۲۴ ساعت

05 جولای
۳دیدگاه

چکیده های قلم

تاریخ نشر : جمعه ۱۵  سرطان ( تیر ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۵ جولای ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

چکیده های قلم

زدوری وطــن  زارم  هـمیـشه

جگرخون و دل افگارم همیشه

بــرای دیــدن  مــام عـــزیــزم

دعـا دارم به غـفـارم هـمیـشـه

۱۷ می ۲۰۲۴

زهجرانت  وطن حالم   تبـاه  شد

همه عـمـرم  بیـادت ، پـرزآه شد

اگر وصلـت ن گردد ،حاصل من

 همـه عمرم بدون شک تباه شد

۱۸ می ۲۰۲۴

مسـلمـانـان کسـانی شـاد بـاشنـد

که درمـلک خـودی آزاد بـاشـند

به شـادی ها وغـم با مردم خود

زغم غمگین،زشادی شاد باشند

۱۹ می ۲۰۲۴

برفتی زپـیـشم ای جـان مادر

نـمـودی پـریـشم جـانـان مادر

نـدانـم چـه سـازم ازدوری تـو

خدایت دهد صبر،ریحان مادر

۲۰ می ۲۰۲۴

خــداونـدا! قـیـوم جـان  بـشـیــررا

دهی پـاداشش دردنـیــا وعـقـبــی

چوخدمت میکـندفـرهنگ مُلـکش

همیشه درتلاش،روزها وشب ها

۲۳ می ۲۰۲۴

دوری وطـنم کـرده چـوبـیـمـار مرا

جوروستم روزگار،عجب خوارمرا

عمرم سـپری شـد،بـه دوری وطـن

یـارب! زکـرم رسان، به دلدار مرا

۱ جون ۲۰۲۴

الا ای طـالـبــان ،بـنــده زشـیـطـان

نمـودیـد مـلک مـا ،ویـران ویـران

شوید رسوا به این دهروبه آن دهر

بـگـردد جـای تـان،درقـهــرنـیـران

۲ جون ۲۰۲۴

نه سنی باشـم، نی شـیعـه وطندار

مـسلـمـان باشـم وامـت زمـخـتـار

هرآنکس دشمن افغان ستان است

کنـد بـزرنـفـاق هرجا بـه صد بار

۳ جون ۲۰۲۴

وطـن  از درد و آلامـت   چـه سـازم

زدوری دشت  و دامانت   چه سازم

نـگــردد گــر نـصیـبــم  دیــدن  تــو

بـه دورازشـهـــرپـغـمــانـت چــه ســازم

۴ جون ۲۰۲۴

از دست ظالمـان وزجـمع پای لجان

درنیم قرن شده وطنم خاک وخاکدان

 کرزی غـنی باهـمـه نـوکـران خصم

کردند قتـل عام که نکـردست،نازیان

۴ جون ۲۰۲۴

ای خدا!عیدی رسان  بر  کشورم

تا که آرامی شـود،  سرتـا  سـرم

 شـرّظالم هـا شود،نابـود همیـش

صلح راستیـن آیـد، دایـم مـادرم

۴ جون ۲۰۲۴

“من از بیگانگان هـرگـز ننالـم

هر آنچه کرده با ما، آشنا کرد”

هـمه خلـقی وپـرچـم،نوکـرغـیر

مجاهـدها بنام ،دور ازخـدا کـرد

پوهنوال  داکتر اسدالله  حیدری

۵ جون ۲۰۲۴

سدنی – آسترالیا

05 جولای
۱ دیدگاه

اسهال و استفراغ در نزد اطفال

تاریخ نشر : جمعه ۱۵  سرطان ( تیر ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۵ جولای ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

اسهال و استفراغ در نزد اطفال

این موضوع یکی از شایع ترین واقعات دوران کودکی در نزد اطفال میباشد. اسهال به حالت گفته میشود که مدفوع طفل بیش از حد آبکی باشد که از باعث آن طفل آب بدن خود را از دست میدهد. استفراغ حالت تخلیه معده میباشد که با فشار از طریق دهن خارج میگردد و به صورت غیر ارادی میباشد که  در این موضوع یک ریفلاس غیرقابل کنترول ذیدخل میباشد که محتوای معده را از طریق دهن خارج می کند.نوزادان در ماه های اول زندگی یک مقدار شیر را بعد از مکیدن دوباره به قسم استفراغ اشتباع مینمایند زیرا چندان مهم نبوده و آهسته آهسته تا سن یک سالگی خودبخود بهبودی حاصل میکند. اما اگر طفل بعد از مکیدن شیر فوراً و به صورت متکرر یک مقدار آن را دوباره استفراغ میکند و این موضوع به قسم دائمی میباشد در این صورت امکان آن میرود که طفل مواد غذایی را که از مسیر مِری به معده انتقال میدهد، در یک قسمت یک اندازه مشکلات دارد. بدین معنی که عضلات مِری و معده هردو بصورت نرمال وظایف خود را انجام داده نمی توانند. پس در همچو واقعات احتمال آن میرود که در قسمت اتصال معده یا روده یکنوع انسداد بوجود آمده باشد که باعث استفراغ متکرر طفل بعد از مکیدن شیر مادرش میگردد. پس درهمچو حالات طفل حتماً تحت معالجه دقیق متخصصین مربوطه قرار گرفته و تداوی مناسب اجرا گردد.یک سلسه عوامل دیگر مانند: ویروس ها و عفونت های گوش، گاستروانترایت و مسمومیت ها هم میتوانند همچو واقعات را برای طفل بوجود بیاورند لیکن واقعات آن کمتر به ملاحظه می رسد.

نوت:

اگر طفل تان به فاصله های کم بعد از مکیدن شیر آن را به قسم استفراغ دوباره بیرون می راند، سعی کنید که تعداد شیردادن را بیشتر ساخته ولی از مقدار آن در هر مرتبه یک اندازه کمتر نمایید، که در همچو حالات نتیجه خوبی بدست می آید. ضمناً هنگامیکه طفل تان شیر می مکد یک مقدار هوا را نیز بلع می نماید که هوای بلع شده سبب افزایش فشار معده طفل گردیده و باعث استفراغ نزدش می گردد. در همچو حالات مادر طفل را بعد از شیر دادن در بغل گرفته سرش را روی شانه خود قرار دهد در این صورت طفل هوای بلع شده را به قسم آروغ از دهن خارج می کند. نقطه مهم دیگر اینکه زمانیکه طفل را میخوابانید کوشش شود یک مرتبه در پهلوی راست و در مرتبه دیگر به پهلوی چپ بخوابانید.

