۲۴ ساعت

19 فوریه
۱ دیدگاه

من کوزه ام

تاریخ نشر: دوشنبه ۳۰ دلو (بهمن) ۱۴۰۲ خورشیدی – ۱۹ فبروری ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا

من کوزه ام

من کوزه ام

برساخته خاک رس

که خود سلی می خورد از موج آب

اما من آب را و شراب را

در دل خود جا دهم

خیام نیشابوری

مرا خوب می شناخت

صامدی

ملبورن – آسترالیا

19 فوریه
۱ دیدگاه

نازنین

تاریخ نشر: دوشنبه ۳۰ دلو (بهمن) ۱۴۰۲ خورشیدی – ۱۹ فبروری ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا

نازنین 
نازنین  زیباترین   بانوی   شهر 
 از همه گل‌ های  گلشن تازه‌تر
 قامتش  چون سرو  بالا و بلند 
 گیسوانش حلقه  حلقه تا کمر
 گونه‌هایش رشک گل‌های چمن 
 چشم‌هایش می‌زند بر دل شرر 
 از ازل درباغ حسنش کاشته اند
نخل‌ ها  و   میوه‌ های   پر ثمر 
 خرمن قند است درهر بوسه‌اش 
می‌تراود از لبش  شهد  و شکر
 بوی مشکش چون نسیم نوبهار 
 می‌وزد بر جان من  وقت سحر 
نازنین چون شمع در رخسار شب 
 نازنین روشن‌ تر  از  ماه  و قمر 
 نازنین   آراسته   با   صد   هنر 
 نازنین یعنی به خوبان  تاج سر 
 جلوه‌ی حسنش چو فانوس تابناک 
 حسن مهرویان  ز حسنش بارور
 نقش   او  بر  لوح  دل  آراسته
عکس او  بر  قاب  دل  پیراسته 
نیست در شهر بهتر از وی بانویی 
 بانویی مقبول‌ تر از شهبانویی 
 نازنین   شهبانوی   کابل‌  زمین 
 نازنین خوشبوتر  از آهوی  چین 
عشق او در من رها گردیده است 
 عشق اغیار از دلم برچیده است 
وحدت‌الله درخانی
19 فوریه
۱ دیدگاه

یکطرف

تاریخ نشر: دوشنبه ۳۰ دلو (بهمن) ۱۴۰۲ خورشیدی – ۱۹ فبروری ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا

اقتباس از شماره ۱۰ سال دوم نشراتی جریده ملی بیطرف

فکاهی ، سیاسی ، انتقادی و اجتماعی ترجمان

مؤرخ ۲۹ جوزا ۱۳۴۸ خورشیدی برابر با

 ۱۹ جون ۱۹۶۹ میلادی

یکطرف

بسته ام با نازنینی  عهد  و  پیمان  یک طرف

میروم همراه  او  فردا  به  پغمان   یک طرف

جای های خوب زین پس قرغه واستالف است

کوه یکسو، رود یکسو ، سبزه میدان یک طرف

باغ   بالا  را   اگر  بینی   تو  در  این  روز ها

غنچه میرقصد به همراهِ  گلتسان  یک  طرف

یک صدی یا دوصدی هرجا که مصرف میشود

پیش خود می گیرم اینها را  بتاوان  یک طرف

هر قدر در  زندگانی   دیده ا م  رنج  و فشار

نیستم از کرده  های خود پشیمان  یک طرف

دوست یا دشمن  اگر عیب مرا گوید  چه غم

طعنه ها را می نهم درطاق نسیان یک طرف

عشق خود را تازه میخواهم بهرنحوی که هست

تا که باشم  از  غم  و  اندوه  دوران یکطرف

خانه ام  غمخانه  را ماند به  فکر و زعم  من

مادر  اولاد هایم   چشم   گریان   یک طرف

طفلکان  از کاغذ  و خط و قلم گویند و بس

بابه ام صحبت کند  از کشتمندان  یک طرف

عدهء  از  طفلکان  من که  شوخی می کنند

مادرم  افسانه  می گوید  باوشان یک طرف

منکه یک ساعت به طبع خود نمی خواهم ملال

روزوشب اندردل من هست  ارمان یک طرف

شامگاهان   را  به  رستوران   خیبر  می روم

می نشینم  گرم هر ماه با رفیقان  یک طرف

یطرف ساز سرود و یکطرف  عیش و نشاط

در مقابل  چهرهء  زیبای  خوبان  یک  طرف

کسب وکاری نیست چون مشغوف دراین مملکت

منحرف میداردم هر لحظه شیطان یک طرف

میر محمد امین مشعوف

19 فوریه
۳دیدگاه

حکمت (هروی) شاعر آزاد اندیش و مستعد

تاریخ نشر: دوشنبه ۳۰ دلو (بهمن) ۱۴۰۲ خورشیدی – ۱۹ فبروری ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا

حکمت (هروی) شاعر آزاد اندیش و مستعد 

قیوم بشیر هروی:

تمیم حکمت هروی مصلح (حکمت هروی) فرزند زنده یاد دکتور میر زمان الدین مصلح و ماهرو (اشرفی) مصلح در سیزدهم حوت ۱۳۵۴ هجرى شمسى در شهر باستانى هراتِ افغانستان چشم به جهان گشود.

مدتی پس از تهاجم نظامی سوسیال امپریالیسم شوروی در افغانستان در حالیکه تازه ششمین بهار زندگی اش را سپری نموده بود با همه اعضاى خانواده اش در ماه سنبله ۱۳۶۱ هجرى شمسى به ایران هجرت نمود و در آنجا شامل مکتب گردید . هنوز صنف سوم ابتدایی را به اتمام نرسانیده بود که با تمام اعضای خانواده در سال ۱۳۶۴ هجری شمسی به شهر ملبورن آسترالیا مهاجرت کرد و بعداز ختم دوره ی ابتدایی و لیسه دراین شهر وارد دانشگاه “موناش” شد و پس از کسب لیسانس در علوم اجتماعی (فلسفه و سیاست) و فوق لیسانس در رشته ی سیاست بنابر علاقه ى فراوان به کسب معلمى سند دانش نامه فارغ التحصیلى در رشته ی آموزش و پرورش در سطح لیسه ها را نیز از همان دانشگاه به دست آورد.  سپس در سال ۱۳۸۲ هجرى شمسى به تدریس مضامین فلسفه، تاریخ، اجتماعیات، ادبیات و زبان انگلیسی در لیسه آغاز کرد و تا کنون هم به صفت آموزگار مشغول تدریس است.

حکمت صاحب پنج فرزند از جان عزیزتر به نام هاى طاهره، افسانه، آناهیتا، آرین و جویا است.

حکمت را بیشتر از یک دهه است که می شناسم ، او انسانی است آرام ، آزاد اندیش ، با احساس،  مهربان و همچنین پرکار  و پر تلاش.

علاقه مندی حکمت به شعر و شاعری به ایام نوجوانی او بر می گردد و از همان آوان نوجوانى با علاقه ی شخصى و تشویق زنده یاد پدرش که از شاعران نامدار و میهن دوست کشور بشمار میرفت به خواندن و مطالعه ی اشعار بزرگان شعر دری- پارسی آغاز کرد و بعد از وفات زنده یاد پدرش همچنان با علاقه و تپ و تلاش شخصی خود به مطالعه نظم و نثر درى – پارسی ادامه داد.

 حکمت از آغاز تا حال تجارب زیادى را در سرودن اشعارش کسب کرده است و در اوایل به قول خودش با مشکلاتی ناشی از کم تجربه گی در شناخت ادبیات درى – پارسی مواجه بود، چنانچه برای نقد و بررسی علمی و ته بنایی اشعارش چند سفری کوتاه مدت، اما بی نهایت مثمر به تهران انجام داد و ازرهنمود های ارزشمند و ارزنده،  شاعر شهیر افغانستان زنده یاد استاد عبدالکریم تمنا (تمنا هروی) مستفید گردید و خود را از آن زمان به این سو در پیشرفت و توانایی سرایش اشعارش برای همیشه با کمال افتخار رهین آن همه نقد و صحبت های دقیق، ژرف و آموزنده ی آن استاد بزرگوار، فرهیخته و ورجاوند می داند.

اشعار او اکثرآ امید بخش و چون آیینه ای است که شخصیت شاعر را متبلور می سازد ، چنانچه خودش شعر را یک وسیله ی مؤثر و شیوه ی پر حلاوتی برای بیان اندیشه هایش می داند و بنا بر این بهترین معرّف اندیشه های اجتماعی، فلسفی و سیاسی اش اشعار اوست. نمونه های از اشعار حکمت در ماهنامه ى وزین “آرمان” نشریه ی افغان های مقیم آسترالیا اقبال نشر یافته است . بامید مؤفقیت های مزید حکمت عزیز،  اینک توجه خوانندگان محترم ۲۴ ساعت را به نمونه ای از کلام این شاعر گرانقدر و مستعد جلب می کنیم:

“پوچ ‌گاه”

ماییم و این بساط و  تمنای هیچ و پوچ

بر جان هم فتاده به سودای هیچ و پوچ

دیروز  ما  به  غصه‌ی  امروز   شد هدر

امروز هم به غصه‌ی فردای هیچ و پوچ

در قیل و قالِ  غفلت و  اوهام و  انتزاع

بیهوده خاست غلغل و غوغای هیچ و پوچ

ذلت نگر که سخت درین پوچ‌گاهِ سست

سر سوده‌ایم اینهمه در پای هیچ و پوچ

بر هیچ سفله خاست  به پا بهرِ  اشتهار

بنشسته مجمعی به تماشای هیچ و پوچ

فریاد من  جداست  ز  غوغای آن و این

دارم فغان زدست سخن‌های هیچ و پوچ

گاهی به روی  دهر بخند از  صمیم دل

شاید شود به خنده مداوای هیچ و پوچ

ساقی    بیار  رفته   پیا‌پی    پیاله   را

تا پر شود به کثرت می، جای هیچ و پوچ

هر لحظه‌ای که بی تو نفس می‌کشم عبث

باشد ز هر لحاظ به معنای هیچ و  پوچ

(حکمت)  به  منجلابِ  تعلّق  قدم  منه

ارزش نداشت حسرتِ دنیای هیچ و پوچ

18 فوریه
۱ دیدگاه

ای آزادی !

تاریخ نشر: یکشنبه ۲۹ دلو (بهمن) ۱۴۰۲ خورشیدی – ۱۸ فبروری ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – استرالیا

ای آزادی !
زیر برف کدامین زمستان
خفته ای
که آرزو هایت
هنوز
به امتداد
فصل یاءس و نامیدی
یک به یک
رنگ باختند
و من به کدامین کتاب
ایمان بیاورم
که مرا به جرم
پرواز
حلق آویز نکنند.
میترا وصال
۱۴ فبروری ۲۰۲۴ 
لندن 
18 فوریه
۳دیدگاه

خلوتگاه

تاریخ نشر : یکشنبه ۲۹ دلو ( بهمن ) ۱۴۰۲ خورشیدی – ۱۸ فبروری ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا

خلوتگاه

 در خلوتگاه گرم و تاریک

 دستانم را ربودی

 و قلم ها ترا می سرایند تند

 و نفس هام را می شمارم

 تا آخرین نواهای پر طلاطم

 آهسته آهسته در زمزمه هات می خوانم

 ثبوت یک عشق را

 و افسانه ی یک هم آغوشی را

 تقدس جفت گیری

 همان عبور از تاریکی هاست

هوس تو داشتن قصه ی زنده شدن دوباره

 در کوچه های خلوت یک احساس

 من در تو آمیخته ام

 من در تو از خویش رسته ام

 و من در تو پیوسته ام

 و می سرایم …

 و گیسوانم در پیچ و خم هاش

 نوازش انگشتان ترا می شمارند

و خفاش شب به بوی تو عادت دیرینه دارد

 و نگاه هاش ترا در بی خوابی هات دنبال می کند

 و من همان عابری هستم

که از کوچه نگاهات عبور می کنم

هماطرزی

نیویورک

 ۱۴ می ۲۰۲۳

18 فوریه
۳دیدگاه

مخمس

تاریخ نشر : یکشنبه ۲۹ دلو ( بهمن ) ۱۴۰۲ خورشیدی – ۱۸ فبروری ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا

مخمس

درمانده‌ ای  روز و  روزگار ایم همه
در ماتم و  غصه  سردچار ایم همه
زخمی ز اسید  و  زهر مار ایم همه
ایستاده  به زیر  چوب دار ایم همه 
بر مُردن خود لحظه شمار ایم همه 
——————
باران و بهار و رنگ و بو از ما رفت
جام می وساقی و سبو از ما رفت
شاًن و شرف و نامِ نیکو از ما رفت 
در  عالمِ  هستی  آبرو  از  ما رفت
آفت  زدگانِ  شامی  تار ایم  همه 
——————
در پیشِ خدا و خلق  بازنده  شدیم
بر بنده‌ ای بندی بنده ما بنده شدیم 
با زهر فساد هر که  آکنده  شدیم 
والله که به پیشِ شرم شرمنده شدیم 
واپس شده جنسِ  نابکار ایم همه 
——————
یک بر دیگری دام و کفن می دوزیم 
در آتشِ جهلِ همدگر می سوزیم
از فتنه‌ ای دشمنان  نمی آموزیم
هر روز ز  روزی  دیگری بد روزیم 
گویی که  ز  منبع  نقار ایم همه 
——————
در ب ینِ  کلاغ  ها قناری  چه کند 
در فصلِ خزان عطر بهاری چه کند 
بر مرده هزار عذر  و  زاری چه کند 
بر شوکتِ  رفته غمگساری چه کند
رسوا  شدگانِ  بی  دیار ایم  همه 
—————–
پاها همه سر سر ها همه پا باشد 
بدبختی و رنج  و غم  هویدا باشد 
هر جای جدل و جنگ و دعوا باشد 
هر  گونه   شقاوتِ   مهیا   باشد 
با خنده به روی خود نیار ایم همه 
——————
کس گوهرِ ما به مُشتی خاکی نه خرد 
خونِ جگر و سینه‌ ای چاکی نه خرد
این درد ز  هر که  انفکاکی نه خرد 
این شام سیاهیء  تابناکی نه خرد 
بازنده‌ ای  بازیی    قمار ایم همه 
——————
با چُرت و خیال  کاری  دنیا  نشود
بی چقمقِ عشق شعله بالا نشود 
بی مریمی زندگی  مسیحا نشود
آیینه تمیزی  زشت  و  زیبا نشود 
پندار که با  هیچ  شکار ایم همه
——————
ناچار و پریش و خانه  بر دوش شدیم  
از زخمِ کدورت هر که مخدوش شدیم 
نادیده جمالی رفته  بیهوش شدیم
بی آنکه خزان شود  خزان پوش شدیم
چشم بر رهی صبحِ نوبهار ایم همه 
——————
افسوس که ختمِ قتل و آشوب نشد 
دزدانی  سرِ  گردنه  سرکوب نشد 
اهلِ دلی در مقامی منصوب نشد 
صد نامه به لب رسید و مکتوب نشد
محتاج به  لقمه ای  نهار ایم همه 
—————— 
از هر طرفی به جان  ما  تیر رسد 
از چشم و زبان هر که تحقیر رسد 
همیاری به گونه های  تزویر رسد 
دَم   نازده   واژگان   تکفیر  رسد 
بر دشمن و دوست جان نثار ایم همه 
—————— 
محمود ز علم و عشق پرچم داریم
باغی ز  کلامِ  نیک  و خُرم داریم  
در عالمِ هستی مان دو عالم داریم 
ابیاتِ بلند و نغز  و  محکم داریم 
هرچند به خون فتاده زار ایم همه
—————————— 
احمد_محمود_امپراطور
سه شنبه ۲۴ دلو ۱۴۰۲ خورشیدی 
۱۳ قبروری ۲۰۲۴ میلادی 
18 فوریه
۱ دیدگاه

تصویری از متملق

تاریخ نشر : یکشنبه ۲۹ دلو ( بهمن ) ۱۴۰۲ خورشیدی – ۱۸ فبروری ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا

 

اقتباس از :

شماره دوم – سال اول جریده  ملی بیطرف فکاهی ، سیاسی، انتقادی و اجتماعی ترجمان

مؤرخ ۵ ثور ۱۳۴۷ خورشیدی

۲۵ اپریل ۱۹۶۸ میلادی

تصویری از متملق

دلا بگریز  از آن بر  گشته ایام

که در  راه تملق  می زند گام

تنور گله اش  پر  آتش  حرص

نماید  پخته ، تا   اندیشهِ  خام

زند بر سینه  سنگ نوعخواهی

ولی بیچاره ، از چوبش در آلام

ز رنگ و چابک و روباهکار است

به  مکاری  نماید  شیر  را  رام

به لشمی ها بود چون آب صابون

به الفت ها مثال   لًنگِ  حمام

به محفل هیچ مقدارش  نباشد

بود چون  میهمان ِ   نا  بهنگام

به نمامی  نماید  شام   را روز

به غمازی  نماید  روز  را  شام

نمی آساید   از   نیش  زبانش

کسی از بد گهر  تا نیک فرجام

دو رویی عادت دیرینهء اوست

که ترکش با مریضی یابد انجام

به این بی آبرویی همچو آبست

که شکل دیگری گیرد به هرجام

رفیق گرگ و همراز  شبانست

چنان کز هردو بیند لطف و اکرام

بهر کس شیوهء مخصوص دارد

ازین ره کرده حاصل شهرتِ عام

چنان دارد به  فن  خود مهارت

که بگرفته است از ابلیس انعام

مزاح  او  دروغ  و  فتنه جویی

نشاط  او که در ره گسترد دام

سلام او به حاضر عرض مطلب

کلام او به غایب فحش و دشنام

سرودش بیقرار های « کلبی »

غم او کز چه مقصود است آرام

دعایش   مدعای   وام خواهی

ف نا  بهرِ   طلب   ناکردن وام

کسی کاورا چنین خوی است و عادت

کجا ، مصلح ! وطن گیرد از او کام ؟

میر زمان الدین مصلح هروی

17 فوریه
۱ دیدگاه

دنیای رنگ رنگ

تاریخ نشر: شنبه ۲۸ دلو (بهمن) ۱۴۰۲ خورشیدی – ۱۷ فبروری ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا

دنیای رنگ رنگ

کردیم خطر چو تنگ  گرفتیم در بغل

 شیشه به سالِ سنگ گرفتیم در بغل

 افتاده بودلاشۀِ احساس ما به خاک

 تن  را  به پای  لنگ گرفتیم در بغل

 برجبهۀِ قشنگِ قلم، پشت کرده ایم

 تا جعبۀِ  فشنگ  گرفتیم   در  بغل

 سالانه فصلِ بوقلمون واردیده ایم

 دنیای  رنگ  رنگ  گرفتیم  در بغل

 دل ها چوشد رها ز سرِگیسوانِ صاف

 زلفینِ  چنگ  چنگ گرفتیم در بغل

 ازشهدِ روزبهی، قدحِ ماچوشد تهی

 خُمِ  پُر از شرنگ  گرفتیم  در بغل

 تیغِ جنون وجهل به قتل وقتالِ خویش

 کارا تر از تفنگ  گرفتیم   در  بغل

 ماهم پی خرابی  دیوانِ کاخِ ظلم

ترواژه ی  کُلنگ  گرفتیم   در  بغل

 صلحِ موقّت است، که آرام گشته رام

صیدی که ما به جنگ گرفتیم در بغل

 مِرکِل به طعنه گفت سرِراه بود حجاز

 ما تا  سرِ فرنگ  گرفتیم  در  بغل

 علی احمد زرگرپور

آلمان

مِرکِل ” صدراعظم آلمان

17 فوریه
۱ دیدگاه

خالی از آشفتگی

تاریخ نشر: شنبه ۲۸ دلو (بهمن) ۱۴۰۲ خورشیدی – ۱۷ فبروری ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا

خالی از آشفتگی

نکشیدیم  اگر خار   غم  از   پای کسی
نشدیم  باعث درد سر و  سودای کسی

ما به  پای  خرد  خویش  روانیم  مدام
ننشستیم   به   امید  و   تمنای  کسی

بی بضاعت بُدیم و  رشک نبردیم باری
به مقام و حَشَم و ثروت و دنیای کسی

متقاضی نشدیم از کس و ناکس گاهی
گر  ندادیم  جوابی  به  تفاضای  کسی

ما به  کوری حسودان ننشستیم از پای
گر نشد باز  به  ما  دیدۀ  بینای  کسی

نزدیم  بر  در  هیچ کس انگشت طمع
نیستیم خادم و یا رهبر  و مولای کسی

رهنورد  ره   آیین   خودیم   و   نزدیم
طعنه برصومعه و دیر وکلیسای کسی

جز خدا  در  همه احوال  نداریم هرگز
با دل  خالی از آشفتگی  پروای  کسی

مرحوم استاد صابر هروی
 حمل ۱۳۷۲

کابل  – افغانستان 

17 فوریه
۳دیدگاه

زندگی آخر سر آید

تاریخ نشر: شنبه ۲۸ دلو (بهمن) ۱۴۰۲ خورشیدی – ۱۷ فبروری ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا

 

زندگی آخر سرآید

زندگی  آخـر  سـرآیـد ، میهـنم  هجـران تو

کرده است دیوانه ام، جنگ  بی پایان تو

از برت تا دور بگشتم ، کشـور زیبـای من

خون دل خورده و باشم دائماً ، حیران تو

ازولادت تا به ترکت ، دل  ربودی از برم

زآنکه دورم ازبرت،گشتـه  ام  گریـان  تو

گر بمـیـرم دامنـت، یابـم  حیـات نو ز سـر

زنـدهء جاویـد باشد،آنکه اسـت دامـان تو

 همچومجنـون گشتـه ام،ازیـاد زیباکشورم

 تـیـره روزم از فــراق ، آهـــوان نــالان تـو

  دوردنـیـا گربگردم،هـیچ جایی هم نه یابم 

چهــرهء زیـبـا رخـانِ ،  دخـتــرِ شـغــنـان تو

بـی قــرارم از فـراقـت ، مأمـن اجـداد مـن

چـون غـزالان رمـیـده ، باشـم سرگردان تو

زآنکه ازآب وهوای،جانفزایت بی بهره ام

گـشـتـه ام بـیــمـار و زارِ، تـپـهء پـغـمـان تو

خواهم از خالق نماید،لطف بی پایـان خود

تا شوند نابود زریشـه، جملگی خصمـان تو

بی قـرارم دلـفـگارم، چونکه دورم از وطن

  ظـالـمـان ملـیـونراننـد،ازخــون یـتـیـمـان تو 

حیدری خواهد زیزدان،تا که باشد خدمتت

وآنگهی جانش ســرآیـد،سـایـهء فـتــان* تو

پوهنوال داکتراسدالله حیدری

۱۰ فبروری ۲۰۲۴

سدنی – آسترالیا

* فتان_زیبا ودلفریب که با زیبائی خود مردم را مفتون سازد

 

 

 

 

17 فوریه
۱ دیدگاه

کتاب عشق

تاریخ نشر: شنبه ۲۸ دلو (بهمن) ۱۴۰۲ خورشیدی – ۱۷ فبروری ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا

کتاب عشق

بیا  آبی   شویم   چون   موجِ  دریا

 چو لاله بشگفیم در دشت و صحرا

 بیا  تا   همسفر  گردیم     با   هم

 رَویم    سوی    دیارِ      آرزو   ها

 چو شاهین  در  نَورَدیم   آسمان را

 پرِ   پرواز   بگشاییم    چو    عُنقا

 تو  باشی   ماهتابِ   عالم    افروز

 میانِ   اختران ،   من   چون    ثریا

 بپا سازیم  به  صحرا  خیمهُ  عشق

 تو قیسِ عامری ،  من  همچو  لیلا

 ز  سر   گیرم    جوانی   را  کنارت

تو   یوسف  باشی  و   منهم  زلیخا

 حکایت  های  از  شیرین  و فرهاد

 سراپا    قصهّ   وامق    و    عذرا

 کتابِ  عشق  ما  از    بر  بخوانند

 شود   وردِ    زبان   افسانهّ    ما

 مریم نوروززاده هروی

سوم جوزا ۱۴۰۲ خورشیدی

بیست و پنجم جون ۲۰۲۳ میلادی

از مجموعهُ “پاییز”

هلند.

17 فوریه
۱ دیدگاه

یادنامۀ استاد عبدالاحمد جاوید

تاریخ نشر: شنبه ۲۸ دلو (بهمن) ۱۴۰۲ خورشیدی – ۱۷ فبروری ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا

یادنامۀ استاد عبدالاحمد جاوید

(۱۹۲۷- ۲۰۰۲ میلادی) 

