یادی از علامه استاد صلاح الدین سلجوقی، فیلسوف، نویسنده، شاعر و دیپلمات شناخته شدهء کشور.
تاریخ نشر : دوشنبه ۱۰ حمل ( اردیبهشت ) ۱۴۰۳ خورشیدی – ۲۹ اپریل ۲۰۲۴ میلادی – ملبورن – استرالیا
یادی از علامه استاد صلاح الدین سلجوقی ،فیلسوف ،
نویسنده ، شاعر و دیپلمات شناخته شدهء کشور.
این مطلب در سال ۲۰۱۱ تحریر یافته بود و اینک با ویرایش مجددآ تقدیم میگردد:
قیوم بشیر هروی
۲۹ اپریل ۲۰۲۴ میلادی
ملبورن – آسترالیا
به سلسله معرفی فرزانگان علم و فرهنگ سرزمین ما اینک یادی می کنیم از زنده یاد علامه استاد صلاح الدین سلجوقی ، انسان متواضع ، روشن ضمیر و سخاوتمندی که زیاد می دانست و به فراوان می نگاشت ، او اندیشمندی بود به تمام معنی فرهیخته ، آموزگاری بود وارسته ، شاعری بود نکته سنج ، عالمی بود با دانش ، امانت داری بود امین و خدمتگذاری بود مصدق که وظیفه اش را به درستی انجام میداد.
استاد صلاح الدین سلجوقی در سال ۱۲۷۶ هجری شمسی در ناحیهء پایحصار شهر باستانی هرات در یک خانوادهء متدین و اهل دانش و فضیلت بدنیا آمد. ایام کودکی و نوجوانی را به کسب دانش و ادب سپری نمود و ادبیات فارسی را در نزد پدرش مرحوم مفتی سراج الدین سلجوقی که از سرشناسان و فرهیخته گان نامی هرات بود ، فرا گرفت ونسبت ذکاوتی که داشت همزمان با سعی و کوشش فراوان به مقدمات دروس عربی آشنا گردید و همین مسئله باعث شد تا در مدرسه سلجوقی های هرات شامل و به کسب علوم متداولهء آنروز بپردازد و راه را برای فراگیری علوم پیشرفتهء دیگر بگشاید. چنانچه ا و سپس به کشور های پاکستان ، هند و عربستان سفر کرد و در آنجا به زبان های اردو ، انگلیسی و عربی تسلط کامل یافت و در راهء تصوف قدم گذاشت و در آموختن فلسفه نیز تا حدی کوشید که بعنوان استاد مسلم فلسفه ، تصوف ، الهیات و ماورالطبیعه شناخته شد.
علامه سلجوقی در معرفی خود چنین گفته است :
“من در هرات از یک عایله یی که تا یاد می دهند علمای معقول و منقول بودهاند، به وجود آمدهام.”
در قسمت دیگر چنین می گوید:
“تا مدتی به شیوۀ اجداد خود منسلک بودم که بعد از آن شوق مطالعه و مزیدِ غور در ادب و اخلاق و الهیات و تصوف مرا قدری بیشتر جانب فلسفه سوق داد.”
همین بینش و نگرش خردمندانهء وی موجب شد تا در سال ۱۲۹۴ هجری خورشیدی بعنوان جوانترین مفتی محکمهء شرعی هرات برگزیده شود و به صفت کارمند رسمی دولت ایفای وظیفه کند.
مرحوم سلجوقی درسالهای بعد نیز در پست های مختلف دولتی در هرات و کابل ایفای وظیفه نمود. چنانچه در سال ۱۳۰۰ خورشیدی مدیر معارف در زادگاه اش هرات گردید و با خلاقیت و نبوغ سرشارش به خدمات ارزنده ی در چارچوب وزارت معارف پرداخت و بحیث مدیر جریدهء « اتفاق اسلام » و جریدهء « فریاد» در هرات مشغول گردیده و خدمت نمود. سپس رهسپار کابل شده و مدتی را به صفت آموزگار به تدریس منطق و ادبیات در دبیرستان امانی ، فارسی و عربی در دبیرستان حبیبیه و و ادبیات در دبیرستان استقلال پرداخت و همزمان عضو فعال دارالتألیف نیز بود.
