۲۴ ساعت

17 ژانویه
۳دیدگاه

دلِ من

تاریخ نشر: چهارشنبه ۲۷ جدی ۱۴۰۲ خورشیدی – ۱۷ جنوری ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا

دل من

                                                     (به وطنم)

دل من ،

پر از تپش آن پرنده ایست –

معصوم و پاک

بالهاش با ابر ها در پرواز

و در آسمان ها

به دنبال دانه …

تا  در تو زنده باشد

او با من دوست دیرینه

و با سرزمین هستی همراز

و هرجا باشد

هنوز بیاد تو می‌ تپد …

هما طرزی

نیویورک

 ۷ جنوری ۲۰۱۴

 

17 ژانویه
۱ دیدگاه

سرزمین زخم خوردۀ من!

تاریخ نشر: چهارشنبه ۲۷ جدی ۱۴۰۲ خورشیدی – ۱۷ جنوری ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا

سرزمین زخم خوردۀ من!
سرزمین زخم خوردۀ من!
این ریشه‌های من است
که هر روز در خاک خون‌آلود تو
تازه تازه جوانه می‌زند
من با ریشه‌های خود زنده‌ام
و حس می‌کنم که هیچ توفانی مرا از پای نخواهد افگند
حس می‌کنم که خورشید
در آسمان تو گرمای دیگری دارد
وقتی شبانه‌ها
دل‌تنگی‌ام را
رو سوی آسمان‌ها پرواز می‌دهم
اخترانت
زیباتر از همه پری‌های دریایی
به سوی من چشمک می‌زنند
من در ذره ذرۀ هستی تو نفس می‌کشم
من از تو زاده شده‌ام
و برای تو می‌میرم
شاید در میان موج‌های کوکجه
یا هیرمند
شاید در پای صخرۀ خون‌آلودی
در آن سوی قله‌های بلند فراموشی
دلم می‌خواهد، دشت‌های سوزانت را
چنان دیوانۀ سرگردانی با اشک‌های خود آبیاری کنم
و هزار سال بعد
در شاخه های درختان کهن‌سال تو جاری شوم
سبز شوم، گلی شوم
در کوهستانی
یا کنار دیوار مکتبی
سرزمین همیشه سوگوار من
از: استاد پرتو نادری
17 ژانویه
۱ دیدگاه

آزادی !

تاریخ نشر : چهارشنبه ۲۷ جدی ۱۴۰۲ خورشیدی – ۱۷ جنوری ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا 

آزادی !

گریستن افاده نمی‌کند
دست زیر دست نشستن،
کاری نکردن ،
سوختن و ساختن!
تقدیر و قسمت
واژه‌های بیش نیستند
بیا !
این بار
سرود رهایی را بخوان با من
زندگی را بنواز
زخم هایت را برقص
عجیب
شگفت انگیز است
آزادی !
میترا وصال
۱۶ جنوری ۲۰۲۴ میلادی
لندن
16 ژانویه
۱ دیدگاه

فریاد

تاریخ نشر : سه شنبه ۲۶ جدی ۱۴۰۲ خورشیدی – ۱۶ جنوری ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – استرالیا

  فریاد

یک بوسه از آن گونه ى خندان تو کردم

تن  در   گِروِ  سرکش  زلفانِ  تو   کردم

شاعر به کمال رخ ماه تو سخن گفت !

من غرقه و در گوش غزلخوانِ تو کردم

این کار دلست از تو جدایى نتوان  کرد

جانم به فداى تو  و  فرمان ت و  کردم

من طالب دیدار  تو  در باغم  و گلشن

فریاد و  فغان از  غم  هجران تو کردم

من شعر دگر وصف  لبان  تو  سرودم 

افسرده  دلم را  همه قربان  تو کردم

سرخوش به قیامت شوم و داور بالا 

از حاصل اشکم  دل  بریان  تو  کردم

آن لحظه که بینى و نگاهم بپسندى

سوگند به چه؟ صحبت پیمان تو کردم

پوهنمل احمد ضیأ حق شناس

هرات – افغانستان
16 ژانویه
۳دیدگاه

خورشیدِ عشق

تاریخ نشر : سه شنبه ۲۶ جدی ۱۴۰۲ خورشیدی – ۱۶ جنوری ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترال


خورشید عشق

لحظ ء  پیشم  بیا  ای  نازنین  با رنگ و بو
تا  کنم  در  تو    کتاب   آرزو    را  جستجو
رنجه فرمائی قدم خاک قدم  هایت شوم 
نقش پایت را کنم با آب  دیده   شستشو
گر بهای بوسه کردی جان طلب جانان  من
جان فدایت میکنم بی مدعا ، بی  گفتگو
نور من خورشید من این سر گرانی ها چرا ؟
درد ها دارم  بیا  تا  باز  گویم  مو  به  مو
پیش چشمت تهمتِ عصیانُ بر من شد روا
از  ر قیب  سفله  و  پر عقده  و  بی  آبرو
ای صبا‌این راز را در سینه اش پنهان نما
در حضور یار رقصان بال  و  بی  پروا بگو
نازنینا ! حرف دل را وا بکن تا کی خموش
این حدیث عشق را پر بار گردان رو به رو

عالیه میوند

فرانکفورت

۲۱ جنوری ۲۰۲۲

16 ژانویه
۱ دیدگاه

بوی وفا

تاریخ نشر : سه شنبه ۲۶ جدی ۱۴۰۲ خورشیدی – ۱۶ جنوری ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا

بوی وفا

تا کی  رسد  ز  گردش  ایام   داغ  ها

خشکیده سینه ام به فراخی راغ ها

در کوچه ها زنور صفا نیست روشنی

بر ما  چون  فروغ  نبخشد  چراغ  ها

جایی برای نغمه ِ بلبل نمانده است

آواز  زاغ می رسد از  طرف  باغ  ها

از شعر شاعران ننیوشی طنین شعر

بر دوش می رسد چو صدای کلاغ ها

بوی وفا مگر ز گلی بر نخاست هیچ

زین  باغ  نگهتی  ننوازد   دماغ   ها

هر کس که شد ز حب وطن مست چون ثنا

او را  نیاز نیست به جام  و  ایاغ ها

محمد اسحاق « ثنا »

ونکوور – کانادا

۲۴ جدی ۱۴۰۲ خورشیدی

16 ژانویه
۳دیدگاه

منافق کیست؟

تاریخ نشر : سه شنبه ۲۶ جدی ۱۴۰۲ خورشیدی – ۱۶ جنوری ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – استرالیا

منافق کیست؟

سه علامت در منافق ظاهرست

زان سبب مقهور  قهر قاهرست

 وعده‌ های او همه باشد خلاف

قول او  نبود بغیر از کذب و لاف

مومنان  را  کم رعایت  می کند

هم  امانت  را  خیانت  می کند

شیخ فرید‌الدین « عطار »  

منافق از نفاق  « خارج شدن »  گرفته  شده ، در لغت  به  معنی «  دو چهره،  دروغگو ریاکار و فاسق »  را گویند ؛  مترادف  منافق:  دو گانگی  ظاهر و باطن ، مفسد ، متکبر، محیل و فریب کار؛ متضاد منافق: صادق، راستگو و با اخلاص؛ وجمع منافق: « مُنَافِقانَ، مُنَافِقُونَ و مُنَافِقِینَ » می باشد.  