نوت:

اگر طفل تان قدرت غلتیدن به طرف راست یا چپ را ندارد و خورد است در این صورت حتماً طفل را پشت بخوابانید که این موضوع خیلی مهم بوده و گاهی باعث مرگ های ناگهانی طفل میگردد.

حالا در موضوع اسهال که میتواند به علت های عفونی ، ویروسی و یا باکتریایی نزد اطفال بوجود آید این نوع اسهالات دائماً با استفراغ یکجا به ملاحظه می رسد و تا اندازه ئی نزد اطفال سنین  ۵ ساله و کمتر از آن میباشد. این موضوع ابتدا به قسم خفیف بملاحظه می رسد اما اگر کودک از باعث اسهال و استفراغ دچار کم آبی گردد در این صورت خطر جدی را برای سلامتی طفل بوجود می آورد که در همچو حالات چون فوراً آب وجود را زیاد میبازد بناً تداوی عاجل ضرورت دارد باید به طفل مایعات جوشانده، زیاد داده شود و هیچگاه خودسرانه به طفلبدون مشوره طبیب معالج ادویه داده نشود. مایعات که به طفل داده میشود حاوی مقدار زیاد الکتولیت ها میباشد که بنام  ORS یاد میگردد و در تمام ادویه فروشی های شهر وجود دارد. اگر در همچو حالات طفل تداوی مناسب نگردد و آب کافی به طفل داده نشود طفل فوراً کم آب شده یک حالت خواب آلودگی داشته و زبان، دهن، و لب های آن خشک، چهره آن خاسف و چشم هایش فرورفته بنظر می رسد.دست ها و پاهایش سرد و توقف ادرار هم دارد. اگر جلد طفل ملاحظه شود بالای جلد خطوط موازی به ملاحظه می رسد، طفل میل به بازی نداشته و درجه حرارت بدن آن بلند(بین ۳۸  تا ۳۹ درجه سانتی گراد) بوده و گاهی نسبت درجه حرارت بلند، طفل از حالت نرمال خارج و حتی هزیان می گوید بناً در همچو حالات برای بهبودی طفل را هرچه زودتر به شفاخانه برده و تداوی عاجل صورت بگیرد. هیچگاه در منزل تداوی خود سرانه نگردد و از دادن انتی بیوتیک ها و ادویه ضد استفراغ به طفلجلوگیری شود فقد به هدایات طبیب معالج اجراعات گردد و برای مریض زرقیات سیروم هم توصیه میگردد.

 

با احترام:

داکتر علیشاه (جوانشیر) ، متخصص امراض داخله

سدنی _ آسترالیا

 

05 جولای
۳دیدگاه

شعرِ نبودن ها

تاریخ نشر : جمعه ۱۵  سرطان ( تیر ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۵ جولای ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

شعرِ نبودن ها

نه موجی   است   دریا  را  نه  اوجی  است   بالا را

 نه شیدایی ست شیدا را نه  رسوایی ست  رسوا را

 نمک شیرین، شکر شور است ، شوری نیست در شیرین

نه تنها   است   فرهاد   و نه   فرهادیست   تنها را

نه خون از دل چکد دیگر که خود دل خون مکد در بر  

 نه داغی است در لاله ، نه سرخی است صحرا ر ا 

نه پیدا  میشود     پنها ن    نه پنهان  میشود  پیدا

نه خوفی  است  پنهان   را  نه بیمی  است پیدا را

نه آتش   شعله   خیزاند   نه  باران    آب  ریزاند

نه اشکی است در چشم  و نه  نوری  است بینا را

شکیبا شمیم

 

05 جولای
۵دیدگاه

مخمسی بر غزل زیبای محترم نذیر ظفر

تاریخ نشر : جمعه ۱۵  سرطان ( تیر ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۵ جولای ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

مخمسی بر غزل زیبای محترم نذیر ظفر

کاش از هـــــر که  تـرا  من بیشتر میدیدمت

در میــــان فالیـــــز و کـوه  و کمر میدیدمت

یـــا کمـاکان از جـغ دیــــوار و در میدیدمت

کـــاش یکروزی بجــــــایی  بیخبر میدیدمت

غافــل از چشـــــم  رقیبان  خوبتر میدیدمت

**********

گــــرد دامن تو دارد جلوه ی صــــــد انجمن

عطـر گیسویت نـــدارد شاخــــه های یاسمن

تابکی ســازی تو این بیچاره را سر در کفن 

دیـــر شد اما نشد وصــــــلت میسر بهر من

آرزویــــــــم بود تــــا بار دگــــــر میدیدمت

**********

ای فدایت  همچو من  در هر سخن خندیدنت

در بهارستــــــان دل نازم گهـــــر روییندنت

نالـــه ها کــردم  ولــی شادم من از نشنیدنت

می شدم چون  غنــچه  خنـدان ازنسیم دیدنت

چون هـلال عید گر من  یک  نظر  میدیدمت

**********

نرگس چشمت کـــرامات  و لبــت آب حیات 

قد چو سرو ناز و رفتارت تو باشد اکروبات 

از منِ دلــــداده هر دم میبــری عزم  و ثبات

روز من میبــود عید و شام من  مثـــل برات

بخت  اگر میــداشتم  شام  و  سحر میدیدمت

**********

با رقیبــــــان میکشد مـــا را گرم جوشیدنت

میکنـد محمود  را  ویــران  سخن سنجیدنت

کرتـــه ی زرد تو دامِ شد  به  دل  دزدیدنت

وقت  بیداری  نگشــــــتم  مستفیـد از دیدنت

کاش در خوابــم شــبی ای مهرور میدیدمت

احمد _ محمود _ امپراطور  #

بامداد جمعه ۱۴ سرطان ۱۳۹۸ خورشیدی

برابر با ۵  جولای ۲۰۱۹ ترسایی

05 جولای
۳دیدگاه

لبِ میگون

تاریخ نشر : جمعه ۱۵  سرطان ( تیر ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۵ جولای ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

