یادی از زنده یاد باقی قایل زاده شاعر آزاده اییکه ده سال آخر عمرش را از نعمت بینایی محروم بود
( هفدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : دوشنبه ۲۳ میزان ( مهر ) ۱۴۰۳ خورشیدی – ۱۴ اکتوبر ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – استرالیا
یادی از زنده یاد باقی قایل زاده شاعر آزاده اییکه
ده سال آخر عمرش را از نعمت بینایی محروم بود
قیوم بشیر هروی
ملبورن – استرالیا
۱۴ اکتوبر ۲۰۲۴ میلادی
زنده یاد باقی قایل زاده فرزند مرحوم ملا عبدالله خان در سال ۱۲۹۴ خورشیدی در محلهِ چنداول کابل دیده به جهان گشود. در کودکی پدرش را از دست داد.
قبل ازاینکه شامل مکتب رسمی شود نزد مامایش میرزا سلطان محمد خان به فراگیری آموزشهای اولیه پرداخت و سپس شامل مکتب صنایع گردید و در سال ۱۳۱۴ خورشیدی از رشته قالین باقی ، رنگ آمیزی و ادبیات فارسی فراغت حاصل نمود.
و بلافاصله در همانجا بحیث استاد رنگ آمیزی قالین و زبان و ادبیات شامل کار گردید.
از آوان جوانی نزد مامایش که یکی از شعرای ورزیده آنزمان بود زانو زد و اساسات عروض و اوزان شعری را فرا گرفت . علاقه مندی ، ذوق و استعداد سرشارش در شعر و ادبیات پایش را بدنیای شاعری باز کرد و با احساس پاکی که نسبت به وطن و طندارانش داشت ، به سرودن شعر آغاز نمود و دردها ، آلام و ناهنجاری های عینی جامعه را بی پرده و بدون واهمه از اربابان زر و زود و تزویر در قالب شعر بیان می نمود.
او شاعری بودی آزاده با روحیه انقلابی که همین امر باعث شد تا تعدادی زیای از جوانان بدور او جمع شوند و به سخنان و رهنمود های او گوش فرا دهند.
او علاوه بر آن نشست ها و ارتباطاتی با دوستان شاعر و هنرمند هم عصرش داشت که میتوان از : مرحوم سرور جویا ، مرحوم سید اسمعیل بلخی ، مرحوم غلام سرور دهقان ، ، مرحوم استاد نوید ، مرحوم میر غلام حضرت شایق جمال ، مرحوم محمد امین ترابی ، مرحوم یوسف آیئنه ، مرحوم مسرور نجیمی ، مرحوم آصف آهنگ ، مرحوم اکرم عثمان ، مرحوم استاد محمد حسین سرآهنگ ، مرحوم استاد غلام دستگیر شیدا ، مرحوم استاد نتو ، مرحوم استاد رحیم بخش و مرحوم خالوی شوقی نام برد.
میگویند لقب سرآهنگ را باقی جان قایل زاده برای سرتاج موسیقی کشور برگزیده.
او انسانی بود وارسته ، شاعری بود انقلابی ، نویسنده ای بود توانا ، سخنوری بود نترس و دوستی بود جوانمرد و مهربان که تا پای جان در کنار دوستانش می ایستاد.
زنده یاد باقی قایل زاده در قالب های مختلف شعری سروده هایی دارد که گزیده یی از اشعارش در سال ۱۳۶۲ خورشیدی تحت عنوان ( آشیان عقاب ) در مطبعه دولتی کابل بچاپ رسید و بعدها در سال ۱۳۸۰ خورشیدی نیز دومین مجموعه از سروده هایش توسط انتشارات کاوه در شهر کلن کشور آلمان به زینت چاپ آراسته شد .
یر اساس مقاله ایکه محترم استاد پرتو نادری به استناد از نوشتهِ محترم عبدالحق واله بیان نمودند ، سال نابینایی مرحوم قایل زاده را ۱۳۳۰ خورشیدی و سال وفاتش را ۱۳۴۰ خورشیدی درج نموده اند.