مُنَافِق: اهل نفاق ، اهل فساد و اهل نیرنگ است! 

منافق:  تکیه بر استکبار،  تکبر ، حسادت ،  بخل ،  ریا ،  مکر ، غرور ، کینه،  طغیان، فسق و فساد دارد؛ نفاق اعتقادی و نفاق عملی ازخصوصیات اوست؛  طمع بر دنیا داشته و با حیله، چال و نیرنگ در جستجوی  جمع آوری کالای زندگی و زیور آن است.

مُنَافِق:  متملق ، چاپلوس ، شرین  زبان ، محیل  و فریب کار است ؛ با استفاده  از روش « اصلاح طلبی  و خیرخواهی »  تبلیغاتی  وارونه  کرده و زمینه  فسق و فساد  را  برای منافع خود مساعد میسازد؛  با چال و نیرنگ امراض  زهرآلود «  فتنه،  جهل،  نادانی  و کوردلی » را در جامعه  ترزیق  مینماید تا باعث انحطاط و سقوط  اجتماع  بشری گردد.

 مُنَافِق: اهل دروغ ، اهل خیانت و اهل رذائل اخلاقی است!

منافق:  دست به تظاهر و ریاکاری میزند؛ ظاهرى مهربان و باطن خبیث دارد؛  درهنگام صحبت کردن، دروغ میگوید؛ در امانت، خیانت میکند و خلاف قول ،عمل مینماید.

مُنَافِق: در جریان  مشاجره  و دعوا « آرامش، عصاب و زبان »  خود را  حفظ ، کنترول و رعایت کرده  نمیتواند  و بدون درنظرداشت آداب اجتماعی  و کرامت انسانی، به جانب مقابل دشنام میدهد و ناسزا میگوید.    

مُنَافِقِ: اهل غرور، اهل شرارت و اهل تهمت‌ زدن است! 

منافق:  شرارت پیشه و اهل بهتان  و افتراء است؛  تخم «  غرور،  خود خواهی ،  شک، حسادت و کدورت » را  درتفکر و روح  خود و در اجتماع ، کشت و زرع  کرده و حاصل آن  را «  درد ، أه،  ناله، فتنه ، غم ،  تشدد ، ظلم ، ستم  و تباهی » درو میکند.

مُنَافِقِ: به « حق ، حقیقت ، مبدأ و معاد » ؛ ایمان و یقین  ندارد! 

منافق شخصیت  پیچیده ، مغلق  و خطرناک  دارد؛  مصاب  به  مرض مهلک  و  ساری «  شک ، فتنه، جهل و عناد » است ؛ حق  و حقانیت را تکذیب  و انکار میکند  و ایمان و یقین  به « مبدأ  و معاد »  ندارد.  بناَ ؛ الهی  او را  از نعمت  خود  محروم  کرده ، در روز رستاخیر نامه آعمال  خود را از«  پشت سر »  گرفته و هیزم  جنهم  خواهند شد.  

آی پروردگار عزیز و حکیم! 

میدانم  که  درگاه  عفو و بخشش تو بزرگ است  و بنده گانت  را که «  توبه کنند ، ایمان بیاورند و عمل صالح انجام  دهند»  مورد عفو و بخشش  قرار میدهی  و بدیها  و گناهان آنها را به نیکیها  مبدل میسازی.        

بنأ؛ به درگاه  الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ  تو تضرع  میکنم  تا  با فضل  و مرحمت  خویش  گناهانم  را ببخش؛ از« نفاق  اعتقادی و نفاق  عملی » در امان دار؛  قدمهایم  را  در راه  خیر و سعادت انسانی پایدار بدار تا در روز رستاخیزو عدالت؛ نامه آعمال خود  را بدست راست گرفته و از عذاب آتش جهنم ، نجاتم یابم.

امین یا رب العالمین

منابع و ماخذ :                                                                                        

ــ سوره ۲: البقره ، ایات  مبارکه « ۸ تا  ۱۸ » در  مورد  منافقین : «  ایمان راستین ندارند ، به خدا و مومنان نیرنگ میزنند، دردل شان مرض است، فساد مکنید مى‏ گویند ما خود اصلاحگریم  درحالیکه  در میان تاریکیهایى  روان هستند،  کرند ، لالند،  کورند و به  راه حقیقت  نمى ‏آیند. ».                   

ــ سوره ۶۳: المنافقون ، ایات مبارکه « ۱ تا ۱۰ » : در مورد منافقین «  دوچهره ، دروغگو، متکبر و فاسقان هستند ، ایمان راسخ  ندارند  و در وقت مرگ نادم میشوند».                               

ــ سوره ۸۴: الانشقاق ، ایات مبارکه « ۱۰ تا ۱۲» در مورد نامه عمل از پشت سرداده شده و…     

ــ سوره ۱۷: الإسراء ، ایه مبارکه « ۷۱ » : در مورد نامه اعمال  به دست  راست و کسب پاداش. 

ــ سوره ۹: التوبه ، ایه مبارکه « ۶۷» : منافقین دو چهره هستند ، امربه بدی ،زشتی و کار نفاق میکند ، الهی را فراموش کرده ، خدا هم انها را  فراموش کرده است.                                         

ــ سوره ۹: التوبه ، ایه مبارکه « ۶۸» : خدا منافقین را لعنت کرده وعذابى پایدار در جهنم دارند.    

ــ سوره ۴: النساء ، ایه مبارکه « ۱۳۸ » عذاب سختی الهی منتظر منافقین است.                        

ــ سوره ۷۲ : الجن ، ایه مبارکه « ۱۵ »  منحرفین؛ هیزم جهنم خواهند بود» .                            

ــ سوره ۲۵: الفرقان، ایه مبارکه « ۷۰ » : کسى که توبه کند ، ایمان آورد و عمل صالح انجام دهد ، الهی  بدیهایشان را به نیکیها تبدیل مى ‏کند.                                                                          

ــ صحیح بخاری : حدیث « ۳۳ و ۳۴ »  در مورد  صفات منافق « درغ ، خیانت و دشنام » .          

ــ تفسیر احمد: سورۀ ۱۸: المؤمنون ؛ مولف : امین الدین « سعیدی ــ سعید افغانی »                   

ــ  تفسیر سوره البقره ، ایات مبارکه « ۱ تا ۲۰ »  کتاب مبین: استاد مولانا عبدالغنی « بدری».

 

15 ژانویه
۱ دیدگاه

تقابل عقل و نقل در چیست ؟

تاریخ نشر: دوشنبه ۲۵ جدی ۱۴۰۲ خورشیدی – ۱۵ جنوری ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا

تقابل عقل و نقل در چیست؟

عقل با وحی الهی تقابل نداردکه مکمل و تکمیل کننده عقلست…!

