۲۴ ساعت

22 مارس
۱ دیدگاه

یادی از شخصیت وارسته ، عارف ، سیاستمدار ، شاعر، آموزگار ، سخنران و نویسنده ی نامی کشور زنده یاد استاد سعادتملوک تابش هروی.

تاریخ نشر: جمعه سوم حمل (فروردین) ۱۴۰۳ خورشیدی – ۲۲ مارس ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا

یادی از شخصیت وارسته ، عارف ، سیاستمدار ، شاعر،

آموزگار ، سخنران ونویسنده ی نامی کشور

زنده یاد استاد سعادتملوک تابش هروی.

قیوم بشیر هروی

۲۲ مارس ۲۰۲۴ میلادی

ملبورن – آسترالیا

امروز از شخصیت فرهیخته و ادیبی یاد میکنیم که خود یک دایرهالمعارف به تمام معنی سیاسی ، عرفانی ، دینی ، اجتماعی و فرهنگی بود .

آری !  استاد سعادتملوک تابش  شاعری بود شیوا بیان ، آموزگاری بردبار  ، با تهذیب  و سخت کوش ، نویسنده ای بود چیره دست ، اندیشمندی بود صاحب نظر ، سخنرانی بود شیرین گفتار، عارفی بود فهیم و انسانی بود متواضع که لحظه ای نیاسود و تا توانست  قلم زد ، نوشت و سرود.

زنده یاد تابش در سال ۱۳۳۰ خورشیدی در شهر هرات دیده بجهان گشود و پس از کسب تحصیلات ابتدایی و متوسطه در لیسه های جامی و سلطان  برای ادامه تحصیل روانه کابل شد و در دانشگاه کابل در رشته ادبیات و علوم انسانی تحصیل کرد و مؤفق به کسب لیسانس گردید.

مدتی در لیسه حبییه کابل به وظیفه مقدس مدرسی پرداخت و مدتی هم بعنوان مدیر انجمن های علوم دینی ، اجتماعیات ، فلسفه و زبان کار کرد.

بدون شک می توان از استاد تابش  بعنوان اسوهء تقوا ، صداقت و مهربانی یاد کرد .

یکی از کارهایی مهمی که زنده یاد استاد تابش انجام داد  تأسیس انجمن های آموزشی برای جوانان بود که حضور جوانان درآن نشانی از محبوبیت استاد و توجه به سخنان گهربار آن بزرگمرد بود که در جهت تنویر افکار جوانان استادانه و ماهرانه قدم بر میداشت و با تشریح برنامه های تعلیمی برای شان مثمر ثمر واقع میشد .

استاد تابش در سخنوری مهارت خاصی داشت و با فصاحت و بلاغت سخن میراند.

در مورد فعالیت های سیاسی زنده یاد استاد تابش باید گفت :

پس از کودتای ثور ۱۳۵۷ خورشیدی از سوی کودتاچیان دستگر و روانه زندان شد ، پس از چند ماه رها و ناگزیر روانه ایران گردید و در سال ۱۳۵۸ به حزب اسلامی رعد افغانستان در مشهد پیوست و مدتی مسئولیت فرهنگی آن حزب و بعدآ بعنوان رهبر سیاسی آن ایفای نقش نمود.اما فراز و نشیب های درون حزبی او را دلسرد و منجر به کناره گیری وی از تمام فعالیت های سیاسی گردید و پس از آن به پژوهش و تحقیق در مسایل عرفانی و دینی روی آورد.

زنده یاد سعادتملوک تابش شاعری بود که علاوه بر غزل و رباعی در شعر نو درخشش خاصی داشت ، چنانچه او را را می توان بعنوان یکی از پیشکسوتان شعر نو در افغانستان دانست . 

 مادر پیر یکی از سروده هاییست که در مسابقه بزرگداشت روز مادر در سال ۱۳۵۳ خورشیدی مقام نخست را از آن خود کرد.

 مادر پیر

آن صبح درد خیز

لبخند پیر زال در آیینه جان سپرد

لغزید چون نگاه ضعیفش به روی وموی

در کوچه های چهره در هم کشیده اش

نقش امید های جوانی فتاده بود

اشکی درشت وسرد

 لرزید روی پلک و چو طفلی غریب و گنگ

در بازوان آیینه انداخت خویش را

آنروز هم گذشت که چون روز های پیش

پروانه طلائی امید وعشق او

امید شام عشرت و دامادی پسر

در کشتزار خاطر افسرده اش بسی

پر زد به شور وشوق

**

تیر غروب از جگر ابر خون چکاند

خورشید در پناه درختان بید مرد

کرم سیاه شب به خم شاخه ها تپید

آمدپسرز کوچه ولی خسته و غمین

لختی ز شب گذشت

هر یک درون بستر اندیشه دراز

خفتند روی بستر چرکین خویشتن

فرزند خواب دید که با حور دختری

بزمی به پا نموده و خلوتگه و صفاست

درحجله زفاف و شب عیش و عشرت است

خنیاگران به پرده شادی زنند تار

دوشیزده گان مست همه در سرور و رقص

اما

صدای ناله جانسوز مادرش

کز ترس در میانه کابوس های خواب

فریاد زد که :