لبِ میگون

کمترین چیزِ که از او مانده  بمن دیده ی تر

هم چنان  اشکِ شب  و آهِ  سحر خونِ جگر

هر کجا هست  خد ا پشت  و  پناهش بشود

این  دعای منِ شیداست به هر شام و سحر

دیده بر راه  بَود  تا  که  رسد  نامه  رسان

من و چشمانِ  تر و خونِ  جگر دیده به در

شود   آیا    که    بیاید    و دلم   شاد کند ؟

تا دری میکده  رقصم  نه به  پا  بلکه  بسر 

شود   آیا   که   او  بیاید  نفسم  تازه  شود

دست  خود  حلقه  کنم   دَورِ کمر   بارِ دگر

نذر کردم  به   دری  میکده  رقصان  بروم

گر خدا  خواست  بیآید  لبِ  میگون  ز سفر 

این غزل  را به سری راه  تو خوانم  صنما

و کنم فرش به راهت  سرو تن جان و جگر

طاهری  تا  بسحر دست  به  دعا پیش خدا

که  خدا  حفظ   کنی  دلبرِ   ما   را  ز خطر

سیدآصف طاهری

 نیدرزاکسن-آلمان 

۱۶ جنوری ۲۰۲۴

بحر: رمل مثمن مخبون محذوف 

فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن

04 جولای
۱ دیدگاه

دامِ انزوا

تاریخ نشر : پنجشنبه ۱۴  سرطان ( تیر ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۴ جولای ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

دام انزوا

 بزم دردِ  خانه‌ی  ما   در بِرون

 گرم شد در این زمان و آزمون

 تلخیِ    تبعیدِ      آزادیِ     ما

بست‌  راهِ رونقِ   شادیِ    ما

روزگار   میهنِ  ما    تیره  شد

 ملّتم آ  واره   و   بیچاره   شد

 این همه  درد  و  پریشانی ما

حاصل جنگ است و ویرانی ما

ماجرای فقر و بیکاری به اوج

 قلبها زخمی و بیماری به اوج

 اوجِ  یاس  و  نا امیدیِ  زنان

حقِ شان  بازیچه‌ی  اهریمنان

 خانه‌ی   ما  از  نبرد   دیگران

مجمر داغ است و جای نوکران

 راه دشواری  که  پایانش نبود

 دارد این ملت که شایانش نبود

 هر گلو  سر داده ‌   فریاد  بلند

 زانکه آزادی شده در قید و بند

 ملتی  افتاد ه   در  یک   انزوا

در میانِ   کوچه  های  غم رها

 این همه فریاد ها بر  پا  چرا؟

این همه جور و ستم بر ما چرا؟

 امتدادِ   شامِ  تیره   تا  به کی؟

 از سحر دوریم و خیره تا به کی؟

 از شعار “ حق ” و تکریم  بشر

خسته ام  از  این  ریا  کاری دهر

۴ جولای ۲۰۲۴

فرحت_رحمان

04 جولای
۱ دیدگاه

مخمسی بر غزلِ زیبای حاجی صاحب « محمد یونس صحاح »

تاریخ نشر : پنجشنبه ۱۴  سرطان ( تیر ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۴ جولای ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

مخمسی بر غزلِ زیبای حاجی صاحب « محمد یونس صحاح »

 

قند لب .  .  .  

 قندِ  لبت   بنوشم   هرگز   زیان   ندارد

احساس عشق و مستی  قید  زمان ندارد

این وصلت خدا داد  حرف  و  بیان ندارد

«احساس چون کند گل پیرو جوان ندارد

اظهار درد مندی هر این  و آن  ندارد »

در باغ   سبز  چشمم   تخم   امید  پاشی

آب از دهن بریزی یک ساقه ی رواشی

در حفظ    آبرویم  دانم  که   در  تلاشی

«عاشق شدن چه عیب آست درهرکجا که باشی

بت خانه یاکه مسجد، جای ومکان ندارد»

در کار و بار هستی  مشفق می ‌توان بود

با همنوع  و رفیقت  ملحق  می ‌توان بود

در خدمت  عزیزان  صادق می ‌توان بود

« درکار وبارهستی باعشق می ‌توان بود

نقشی  در این  زمانه  تیر و کمان ندارد»

در وادی محبت چون سبزه می ‌توان بود

بوس و بغل که باشد با مزه می‌ توان بود

گل لاله ها  بخندد هر لمحه می ‌توان بود

« با یاد روی دلبرهر لحظه می توان بود

سیر و سفربه کویش وقت و زمان ندارد»

 لبخندعشق ومستی درخصلت جوان است

موج عظیم سرکش در بحر بیکران است

عیش و نشاط  هر دم دردامن زمان است

« بار گران غم ها بر دوش عاشقان است

بر دیگری   نماند  تاب   و  توان  ندارد»

فرسوده  شد  وجودم  در کار و  زار دنیا

راحت  کجاست  ما  را   در هر  کنار دنیا

مهتاب  هم    نخندید   در  شام   تار  دنیا

« قامت  خمیده  ما  را  در زیر  بار  دنیا

بار گران  ما   را  هفت   آسمان   ندارد»

حاصل  نشد ما را  یک  لحظه  شادمانی

دیریست  کوچ کرده  از  کوچه ها جوانی

پژمرده  نو  نهالان    در  فصل  زندگانی

« باغ  امید  مردم   زردینه   شد  خزانی

پرونده ی غمین است هیچ امتحان ندارد»

 بیچاره وغریب است یک لقمه نان ندارد

هر جا  رَوّد  مسافر ، جاه  و مکان ندارد

از درد و رنج مردم ، سود  و زیان ندارد

حال و احوال خود را شرح  و بیان ندارد

« از درد  بی شمارش  شاعر زبان ندارد

بیت اول به تکرار شربش  زیان ندارد »

هما احد لیان

ساعت شش صبح ۴ جولای ۲۰۲۴ 

شهر کراچی

04 جولای
۱ دیدگاه

طورِ عشق

تاریخ نشر : پنجشنبه ۱۴  سرطان ( تیر ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۴ جولای ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

