۲۴ ساعت

26 ژوئن
۱ دیدگاه

تو می خندی

تاریخ نشر : چهارشنبه ۶ سرطان ( تیر ) ۱۴۰۳ خورشیدی – ۲۶ جون ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – استرالیا

تو می خندی

به یار

دلم برای عشقی می تپد

که مرا به تو وصل می کند

شتابان و پر ماجرا

خورشید چه عاشقانه صدایم می زند

و ماه و ستاره گان در سجده ی عشق خفته اند

و من در محراب نگاه هات

همان کولی بی سر زمین و سرگردانم

پا هام هنوز

در زمین چرکین گیر کرده

و یارای کوچیدنم نیست مگر…

و بالها یم در دستان تو می رقصند

و چشمان منتظرم

سیلاب عشق را مهمان شده

وقتی صدایت می زنم

در کنارمی

و وقتی می بینمت

در تمام هستی ام  می چرخی

دستان سردم را در دستان گرمت نگهدار

و منی مسافررا در سفر کوتاه اش تنها مگذار

بنده بودن چه زیباست

تا ذات تو خدا باشد

و چشمان تو نور راه باشد

و در هستی من

بخندی

و بخندی

و بخندی

هما طرزی

۱۰ جنوری ۲۰۲۴

نیویورک

24 ژوئن
۳دیدگاه

دریچه ها

تاریخ نشر:  دوشنبه ۴  سرطان ( تیر ) ۱۴۰۳ خورشیدی – ۲۴ جون ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – آسترالیا

دریچه ها

دریچه ها می خندند

و قفلی بر در نیست

مگر گله های صمیمانه

و شکوه های عاشقانه

هنوز بیدارم

و هنوز نفس می کشم

شاید در فردا هات نباشم

فقط امروز را ببین

و امید را به امروز واگذار

نمی دانم مترسک فردا

با خود چه به ارمغان دارد

شیوه ی خندیدنش عاشقانه خواهد بود؟

و شاید در سفره ی محبتش-

نان پر برکت

و سخاوت را بتو هدیه خواهد کرد؟

و تو در طراوت خنده های پر نور

شاداب تر از پیش

به افق های دور

ایمان بیاوری

و با خودت آشتی وار بخندی…

هما طرزی

۶ می ۲۰۲۳

نیویورک

21 ژوئن
۳دیدگاه

بامداد

تاریخ نشر:  جمعه ۱ سرطان ( تیر ) ۱۴۰۳ خورشیدی – ۲۱ جون ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – آسترالیا

بامداد

چون خورشیدی

پر از واژه های نور

پر شتاب و پر توان

در بامداد تنهایی ام درخشیدی

هنوز ستاره ها چشمک زنان

به دنبالم می دویدند

و من در نور تو دست و پا می زدم

درخشیدنت معجزه بود

تمامی ستاره ها

در نور تو ناپیدا شدند

و به دنیای شب در پناه

و من در آغوش نورت رها شدم

و در قصه های عشق دوباره پیدا

و هنوز در معجزه ای نورت

تابنده ای و درخشان

و در سرزمین من جاودان!

هما طرزی

۱ فبروری ۲۰۲۴

نیویورک

19 ژوئن
۳دیدگاه

ترانه

تاریخ نشر: چهارشنبه ۳۰ جوزا ( خرداد ) ۱۴۰۳ خورشیدی – ۱۹ جون ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – آسترالیا

ترانه

تو پر شورترین ترانه ی عشقی

که پیری را بهار می سازی

و در بازوانم

گل امید میکاری

تو پر شورترین ترانه ی عشقی

که سال های دل انگیز جوانی را

در کاسه ی سرم می چرخانی

تو پر شورترین ترانه ی عشقی

که در بامدادان عشق

(اذان یاری )می خوانی

و نغمه های عشق را در بدنم می رقصانی

آری تو پر شور ترین ترانه ی عشقی

که هنوز بسان من

در کوچه های عشق سرگردانی…

هما طرزی

۱۸ جنوری ۲۰۲۴

نیویورک

17 ژوئن
۳دیدگاه

بامدادان

تاریخ نشر: دوشنبه ۲۸  جوزا ( خرداد ) ۱۴۰۳ خورشیدی – ۱۷ جون ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – آسترالیا

بامدادان

به یار

بامداد دمیده در هستی

و چشمانم منتظر دیدار است

منتظر دیدار تو

ای دوست!

