( هفدهمین سال نشراتی )
تاریخ نشر : شنبه ۱۴ میزان ( مهر ) ۱۴۰۳ خورشیدی – ۵ اکتوبر ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – استرالیا
جنجالهای موهوم تاریخ گذشته . . .
«پیش بینی کن ز ننگ حسرت ماضی برآ
بر قفا نظاره کردن ریش را دم می کند»
«بیدل»
آیا ما در گورستان تاریخ می خواهیم ، واقعیت امروزین خود را ثابت کنیم یا در مسیر آینده و رویا های برای آینده؟
آیا ما از امروز به تاریخ نگاه می کنیم یا از تاریخ به امروز؟
تاریخ چیز های متضادی به ما می گوید، مثلاً اگر کسی بخواهد انتخاب دلبخواهی از یک «سند» تاریخی داشته باشد، طرف مقابل می آید و ده ها تفسیر و «سند» ردی بر آن ارائه می کند.
در صورت دیگر بیایید آزمایش کنیم:
همین سقوط «جمهوری» دزدان را در نظر بگیریم.
یک نظر است که آمریکا در مقابل طالبان شکست خورده است. نظر دیگر این است که آمریکا شکست نخورده و آمریکا طالبان را به قدرت رسانده است.
بین این دو نظر نمی توان شباهتی یافت. خوب وقتی ما در عصر انترنت و انکشاف غول آسای تخنیک معاصر نمی توانیم در برابر واقعیت بدین روشنی به یک نتیجه مشترک برسیم، چگونه ممکن است که در عصر ماقبل دانش معاصر به اسنادی که نتیجه یک تحقیق علمی نبوده و بر پایه «میگویند» و «روایت» و «قال و قال» و غیره نوشته شده و حتی از اصالت آن نمی دانیم به «ثبوت» های دست پیدا کنیم که نتیجه اش برای امروز ویرانگر باشد.
وقتی در دهه سوم قرن بیست و یکم که خود شاهد چنین قضایا هستیم، دچار چنین بحران تحلیل می باشیم ، ولی در عوض اگر بخواهیم بر روی «اسناد»ی به «نتیجه قاطع» برسیم که متضاد و گنگ اند آیا به ریش خود نخندیده ایم.
ملت ها یا مردمی که زنگوله های سربین و سنگین تاریخ (حتی تاریخ های با مستندات بسیار واقعی ) را به گردن آویخته اند، گردن شان خم شده و در ذلت فقر و عقب ماندگی افتاده اند. اروپای جنوبی مخصوصاً یونان و روم (ایتالیا) که تمدن درخشانی داشته اند و در تمام کشورهای این منطقه نشانه های آن دیده می شود ، امروز فقیرترین کشورهای اروپایی به شمار می آیند.
حتی در ایتالیا, شمال آن که تمدن چندانی نداشته ، بسیار پیشرفته تر از جنوب آن است که صاحب بزرگترین امپراتوری و تمدن عهد قدیم بوده است.
هند با آن تاریخ گذشته اش، در فقر شنا می کند و چین اگر بر پایه تمدن گذشته اش میماند ، هنوز هم کشوری ناتوانی بیش نبود. از چنین مثال ها به وفور می توان یافت.
اسکندناوی کشور های وایکینگ های وحشی و دزد های دریایی بوده که تاریخ کوتاهی دارند. سطح زندگی امروز در این کشورها از جمله بالاترین سطح زندگی در هر زمینه است.
سویس کشوری که فقط سربازان اجیر می فرستاده، اکنون بالاترین اقتصاد را دارد.
آفریقای سیاه (ظاهراً بی تاریخ) هماکنون از بسیاری از کشورهای «تاریخ دار» پیشتر می تازد.