طور عشق

امشب نشسته بودم در کوه  طور عشقم

او ذرّه جلوه ی کرد اکنون   تنور عشقم

آتش دمید دمادم آن   ساقی   شرر خوی

باده ز دیده جوشید مخمور  شور عشقم

از برق تیغ نازش خورشید  می هراسید

بایک گلو تغافل  حیرت  به  نور عشقم

از مسکَنِ حضورش در سینه مشت خون را

بی تاب می تپاند  چندانکه  زور عشقم

از جام سرمه سایش یک جرعه سرکشیدم

فریاد و ناله کر شد،غرق  بحور عشقم

با لشکرِ نَفس ها کُ او قاصدِ نگار است

در سینه می خرامد ساز و سرور عشقم

سودای نرگسش  را به  نقد  جان خریدم

محشور صد قیامت ، توفان صور عشقم

درهستی و عدم چون مستانه جلوه کردم

در عالم   تناسخ   زنده   به  گور عشقم

شبنم ز فرصتِ  کم ، سر  بر ندارد  آخر

سربا ز و  پاسدارِ  مهرِ   حضور عشقم

از  عالمی  جمادی  ما  را  کشید برقش

مدیون    جلوه   زار  سبز مرور  عشقم

محمد ادریس بقایی (قطره)

04 جولای
۱ دیدگاه

صعب العلاج

تاریخ نشر : پنجشنبه ۱۴  سرطان ( تیر ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۴ جولای ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

صعب العلاج

ترا صعبُ العلاج  دردیست مرا  در نسخه دارویش

کُحل  بَر  چشم  میدار  گردى  خیزد  از سرِ کویش

اگر   خواهى    نسازى   تیره     کانونِ   محبت را

میاور بر زبان  الفاظِ   زشت    چینى   به  ابرویش

وگر خواهى  گذارد  پینه  بر هر   زخمى  ناسورت

بکش  دستى  ز  الطاف  و محبت  بر سَرو  رویش

حضورِ  جمله  فرزندان  و  فامیل  حُرمتش  میدار

بگو  قربانِ  آن  چشمانِ  پُر  افسون   و  جادویش

نوازش  بهترین   رَسم  و  رواجِ  مهربانى  هاست

بگیرش   سخت   در آغوش   استشمام   گیسویش

همیشه    شاکر  و  منت    گذار و   عزتش   میدار

دلش  بر دست  گیر  و  با محبت   مَیل   بر سویش

گذار  یکسو  برادر ،  زن  ستیزى  هاى   میهن را

تلاش  میدار خواهر  ، تا  نسازى زشت و بدخویش

هر آنکس  نسخه  را   با  چرب  زبان  ها  بیازماید

( فروغِ ) دیده مى بخشد  بَچشمان  یارى مهرویش

حسن شاه فروغ

۲۹ جون ۲۰۲۴

04 جولای
۳دیدگاه

درمانِ دل

تاریخ نشر : پنجشنبه ۱۴  سرطان ( تیر ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۴ جولای ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

درمان دل

بر سر بالین  من ای  نازنین   دلبر بیا

جان من بادا فدایت  یار جان  پرور بیا

گرنداری  میل   دیدارِ   مرا  در زندگی

بر مزار ما غریبان  ای  پری پیکر بیا

نور چشم دیده ای  بیمار من شو یک شبی

یک نفس در کلبه ام ای شوخ افسونگر بیا

بوسه بخشا تا بنوشم از لبت  آب حیات

تشنه‌ی  لعل  لبانم  چشمه ‌ی  کوثر بیا

ساقیا  افسرده حالم  تشنه‌ ی جام وصال

با می و پیمانه و با باده   و   ساغر بیا

دردمند و بی علاجم  تشنه‌ ی  دیدار تو

از پی درمان دل  ای  دلبرم  از  در بیا

عالیه میوند

۹ دسامبر ۲۰۲۳

فرانکفورت

04 جولای
۳دیدگاه

گردِ ملال

تاریخ نشر : پنجشنبه ۱۴  سرطان ( تیر ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۴ جولای ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

                             گرد ملال                                                            

غبار تیره اندوه گرفته قلبم را

تاشود دانه های بارانی

درآسمان چشمانم

تا بخواند غم درونی من

تابشوید رخم زگرد ملال

تاکند قصه های مخفی من

آشکارا به عیب جوی زمان

وانگه سنگ زمانه بر سرمن

چو فرو  ریزد همچو بارانی

که تویی پر گناه ترین زمان

زانکه عشق است جرم و عصیا نت

لب به لب می دود فسانۀ تو

همه جا قصه های عاشقانۀ تو

گفتم ای خورده گیر باب حسد

تو مگر نیستی درین پهنا ؟

جای قلبت نهاده سنگی را

در ازل آفریده گار مگر؟

نشگفتست در برابرعشق انسان

رهی تو نیست راهی  پاک دلان

عشق است عشق: بخششی یزدان      

عزیزه عنایت

۱۲ جنوری ۲۰۰۷

هالند

04 جولای
۱ دیدگاه

به یادِ بهشت

تاریخ نشر : پنجشنبه ۱۴  سرطان ( تیر ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۴ جولای ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

به یاد ِ بهشت

 در  کارگاه ِ  چرخ   متینی  ندیده ایم

تلخی  هزار  داده  شیرینی  ندیده ایم

گفتند روزهای  شیرین  هم  فرا رسد

 جز ناله  های ِ تلخ ِ حزینی ندیده ایم

اندر کجی مهارت ِ مردم  به اوج  شد

 در راستی  و عجز  قرینی  ندیده ایم

 هر یک به آسمان بکشد تیغ خودسری

 در بین ِ این جهال  زمینی   ندیده ایم

گفتند  راستکاری  نگفتند  مکر ِ زهد

 هریک  شد آنچنان ، چنینی ندیده ایم

 هریک دهان کشود به تعریف خویشتن

جز فخر و  افتخار  به  بینی  ندیده ایم

گوشم ز قیل و قال بسی خسته خسته شد

 خاموشی را به  کاسۀ  چینی ندیده ایم

 زاهد ازآن سرا بزند ساز ِ وهم و جبر

 در این  سرا  کشاده  جبینی ندیده ایم

 دوزخ نموده اند  بیاد ِ  بهشت ِ خویش

 خوش گشته در گمان، یقینی ندیده ایم

 این گوهر ِ سخن تو همایون مده به باد

 خوشتر ز کنج ِ گوشه نشینی ندیده ایم

 همایون شاه « عالمی »

 سوم جولای ِ ۲۰۲۴ میلادی

04 جولای
۱ دیدگاه

آزادی بیان و شبکه های اجتماعی انترنتی افغانها

تاریخ نشر : پنجشنبه ۱۴  سرطان ( تیر ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۴ جولای ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

آزادی بیان و شبکه های اجتماعی انترنتی افغانها

ماقبل بیان و آزادی آن٬ عمق بینش بر پدیده ها یا شناخت و استنتاج پدیده ها٬ از فعالیت روزانه در مطالعه توانایی گفتار و حل معضلات اجتماعی را٬ محصول می شود.

