دخترِ آتینه
تاریخ نشر جمعه ۲۳ دلو ۱۳۹۴ – ۱۲ فبروری ۲۰۱۶ هالند
سرزمینم به نامِ تورقم زده ام
..
غزلی بداهه: همین اکنون
..
دخترِ آتینه
..
پیشِ هرناکس وکس ازچه مرا کم زده اند
سیلِ سیلی به سرم ثابت و محکم زده اند
دربهاری که امیدِ سفرِ قافله بود
جای شادی سخن ازواژه ی ماتم زده اند
آن بهشتم که دراو جلوه ی فردوس خداست
از چه برصورت من مُهرِ جهنم زده اند
عاقِ شان کرده ام و ورد زبانها شده اند
بی جهت این همه از الفت من دم زده اند
تا همآغوش دلِ دشمن اندیشه شوند
بررخِ دختر آتینه ی من سم زده اند
برنتابیده گل خنده ی خورشیدِ مرا
بهربربادی او گامِ مصمم زده اند
همصدای نظر هرچه حرامی شده اند
بیخ وبنیاد مراتیشه ی پیهم زده اند
روحِ من دشمن خونریزی و آشوب وجفا
کینه ورزان سخن ازحنجره ی بم زده اند
گه به رنگِ شب وگه همصفتِ جلوه ی روز
سرهرکوچه به صد وسوسه پرچم زده اند
آنچه کردند ونکردند ودگرباره کنند
وانچه رادربرِ ِمن ازهمه سو چم زده اند
…
گرکه برهم زده اند آنچه درین دایره بود
همه رابهرِ دل انگیزی درهم زده اند
….
نورالله وثوق
..
جمعه ۲۳ بهمن ۱۳۹۴ – ۱۳:۴۵
..
پانوشت
.
دختر آتینه : اصطلاحی است درزادگاهم که به دختران نابالغ اطلاق می شود
استاد محترم جناب آقای نورالله وثوق ، ضمن عرض سلام ، تشکر از سروده جالب تان و مانند همیشه عالیست. موفق وسلامت باشید.
مهدی بشیر
سپاس ازهمراهی های پیوسته ی تان جناب محمد مهدی جان بشیر که مهربانی های خودرا هر گز از من دریغ نمی فرمایید . توفیقات روز افزون شمارا درجهت پیشبرد سایت وزین ۲۴ ساعت ازخداوند بزرگ خواهانم