تحقیق تاریخی درست است. آموختن از تاریخ هم. اما اگر «بر قفا دیدن» یا به گذشته دیدن و فقط در تاریخ ماندن باشد همین بیتی که از بیدل در بالا گذاشتم:
«پیش بینی کن ز ننگ حسرت ماضی برآ *
بر قفا نظاره کردن ریش را دم می کند»
از ما موجوداتی می سازد که به علت ندیدن به آینده (به قول بیدل «پیش بینی») دمی مانند حیوانات اما در صورت آویخته داشته باشیم. «ننگ حسرت ماضی» یا ننگ ماندن و پوسیدن در تاریخ، از ما بهایمی می سازد که بجای علف و سبزه، تاریخ نشخوار می کنیم. از همین خاطر است که عوض داشتن رویاهای بزرگ برای امروز و آینده، سر ملت های پامال شده را در بوجی تاریخ فرو کرده اند.
استعمار و امپریالیسم برای ما مرزهای مورد منازعه را به ارمغان گذاشت. حالا با هزاران ترفند ناسیونالیسم های قومی و ویرانگری را به کمک خود ما پرورش می دهند و به اضافه آن جنجالهای موهوم تاریخ گذشته را در این کشورها دامن می زند.
از این ها پرسیده شود که دو جنگ جهانی در قاره اروپا ملت های اروپایی را در کشتار هم تا به سرحد نابودی به جلو برد، ولی همان ها دیگر از جنگ های بیشتر از هزار ساله خود یاد نمی کنند ولی به جهانی که باید بر پای خود بایستد ، جنگ «تاریخ» را پیشکش کرده و براه انداخته اند. منظور این نیست که خود ما در این زمینه مقصر نیستیم. این بزرگترین تقصیر است که چرا در این دام می افتیم؟ امروز ما را خراب می کنند و رویا های ما را فقط به «رسیدن به غرب» تقلیل می دهند.
شاه امان الله (افغانستان) ، ناصر (مصر)، نکروما (گانا)، آلینده(چیلی)، سوکارنو (اندونیزیا) ، لومومبا (کانگو) ، مصدق ( ایران) ،آربنز گوسمان (گواتمالا)، توما سانکارا (بورکینافاسو) و غیره به اشکال گوناگون (مستقیم و غیر مستقیم) سرنگون می شوند، چون برای امروز و آینده کشور های شان رویا داشتند.
به نظر اربابان جهان، داشتن رویا های بزرگ برای مردم کشورهای که باید بیدار شوند ممنوع است. آنها از ما می خواهند:
« بروید در چراگاه گذشته بچرید و بچرخید و بخاطر گذشته موهوم، همدیگر تان را تکه و پاره کنید.»
ما امروز فقط بر پایه دموکراسی و عدالت می توانیم جهان امروز و فردای خود را بسازیم. به شرط اینکه برای دموکراسی و عدالت و رفاه رویا داشته باشیم و برای تحقق آن اراده.
آزادگی و عشق . . .
خورشید خویشتن شو، از سایه گی حذر کن
بر دوش پینه پوشت ، پیراهن سحر کن
زهدان تست تاریخ ، پس بند ناف بگسل
ای شیر خوار برخیز ، دنیای تازه سر کن
گر ریشه ریشه گویی، پس میوه های آن باش
در زیر خاک مردی ، بیرون شو و ثمر کن
گاوی گذار ، بگذر از کاهدان موهوم
از گله ها برون آ ، از گله گی گذر کن
زندان پرست هر سو ، زندان تازه خواهی
در های عشق بگشا ، دیوار غرق در کن
تو خود صدای خود شو ، از چشم خود نگه کن
از گور ها برون شو ، با زندگان حشر کن
تاریخ را چو عکسی در قاب کن به دیوار
از کودک ات بیاموز ، در این زمان بسر کن
جنگل تبار آنجا ، گم می شوی چو خاری
خود سرو شو سر افراز ، با آسمان تکر کن
گل های سرخ تاریخ ، آزادگی و عشق است
آن را فقط نگهدار ، بر مابقی شرر کن
فاروق فارانی