۲۴ ساعت

10 نوامبر
۱ دیدگاه

یادی از زنده یاد شهید غلام شاه سرشار شمالی (روشنی) – قسمت سوم

هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : یکشنبه ۲۰ عقرب  ( آبان ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۱۰ نوامبر   ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

یادی از زنده یاد شهید غلام شاه

سرشار شمالی (روشنی)

قیوم بشیر هروی

دهم نوامبر ۲۰۲۴

ملبورن – استرالیا

قسمت سوم :

همچنین از زنده یاد سرشار شمالی مقالات اجتماعی تحت عنوان ( عینک سیاه ) که درحدود ۱۵۰ مقاله میباشد بصورت سلسله وار در روزنامه اصلاح چاپ شده است.

از سرشار روشنی داستان های کوتاه بنام های منحرف ، ماجرای یک هوس ، وظیفه ؟ عشق خانمانسوز ، ایثار و خیانت  نیز در روزنامه های کشوراقبال چاپ یافته است. .

سرشارروشنی به زبان های پشتو ، ‌اردو،عربی ، انگلیسی تسلط کامل داشت و آثاری ازین زبانها به دری و پشتو ترجمه کرده است که به برخی از آنها اشاره میگردد:

۱ – مردگان از جیمز جوایس – ترجمه به دری که در پاورقی روزنامه اصلاح بچاپ رسیده.

۲ – سرودِچاشت – از کاترین ترجمه به دری که در پاورقی روزنامه اصلاح وقت بچاپ رسیده.

۳ – مونت کریسو – از مایک ویست – ترجمه به پشتو ، در پاورقی اصلاح نشر گردیده.

۴ – الماس سیزده قیراد – از منابع انگلیسی به دری.

زنده یاد سرشار( شمالی ) به کشور های انگلستان ، عراق ، ایران ، هند ، جمهوریت های آسیای میانه و جاپان سفر کرده بود .

از وی مقالاتی بنام های مستعار جهانگیر، خپک و ‌کمپلس در روزنامه ها و مجلات کشور چاپ شده است.

قابل ذکر است که زنده یاد سرشار شمالی (روشنی) از دوستان بسیار نزدیک پدرم مرحوم استاد علی اصغر بشیر هروی بودند که علاوه بر همکاری در مطبوعات کشور رفت و آمد فامیلی نیز جریان داشت ، بار ها ایشان را از نزدیک دیده بودم ، شخص بسیار حلیم ، مهربان، خوش رو و خوش صحبتی بودند.

این انسان مهربان و صریح اللهجه در شرایطی که جو نابسامان سیاسی در کشور حاکم بود و ایادی رژیم کمونیستی که با اشعار تیز وتندش اشنایی داشتند و هر واژه کلامش را همچون پتکی بر فرق کمونیزم و آنرا نشانه نفرت و انزجار وی از سردمداران رژیم می پنداشتند، چنانچه باری سروده بود:

یارب تو سر نگون کنی از قهر بی امان

هر جا که گشته پرچم  غدر و جفا بلند

یارب روامدار   که    الحاد    و   دهریت

گردد به جای مذهب صدق و صفا بلند

لهدا در صدد دستگیری ایشان برآمدند تا اینکه  بتاریخ ۲ جدی ۱۳۶۰ خورشیدی این مرد فهیم را دستگیر و روانه زندان نمودند. و از هیچ ظلمی بر وی دریغ نکردند تا سرانجام  بتاریخ ۲۹ جدی ۱۳۶۰ خورشیدی یعنی کمتر از چهار هفته پس از دستگیری در زندان صدارت به مقام رفیع شهادت نایل آمد و با مرگ این شخصیت آگاه و گرانمایه ستاره ای دیگری از اسمان فرهنگی کشور ما افول نمود ، روحش شاد ، یادش گرامی و خاطراتش جاودانه باد.

اینهم یکی دیگر از سروده های این شاعر گرانمایه که نمایانگر آرزو های بی سرانجام وی بخاطر ترقی و اعتلای وطنش بود که اینک بر سنگ مزارش حک شده است:

آرزوی بی سرانجام

 

زنده گانی آرزوی  بی سرانجام است وبس

آنچه مارامیرسد اززنده گی نام است وبس

 آنچه  می بینید  یاران   اندرین   دور   حیات

صرف بیداد  و  مظالم جور ایام است و بس

 کامیابی  در  جهان   آرزو   نا ممکن   است

 کام در دنیای  ما جزوی اوهام  است وبس

عشق و  آئین  محبت  جز تپش  نبود  ، بلی

 می تواند زنده بودن  هر که نا آرام است وبس

ما   نیاسودیم   هر گز  در  جهان   زنده گی

از همه آسوده گی (سرشار) ناکام است و بس .

