یادی از زنده یاد لیلا صراحت روشنی شاعر آزاده ، نویسنده و روزنامه نگار آگاه
تاریخ نشر : چهارشنبه ۲۳ حوت (اسفند) ۱۴۰۲ خورشیدی – ۱۳ مارچ ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – آسترالیا
یادی از زنده یاد لیلا صراحت روشنی شاعر آزاده ،
نویسندهِ و روزنامه نگار آگاه
قیوم بشیرهروی
۱۳ مارچ ۲۰۲۴ میلادی
ملبورن – استرالیا
شاعری زیبا کلامی را که امروز به معرفی می گیریم زنده یاد لیلا صراحت روشنی می باشد ،
پدرش مرحوم غلام شاه سرشار شمالی روشنی ، شاعر ، نویسنده ،ژورنالیست و مترجم بود که عمرش را در بخش های مختلف مطبوعات سپری و در زمان حاکمیت رژیم ببرک کارمل دستگیر و در زندان پلچرخی بر اثر شکنجه بشهادت رسید.
لیلا صراحت روشنی در ۲۳ جوزا (خرداد) ۱۳۳۷ خورشیدی در شهر چاریکار ولایت پروان دیده بجهان گشود.
او در سال ۱۳۴۴ وارد مکتب شدو در سال ۱۳۵۵ لز لیسه عالی ملالی فارغ و یکسال بعد در ۱۳۵۶ به دانشکدهء زبان وادبیات دانشگاه کابل راه یافت و در سال ۱۳۵۹ در رشته زبان و ادبیات فارسی بدرجه لیسانس فراغت حاصل نمود .
از سال ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۵ خورشیدی بعنوان آموزگا ر درلیسه مریم در خیرخانه خدمت نمود.
لیلا صراحت را از اوسط دهه پنجاه شمسی می شناختم ، پدرش مرحوم غلام شاه سرشار روشنی از دوستان نزدیک و همکاران پدرم در مطبوعات بودند ، منزل شان در حصه اول خیرخانه بود و رفت و آمد فامیلی داشتیم. دوشیزه ای بود بس مهربان ، با چهرهء شاداب که هممیشه لبخند ملیح بر لبانش نقش می بست و مرا بچه کاکاجان می گفت.
لیلا صراحت از سال ۱۳۵۰ به سرودن شعر آغاز نمود و سروده هایش از سال ۱۳۵۳ در نشریه های مختلف منتشر می شد.
مرحومه لیلا صراحت از سال ۱۳۶۵ بحیث سردبیر و بعدآ معاون در مجله « میرمن» ایفای وظیفه نمود . با تأسیس کانون نویسندگان جوان ، بصفت معاون کانون نویسندگان جوان انتخاب شد و چندی بعد به عضویت شورای مرکزی انجمن نویسندگان افغانستان نیز پذیرفته شد.
با سقوط دولت نجیب و روی کار آمدن دولت مجاهدین در سال ۱۳۷۲ بعنوان معاون ریاست اموز زنان انتخاب و نشریهء « ارشاد نسوان » را دوباره احیا کرد.
او بعنوان اولین مدیر مسوول دوره دوم نشراتی این نشریه نیز برگزیده شد که دوره اول نشراتی آن به سالهای حاکمیت شاه امان الله خان برمیکردد که بعدها چاپ آن متوقف شده بود.
از دیگر فعالیت های او یکی هم پایه کذاری کانون فرهنگی « رابعه بلخی» میباشد که این کانون در دیار هجرت نیز همچنان فعالیت داشت.
زنده یاد لیلا صراحت با تسلط گروه طالبان بر کشور در اواخر سال ۱۳۷۵ خورشیدی افغانستان را ترک و به شهر پشاور پاکستان مهاجرت نمود و سپس درسال ۱۳۷۶ از آنجا به کشور هالند پناهنده شد..
او در هلند نیز مسئولیت نشریه «حوا در تبعید» را بدوش گرفت که ارگان نشراتی انجمن زنان افغان «رابعه بلخی» می باشد..
او از اواسط سال ۱۳۸۱به بیماری سرطان مغز مبتلا شد و آنگاه چنین سروده بود:
لیلا چه افتادت به سر ، که ناگهان و بی خبر
گل های سرخ عارضت ، نیلوفرِ تالاب شد
گنجشک آه از سینهات ، پرپر زنان پرواز کرد
دل قطره قطره قطره ، بر رخسار سردت آب شد.