مرحوم علامه سلجوقی پس از تأسیس انجمن ادبی هرات باستان که در بیست و سوم قوس سال ۱۳۰۹ هجری خورشیدی با تلاش مداوم تعدادی از روشنفکران هرات بعنوان نخستین انجمن ادبی کشور درخشید ، همکاری اش را با آن آغاز و همچنان ادامه داد و پس از یک دورهء ۱۲ ساله که نسبت مشکلات گوناگون برای مدت چهار سال وچهارماه تلاش های این انجمن به خاموشی گرائید و مجلهء هرات نیز همزمان از چاپ باز مانده بود ، با تلاش پیگیر و توجهء خاص روانشاد محمد ابراهیم رجایی ، استاد صلاح الدین سلجوقی ، محمد علم غواص ، استاد فکری سلجوقی و عبدالکریم خان احراری در برج سرطان سال ۱۳۲۷ خورشیدی تحت نام « کلوپ ادبی هرات » دوباره به کار آغاز کردو مجلهء هرات نیز دوباره توفیق چاپ یافت . مرحوم سلجوقی بعد ها در پست های گوناگون دولتی از قبیل مدیریت جریدهء « ثروت» ، مدیر مطبوعات وزارت امور خارجه ، منشی دارالتحریر شاهی ، کنسول افغانستان در بمبئی ، ژنرال کنسول افغانستان در دهلی و مستشار در سفارت افغانستان در کراچی خدمت نمود و در سال ۱۳۲۸ بعنوان وکیل منتخب شهر هرات در دورهء هفتم شورای ملی راه یافت و در سال ۱۳۳۲ خورشید ریاست مستقل مطبوعات را بعهده گرفت .
شادروان علامه سلجوقی علاوه بر زبان مادری اش به زبان های پشتو ، عربی ، انگلیسی و اردو تکلم می نمود و مترجمی بود درستکار و نویسنده ای بود که حقایق را صادقانه بیان میداشت .
از علامه صلاح الدین سلجوقی آثار متعددی به زبان های دری و عربی بجا مانده که در زمینه های فلسفه ، اخلاق ، سیاست ، ادب ، هنر ، الهیات وعلوم اجتماعی تحریر یافته است. برخی از آثار بجا مانده از شادروان سلجوقی به شرح ذیل می باشد:
۱ – آیینهء تجلی .
۲ – اشعار پراگنده .
۳ – گوشه ء از پیغام تو .
۴ – افکار شاعر .
۵ – مقدمهء علم اخلاق .
۶ – جبیره .
۷ – نگاهی به زیبایی .
۸ – تجلی خدا در آفاق و انفاس .
۹ – تقویم انسان .
۱۰- ترجمهء تهذیب الاخلاق ابن مسکویه .
۱۱- نقد بیدل .
۱۲ – محمد در شیرخواره گی .
صبحگاهء روز یکشنبه هفدهم جوزای سال ۱۳۴۹ هجری خورشیدی بود که خبر جانکاهء درگذشت عالم ربانی ، فیلسوف نستوه ، نویسندهء چیره دست ، شاعر ممتاز ، مؤرخ نامدار و دانشمند فرزانه علامه استاد صلاح الدین سلجوقی که درست چند ساعت قبل جان به جان آفرین سپرده بود در سراسر شهر پیچید و همگان را سوگوار ساخت .
آری ! در شامگاهء شانزدهم جوزای ۱۳۴۹ مادر میهن در ماتم از دست دادن فرزند فرزانه ای از دیار خواجه عبدالله انصاری به سوگ نشست که دست اجل او را به کام مرگ کشیده بود . این آزاده مرد که پنجاه و پنج سال از عمر پربارش را در خدمت فرهنگ و مردم سرزمینش سپری نموده بود و با دانش اندوخته اش در جهت تنویر جامعه عالمانه قدم برمیداشت در هنگام مرگ ۷۳ سال سن داشت.