پاورچین ، پاورچین به سراغت میام

ای گرمتین آغوش خورشید!

و ای واژه ی مهر و زیبایی!

آغوشت را باز نگهدار

و مرا از بسترم جدا ساز

دل شوریده ام هوای تو دارد

و فکر آشفته ام

به تو می اندیشد

و ترا در حمام نور می جوید

مهربان ترباش

و شوق دیدار را با لبخندی پایان بده

پایان بده

ای آفریدگارم!

ای خداوندگارم!

عمریست در انتظارم

عمریست در دنیای خاک ویلانم

و عمریست در سرزمینت

حیرانم

حیرانم

حیرانم

آه چه زیباست

ترا در سکوت پر نور بامداد دیدن

و به آغوشت پناه بردن

و جز تو هیچی نخواستن…

هما طرزی

۱ مارچ ۲۰۲۴

نیویورک

14 ژوئن
۳دیدگاه

خوشه خوشه

تاریخ نشر: جمعه ۲۵  جوزا ( خرداد ) ۱۴۰۳ خورشیدی – ۱۴ جون ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – آسترالیا

خوشه خوشه

عشق ترا خوشه خوشه می چینم –

در سبد آرزو هایم

و دستانم هنوز

در آرزوی بودن هاست

و زیستن ها….

و من همان پرنده ای

که در آسمان های دور

هنوز ترا صدا می زنم

و هنوز برایت می سرایم

هما طرزی

۱۹ اپریل ۲۰۲۳

نیویورک

10 ژوئن
۳دیدگاه

برف

تاریخ نشر: دوشنبه ۲۱  جوزا ( خرداد ) ۱۴۰۳ خورشیدی – ۱۰ جون  ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا

برف

به همسرم

عشق تو چون برفی

بارید بر انگشتانم

تا بسرایمت

گرم و امیدوار

زندگی من پر از عاشقانه های تست

باد ترا می نوازد

و باران ترا می سراید

و زوزه ی باد بتو می رسد

در بی انتها

و من در برف عشقت گرمتر از خورشیدم

و در انگشتانم

شمع های نورانی شعله ورند

و درخشان

گرمای عشق از آسمان نزول کرده

و برگه های شعرم

همان خورشید نگاه های تست

در سرزمین غربت

که نقاشی میکند آیه های عشق را

در سوره های پر بار زندگی…

هما طرزی

نیویورک

 ۸ ماچ ۲۰۲۴

08 ژوئن
۳دیدگاه

پرنده تنهاست

تاریخ نشر: شنبه ۱۹  جوزا ( خرداد ) ۱۴۰۳ خورشیدی – ۸ جون  ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا

پرنده تنهاست

با بال عشق بسراغت آمدم

ای در کدامین سرزمین پیدایت کنم

ازنهانخانه ی جانم

تیری به بسویت رفت

و برگشت به اصالت یک موج

اکنون خاموشانه نگاهت می کنم

برگ ها از شاخه ها جدا می شوند

ولی باغ را با خود نمی برند

گلها درسنگفرش ها قربانی می شوند

ولی درخت هنوز استوار است

بهاران بار ها در سفر اند

ولی پرنده همیشه تنهاست

همیشه تنهاست

همیشه تنهاست

هما طرزی

نیویورک

 ۲۰ می ۲۰۲۳

07 ژوئن
۱ دیدگاه

آبستن

تاریخ نشر: جمعه ۱۸  جوزا ( خرداد ) ۱۴۰۳ خورشیدی – ۷ جون  ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا

آبستن

آه چه آبستنم از عشق

و از هوای پر عطر دوست داشتن ها

و چه آرام آرام نگاهت می کنم

در قاب قلبم

تا بی انتها

روزی از تو نگینی می سازم

بر انگشتر قلبم

و در دستان عشق

می کشانمت امیدوار

و چون حلقه ای مهری

در دستانم می چرخانمت پر صدا

و هروقت هوست کردم

لمست می کنم

و هر بارخواستمت

می بوسمت

و هر وقت آزارم دادی

روی میز می گذارمت

و از دور تماشایت می کنم

تا در چشمان فراموشی

جاودانه گردی

هما طرزی

نیویورک

 ۹ جنوری ۲۰۲۴

05 ژوئن
۳دیدگاه

آگاهی ( مگنولیا)

تاریخ نشر: چهارشنبه ۱۶  جوزا ( خرداد ) ۱۴۰۳ خورشیدی – ۵ جون  ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا

 

آگاهی (مگنولیا)

                        به یارم

پلی میزنم

به دیار (مگنولیا) های پر صدا

در گسترده باغ آرزو هایم

و تو آن آگاهی

و آن نور

و آن حقیقت

پیوندم بده به خانه ات

پیوندم بده به سرزمین فرشتگان سپید بالت

پیوندم بده به آسمانهای بیکرانت

و پیوندم بده به آنسوی کهکشان های آفتابی رنگت

به باغت که پر از (مگنولیا) های پر رنگ است

و به سرزمین درستی های بی انتهایت

و بدور از غفلت های ننگین

و سرکشی های پوچ و تو خالی

و من همان کولی شب زنده دار

که در چشم آسمانهایت

تنها ترا می بینم

و تنها در تو راه می روم

و تنها با تو آرامش دارم

و تنها با تو نفس می کشم

و تنها در خانه ی تو زنده ام

ای کاش این پل همیشگی باشد

ودر باغ (مگنولیا) همیشه باز

و خانه ها پر نور

و آغوش ها پر مهر

و دنیا در آشتی

دستانم می لرزند

دستانم می لرزند

و از هراس تنهایی

انگار آخرین روزها ست

و من در قیامت شرمندگی هام

خوشه خوشه اشک می ریزم

و دامن دامن اندوه می بارم

و ترا صدا می زنم

و خستگی هایم را رها می کنم

تا در سرزمین تو آرام گیرم

و در سایه (مگنولیا) هایت خود را از یاد برم

و با نوازش های همیشگی ات

به خواب روم

به خواب روم

به خواب روم

هما طرزی

۹ سپتامبر ۲۰۲۳

نیویورک

 

 

 

03 ژوئن
۳دیدگاه

آبی

تاریخ نشر: دوشنبه ۱۴ جوزا ( خرداد ) ۱۴۰۳ خورشیدی – ۳ جون  ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا

آبی

و دستانم بسوی آبی بزرگ دراز

و رودخانه پغمان شفاف و آبی

دریاچه قرغه آبی تر از…

هرچه بسویش می رفتم

                      از من دور میشد     

دستانم سرد شد وقلم را یخ زد

بخود آمدم که ۱۸ سال بیشتر نداشتم

و آبی چشمان تو

          هزاران سال از من دور بود

هما طرزی

۱۵ جولای ۲۰۲۳

نیویورک

01 ژوئن
۳دیدگاه

از ماه

تاریخ نشر: شنبه ۱۲ جوزا ( خرداد ) ۱۴۰۳ خورشیدی – ۱ جون  ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا

از ماه

از ماه گذشتم

و از خورشید

و از ستارگان

وآسمان های پر نور و تاریک

پرواز من در کهکشان های تو

چه زبیاست و چه دلپذیز

با بالهایم ابر های سپید را

کنار می زنم

و به سوی دیاری می روم

که ملکوت نام دارد

و (کروبیان) ابری بال

چنان مست و چنان شکوهمند

به رقص و پاکوبی برخاسته اند

که سلول های فکرم را به جهش می برند

تابناک و پر نوا…

سروده ها زیباست

و صدا ها پر از زمزمه های آسمانی

و من در سایه درگاه ات

چون پر کاهی می رقصم

شاید لحظه ی نگاهی-

به این ذره بیافگنی

و مرا از بندگی ات محروم نسازی….