 

منابع :

۱ – بخشی از معلومات فوق را دوست گرامی ام محترم الحاج غلام صادق حیدری ( برادر زاده شهید سرشار شمالی ) ارسال نمودند و نوشتند که توسط مرحومه بانو لیلا صراحت روشنی دختر شاعر زنده یاد سرشار روشنی تحریر ودر شماره ۴۷ سال ۱۳۷۲ خورشیدی نشریه قلم ارگان انجمن اسلامی نویسنده گان افغانستان به نشر رسیده بود.

۲ –  سیما ها و آوا ها ( محترم نعمت حسینی).

۳ – یادداشت های نویسنده.

10 نوامبر
۱ دیدگاه

یادی از زنده یاد شهید غلام شاه سرشار شمالی (روشنی) – قسمت دوم

هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : یکشنبه   ۲۰ عقرب  ( آبان ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۱۰  نوامبر   ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

یادی از زنده یاد شهید غلام شاه

سرشار شمالی (روشنی)

 

قیوم بشیر هروی

دهم نوامبر ۲۰۲۴

ملبورن – استرالیا

قسمت دوم :

اما صراحت گفتار و قلم تیز و تندش باعث شد تا با مشکلاتی با حاکم پروان بوجود باید و سبب تبدیلی وی از روزنامه پروان شده و نخست بحیث مدیر مآمورین وزرات مطبوعات وقت مقرر گردد و متعاقبآ به وظایف گوناگون مقرر و ایفای وظیفه نماید که میتوان به  بخشی از آنها ذیلآ اشاره نمود:

۱ – معاون اداره شئون اجتماعی.

۲ – عضو بورد تبلیغات .

۳ –  معاون روزنامه اصلاح .

۴ – معاون طبع کتب .

۵ – مدیر عمومی اطلاعات رادیو.

۶ – برای بار دوم معاون روزنامه اصلاح .

۷ – مدیر مسئول روزنامه بیدار مزار شریف .

۸ – مدیر عمومی هنر و ادبیات رادیو.

۹ – مدیر ارتباط خارجی رادیو .

۱۰ – مدیر عمومی پروگرامهای رادیو.

۱۱ – معاون روزنامه انیس .

۱۲ – نگارنده و مسئول روزنامه جمهوریت .

۱۳ – معاون و نگارنده مسئول روزنامه انیس.

شهید غلام شاه سرشار شمالی در هر وظیفه ایکه بدوش میگرفت با صداقت ، پشت کار مداوم جهت بلند بردن کیفیت کاری از هیچ تلاشی رویگردان نبود.

او از محضر استادان بزرگواری چون مرحوم غلام جیلانی جلالی ، مرحوم استاد ملک اشعراء بیتاب ، مرحوم استاد شایق جمال و مرحوم مولانا قربت فیض بسزایی برد .

در سال ۱۳۴۲ خورشیدی بخاطر تحصیلات مسلکی در رشته خبرنگاری عازم کشور انگلستان شد و کورس عملی ژورنالیزم را در رادیو بی بی سی لندن با موفقیت به اتمام رسانید.

گفته شده که شهید سرشار شمالی باری با سپری نمودن امتحان سویه شامل صنف سوم دانشکدهء حقوق و علوم سیاسی دانشگاه کابل شد ، اما از آنجاییکه مقامات وقت موافق تحصیلات عالی تر وی نبودند ، این بار نیز نتوانست تحصیلاتش را ادامه دهد.

پس از کودتای ۷ ثور ۱۳۵۷ خورشیدی او را جبرأ به تقاعد سوق دادند ، اما در سال ۱۳۵۸ با رفع تقاعد به حیث عضو بورد مفسرین اخبار بین المللی آژانس باختر مقرر گردید.

از شهید سرشار شمالی چندین اثر منثور و منظوم به یادگار مانده است که  قرار ذیل میباشد:

 ۱ – نخستین اثر بنام (کاروان) در سال ۱۳۳۸ خورشیدی در مطبعه قطغن به زینت چاپ آراسته شد که مجموعه ی از دوبیتی های ایشان میباشد.

۲ – ( ناله) دومین دفتر شعری است که در سال ۱۳۳۴ خورشیدی بچاپ رسید.

