۲۴ ساعت

16 سپتامبر
۱ دیدگاه

پارکِ شهر نو

تاریخ نشر : دوشنبه ۲۶ سنبله ( شهریور ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۱۶ سپتامبر   ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

پارک شهرنو

چون بیگانگان

از کنار هم رد شدن

و (پارک شهرنو)

آشیانه ای عشق های ناتمام

و (سینمای پارک) معیادگاه عاشقان

در شب های جمعه

هردو بیگانه بودیم

و هردو نا آشنا

وقتی عابری از کنار مان میگذشت

آنها را نمی دیدیم

و وقتی مسجد (حاجی یعقوب)

سر به اذان می نهاد

هردو می خندیدیم

چون نماز ما ،فقط نماز عشق بود

و تبنگ های (شورنخود) و (کچالو)

به ما لبخند می زدند

و من با عجله از (کافه تاج) دور میشدم

تا به پیچک تاکم برسم

و ناژو را تنها نگذارم

ناژو پدر باغ بود

و من دختر آرزو هایش

و پیچک همان لباسی بود به دور دخترش….

که دلیرانه در سرزمین عشق زیستیم

و آگاهانه ترکش نمودیم

هما طرزی

نیویورک

 ۲۸ فبروری ۲۰۲۴

15 سپتامبر
۳دیدگاه

بوی علف

تاریخ نشر : یکشنبه ۲۵ سنبله ( شهریور ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۱۵ سپتامبر   ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

بوی علف

قدم زدن در سبزی چشمانت

وه که چه زیباست!

عشق بوی علف می دهد

بسان علف تازه

که گل های رشقه در آن روییده

و در کناره هاش

گندم های طلایی

جلوه ای بودن را زمزمه میکنند

و من با نگاه هام

باغچه چشمانت را آبیاری می کنم

با آب عشق

تا در حافظه ام

سبز بمانی و جاودان . . .

هما طرزی

نیویورک

 ۲ جون ۲۰۲۴

10 سپتامبر
۳دیدگاه

عشق ترا

تاریخ نشر : سه شنبه ۲۰ سنبله ( شهریور ) ۱۴۰۳  خورشیدی –۱۰ سپتامبر   ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا 

عشق ترا

عشق ترا

در شعور ستارگان پروین دیدم

و از آسمانت دزدیم

و وقتی می سرایمت

پر شتاب، پرصدا، و رنگین

انگار آبستنم ترا

و دوست میدارم

در زهدان عشقم ماندگاربمانی

و تولدت

نوید دوری ات نباشد!

هما طرزی

نیویورک

 ۲۹ جون ۲۰۲۴

06 سپتامبر
۳دیدگاه

لبخند

تاریخ نشر : جمعه ۱۶ سنبله ( شهریور ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۶ سپتامبر   ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا 

لبخند

با لبخند

بسوی خورشید میروم

وآرام آرام

می سوزاند

بالهایم را

و من در میان بازوان آتشین

شکوه عشق را می بینم

همچوقصه های رنگین پروانه ها

و امروز

در پرواز آخرینم

ترا به آغوش می کشم

تا بالهای سوخته ام

خاکستر امید را

در چشمان تیره رنگت بپاشد

و عشق …

ترا از یاد برد

هما طرزی

نیویورک

 ۲۸ اپریل ۲۰۲۴

02 سپتامبر
۳دیدگاه

زندانِ خورشید

تاریخ نشر : دوشنبه ۱۲ سنبله ( شهریور ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۲ سپتامبر   ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا 

زندان خورشید

زندان خورشید همان چشمان تست

که گیسوان شب را

در عبور از کوچه های ابری

با ابریشم نگاه هات

آرام آرام بافتی

و در سر زمین اندوه های تیره رنگ

رها ساختی

بهار برگشته

و امید،

 چشمانش را گشوده

بیا

بیا

و دستان سرد و زمستانی ام را

با نگاه های آتشینت

گرم ساز

و مرا به آغوش آرزو های پر رنگ

جاودانه ساز!!!!!!!!!!!!!