هما طرزی

نیویورک

 ۱۸ سپتامبر ۲۰۲۳

30 می
۳دیدگاه

آخرین سروده

تاریخ نشر: پنجشنبه ۱۰ جوزا ( خرداد ) ۱۴۰۳ خورشیدی – ۳۰ می ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا

آخرین سروده

دلم میخواست

آخرین سروده ام بودی

وقتی کتابم بسته می شد

نام تو

در آخرین برگه

می درخشید

چون خورشید چشمانت

که آخرین سروده ای منست !

هما طرزی

۲۱ جنوری ۲۰۲۴

نیویورک

27 می
۳دیدگاه

ادراکِ عشق

تاریخ نشر: دوشنبه ۷ جوزا ( خرداد ) ۱۴۰۳ خورشیدی – ۲۷ می ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا

ادراک عشق

به پروردگارم

من به ادراک عشقی‌ رسیده ام

که رازش را در ملکوت باید یافت

من به وجود عشقی‌ دست یافته ام

که همیشه سبز و جاودان  است

و من در کاسه ای آب وجود

شربت احساس را نوشیده ام …

و هستی‌ و بزرگی او را

در هسته ای زنده بودنم یافته ام

من به ادراک عشقی رسیده ام

که به وسعت هستی بزرگ-

به پهنای وجودم پر رنگ-

ودر سخاوت مهر بی همتاست

من به ادراک عشقی رسیده ام

که بامن همیشه در آشتیست

وشبانگهان در آغوش پر مهرش بخواب می روم

و روزم را بنامش آغاز می کنم

و دستان سرد و تن پردردم رادر نوازشش از یاد می برم

من به ادراک عشقی رسیده ام

که به حرف هام گوش میدهد

در غم ها نوازشم می کند

و در تنهایی های سرد در آغوشم می گیرد

من به ادراک عشقی رسیده ام

که راز هایم را می داند

وبه نگفته هام لبخند می زند

و به گفته هام می اندیشد

و در سفر پر پیچ و تاب زندگی‌همیشه بامنست

                                               باشکوه و بزرگ !

من به ادراک عشقی رسیده ام

که احساس می کنم چه خوشبختم…

جه خوشبختم …

چه خوشبخت…

هما طرزی

نیویورک

 ۲۵ جون ۲۰۲۳

25 می
۳دیدگاه

اشک

تاریخ نشر: شنبه ۵ جوزا ( خرداد )  ۱۴۰۳ خورشیدی – ۲۵ می  ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا

اشک

              به کابل

می بارم

می بارم

برف …

بر زمین ترک خورده ای عشق

در گوشه ای تنهایی

و این اشک های من است

بادلی پر از غم

اما با چشمان روشن از نوردانایی…

هما طرزی

نیویورک

 ۲ فبروری ۲۰۲۳

 

 

23 می
۳دیدگاه

پرتوِ عشق

تاریخ نشر: پنجشنبه  سوم جوزا ( خرداد )  ۱۴۰۳ خورشیدی – ۲۳ می ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا

پرتوعشق

ما تابنده ترین واژه های عشق

ما اسطوره های بی مانند احساس

ما خدایان هم آغوشی های پرصدا

و ما بازماندگان صمیمیت های دلپذیر

در کدامین سرزمین پیدایت کنم؟

ای واژه زنده تر از ایمان!

ترا باوری نیست مگر مرگ عشق

در دشت های سبز و بیکران!!!!!!!!!!

من در بلوغ احساس همیشه عاشقم

من در بلوغ زندگی به تو وابسته ام

و من در بلوغ آغوشم گلی کاشته ام

با برگ های( سبز و آبی و کبود- زرد و نیلی و بنفش)

