عشق امد زنده گی را تازه نمود
تاریخ نشر دوشنبه ۲۵ جوزا ۱۳۹۴ – ۱۵ جون ۲۰۱۵ هالند
عشق امد زنده گی را تازه نمود
فارغ ز خطاء و از بی راهه نمود
تاریخ نشر دوشنبه ۲۵ جوزا ۱۳۹۴ – ۱۵ جون ۲۰۱۵ هالند
عشق امد زنده گی را تازه نمود
فارغ ز خطاء و از بی راهه نمود
تاریخ نشر یکشنبه ۱۷جوزا ۱۳۹۴ – هفتم جون ۲۰۱۵ هالند
تاریخ نشر یکشنبه سوم جوزا ۱۳۹۴ – ۲۴ می ۲۰۱۵ هالند
رحم خدا چه شد عذاب شده بسیار
برهان
نکس را که زر نبود سردار نشد
مرد ازاد و خبیر صاحب دربار نشد
تاریخ نشر یکشنبه ۲۰ ثور ۱۳۹۴ – ۱۰ می ۲۰۱۵ هالند
کودکی خوشتر ز هر دوران بود
در جوانی زنده گی نالان بود
تاریخ نشر یکشنبه ۱۳ ثور ۱۳۹۴ – سوم می ۲۰۱۵ هالند
اشک مادر است
برهان
بهار امدوچشم بسته افتاب بازشد
ازاشک شاد ا سمان لاله خندید شاد شد
تاریخ نشر دوشنبه ۳۱ حمل ۱۳۹۴ – ۲۰ اپریل ۲۰۱۵ هالند
میخواهم بگویم
برهان
در قلب اسیا جنت دارم
در بام جهان مارکوپولوی دارام
تاریخ نشر یکشنبه ۳۰ حمل ۱۳۹۴ – ۱۹ اپریل ۲۰۱۵ هالند
گرگ حیوان عجیبیست
برهان
حیوان عجیبی ست
! کشته میشود اما اسیر نمی شود…
گرگ…
در جنگل من هوا سرد است ….
تاریخ نشر دوشنبه ۲۴ حمل ۱۳۹۴ – ۱۳ اپریل ۲۰۱۵ هالند
وان گنج زرین و قدیمت کجاست
برهان
تاریخ نشر یکشنبه ۲۳ حمل ۱۳۹۴ – ۱۲ اپریل ۲۰۱۵ هالند
انتظار
برهان
درانتظار تو بودم
وهستم
رنج بی حد میکشم
قلب پرغم و دردم
تاریخ نشر چهارشنبه ۱۲ حمل ۱۳۹۴ – اول اپریل ۲۰۱۵ هالند
ای وای وطن
ای وای وطن وای وطن وای
ای مادر من هستی من وطن وای
تاریخ نشر سه شنبه ۱۱ حمل ۱۳۹۴ – ۳۱ مارچ ۲۰۱۵ هالند
نا امیدی
برهان
چو لاله امسال سر کشیده
ز خون عا شقا ن رنگ کشیده
تاریخ نشر دوشنبه دهم حمل ۱۳۹۴ – ۳۰ مارچ ۲۰۱۵ هالند
جهل و بی سوادی فر یاد میزند
برهان
دریای کابل ناله دارد واشک خون از چشمانش سرا زیر میشود ، دلی ان تنگ و بستر ان خون الود شده، بخاطر فر خنده این بانو جوان میهن .
تاریخ و فر هنگ چندین هزار سا له ی میهن همچو عمل نا مردانه را بخا طر ندارد .
تاریخ نشر یکشنبه نهم حمل ۱۳۹۴ – ۲۹ مارچ ۲۰۱۵ هالند
حقایق را کی شود باطل واگر درزیر بحر باشد
ع ، ب ، برهان
تاریخ نشر پنجشنبه ششم حمل ۱۳۹۴ – ۲۶ مارچ ۲۰۱۵ هالند
بی انصافی
داستان واقعی
ع ، ب ، برهان
مردی با قامت خمیده لباس های پینه خورده و با صورت دود زده ی در کنار جاده هر روز نشسته و پینه دوزی میکرد و از این درک لقمه نان برای فا میل خود تهیه میکرد
بعضی اوقات تنها پول ان برای نان خشک کفات میکرد وی زنده گی را در یک اتاق نمناک روزها و شبها را یکی پی هم میگذرانید اما وی باز هم وی شکر میگفت و به فردا باور داشت فردای پر سعادت
تاریخ نشر سه شنبه چهارم حمل ۱۳۹۴ – ۲۴ مارچ ۲۰۱۵ هالند
بیخردان را کی توان انسان کرد
ع ، ب ، برهان
درد پنهان را کی توان درمان کرد
راز هجران را کی کتمان کرد
تاریخ نشر شنبه ۲۳ حوت ۱۳۹۳ – ۱۴مارچ ۲۰۱۵ هالند
کاش انسانها هم مثل ستارگان احساس میداشتند
برهان
بخاطر دارم اسمان ارام وشبهای مهتابی راکه کودک بودم ، تابستان هابالای بام استراحت میکردیم. اسمان زیباو پر ازستاره ابی رنگ با من سخن میزدو میگفت:
ببین ما هر کدام روشنی خود را داریم وهر کدام مان در جا های که ضرورت است هستیم و همچنان هیچ رقابت و حسودی با هم نداریم ما مشتر کا به زیبایی اسمان نیلوگون دست به هم داده ایم وانرا زیبا تر سا خته ایم.