دکتور عنایت‌الله شهرانی 

عبدالاحمد جاوید فرزند میرزا عبدالصمد خان در اول ماه جنوری (۱۹۲۷م) در محله‌یی بنام پایان چوک کابل در کوچۀ طبیب مشهور به الحاج عزت‌الله خان پا به عرصۀ وجود گذاشت. دوستان وی می‌گفتند که از اهل رکاخانه می‌باشد، جاوید تا دم مرگ عشق کابل را به دل داشت و یکی از کابل‌دوستان مشهور وطن بشمار می‌رود. عبدالاحمد جاوید در سنین خوردسالی الفبای مسایل دینی را در خانه آموخت و مکتب ابتدائی را در مکتب نمبر دو به اتمام رسانید، یک‌تعداد دوستان استاد جاوید می‌گفتند که وی در آوان خورد سالی اعتنای زیادی به فراگیری دروس نشان نمی‌داد و میلان زیادی به بازی با هم‌سالان داشت. یکی از اقارب کهن‌سال جاوید وقتی دید که وی مصروف به بازی‌های وطنی است، گفته بود: «بازی کردن عبدالاحمد ضرری به درس‌هایش ندارد، برای شرط ببینید که در امتحان فردا نمره‌اول نیز خواهد شد». روز بعد که روز امتحان بود سر معلم عبدالاحمد را اول نمرۀ عمومی مکتب اعلان کرد.
عبدالاحمد جاوید تعلیمات عالی را در لیسۀ حبیبیه به پایان رسانید و در سال (۱۹۴۳م) در فاکولتۀ ادبیات دانشگاه کابل شامل گردید. دیری نگذشته بود (آغاز سال دوم) که طی یک سکالرشیپ تحصیلی در رشتۀ حقوق و علوم سیاسی که از ایران به وی مساعدت شده بود عازم آن کشور گردید، استعداد عالی و بی‌نظیر جاوید در ادبیات باعث شد تا در کنار رشتۀ حقوق و سیاست، در رشتۀ زبان و ادبیات فارسی هم به تحصیل ادامه دهد (دبل میجر)، و با استعداد خداداد که داشت دپلوم‌های زبان و ادبیات فارسی و حقوق را بالترتیب در سال‌های (۱۹۴۹ و
۱۹۵۱م) حاصل کند. عبدالاحمد جاوید با فراغت از تحصیلات دورۀ لیسانس، خواست تحصیلات عالی خود را نیز دوام دهد، او در پروگرام داکتری ثبت نام کرد و به فراگیری دروس و تحقیقات مربوط اشتغال ورزید. در این وقت بود که استاد سعید نفیسی یکی از نخبه‌گان فرهنگی ایران‌زمین از جاوید تقاضا نمود با وی به کابل برود، جاوید هم به تقاضای استاد لبیک گفت و به کابل باز گشت. اقامت دوبارۀ جاوید در کابل باعث شد تا وی تجاربی از تدریس در فاکولتۀ ادبیات ویا لیسۀ حبیبیه بدست آورد. روشن است که تدریس مؤفقانۀ او همه همکاران و شاگردان را به داشتن دست قوی وی در ادبیات زبان فارسی معترف ساخته بود. استاد جاوید بعد از دو سال تدریس در کابل به غرض تکمیل درجۀ داکتری در رشتۀ ادبیات دوباره عازم ایران گردید و در دانشگاه تهران تحصیلات مربوط به داکتری خویش را مؤفقانه به پایان رسانید. بقول دوکتور سید علی رضاء نقوی داکتر جاوید در دوران تحصیلی خود ورد زبان استادان و محصلان ایرانی بود و مانند ستاره یی میدرخشید. نگارنده در سال (۱۹۹۳م) زمانیکه در دانشگاه اسلامی و بین‌المللی اسلام آباد تدریس میکردم با داکتر نقوی که از معاصرین جاوید بود آشنا شده بودم. از استادان داکتر جاوید میتوان اسمای گرامی دکتور شایگان، دکتور امامی، دکتور عمید، دکتور همایون فر و دکتور علی اصغر حکمت را نام برد. جای تذکر است که استاد علی اصغر حکمت از دوستان بسیار نزدیک استاد عبدالرؤف فکری سلجوقی بود. در اثر همین روابط علمی استاد فکری سلجوقی
اجازه داد تا مرحومه فروغ حکمت پنج جلد از تألیفات «امیر حسینی سادات غوری» را تحقیق نماید؛ و تیزس شهادت خود را در بارۀ حسینی سادات بنویسد. از آنجائیکه حسینی سادات از عارفان بزرگ وطن عزیز افغانستان میباشد، من امیدوارم که این اثر نفیس هرچه زودتر به زیور چاپ آراسته گردد. استادان دیگری که جاوید از محضر شان فیض یاب گردیده عبارت اند از: استاد فروزانفر، عباس اقبال، سعید نفیسی، مهدوی، جلال همایون، دوکتور محمد معین، دوکتور حسین خطیبی و غیره. داکتر جاوید با برگشت دوباره به کابل به وظایف گوناگونی توظیف گردید و در دانشگاه کابل خوش درخشید. اولین وظیفۀ وی به حیث اسستانت در فاکولته های ادبیات و علوم سیاسی دانشگاه کابل در سال (۱۹۵۱م) بود. لیاقت و دانایی این استاد مسلم بزودی ورد زبانها گشت، نوشته ها و تحقیقات وی در نشریه های معتبر کابل به چاپ میرسیدند و بر شهرت علمی و مقام ادبی وی می افزودند. بیاد دارم که تقریباً هر دفتر ویا موسسۀ بزرگ شهر کابل سعی داشت جاوید را به حیث همکار خود بگیرد.
استاد در سال (۱۹۵۲م) به شعبۀ نشرات رادیو کابل مقرر شد و برای مدتی عضویت نشرات رادیو و همچنان عضویت ریاست نصاب تعلیمی وزارت معارف را عهده دار گردید. او کتابهای فارسی مکاتب را تألیف کرد و با نویسنده گان دیگر همکاری نمود، در سال (۱۹۶۲م) با حفظ حقوق استادی مدیر عمومی نشرات ریاست دانشگاه کابل مقرر شد و در سال (۱۹۶۴م) عالی ترین لقب علمی دانشگاه کابل «پوهاند» را از جانب شورای عالی این دانشگاه و منظوری مقامات صالحۀ وقت بدست آورد. پوهاند جاوید در حین تدریس به دانشگاه که مصادف با اوج جوانی وی بود، مقالات، رسالات و ترجمه های بسیاری بچاپ رسانید. یکتعداد از این مقالات در رادیو هم خوانده میشدند.
استاد جاوید از سال (۱۹۶۶- ۱۹۷۱م) به حیث گیست پروفیسور در دانشگاه تاشکند اوزبیکستان تدریس نموده در حلقه های علمی این کشور سهم بارز گرفته است. در همین ایام بود که با استفاده از فرصت به زبان روسی آشنایی پیدا کرد و بسیاری از متون قدیمه را که به رسم الخط عربی در موزیم ها و کتابخانه های اوزبیکستان وجود داشت برای اوزبیکان ترجمه و معرفی نمود. جاوید برعلاوۀ زبان روسی، عربی و انگلیسی را خوب میدانست و به زبان انگلیسی تألیفات هم دارد.
پوهاند جاوید برای مدتی منحیث معاون علمی دانشگاه کابل مقرر گردید و در سال (۱۹۷۲م) از طرف شورای عالی پوهنتون کابل به ریاست پوهنتون انتخاب گردید. در سال (۱۹۷۸م) بود که عازم حج به کعبۀ الله شد و با عبادت به درگاه او تعالی و دعا به روح پاک سید المرسلین لقب حاجی را نیز کمایی کرد.
استاد جاوید در سال (۱۹۸۶م) لقب «اکادمیسین» را از طرف اکادمی علوم افغانستان بدست آورد و در طول دورۀ خدمتش به اخذ چندین مدال و تقدیرنامه نائل گردید و وزرات اطلاعات و کلتور طی مراسمی عنوان «کارمند شایستۀ سال» را به وی تفویض کرد. او در هر مؤسسه و دفتری که کار میکرد به تقویت کارهای فرهنگی میپرداخت و ابتکار تازه یی را به میان می آورد، در زمان ریاست پوهنتون استاد جاوید به من وظیفه داد تا پورتریت های رؤسای پوهنتون را از زمان تأسیس الی دورۀ خودش نقاشی کنم و وقتی من این کار را به انجام بردم کوشش کرد تا تاریخچۀ پوهنتون کابل نیز بصورت درست و تاریخ‌وار تحریر یابد و بعداً به چاپ برسد. جاوید زمانیکه در رادیو کابل مشغول خدمت بود، فعالیتهای زیادی انجام داد، او به آوازخوانان طبقۀ نسوان از جمله خانم خدیجه پروین و دیگران سهم هنرنمایی بیشتر داد و بسی از هنرمندان دیگر را کمک کرد تا اشعار پشتو و دری را بصورت صحیح در رادیو بخوانند.
استاد جاوید در سال (۱۹۸۶م) عضویت «لویه جرگه» را در افغانستان بدست آورد. سوانح وی نشان میدهد که او از سال (۱۹۸۹ تا ۱۹۹۹م) تقریباً در هشتاد کنفرانس علمی و سیاسی دعوت شده و در همۀ این کنفرانسها دربارۀ سیاست، ادبیات و تاریخ خطابه های پرباری ایراد کرده است.
در کنفرانسی که با اشتراک یکعده فرهنگیان و سیاستمداران به خاطر آزادی افغانستان در قبرس دائر شده بود بعد از سالها استاد را از نزدیک دیدم و فرصتی پیش آمد تا در عالم غربت درد دل هایی داشته باشیم. در آن محفل نه تنها استاد جاوید را رئیس یکی از جلسات انتخاب کردند بلکه مزیداً دو شب را به اشتراک دوکتور سرور مولایی، سید عسکر موسوی و آقای داور شب شعر انتخاب کردیم که ریاست آنرا هم استاد به عهده داشت. استاد جاوید در انجمن نویسنده‌گان، شورای وزیران برای تحصیلات عالی، انجمن دوستی میان سازمان ملل متحد و افغانستان و انجمن دوستی افغانستان و فلسطین عضویت داشته همۀ این وظایف را مؤفقانه انجام داد.
عکس‌العمل مردم به مقابل استاد جاوید بعد از برگشت وی از ایران:
شادروان عبدالاحمد جاوید اولین کسی بود که با دوکتورای زبان و ادبیات فارسی از ایران به افغانستان برگشت، بناً آوازۀ لیاقت، دانش علمی، ادبی و سیاسی وی بزودی ورد زبانها شد. وی در همان روزهای اولی که کرسی استادی در زبان آهنگین و زیبای فارسی را در میان اساتید دانشگاه و ادبای کابلستان احراز کرد، به حیث یک سمبول فارسی دان و ادیب نستوه شناخته شد؛ طوریکه با گذشت هر روز دوستان و شاگردان افتخاری نوی پیدا میکرد و حلقۀ دوستانش وسعت می یافت. او در اکثر حلقات ادبی حصه گرفت و با بزرگان ادب افغانستان چون علامه صلاح‌الدین خان سلجوقی، قاری عبدالله ملک‌الشعراء، ملک‌الشعراء استاد بیتاب، استاد شایق افندی، استاد خلیل‌الله خلیلی، استاد عبدالرؤف فکری سلجوقی وغیره آشنایی پیدا کرد. باری که با استاد جاوید در بارۀ دانش و تحقیقات استاد فکری سلجوقی صحبت داشتیم ایشان گفتند که افتخار آوردن استاد فکری به انجمن تاریخ را خود ایشان دارند. یکعده مخالفین نا آگاه استاد جاوید را ایرانی مشرب میگفتند، درحالیکه من افغان‌تر از وی کسی را سراغ ندارم. او به همۀ علما احترام داشت و در بسی موارد خاصتاً از اینکه ایرانیان بعضی از علما را به خود منحصر میکردند با ایشان مخالف بود. روزی از لندن به این نگارنده در امریکا تیلفونی گفت که مازندران را که حکیم ناصر خسرو از آن یاد کرده است همان مازندران بدخشان است که در وقت حیات حکیم با همین نام موجود بوده.
با تأسف باید بگویم که یکعده مخالفین باز هم نا آگاه با کمال ناجوانمردی و حسادت ویا رقابت‌های منفی با وی سر مخالفت داشتند و تهمت های ناروایی به او می بستند که گویا استاد مخالف کدام زبان ویا قوم دیگر افغانستان است، ولی جاوید که سینۀ فراخ و جگر شیر را دار بود همۀ این کار شکنی ها، مخالفتها و پروپاگندها را به نرمش خاصی که خاصۀ شخصیت عالی وی بود جواب میداد، استاد جاوید مقالات، رسالات و حتی کتابهایی در مورد زبانهای ملی و رسمی دیگر افغانستان نوشته و میتوان گفت که حق این زبانها را بهتر از اهالی خود آن ادا نموده ولی باز هم از آنجائیکه تعصب دید هر واقعیتی را از انسان میگیرد، مخالفین وی هم این خدمات را نادیده می گرفتند. استاد جاوید اهل تعصب نبود او با یک دوشیزۀ پشتون ازدواج کرد و تحقیقات زیادی در بارۀ زبان ملی پشتو انجام داد. از جاوید نوشته های زیادی در بارۀ زبان ترکی و خدمات ترکان به جا مانده است، این بیت عرفی شیرازی همیشه ورد زبان جاوید بود:
                         چنان با نیک و بد خو کن که بعد از مردنت «عرفی»
                        مســلمانت  بــه  زمزم  شـــوید و  هنـــدو  بســـوزانت

استاد جاوید نوشته‌های ضد تورکی ذبیح‌الله صفا را نمی پسندید، باری او مقاله‌یی راجع به اقوام غلزایی بطبع رساند و با استناد به یک‌سلسله اسناد و مأخذ، ادعا کرد که اقوام غلزایی به شاخۀ از اقوام ترک مربوط اند، این مقاله که جاوید قبلاً به خاطر آن حبس شده بود در این اواخر توسط پوهاند رسول رهین در مجلۀ «آریانای برونمرزی» مجدداً به چاپ رسیده است.