 آه!  کمک ، سوخت ، سوخت، سوخت

او را ز کاخ مبهم خوابش بیرون کشید

پاشید عطر خواب ز چشمان او ، مگر

دیو غضب به حلقه درهای دیده اش

کوبید تند و گرم

ناگاه کوفت بر سر بیچاره مادرش

مشتی بزرگ و سخت

***

مادر که دیو مرگ به رگهای خسته اش

فریاد میکشید

آهسته زیر لب ز خوشی این سرود خواند

عمرت دراز باد !

مهر سعادت ابدی همرهت پسر!

راهت به سوی شهر پر از نور باز باد

لیکن مرا ببخش

من خواب دیدم اینکه تو در بین آتشی

ویندم سرود بر لب لرزان او فسرد

چون زهر سرد مرگ به نایش رسیده بود

غلطید و جان سپرد

آثار استاد تابش هروی قرار ذیل اند:

۱ – امام سجاد و انقلابی دیگر.

۲ – طلوع انقلاب اسلامی افغانستان.

۳ – قرآن و دیدگاه های زیبائی شناسی .

۴ – نمود های وابستگی .

۵ – مارکسیسم در افغانستان.

۶ – نمود ها و مولفه های حیات و حاکمیت رحمانی – جلد ۱ .

۷ – نمود ها ومؤلفه های حیات و حاکمیت رحمانی – جلد ۲ .

۸ – همسرداری و همسر گرایی.

۹ – راز و رمز نویسندگی .

۱۰ – جامعه شناسی سیاسی افغانستان .

۱۱- تهاجم و شکست شوروی در افغانستان .

۱۲ – سر آغاز فاجعه جدید در تاریخ معاصر افغانستان .

۱۳ – موقعیت خوشنویسی از دیدگاه اسلام : عطار آئینه دار.

۱۴ – هویت ستیزی .

۱۵ – هدف گرائی و هدف گریزی .

۱۶ – دریچه ای بر تمدن معنی دار.

۱۷ – افغانستان و تهدید غرب .

۱۸ – انسان دلسوز به خویشتن .

۱۹ – آرمان های فاطمی (س) .

۲۰ – شکوه شهادت .

۲۱ – علامه شهید سید اسماعیل بلخی و اندیشه های او .

۲۲ – ریشه ها و پیامد های روانپریشی .

و اینهم مجموعه های شعری استاد تابش مرحوم :

۱ – بوئی از کوثر.

۲ – فرمود عقیلهء تبار عشاق .

۳ – شمیم صحرا.

۴ – کاروانِ ناله .

۵ – طور خونین .

۶ – بیتابی اشراق .

۷ – دوراهی .

۸ – چند کلمه .

۹ – نمایش آواز .

۱۰ – برکهِ ذکر .

۱۱ – بلور نیاز .

۱۲ – ها له ای از تکبیر .

۱۳ – لای بازوان آفتابی نسیم.

۱۴ – سرود های مهاجر.

۱۵ – لحظه های طلوع .

۱۶ – غزل های انقلابی .

۱۷ مهری در نیمه شب .

۱۸ – نیایش های مردود.

۱۹ – هذیان .

۲۰ – در انتظار شعر سپید.

۲۱ – شعر آفرینش .

زنده یاد استاد تابش هرگز ازدواج نکرد وتا آخر عمر مجرد باقی ماند.

 زنده یاد استاد محمد آصف فکرت از دوستان صمیمی و نزدیک مرحوم استاد تابش در مقاله ایکه از طریق سایت کاتبان در ۲۰۱۰ نشر شده در مورد خصوصیات اخلاقی و شخصی  دوست ادیب و دانشور شان چنین نوشته اند:

” به آراستگی و پاکیزگی جامه می پوشید. مهمان نواز بود. از پذیرایی او لذت می بردی. دلبستۀ گل پروری بود. گفتی گلها نیز زبان محبت او را می دانستند. گلدانهای خانۀ او بیش از هر گلدان دیگری گل و برگ و طراوت

هنرش به شعر و نویسندگی محدود نمی شد. خطیب و سخنوری ماهر بود. با وقار و شمرده شمرده و فصیح سخن می گفت. رسام و نقاش زبردستی بود. تابلوهای بسیار زیبای گل و برگ و مناظر طبیعی آفرید.  ای کاش ارادتمندان و دوستان تابش در هرات گزارش و تصاویری از تابلوهای نقاشی و رسامی او نیز تهیه کنند و به نشر بسپارند.