مجموعه یی از پارچه های ادبی به زبان پشتو است  ( دزړه خبری ) ۳ –

که از چاپ آن اطلاعی در دست نیست.

۴ – (غریو نیلاب ) مجموعه ای دیگریست از دوبیتی های شاعر که احتمالا هنوز چاپ نشده .

۵ ( د زړه خواله) مقاله پشتو میباشد که در روزنامه اصلاح وقت منتشر شده است .

قابل تذکر است که علاوه بر اینها تعداد  زیادی از اشعار پراگنده ایشان به زبان های دری ، پشتو و اردو جمع آوری شده و امیدواریم به چاپ رسیده باشد.

اینهم یکی دیگر از سروده های زنده یاد سرشار شمالی که درین قسمت پیشکش میگردد.

 

          راه دشوار        

عمر ها در طلب  می در  میخانه زدیم
حاصل هستی اندیشه به پیمانه زدیم
جانب عقل نرفتیم که پر از وسواس است
راه دشوار  گرفتیم و به  افسانه زدیم
به شناسایی خود ره  نگشودیم گهی
همه جا سرزده رفتیم و به بیگانه زدیم
غافل از دانش و فرهنگ هوس پیمودیم
پای در حلقه ی صد دام پی دانه زدیم
دل ز  بازیچه  نکندیم  به   پیرانه سری
منزل کودکی  خویش  به  پیرانه زدیم
خود فریبی است متاعی که خریدیم مدام
واندرین دادو ستدها چقدر  چانه زدیم
عمر فرسود و دل آزرد دگر نوبت تست
ای جگر ،ما همه رفتیم و به ویرانه زدیم
رهزنی شد همه این ره سپری در طلبش
لاف بود این که جهان در ره جانانه زدیم
به جز از درهم ودینار نبود آن همه نام
که به راه طلبش کعبه  و  بتخانه زدیم
تن نیاسود وروان نیز نشد از دست افسوس
بر سر  هیچ  متاعی   دل  دیوانه زدیم
گرچه سرشار جنونیم  به بیراهه روی
ننشستیم  ز پا باده ی   مستانه  زدیم

ادامه دارد …

09 نوامبر
۱ دیدگاه

یادی از زنده یاد شهید غلام شاه سرشار شمالی (روشنی) – قسمت اول

 

هفدهمین سال نشراتی )

تاریخ نشر : شنبه  ۱۹ عقرب  ( آبان ) ۱۴۰۳  خورشیدی – ۹  نوامبر   ۲۰۲۴  میلادی – ملبورن – استرالیا

به سلسله معرفی فرهیختگان و قلم بدستان سرزمین ما

اینک یادی میکنیم از زنده یاد شهید غلام شاه سرشار شمالی ،

شاعر ، نویسنده ، روزنامه نگار و مترجم برجسته کشور .

قابل ذکر است که این یادنامه چون در فیسبوک نیز  همزمان به نشر میرسد در سه بخش جداگانه پیشکش میگردد:

یادی از زنده یاد شهید غلام شاه

سرشار شمالی (روشنی)

 

قیوم بشیر هروی

نهم نوامبر ۲۰۲۴

ملبورن – استرالیا

قسمت اول :

 شهید غلام شاه سرشار روشنی  ( شمالی) فرزند مرحوم ملا بابه صاحب  درسال ۱۳۰۹ خورشیدی در شهر کهنه چاریکار مرکز ولایت پروان پا بعرصهء وجود نهاد٬ پدرش نظر به ارادت عمیقی که به شاه ولایت مآب ( حضرت علی مرتضی (ع) ) داشت ٬نام غلام شاه را برایش برگزید. در آوان کودکی نسبت هوش و ذکاوتی که داشت تحت تربیت پدر قرار گرفت و به فرا گیری قرآن ، ترجمه و تفسیر آن پرداخت.

و ره یابی به دنیای شعر را مرهون توجه و رهنمایی های مادرش می دانست که او را به خواندن اشعار حافظ و گلستان سعدی تشویق می نمود.

تعلیمات ابتدایی و متوسطه را در لیسه نعمان شهر چاریکار به اتمام رسانید و سپس شامل دارالمعلیمن عالی کابل گردید.