در این حالت وسیله های بیان که شامل:‌ مطبوعات٬رادیو و تلویزیون و در عصر کنونی انترنت و شبکه های اجتماعی میباشند٬ غنیمت برای سرعت اطلاعات را٬سریع کردن است. ولی دقت آگاهی از دانایی مسبب متعالی اجتماع میگردد.

که متاسفانه از آنجاییکه در جامعه عقب مانده افغانستان٬ چون فعالیت روزانه مطالعه نیست .و جایگزین بیان در شبکه های اجتماعی ٬ دروغ و لاف زدن به اوج رسیده است – از تنازل عمق جهل در جامعه ما٬ کسی از دروغ گفتن ذره ای شرم و حیا نمی کند. در حالیکه هیچ پدیده ای به اندازه دروغ در مقابل حق منفور نیست.

بطور مثال : نوع ماشین موتر و رویکرد تحقیقی رسانه ای٬ در مورد جزییات این صنعت٬ به گونه مسلسل می تواند برای چندین سال تولید برنامه های جذاب بادربرگیری مخاطبین بیشتر کند.که در نبود چنین رویکرد علمی رسانه ای٬ برنامه های شبکه های اجتماعی حتی تلویزیونی٬ اوج لاف زدن و سفله شدن انسان ها گردیده است.

در نتیجه: قطعاً آزار دهنده و بی نهایت شرم آورست٬که کار بران  اجتماعی وقت شانرا در چه نوع برنامه ها٬ مصرف میکنند – در حالیکه سطح آگاهی بلند روح و جان برای نجات و توسعه أفغانستان شناخته شده  است.

 

محمد آصف فقیری

کارشناسی ژورنالیزم و ارتباطات و کارشناسی ارشد حقوق عمومی

04 جولای
۱ دیدگاه

فیس بوک

تاریخ نشر : پنجشنبه ۱۴  سرطان ( تیر ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۴ جولای ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

فیس بوک

جوانی برایش صفحه فیس بوک باز کرده بود و همه روزه انرا چک و تجدید می نمود و هر لحظه هم به صفحه اش سر می زد تا ببیند چه تغیراتی در صفحه اش رو نما شده  و دوستان فیس بوکی چه پیامهای را برایش نوشته اند.کم کم او صاحب مبایل مجهز با انترنت نیز شد و در همه جا مصروف تماس های فیس بوکی بود. برایش جای ، محل یا زمان هیچ فرقی نداشت اگر نان می خورد هم زمان به صفحه فیسبوک نیز نظر می انداخت تا به پیام های دوستان جواب بنویسد. اگر در بستر بود نیز مبایل کنار بسترش گذاشته بود و صفحه فیس بوک را نیز روی تقسیمات اوقات نظر می انداخت و مطالب راتجدید می کرد، حتی اگر به دستشویی بود نیز چشمش از صفحه فیس بوک دور نبود.

وقتی اعضای خانواده  با او صحبت می کردندهیچ فکرش نبود و فقط خوب خوب می گفت ولی همه ذهنش مصروف فیس بوک بودو دوستان فیس بوکی. به گفته های پدر ، به نصیحت های مادر ، به داستانهای خواهر وبرادر هیچ توجه نمی کرد. خودش نیز برای فامیل حرفی برای گفتن نداشت، فقط فیس بوک بود و نشستن کنج خانه و تجدید صفحه فیس بوک. گاهی هم که همه در سکون و سکوت بسر می بردند قهقه می خندید و باز مصروف نوشتن می شد.

کم کم اعضای فامیل متوجه شدند او در دنیای دیگری زندگی می کند و با دوستان و نزدیکان قطع رابطه کرده است. به فکر چاره شدند و او را به داکتر اعصاب بردند و همه گوشه گرایی و با خود خندیدن هایش را ناشی از اعصاب دانستند، ولی داکتر پس از معاینات دقیق نتیجه گیر ی کرد که شخص مریض نیست ولی فیس بوک او را بسیار مشغول ساخته است.

داکتر نظر داد که به این جوان باید مصروفیت نوی ایجاد کرد تا اندکی ازین دنیای مجازی پا بیرون نهد و با دنیای واقعی سرشته پیدا کند و زندگی را شکل بدهد. توصیه داکتر این بود که این جوان باید نامزد شود وعروسی کند تا مصروفیت جدیدی برایش ایجاد کردد و اندکی مشغولیت فیس بوکی اش کاهش پیدا کند.

جوان دختر مورد نظر را مشخص ساخت و زمینه ازدواج مهیا شد و عاقبت شب زفاف فرا رسید و عروس و داماد راهی حجله شدند.

فردای عروسی داکتر معالج برای ارزیابی دستورات و نتیجه تدبیراتش به جوان مراجعه کرد وازاو انچه را در شب زفاف گذشته بود سوال کرد.

جوان حاضر نبود جواب بدهد ولی داکتر او را مجبور ساخت و جوان نیز ازسماجت داکتر به ستوه امد و همه رابا جزئیات تعریف کرد. او گفت شب عروسی پس ازین که مراسم ختم شد و همه دوستان رفتند من و خانمم به حجله رفتیم و داکتر پرسید باز چه شد؟ جوان گفت طبعی است من و عروس خانم باید لباس عروسی و تشریفاتی را از تن ما ن در می اوردیم و همین کار را هم کردیم. من دریشی سیاه عروسی را از جانم کشیدم و عروس خانم نیز لباس سفید عروسی را از جانش در اورد. داکتر باز هم سماجت کرد و گفت بعد چه شد؟ جوان در حالیکه گونه اش از شرم سرخ شده بود گفت بعد هر دو روی بستر رفتیم داکتر باز هم پرسید باز چه شد و جوان در حالیکه  از جواب گفتن ابا می ورزید خود را مجبوراحساس کرد و گفت تکمه های پیراهنم را باز نمودم و داکتر گفت بعد چی؟

جوان نمی خواست جواب بگوید ولی داکتر او را مجبور ساخت سخن بگوید. جوان در حالیکه از خجالت داغ  شده بود گفت بعد از جیب زیرپیرهنی ام مبایلم را در اوردم و تا صبح با دوستان فیس بوکی تماس داشتم. داکتر که عصبانی شده بود گفت پس خانمت چه؟

جوان با خون سردی گفت به او هم در فیس بوک زندگی جدید را تبریک گفتم و امید سعادت و خوشبختی نمودم.