هما طرزی

نیویورک

 ۳۱ جولای ۲۰۲۴

30 آگوست
۳دیدگاه

ناژو ها

تاریخ نشر : جحمه ۹ سنبله ( شهریور ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۳۰ اگست  ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا 

ناژو ها

وقتی در سایه ناژو های بلند

قامت بر افراشته بودی

آن عشق بود

که مرا بسویت فراخواند

و تا دست بردم

خورشید چشمانت

در نور

ناپیدا گردید

و قامتت ازهم پاشید

نمیدانم؟

در کدامین سایه ی خوشبخت

صدایت زنم

تا جغد فلک زده

ترا ازمن نگیرد

ودر شکیبایی ام

اشک سرد نبارم

و باغچه پرگلم را

خشک نسازم

هما طرزی

 نیویورک

 ۱۲ جون ۲۰۲۴

24 آگوست
۳دیدگاه

منتظرش هستم

تاریخ نشر : شنبه ۳ سنبله ( شهریور ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۲۴ اگست  ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا 

منتظرش هستم

کسی که من منتظرش هستم

هنوز در باغچه خدا

بدنیا نیامده

کسی که من منتظرش هستم

هنوز مرا ندیده

و در دستانم نمو نکرده

و آب رااز برکه آغوشم ننوشیده

آری کسی که من منتظرش هستم

هنوززبان مادری اش رانیاموخته

و در واژه عشق سرگردان است

کسی که من منتظرش هستم

در واژه مهر زندگی نکرده

و در دنیای سرد و پر از خشونت بزرگ شده

آری کسی که من منتظرش هستم

نامش را در دفتر عشق نمی داند

و در بیسوادی عشقدست و پا می زند

هما طرزی

نیویورک

 ۲۹ جون ۲۰۲۴

21 آگوست
۳دیدگاه

موجِ غریب

تاریخ نشر : چهارشنبه ۳۱  اسد ( مرداد ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۲۱ اگست  ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا 

موج غریب

تو آن موج غریبی

که مرا به ژرفای دریای نیلگون می بری

تا عشق را

در چشمان ماهیان نقره یی پیدا کنم

و در دستانم

لغزنده و تابنده گردی

وتو آن موج غریبی

که مرا با اوج سرکشی ها ی بی دلیل

و خواسته های پر رنگ

و فریاد های بیصدا می بری

تا بودنت را

در دیواره های سروده هام حکاکی کنم

آری تو آن موج غریبی

که در التماس یک غروب بی تدبیر

سکوتم را فریاد می زنی

و مرا تا بی انتهای پیوند ها می بری

تا حماسه ی دوست داشتن را

در گوشت زمزمه کنم

پر از نیاز

و پر ازگرما…

هما طرزی

ویستچستر

 ۶ جولای ۲۰۲۴

18 آگوست
۳دیدگاه

هق هق

تاریخ نشر : یکشنبه ۲۸ اسد ( مرداد ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۱۸ اگست  ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا 

هق هق

به زمر عزیزم

هق هق گریه ام

در دیواره های تنهایی ام می دوند

شتابان

وترا صدا می زنند

و من در سوگ رفتنت

قامت خاطره هایت را استوار میدارم

در دیواره های پر شکوه (هندوکش)

و هوای پاک آسمانش

و با نوای نی لبک چوپان همراه می شوم

تا بسرایمت

در آغوش پر صدای (بامیان)

و دیواره های پر افتخار

وقصه های پررنگ و داستانش

باور دار که تا ابدیت

در تاریخ آن دیار جاودانی!

هما طرزی

نیویورک

 ۲۷ جولای ۲۰۲۴

16 آگوست
۳دیدگاه

هوس آغوش

تاریخ نشر : جمعه ۲۶  اسد ( مرداد ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۱۶ اگست  ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا 

هوس آغوش

وقتی به آغوشم می گیری

عطر کوچه های (کابل)را

باخود بیاور

تا وجودم با عطر تو آشنا شوند

ووقتی بر لبانم بوسه میکاری

از گرمایت بریز

تا لبانم اناری شوند

و پر آب

چون انار (قندهار)

و در دستانت

شگوفه های نارنج (جلال آباد) را بیاور

و مشت مشت

بر موهایم بریز

تا عطر سرزمینم عاشقترم سازند

وظرفی پر از آب سرد چشمه ای (دلاکان) را

باخود بیاور

و بر تمامی وجودم بپاش

تا عطش عشق

درمن فروکش گردد

و وقتی بیدار می شوم

دوست دارم هنوز

سرت روی بالشم باشد

و سر من بر شانه ی تو…

هما طرزی

نیویورک

 ۷ جون ۲۰۲۴

13 آگوست
۳دیدگاه

شبِ طوفانی

تاریخ نشر : سه شنبه ۲۳  اسد ( مرداد ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۱۳ اگست  ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا     

 