شرح مطلب:

اول عقل محض یا جوهر را٬باآگاهی فرق کنیم٬آگاهی آنچه توسط حواس دریافت می کنیم و عقل  جوهریست میتافزیک از عالم امر ٬ پس عقل در عالم دنیایا فزیک توانایی مدیریت منابع دنیا و نظم را داردمانندکشورهای سکولار…برای اینکه وحی را بهتر بدانیم٬هستی و ممکنات که این دنیا جز آنست در برابر کرسی الله مانندیک خرما یا یک انگشتری در تفاسیر معتبر بیان شده٬پس وحی الهی جایگاه بسیارمتعالی دارد تا بیایدبرای ما اختراع گوشی و طیاره و غیره موارد در فزیک کند…

اینکه عقل در برابر عقل کُلیا جوهر خدایین اتوان بوده و یا عقیم است٬ خود الله رحمت می کند و کلامش به یاری این ناتوانی عقل می رسدکه صاحب عقل را کامل سازد. یعنی در ارزش معنی و مبانی تقابل بین عقل و وحینیست. البته بینیش و اگاهی هرکس با عقل محض فرق دارد.[۱] اما وحی که در تفاسیر قرآن بل قرآن و حدیث و مفسرین ارایه می شود و از اینجاست که مشکلات امروزی ما هم حل می گردد این را جز سیرتکامل عقل و وحی دانست٬آنچه ملا با مجموعه نقل الخصوص در سیاست آفتابی می شود به جز عقب ماندگی و دین زدگی چون قرون وسطا حاصلی ندارد .دین از سیاست جدانیست٬ ملا که دین گفته نمیشود …                                                                                                                                                   یعنی نقل یا اقوال گذشته و همینطور یافته های ما امروز از قرآن برای نسل آینده و این تسلسل مفهومی برمیگردد به جوانان که تحقیق و پژوهش را اولیت توسعه شان قرار دهد. مگراینکه نقل در فقدان عقلانیت در وجود سلب عقل کند در این وضعیت فرد٬البته حکمت دین منظور نیست٬بل فرد با مجموعه نقل هایی که دارد مانند رباط از انسان ها استفاده های باوری و منفعتی خودرا می کند.

بطور مثال: در قرون وسطا که عقلگرایی سرکوب می شد و مقدار یا اندازه مساحت جنت توسط پاپ ها به فروش می رسید تا یک دانشمندیپیدا می شود و مطالبه خرید دوزخمیکند. هرچند برای پاپ ها خیلی تعجب آور بود اما زیادی مطالبه می کندکه با هوش تمام حاضرست جنت نه ٬بلکه دوزخ را بخرد و تمامی مساحت دوزخ را به أساس نقل که در دست پاپ ها بود می خرد و بعد آن به مردم این چنینی ابلاغ می کند: من صاحب دوزخ و تمامی دوزخ پس من نمیگزارم شما در روز قیامت٬دوزخ بیایید.که حالا ضرورت نیست دیگر جنت بخرید٬زیرا عرف تا آن زمان قسمی بود که فرد همه عمر کارکندو حاصل تمامی زحمات خودرا به پاپ دهد تا جنتی برای روز آمدنی داشته باشد.

همینطور اذهان بدوی أفغانستان دین را در افکار شان در وجود ملا خلاصه کرده اند و هر نقل را بیدون تحلیل و تفکرمی پذیر اند.

التبه عقایدو نحوه عبادات قطعی است نوآوری در آن جایزنیست که در بینشش ماه تا یک سال تمامی مسایل عقاید را یا فقه اکبر أبو منتهی و الهدایه فقه عبادات را در فقه حنفی میتوانید خودتان بخوانید و اگاه شوید و استقلال عقل تان را در أمور دنیایی و سیرتفکرمعنی یا عرفان بخودی خود داشته باشید٬ و ضرورت علمی دینی به ملا نداشته باشید٬زیرا هستی امروز شما و بلوغ سیاسی تان همینکه: بخود اگاهی از هستی خود رسید و به أراده فاقد عقل٬سرنوشت تانرا به عده ای یاکسی نسپارید.

از۱۹۹۲ تا کنون وضعیت أفغانستان بطور نزدیک به مطلق٬ در تطبیق به دوره تاریک اروپا یا قرون وسطا بوده و قرون وسطا که از منبع فیاض عقلگرایی قرآن نیزمستفید می شوند و گام نخست شان تطبیق حالت دینیشان با دین جدید محمد عربی بود٬که تطبیق خاصیت عقلگرایانه است و این تطبیق محرکه می شود بسوی عقلانیت از  قرون وسطا اروپا به دوره جدیدی یا رنسانس یا روشنگرای… پس این سرشت ذاتی انسان که سود جو٬مکار و حیله گر می باشد به منافع خصوصیخودش٬که اینچنین سرشت های درونی انسان ربط به متون مقدس دینی و ایده عقلی فلسفی ندارد.

پیشنهادمی کنم: مطلب را بالینک های ذیلکه مرتبط موضوع است نیز مطالعه کنید:

https://jawedan.com/1402/26718/

http://www.arianafghanistan.com/UploadCenter/111_Faqiri_A_Aqlaniat.pdf

 

محمدآصف فقیری

[۱] برای درک عمیق عقل: میتافزیک ارسطو مطالعه شود…!

15 ژانویه
۱ دیدگاه

در عالمِ رؤیا

تاریخ نشر: دوشنبه ۲۵ جدی ۱۴۰۲ خورشیدی – ۱۵ جنوری ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا

  درعالم رؤیا

ازچه روگفتی بمن تو درب قلبت بازکن !   سوی قاف پرواز کن!

شکوه ها بس کن عزیزم ! طرح نو آغاز کن !  مطلبت ابراز کن !

خواب غفلت برده ات آنسوی اکناف جهان    هایهوی تا آسمان 

مصلحت اینست خشنود ! عزم آن شیراز کن ! یاد از آن ایاز کن !

عبدالکریم خشنود هروی کهدستانی

شهر کییف – اوکراین.

14 ژانویه
۳دیدگاه

هیاهو

تاریخ نشر : یکشنبه ۲۴ جدی ۱۴۰۲ خورشیدی – ۱۴ جنوری ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا

هیاهو

                                                                           به دوست                                

در انتهای خیابان عمر

چه هیاهوی پر رنگیست

صدا ها باهم  انس دارند

و در تلاطم یک عشق

ترا مینوازند

ای همیشه سبز !

ای همیشه سرخ !

ای همیشه رنگ !

وی همیشه عشق !

در تمامی سلول هایم رقصانی …

ترا با د آورده

ترا باران آورده

و ترا نسیم در من دمیده

ای همیشه هشیار

و همیشه بیدار

و تنومند تر از تندر زندگی‌

که باقدرت نرمتر از ابریشمی …

ونوازش هات ،

و خند ه هات  ،

و محبت هات ،

چه گرم ،

چه نرم ،

چه خوب ،

فکرم مملو از تست

و دنیایم با نام تو آغاز میشود

و در تو قدم بر میدارم

و در تو راه میروم

و هر روز در تو زنده ام

و شب ها با نام تو به خواب میروم…

هما طرزی

نیویورک

  ۶ جنوری ۲۰۱۴

14 ژانویه
۱ دیدگاه

طوفانِ عشق

تاریخ نشر : یکشنبه ۲۴ جدی ۱۴۰۲ خورشیدی – ۱۴ جنوری ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا

طوفان عشق

عشق و را ای جان ، چه ارزان کرده ای
لیک   آنرا    قیمت   جان   کرده ای

بوسه ای  از   لعل   میگون     لبت
قیمت  یاقوت  و  مرجان   کرده ای

در بهای  بوسه ات جان  می دهم
با من همچو عهدو پیمان کرده ای

عاشق   دیوانه    را    ا ی   نازنین
مبتلای  درد  و  هجران   کرده ای

قسمت  و  تقدیر  من  در  زندگی
رنگ زرد و چشم گریان  کرده ای

مشعل  رخشنده ای  رویای  من
کلبه   ی تارم  چراغان  کرده ای

عالیه   نالد   ز   هجرانت  بسی
بسکه تو این گونه طوفان کرده ای

عالیه میوند

فرانکفورت
۱۱ اپریل ۲۰۲۳
14 ژانویه
۵دیدگاه

تبسم

تاریخ نشر : یکشنبه ۲۴ جدی ۱۴۰۲ خورشیدی – ۱۴ جنوری ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا

تبسم
با  تبسم  بزم  ما  را   تو   چراغان   می کنى
آسمانِ   تارِ  دل   را   نور     باران    می کنى
 عشق است نام کتابم، و  همه  در وصف تو
همچو سعدى اولش را تو گلستان می کنى
من به امید وصالت روز و شب با اشک سرد
دل به آغوشم ندادی، سینه لرزان می کنی
آن رقیب از کینه توزی تحت عنوانی ز لطف
  با تنِ نازت مداوا ، قلب ، شادان  می کنی
من غزل ها خوانده ام در وصف آن لبهاى ناز
مهر مى افشانى و قیمت ، چه ارزان میکنى

پوهنمل احمد ضیأ حق شناس

هرات – افغانستان

13 ژانویه
۳دیدگاه

هرنمایی

تاریخ نشر : شنبه ۲۳ جدی ۱۴۰۲ خورشیدی – ۱۳ جنوری ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا

هنرنمایی

تمام دنیا

در دستانم میرقصند ،

وقتی برای تو

بال می گشایم

بی قراری محض ،

بهار آغوشم ،

جلوه گاه بنفشه های

وحشی مست

گونه هایم ،

آه ! که سیب های سرخ حوا را

خجل می کند

لبخندم

ترا به صلیب می کشد

و عطر لطیف انگشتان تو

چه بی رحمانه در تن من

هنزنمایی می کند.

میترا وصال

۱۳ جنوری ۲۰۲۴

لندن

13 ژانویه
۱ دیدگاه

معرفی چهار اثر از: دکتور فیض الله ایماق

تاریخ نشر : شنبه ۲۳ جدی ۱۴۰۲ خورشیدی – ۱۳ جنوری ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا


 شرح مجموعۀ گل، مرغ سحر داند و بس

نه  هرانکو  ورقی  خواند  معانی  دانست

با کمال مسرت و بخت مساعد ، چهار عنوان کتب ، اثر دانشمند پر کار و فرهنگی دو زبانه ٔ «فارسی و اوزبیکی » داکتر فیض الله ایماق؛ ژورنالست، ادیب، شاعر ونویسندهٔ شناخته شدهٔ کشور، می باشد که ذیلا به معرفی گرفته میشود: 

این کتب چهار گانه، توسط (بنیاد غضنفر)  قبلا در کابل با قطع و صحافت زیبا، نوع کاغذ مرغوب و دیزاین روی جلد جالب، هر کدام به تیراژ ۵۰۰ نسخه چاپ و بدسترس خواننده گان عزیز قرار گرفت.   کوشش و تلاش «بنیاد غضنفر » تحت سرپرستی داکتر حسن بانو غضنفر وزیر پیشین وزارت امور زنان و الحاج محمد یوسف غضنفر نماینده ٔ مردم در پارلمان کشور، صرف به خاطر خدمت به فرهنگ کشور صورت گرفته که لازم آمد تا از حمایت و زحمات اوشان در مورد اعلاء فرهنگ کشور قدر دانی بعمل آید.                                    مؤلف مبتکر و دانشمند آقای فیض الله ایماق پس از یک عمر رنج و زحمت، مطالعه و تحقیق در فرهنگ مردم خود، خدمت به سزا و مؤثری به وطن نموده و این جزوات نفیس را به دوستداران زبانهای عمدهٔ این خطه، تقدیم داشته اند.

  ۱ – کتاب «شگوفه های ادب» که مشتمل بر تک بیتی ها، دوبیتی ها، و رباعیات گلچین (دری، پشتو و ترکی) است در ۷۱۴ صفحه با دیزاین خیلی زیبا به چاپ رسیده است. جناب داکتر ایماق این کتاب وزین را به روان پاک قبله گاه امجدش مرحوم کلانتر شاهمیردانقل خان«ایماق» که در سن ۴۷ سالکی جهان فانی را وداع گفته اهدأ نموده اند. روحشان شاد و فردوس برین مکان شان باد!

۲ – کتاب «سوز دل» (دل سؤز لری) شامل گزیدۀ اشعار، مقالات علمی و تحقیقی، سخنرانیها، و مصاحبه های دری و ترکی داکتر فیض الله ایماق است.کتاب موصوف که طی ۳۱۹ صفحه با دیزاین جالب به چاپ رسیده در حقیقت آیینۀ تمام نمای زنده گی پر بار نویسنده میباشد. او درین کتاب برعلاوه مقالات علمی و تحقیقی از دانشمندان، هنرمندان و اشخاص نخبه که درین گیر و دار اخیر کشور، نام اوشان به غبار فراموشی مکدر شده بود، یادی نموده و کارنامه های افتخار آفرین شانرا درج دفتر نموده است. در اخیر کتاب عکس های از جوایز، تشویق نامه ها، تقدیر نامه های افتخاری بیشماری که از کشور های مختلف جهان نصیب شده درج نموده اند. عکس از دیپلوم دکتورا و شکلیات مربوط آن، عکس تیزس (رسالۀ علمی) که محترم ایماق ازان دفاع نموده است نیز موجود است. این تمثال ها هر کدام به مثابهٔ دلیل محکم و مستند از ایثار و عشق او به مردم و وطنش و همچنان ارج گذاشتن به مقام والای علم و دانش است. اینبار اوشان با کمال قدر دانی این اثر خویش را به شریک زندگانی اش بی بی حاجی انابت جان ایماق که در مسیر راه پر خم و پیچ حیات همیشه یار و یاور هم بوده اند تقدیم نموده است.

۳ – کتاب سومی «سوزوان» عنوان دارد. این کتاب در حقیقت داستان اوزبیکی منظوم و تراژیدی دو دلدادۀ جوان به نامهای (یازی و زیبا) میباشد که دو صد سال قبل از امروز می زیسته اند. داستان زیبایی است همانند ( مغول دختر و عرب بچه)، (آدم خان و درخانی )، (سیاه موی و جلالی) ، (رومئو و ژولیت) و امثال آن. اشعار فولکلور مربوط به این تراژیدی از قرات ولایت فاریاب و قریه جات اطراف و نواحی اوزبیک نشین وطن با تلاش فراوان در زمان طولانی مدت سی سال توسط فولکلور شناس محبوب ما داکتر ایماق جمع آوری گردیده است؛ اگرچه یکبار در سال ۲۰۰۳ م. از طرف نشرات «زرقلم» شهر تاشکند چاپ شده بود، اینک بار دوم در کابل از طرف« بنیاد غضنفر» نیز به طبع رسید.