04 جولای
۱ دیدگاه

سر به هوا

تاریخ نشر : پنجشنبه  ۱۴  سرطان ( تیر ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۴ جولای ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

سر به هوا

گره از دست   گشودی    و رهایم  کردی

اینچنین مثلِ  زمین  سر به  هوایم کردی 

نو نهالِ   دلِ   ما تازه   شکوفا  شده  بود

که زدی  تیشه و از  ریشه  جدایم  کردی

بار  ها  من  غمِ  دل  گفتم  و  تو نشنیدی

بی سبب خنده به هرچون و چرایم کردی

به گمانم که تو از عشق و جنون بی خبری

چون  در این  قافله  زنجیر  به  پایم کردی

دیگراز دوریِ  تو سخت به تنگ آمده ام

بهتر آنست نگویم  ! که  چه  هایم کردی

# یحیی _ماندگار

03 جولای
۱ دیدگاه

من زنده به عشقم

تاریخ نشر : چهارشنبه ۱۳  سرطان ( تیر ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۳ جولای ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

من زنده به عشقم

باخون ِجگر ساخته ام ،   قسمتم  این است

این فاصله ها سرد ترین  جای زمین است

خواندم  غزلم   را   به    تمنای    وصالت 

هرجا که نباشی تلی از غم  به  کمین است 

می بارم و می لرزم و  حیران  و  پریشان

از دوریِ تو حالِ من  امروز  چنین  است

اکنون که  نمانده ست  مرا  تاب  و  توانی

باید  بپذیرم  که ره ی  عشق  همین است 

از شعرِ  پراز  درد  من  امروز    بخوانید

من زنده به عشقم که مرا خوب ترین است

# یحیی _ماندگار✍️

03 جولای
۲دیدگاه

تلخیِ حادثه

تاریخ نشر : چهارشنبه ۱۳  سرطان ( تیر ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۳ جولای ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

تلخیِ حادثه

عشق تو یک جنون است

و یک حاثه

و کتابیست پر ازبرگه های نور

بر موهای سپیدت

از افسانه های درد

و برف و بارانی از اندوه

در قلب زنی

که ترا می ستاید

می ستاید

ومی ستاید

تا آخرین نفس های زندگی…

هما طرزی

نیویورک

 ۲۱ جنوری ۲۰۲۴

03 جولای
۳دیدگاه

خوف از عقبی

تاریخ نشر : چهارشنبه ۱۳  سرطان ( تیر ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۳ جولای ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

سا قیا! می ده مرا، تا سا عتی خوش بگذرد

خـــوف ا زعـقـبـــی

گـرتوداری خــوف ازعـقـبی و د فـتـرغـم مخـور

گـرتـرا احـمـــد بود، شـا فـع محـشــرغـم  مخـور

دل ا گــردا ری تـوحُــب آ ل حـیــدر مــــرحــبـــا

تا تـرامـشـکـل کـشا ه بـا شـد، سرورغــم مخـور

گـرزهـجـرمـیهـنـت،مغـمـوم ودل بـشـکستــه ای

خـا لــق یـکـتـا نـمــا یـد، هـجــرآخـرغــم مخـور

گـرشوی دورازوطـن، خـا ک انـدرمُـلک  کـُفـــر

لطف حق خا کـت رسا ند، نـزدما درغـم  مخـور

کرد گرا ین دهـردونت، همچـوطوطی در قـفـس

عا قِـبـت روزی شـوی، آ زا د یکـسر غـم مخـور

با ش صـا دق پـیـشـه ورهــرو، بـراه مـسـتـقـیــم

گـرندا ری مثـل شـاهـا ن، تاج بـرسرغـم مخـور

گـردرا ین د نیـا ندا ری، زنـد گی بـرطبـق میـل

کــوش درآ بــا دی، د نیــا ی د یگـــرغـم مخـور

گـربریزی قطـره ا شکـی، بـرحـسیـن ابن عـلــی

وقـت جا نـداد ن رسد، زهـراء اطهـرغـم مخـور

گــربـه وقـت تـشــنگـی، یـا د آ وری ا زکــربـلا

تشـنگی ها یت سرآ ید، زآ ب کـوثــرغـم مخـور

سخت راهی پیـشرودا ری، زمــردن تا صـرا ط

گــرتــرا یــا وربـود، ا هـل پیــا مبــرغـم مخـور

گـرچه ذ نبـت بیـشـتــربا شد،زا شـجــا رونجــوم

گـرتـرا بخـشـدزلـطـفـش، ربّ ِا کبـرغـم  مـخـور

حیدری هرچند سخت است، زندگی در ملک غیر

با شـد ا َروردِ زبـا نـت، ذ کــردا ور غـم مـخـور

کردی استقبا ل، شعـرحضرت حا فـظ چه خـوب

خواهم ازیـزدا ن بـرا یت،شعـربهتـرغـم مـخـور

سا قـیا! مـی ده مـرا تـا ساعـتـی خـوش بگـــذرد

خـا ک بـا شد آخـرت، با لیـن وبستـرغـم مـخـور

پوهنوال داکتر اسد الله حیدری

٢٠ما رچ ۲۰۰۵

سیدنی – استرالیا

03 جولای
۸دیدگاه

قلمرو بیداد

تاریخ نشر : چهارشنبه ۱۳  سرطان ( تیر ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۳ جولای ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