قابل تذکر است که مرحوم باقی قایل زاده درحالیکه از مریضی فشار داخلی چشم رنج میبرد متأسفانه بینایی اش را از دست داد و ده سال آخر عمرش را در نابینایی بسر برد.
روحش شاد ، یادش گرامی و خاطراتش جاودانه باد
اینهم نمونه ای از کلام آن شاعر آزاد منش و انقلابی که تقدیم شما عزیزان می گردد:
شیپور یگانگی
هم میهنان صدای مــؤدت عیان کشید
چون مرغ حق ز شاخ محبت فغان کشید
این پنـبـه ها که شب بنمایـد ستاده نام
روزی تکان ، ز گـوشِ کرِ آسمان کشید
پیران مرز و بوم و جوانان شهر و ده
ضد نفاق و تـفـرقه ، تیر و کمان کشید
در منزل شرافت ِ وحـدت شوید جمع
بـا دستِ با هـمـی هـمـه ، دشمنان کشید
گر اختلاف مذهب و قومی و مسلکی
داریـد ، بهـر حفظ دیانت ز جـان کشید
خواهید اگر سعادت دایــم ، عرایضی
دارم ، به شرط آنکه بــه طبع روان کشید
بوبکر و عمرست ، هم عثمان و هم علی
سر مشق زندگی ، روش آن کسان کشید
وقتِ خلافتِ آن سرورِ سردارِ مردمان
گفتند امتیاز نژاد ، از میان کشید
پشتون و تاجیک و قزل و ازبیک و ُمغل
این اسم هـا ز دفـتر ملـی ، روان کشید
فقط به نام ملت ” افغان ِستان ” همه
آئید جمع و مطلب خـود شادمـان کشید
تا در زمینِ سینه نکارید ، تخم مهر
ناممکن است ، خوشـۀ آمال تـان کشید
گر معدن طلا و مس و نقره وا نشد
سنگِ ذغـال بیشتر از لای کـان کشید
بر ِ کشتِ کوکنار و حشیش آتش افگنید
همت کنید و مـزرعۀ زعـفـران کشید
دریای ” گلبهار ” کف آلود می رود
بندی زنید و جانبِ دشت و دمـان کشید
گر چشمه سار نفت عبث مانده در زمین
از ُکنجد و زغـر ، به تلافی آن کشید
آخر زمین که بس زیاد است در وطن
ماشین چو نیست، بیل و کلنگ و ودان کشید
از انقلاب خون بگریزید ، دوستان
بر انقلاب فکــر ، همه تیغ زبان کشید
گوئید نقص هــای حقیقی مملکت
مـردانه وار ، معنی لفظ از بیان کشید
آنانکه دل به دولت بیگانه بسته اند
غـیرت کنید و هستی شـان از جهان کشید
هرکشوری که چشم طمع دوخته است به ما
خیزید! چشم شان ز قفا با سنان کشید
تاکی چون خون مرده نشینید ، بین رگ
پایی زنید و سر ز عروق ِ نهان کشید
ای اغنیا شما گر از این خاک و ملت اید
دستی به جیب برده و مشتی قران کشید
ای عالمان ز بابِ سیاست روید بدور
این غسل حیض نیست که فصل و گمان کشید
ای حاکمان کمی به وظائف شوید گرم
دل سر گشته خلق ، مبادا زیان کشید
مجنون عشق لیلی کهسار کشورم
یاران مرا به جلگهء دیوانگان کشید
” باقی ” بدن زیب وفادار میهن است
او را برای تجربه و امتحان کشید.
منابع:
۱ – تارنمای خراسان زمین ( محترم استاد پرتو نادری ).
۲ – آریانا افغانستان انلاین ( محترم ولی احمد نوری ).
۳ – ماریا دارو ( محترم امان کبیری ).