برخورد و پیشآمد ظاهری استاد جاوید:
استاد جاوید هیچگاهی سر تعظیم به بالا نشینان خم نکرد. در همۀ وظایف به رای خود متکی بود و اوامر وی در تمام اوراق و مکاتیب وضاحت کامل داشت. به عزت نفس و ارادۀ راسخ مشهور بود، از جاوید همیشه به عنوان مرد قوی الاراده و محتمشی که نشاط می آفرید و در نظرها با مناعت طبع مشخص میگردید یاد میشود. مردم بعضاً فکر میکردند که استاد جاوید غرور علمی فراوان دارد، ولی زمانیکه انسان با وی همصحبت میشد چنان نرم خوی، خوش برخورد و متواضع بود که دقیقاً نمیتوان از وی تعریف کرد. یکی از کلمات خاص استاد که در کابل به آن تکیه کلام میگوئیم کلمه «قربان» بود، او این کلمه را با کمال صفا و صمیمیت و به مقابل همه کسانیکه در برابر او قرار میگرفتند نثار میکرد و چون
درختی بارور و با ثمر سر بر زمین می نهاد. جاوید یک سخنور متین و بزرگمرد با اعصاب نهایت آرام بود که از سخنان پائین و بالای مردم نمی هراسید، برخورد استاد جاوید با شاه و گدا یکسان بود، شاید یکی از رموز مؤفقیت و محبوبیت وی در بین جامعه همین شیوۀ شایسته وی بوده باشد. استاد جاوید در جوانی و پیری شمائل خاص خودش را داشت. او مرد با سلیقه، خوش‌لباس و معطر بود. کسانیکه استاد جاوید را در اوج جوانی میشناختند اگر به دورۀ پیری و مریضی اورا میدیدند واقعاً متأثر میشدند؛ زیرا درد جانکاه و لاعلاج سرطان آن مرد سرشار و نشاط را سخت علیل ساخته بود.
مبارزات داکتر جاوید:
استاد جاوید در طول حیاتش از خم و پیچ های زیادی گذشته است، او همیشه به دوستانش توصیه میکرد: «از هیچ چیز به جز از خدا نترسید». او در زمان هجرت در قطار مبارزین برعلیه مداخلات خارجی در افغانستان قرار داشت و در تمام کنفرانس‌های که برای نجات افغانستان از تعرض خارجی و مداخلۀ آن دایر میشد سهم میگرفت و اغلباً ریاست آنرا به عهده داشت. یکی از بزرگترین مبارزات او بدون شک مبارزه برای احیای فرهنگ افغانستان بود. او نه تنها با قلم توانا و آوردن معانی والای فرهنگ افغانی مینوشت بلکه فرهنگیان و دوستانش را تشویق میکرد راجع به گذشتۀ افغانستان تحقیق نمایند و نگذارند فرهنگ غنی و قدیم این سرزمین نابود شود. مقالات دنباله دار «نوروز خوش آئین»، «دو شاهد خاموش بامیان» و ده ها مقالۀ دیگر وی شاهد صادقی برای این مدعا خواهند بود. جای خوشی است که صدای استاد توسط جناب علی الهادی مدنی در نوار های متعددی ثبت گردیده است، داکتر جاوید رسالتی را که لازمۀ یک انسان مبارز بود بطور صادقانه، شجاعانه و بدون جزئی ترین تعصب زبانی، منطقوی، قومی ویا مذهبی به انجام برد و دین فرهنگی مادر وطن را ادا کرد و خود به جاویدان شتافت.
پروفیسور جاوید منحیث یک دانشمند برجسته:
جاوید از حافظۀ بسیار قوی بهره مند بود و از آوان طفولیت تا به پیری و مریضی با کتاب و علم ارتباط ناگسستنی داشت، در سیاست، ادبیات و تاریخ معلومات زیاد داشت، دانشمند بود فصیح الکلام، صریح و سلیس‌اللهجه، بزرگمرد که روزها تا شام و شامها تا بام مطالعه میکرد و در پی کتاب و جوامع علمی و فرهنگی بود. در کوچه های خرابات، پس کوچه های جادۀ میوند، خانقاها و عرسها در همه جا خود را می رسانید و یا دعوت میشد. صد ها شعر را به حافظه داشت و حکایات جالبی برای مجلسیان ارائه میکرد. جاوید با همۀ کتابخانه ها و کتابفروشی ها آشنا بود و ید طولایی در کتابشناسی داشت. ارزش کتاب های قلمی را به اسرع وقت بیان میکرد و بسیاری از آنهارا با مؤلف آن میشناخت. وقتی که یک کتاب برای بار اول بدستش میرسید نه تنها معلومات مفصلی در بارۀ آن کتاب ارائه میکرد بلکه خطاط آنرا نیز معرفی مینمود. جاوید ادبای سراسر افغانستان را میشناخت و با آنان ارتباط قائم میکرد. نویسنده گان بدخشان که نگارنده همۀ شانرا میشناسم میگفتند که از همکاری، راهنمایی و صحبت استاد جاوید بهره مند بوده اند. جاوید چه در کابل و چه در لندن کتابهای زیادی را جمع کرد، کتابخانۀ بزرگ قلمی و چاپی وی در کابل مشهور بود. او سراسر دورۀ آوراه‌گی در لندن را به دنبال کتاب بود؛ چنانچه اگر کسی سوالی از وی داشت فوراً میگفت: «بلی قربان» در فلان جای ویا فلان الماری کتابی در این موضوع وجود دارد. از آنجائیکه کتابخانه ها غالباً کتب نایاب را به مشتریان امانت نمی دهند جاوید کتب زیادی را به مصرف زیاد شخصی در داخل کتابخانه کاپی میکرد و به دوستان می‌فرستاد. نگارنده بارها از این لطف جاوید بهره‌مند بوده‌ام.
طوریکه اشاره رفت استاد جاوید در بارۀ اقوام قدیم افغانستان کارهای علمی مهمی انجام داده است و او دربارۀ پشتون‌ها مینویسد:
«این مقابله در بارۀ جغرافیای بشری و دربارۀ یکی از قدیم ترین اقوام این سرزمین (پشتون‌ها) است. و تا جائیکه میسر بوده به کلیه کتب جغرافیای قدیم عربی و فارسی دری مراجعه بعمل آمده است و شاید کاملترین بحث در این مورد باشد. این مبحث روشنی خاصی به تاریخ زبان پشتو می اندازد و مسلماً برای کسانیکه در این رشته کار میکنند خالی از فایده نخواهد بود». (دکتر احمد جاوید،
کوچ و بلوچ، آریانای برونمرزی، سویدن ۲۱۱۴م)
جاوید دربارۀ آریائی‌های افغانستان چنین می‌نویسد: «کشور کهنسال ما در درازای تاریخ پر عظمت و با شکوه خود فراز و نشیب‌های فراوان دیده و در برابر این حوادث و رویدادها چون (کوه بابا) و (سپین غر) سربلند و استوار مانده است. نام این خطۀ باستانی و داستانی ما در طی سده ها از لحاظ جغرافیایی و فرهنگی تغیر یافته و در دوره های مختلف بنام های گوناگون یاد و خوانده شده است، آریائیها بنابر روایت زند اوستا، محل سکنا و مامن اصلی خود را ایریه و جنگهه، ایریائیم ویجه، یا ایرینه ویژه یعنی سرزمین آریائیان می خواندند او از زبان فردوسی چنین میگوید:
                                         از  ایــران  و از  تــرک و  از تازیان
                                         نـــژادی  پدیـــد  آیـــد   اندر  میان
                                         نه دهقان، نه ترک و نه تازی بود
                                         سخن‌ها  بـــــه  کـــردار   بازی بود
ویا از زبان دقیقی:
                                      من  جـــاه  دوست دارم  کازاد زاده‌ام
                                      آزاد آزاده‌گان به جان نفروشند جاه را»
استاد جاوید در قسمت ترکی زبانان می گوید: «نژاد ارجمند و دلیر کوهستان (اورال آلتای) در عهد بعد از اسلام با وجود تاخت و تاز های ترکانۀ خود که قهر و آشفته گی های به دنبال داشته در تکوین و تحکیم بسط و توسعۀ زبان و ادب دری بی اثر نبوده اند. شعر دوستی و شاعر نوازی خاقانیان را که خود از نژاد ترک و مسلمان بوده اند میتوان سرآغاز و طلیعۀ برقراری روابط فرهنگی و ایجاد پیوند معنی بین تیره های مختلف ترکان و دری گویان سرزمین آریان خواند. در دورۀ آل ناصر (غزنویان)، آل سلجوق، آل جلایر، آل تیمور (در هند و هرات) و بعداً صفویان و قاجاریان در راه غنا و گسترش زبان و ادب دری سخنها رفته است و آثار فراوانی در این زمینه نگاشته شده ولی بنابر وسعتی که این موضوع دارد متأسفانه از حوصلۀ این مختصر بیرون است و بقول مولانا ایجاب مثنوی بزرگ را خواهد کرد». (پوهاند جاوید، پیمان، نیویارک سال ۲۱۱۱م، شماره ۵-۷).
جاوید در شعر سرایی شهرت نداشت، ولی از شعر و شاعر شناسان اول وطن ما بود، او بسیاری از اشعاری را که در طول عمر خود خوانده بود در حافظه داشت و به مجردیکه زبانش به شعر خوانی باز میشد ده ها بیت را با سلاست می خواند. استاد را بارها شاگردانش آزمایش کرده اند او اشعار ناب بسیاری را با شاعرش تشخیص میداد و هر شعری را که نام میبردند نام و عصر شاعر را با تمام خصوصیات دورۀ ادبی آن توضیح میکرد. استاد جاوید در علم لغت و ریشه یابی ید طولایی داشت. خوب بیاد دارم که در یکی از شب ها که ما استاد را رئیس مجلس ادبی ساخته بودیم چه ماهرانه کلمات و ترکیبات زیادی را به مجلسیان توضیح میکرد شبی در جزیرۀ قبرس نگارنده شعر طولانی را می خواندم ولی استاد که در آنوقت سنش از هفتاد متجاوز بود فوراً صدا کرد که چرا نام شاعرش را نگرفتم، او بلا فاصله نام شاعر و خصوصیات آن شعر را بیان کرد، جاوید بگونۀ شادروان علامه خلیل الله خلیلی هر شعری را درست میخواند و درست توجیه میکرد.
ای بسا دانشمندان بزرگ وطن که در این اواخر به زیر خاک حریص رفتند.
در خصوص تحقیقات و تدقیقات استاد جاوید سخن‌ها زیاد است، ذکاوت خداداد این مرد بزرگ اورا در یافتن متون و مآخذ کمک میکرد و پیش از آنکه مقاله، رساله ویا کتابی را به نوشتن آغاز کند میدانست که به کدام کتاب باید مراجعه کند ویا چه مآخذی را به کمک بگیرد و چه بسا که اشعار مناسبی را بدون مراجعه به کتب شعری و در محل مناسب تحقیق خویش شامل میساخت.
استاد جاوید با آنکه تحصیلات عالی خویش را در کشور ایران تکمیل کرده بود در فارسی نویسی به اسلوب دری نویسان بزرگ افغانستان می نوشت، جاوید را میتوان یک ادیب نستوه، دانشمند توانا و یکی از بزرگترین خادمان فرهنگ افغانستان محسوب کرد.

وفات استاد احمد جاوید:
استاد جاوید که دچار مریضی لاعلاجی شده بود آخرین روزهای حیات پربارش را در یکی از شفاخانه های لندن گذراند. وقتی آن نور فرهنگ و ادبی زبان دری خاموش شد دوستداران وی در همه جای دنیا مجالس سوگواری به پا کردند و مرثیه ها خواندند که این عاجز هم مقالۀ مطول در زمینه وفات آن بزرگمرد در «جریدۀ امید» به چاپ رساندم در اینجا بیایید چند بیتی از مرثیه جناب محمد نسیم اسیر را با هم بخوانیم:

                                   ز  آســـــــمان  ادب   مــــاه  پاره ای افتاد
                                   هـم  آفتاب  گرفت  هـــم سـتاره ای افتاد
                                   ز فصل شعر و سخن هم  شماره ای کم شد
                                   ز شــهر علم و ادب برج و  بـاره ای افتاد
                                   دریغ و  درد که  دانشـــور میهن «جاوید»
                                   ز  آســــــمان  ادب  چـون  ستاره ای افتاد
                                  ببین  بــه هر قـــدم  آخر  سـواره ای  افتاد
                                  «اســیر» در  رۀ حسرت  چــــه  تیز میرانی