شب طوفانی

در این طوفانی شب

و در امتداد یک سکوت بزرگ

و در امتداد اشک های باران

و چشمک های پر برق آسمان

و در امتداد یک راه

و فرار

بسوی یک تکرار باشکوه

شاید هنوز دوست دارم

در انتهای طوفان

منتظرم باشی

منتظرم باشی

منتظرم باشی

و با آغوش باز

به وسعت یک اقیانوس پر خروش

مرا از من بربایی

و در دامان آغوش فکرت

سبز داری

ودر ساحل بدور از طوفان ها

با عینک ذره بینی ات

مرا آنگونه که هستم خواهی دید

و آنگونه که عاشقم به تو

خواهی شناخت…

هما طرزی

نیویورک

 ۷ جون ۲۰۲۴

10 آگوست
۳دیدگاه

فریاد

تاریخ نشر : شنبه ۲۰  اسد ( مرداد ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۱۰ اگست  ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا   

فریاد

به همسرم

نشستی در کنارم

و درسکوتت فریادی بود

که دیواره های قلبم را

به صدا آورد

دستی بر موهایم کشیدی

و چه عاشقانه

انگشتانت شانه زد

بر گره های تابدار عشق

و من با چه عشقی

بتو نگاه می کردم

با لبانم

سکوت را می نوشیدم

و با دستانم

ترا می سرودم

آویخته بودی

چون لباس پر عطری

بر عریانی شانه هایم

از قرن دیگری حرف میزدی

که گوشم آشنا نبود

و صدات غریب می نمود

آن سان که عطرت بیگانه بود

و آغوشت در صدات خوابیده بود

و گرماییی نبود

مگر اندوه های دیرینه

و با یک جهش

از من دور شدی

و من ماندم

و نفس های دیرینه ام ….

هما طرزی

نیویورک

 ۱۱ می ۲۰۲۴

08 آگوست
۳دیدگاه

کبوتر تنها

تاریخ نشر : پنجشنبه ۱۸  اسد ( مرداد ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۸ اگست  ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

کبوتر تنها

معشوق من

یک کبوتر تنهاست

معشوق من

زبان عشق را در مدرسه نیاموخته

و با الفبای دوست داشتن

بیگانه است

معشوق من در جنونش می سراید

و در جنونش می خندد

و در جنونش اشک می ریزد

آری معشوق من

بر فراز ابرهاست

و از فرود آمدن به زمین در هراس

او در هراس زندگی میکند

و در هراس به خواب می رود

و در هراس قدم برمیدارد

و در هراس لباس می پوشد

و دلم براش می سوزد

آخراوهمیشه تنهاست

و همیشه تنهاست

و همیشه تنهاست

هما طرزی

نیویورک

۳۰ جون ۲۰۲۴

05 آگوست
۳دیدگاه

تکرار می کنم

تاریخ نشر : دوشنبه ۱۵ اسد ( مرداد ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۵ اگست  ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

تکرار می ‌‌کنم

ای مرد!

در سیاهی چشمان مست تو،

صد‌ها هزار شأم بهاری نهان شده

وآن  پاکی‌ و صفا که با دانه‌های اشک

در زیر مژه ها

چون شبنم سپید،

یا گوهری اصیل

در گوشهی صدف،

از کنج جام‌های دو چشم سیاه تو

با غم عیان شده،

من عشق را برای تو تکرار می‌‌کنم.

من عشق را برای تو‌ای روح پر غرور

ای چشمه ‌یصفا !

وای مظهر سرور!

همچون زمانه‌های گریزنده در سکوت

زان شام‌های خوب 

وان روز‌های دور،

                     تکرار میکنم.

تکرار یک حیا،

تکرار یک صفا،

و……تکرار لحظه ها

آن لحظه ائ‌ که جان من و جان تو ز شوق

در هم نهان شوند.

وین جسم‌های غمکش و افسرده و کهن

با آن همه هوس،

با آن همه نیاز

محو زمان شوند،

من عشق را برای تو تکرار می‌‌کنم.

تکرار می‌ کنم .

هما طرزی

۳۰ مارچ ۱۹۷۲

کابل – افغانستان

Kabul, March 30, 1972

03 آگوست
۳دیدگاه

آغازی دیگر

تاریخ نشر : شنبه ۱۳ اسد ( مرداد ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۳ اگست  ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

آغازی دیگر 

 

کوچی ام من،

تیر ه بالم

 باز در ابر بهاری

شعری از پرواز خود آغاز کردم

پر گشودم

نغمه سر کردم

سرودم:

هرچه بودم

              پاک و زیبا

هرچه بودم

             خوب یا هیچ

هرچه بودم، هرچه هستم،

از برایت

در میان دست غمگینم بها ر آورده‌ام من.

