خورشیدِ ماندگار
تاریخ نشر : دوشنبه ۲۳ دلو (بهمن) ۱۴۰۲ خورشیدی – ۱۲ فبروری ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا
قیوم بشیر هروی
۱۲ فبروری ۲۰۲۴
ملبورن – استرالیا
اخیرآ نسخه د یجیتال مجموعهء سروده های بانو مریم سپهرتحت عنوان « خورشید ماندگار» بدستم رسید که قبل از هر چیز از لطف این شاعربانوی گرامی اظهار سپاس و امتنان می نمایم.
این مجموعه توسط انتشارات زرین مهر و همکاری بنیاد جهانی سخن گستران سبزمنش به تعداد ۵۰۰ نسخه در تهران به چاپ رسیده که شامل ۱۴۰ غزل و ۱۵۴ صفحه میباشد که در آغاز با سخن ناشر ( واحد انتشاراتی بنیاد جهانی سبزمنش) آغاز می شود که در بخشی از آن چنین می خوانیم:
” واحد انتشاراتی بنیاد جهانی سبزمنش افتخار دارد که گزینه غزل های بانوی فرهیخته و پر تلاش ( ماری امیر سادات مشهور به مریم سپهر، عضو فعال بنیاد جهانی سبزمنش) را پیش کش شما عزیزان می نماید.
بانو سپهر، متولد کابل بوده و سند کارشناسی از دانشکدهء حقوق و علوم سیاسی دارد، دو سال به صفت آموزگار تجوید در دارالحفاظ هرات ایفای وظیفه نموده است و اکنون در جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک فعال فرهنگی مشغول طراحی لباس و سرایش شعر می باشد.”
با مطالعه این مجموعه به استعداد بانو سپهر پی برده و دریافتم که با احساس درونی و علاقه مفرطی که به شعر و ادبیات دارد قلم بدست گرفته و چکیده های ذهنش را روی کاغذ ریخته و در نهایت کتاب زیبایی را مرقوم نموده که امروز بدست علاقمندان شعر و ادبیات قرار گرفته است.
هرچند این اثر نخستین مجموعه ی شعری خانم سپهر میباشد ، اما با پشت کار و توانمندی توانسته از هر چمن سمنی را در کنار هم قرار دهد تا مجموعه ی ماندگاری را بوجود بیاورد ، شاعر با احساس پاک شاعرانه اش از مادر ، وطن ، عشق ، محبت ، شادی ، امید و درد هاییکه سرزمینش تحمل نموده بسراید ، او در هر شعر توانسته در عمق آن قدم بگذارد و طوری بسراید که خواننده خودش را در آن حس کند ، گویا از زبان او سروده شده باشد.
او که خود مادر است ، در مورد مقام مادر چنین میگوید:
مادرم عشق و پیام زندگی ست
مادرم یعنی تمام زندگی ست
قوت وقلب و دل وجانِ من است
مادرم والا مقامِ زندگی ست
شاعر که با همان روح لطیف زنانه گی شاعرانه اش درد های فراوانی را یا تجربه کرده و یا شاهد آن بوده آزادی را ستایش نموده ودر غزلی چنین فریاد می زند:
فضای نو بـهـار و سبز و رنگین است آزاد ی
چــه طعمی دارد و بسیار شیـر ین است آزادی
غـلامی تا بـه کی ، برخیز در سنگر عبادت کن
کـه بـر آزاد گان ایمان و هم د ین است آزادی
آری! او عاشقانه می سراید و عشق را آمیخته با احساس درونی اش دانسته و می گوید:
روح مـن تـا هـمکـلام عشق شد
سینـه ام تسخـیــر نـام عشق شد
شعـرهـایـم بـا تمـام شور و شوق
بــا حــلاوت از مــرام عشق شد
شاعر که بدون شک درد ها و مصیبت هاییرا که بر هموطنان دربندش وارد شده با جان و دل لمس نموده و نظاره گر بوده از ناهنجاری های حاکم بر کشورش بستوه چنین داد می زند:
سفیدی روز مـا را شام کـردند
نسنجیدند و کـار خـام کـردند
بــه هـرسو انفجــار و انتحاری
خیابان هـای مـا را دام کــردند
قابل تذکر است که در این اثر خواننده با دو تقریظ بر میخورد که یکی از محترم استاد فرامرز عرب عامری از استادان عرصه ادبیات در ایران می باشد و در قسمتی ازین تقریظ چنین می خوانیم:
” ادبیات و شعر به تنهایی می تواند خواستگاه پیروزی ها و شکست ها باشد. شاعر شاید تنها ترین لشکر یک نفره ای ست که با شعر خود ذهن ها را در یک مسیر جاری و قلب ها را به حرکت می آورد و بی درنگ گران بهاترین میراثی که می توان برای آیندگان گذاشت شعر است .”