استاد جاوید اصلاً از اهل میرزایان و اصیل‌زاده‌گان فرهنگی رکاخانۀ کابل میباشد او در یک فامیل متوسط الحال و در بین اقاربش که همۀ شان با سواد و فرهنگ گستر بشمار می رفتند بزرگ گردید. نگارنده از سالها به اینطرف جاوید را می شناختم و روابط حسنه و علمی عمیقی باهم داشتیم در یکی از روزهای سال (۲۱۱۱م) که تیلفونی صحبت میکردیم مأیوس به نظر میرسید و گفت که فردا به شفاخانه بستری خواهد شد، بدبختانه این رفتن شفاخانه به سفر دایمی او به جهان دیگر مبدل شد و دیگر جاوید را ندیدم، جسدش مطابق وصیت به کابل انتقال یافت و در حظیرۀ آبائی وی راحت جاوید یافت.
استاد جاوید با یک دختر نجیب و شریفی از پشتونهای هموطن بنام نفیسه کاکر ازدواج کرد، این بانوی خوش برخورد افغان از استاد جاوید با نیکویی و مهربانی تمام مواظبت کرد. جاوید خود میگفت که در بهشت دنیا حیات بسر میبرد. از آنجائیکه خانمها در پیشرفت علمی شوهران رول عمدۀ بازی میکنند این خانم وفادار نیز در همۀ پیشرفتهای علمی استاد نقش عمده داشت، فراموش نگردد که استاد جاوید در ایام غربت و دوری از وطن اغلباً با دو یار صاحبدل و همکار هر یک پروفیسور استاد سید سعدالدین هاشمی و پروفیسور استاد شاه علی اکبر شهرستانی محشور بود.
آثار استاد جاوید:
– ادبیات فارسی، دو جلد، چاپ پوهنتون، ۱۹۵۱- ۱۹۵۲م؛
– تاریخ ادبیات فارسی، چهار جلد، چاپ پوهنتون، ۱۹۵۲- ۱۹۶۱م؛
– فرهنگ فارسی، چاپ پوهنتون، ۱۹۶۱م؛
– مبادی حقوق و علوم سیاسی، در چهار جلد؛
– اساسات علم حقوق، چاپ وزارت اطلاعات و کلتور، ۱۹۵۳م؛
– افغانستان مهد زبان فارسی، طبع ۱۹۵۳م؛
– مقایسۀ شهنامۀ دقیقی با فردوسی، طبع ۱۹۵۴م؛
– چندین جلد کتاب دربارۀ جغرافیای افغانستان، چاپ وزرات معارف، ۱۹۶۵م؛
– چند جلد کتاب دربارۀ داستان‌های قدیم کابل، چاپ وزرات معارف، ۱۹۶۵ م .
– نقدی بر دیوان فارسی خوشحال خان ختک، چاپ اکادمی علوم، ۱۹۸۵م؛
– فارسی نویسی، چاپ به سلسلۀ دایرهالمعارف آریانا؛
– تحلیل و بررسی گزیده‌یی از اشعار مولانا جلال‌الدین بلخی، طبع ۱۹۷۷م؛
– حیات امیر خسرو بلخی، طبع ۱۹۷۸م؛
– شعرای متقدم، چاپ به سلسلۀ دایره المعارف افغانستان؛
– کتبی درسی (چندین جلد)، برای صنوف هفت، هشت و نُه، چاپ از طریق وزارت معارف؛
– رایحۀ صلح در فرهنگ ما، چاپ در خارج؛
– مدارا و مروت در ابیات فارسی؛
– نوروز خوش‌آئین در ادبیات فارسی، چاپ پاریس؛
– اوستا؛ چاپ خارج؛
– بازتاب فرهنگ عوام در زبان و ادبیات، ناچاپ؛
– مفاخر افغانستان، ناچاپ؛
– زبان ما و جهان ما، ناچاپ؛
– سوانح و زنده‌گینامۀ شعراء، (این سلسله در مجلات به چاپ رسیده)،
‏A collection of Afghan legends with Barrett Parker, 0791 Origination and Groth of Dari language, 0791.

جاوید در شش مورد ذیل رسالاتی دارد: پتان، میتالوژی، گرامر زبان فارسی و تاریخ آن، قدیمی ترین نسخۀ خطی، فولکلور در زبان فارسی و اشعار خواجه عبدالله انصاری.
سلسلۀ مقالات:
– خواجه عبدالله انصاری؛
– دقیقی بلخی؛
– بیدل (ابوالمعانی میرزا عبدالقادر)؛
– سنایی (ابوالمجد مجدود بن آدم سنایی)؛
– ظهیر فاریابی؛
– میا فقیرالله؛
– ناصر خسرو (حکیم ناصر خسرو قبادیانی بلخی)؛
– جلال الدین رومی (مولانا جلال الدین بلخی ثم رومی)؛
– غالب (میرزا اسدالله)؛
– شهریار (غالباً استاد حسین شهریار تبریزی)؛
– غنی کشمیری؛
– رحمن بابا؛
– افغانستان؛
– کابلستان؛
– خیام (حکیم عمر)؛
– یلدا (۱۹۹۴م)؛
– برات (۱۹۹۵م)؛
– دو مقاله در جریدۀ امید؛
– گسترش ادبیات دری در جامعۀ فارسی زبانان، پیمان، امریکا، ۲۱۱۱م؛
– مقالات زیادی در کاروان؛
– یک مقاله در جریدۀ کیوان؛
– مقالات زیاد دیگری در بارۀ ادبیات، تاریخ و سیاست؛
– پنج مقاله به زبان انگلیسی که در «افغانستان برونمرزی» به چاپ رسیده است؛
– ارتباط زبان ترکی با فارسی، مقاله های دنباله دار در مجلۀ خراسان؛
– سه مقاله در بارۀ شعرای مختلف و افکار آنان، چاپ در مجلۀ خراسان، ۱۹۸۱م؛
– چهار مقاله در بارۀ تغییر کلمات، چاپ در مجلۀ خراسان، ۱۹۸۱م؛ – فردوسی از نگاه شعرای دیگر، چاپ در مجلۀ خراسان؛ – ترجمۀ اشعار عربی به فارسی در قرون گذشته، چاپ در مجلۀ خراسان، ۱۹۸۷ م .
– تاریخ طبع کتاب فارسی، چاپ در «ژوندن»، ۱۹۸۴م؛
– کشف جدید در زبان پشتو، چاپ در «ژوندون»؛
– معارف در دورۀ امیر شیرعلی خان، چاپ در «ژوندن»؛
– سیزده مقالۀ دنباله دار در مجلۀ «ادب»؛
– موسیقی در افغانستان، چاپ در مجلۀ «هنر»؛
– تیاتر در افغانستان، چاپ در مجلۀ «هنر»؛
– خط در افغانستان، چاپ در مجلۀ «هنر»؛
– نوروز در افغانستان، چاپ در مجلۀ «هنر»؛
– ایران در شاهنامه، چاپ در مجلۀ «عرفان»؛
– دساتیر، چاپ در مجلۀ «عرفان»؛
– ابن سینا و زبان فارسی، چاپ در مجلۀ «عرفان»؛
– بیوگرافی و بیوگرافی نویسان در زبان فارسی، چاپ در مجلۀ «کابل»؛
– ادبیات و فرهنگ در دورۀ محمد زایی ها، چاپ در «ملیت‌ها»؛
– تاجیک ها؛
– حرکات و جنبش‌ها، چاپ در «جوانان»؛
– کابل در آئینه شعراء، چاپ ریاست بلدیۀ کابل؛
– خرابات، مقاله های دنباله دار؛
– سبک خواجۀ انصار؛
– خانقا؛
– دانشگاه کابل؛
– زبان و ادبیات فارسی در تاجیکستان؛
– چهار مقاله در مجلۀ «پشتون ژغ»؛
– نهرو و افغانستان، چاپ هند؛
– ادبیات مقایسوی در افغانستان؛
– تذکرۀ ناشناخته، با چندین مقالۀ دیگر که در مجلۀ «عرفان» چاپ شده ولی عناوین آن بدست ما نرسیده است.
دیده میشود که استاد جاوید در موضوعات مختلف و از جمله در بارۀ هنر، ادبیات، تاریخ عرفان، کتابشناسی، جغرافیا و موضوعات دیگر مقالات بسیار عالی با متون پر کیف نوشته است که امید است روزی به همت دانشمندان همۀ مقالات شان در یک یا دو جلد کتاب گنجانیده شده بنام مجموعۀ مقالات جاوید به
چاپ برسد. در اخیر وظیفۀ خویش میدانم تا از بزرگمرد فرهنگی وطن پروفیسور استاد رسول رهین و همچنین از بانوی قدردان و فرهنگ دوست زهره جان یوسفی که صدای یادنامۀ مرحوم زنده یاد استاد عبدالاحمد جاوید را بلند کرده اند، صمیمانه تشکر نمایم. 

 دکتور عنایت‌الله شهرانی

16 فوریه
۱ دیدگاه

دوره های تاریخی سنایی پژوهشی افغانستان و تأثیرات آن بر سنایی پژوهشی ایران و عکس آن.

تاریخ نشر: جمعه ۲۷ دلو ( بهمن) ۱۴۰۲ خورشیدی – ۱۶ فبروری ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا

صدیق الله کلکانی

دانشجوی دکتری رشته ادبیات فارسی دانشگاه تهران

ثور (اردیبهشت) ۱۴۰۱ خورشیدی

sediqullah.kk@gmil.com

 

دوره‌ های تاریخی  سنایی ‌ پژوهی افغانستان و

 تأثیرات آن بر سنایی ‌پژوهی ایران و عکس آن

 

بخش اول :

 

چکیده:

سنایی نه فقط ادیبی بود و به روان‌شناسی کلمات آشنا که توسط شاعران مورد تمجید و تقلید قرار گرفته باشد، بلکه وی ابواب تصوف را که تا آن وقت به نثر بود در نظم تبویب و جاویدانه کرد. در آثار سنایی تمام معارف اسلامی که تا آن وقت جلوه‌های آن در آثار ادبا و شعرا متفرق بود جمع آمد به طوری که از مجموع تألیفات او می‌توان رساله‌های وزینی در فقه و تفسیر، کلام، فلسفۀ یونانی، نجوم و طب، درد دین و مردم و زاهد و پارسا، تاریخ قدیم و نکات دیگر گرد آورد. به این سبب است که ضمن احترام به جایگاه سنایی شناخت وی شناخت گوشه‌ای از دانش‌ و معرفت و فرهنگ و اجتماع اواخر سده پنجم و اوایل قرن ششم است. سنایی توسط دانشمندان ولایت خودش شست‌سال قبل از امروز بهتر از هر جا تجلیل، تمجید و معرفی شده است که در آن زمان آثار نوشته ‌شده در مورد احوال و آثار سنایی مورد توجه پژوهندگان دنیا به ویژه ایران قرار داشت. اما در اثر جنگ‌ها و تجاوز شوروی و کودتا در افغانستان دیگر آن تحقیقات پیگیری نشد و رابطۀ دانشمندان بیرونی به آثار سنایی‌پژوهی افغانستان کم شد و به صفر رسید و در مقابل سنایی‌پژوهان افغانستان تحت تأثیر سنایی‌پژوهان بیرونی به ویژه ایران قرار گرفتند. محور بحث این مقاله باروش توصیفیتحلیلی وبااستفادهازابزارکتابخانه‌ای بررسی و تحلیل سه‌دورۀ تاریخی سنایی‌پژوهی در افغانستان و چگونگی تأثیرات سنایی‌پژوهان افغانستان بالای تحقیقات سنایی‌شناسی ایران و عکس آن و عوامل این تأثیرات است.

کلید واژه‌ها: سنایی، سنایی‌شناسی، دوره‌های تاریخی، افغانستان، ایران

  • مقدمه :

همان طور که معلوم است، سنایی دورۀ مطالعۀ مکمل و عمیق و دقیقی را در فرهنگ اسلامی انجام داده بود و قلمرو زبان  فارسی دری را از سطح زبان عوام تیم غزنه تا مدارس هرات و خانقاه‌های بلخ و نیشاپور تا عمق کتب فلسفی و داستان‌های تاریخی و منظومه‌های حماسی نوردیده بود. (همایون، ۱۳۸۹: ۱۰۲)از سوی دیگر ساختار فرهنگی جامعۀ ایران قبل از سدۀ ششم راخردگرایی، دنیاگرایی، علم گرایی، ملی‌گرایی، اسطوره‌گرایی، تکثرگرایی تشکیل می‌داد؛ اما پس از آن یعنی قرن ششم عکس مساله جا ‌افتید ملیت‌گرایی به دیانت‌گرایی، دنیاگرایی به دنیاگریزی خردگرایی و عقل و استدلال به اشراق‌گرایی تبدیل ‌شد.زندگی سنایی دقیق میان قبل از سدۀ ششم و پس از آن واقع شده است، به همین خاطر سنایی را شاعر دورۀ گذار قلمداد کرده‌اند.پس شناخت سنایی ضمن لازم بودن، از یک‌زاویه، شناخت دودوره‌ای متمایز از تاریخ کهن خراسان است که بهتر از هرشاعرمسایل یادشده در شعر سنایی باز تاب دارد. (دری، ۱۳۸۸: ۷)بادر نظرگیری آنچه عرض شد،در این مقاله ضمن تحلیل سه‌دورۀ تاریخی سنایی‌پژوهی در افغانستان به پرسش‌های از این دست پاسخ ارایه خواهیم کرد:

  • دوره‌های تاریخی سنایی‌پژوهی در افغانستان کدام‌هااند و چه مراحلی را طی کرده‌اند؟
  • تأثیر آثار سنایی‌پژوهان افغانستان بالای تحقیقات پژوهندگان ایران چه مراحلی داشته است؟
  • تأثیر سنایی‌پژوهان ایران در دوره‌های تاریخی سنایی‌پژوهی در افغانستان چگونه بوده است؟

۲- پیشینۀ پژوهش

سنایی‌پژوهی و پیشینۀ آن به گونۀ امروزی در افغانستان حدود نود سال عمر دارد، در کشورهای فارسی زبان به ویژه ایران در نود سال قبل کم‌و‌بیش مانند افغانستان بوده است. پژوهندگان افغانستان از پژوهش‌های انجام شده در ایران استفاده کرده‌اند و طرف ایران نیز از آثار پدیدآمده توسط دانشمندان افغانستان متأثر بوده‌اند؛ اما در این دوکشور اثری که میزان این تأثیرپذیری دانشمندان یک‌کشور مثلاً تأثیرپذیری سنایی‌پژوهان افغانستان از آثار سنایی‌پژوهان ایران و یا عکس آن را  مشخص بسازد و درجۀ و عوامل استفاده از منابع یک‌دیگر را نشان دهد، پدید نیامده است. ظاهراً این نوشته نخستین کوششی استدر راه نشان دادن تأثیرپذیری دانشمندان دو کشور از یک‌دیگر و عوامل این تأثیرپذیری.