تو زبانم بند کردی، تا که در شعر سکوتم:

             من ترا فریاد کردم، داد کردم…

باز هم ، دیدی ؟ ترا آغاز کردم

            ‌ای که پنهان کرده أی در چشم‌هایت شأم هایم

هر چه هستم، هرچه بودم

یا نبودم

در سرودت، در سرودم،

باز من تکرار  بودن یا نبودن‌های خود را ساز کردم

عشق را من با هوس

یا من هوس را با بزرگی‌های حرمت جوی تو

تا بیکران کهکشان‌هایم کشاندم_

دور، تا ان دور‌ها ی بیکران احساس جانم

یا تنم؟ من خود ندانم

تا الهه گشته‌ام در معبد بی‌ انتهایت

ای خداوند بزرگ و بی‌ نهایت

کوچکی خویش را احساس کردم

بنده‌ام من؟ گریه‌ام من؟ خنده‌ام من؟

هرچه بودم، هرچه هستم

تو خداوندی، بزرگی

کوچکم من، کوچی‌ام من

باز در ابر بهاری

شعر پروازم ز پشت ابر ها

آغاز کردم.

هما طرزی

۱۹ اپریل ۱۹۷۳

کابل – افغانستان

 

01 آگوست
۳دیدگاه

شرمِ گناه

تاریخ نشر : پنجشنبه ۱۱ اسد ( مرداد ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۱ اگست  ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

شرمِ گناه

صدای ضربه‌های باران که با با د خشم همراه است –

بر بام خانه فریاد می‌‌زند

ولی‌ قلب آهنین بام گنگ است

و فریاد‌هایش چون کودک لال –

شنیدنی نیست

ابر‌ها با خشم می رقصند

و برگ‌ها شر شر کنان به مرگ خوش آمد می‌‌گویند

رعد و برق حکم مردی را دارد که :

خشمگین بر همسرش می‌‌تازد

و من و تو-

             که در آمیزیش با باران

بدن‌های ترمان را

که با حریری از شرم پوشیده است

چون کودکان بی‌ پناه

به دامن خانه پناه داده ایم…

و لباس‌های نازک

که ما را با تنگی عشق در آغوش گرفته

در تنگ بودن ایام

تنگی لباس را احساس می‌‌کنیم

اما-

     از ترس گناه

در شرم خانه

خواسته‌های مانرا

در التهاب نگاه ها

پنهان می‌‌کنیم

هما طرزی

۲۶ اپریل ۱۹۷۲

کابل – افغانستان

 

 

                 

30 جولای
۳دیدگاه

تکرار می کنم

تاریخ نشر : سه شنبه ۹ اسد ( مرداد ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۳۰  جولای ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

تکرار می‌‌ کنم

 ای مرد !

در سیاهی چشمان مست تو،

صد‌ها هزار شأم بهاری نهان شده

وآن  پاکی‌ و صفا که با دانه‌های اشک

در زیر مژه ها

چون شبنم سپید،

یا گوهری اصیل

در گوشه ی صدف،

از کنج جام‌های دو چشم سیاه تو

با غم عیان شده،

من عشق را برای تو تکرار می‌‌کنم.

من عشق را برای تو‌ای روح پر غرور

ای چشمه ‌ی صفا !

وای مظهر سرور!

همچون زمانه‌های گریزنده در سکوت

زان شام‌های خوب 

وان روز‌های دور،

                     تکرار میکنم.

تکرار یک حیا،

تکرار یک صفا،

و……تکرار لحظه ها

آن لحظه ائ‌ که جان من و جان تو ز شوق

در هم نهان شوند.

وین جسم‌های غمکش و افسرده و کهن

با آن همه هوس،

با آن همه نیاز

محو زمان شوند،

من عشق را برای تو تکرار می‌‌کنم.

تکرار می‌ کنم .

هما طرزی

۳۰ مارچ ۱۹۷۲

کابل – افغانستان

28 جولای
۳دیدگاه

هنوز

تاریخ نشر : یکشنبه ۷  اسد ( مرداد ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۲۸ جولای ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

هنوز

من عشق را برای تو تکرار کرده ام

من خویش را برای تو بد نام کرده ام

من هستی‌ وجود خودم را به پاس تو

با آن همه گناه

با آن همه صفا

با موج‌های گندیده اذهان اجتماع-

                                بر با د داده ام.