استاد عرب عامری در بخش دیگری چنین می افزاید:
” مجموعه ی شعری « خورشید ماندگار» که حاصل تلاش سرکار خانم مریم سپهر از شاعران هم زبان و پر تلاش افغان است ، یکی از نمونه های ارزشمندی می باشد که دریچه وسیعی برای آینده ی درخشان پیش روی شاعر این مجموعه می گشاید. “
در ادامه تقریظی هم از محترم پروفیسور احمد شاه رفیقی استاد دانشگاه تعلیم و تربیت کابل و نخستین رئیس دانشگاه غزنی آمده که چنین می خوانیم:
” کتاب « خورشید ماندگار« که در دست شماست ، محصول اندیشه ها ، تخیلات هنرمندانه ، صور خیال و بازتاب دهنده ه ی احوال سخنور نادر کلام « مریم سپهر» و جامعه ی زن ستیز او است.
در این اثر هنری اشعار دل نشین زنانه بازتاب یافته است که افکار و احوال و تهور سیمین بهبهانی را تداعی می کند.
مریم سپهر شاعر خداداد است که بسیاری از زنان سخن سرای از آفرینش های بدیعی و هنری دل انگیز او ، رشک می برند . مگر نمی دانند که به قول حافظ ( قبول خاطر و لطف سخن خدا داد است).
گاهی در شعر با محبوب ، بی باکانه و با شجاعت منحصر به فردش ، راز دل می کند و رعایت جامعه ی زن ستیز را نمی کند و پروای افترا سازی حسودان تنگ نظر و مردان شاعر ستیز را ندارد.
من بر علاوه که این اثر شعری مریم سپهر را قابل چاپ می دانم ، نشر و اشاعه ی آنرا برای غنامندی ادب و فرهنگ و زبان فارسی فیض من می دانم. “
و اما سخن شاعردر ادامه زینت بخش این مجموعه است که بانو سپهر با صداقت و اعتماد به نفس سخنش را چنین آغاز می کند:
” بنام آنکه انسان را آفرید و در وجود او تخم عشق را کاشت که از آن شعر جوانه می زند ! حس درونی انسان با شاه کارهای زیبا و بی نظیر به وجد می آید و یکی از آن شاه کار ها شعر است و من با قلم به دستانی که شعر را روح طبیعت نامیده اند کاملا موافق ام. چون شعر در حقیقت همان ذوق و عشق است که رنگ آمیزی شده و در مقابل چشم ما گذاشته می شود ، طوری که با مروز زمان با وجود این که این سلسه بی روح نمی شود برعکس بر جلایش آن افزوده می شود. “
در قسمت دیگری چنین می خوانیم:
شعر وقتی در وجود آدمی جاری می شود توانایی های بی شماری می آفریند که آدمی را قادر می سازد اثری خلق کند که تسکین دل هر دل شکسته ای باشد، هر شعر خواندنی و هر شاعر دوست داشتنی است ، اما هر نوشته ی شعر و هر نویسنده ی شاعر نمی شود ، شاعر وقتی می تواند اثرش را به شاهکار زنده تبدیل کند که عشق را مقدس و قابل اعتماد بپندارد، وقتی به عشق و صاحب عشق پناه می برد نیروی جسمی و فکریش چند برابر می شود و اصل شعر را هم همین سادگی ها تشکیل می دهد . “
احساس این شاعر خوش کلام قابل قدر است ، سروده هایش نمایانگر عواطف انسانی اوست که در روح و روان سراینده متبلور می باشد ، به امید مؤفقیت های مزید ایشان در اخیر غزلی را از میان این مجموعه تقدیم شما عزیزان می نمایم.
قلب یتیم
خـاکسترم، درون دلـم مشت ا خـگر است
زان شعـله ی حـزیـن دل من مکـدر است
آتـش گرفتـه قـلب مــرا دوست مهـربان
دستش مزن که آتش آن چیز دیـگر است
مـا خفته ی خمـ وش مگر سیـل پر غـرور
انــگار بیـن قعـر زمیـن شـور اکبـر است
یـک آسمـان غرور و شـهـامت نشـان مـا
سمبول افتخـارو شجاعت دراین بر است
هرکـس کـه مشت خاک مرا گیـرد و بَرَد
دانـد درون خـاک دلـم سوز مجـمر است
بـگـذر تـو از کــرانـه ی عـشاق در بــدر
در اختیـار نیست، تـرا هـرچه وافـر است
چاقـوی مـا بـرنـده، ولـی قـلب مـا یتیـم
چـون تیـغ در نیام بـرای همین سر است