۳- دوره‌های سنایی‌پژوهی در تاریخ سنایی‌شناسی افغانستان

سنایی‌پژوهی در افغانستان با در نظرداشت تاریخ پر فراز و نشیب سیاسی و اجتماعیافغانستان دارای فرازو فرود‌هایی‌ است و با توجه به ویژگی‌های کمی و کیفی، صوری و محتوایی و گونه‌های بهره‌مندی از منابع و مآخذ، سنایی‌پژوهی را در افغانستان به سه‌دورۀ متمایز می‌توان تقسیم کرد.

۳-۱- دورۀ نخست تاریخی سنایی‌پژوهی

دورۀ نخست: از (۱۳۱۵-۱۳۵۶) را در بر دارد. این دوره بهترین دورۀ سنایی‌پژوهی در افغانستان است و دانشمندان این دوره بهترین آثار پژوهشی را نگاشته‌اند. جریان سنایی‌شناسی  به معنی اصلی کلمه، در دهۀ دوم قرن چهاردهم خورشیدی با نوشتن رسالۀ «احوال و آثار حکیم سنایی» توسط استاد خلیلی در سال ۱۳۱۵ آغاز می‌شود. پس از آن جریان سنایی‌شناسی با وجود کم‌بود وسایل چاپ و نشر در افغانستان، پژوهش‌هایش در مورد زوایای گونا‌گون زندگی حکیم سنایی و آثارش توسط دانشمندان، استادان و پژوهندگان افغانستان ادامه می‌یابد و با تشکیل انجمن ادبی غزنویان به همت غلام‌جیلانی جلالی و شیفتگان فرهنگ و ادب به ویژه ادبیات عرفانی، در ولایت غزنی، چاپ و نشر نوشته‌ها در مورد عرفا و دانشمندان غزنوی به ویژه سنایی غزنوی به شدت پیگیری می‌شود. این انجمن در سال ۱۳۳۲ نخستین‌بار «چهاراثر نایاب سنایی» (عقل‌نامه، عشق‌نامه، بهرام و بهروز و کارنامۀ بلخ) را باتصحیح و نوشتن مقدمۀ مبسوط استاد جلالی نشر می‌کند. به دنبال آن، دوکتاب دیگر یکی متن سیرالعباد الی‌المعاد و سیرالنفس امام فخرالدین رازی را در سال ۱۳۴۴  استاد رضا مایل هروی تصحیح و نشر می‌کند و اثر دوم  زیر عنوان «تأثیر قرآن مجید در دیوان سنایی» را استاد غلام‌صفدر پنجشیری می‌نویسد.

سال ۱۳۵۶ را بایداوج سنایی‌پژوهی در افغانستان دانست، زیرادر این سال برای نخستین‌بار است که به همت دکتر نوین وزیر اطلاعات و فرهنگ افغانستان دورۀ جمهوریت محمدداؤود، همایش نه‌صدمین سالروز میلاد حکیم سنایی به سویۀ بین‌المللی برگزار می‌شود. در این همایش از کشورهای فارسی زبان هم‌فرهنگ منطقه و بیشتر کشورهای غیر فارسی زبان عرفان‌دوست جهان دانشمندان اشتراک کرده بودند. آن همایش نقطۀ عطفی در سنایی‌پژوهی به شمار می‌رود، چه در آن سال و آن همایش مقالات علمی و تحقیقی بسیاری قرائت گردید و فضای تازه‌ای برای پژوهش‌های سنایی‌شناسی گشوده شد. خوش‌بختانه تعداد ۲۰ مقاله از آن مقاله‌ها و چند کتاب مانند «حکیم سنایی و جهان‌بینی او» تألیف و تحقیق استاد همایون، «سیری در ملک سنایی» از علی‌اصغر بشیر، تحقیق در متن «سیرالعباد الی‌المعاد و سیرالنفس» از استاد رضا مایل هروی، «گزیدۀ حدیقه» توسط استاد عبدالحی حبیبی،چاپ دوم «مکاتیب سنایی» توسط دانشگاه کابل با مقدمۀ سه‌استاد آن دانشگاه و مقدمه و فهرست‌نویسی نسخۀ کابل کلیات سنایی توسط استاد علی‌اصغر بشیر هروی در دست است.

۳-۲- دورۀ دوم سنایی‌پژوهی

دورۀ دوم از (۱۳۵۷-۱۳۷۹) را باید دورۀ کودتا، تجاوز روس، آغاز جهاد و جنگ داخلی و زمان نابودی همه چیز  یا: دورۀ فترت سنایی‌شناسی نامید.جریان سنایی‌شناسی با تأثیرپذیری از اوضاع و احوال مستقیم اجتماعی، سیاسی و اقتصادی در این کشور فرازو فرود‌هایی را طی کرد و مانند دورۀ اول، یک جریان پویا نماند و به ایستایی‌های جبران ناپذیر و تاسف‌بار مواجه شد که سبب آن معلوم است؛ جنگ و تجاوز و بی‌خانمان شدن مردم این کشور. چنانکه می‌دانیم پس از سال ۱۳۵۶ یعنی درست در هفتم ثور/ اردی‌بهشت نظام جمهوری با کودتای کمونیستی بر افتاد و پس از آن کشور به اشغال ارتش شوروی در آمد.جهاد در کشور و هجرت از دیار آغاز شدو بسیاری از امورات اساسی کشور تحت تأثیر جنگ و اشغال مختل گشت و شمار زیادی از دانشمندان و محققان ناپدید و یا آواره شدند و دیگر مجال نوشتن در دیار هجرت کم‌تر یافتند.بدین سبب این پژوهش‌ها از آن جریان شتابان و مستانه بازماند. از سال (۱۳۷۱- ۱۳۷۹) (سال‌های حاکمیت مجاهدین و امارت طالبان) به سبب  جنگ و مهاجرت نیز زمینۀ کار پژوهشی مساعد نبود، یعنی دنبالۀ این جنگ‌ها و کشمکش‌ها تا سال ۱۳۸۰ ادامه یافت. بنابران  از ۱۳۵۷ تا سال‌ ۱۱۳۷۹خ. جز یک‌رساله و سه‌مقاله در مورد سنایی، به دست ما نرسیده استو این نوشته‌هازیر فشرده معرفی شده است:

  • رساله‌ای زیر عنوان «نقش معرفت سنایی» را عبدالکریم حمیدی غفار غزنوی که گزیده‌ای از حدیقه، سیرالعباد و طریق التحقیق حکیم سنایی به اضافۀ رسالۀ سیر النفس عاقله امام فخر رازی است جمع‌آوریکرده و آن از در ۱۳۷۰ نشر کرده است.
  • مقالۀ «ذیل سیرالعباد سنایی» را استاد مایل‌هروی در سال ۱۳۶۰ تحریر و مجله خراسان آن را چاپ کرده و مقالۀ «انعکاس عصر و محیط در اشعار سنایی» را عبدالله بختانی خدمتگار در ۱۳۶۱ در مجلۀ عرفان نشر کرده و مقالۀ«تأملی گذرا وشتابنده بر برخی از اندیشه‌های آموزشی و پرورشی حکیم سنایی غزنوی» را دکتر دوست‌محمد پروانیدر ۱۳۷۰ نگاشته و  مجلۀ عرفان آن را نشر کرده است.

۳-۳- دورۀ سوم سنایی‌پژوهی

طوری که در بالا گفتیم، دنبالۀ جنگ تا۱۳۸۰ ادامه یافت، پس از آن آرامشی در کشور پدید آمد و دانشگاه‌ها و موسسات علمی_پژوهشی دوباره آغاز به کار کردند، سنایی‌پژوهی جانی تازه گرفت، کتاب‌ها و مقالات علمی متعددی با راه و روش‌های نوین نگاشته و تألیف شد که از جهاتی بر بخشی از پژوهش‌های پیشین برتری دارد.۲۰ سال اخیر از ۱۳۸۰تا امروز دورۀ سوم تاریخی سنایی‌پژوهی افغانستان است. گفته آمدیم که از (۱۳۸۰ -۱۳۹۹) مردم آرامی نسبی داشتند، مانند دور نخست، سنایی‌شناسی رونق چشم‌گیر داشت و آثار گسترده تولید و نشر شد که در زیر آن آثار فشرده می‌آید:

عبدالجبار عابد کتابی زیر عنوان «آرا و اندیشۀ حکیم سنایی» در سال ۱۳۸۴ تالیف کرده است.

مقالۀ «سنایی و معرفت حقایق» سیدعلی‌شاه روستایار توسط مجلۀ خراسان در ۱۳۸۴ نشر شده است.

  • مقالۀ «نگرشی بر تازیانه‌های سلوک شفیعی کدکنی» را محمداکبرسنا غزنوی در سال ۱۳۸۵نوشته است.
  • مجلۀ خراسان ارگان بخش زبان و ادبیات فارسی دری اکادمی علوم افغانستان، ۲۳ مقالۀ علمی- پژوهشی از استادان و دانشمندان سنایی‌شناس را در ویژه‌نامۀ سنایی در ۱۳۸۷ به سنایی‌دوستان نشر کرده است.
  • آقای سیدعلی‌شاه روستایار در ۱۳۸۷ رسالۀ علمی خود را زیر عنوان «جهان‌بی‌انتها» در ۴۵۷ صفحه نشر کرده است.
  • استاد قویم «مجموعۀ مقاله‌ها در زمینۀ شعر عرفانی…» را در سال ۱۳۸۹ نوشته است که از هفده مقالۀ این مجموعه چهارمقاله‌اش به سنایی و آثارش اختصاص دارد.
  • «سیری در ادبیات عرفانی» را استاد عبدالقیوم قویم، در سال ۱۳۹۱ نوشته که بیشتر به سنایی و کارکردهایش پرداخته است.
  • رسالۀ «برخی از موضوعات تعلیمی در دیوان سنایی» را عبدالصمدصمیمی در سال ۱۳۹۲ تالیف و نشر کرده است.
  • در ۶۶۷ صفحه آقای روستایار اثر پژوهشی «حدیقه و مثنوی» (نگرش مقایسی بر حدیقه و مثنوی) را در سال ۱۳۹۲ نشر کرده است.
  • «مجموعۀ مقالات همایش نه‌صدمین سالروز میلاد سنایی در سال ۱۳۵۶» به اهتمام عبدالحمید نبی‌زاده در سال ۱۳۹۲ نشر شده است.
  • «شرح حدیقه» در سه‌جلد از میان جلسات درس حدیقه استاد عبدالاحد عشرتی مکتوب شده که جلد اول (۴۸۵)صفحه و دوم(۲۵۹) صفحه در سال ۱۳۹۶ و جلد سوم (۴۱۷) صفحه در ۱۳۹۸ نشر شده است.
  • رسالۀ ««دگرگونی‌های غزل در اندیشگاه سنایی» را محمدافسر رهبین در سال ۱۳۹۸ نوشته که هنوز نشر نشده است.

          قبل از این که به بخش دوم این نوشته برویم باید چند نکتۀ مهم در مورد سه دورۀ تاریخی سنایی‌پژوهی بگوییم:

 بیشترین نکات در مورد سنایی و آثارش از تحلیل‌های خود سنایی‌پژوهان دورۀ نخست بیرون آمده است نه که از منابع قبلی اخذ کرده باشند، یعنی نکاتی که  امروز هم سنایی‌پژوهان به آن معتقد‌اند، که در نوشتۀ جداگانه بر آن پرداخته شده است.آثار دورۀ سوم از نظر ساختار پژوهشی و اصول تحقیق بهتر از سال‌های دور نخست است و اما از نظر محتوا و کشف نکات بکر مانند آثار دورۀ اول نیست. بیشتر رساله‌ها تألیفی‌ست؛ معنی سخن این است که برخی از مطالب تحقیقات ۲۰ سال اخیر (دورۀ  سوم)  از پژوهش‌های دانشمندان سال‌های قبل از ۱۳۵۷ (دورۀ اول) نقل و کاپی شده است. 

۴- تأثیر سنایی‌پژوهان ایران بالای آثار سنایی‌پژوهان افغانستان و عکس آن

در نخست ما تاثیرات آثار سنایی‌پژوهی ایران بر آثار سنایی‌شناسان افغانستان را کوتاه بررسی می‌کنیم، سپس عکس مساله را.

