۲۴ ساعت

29 ژانویه
۱ دیدگاه

غزل

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر :چهارشنبه ۱۰ دلو  ( بهمن ) ۱۴۰۳  خورشیدی  ۲۹  جنوری   ۲۰۲۵   میلادی – ملبورن استرالیا

غزل

 

 بتو ای دلبر  من ، مهر و وفا  می زیبد

که به آیین  وفا ، جور و  جفا  می زیبد

 گفته بودی  که طبیبِ  دل بیمار توام

 درد عشقم را کنی گر تو دوا می زیبد

 نازنین، ناز بکن ،  جور مکن ، مِهر نما

سر من هرچه کنی ناز و ادا می زیبد

 پی آرایش خود سرمه به چشمان کردی

 که به دستان سفید  تو حنا می زیبد

 وعدهٔ وصل بدادی تو مرا از  سر مِهر

 گر کنی وعدهٔ خود را تو بجا می زیبد

 به تماشای تو عمریست که من مشتاقم

 لیک رخسار ترا شرم و حیا می زیبد

 ماه من جاکت گلنار بپوشی تو به تن

 که به جان تو همان رَخت سیاه می زیبد

چون پریشانی زلفت انوری، دید بگفت

 سر زلفانِ تو در دست صبا می زیبد

 حاجی فرید الله انوری فکری

 ۹ دلو (بهمن ماه) ۱۴۰۳ خورشیدی

13 ژانویه
۲دیدگاه

مستزاد از حاجی فرید الله انوری فکری

( هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : دوشنبه   ۲۴  جدی  ( دی) ۱۴۰۳  خورشیدی  ۱۳  جنوری   ۲۰۲۵   میلادی – ملبورن – استرالیا

مستزاد

ای شوخ پری  عاشق  دیدار  تو  هستم

من  یار  تو  هستم

از جان و دلِ  خویش  طلبگار  تو هستم

من  یار  تو  هستم

غرقم به خیالِ تو و از خود خبرم نیست

فکرِ به سرم نیست

در فکر قد و قامتِ  رخسار  تو  هستم

من یار  تو  هستم

از حسرت دیدار تو خون شد  جگر من

ای    سیمبر   من

مشتاق  لبِ  لعل  شکربار  تو  هستم

من یار تو  هستم

بگشای لبِ پستهٔ شیرین به شکرخند

ای دلبر چون  قند

من منتظر   واژه و   گفتار   تو  هستم

من یار تو  هستم

بر گرد لب لعل تو خط  گشته   نمودار

ای شوخ دل آزار

دلداده و آشفته به رخسار تو  هستم

من یار تو هستم

سودای   ترا  هست  خریدار   فراوان

ای ماه   درخشان

من مشتری  رونق  بازار   تو  هستم

من یار تو  هستم

ای دلبر سمین  بدن و  سرو   دلآرام

ای شوخ گل اندام

عمریست که من محرم اسرار تو هستم

من یار تو  هستم

تا قامت سرو رخ  دلجوی   تو   دیدم

از  خلق    ببریدم

من واله و شیدای گرفتار تو  هستم

من یار تو  هستم

این «انوری» در گلشن دیدار تو نالان

سرگشته و حیران

من بلبل   شوریدهٔ   گلزار تو هستم

من یار تو هستم

انوری فکری

۱۹ جدی ۱۴۰۳ خورشیدی

پنجشیر

 

27 آوریل
۲دیدگاه

طلسمِ جنون

تاریخ نشر : شنبه ۸ ثور ( اردیبهشت ) ۱۴۰۳ خورشیدی – ۲۷ اپریل ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا.

طلسم جنون

آهِ گردون تازم  آخر رخ  به  بالا  کردنی ست

غنچۀ خاموش مار ا عشق گوی اکردنی ست

چشم  جادی  تو آخر فتنه  بر پا  کردنی ست

عاشق شیرین ادارا مست وشیدا کردنی ست

فتنه ها  می جوشد  از اطوار  تحریک  نگاه

زاهدان را گوشهٔ  ابروش رسوا کردنی ست

عافیت خواهی ز  انجامِ  عمل  غافل   مباش

پس جزای کیفرت امروزو فردا کردنی ست

شور عشقم بیش گردد ا ز  طلسماتِ  جنون

ناله ی جانسوزمن  پروازعنقا  کردنی ست

آشیان بر دوشم از وضع   پریشانم  مپرس

گردبادم در رمیدن  خانه   پیدا  کردنی ست

صافی  آیینه  با  زشتی   سوهان  آشناست

ناملایم اهل جوهر را دو  بالا  کردنی ست

از بد و نیک  جهان  آیینه  سان  آزاده ایم

زشتی  تمثال ما هم  کار  مینا  کردنی ست

سوی مقصد با پرو بالِ هوس نتوان  پرید

شهپرِ پروانه کی پرواز عنقا  کردنی ست

ای به صورت ماه کنعان بر متاع خود مناز

کارچون باعشق افتد حسن  سودا کردنی ست

عقده ای  کار مرا نگشوده  دندان  کسی

ناخن لطفش مگر از دل گره  وا کردنی ست

حسن یوسف را که گل درپردۀ عصمت ندید

جذبۀ عشق  زسر بازار پیدا  کردنی ست

از سخن  پردازی ن عالمی   دیوانه شد

طوطی طبع مرا در شور بلوا    کردنی  ست

انوری” این نکته راازخامه ای “بیدل”شنو

زیرگردون آنچه امروزاست فردا کردنی ست

انوری فکری

۴ ثور ۱۴۰۳

پنجشیر

30 ژانویه
۱ دیدگاه

گفتگوی عاشق با معشوق !

تاریخ نشر: سه شنبه ۱۰ دلو (بهمن) ۱۴۰۲ خورشیدی – ۳۰ جنوری ۲۰۲۴ میلادی – سندیاگو – کلیفرنیا – امریکا

گفتگوی عاشق با معشوق !

دوش  اندر  بـاغ  دیدم   دلربایِ   خویش  را

آن  مه ی  زیبا  نمایِ  مه  لـقایِ  خویش را

گفتمش کی از لبِ خود شاد میسازی مرا؟

گفت بر من کم بزن‌ حرفِ جفایِ  خویش را

گفتمش از یک نگه دین و  دلم  را  برده ای

گفت : قربان کن دلِ درد آشنای خویش را

گفتمش تاکی کشم جور و جفایت را بجان؟

گفت تا وقتِ  که  یابی  با  وفای خویش را

گفتمش ازعشقِ تورسوای عالم گشته ام

گفت از ما چشم  گیر اینک نگای خویش را

گفتمش بیتو مرا این زنده گی بیهوده است

گفت از بهرِ خدا  کم  کن  صدای  خویش را

گفتمش پنهان شبی آیم به سوی مسکنت

گفت نکشایم به رویت من سرای خویش را

گفتمتش شور و نوا و آهِ من  بشنو  بگوش

گفت پیش من مکن شور و نوای خویش را

گفتمش گر “انوری “از تو  بخواهد کام  دل

گفت از  الله  بخواه  هر  مدعای  خویش را

حاجی فریدالله انوری فکری