۴ – کتاب چهارمی که سرود های شفاهی اوزبیکان افغانستان ( افغانستان اوُزبیکلری خلق قوُشیقلری) عنوان دارد به زبان ترکی اوزبیکی تحریر یافته است. داکتر ایماق بعد از غور و تحقیق در سرود های عامیانۀ ترکی اوزبیکی افغانستان، تفاوت و همرنگی های اوزبیک زبانان افغانستان و اوزبیکستان را به شکل علمی بیان نموده است. او، درین کتاب نمونه های از سرود های موسمی، مراسم دهقانی، عشقی، تاریخی، عزاداری، اطفال و غیره را گنجانیده، این کتاب در سال ۲۰۱۰ م. در تورنتوی کانادا به چاپ رسیده، اینک بار دوم توسط بنیاد فرهنگی غضنفر مجدداً طبع شده است. ناگفته نباید گذاشت که این کتاب دارای ۱۰۷ صفحه و در حقیقت تیزس دوکتورای داکتر ایماق بوده، اگر چه در ابتدا به زبان اوزبیکی نگاشته شده ودر سال ۱۹۸۷م. در انستیتوت «پوشکین» اکادمی علوم اوزبیکستان دفاع گردیده ، بعداً به زبان روسی ترجمه و جهت ارزیابی به شورای علمی اکادمی علوم «مسکو» اتحاد شوروی سابق- فرستاده شده است.

باید گفت تاکنون ۱۵ اثر و ده‌ ها مقالات علمی و پژوهشی داکتر ایماق درروز نامه ها و جراید داخلی و خارجی اقبال چاپ یافته ،همچنان در ترجمه و دبلاژ ۲۰ فلم هنری و مستند در « اوزبیک فلم » شهر تاشکند همکاری کرده است. حتا بعض از این فلم ها در تلویزیون ملی افغانستان در سالهای گذشته بنمایش گذاشته شد . باید گفت هفت اثر دیگر اوشان ، آماده ی چاپند. ما تلاش و زحمت کشی جناب داکتر فیض الله ایماق را تمجید نموده و از خداوند بزرگ ، توانایی و صحت برایشان تمنا مینماییم تا فرهنگ پر بار ما را هرچه بیشتر بارور تر نمایند.

همایون باختریانی

 

13 ژانویه
۱ دیدگاه

جان پدر کجاستی ؟

تاریخ نشر : شنبه ۲۳ جدی ۱۴۰۲ خورشیدی – ۱۳ جنوری ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا

جان پدر کجاستی ؟

اخیرا چند نسخه دیجیتال از آثار ارزنده  محترم دکتور محمد شعیب مجددی بدستم رسید که قبل از هرچیز جا دارد از لطف ایشان اظهار سپاس و قدردانی نمایم.

در میان این آثار یکی هم مجموعه ی اشعاریست که توسط ۵۵ شاعر گرامی از کشور های افغانستان ، ایران و تاجیکستان سروده شده و توسط محترم داکتر محمد شعیب مجددی جمع آوری و از سوی انتشارات قدس در هرات به زیور چاپ آراسته شد.

عنوان این کتاب « جان پدر کجاستی؟ نام دارد که در ۱۳۶ صفحه به طبع رسیده.

این کتاب در مورد حمله تروریستی است که چند سال قبل بتاریخ ۱۲ عقرب سال ۱۳۹۹ خورشیدی  در دانشگاه کابل بوقوع پیوست و تعدادی از دانشجویان به شهادت رسیدند و عده ای زیادی نیز مجروح شدند 

محترم داکتر مجددی ، در پیشگفتار این مجموعهء زیبا در حالیکه خبر از یک تراژیدی بزرگ میداد چنین نوشتند:

 ” « جان پدر کجاستی؟» پیام پدری که با جهانی از دلهره، ترس ، امید ، یآس و انتهای محبت پدرانه بر روی صفحه خونین تیلفون فرزند بخاک و خون غلطیده اش نقش گردیده است.

« جان پدر کجاستی؟» سه کلمه که دنیایی از غم ، پریشانی ، درد و فریاد های جستجو گر و آرزومند را جاویدانی گردانید.

پیام « جان پدر کجاستی؟ » نشان دهنده محبت ، چشم انتظاری و اضطراب دل پدری است که نورچشمش ، جانش ، جگر گوشه اش و غنچه دلش در جمله مهاجمان مسلح به پوهنتون / داشنگاه کابل پربر شد. “

آنچه درخور توجه می باشد گزارشی است که از قول مسئول جمع آوری وسایل قربانیان پس از حمله تروریستی بیان شده است و شخصی بنام امید مهریار که مسئولیت این کار را بدوش داشته چنین می گوید:

 ” « متوجه تلفنی شدم که کسی با مالک آن ۱۴۲ بار تماس گرفته بود و نهایتآ یک مسیج دریافت کرده بود؛ جان پدر کجاستی؟ چقدر سخت بود دیدن این لحظه.» این پیام با سرعت از دلی به دل دیگر نشست و اشک هزاراغن اسنان در سراسر جهان جاری گردید. هرکدام با درد و اندوه ، خشم و غضب ، اشک وآه زمزمه میکردند.

« جان پدر کجاستی؟ » فقط سه کلمه با کهکشانی از ستاره های معانی و مفاهیم … « جان » تمام نیرو و انرژی که بنده خاکی را متحرک و زنده در جهان انسانیت و اشرف المخلوقاتی میگرداند. « پدر» انسانی که شب و روز سعی و کوشش مینماید تا برای فرزندان پشتیبان و محافظی از همه نیازمندی های شان باشد . چه زیبا نوشتند:

« یک پدر

تنها یک پدر نیست … .!

وگاهی سقف بالای سر

و گاهی جانی برای زندگی هست

پدر سپری است بر ناملایمت های روزگار

پدئر فقط تاج سر نیست ، پدر دنیاست … . !»

و « کجاستی ؟» انگیزه و نیت تمام انرژی ، قدر و احساس انسان که در تلاش و جستنچو می باشد تا آن گمشده و آرزویش را دریابد و باسعی و کوشش به آن مدینه فاضله رسیده و تشنگی هجران و دوری را به رضائیت و شادکامی وصل برساند.                           

جوانان دانشجو مثل مرغ بسمل در خاک و خون غلطیدند و پدران ، مادران در غم ار دست دادن عزیزان سوختند و ناله و فریاد کشیدند. ”                                          

در ادامه ،  این پیشگفتار از وقایعی بیان میکند که مادران ، پدران و درکل خانواده ها بدنبال جگرگوشه های شان چه دردها و رنج هایی را متحمل شدند.                                  

و همچنین حکایت های در مورد قربانیان این حادثه که اکثر دانشجویان ممتار بودند از سوی والدین ، دوستان واقارب و در مواردی از زبان خود قربانی نیز بیان شده که قبل از این حادثه  در ویدیویی ثبت شده بود غافل از اینکه دیگر فرصتی برای تکرار چنین سخنانی نخواهدداشت ، میخوانیم.                                      عمق این فاجعه بحدی بود که دیری نپایید خبر آن سراسر جهان رافرا گرفت و بلافاصله شاعرانی از کشور های افغانستان ، ایران و تاجیکستان دست بقلم برده و سروده هایی را تحت عنوان « جان پدر کجاستی؟»  سرودند که نه تنها احساس پاک شاعرانه ی شانرا به تصویر میکشد ، بلکه  بیانگراندوهء بی پایانی شد که به خانواده های زیادی تحمیل گردید . 