قلمرو بیداد

درد  هزار   حادثه     دارد    هوای   ما

خون  دل  فلک  شده   آب  و  غذای  ما 

عید و برات و شام محرم  به ما یکیست 

مسکن گزیده بخت نگون  در  سرای ما 

امید  و   آرزو   به   سفر  رفته   تا  ابد

بر بسته درب رحمت خود را  خدای  ما

دهقان مریض و مزرعه  گردیده  پایمال 

بگرفته جشن  صاعقه  روزی عزای ما

از شرح حال روزی بد و نیک ما مپرس

گندم   تر است   و کند   بود   آسیای  ما

راهی  برای عشق و محبت نمانده است 

از بسکه  کینه  کرده  ملوس  فضای  ما 

خاطر نشان کنم که  توقع  جهالت  است 

باشد  شعار  دوستی ،  مهر و  وفای  ما 

محمود    در   قلمرو      بیداد   روزگار 

بر  اتهام    خوبی   بدادند    جزای   ما 

احمد محمود امپراطور

بامداد چهارشنبه ۱۳ سرطان ۱۴۰۳ خورشیدی

۳ جولای ۲۰۲۴ 

03 جولای
۱ دیدگاه

لحظه های سکوت

تاریخ نشر : چهارشنبه ۱۳  سرطان ( تیر ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۳ جولای ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

لحظه های سکوت

یک بسته گل ، با دل فرو رفته زیر آوار ها ، یک شب ِ حسرت ، یک قصه ی طولانی شبیه قرن ، دوره ی که در آن سگِ شهر از پرستو ها می گیرد . زبان بی وزن و بی قافیه ی  که در آن غزل های مرده ای بی لبخند ریشه می دواند ، مثنوی که دیگر عمرش را از همه گرفته و داستانش را از بیان یک ابر زیبا روایت می کند.

برایم آشکارا رویا های الف ، ب ، ث … روی ثانیه های گِردِ زندگی ازین ساعت می پرد و اشک شوق از تمامِ وجودش سرازیر است که در آن اسم تو را یافتم با الفبا های که  بسیار زیبا می نویسد.

تعریف های که دیگر در آن لهجه ی زبان نمی گنجد از وصف ظاهر شدن معناهای ذلیل و فقیر ِ اسارت لحظه ها با ذهن آشفته ِ حال و قسمت نیمه دلیل و دلیل را پیوند دارد با تلقی های که همه ش توخالی می باشد و چگونگی  شرح حال با وصف های بالاتر از حد و حد که در آن شهر را با فکرِ بسته می سوزاند ، این که آن چه هست ونیست را هستن می گویند ، اوف ، اوف لحظه های سکوتِ بی ثمر

تقی سعادت

سوم جولای ۲۰۲۴

03 جولای
۱ دیدگاه

نقض حقوق زن فراتر از عیب دوحه ۲۰۱۹

تاریخ نشر : چهارشنبه ۱۳  سرطان ( تیر ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۳ جولای ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

نقض حقوق زن فراتر از عیب دوحه ۲۰۱۹

٬ پسا ۲۰۲۱ در افغانستان ایجاد نشدن حکومت همه شمول یا حکومت با ثبات یا حکومت قانون است که: نقض حقوق زنان عمیق تر از توافق دوحه ۲۰۱۹ به مثابه آپارتاید جنسی شناخته شد. که در شناخت آپارتاید٬ حق یا حقوق قابل هضم است تا سیاست – اما به نظر می رسد که طالبان از نقض حقوق زنان چون گزینه فشار بالای سازمان ملل متحد استفاده می کند. تا در غایت رعایت حقوق زنان توسط طالبان٬ به جهت رسمیت شناختن شان مدیریت شود. پس روانشناسی سیاسی طالبان پسا ۲۰۲۱ به اهداف تک گروهی و قومی منتهی می شود…!

آزادی و آزادی خواهی٬ خود سعادت است یا مسبب سعادت؟

آزادی یعنی اینکه: اعضای جامعه در رفتار و کردار٬ تفکر و بیان تا سرحدی آزاد هستند٬ که آزادی کس و کسانی دیگر را٬ سلب نکنند. از این جهت حقوق خصوصی و قوانین مدنی مصادق بر این آزادی هاست.

اما آزادی های عمومی یا سیاسی مجموعهء اصولِ می باشند که مندرج قوانین اساسی ساختار ساز و الزامی می شود تا قدرت دولتی متمرکز به یک فرد یا یک حزب یا یک گروه یا یک قوم نشود. که همانا تفکیک قوا و پاسخگوی دولت می باشد که در بستر انتقال قدرت توسط رای مردم می تواند نهادینه شود. در نقطه نهایی می توانیم حاکمیت قانون را٬ سعادت و آفتاب عقلانیت بگوییم که محصولی از ایثار و فداکاری های انسان های آزادی خواه بوده ٬ که پسا انقلاب کبیر فرانسه و انقلاب سرد ۱۶۸۸ انگلستان مسبب توسعه و منافع عمومی جامعه و کشورشان شد. پس آزادی خواهی تا رسیدن به سعادت نظام حقوقی سیاسی و پاسداری آن٬ همه نیازمند خرد سیاسی و معرفت علمی علوم انسانی است. که از این سوال تطبیقی آزادی خواهی در جوامع شرق و غرب٬ راه بیرون رفت از معضله افغانستان را٬ برای ما روشن می کنیم: که چرا مجموعه انقلاب های کمونیستی مارکسیست٬ برخلاف انقلاب کبیر فرانسه و انقلاب سرد ۱۶۸۸ انگلستان به دولت های دیکتاتوری انجامیده است؟ زیرا مشکل در کارل مارکس و نظریه های وی بود. که به باور بسیاری٬ وی انقلابی بوده نه فیلسوف٬ چون تشخیص بدون تجویز داشت یا شناخت فاقد استنتاج٬ که بدون شک شناخت ،بدون استنتاج از عمق معرفت علمی بدور و سطحی می باشد. یعنی مشکل اساسی جوامع شرق امروزه چون ایران و افغانستان٬ نیومارکسیست های اند که در نقاب تفکر انتقادی بدور از چگونگی نقد و تکیه بر هویت های ذاتی مانند قوم و زبان و سمت الخصوص برای افغانستان پدیدار شده اند. که اندکی اذیت برای حکومت های استبدادی شمرده نمی شوند٬ مگر اینکه بسیاری از مردم را٬ بسوی قتل عام٬ همانا در تضاد قدرت حکومت سوق دهند. از خداوند برای  فعالان مدنی و ژورنالیستان افغانستان٬ خرد سیاسی استدعا می کنیم٬ که پسا شناخت حقیقی صاحب نظران سیاسی حقوقی در شناخت و استنتاج معضله های افغانستان وارد صحنه شوند. بطور مثال: کدام کشور در جهان از مسیر فدرالیسم به حاکمیت ملی رسیده اند؟ ماقبل حاکمیت ملی تجویز فدرالیسم برای افغانستان چه خواهد بود؟ و یا اینکه مبارزین حقوق زن برای افغانستان٬ حقوق زن از اسلام را میخواهند یا فمینیسم غربی را ؟ فمینیسم با حقوق زن در اسلام تا چه حد تطبیق دارد؟  تا نتیجه این تحقیقات٬ راه بیرون رفت را٬ برای ما روشن سازد. و یا اینکه با مجموعه فعالان صوری مواجه هستیم که فقط بخاطر جلب حمایت٬ از حمایت کننده های بین المللی روی صحنه آمده اند.  