و من در بلوغ ادراکم به هیچ پیوسته ام

و هیچ من پر از قصه های گرم و جاودانه است

و هیچ من پر از شعله های عاشقانه است

صدای پیری بگوشم زمزمه میکند

آهنگ دلخراشش با الهه موزیک(ایوترپیه) بیگانه است

و در سرزمین خشونت ها جاودانه است

و من در بلوغ احساس همیشه عاشقم

و به موزیک دلنواز دلم گوش میدهم

که هنوز سیتارش با ویولن هم نواست

و پیانو ترا بخواب می برد

و من در بلوغ احساس همیشه عاشقم

و ترا حس می کنم با تمام وجود

و خوب می بینمت

و خوب می بینمت

که به آغوش هم پناه می بریم

و تو آن پرتو عشقی که از دور ها می تابی

و برای هم قصه های (هزار و یک شب) را تکرار می کنیم

و نغمه های ما هنوز عاشقانه است

و چون اسطوره های کهن صادقانه است

و هنوز دلنشین تر از تمامی قصه های کودکانه است

ما تابنده ترین واژه های عشق

ما اسطوره های بی مانند احساس

ما بازماندگان روز های رخشنده

 خوب می دانیم

خوب می دانیم

که فرصت کم است

و زمان زیادی به آخر راه نمانده

و من هنوز می سرایم

و تند تند می سرایم

آخرین گفته ها را باید گفت

آخرین پیام ها را باید زنده کرد

و آخرین قصه ها را….

و میدانم که فرصت زیادی نمانده

تا بتو گویم محبت را

تا در سفره ات بچینم عشق را

با زبان سادگی هام

با زبان دلبستگی هام

و با زبان پاکی هام

و میدانم که فرصت کم است

و من در حادثه ی دلنشین یک زایش

از انسان عبور کردم

از آسمان گذشتم

و آنگه در چشمان عشق نوری دیدم

درخشانتر از خورشید

و گویا تر از قصه های من

که تو در هر گوشه اش می نوازی-

عشق را و زیستن را

و هم آغوشی را در باور های راستین

آری عزیز!

و آنگه در چشمان تو نوری دیدم

انگارکه سالهاست در دلم می نوازی

آرام آرام

ای غریبه ی آشناترینم!

و من ژرفتر به سراغت می روم

تا در قهوه ی چشمانت

الماس زندگی را پیدا کنم

هما طرزی

۱ اکتوبر ۲۰۲۳

نیویورک

 

21 می
۳دیدگاه

امید بهاری

تاریخ نشر: سه شنبه اول جوزا ( خرداد )  ۱۴۰۳ خورشیدی – ۲۱ می ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا

امید بهاری

به همسرم

هنوزامید بهاران را

در آغوشم می فشارم

و هنوز با ابر های سپید و پربار

سر آشتی دارم

و هنوز بوی زیستن ها و روییدن ها

مستم می کنند

و هنوز ترا در تقویم سالم می بینم

که با لبخندی از سر مهر

به من سلام میکنی

و می گویی:

هما جونم عید نوروزت مبارک!

هما طرزی

۱۲ مارچ ۲۰۲۴

نیویورک

19 می
۱ دیدگاه

اگر روزی

تاریخ نشر: یکشنبه ۳۰ ثور (اردیبهشت)  ۱۴۰۳ خورشیدی – ۱۹ می ۲۰۲۴   میلادی – ملبورن – آسترالیا