محترم مجددی با جمع َآوری این همه سروده در مورد این حمله ناجوانمردانه کار بس بزرگی انجام دادند که قابل قدر است. هرچند با نوشتن ده ها کتاب شبیه این نمی شود زخمی را که بر سینه های  داغدار خانواده های قربانیان نقش بسته است را از بین برد ، اما بدون شک می توان اندک تسلی برای خاطر آنها فراهم آورد  که جناب مجددی اینکار را انجام دادند.

با آرزوی شادی روح همه آن قربانیان و تسلی خاطر بازماندگان شان ، از میان همه سروده ها ، تنها یک سروده از هرکشور را انتخاب و تقدیم شما خوانندگان محترم مینماییم که در پایان همین مطلب به نشر میرسد.

در پایان با سپاس مجدد از جناب دکتور محمد شعیب مجددی ، چاپ این اثر ارزنده را تبریک گفته ، مؤفقیت های مزید شانرا آرزومندم.

با عرض حرمت

قیوم بشیر هروی

۱۳ جنوری ۲۰۲۴ میلادی

ملبورن – استرالیا

 

از شاعر درد آشنای کشور تاجیکستان مرثیه ای جانسوزی را چنین می خوانیم:

جان پدر کجاستی ؟

گنج حیات ماستی ، گوهر بی بهاستی ، 

آینهِ صفاستی ، الههِ حیاستی ،

جان پدر ، کجاستی؟

حرف بزن چه ها شده ، از چه دلم سیا شده ،

زندگی بی ضیا شده ، نور و فر و ضیاستی ،

جان پدر ، کجاستی؟

ریشِ دلم برای تو ، جان و دلم فدای تو ،

کی شنوم صدای تو ، زخمی ماجراستی؟

جان پدر ، کجاستی؟

مادر خسته دل خزان ، جان ودلش به صد فغان ،

سوخته مغز و استخوان ، در چه دم و دغاستی؟

جان پدر ، کجاستی؟

یک خانه از غمت حزین ، داغغ سما و هم زمین ، 

هست سزای ما همین؟ راست بگو ، ز راستی ،

جانِ پدر ، کجاستی؟

جان و دلم الو گرفت ، دهشت نو به نو گرفت ،

دیو تو را گرو گرفت ؟ بند یگان بلاستی؟

جانِ پدر ، کجاستی؟

بر تو نمی کند اثر ، زلزله ِ غم پدر ،

چپه شد آسمان به سر ، غمبر و غمزداستی ،

جانِ پدر، کجاستی؟

زود نویس ، دخترم ، خانه روم خبر برم ،

شد پاره پاره پیکرم ، پیش درِ خداستی؟

جانِ پدر، کجاستی؟

علی اصغر شیری ، شاعر زنجانی از کشور ایران  غصه هایش را چنین بیان نموده:

جانِ پدر کجاستی؟

گفتی که اشک یار شریف  است گریه کن

چشمان اشک بار  شریف  است  گریه کن

میراث ما غم است ، فراق است، غربت است

اندوهِ  ریشه  دار   شریف  است   گریه کن

” جانِ  پدر  کجاستی؟ ”   امشب   نیامدی

این  گونه  انتظار  شریف  است   گریه کن

نعش برادری  است  به  دامان ِ   خواهری

این قلب  داغدار  شریف   است   گریه کن

آتش     گرفته      پیکره ِ       دودمان      ما

فغان  این  تبار  شریف   است  ،   گریه کن

غم ریشه کرده  در وطنم  ، داغ  به  پشت داغ

کابل همان مزارِ   شریف   است   گریه  کن

شاعر شیرین کلام هم دیار ما محترم دکتر پرویز آرزو نیز چنین سرودند:

جان پدر کجاستی؟

حوصله گشته تنگ تر ، جان پدر کجاستی؟

درد رسیده پشت  در،  جان پدر کجاستی؟

روز   سیاه   آمده   ،   ماه   به     آه    آمده

گشته سپیده در بدر ، جان پدر  کجاستی؟

بس که زبانه زد شرر ، از دل  این  زمینِ شر

ریخت ز آسمان جگر ، جانِ  پدر کجاستی؟

عقل پر از جنون شده  ، قلب پرنده خون شده

گم شده باز بال  و پر ، جان پدر  کجاستی؟

برگ به برگ مرگ گل ، نور امدی گشته گل

خاک به سر شده سحر، جان پدر کجاستی؟

بر سر دست باغبان ، هر چه درخت داده جان

باز   جفا   کند  تبر   ،  جان   پدر  کجاستی؟

دیر ترک که آمدی  ، از  سر  راه  خود  کمی

نانِ برشته  هم  بخر ،  جان  پدر  کجاستی؟

امشبّ درد می رسد ، بی تو چه سرد می رسد

خواب نمی شوی مگر؟ جان پدر کجاستی؟

عقرب ساعتم چنان ، زخم زند بر استخوان …

بی تو نمی شود به سر ، جان پدر کجاستی؟ …

12 ژانویه
۳دیدگاه

ناجو

تاریخ نشر: جمعه ۲۲ جدی ۱۴۰۲ خورشیدی – ۱۲ جنوری ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – استرالیا

 ناجو  

دلپذیر   و   ناز   و   دلجویم    ترا 
دلکش  و  زیبا  و  خوشرویم  ترا 
دلپسند   و  دلنشین  و     دلنواز 
دلربا   و   یار   خوشبویم       ترا 
دلستان   و    دلبر   و    دلباخته 
همدم و معشوق خوشگویم ترا 
خوشخرام و نازنین  و  دلستان 
دانه   و  هم دام  گیسویم    ترا 
عنبر آسا زلف و چشمان   خمار 
گندمی رنگ و  سیه   مویم  ترا 
در  میان  ا ین   دل   ویرانه   ام 
پروریده   سرو      ناجویم    ترا 
خوب میدانم که  مجنون  منی 
همچو لیلی میکشم سویم ترا 
عالیه بی پرده می گوید سخن 
می  کنم   آواره   و   جویم  ترا 
عالیه میوند

فرانکفورت

۲۹ دسامبر ۲۰۲۰

12 ژانویه
۱ دیدگاه

دردِ غربت

تاریخ نشر: جمعه ۲۲ جدی ۱۴۰۲ خورشیدی – ۱۲ جنوری ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – استرالیا

دردِ غربت

 سالهاست بر دوشِ خود بارِ ملامت می کشم

 دیگران  غرقِ  گناه  و  من  خجالت  می کشم

 هر  که  آمد  بر  سرِ  قدرت خیانت کرد و رفت

 ذِلًت   و  بیچارگی   از  این  خیانت  می کشم

 مرد و  زن  پیر  و  جوان  آواره گشتیم از  وطن

 خسته و سرگشته حالا دردِ غربت می کشم

 روز و  شب کردم تحمل طعنهُ  همسایه(۱) را

 هم جدا از میهن و خواری و خِفًت می کشم

 کودکِ  من   برده   از   یادش    زبانِ    مادری

 بر کتابِ  خاطراش ،  نقشِ  محبت  می کشم

 سالیانیست  وعدهُ  درمان  شنیدم  از  طبیب

 خسته  از  نا باوری  رنجِ  طبابت    می کشم

 خشم و تاریکی و نفرت گشته  غالب بر وطن

اینهمه ظلم و ستم  را  از  جهالت  می کشم

مریم نوروز زاده هروی

عقرب ۱۴۰۱ خورشیدی ۲۳

۱۴ نوامبر ۲۰۲۲

 از مجموعهُ”میهن عشق”

هلند

 ۱ مُراد از کلمهُ ” همسایه ” کشور های ایران و پاکستان

11 ژانویه
۱ دیدگاه

یوسف گم گشته

تاریخ نشر: پنجشنبه ۲۱ جدی ۱۴۰۲ خورشیدی – ۱۱ جنوری ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا.