حالا بیا ببین:

من شعر را برای تو تکرار می‌‌کنم.

من شعر را برای تو‌ای جلوه‌ ی محال

ای مظهر صفا

وی مظهر سرور

با این همه خیال

با این همه جلال

در لای دوده‌های سیاه نگاه خلق-

تکرار می‌‌کنم.

هما طرزی

۹ دسامبر ۱۹۷۲

کابل – افغانستان

 

26 جولای
۳دیدگاه

شرابِ آغوش

تاریخ نشر : جمعه ۵  اسد ( مرداد ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۲۶ جولای ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

شراب آغوش

 

شراب مست آغوشت

شراب گرم و مطبوع نفس‌ها یت

شراب داغ دستانت

مرا با خود به اوج جان فزای عشق خواهد برد

و من این ساغر خالی‌

 در آغوشت

میان پنجه‌های داغ دستانت

در انبو ه صدا‌ها و نفس‌ها یت

 چو مومی آب خواهم شد‌

 و تو ای‌ مظهر هستی‌!

که اندر رگ ،رگ  تو می‌‌به جای خون بود جاری

مرا در خود_

در آن آغوش پر مهرت

از این دنیا به آن دنیای مست و خوب خواهی‌ برد

در آن لحظه:

تو از عشق و از پاکی‌-

 و از خوبی‌

برایم قصه خواهی‌گفت .

و من چو کودک خاموش

در آغوش زیبایت

به گرمی‌ نفس هایت

نوازش‌های دستانت

به خواب شرم خواهم رفت…

به خواب ناز خواهم رفت…

و تو با من_

                     یعنی‌ (ما)…

چه نیکو بستن یک نطفه را آغاز خواهیم کرد

بله یک نطفه ی‌ پاک و مقدس را …

یک نطفه ی‌ معصوم و خامش را …

و یا…

یک نطفه ی‌ ناپاک و ننگین را –

که در رگ‌های نرمش خون ناپاک تو جا دارد…

هما طرزی

۲۳ اپریل ۱۹۷۲

کابل – افغانستان

24 جولای
۳دیدگاه

مهمانِ چرچرک ها

تاریخ نشر : چهارشنبه ۳  اسد ( مرداد ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۲۴ جولای ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

مهمان چر چرک *ها

 و من امشب مهمانم.

مهمان باغ

و مهمان چر چرک‌های درختان گیلاس.

و مهمان هوای خنک و صاف پغمان*!

چر چرک‌ها مرا به عشق بازی دعوت کرده اند

چر چرک‌ها زبان مرا می‌‌فهمند!!!

و من از خوشه‌های گیلاس‌های خوش مزه

گوشواره ساخته ام،

 تا خود را برای مهمانی چر چرک‌ها آما ده سازم.

و از پوست خشکیده چر چرک‌ها

برایم گلٔ سینه ساخته ام.

 

باغبان بخواب رفته،

پدر سخت مشغول مطالعه است،

شاید کتاب تازه‌ای می‌‌نویسد؟

انگار همه شهر در خواب اند…

و من دستان گرمم را _

در آب “چشمه دلاکان”* فرو می‌‌برم.

از سردی آب

سرا پام می‌‌لرزد،

و از سرما بخود می‌‌پیچم.

عابری مست از کوچه می‌ گذرد و شعری از مولانا زمزمه می‌‌کند:

چون جان خراباتم

جانان خراباتم… 

و چر چرک‌ها با او هم آواز اند.

 

و من امشب مهمانم،

وه که چه مهمانی …؟

من و چر چرک ها،

 و گیلاس ها،

و آب چشمه دلاکان،

و مستی در کوچه،

بله !همه مهمان خرابات چر چرک‌ ها شده ایم.

هما طرزی

۶ جون  ۱۹۷۱

کابل – افغانستان

*جیر جیرک

*شهر ییلاقی در شمال کابل

*چشمه ی آب معروفی  در شهر پغمان

 

 

 

22 جولای
۳دیدگاه

مرگِ مادر

تاریخ نشر : دوشنبه ۱ اسد ( مرداد ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۲۲ جولای ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

