۲۴ ساعت

09 نوامبر
۱ دیدگاه

گمشدۀ دارم …!

 تاریخ نشر جمعه  نهم نوامبر ۲۰۱۲هالند

 حمید عطا

گمشدۀ دارم …!

سالها است …  سالهای سال است ورایش میگردم !. من نه!  بلکه قلبم، روحم یا که هردو سرگردانش اند ، نمیدانم چه است؟!  اما برایش دلم تنگ میشود، گه و ناگه قلبم را میفشرد فشاری که  نوید قربتش را با دردی شیرین برایم بار میارد. ذهنم را جمع میکنم تا مگر در زوایای تاریک زندگی و ماحول خود او را بیابم ، اورا بشناسم  او را محکم بخود سازم ، اما همچون ( آهـ ) صبحگاهان ســرد بسرعت از هم میپاشد، از پیشم گم میشود، دود و عنقا میشود. دلم را چنگ میزند ، دلم را میفشارد اما پنجه هایش را از دید چشمم دور میدارد، فقط میدانم که درد میدهد ، میفشارد  و چه خوشایند دردیست درد او، دردی  که بوی آشنای  آن نا آشنا را برایم میاورد.

ادامه نوشته…

11 اکتبر
بدون دیدگاه

یکی بود یکی نبود

   تاریخ نشر پنجشنبه  ۱۱ اکتوبر ۲۰۱۲ هالند

حمید عطا

یکی بود یکی نبود

( توتۀ دوم )

*****

این نوشته  شاید ( که قطعا) نقائص بیشمار نوشتاری و ادبی دارد اما بفحوای  نکته : ” خارپشتک قربان پشمان ابریشمین فرزندش میشود”. برای من این خاطره ،بخاطر صداقت  و راستکاری ، انهمه جانفشانی های قهرمان این خاطره که از خود بخاطر وطن و آرمانش نشان داده بود ، هست و نیست خود را در گرو  انچه انرا پسندیده بود بخاطر عشق بوطنش گذاشته بود زندان و خطرات بعدی انرا بخوشی پذیرفته بود، این خاطره ماندگار زیبایی است.

ادامه نوشته…

07 اکتبر
بدون دیدگاه

یکی بود یکی نبود…

  تاریخ نشر یکشنبه  ۷ اکتوبر ۲۰۱۲ هالند

حمید عطا

یکی بود یکی نبود…

*****

 خاطره ها همچو دانه گهرهایی است که هرلحظه با دیدن و مشاهده ان  صاحب گوهر را بیاد لحظه های تاریخی گذشته اش میبرد، اورا از چنگ  ” کنون” به سرزمین رؤیاهای گذشته اش کوچ میدهد، جایی که انرا در ذهنش صیقل داده است.

در زمانی دور نسبی ، برای من هم دانه گوهری از میان گهر های دیگر تلاءلوء خاصی داشت و دارد که انرا در دشت های سوزان، شوره زار ، و مرگ آفرین دریافتم که  بمرور روزگاران  جذابیت ان برایم بیشتر گردید ..،  همزمان با ان یاد گاره  این شعر نیز در مغزم برقص در میاید که میگفت :

ادامه نوشته…

21 نوامبر
۲دیدگاه

عـدد ۳۹ ،حروف ابجـد و تقوای بزرگان! ملت

حمید عطاء

عـدد ۳۹ ،حروف ابجـد و تقوای بزرگان! ملت

تاریخ نشر دوشنبه ۳۰ عقرب ۱۳۹۰ –  ۲۱ نوامبر ۲۰۱۱

یاد واره : قضیه بدنامی ! شماره ۳۹ گرچه در هفته گذشته توسط ( باتأسف ) اعضای لویه جرگه انعکاس وسیع یافت، اما آنچه مرا علاقه مند به نوشته زیر ساخت ، خبری بود در بی بی سی فارسی در رابطه به این موضوع که در آن خواسته بودند تا تاریخ این عدد ” رسواشدۀ خاص وعام ” را روشن سازند و ان اینکه خانه کدام ادم خراب دارای شماره ۳۹ بود!. ولی انچه را من دراین مورد خیلی ها قبل میدانستم خواستم با کسانی که علاقه داشته باشند شریک سازم .

ادامه نوشته…

20 نوامبر
بدون دیدگاه

شرایط لویه جرگه دررابطه به قرارداد موسوم به ” پیمان ستراتیژیک ” با امریکا

حمید عطا

شرایط لویه جرگه  دررابطه به قرارداد موسوم به ”  پیمان ستراتیژیک ” با امریکا

تاریخ نشر یکشنبه ۲۹عقرب ۱۳۹۰ – ۲۰ نوامبر ۲۰۱۱

قبل ازهمه نکته یی را بنام “خصلت زن ملک” که وقت و ناوقت  نُقل مجلس میگردد میخواهم نَقل کنم :

گویند در جاهایی که ملک ، ملاک مردم عامه و بیچاره است و حرف او برو و برگشت ندارد، زن ملک نیز میخواهد این برتری اش را میان زنان رعیت و دهاتی به اثبات برساند. از همین جهت زمانی که صدر نشین محفلی ازمحافل زنانه میباشد، میخواهد برتری اش را به اثبات برساند لذا در ابتدا از رغبت خود یاد نمیکند و منتظر میماند که دیگران چه میخواهند، بعدا ” زن ملک ” در مخالفت بادیگران چیزی میخواهد که دیگران انرا نخواسته باشند تا بدینگونه عقده بزرگبینی خودرا اشباع کرده باشد. اگربرای زنان دیگر چای سیاه ریخته شد، وی باهمان نخره و نازش میگوید : بلاده سرایقه چای سیاه !، مه چای سبز میخورم . ویابرعکس …  .

ادامه نوشته…