اگر روزی

اگر روزی از آسمان هایم به زمین فرود آیم

چنان در آغوشت گیرم

که تمام هستی ات عشق گردد

و دنیایت پر از شور

و خانه ات پر از نور

اگر روزی از آسمان هایم به زمین فرود آیم

در لبانت چنان آتشی بکارم

که شبت روز گردد

و تا پایان هستی

در عطش قطره آبی از لبانم بسوزی

اگر روزی از آسمان هایم به زمین فرود آیم

در باغ آغوشم چنان گهواره ی مهر بنا سازم

که تا ابدیت به خواب روی

و هیچگاه آرزوی بیداری را در دل نپرورانی

اگر روزی از آسمان هایم به زمین فرود آیم

نغمه ی عشق را چنان در گوشت زمزمه کنم

تا صدای( سافو) را از یاد بری

و فقط عاشقانه به صدای من گوش دهی

و در نفس هات تنها نام مرا تکرار کنی

اگر روزی از آسمان هایم به زمین فرود آیم

دنیایت را چنان بنفشه باران سازم

تا در دنیای رنگین آغوشم مهمانم گردی

و ستاره های آسمانت را از یاد بری

و چون( بیلیتس) مرا به آغوشت جاودان سازی

اگر روزی از آسمان هایم به زمین فرود آیم

دستانم را بر گردنت چنان بیاویزم

تا سرا پایت خواسته گردد

و عطش آرزو های داغ را بخاطر بسپاری

و مرا چون خدا خوانی

اگر روزی از آسمان هایم به زمین فرود آیم

چنان جام دلت را پر از شراب عشق سازم

تا از دنیای شراب انگور بیزار گردی

و تنها هستی  سکر آور خوشه های وجودم را باور کنی

واز هستی من مست گردی

اگر روزی از آسمان هایم به زمین فرود آیم

ترا با خود به قله های بلندی ببرم

که پرواز عقاب ها را نا ممکن سازم

و تو در آسمان های من همبال (هما) ی بلند پرواز گردی

هما طرزی

 ۶ سپتامبر ۲۰۲۳

نیویورک

18 می
۳دیدگاه

تو میروی

تاریخ نشر: شنبه ۲۹ ثور (اردیبهشت)  ۱۴۰۳ خورشیدی – ۱۸ می ۲۰۲۴   میلادی – ملبورن – آسترالیا

تو میروی

           به همسرم           

تو میروی و با رفتنت

بهار می رود

و آفتاب می رود

و شهر مهر و عاشقی

میان دست های خشم

بسوی خانه های سرد آرزو

چو یک سراب می رود

و خاطرات سبز و پر خروش

به جویبار خشک زندگی

بسان آب میرود

 و پر شتاب میرود

تو میروی و با رفتنت

دلم از کوچه ات عبور نمی کند

کسی دگر در این شهر

مرا به خاطرت مرور نمی کند

تو میروی و با رفتنت

آفتاب شهر من

بیاد تو به خواب میرود

و بلبلان قصه گو

زکوچه های فکر من

به آسمان فکر تو

چنان شهاب میرود

و دلم برای دیدنت

پر از تپش پر از صدا

به پیچ و تاب می رود

تو میروی و آفتاب می رود

تو میروی و آفتاب می رود

هما طرزی

۱۷ اپریل ۲۰۲۴

نیویورک

16 می
۳دیدگاه

آخرین روز ها

تاریخ نشر: پنجشنبه ۲۷  ثور (اردیبهشت)  ۱۴۰۳ خورشیدی – ۱۶ می ۲۰۲۴   میلادی – ملبورن – آسترالیا

آخرین روز ها

من در غروب خورشید چشمانت

که سیاهی شب را گواه است

آهسته قدم بر میدارم

و آهسته نفس می کشم

نکند بیدار شوی

و بیگانه ای را در کنارت ببینی

بیگانه ای را که آشناترین است

آری آهسته قدم برمیدارم

و آهسته نفس می کشم

تا بدن عریانم در لحاف شرم نهان گردد

و در گوشه ی بالشت

عطر موهایم بیدارت نکند

و آهسته خواهم گفت:

بر خیز و دوستم بدار

چون آخرین روز های زندگیست…

هما طرزی

۱۸ می ۲۰۲۳

نیویورک

15 می
۳دیدگاه

آبی ترین

تاریخ نشر: چهارشنبه ۲۶  ثور (اردیبهشت)  ۱۴۰۳ خورشیدی – ۱۵ می ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – آسترالیا

آبی ترین

به آلن دلان هنر پیشه فرانسوی

و چشمان آبی ات

نگاه هام را دزدیده

و چون لبخند آسمان

با آغوش گرمش صدایم می زند

وقتی به آغوشت پناه می برم

دستانم چون ماری بر گردنت می پیچد

و زمزمه زنده بودن را

در حافظه بدنم احساس می کنم

وقتی لبانت چون مخمل نرمی

با گرمای گوارایی

در بدنم می لغزند

و عرق عشق را احساس می کنم

ابر های سپید وجودت

مرا باخود در آنسوی قله های هستی می برد

و میدانم که در پرواز عشق

زمانی باهم همسفر بودیم!!!!!!!