مرگ مادر

 فغان که مرگ تو روز خوشم سیه کرده ست

گلٔ  جوانی   من   پرپر   و   تبه   کرده ست

خراب   گشت  و   بهم   ریخت   کاخ   امیّدم

که غم به کلبه ی دل همچو سیل ره کرده ست

 ********

چه گویمت که ز مرگ تو بر سرم چه گذشت؟

ببین  ،  که   دخترت   اکنون   اسیر  ماتم  شد

ز  آه   سینه ی   پرسوز ،    شام   شد   سحرم

که  درد   و  زخم  دلم  بی‌ دوا  ،   مرهم   شد

  ********

چه  بود  مادر  من  ؟    رونق     جوانی   من

نوازش   و   سخنش  ،  عشق  و  کامرانی من

عتاب   او    شرر     خار     های     بلهوسی

نگاه    او     گلٔ     باغ    غم     نهانی     من

  ********

ولی‌  گذشت  دریغا ،  و  پر  ز اشک   گذشت

براه    تیرهی     غم    چشم      انتظار    مرا

ز مرگ  خویش شکست  او پر “هما ” یش را

به     باد     حادثه     بسپرد      اختیار    مرا

هما طرزی

۱۰ اپریل ۱۹۶۰

کابل – افغانستان

15 جولای
۳دیدگاه

بوسه گاه

تاریخ نشر : دوشنبه ۲۵  سرطان ( تیر ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۱۵ جولای ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

 

بوسه گاه

به همسرم

شب در بستر تنهایی

و تاریکی غوغا میکرد

بالشت با من سر یاری نداشت

و لحاف بامن قهر بود

از پهلو به پهلو

چشمانم بسته…

از خواب پریدم

وای که خانه روشن شد

در آیینه تابیدم

لبهایم چون آتشی شعله ور

و نورش تمامی اطاق را روز کرد

یادم آمد:

که لبانم عمری-

بوسه گاه توبود

که نورش تا امروز

خانه ام را روز کرده…

هما طرزی

نیویورک

 ۲۹ اپریل ۲۰۲۳

12 جولای
۳دیدگاه

خوبی ها

تاریخ نشر : جمعه ۲۲   سرطان ( تیر ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۱۲ جولای ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

خوبی ها

                   به هموطنانم

بامن از خوبی ها بگو

و با من از دوست داشتن ها بگو

 دستانم با کدورت ها آشنا نیست

دستان من در سرزمین عشق ها

روییده

و دستان من در آمیزش صمیمیت ها

بهم رسیده

من ترا در آیینه سرزمینم

در سرزمین باور های دیرین

 و یاد ها جاودانه

و آغوش های گرم و عاشقانه

و خوبی های پردوام

تراشیده ام و بتو عشق ورزیده ام

ولی امروز در آیینه به جز کدورت

چیزی نم بینم …

هما طرزی

۲ می ۲۰۲۳

نیویورک

09 جولای
۳دیدگاه

پاییز

تاریخ نشر : سه شنبه ۱۹  سرطان ( تیر ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۹ جولای ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

پاییز

پاییز پر صداست

پاییز پر صداست

پاییز آغوش سرد رنگهاست

و پاییزهمان قصه های ناتمام

در افق های رنگین بی انتهاست

پاییز پر صداست

وپاییز خانه ی من و تست

در ادامه راه پر غرور

پراز رنگ های زیبا

رنگ های زنده و تابنده

رنگ های عشق بر انگیز

رنگ های با صفا

رنگ های شفاف و پر از صمیمیت ها

آری پاییز پر صداست

و پاییز چه زیباست

و چه زیباست…

ومن در آسمان های پر مهرت

ودر باغ های پراز ترانه ات

هنو ترا می سرایم

و ترا می سرایم

و ترا می سرایم

تا بی انتها

در آغوش رنگها

در شکوه باغ ها

و در سکوت نگاه ها

ای جاودانه یار!

هما طرزی

۲۳ اکتوبر ۲۰۲۳

نیویورک

07 جولای
۳دیدگاه

آهنگ

تاریخ نشر : یکشنبه ۱۷  سرطان ( تیر ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۷ جولای ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

آهنگ

به همسرم

چند آهنگی نواختی در گوشم

صدایت گوارا بود

و دلکش

وقتی بیراه می سرایی

غم در گلوی باغ شکوفا می شود

و پروانه ها را باد می برد

وبرگ از روبوسی عشق فرار می کند

و آب بی جان و بی موج

ترا صدا می زند

و زندگی بی رنگ و بو

و فاخته ای در گوشه ای باغ

در نابینایی اش

دست و پا می زند

و هنوز ترا صدا می زند

ولی باغ همیشه باغ تست

و من همیشه مرغ پر صدای این باغ  !!!!!!!!!!

هما طرزی

۲۲ جنوری ۲۰۲۴

نیویورک