یوسف گم گشته

مخمس برشعرحضرت حافظ

 با ز ملـک  ما  شـود  آ زا د  و  شا دا ن ،  غـم مخــور

خا نهء  تا ریک  ما   گردد   چرا غـا ن  ،   غـم   مخــور

چشـم ما  دا ئـم  بود  بـر لطـف  یزدا ن ،  غـم مخــور

 یوسف گـم گـشته باز آ ید  به  کنعـا ن ، غـم  مخــور

کلـبهء  احـزان  شـود  روزی  گـلستا ن  ، غـم  مخــور

ـ ـ ـ ـ ـ

گـل بروید هـر  طـرف  در  دشـت  و در کـوه  و  د مــن

لا لـه  ها  پـوشــند   صحــرا  را  ،  بـه  مثـل  پـِـیـرهـن

بلبـلا ن  شـا دی   کـنـا ن  ،  رقصنـد  به  دور نستــرن

گــر بهــا ر  عـمـــر  بـا شـد ،   بـا  زبــر تـخـت  چـمــن

چتر گل  بر سرکشی ، ای مرغ شبخوان !  غـم مخور

ـ ـ ـ ـ ـ

رونـق  بـا زا ر   ظـا لــم  در  کـجـا  ،  پا ینـده   گـشـت

ا جنـبی  با  قـدرتـش  در ملک ما ، شـرمنـده  گـشـت

صد  هـزا را ن  مـردم   معصـوم  ما  ،  آ واره   گـشـت

دور گـردون  گـرد  و  روزی   بر  مــرا د   مـا   نگـشـت

دا ئما  یکسـا ن  نبـا شد  حـا ل   دوران ،  غـم  مخـور

ـ ـ ـ ـ ـ

گردد  این  گردون  بحکم خا لق  ، بی نقص  و  عـیـب

حکـمـت ، الله  نـدا نستـی  کـسـی بـی شـک وریـب

از کـجـا آمد ،  کجا رفت  حضرت  ن ـوح  و  شـعـیـب؟

ها ن  مشو  نومید  چون  وا قف  نه ای ، از سرّ ِغیب

با شد  اندر  پرده  بازی  ها ی  پنها ن  ،  غـم  مخــور

—–

گـر تو خـواهـی اسـتجـا بت ، پس  دعــای  بد  مکــن

راه   قـربـت  با  خــدا  را  ، خــود  برایـت  سـد  مکــن

بـا ش  بـا  مــردم  نکــو  و حا جـت  کـس ،  رد مکــن

ای دل  غـمـدیـده!  حا لـت بـِهْ  شود ،  دل بـد  مکــن

و ا ین سر شوریده  با زآ  ید به سا مان ، غـم  مخـور

ـ ـ ـ ـ ـ

روزگـا را ن   گـر  بـسـا ط   زنـد گـی  ،  بـر هـم   زنـد

تـارو پـود غـم زهــر سـو ،  سـر بـسـر بــا  هـم  تـنـد

رنـج   دورا ن  هـمچـو  حَجّـا م ، نِـیشتـر بـر  تـن  زنـد

ا ی دل! ار  ســیـل فـنــا  بـنـیـا د هـسـتـی   بـرکـَـنـد

چون  ترا  نوح  است  کشتیبان ، زتوفا ن  غـم  مخـور

ـ ـ ـ ـ ـ

رنج  ما  از  هـجـرت  و  دیـدار  یـارا ن ،  بـی نـصیـب

درد  مـا  درمـا ن  کـنـد گــرا  یزد  ، حـا ذق  طـبـیـب

خط  غُـفرا ن بر کشد ، عـصیـا ن  مان  ربّ ِ حسیـب

حـا ل  مـا  در  فـُرقـتِ  جـا نــا ن  و  اِ بـْـرا م ِ رقـیـب

جمله میـدا نـد  خـدا ی حـا ل  گـردا ن ، غـم  مخـور

ـ ـ ـ ـ ـ

آ نکـه هـسـتـت کـرده است از نیـسـتـی و وز عـدم

گـربگـیری د سـت مخـلـوقـش ، زاحسـا ن  و کــرم

ا َجـر احسـا نـت  د هـد رحـمـا ن   مَـنـّا ن  لا جــرم

در بیـا بـا ن گـرزشوق کـعـبـه ، خواهـی  زد  قـد م

سرزنش  هـا  گـر کـنـد خـا ر مُغـِیلا ن ، غـم مخــور

ـ ـ ـ ـ ـ

آرزو دا ری  اگـر  جـنــت ، بــکــن  سـعـی  مـــزیــد

کن جها د نفس ودشمن با ش ، با شیطـا ن مَـریــد

بـا  وجـود  طـا عـت حــق ، زی  در خـوف  و  امیـــد

گرچه منزل  بس خطر نا ک است و  مقصد نا پَدید

هیچ راهی نیست کانرا نیست پا یا ن ، غـم مخـور

ـ ـ ـ ـ ـ

زرق  و  بـرق چا ر  روز  ا ین  جهـا ن ،  نا یـد  بکـا ر

حیدری  در ملکِ کـُفـر ، هـم در خَـفـاء  و آ شـکــا ر

خـد مت د یـن نبی کـن،گـرتـو هـستی هـوشـیــا ر

حا فـظـا! در کـنـج فـَقـر و  خَـلـوت شـبـهـا ی  تــا ر

تـا بُـوَد  ورد ت  دعــا و  درس  قــرآ ن ، غـم  مخـور

پوهنوال داکتر اسدالله حیدری

۵ اپـریل  ۲۰۰۵  

سد نی

10 ژانویه
۳دیدگاه

به استقبال خورشید

تاریخ نشر: چهارشنبه ۲۰ جدی ۱۴۰۲ خورشیدی – ۱۰ جنوری ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – استرالیا

به استقبال خورشید

صبحگاهان

که لایه های نور

از مشرق چشمانم

میدرخشد

با یک بغل از

احساس های رنگارنگی با

تو بودن

و چشم انتظاری

طلوع پگاهِ جمالت

ویک عالم

امید های سر به فلک کشیده

همچو قله های پامیر

به استقبال خورشید می روم

تا برای تو

سلامی بیاورم از جسن

نگاه

که « زبان من و توست ».