زنده یاد غلام شاه سرشار شمالی پس از پایان دارالمعلمین جهت ادامه تحصیل شامل دانشکده ادبیات دانشگاه کابل گردید و باوجود همه استعداد و علاقه مندی که داشت نظر به مشکلات اقتصادی و شخصی نتوانست تحصیلاتش را ادامه دهد و ناگزیر به عنوان معلم ریاضی شامل کار شده و مدت نه سال را به شغل مقدس معلمی در مکاتب مختلف پروان ، قطغن و کابل پرداخت و همزمان به سرودن شعر آغاز نمود  و دیری نپایید که بعنوان یکی از شاعران بنام در جامعه شناخته شد.

اشعارش از پختگی خاصی برخوردار بود که از لابلای آن حس وطن پرستی و مردم دوستی نمایان بود و کلامش زبان گویای دردها و آلام هموطنانش گردید.

شهید غلام شاه سرشار شمالی در دوران حاکمیت  سردار داود تخلص (روشنی) را برای خود برگزید.

او شاعری بود آزاده ، نویسنده یی بود وارسته ، روزنامه نگاری بود صادق و آموزگاری بود دلسوز که در جهت تربیه اولاد وطن صادقانه تلاش می نمود.

قلم شیوا و زبان تند و تیزش همواره برایش مشکل ساز بود ، چنانچه در بسا موارد با برخورد نا پسند مقامات روبرو میشد ، اما هراسی نداشت.

اکثر اشعار و مقالاتش در روزنامه ها، مجلات و جراید مختلفه مرکز و ولایات کشور به نشر می رسید.

شهید سرشار روشنی از سال ۱۳۳۸ خورشیدی  شامل  کار در وزارت اطلاعات و فرهنگ وقت گردید و به حیث عضو تبلیغات گرزندوی  و بعداء عضو اداره جوایز و نشرات ایفای وظیفه نمود ، اما با گذشت مدت کوتاهی بعنوان  مدیر مسئول روزنامه پروان  مقرر گردید.

 ودر جهت بهبود کیفیت این روزنامه تلاش بسزایی نمود و موفق شد در اسرع وقت آنرا با کیفیت بهتر بدسترس خوانندگان  قرار داده و علاوتآ نویسندگان ورزیده و خوبی را توانست در این روزنامه بدور هم جمع نماید.

همین امر باعث شد تا زنده یاد استاد خلیل الله خلیلی شاعر نامور کشور ذریعهء نامه ای عنوانی مدیر مسئول روزنامه پروان که متن آن بتاریخ ۶ حمل سال ۱۳۳۹ خورشیدی در یکی از شماره های پروان منتشر شد

سرشار را شاعر شیوا بیان خوانده از کار نشریه تمجید نموده و وعده همکاری های مداوم را به مدیر روزنامه بدهد..

که این خود گواه بر این مدعاست که  در آن زمان روزنامه پروان توانسته بود توجه شاعر و نویسنده یی چون استاد خلیلی را بخود جلب نماید.

 

در این قسمت شعر آزادی را برای شما برگزیدیم 

آزادی

 زندگی در بندگی مرگیست مرگ

 کاروان  بندگی  بی  ساز  و برگ

 بندگان را  بنده  بودن  کافریست

 با اسارت ساختن بی داوریست

 ای بسا  آزاد  تن  محبوس  جان

 وی بسی تن زنده اما  بی روان

از  شکم  پروردگی   در   بند تن

 گردنش در قید صد تار و  رسن

آه از تن پرور بی عقل و  هوش

 زندگانی نزد او شد خورد و نوش

آه    از   بیچاره ای    دل   باخته

 از  دیانت  با  اسارت     ساخته

 آنکه از  دل  فارغ افتد   یک قلم

 زندگی باشد به نزدش    بیش و کم

 صرف خورد و خواب دست و پاست او

 بر خمار چرس خود شیداست او

 وای آن قومیکه باشد این چنین

 زندگانی   را   نداند   جز همین

 زندگی    نبود     بجز    آزادگی

 مرگ بهتر کز  خودی   افتادگی

 باخود آنکس که او آزاد زیست

 نیکنام و عاقل و دلشاد زیست

 صد   هزاران   آفرین   آزاده را

 حیف و حسرت زندۀ افتاده را

 نزدمن هرکس که آزاد است او

مالک  ملک   خداداد   است او

 میتواند  مر  خدا    را   بندگی

 با شرافت  می نماید  زندگی

میشود(سرشار) صبهای حیات

 تا ابد  نبود   باو   راه   مما ت

 چاریکار –۱۳۳۴

منابع دربخش آخر ذکر میگردد.

ادامه دارد ….