلسطینی و کودکان همه سرزمین های غارت شده هنوز زنده اند و عدالت ققنوسی است که می سوزد و اما با مرگ نمی سازد…

  نظم دوزخ

این شکستِ بیکران ، در یک کران خواهد شکست

 جاودانی‌یی گسستن ،  جاودان  خواهد شکست

 در  تنِ   امید  ها ،  خونِ   نوی   خواهد  دوید

 این تبِ تسلیم در رگهای جان  خواهد  شکست

 آنهمه    زنجیره  ‌های    درد  های   بی   سحر

 کهکشان هم گر شود، چون کهکشان خواهد شکست

عشق با پاهای عریان در  گذر از  صخره هاست

 زخمِ پاهایش زمین را با  زمان  خواهد شکست

 گم  شوید  ای  مردگانِ  مرده‌  خویِ  مرده‌ بو

 آن‌چه نشکستید اکنون، عشقِ مان خواهد شکست

مرگ در حلقوم هستی  سرمه‌ی تسلیم ریخت

این سکوتِ مردگان را  زندگان  خواهد شکست

 چشمه ها!  با  رود  ها  پیوند تان  پیچنده باد

 از دمِ عصیانِ تان،  کوهِ گران  خواهد شکست

نسلِ از نور و زلال و عشق و خشم و درد و سنگ

 نظمِ دوزخ در زمین  و آسمان خواهد شکست

 روی گورِ ما  شقایق  با  فلق در  رقصِ عشق

ظلم و ظلمت از کران تابیکران خواهد شکست

فاروق فارانی

 سپتامبر ۲۰۲۳

20 آگوست
۱ دیدگاه

شوخِ باده پیما

تاریخ نشر : سه شنبه ۳۰ اسد ( مرداد ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۲۰ اگست  ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا 

شوخِ باده پیما

تنها   و  بی   تکلف    یار   جوانم  آمد

 با شاخه ی  صنوبر    آن  مهربانم آمد

 شد بسترم  معطر از  نگهت  وجودش

 جانم رسیده  بر لب روح  و  روانم آمد

 « دیشب بخواب دیدم ان سرو سایه بانم

 سرو روان  دلکش  در بوستانم آمد »

 داده نوید  هستی در تار و   پود دیده

 برق جمال حسنش خورشید  نو رسیده

بر  دشت    پاک   سینه   آرام   آرمیده

« آن سرو قد کشیده و آن ماه نو‌دمیده

 چون آهوی رمیده ، آن دلستانم آمد »

 احساس عالی اش را ،‌جا دردلم نمودم

 نور و طلوع حسنش  در  منزلم نمودم

 دل باز تا  سحر گاه  از  مشکلم نمودم

« غواص چشم آبی خود شاملم نمودم

بوی  بهار  و  بلبل  در  آشیانم  آمد »

 دنبال  لقمه  نانی  تا  گشته ام مهاجر

 بشکست گردنم را  آن نطفه های کافر

 رنجید  قلب  زارم   از  دسته ی  اجابر

« من همچو قیس عامر آواره و مسافر

 او لیلی  مهاجر ،  در  کاروانم   آمد »

 ان ماه چون بدیدم بر طرف او دویدم

آلوی لب گزیدم یک جرعه  لب چشیدم

 افشان نموده زلفش من شکر میکشیدم

« تا روی او بدیدم چو غنچه بشکفیدم

 ان شوخ  باده  پیما  آرام  جانم امد»  

 خندید و مست گردید ان  دلبر گریزی

 بستم به دام پایش با  تار  مهر دوزی

 بگذشت عمر شیرین با  بیت دلنوازی

 « گفتم به آتش عشق تاکی دلم بسوزی

 گفتا که از تو این کار کی در گمانم امد»

 نامت وطن چه زیباست ورد زبانم آمد

 مادر ترا چو …گویم خ ون در رگانم آمد

 بوی ز خاک  مشکی  افغانستانم آمد

 آزاده پر  غروریم  فخر «امانم » آمد

« بشکست استخوانم دشمن به تیغ جهلش

 شاید نمرده باشم نور «لیانم »آمد »

 هما احد لیان

۱۹ آگست ۲۰۲۴

جشن آزادی مبارک

20 آگوست
۳دیدگاه

دلِ بیسواد

تاریخ نشر : سه شنبه ۳۰ اسد ( مرداد ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۲۰ اگست  ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا 

دل بیسواد

۶۰ الف

خواب شو ای دل که تنها این هنر باشد ترا

 رو گنه  کن  عاقبت  کنج  سقر  باشد  ترا

بیش گفتم کم شنیدی  طفل بازیگوش من

 سنگ خواهد خورد بر  فرقت خبر باشد ترا

 هر چه را من می نویسم در خفا  می خوانی اش

 راست گو آخر چه اندیشه  به سر باشد ترا

خوب میدانم کجا هر نیمه ء شب می روی

 خوب می دانم  که حال ِ  در بدر باشد ترا

اصلا از  تو  انتظارم  نیست  تا بهتر شوی

 آب نندازم به  پشتت  گر سفر  باشد  ترا

 هست و بودم را گرفتی هست و بودت کرده یی

 کاش اما یک الف  هم  در جگر  باشد ترا

کی زنی سنگی  دگر  تو  خانه ء  زنبور را

هوش گر بر  معنی ِ حرف   پدر  باشد ترا

 لایق ِ من نیستی یا  لایقت    من  نیستم

 چشم کورت را چه گویم  گوش کر باشد ترا

شکیبا شمیم

 ۲۰۱۷