میترا وصال

۸ جنوری ۲۰۲۴

لندن

10 ژانویه
۳دیدگاه

تنها

تاریخ نشر: چهارشنبه ۲۰ جدی خورشیدی – ۱۰ جنوری ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – استرالیا

تنها

                                                                                   به یارم                                       

فکر باید صاف باشد

به صافی آبی‌ بزرگ

و پاکتر از چشمه ساران سرد و زلال

به معصومیت اشک های مادر

و به بزرگی آغوش پدر

آری فکر باید نمناک و پر برکت باشد

چون زمین های پر ثمر

هر لحظه غنچه ای  در آن بشکفد

هر لحظه سبزه ای  در آن بروید

هر  لحظه عابری با شادی از آن بگذرد

و هر لحظه کودکی بدنیا آورد 

 

فکر باید صاف باشد

فکر نباید تنها باشد

فکر باید خلق کند

فکر باید در کائنات بچرخد

از آب عبور  کند

از آسمان بگذرد

با با د پرواز کند

باخورشید گرم شود

در ماه بتابد

و همیشه بیدار باشد

 

فکر باید صاف باشد

تا تو در آن سفر کنی

و با گوشه هاش نظر کنی

و از کوچه هاش گذر کنی 

 

هما طرزی

نیویورک

 ۵ جنوری ۲۰۱۴

09 ژانویه
۱ دیدگاه

فغان

تاریخ نشر : سه شنبه ۱۹ جدی ۱۴۰۲ خورشیدی – ۹ جنوری ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا

فغان

خواهم   دو باره   تو   را    من   نگاه   بکنم 

راضی به کار خویشم هر چند اشتباه بکنم

دیگر مگو در این عشق ترا بى دین شمرند

در این قدم خوشم ، اگر چه  باز گناه  بکنم

  نهالِ  سروی بهاری ، پر از شگوفه  و  گل

من  که  یک  برگِ  خزانم   بتو   پناه   بکنم

  سنگ  تهداب و جودت  زیر عنوانیی قلب  

اساس  او  به  نیم شب نشدپگاه بکنم

    تو گریزان  زمن  و  من  با یک نگاهِ  عمیق    

دقیقه  ها  را   بسوزم  فغان  و  آه  بکنم

پوهنمل احمد ضیأ حق شناس

هرات افغانستان

 

 

09 ژانویه
۶دیدگاه

رؤیای آزادی

تاریخ نشر : سه شنبه ۱۹ جدی ۱۴۰۲ خورشیدی – ۹ جنوری ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا

رؤیای آزادی

بسته ام با  خیال   رختِ   سفر
می روم از حصار غربتِ خویش
و به  آن سوی  مرز  های خیال
تا   ببینم   غُبار   تربتِ   خویش
مأمن  عشق   بُوَد  خاک   وطن
مى رسانم بر او ارادتِ  خویش
گشتِ ارشادِ صلح می خواهم
بر  در   و   پیکر   ولایتِ  خویش
خواب شیرین  روز  های  سپید
می کشم سر به جام شربتِ خویش
همه   با    هم    شعار    آزادی
سر دهیم بر فرازِ ملتِ  خویش

پروانه شیرین سخن

۱۸ جدی ۱۴۰۲ خورشیدی

08 ژانویه
۱ دیدگاه

عازمِ بزمِ شهادتیم

تاریخ نشر: دوشنبه ۱۸ جدی ۱۴۰۲ خورشیدی – ۸ جنوری ۲۰۲۴ – ملبورن – آسترالیا

عازم بزمِ شهادتیم

این  دم  که  یار ،  قاتل جان  فگار  ما ست

مژگان  خدنگ  کرده  در  فکر  کار  ما  ست

سعی کند، به کشتن ما، هر که یار ما ست

ما عاشقیم ، کشته شدن ، افتخار ما ست

شمشیر تیز عشق ،ز سنگ  مزار  ما ست

زاهد   به    مسجدم   ٫   پی آزار   می برد

مطرب    مرا   به    خانۀ    خمار    می برد

عشق  آخرم   ،  به  حلقۀ   ابرار   می برد

ما  را  کشیده  یار  ،  سوی   دار   می برد

ساقی بیار باده !  دم  گیر  و  دار  ما ست 

 امروز   اگر   به    دیدۀ     مردم    ملامتیم

فردای   حشر   ،   ما    شفعای   قیامتیم

مردانه   وار     عازم       بزم      شهادتیم

ما  با   وجود  سنگ    ملامت  ،  سلامتیم

گویا که سنگ های  ملامت حصار  ماست

بهر طمع  ،  به خلد  چو آدم  ،  نمی رویم

بر چرخ ، همچو عیسی مریم ،نمی رویم

بر صید جام حادثه  ،  ز  عالم  نمی  رویم

بی زخم  تیغ  عشق ، ز  عالم نمی رویم

بیرون شدن ز معرکه ، بی زخم عار  ماست

ای دل بیا  و عزم  سفر ،  سوی  یار  کن

جان  در  رهش  نثار  کن  و   افتخار   کن

بلخی  زر   وجود   تو    کامل    عیار   کن

حافظ حجاب  این تن  خاکی  ،  کنار  کن

جانان  بغل  گشوده  و  در انتظار ماست

۱۳۲۹ خورشیدی

ارسالی : داکتر علیشاه جوانشیر

سدنی

07 ژانویه
۳دیدگاه

امشب برای تو می نویسم به بلندای سکوت ماه

تاریخ نشر: یکشنبه ۱۷ حدی ۱۴۰۲ خورشیدی – ۷ جنوری ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا

امشب 

برای تو می نویسم

به بلندای سکوت ماه

می خواهم در واژه ، واژه ام

سبز شوی ،

جوانه بزنی ، 

قد بکشی تا سحر

پرواز کنی از

” ع ” تا ” ق ” عشق

امشب ماه را نگه می دارم

تا برایت

دو سه رکعت غزل

آفتاب بسراید

و من

و تو

برای مستی ستاره ها

از مرز ” ما ” شدن

عبور کنیم

تا پنجره ها آغوش بگشایند

و به قد تمام آئینه ها

 از هم لبریز شویم.

میترا وصال

۷ جنوری ۲۰۲۴

لندن

07 ژانویه
۱ دیدگاه

بیرقِ علم

تاریخ نشر: یکشنبه ۱۷ جدی ۱۴۰۲ خورشیدی – ۷ جنوری ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا

بیرقِ علم

تار های گیتار خود را 
زیر روسری گل سیب قایم کردیم
 از ترس! خدانمایان بی‌رحم
 فروپاشی منظره چشمان خود را دیدیم
 جوان شدیم زیر شلیک گلوله‌ها
و از کودکی خاطره‌یی نداریم
 ما نسل مقاومت هستیم
 نام ما را با خط زرین
 در کتاب‌های تاریخ بنویسید
 راه علم و دانش را به روی ما بسته اند
 ما در موج های سرگردان زندگی
راه خود را پیدا کردیم
میان آتش و دود
 نامه های ارسال شده ما را
 جهان نا خوانده پر پر کرد
 راه نجات را دوباره جستجو می‌کنیم
 ماندن در مسیر آزادی شعار ماست
ما کوه عاشقان‌ی در بند ایم
شاخه های ظلم را می‌بُریم
 تا بلندی هندوکش
بیرق علم را بالا می‌بریم
 عاقله قریشی
ملبورن – آسترالیا