و سرانجام در شامگاه چهارشنبه ۳۱ سرطان ۱۳۸۳ خورشیدی بعمر ۴۶ سالگی در هالند درگذشت و پیکر پاکش در سحرگاه هشتم اسد به کابل منتقل و در میان تعداد کثیری از فرهنگیان و هموطنانش با احترام بخاک سپرده شد.
زنده یاد استاد محمد شاه واصف باختری ، با ابراز تأسف ، لیلا صراحت روشنی را از غنایم و نوادر روزگار خوانده و در وصف شعر لیلا چنین گفت :
” روان من شعر لیلا را میپذیرد، روان من مسطح است، روان من ژرفا ندارد که بگویم تا در ژرفای خویش شعر لیلا صراحت روشنی را میپذیرد. شعر لیلا صراحت نافذ است، سیلاب خود نمیداند که عمقش چه اندازه است، ولی سیلاب با گذار سنگین خویش سیل میآفریند و مسیل را عمق میبخشد. “
از او چندین مجموعه شعری بجا مانده که خوشبخانه همه به زیور چاپ آراسته شدند.
۱ – طلوع سبز .
۲ – در تداوم فریاد .
۳ – حدیب شب ( مجموعه ی مشترکی با بانو ثریا واحدی).
۴ – از سنگها و آیینه ها .
۵ – روی تقویم تمام ساله
اگر با بینش و نگرش منصفانه به سروده های لیلا صراحت دیده شود ، اشعارش تبلوریست از عشق ، احساس و بیانی از درد های جامعه و تفکرات سیاسی را نیز در لابلای آنها میتوان بخوبی دید .
در یکی از سروده های حقایق عینی سرزمینش را چه زیبا بیان میکند:
ز شام شهر تباهم ستاره دزدیدند
ستاره های مرا آشکاره دزدیدند
چو فوج فوج ملخ را به باغ ره دادند
کلید باغ به دست شب سیه دادند
شبی که خیل ملخ ، راه بر بهار زدند
پرنده را به درختان خسته دار زدند
شبی که گرسحرش بود سخت خونین بود
جبین باور خورشید تلخ و پُرچین بود
فلق به شهر من آتش به دوش رخ بنمود
که شعلههاش درختان سبز شهرم بود
او با سروده هایش با مردمان دردمند سرزمینش همنوایی نموده و فریاد هایی را که با کینه توزی و تعصب کوردلان زر و زور و تزویر به خاموش میگراید ، بلند نموده و زبان گویای جامعه اش میشود.
او با اشعارش روشنگرایانه فریاد مظلومان را بلند میکرد ، شاعری بود که در زیر سایهء پدری رشد و نمو نمود که خود از حامیان فرهنگ غنی سرزمینش بشمار میرفت .
روانش شاد ، یادش گرامی و خاطراتش جاودانه باد
و اینهم نمونه ای از کلام این شاعر زیبا سرا و آزاده مرحومه لیلا صراحت روشنی :
گم کرده آشیانه
من خشک خشک خشکم، تو رودبار جاری
من یک سکوت تلخم ، تو یک سحر قناری
من شعلهای شکسته ، در آستا ن مغرب
تو یک طلوع سبزی ، از شهر شب فراری
من یک شب غمینم ، بی ماه بی ستاره
تو بامداد روشن ، تو صبح یک بهاری
در من ترانه ها بو د ، شور جوانه ها بود
در تو هوای جنگل در تو صفای یاری
اینک شکسته بالم گم نام و بی جلالم
گم کرده آشیانه ، گم کرد ه برده باری
پیدا نمایی بازم ، ای یار ای نیازم
فریاد کن سکوتم ، با شعر بی قراری
من سرد سرد سردم ، بنشسته چشم در راه
تا تو برایم ای دوست ، خورشید را بیاری
تو رفته دور دوری ، بیزار از درنگی
من بسته پا درختم ، تو رودبار جاری
لیلا صراحت روشنی
مأخذ:
۱ – ویکی پدیا ، دانشنامهء آزاد
۲ – ماندگار
۳ – یادداشت های خصوصی