محمدآصف فقیری

 

03 جولای
۳دیدگاه

قامتِ زندگیم

تاریخ نشر : چهارشنبه ۱۳  سرطان ( تیر ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۳ جولای ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

قامت زندگیم

 خانه  آوار شد  به روی  سرم  خاک زلفم  کسی  به شانه نزد

 آن که  جایش به  قلب  بود مرا سوی من  چشم عاشقانه نزد

 باغ  امید  خشک  گشت  دگر لاله   پژمرد   از  قضای  زمان

 فصل بی مهرهمچو باد رسید هیچ کس لب به این فسانه نزد

 قامت روزگار خم شده است بس جنایت  گرفته  جای  نشاط

 زین همه بخت  بد به گلشن دل  نخل امید من   جوانه   نزد

 روز من همچو شام است هنوز دامن صبح من  سپید   نشد

 شعر حافظ به کنج طاق بماند فال هم کس به این  بهانه نزد

منزل  دوستی  و عشق  و صفا    آفتاب   غروب   را  ماند

 یعنی از روی همدلی به خدا ناظرى   تک تکى  به خانه نزد

 شاذیه عشرتی

۹ سپتامبر ۲۰۲۰

02 جولای
۳دیدگاه

سرابِ زندگانی

تاریخ نشر : سه شنبه ۱۲  سرطان ( تیر ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۲ جولای ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

 سراب زندگانی 

بیا   نوشیم    شراب    زندگانی
نترسیم   از   خراب     زندگانی

تمام زندگی  جز  پرِکاه   نیست
گشایی  گر    نقاب      زندگانی

اسیر جسم  خاکی تا  که هستیم
کشیم رنج  و عذاب   زندگانی

زمان سازِ نوای زیر و بم است
نگر   اینست   کتاب   زندگانی

نفس گر چه ممد در زندگانیست
چه نیرنگیست سراب زندگانی

به غفلت بگذرد روز و شب من
گذشت عمرم به خواب زندگانی

حیات آدمی گاه در نشیب است
فراز اش  در  شتاب   زندگانی

گاهی پُر  و گهی   خالی  ببینی
به گردون چون دولآب زندگانی

جلال را ای خدایا مرهمی بخش
رهایش   از  مصاب   زندگانی

سیدجلال علی یار

ملبورن استرالیا 
اول جولای ۲۰۲۴

02 جولای
۱ دیدگاه

نالهُ جانسوز

تاریخ نشر : سه شنبه ۱۲  سرطان ( تیر ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۲ جولای ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

نالهُ جانسوز

ای آنکه به  فتوای  تو  نوروز  حرام ا ست

بختِ خوش و هم طالع‌ِ  پیروز  حرام   است

 گلگشتِ چمن، سیرِ گل   و   لاله و ریحان

دیدارِ   رُخِ     یارِ   دل  افروز   حرام  است

 آتش  زدنِ   پیکرِ    فرخنده   ثواب  است

 فریاد و فغان ،  نالهُ   جانسوز  حرام است

 آن دخترِ کم سن که به عقدات  چو درآری

 گرشکوه کند براو شب و روزحرام است

 خواهی که  کفن  پوشد و در خانه   نشیند

 بر سروِ  قداش  جامهُ  گلدوز  حرام است

 قصرات شده روشن همه از دالر و کلدار

 در کلبهُ ما ،شمعِ شب افروز  حرام است

 آتش   زدی  بر گلشن  و باغ  و چمنِ ما

 بر  مرغِ  اسیر  نالهُ  پرسوز حرام  است

 مریم نوروززاده هروی

۲۱ مارچ ۲۰۲۴ میلادی

دوم حمل ۱۴۰۳ خورشیدی

 از مجموعهُ”میهنِ عشق “

 هلند

02 جولای
۱ دیدگاه

رؤیای از عقاب . . .

تاریخ نشر : سه شنبه ۱۲  سرطان ( تیر ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۲ جولای ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

رؤیای از عقاب . . .

 به جنگ شب که روانی ، پس آفتاب ات کو؟

نشسته است به پرسش جهان، جواب ات کو؟

 خیال   کردی  سفر  زخم   پا    نمی دهدت؟

 خرید  عشق  کنی ، سکه ی  عذاب ات کو؟

 اگر    که    منتظر   خیل     خیل   مستانی

 برای  مستی  شان  خم  خم  شراب ات کو؟

 سراب ،  دشت سفر  را  غریق  خود کرده

ورای  این  عرق   شرم  ، جام  آب ات کو؟

 ز بس به  چهره زدی پشت هم نقاب ، نقاب

 چه مانده  است ز چهرت پس نقاب ات کو؟

 زمین به نعره وجنگ است وجنگل است به دود

 تو که طلوع  جهانی ،  پس انقلاب ات کو؟

 ببین  که  اسپ سحر شیهه  می کشد  از نو

 کجاست زین تو ، مهمیز تو رکاب ات کو؟

 وطن  که  مست  می خون  آتشین تو است

 برای  سفره  فردا   ز  دل  کباب ات  کو؟

 خفاش  فاتح  شب های بی سحر شده است

 عقاب  نیستی ، رویای   از عقاب ات کو؟

فاروق فارانی

 می ۲۰۲۴