پدر و مادر را به اعلی درجه بزرگ می داشت و محترم می شمرد. از پدر به حرمتی نقل قول می کرد که از فیلسوفی بزرگ روایت می نمود، و از مادر با چنان باور و اطمینانی حکایت می کرد که باور و حرمتش را از استواری بیانش در می یافتی.

به برادران و خواهرانش وفادارانه و فداکارانه می رسید.  شنیدم که مرگ نابهنگام برادرزادۀ تحصیلیافته و نوجوانش سخت سوگوارش ساخته بود.

خورشیدی بود در آسمان فرهنگ هرات که زود نشست. کاهش تابش این خورشید دوستان او را سرمازده و افسرده ساخت. و می دانی که چه دشوار است در سوگ دوستی فاضلتر و کمسالتر از خویش چیزی نوشتن؟

 روان استاد سعادتملوک تابش شاد و قرین روانهای و پاکان نیکان باد.”

اگر بخواهیم در مورد شخصیت زنده یاد استاد تابش و فعالیت های شان  به تفصیل بنویسیم شاید کتاب های قطوری را هم کفاف نکند ، پس به همین بسنده نموده و می افزاییم که زنده یاد استاد تابش که در اواخر عمر از بیماری قلبی رنج میبرد و سرانجام در صبحگاه هفتم میزان ۱۳۸۹ خورشیدی به اثر حمله قلبی جان به جان آفرین سپرد و رخ در نقاب خاک کشید.

روحش شاد ، یادش گرامی و خاطراتش جاودانه باد.

پس از شنیدن خبر  درگذشت استاد تابش نویسندهء  این سطور مرثیه ای سروده بود که اینک تقدیم  شما خوبان میگردد:

درسوگ زنده یاد استاد

سعادتملوک تابش

دردا که  باز دست   اجل    گلشنی  فسرد

در گیرو دار  حادثه  روح  و  تنی  فسرد

آزاده   مرد  شاعر و  هم   نامدار  عصر

پرورده ی  محبت و  پاک  دامنی  فسرد

استاد  فضل و دانش وعلم ، مظهر صفا

زان غنچه های مهر و وفا همدمی فسرد

شهر هری که  داشت  ز نامش  طراوتی

با سوز و آه و  ناله و غم مآمنی  فسرد

باشد« بشیر» خلد  برین  جای حضرتش

روشن ضمیر خسته ای را بهمنی فسرد

قیوم بشیرهروی

همچنین علاوه بر ده ها مقاله در مورد شخصیت مرحوم تابش ، دوست فرهیخته و دانشمند جناب محمد رفیع اصیل یوسفی نیز یادنامه ای تحت عنوان ( آیینه ِ مهر) در مورد استاد آماده نمودند که از سوی مؤسسه خیریه امام جواد (ع) توسط انتشارات بدخشان به چاپ رسید که زحمات شان قابل قدر است.

و اینهم نمونه ای از کلام آن استاد جاودانه یاد زنده یاد استاد سعادتملوک تابش که برای شما عزیزان برگزیده شده:

برقِ جلوه

اگرچه جلوه ات، پنهانی ازدل، سر کشید ازمن

سرافرازم که چیزی،غیرِرنگِ خود،ندید ازمن

غبارِ  نیستی   بودم   به   نیرنگِ    تماشایش

بهشتی    از   تقلاّی    شکفتن   آفرید   ازمن

چنان پُرگشته بودم ازحضورِ او  که  دریاوش

کلامِ خویش  را ، بی نغمۀ  گفتن ، شنید ازمن

هزاران  ناله  کشتم  در    پناهِ     تار   یادِ او

که تا یک شعله داغِ  آشنایی  سرکشید از من

چه  شیرین  دستگاهی  دارم  از داغ  تمنایت

که هرجالاله ی پژمرد  خونِ او چکید  از من

نه تنها جان به بالِ ناله  ها  رفت  از دیارِ ما

که، بس دورِ خیالت پرزدم، دل هم رمید ازمن

به ذوقِ  آ شنایی   بانگاهت   زاهدِ   مسکین

به خونِ خویشتن زد غوطه تارمزی شنید ازمن

به  فصلِ  سیرِ دل  تابش  نگاهِ  فتنه  انشایش

به جزرنگِ زخودرفتن، گلِ  دیگر نچید  ازمن

تابش

منابع :

۱ – دانشنامهِ آزاد.

۲ – کاتبان .

۳ – یادداشت های شخصی.