۴-۱- تأثیرات آثار سنایی‌پژوهان ایران بالای آثار سنایی‌پژوهان افغانستان

در دورۀ نخست تاریخی سنایی‌پژوهی (۱۳۱۵-۱۳۵۶) در افغانستان، سنایی‌پژوهان از چند منبع محدود چاپ ایران مانند تاریخ ادبیات ایران از دکتر رضازاده شفق، منتخبات تاریخ ادبیات ایران از استاد بدیع‌الزمان فروزان‌فر و آثار تصحیح شدۀ سنایی توسط استاد مدرس رضوی، با کاروان حلۀ زرینکوب و تاریخ نظم و نثر در ایران از سعید نفیسیاستفاده کرده‌اند و منابع عمدۀ پژوهشی مورد استفادۀ ایشان را تذکره‌های قدیمی و قاموس‌های لغت؛ مانند: تذکرۀ دولت‌شاه، تذکرۀ والۀ داغستانی، کشف‌الظنون حاج خلیفه، معجم‌البلدان یاقوت حموی، فرهنگ جهانگیری، فرهنگ انندراج، قاموس‌ الاعلام شمس‌الدین سامی و مجلۀ کابل، قاموس افغانی… تشکیل می‌داد. البته تأثیرپذیری دانشمندان افغانستان از منابع ایرانی طوری بوده است که هر قدر از سال ۱۳۱۵ که نخستین اثر پژوهشی در مورد سنایی زیر عنوان «احوال و آثار حکیم سنایی غزنوی» توسط استاد خلیلی نگاشته می‌شودبه طرف ۱۳۵۶ می‌آییم تأثیرپذیری و استفاده از منابع ایرانی زیاد می‌شود. طوری که استاد خلیل‌اللّه خلیلی در رسالۀ مذکور فقط از تاریخ ادبیات فارسی از هرمان اته ترجمه رضازاده شفق، تاریخ ادبیات ایران از صفا، سخن و سخنوران تألیف بدیع‌الزمان فروزان‌فر و منتخبات ادبیات ایران از بدیع‌الزمان استفاده کرده است. در ۱۳۳۲ که چهار کتاب نایاب سنایی(عشق­نامه، عقل­نامه، بهرام و بهروز، کارنامۀ بلخ) توسط استاد غلام‌جیلالی تصحیح و نشر می‌شود در نوشتن مقدمۀ آن چون تمام منابع خود را ذکر نکرده است ما در منابع مذکور جز دیوان سنایی به تصحیح مدرس رضوی منابع ایرانی ندیدیم.

           در سال ۱۳۵۶ که اوج سنایی‌شناسی ا‌ست که پیش نیز یاد کردیم، چند کتاب تحقیقی که ذکرش رفت نوشته شده است و این جاتنها  به منابع ایرانی آن اشاره می‌کنیم. در رسالۀ تحقیقی «حکیم سنایی و جهان‌بینی او» استاد همایون نویسندۀ این رساله به چند منبع ایرانی استناد کرده است که در زیر مشخص و معرفی می‌کنیم:

  • مقاله «کنوزالاسرار» که در سال چهاردهم شماره سوم مجلۀ دانشکدۀ ادبیات دانشگاه تهران گلچین معانی نوشته بود؛
  • تاریخ نظم و نثر در ایران از سعید نفیسی؛
  • فیه مافیه مولوی با تصحیح و مقدمه فروزانفر؛
  • سبک خراسانی از جعفر محجوب؛
  • با کاروان حلۀ زرینکوب؛
  • فرهنگ اصطلاحات عرفانی از سیدجعفر سجادی
  • مثنوی‌های سنایی به تصحیح مدرس رضوی.

در رسالۀ تحقیقی «سیری در ملک سنایی» علی‌اصغر بشیر در پهلوی منابع داخلی و خارجی غیر ایرانی از چند منبع محدود ایرانی نیز استفاده کرده است که اشاره می‌شود:

  • با کاروان حلۀ زرینکوب؛
  • تاریخ ادبیات دکتر صفا و مقدمه مدرس رضوی بر دیوان سنایی.

          دورۀ دوم سنایی‌پژوهی (۱۳۵۷-۱۳۷۹)طوری که در بخش نخست مقاله ذکر شد، دورۀ کودتای حزب خلق، تجاوز شوری و جهاد و هجرت بود، مجالی برای تحقیق و تولید آثار پژوهشی نبود و در این محدودۀ زمانی بیش از یک‌رساله و سه‌مقاله نداریم. فقط در مقالۀ «تأملی گذرا بر برخی از موضوعات پرورشی و آموزشی» از تعلیقات حدیقه از استاد مدرس رضوی استفاده شده است و در دو مقالۀ دیگر و یک‌رساله که در بالا نیز از آن یاد کردیم از منابع ایرانی استفاده نشده است.

          در دورۀ سوم تاریخی سنایی‌پژوهی که در بالا به آن پرداخته شد، بیشترین استفاده از منابع فارسی ایرانی صورت گرفته است که در نخست به گونه‌ای فشرده منابع استفاده‌شدۀ ایرانی در آثار تولید شده این دوره را بررسی می‌کنیم و پس از آن در مورد  اسباب این که چرا از این منابع  در تولید آثار سنایی‌پژوهی در افغانستان استفاده شده است، بحث می‌شود.

          حجیم‌ترین اثری که در دورۀ سوم سنایی‌پژوهی در افغانستان نشر شده استو مشخصات آن قبلاً ذکر شد، رسالۀ پژوهشی سیدعلی‌شاه روستایار زیر عنوان «جهان بی‌انتها»ست. در این کتاب از میان ۵۶ منبع به کار رفته در این اثر ۲۷ منبع آن چاپ ایران است که در این میان ۱۴ تذکره‌های قدیم وجود دارد که تصحیح و مقدمه‌نویسی در ایران شده است. (روستایار، ۱۳۸۷: ۴۵۲-۴۵۷)

          آقای عبدالجبار عابد در رسالۀ «آرا و اندیشۀ حکیم سنایی» خود از میان ۷۳ منبع که در نوشتن این اثر به کار برده است، ۲۱ منبع آن ایرانی است. (عابد، ۱۳۹۶: ۲۷۱-۲۷۷)در «دگرگونی در اندیشگاه سنایی» محمدافسر رهبین از  ۲۱ منبع استفاده شده ۷ منبع آن ایرانی است. استاد عشرتی غزنوی که در شرح حدیقۀ سه‌جلدی خویش به بیش از ۳۰ منبع مراجعه کرده و از هفت‌منبع ایرانی استفاده کرده است. (عشرتی، ۱۳۹۶، ج۱: ۴۸۱-۴۸۵)؛ (عشرتی، ۱۳۹۸، ج۳: ۴۱۶-۴۱۹ )

          در بالا دیدیم که در دورۀ نخست تاریخی سنایی‌پژوهی، سنایی‌پژوهان افغانستان زیادتر از هفت‌اثر ایرانی در نوشته‌های شان استفاده نکرده‌اند. این سخن دو تا نکته را می‌رساند نکتۀ نخستدر دسترس نداشتن آثار ادبی تولیدشده در ایران را بنابر عوامل متعدد. دوم این که سنایی‌پژوهان دورۀ نخست بیشتر تحلیل‌های شان با توجه و تاکید بر منابع داخلی و تذکره‌های قدیمی بود. دورۀ دوم سنایی‌پژوهی که آن را دورۀ فترت سنایی‌شناسی به سبب کودتا ۱۳۵۷ یاد کردیم، آثار قابل توجهی نداریم تا بر آن پایه تاثیرات منابع ایرانی را در جریان سنایی‌پژوهی این دوره بسنجیم. در دورۀ سوم تاریخی سنایی‌پژوهی غلظت تأثیر منابع ایرانی طوری که در بالا اشاره کردیم بیشتر از دورۀ اول است و سبب آن نیز دو سه نکته است که به گونۀ فشرده بیان می‌شود:

  • فقدان منابع داخلی به سبب وفقه آمدن ۲۴ سال میان دورۀ نخست و سوم سنایی‌پژوهی، یعنی از سال ۱۳۵۶- ۱۳۸۰ در ۲۴ سال‌ جای تحقیق را کودتا و تجاوز شوروی، مهاجرت، جهاد و غم‌های مضاعف گرفت. پس سنایی‌شناسان پس از سال ۱۳۸۰ با پیش چشم‌داشتن منابع دورۀ نخست داخلی از منابع ایرانی استفاده فراوان کرده‌اند.
  • رابطه و مراودات و شناخت سنایی‌پژوهان افغانستان از دانشمندان ایرانی و رونق گرفتن تجارت کتاب از ایران به افغانستان، سبب شد که دانشمندان افغانستان دانشمندان بیشتر ایران را بشناسند و از منابع ایرانی استفاده کنند.
  • مصادف به دورۀ نخست سنایی‌پژوهی افغانستان، در ایران چندتن محدود سنایی‌پژوه داشتیم که پرکارترین آن‌ها استاد مدرس رضوی بود، اما در ۲۴ سالی که افغانستان در گیر کودتا، تجاور شوروی، مهاجرت بود. در ایران دانشمندان بیشتری در عرصۀ سنایی‌پژوهی قدعلم کردند و به تحقیق در مورد سنایی پرداختند، طبیعی هم است که دانشمندان افغانستان از آن تحقیقات استفاد کردند.

ادامه دارد …

 

 

16 فوریه
۱ دیدگاه

فربه شدن جهل

تاریخ نشر: جمعه ۲۷ دلو (بهمن) ۱۴۰۲ خورشیدی – ۱۶ فبروری ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا

فربه شدن جهل

بعد از چندی

از منی که

سکوت را در بغل دارم

از شکاف اندیشه

فربه شدن جهل را

در زادگاه ام میبینم

و در زیست گاه ام

عرق شرم جاریست

از جبین احساسم

صامدی

۶ فبروری ۲۰۲۴ 

ملبورن – آسترالیا

16 فوریه
۱ دیدگاه

ارسال پول هفته وار به کجا خواهد انجامید؟

تاریخ نشر: جمعه ۲۷ دلو (بهمن) ۱۴۰۲ خورشیدی – ۱۶ فبروری ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا

ارسال پول هفته وار به کجاخواهدانجامید؟

هیچ گربه ای٬ موش به رضا خدا نمیگیرد…….!

شرح تحلیل:

حضور نظامی آمریکا در یک کشور متعهد٬به شرط دموکراسی در آن کشورنیست – بلکه حفظ امنیت مراکزنظامی و تولید اقتدار تک قطبی برای شان مهم است. پس باز گشت آمریکا در بگرام در حیطه توافق با طالبان ممکن می تواند باشد.

چرا؟

۱ – طالبان برخلاف بیست سال گذشته در امر مبارزه باگروههای هراس افگنی بین المللی٬ کامیاب تر بود –چون شناخت سلفی ها یامکتب فکری داعش را بهتر میشناسند٬گرچه خودشان نیز از این مکتب متاثر اند.

  • باآمدن دوباره آمریکا٬مخالفین آمریکاچون طالب گروه تند وجنگجو در برابر طالب ساخته نمی توانندو اگرآمریکا مطمئن به نزدیکی مطلق شود:
  • در صورت پیروزی و یاغیرپیروزی ترامپ هم٬ باز گشت انجام می شود.

۲ – در صورت غالب شدن تروریست های بین المللی هم٬ منافع آمریکاست.

منطقه و قدرتهای منطقه:

جز ثبات سیاسی افغانستان نمی تواند کشورهای همسایه و منطقه٬ خواب آرام از بابت افغانستان داشته باشند–زیرا سلفیت از بدو خلقت کاراستخباراتی امپریالیسم بوده و هرگزسرحدات معین شده حقوق بین الملل و ارزشهای جوامع انسانی را٬ به رسمیت نمی شناسد.

قابل یادآوریست: که بعد ۱۹۹۲ این طالبان نبود که رخنه های وهابیت را در أفغانستان باز کرد– بازیگران مکتب فکری این فرقه در افغانستان چون:

 حکمتیار٬ سیاف و دیگران بطور نسبی … و خطیب های چون سلام عابد٬متوکل٬ ظاهر داعی و بسیاری زیادی بودند و یاهستند٬که در مساجد و دانشگاه ها٬فعالیت میکردند.ومرکزی به نام جمعیت اصلاح هم داشتند٬ممکن این مرکزغیر فعال باشد و یا در خدمت طالب اکنون

در نتیجه:

بارها در رسانه ها٬هم گفته ام: فقه دین نیست از دین است یا در خدمت دین باوران٬ تا اعمال دینی که شامل ( علم توحید و نحوه عبادت) می شود٬ارایه کرده اند – قطعاً‌ نوآوری یابدعت را نمی پذیرید. مثلاً پنچ وقت نماز فرض از آغاز پسا معراج تا کنون پنج وقت است٬ و هرگز شش وقت نمی تواند شود…

اما در دنیا هر روز و هر ساعت نوآوری است. مثلاً یک سلفی در فرانسه که کلپ تصویری آنراهم دیده ایم٬بجای موتر از الاغ استفاده میکرد و باور داشت بدعت می باشدتمامی نوآوری ها چون: موتر و طیاره و غیره….

راه حل: از اینکه حکومتداری اسلامی از زمان خلفای راشیدن تا دوره عثمانی ها نظر به زمان و مکان در تغییرماهوی و ساختاری بوده٬ دو انتخاب داریم:

 یکم – روشنفکری سید جمال الدین افغانی ٬ یعنی جمهوری اسلامی و نوع تفکیک قوا نسبی یاپارلمانی یاشورای را٬ من یک رای موفق برای أفغانستان با نظام اداری غیرمتمرکزمی دهم.