روحش شاد و یاد وخاطره اش جاودانه باد
و اینک منظومه ای را که توسط شاعر حساس و شیوا بیان کشور مرحوم استاد ضیاء قاری زاده در رثای استاد فقید سلجوقی سروده شده بود تقدیم خواننده گان محترم می نماییم که از جریدهء ترجمان مؤرخ بیست و یکم جوزای ۱۳۴۹ چاپ کابل اقتباس گردیده است :
در رثای سلجوقی
استاد بزرگوار ، سلجوقی
مجموعهء افتخار ، سلجوقی
گم کرده جوانی پر از غوغا
ای پیر خرد شعار ، سلجوقی
ای بلبل باغ خواجهء انصار
ای رازی ، رازدار، سلجوقی
در سلسله نوائی و جامی
ای نغمهء سازگار، سلجوقی
آفاق نورد و انفس آرائی
خاقانی پخته کار ، سلجوقی
ای پیرهرات را به صد میدان
پی رفته مرید وار ، سلجوقی
ای بزم تو پر لطیفه و حکمت
ای جبر تو اختیار، سلجوقی
بر یاد ز نون آتنی بستی
بر چرخ رواق کار، سلجوقی
بن هانی و بونواس ما بودی
بن ثابت و یا بشار ، سلجوقی
ای بسته نظرزنیک وزشتی دهر
ای رسته ز گیرودار، سلجوقی
ای رو به نقاب خاک درکرده
بر گیر سر از مزار، سلجوقی
من آمده ام که بر سر گورت
شعری بکنم نثار ، سلجوقی
حاشا که دگر جهان برون آرد
چون تودر شاهوار، سلجوقی
آخر به سراغ رفته گان رفتی
بنوشته خط غبار ، سلجوقی
از بس که گریستم به یادت من
شد دفترم آبدار ، سلجوقی
و همچنین دو استاد گرانمایه دیگر هر یک مرحوم استاد خلیل الله خلیلی و مرحوم استاد عبدالرحمن پژواک نیز در رثای شادوران سلجوقی چنین سروده اند که اینک بترتیب تقدیم می گردد:
خورشیدِ اهل علم
خورشید اهل علم ، بلند آسمان فضل
سلجوقی آنکه دهر بنازد به نام وی
بعد از وفات حضرت جام ی دگر ندید
شمعی به روشنایی وی محفل هری
فرهنگ شرق وغرب به بال کمال خویش
شهباز فکر چرخ نوردش نمد طی
رازی که حل نگشت به قانون بوعلی
از مولوی شنیده به سوزنده ساز نی
سال وفات وی چو خلیل ز طبع جست
گفتا که” باد رحمت عام خدا بر وی”
و استاد عبد الرحمن پژواک در رثای او گوید:
پیرِ طریقت
از چه گریه به چیزی که از رضای خداست
به نص دین و به دستور عقل هر دو خطاست
بمیرد عقل چو استاد دین و دانش مُرد
چو عقل مُرد ، توان رضا و صبر کجاست
به حیرتم که چسان آسمان نمی افتاد
که او فتاد و هنوز این بنای هرزه زیباست
ز همدمان تو آنجا سنایی و عطار
ز رهبران تو آنجای شمس و مولاناست
ستاره حافظ و سعدیست بر یسار و یمین
نشسته بیدل و خاقانی اند بر چپ و راست
تو رفتی و همه مردگان زنده هنوز
ببین تفاوت ره از کجای ته به کجاست
سیه پوش چو پژواک ای جوان امروز
که مرگ پیر طریقت مصیبت برناست.
منابع :
۱ – جریدهء ترجمان .
۲ – وبلاگ محترم مسلم سلجوقی .
۳ – صفحه ی انجمن افغانها در ایرلند.