هما طرزی

۶ اکتوبر ۲۰۲۳

نیویورک

12 می
۳دیدگاه

جاده

تاریخ نشر: یکشنبه ۲۳  ثور (اردیبهشت)  ۱۴۰۳ خورشیدی – ۱۲  می ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا

جاده

در امتداد جاده ی عشق

به باغی رسیدم که امیدوار بود

و لب بر خنده گشوده بود

و ترا خوش آمدید می گفت

با صدای عشق

تاک انگور

به عشق بازی ناژو برخاسته بود

و در خت سیب در زیر دیوار اطاق خواب

مرا به عشق می خواند

و درخت عکاسیبر مو هایم عطر می پاشید

آغوشم باز بود

و قلبم با تیک تاکش به من مژده ی عشق میداد

و بازوانم گشوده

و لبانم هنوز رنگش قرمز بود

و لبان ترا حس می کرد

و گرمای دستانت

بر شانه هایم نور می پاشید

و من در عریانی بدنم

پیچک تاکی بدورم پیچیده بودم

و از شرم

به آغوش برگها پناهنده بودم

و پستان هام

آشیانه قناری های عاشق

و کبو تران سرگردان به دنبالم می دویدند

درخت نسترن

همان عروس باغ

به من چشمک میزد

و من در سبزه ها غلطان

در انتظار تو

نفس هات را حس میکردم

و گرمای بدنترا

که سبزه ها را آتش باران می نمود

و من در چرخش خودم

صدایت میزدم

و به سبزه ها عطر می پاشیدم

و سبزه ها به عشق بازی ام برخاسته بودند

آه که چشمانت

یکباره در آبی بزرگ بمن خیره شد

و عشقت بر بدنم ریخت

و آن تو بودی

که در تمامی هستی ام

سرازیر شدی

سرازیر شدی

 سرازیر شدی…

هما طرزی

۲۱ فبروری ۲۰۲۴

نیویورک

10 می
۳دیدگاه

آب و ابر

تاریخ نشر: جمعه ۲۱ ثور (اردیبهشت)  ۱۴۰۳ خورشیدی – ۱۰  می ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا

آب و ابر

جنسیت من از آب دریاست

و جنسیت تو از ابری که از تفت تنم ساخته شدی

اگر دریایی نباشد

ابری نیست

و اگرابری نباشد

دریایی نیست

و خورشید

همان عشقیست

که ما را بهم پیوند می زند

هما طرزی

۲۲ دسامبر ۲۰۲۳

نیویورک

09 می
۳دیدگاه

چشم هات

تاریخ نشر: پنجشنبه ۲۰ ثور (اردیبهشت)  ۱۴۰۳ خورشیدی –۹ می ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا 

چشم هات

چشم هات دو پرنده ای عاشق

در دستانم می چرخند

زنده و گویا

وپیام های عشق را

دانه دانه

بر دهانم می ریزند

پر از شور

و پر از خواسته

و من دانه دانه می سرایم ترا

وچشم هات

آن دو پرنده ای عاشق

زبان عشق را خوب میدانند

و خوب می سرایند

در سر زمینی که نامش

بیصداست

و در آغوشی که بسترش

گرمتر از آغوش (هما)ست

می سرایند عشق را

و زنده بودن را

و عاشق شدن را

در سرزمینی که نامش

 بیصداست

بیصداست

بیصداست

 و من به چشمانت عادت دیرینه دارم

به آن دو پرنده ای عاشق!

که هر روز دانه دانه عشقت را در دهانم

می ریزند پر صدا

 و می سرایمت بیصدا

هما طرزی

۱ فبروری ۲۰۲۴

نیویورک

08 می
۳دیدگاه

شبِ عشق

اریخ نشر: چهارشنبه ۱۹ ثور (اردیبهشت)  ۱۴۰۳ خورشیدی – ۸ می ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا 

                 

شب عشق

 شب را در بستر عشق سحر کردم

امیدوار

تو در خواب بودی و من ستاره میشمردم

حرفی نبود

شاید عشق در خواب بود

لبان شب بر گیسوانم بوسه میزد

ولحاف تنهایی مرا به آغوشش می‌فشرد

صدای اذان را شنیدم

بیدار بودم ، بیدار

کبوتران قصه شب را زمزمه میکردند

و دنیا از خواب برخاسته بود

و شب عشق به پایان رسیده بود …

 هما طرزی

۱۸ جدی ۱۳۵۳ 

کابل