دوم –  سلفیت و داعش: در صورت غالب شدن بالای طالب و یا ادامه کنونی طالبان که باآمدن دوباره نظامی آمریکا٬ استقامت پیدا می کنند٬که:

داعش و یا طالب هر دو به نفع استخبارات غرب تمام می شود…

محمدآصف فقیری

16 فوریه
۱ دیدگاه

فریاد

تاریخ نشر: جمعه ۲۷ دلو (بهمن) ۱۴۰۲ خورشیدی – ۱۶ فبروری ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا

                 فریاد         

هر ناله اش مرا به نگاهی، چه جسته است

تار دلش  به  قلب  منِ   زار ،  بسته است

قلبم به غیر او به کسى ، دل نجسته است

به هر طریق  تولد  او  را  خجسته  است

مانند خط  یار ، که نامش  شکسته است

زیبا گهى به زیر ، و به بالا نشسته است

نقاشم و  چسان  کشم آن  زلف عنبرین؟

فریاد ها کشم ،و دهانش چه بسته است

صدها صبا گذشت و از آغوش خبر نشد

دنیاى قلب ما گرچه زیبا  آراسته است؟

 پوهنمل احمد ضیأ حق شناس

هرات – افغانستان

16 فوریه
۳دیدگاه

معراج کمالات

تاریخ نشر: جمعه ۲۷ دلو (بهمن) ۱۴۰۲ خورشیدی – ۱۶ فبروری ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا

معراجِ کمالات

ای که از  لعل  لبـت جـامِ  شرابِ نزدیم

خویشرا از چه سبب درتب و تابِ نزدیم

عقل از  رازِ  معمای  تو  چیزی  فهمید

هوش غافل شد و  ابرازِ  جوابِ  نزدیم

عارض گلشن حسن  تو عـرق میخندید

ز انگبین سخنت جرعه ای  نابِ  نزدیم

از سواد نگه ات هیچگه فارغ  نشدیم

از نسیمِ  چمنت  عطرِ   گلابِ  نزدیم

نرسیدم   به  معراجِ  کمالات  و  هنر

پنجه ای شوق  به اوراقِ  کتابِ نزدیم

دیده کی سیر شود از رخ صاحب نظران

خاک گشتیم ولی چشم بخوابِ نزدیم

مانع   پر   زدن   دل  نتوان  گردیدن

جوهر  آیینـه  را  فکر  حسابِ  نزدیم

رسد این قافله ای عمر به پایان مُراد

توسن اندیشه را زین و  رکابِ نزدیم

شکر ایزد که بمن داد  مقام  محمود

منزل  نابکسان  رفته  و  بابِ نزدیم

 

احمد محمود امپراطور

چهارشنبه ۲۷ دلو ( بهمن) ۱۳۹۵ خورشیدی

که برابر میشود به ۱۵ فبروری ۲۰۱۷ ترسایی

کابل – افغانستان

15 فوریه
۱ دیدگاه

در وصف زبان پارسی

تاریخ نشر: پنجشنبه ۲۶ دلو ( بهمن ) ۱۴۰۲ خورشیدی – ۱۵ فبروری ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – استرالیا

در وصف زبان پارسی

هر کسی را مادری  هست  و ” زبان   مادری

پارسی‌مان مادر است و طرزِ گفتِ ما “دری”

پَهلَو و دربار و در؛ اوصاف و نامش پارسی است

گر “دری”  گفتند؛ بود از  بهرِ  ختم  داوری

گر “دری” گفتند؛  یعنی گوهرِ دریای  مهر

گر “دری” گفتند؛  یعنی نسخۀ   همباوری

جنگلی در قلبِ اقیانوسِ دانش؛ ریشه‌مند

باغ سبزی لب به لب از  میوه‌ های نوبری

چون گلِ تر؛  تازه و شاداب ؛ هنگام  بهار

در نوازِش چون نسیم و در درخشِش؛ گوهری

پاسبانانیم  گنجِ  پارسی  را  ما؛  از  آنک:

دارد او  بر  گنج های  نقره  و  زر  برتری

در دل او هست پنهان، بر کف دستش عیان

آفتابِ    مهتری   ،     آیینۀ     دانشوری

برلب هر واژه‌اش جای سخن؛ جادو روان

حرف؛ حرفش در مُقامِ شاعری؛ خُنیاگری

زیر پای  رودکی  هایش  بیابان   پرنیان

در کف فردوسیانش  گرزِ  دندان خنجری

شاهِ ما را هفت اقلیم است با اقلیم دل

گنجه، غزنین و بخارا، بلخ و شیراز و هَری

حافظ و سعدی و مولانا و فردوسی بسند

گر نبود این ملکِ دل را  پادشاه دیگری

کاروان ها حُلَّه دارد  سیستانِ   فرخیش

کانِ زَرُّ و نقره می‌ جوشد زبلخِ عُنصُری

بخشی از مُلک سنایی سرزمین روم و چین

هر جزیرۀ مثنوی ؛ إِعجازی از  پیغمبری

در گلستان اندر آ! گر برگ بی‌برگیت نیست

تا کزین باغ حقیقت ؛ پشته‌های زر بری

کم نگردد گنجش از برداشت؛ چون هرماهیش

زیرِ   اقیانوس    دارد   کارگاهِ   زرگری

گنجهایش نیست پنهان یا خیالی چون سَراب

در کفِ هر موجِ او گنجی است از دُرِّ دَرِی

ماهیان پاکِ او را دستِ کم هرگز مگیر

زان که گاهی گُلپری گردند و گاهی مَهپری

هست درشوکت زبان پارسی چون آفتاب

کم نگردد نور خورشید از  مُحَقَّر پروری

غم مخور گر یک دوتا خفاش؛ إِنکارش کنند

کی شود پنهان به انگشت؛ آفتاب خاوری

گستریده خوانَش از” أَزمیر” تادریای چین

تاتوانی کوش کز این خوان نعمت برخوری

هرکه ازاین گلشنِ خوش عطر وبوطرفی نبست

گو بیفکن رخت؛ سوی گُلخنِ خاکستری

هرکه زین خمخانۀ مَیمَست؛ جامی برنداشت

گو: تو و  خربندگانِ خواجگان را چاکری

شهر کوپنهاگن

15 فوریه
۱ دیدگاه

گل های آتشین

تاریخ نشر: پنجشنبه ۲۶ دلو ( بهمن ) ۱۴۰۲ خورشیدی – ۱۵ فبروری ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا

گل های آتشین

در چشمم شکفته
گلهای آتشین عشقت
من بی حس شدم
از درد
از بغض
خط اشکی
می‌سوزاند صورتم را
بیا به مزرعه وجودم
آبیاری کردم برایت
از چشمه زلال چشمانم
بردار حاصلات
سخن های نهانی را

عالیه_میوند
فرانکفورت – جرمنی

15 فوریه
۳دیدگاه

می مانم !

تاریخ نشر: پنجشنبه ۲۶ دلو ( بهمن ) ۱۴۰۲ خورشیدی – ۱۵ فبروری ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا


می مانم !

قسم به  بُغضِ  سرازیر   شده  از  چشمانم

تویی که همرَهَت….تا قافِ عشق می مانم

به آسمانِ نگاهت که می رسم انگار

شبیهِ    ابر   بهارم    شبیهِ   بارانم

سکوتِ تلخ مرا بشکنی به قند کلام

ببین که کارِ من افتاده دست جانانم

دوامِ من، برای توست درین غُربتِ سرد

قسم به وسعتِ  دلتنگیِ  بی پایانم

هزار  بار  بپرسی  چقدر  می مانی؟

….قسم به جان تو! تا قافِ عشق می مانم

پروانه شیرین سخن

۲۵ دلو(بهمن) ۱۴۰۲ خورشیدی

14 فوریه
۱ دیدگاه

ابرِ ظلمت

تاریخ نشر : چهارشنبه ۲۵ دلو ( بهمن ) ۱۴۰۲ خورشیدی – ۱۴ فبروری ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا

ابر ظلمت

دلم  امشب  چنان از نازِ آن دلدار  میرنجد

که از  نازِ  طبیبِ  سنگدلِ   بیمار  میرنجد

ز زخم ناخن غم سینه ام  همواره  می ریشد

چنان کز زخمه ی  ناخن گلوی  تار  میرنجد

ز بس کم طالعم از اختر وارونه ام امشب

فلک  با   اختران  ثابت   و  سیار  میرنجد

چنان از شیوه ی نا مردمی ها جان بلب آمد

که هنگام سخن گفتن لب از گفتار میرنجد

بحال هجرت و آواره گی در گوشهء غربت

روانم در بدن  از  طعنه ی  اغیار  میرنجد

بصحرا هر دد و  درنده با هم الفتی دارند

چرا انسان به شهر اندر ز الفت زار میرنجد

چنان گرم است  بازار زر و نیزنگ و استعمار

که  جان  مردم  آزاده   زین  بازار  میرنجد

مگر از  ابر  ظلمت آتش بیداد می بارد ؟

که گلزار  و  چمن زین  ابر آتشبار  میرنجد

بود کار بشر تاکی چنین  کشتار و  ویرانی

که قلب تیره ی تاریخ زین  کردار  میرنجد

چنان چشم حقیقت  را  بخواب ناز  آلودند

که هر بیدار  دل  از دیده ی بیدار میرنجد

خدا را از چه رو در مسجد و دیر از خدا بینان

ز شیخ و برهمن  عمامه  و   زنار  میرنجد

زبس امروز نا چیز است  کالای هنر یاران

فدایی” از سواد و خامه و اشعار میرنجد

فدائی هروی

14 فوریه
۱ دیدگاه

تاریخ را ورق بزن

تاریخ نشر : چهارشنبه ۲۵ دلو ( بهمن ) ۱۴۰۲ خورشیدی – ۱۴ فبروری ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا

تاریخ را ورق بزن

پای رخش فرهنگ ما

 دیریست لنگ است

 و چشم جهان بینی ما کور

 تاریخ را ورق بزن

 از ملای لنگ تا عمر کور

 تامل کن

 ونقد کن

 من فرزند همین تاریخم !

 و حاضر به جواب.

 صامدی

ملبورن – استرالیا

۱۴ فبروری ۲۰۲۴

14 فوریه
۱ دیدگاه

حرص و آز

تاریخ نشر : چهارشنبه ۲۵ دلو ( بهمن ) ۱۴۰۲ خورشیدی – ۱۴ فبروری ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا

حرص و آز

دوستـی با  مردمان سفـل ه و  نـانی نکن

پول و وقت خویش را بر هرزه ارزانی نکن

یک  نگاهی  گرم  و  یک لبخند داریم آرزو

سـوی مااز بی کسی ها چینی  پیشانی نکن

حرص را میکن دفن، در  گو ر شوق  نابجا 

چون گدایی گر به هر در لفظ گردانی نکن 

خود رئیس خویش می باش اندرین دارفنا 

فکرِ چوکی  و مقـامی  خانه  سامانی نکن 

همرهی  یار  بدخشانی  بساز  و  شاد زی 

آرزوی  دخترانِ    شوخی    تهــرانی   نکن 

گر رسد نان و پپاز و چمچه ای از آب  سرد 

شـوقِ پیـزا و کباب و آش  و  بولانی  نکن 

از سیاست دور باش آدمگری را  پیشـه کن 

هفت پشت خویش را با حیـله زندانی نکن

بگذر از ظـم و دو روزِ زندگی وارسته باش

لحظه هـــای عمـر خود با رنج طولانی نکن

رومکن با چرس وتریاک وشراب  خود سری

این  حیات   بی گزند  خویش تـاوانی  نکن 

با کتاب و دفتر و دیوان و خوانش خو بگیر 

در پس هر رمه ای بز  رفتــه چوپانی  نکن 

حرص و آز و شهوت  از مـا میبرد بالندگی

دور از  خود  خصلت  زیبای انسـانی نکن 

حلقه ای  گوش خودت میسـاز ابیات مـرا

گفته ای محمود  را نا خوانده قربانی نکن 

سه شنبه ۲۳ دلو ۱۳۹۷ خورشیدی

که برابر میشود به ۱۲ فبروری ۲۰۱۹ ترسایی

احمد_محمود_امپراطور

14 فوریه
۱ دیدگاه

ای رفیق !

تاریخ نشر : چهارشنبه ۲۵ دلو ( بهمن ) ۱۴۰۲ خورشیدی – ۱۴ فبروری ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا

                ای رفیق!        

چهرهء  منحوس  ظالم  بنگری  صِدقاَ  عمیق

لعنتِ حق می فرستی بر وجودش ای شفیق !

بر  ضعیفان  و فقیران  او  روا   دارد  ستم

بهر ارضاءِ هوس، صدگونه چال دارد ، رفیق !  

آن شقیّ دراصل خود،محکوم به احکام اِله است

در میان  سیم  و زر و بحر ثُروت است غریق

انکرالاصوات که گویند  طرز گفتار وی است

آن صِماخِ خلق عالم  گشته تخریق زآن نهیق

با تاءسف در دیار ماست  بسی ز آن ظالمان

برسر قُدرت رسیدند زان کسان  چند تا فریق

سرنوشت خلق مارابین چه سان دربند کشید

آن   گروه   بدسگالان   را  بزن  با  منجنیق 

این خسان  دیوانه  وار رنگِ جهانرا تیره کرد

ای فکور! بایست ترازین متن خونِ دل چکد

زآنکه باشداین شعاروخط ومشی ما دقیق

درنَبَردباین ددان تو عاقبت گردی عتیق

 (خشنودا!) افکارتوسازندهءکردارتوست

بهرامحاءسَتَم،سوزنده باش همچون حریق

عبدالکریم خشنودهروی کهدستانی،

مقیم شهرکییف اوکراین